🎼 A million miles away
🎧 Anton Ishutin
🌸 Shining light
Another day turns in to rain
Eternal fight, I waited all my life
Take me away
Million miles away from here
Take me away
Find the place for you and me
Take me away
نور درخشان، يه روز ديگه هم بارونى ميشه
جنگ پايان ناپذير، همه ى زندگيم رو منتظر بودم
منو از اينجا دور كن، ميليون ها مايل دور از اينجا
منو از اينجا ببر
جايى براى تو و من پيدا كن
🍃 You're taking me higher
As High as I could be
You take me away
Forever you and me
Take me away
Find the place for you and me
Take me away
تو منو اون بالاها ميبرى،
بالاترين جايى كه ميتونم باشم
تو منو از اينجا ميبرى، براى هميشه من و تو
منو از اينجا دور كن
🌼 The tears I cried
Kept them all inside
I needed time
To make up my mind
اشك هايى كه ريختم، همه رو درونم نگه داشتم
زمان نياز داشتم تا بتونم تصميم بگيرم
#متن_موزيك
🎧 Anton Ishutin
🌸 Shining light
Another day turns in to rain
Eternal fight, I waited all my life
Take me away
Million miles away from here
Take me away
Find the place for you and me
Take me away
نور درخشان، يه روز ديگه هم بارونى ميشه
جنگ پايان ناپذير، همه ى زندگيم رو منتظر بودم
منو از اينجا دور كن، ميليون ها مايل دور از اينجا
منو از اينجا ببر
جايى براى تو و من پيدا كن
🍃 You're taking me higher
As High as I could be
You take me away
Forever you and me
Take me away
Find the place for you and me
Take me away
تو منو اون بالاها ميبرى،
بالاترين جايى كه ميتونم باشم
تو منو از اينجا ميبرى، براى هميشه من و تو
منو از اينجا دور كن
🌼 The tears I cried
Kept them all inside
I needed time
To make up my mind
اشك هايى كه ريختم، همه رو درونم نگه داشتم
زمان نياز داشتم تا بتونم تصميم بگيرم
#متن_موزيك
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸Amir Hushang Ebtehaj was an Iranian poet of the 20th century, whose life and work spans many of Iran's political, cultural and literary upheavals.
▫️Born: February 25, 1928, Rasht
▪️Died: August 10, 2022, Cologne, Germany
🔸امیر هوشنگ ابتهاج (زادهٔ ۶ اسفند ۱۳۰۶–درگذشته ۱۹ مرداد ۱۴۰۱) متخلص به سایه شاعر و پژوهشگر ایرانی بود.
▫️نخستین اثرش به نام «نخستین نغمهها» را در سال ۱۳۲۵ شمسی منتشر کرد. از آثار دیگر او میتوان به تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) اشاره کرد. او همچنین در رادیو (برنامه گلها) کار میکرد و پایهگذار برنامهٔ موسیقایی گلچین هفته بود.
#englishliterature #poet
▫️Born: February 25, 1928, Rasht
▪️Died: August 10, 2022, Cologne, Germany
🔸امیر هوشنگ ابتهاج (زادهٔ ۶ اسفند ۱۳۰۶–درگذشته ۱۹ مرداد ۱۴۰۱) متخلص به سایه شاعر و پژوهشگر ایرانی بود.
▫️نخستین اثرش به نام «نخستین نغمهها» را در سال ۱۳۲۵ شمسی منتشر کرد. از آثار دیگر او میتوان به تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) اشاره کرد. او همچنین در رادیو (برنامه گلها) کار میکرد و پایهگذار برنامهٔ موسیقایی گلچین هفته بود.
#englishliterature #poet
خدا رحمت کند🍃
Anonymous Quiz
47%
🗯 God bless him.
6%
🗯 God rest him.
7%
🗯 God rest his soul.
13%
🗯 rest in peace. (RIP)
27%
🗯 all
👍2
📚A Rose For Emily 🌹
▫️It was Faulkner's first short story published in a national magazine. A Rose for Emily recounts the story of an eccentric spinster, Emily Grierson. An unnamed narrator details the strange circumstances of Emily's life and her odd relationships with her father and her lover, the Yankee road worker Homer Barron.
✍ William Faulkner
#Englishliterature #short_story
▫️It was Faulkner's first short story published in a national magazine. A Rose for Emily recounts the story of an eccentric spinster, Emily Grierson. An unnamed narrator details the strange circumstances of Emily's life and her odd relationships with her father and her lover, the Yankee road worker Homer Barron.
✍ William Faulkner
#Englishliterature #short_story
👍1
📚 گل سرخی برای امیلی 🌹
💭 گل سرخی برای امیلی داستان ترسناکی است. داستان خانه ای در آستانه فرو ریختن که در آن آدم داستان، بریده از جهان، چون قارچی که در تاریکی بردیواری رشد کند از انسانهای پیرامون خود میبرد و به صورت هیولا در میآید.میس امیلی گریرسن دور از هیاهو وگرد وخاک و آفتاب جهان امور عادی انسان، درانزوای اختیاری خود (یا شاید اسیر اجبار درون خویش) سرمیکند و سرانجام آنچه دراتاق طبقه بالای خانه او برجای میماند وحشتی پایا و نفرت انگیز به ما میبخشد.
💭 آیا این وحشت صرفا برای ارائه وحشت خلق شده است؟ اگر چنین نیست نویسنده چرا این همه برشاخ و برگ هیولا میافزاید؟ به سخن دیگر، آیا این وحشت سهمی در درونمایه داستان دارد؟ آیا وحشت از مفهومی برخوردارست؟
💭 برای پاسخ بدین پرسش باید برخی از جزییات ابتدای داستان را کمابیش به دقت بررسی کنیم. در ابتدا باید ببینیم چرا میس امیلی به کار ترسناک خود دست میزند. آیا برای این کارانگیزه ای معقول دارد؟ بعدها خواهیم دید که فاکنر در تدارک گره گشایی کمابیش دقت کرده است.
💭 درابتدای داستان درمییابیم که میس امیلی یکی از کسانی است که برای آنان مرز میان واقعیت و خیال از میان رفته است. برای نمونه او نمیپذیرد که مالیاتی بدهکار است و هنگامیکه شهردار اعتراض میکند او را به جا نمیآورد. به جای آن هیئتی را که پیش رویش نشسته به سرهنگ سارتوریس ارجاع میدهد و سرهنگ سارتوریس همان گونه که خواننده آگاه است ده سالی است که درگذشته است. ظاهرا از نظر میس امیلی سرهنگ سارتوریس زنده است. نمونه بهتر جنجال درگذشت پدر اوست که سه روز تمام از مردم شهر پنهان میکند:
فقط وقتی نزدیک بود به قانون و زور متوسل شوند تسلیم شد و آنها بیدرنگ پدرش را خاک کردند.
#داستان_کوتاه #ادبیاتانگلیسی #نقد
💭 گل سرخی برای امیلی داستان ترسناکی است. داستان خانه ای در آستانه فرو ریختن که در آن آدم داستان، بریده از جهان، چون قارچی که در تاریکی بردیواری رشد کند از انسانهای پیرامون خود میبرد و به صورت هیولا در میآید.میس امیلی گریرسن دور از هیاهو وگرد وخاک و آفتاب جهان امور عادی انسان، درانزوای اختیاری خود (یا شاید اسیر اجبار درون خویش) سرمیکند و سرانجام آنچه دراتاق طبقه بالای خانه او برجای میماند وحشتی پایا و نفرت انگیز به ما میبخشد.
💭 آیا این وحشت صرفا برای ارائه وحشت خلق شده است؟ اگر چنین نیست نویسنده چرا این همه برشاخ و برگ هیولا میافزاید؟ به سخن دیگر، آیا این وحشت سهمی در درونمایه داستان دارد؟ آیا وحشت از مفهومی برخوردارست؟
💭 برای پاسخ بدین پرسش باید برخی از جزییات ابتدای داستان را کمابیش به دقت بررسی کنیم. در ابتدا باید ببینیم چرا میس امیلی به کار ترسناک خود دست میزند. آیا برای این کارانگیزه ای معقول دارد؟ بعدها خواهیم دید که فاکنر در تدارک گره گشایی کمابیش دقت کرده است.
💭 درابتدای داستان درمییابیم که میس امیلی یکی از کسانی است که برای آنان مرز میان واقعیت و خیال از میان رفته است. برای نمونه او نمیپذیرد که مالیاتی بدهکار است و هنگامیکه شهردار اعتراض میکند او را به جا نمیآورد. به جای آن هیئتی را که پیش رویش نشسته به سرهنگ سارتوریس ارجاع میدهد و سرهنگ سارتوریس همان گونه که خواننده آگاه است ده سالی است که درگذشته است. ظاهرا از نظر میس امیلی سرهنگ سارتوریس زنده است. نمونه بهتر جنجال درگذشت پدر اوست که سه روز تمام از مردم شهر پنهان میکند:
فقط وقتی نزدیک بود به قانون و زور متوسل شوند تسلیم شد و آنها بیدرنگ پدرش را خاک کردند.
#داستان_کوتاه #ادبیاتانگلیسی #نقد
📝Analysis;
💭 The theme of "A Rose for Emily" by William Faulkner is that people should let go of the past, moving on with the present so that they can prepare to welcome their future. Emily was the proof of a person who always lived on the shadow of the past; she clung into it and was afraid of changing.
💭 Throughout the story, the reader gets the idea that Emily may have killed Homer Barron when it's revealed that she bought arsenic and that he came to her house and was never seen again. A smell came from the house that was so horrible, neighb
💭 The ending of the story emphasizes the length of time Miss Emily must have slept with her dead lover: long enough for the townspeople to find "a long strand of iron-gray hair" lying on the pillow next to "what was left of him, rotted beneath what was left of the nightshirt" and displaying a "profound and fleshless grin.
#anlysis #englishliterature
💭 The theme of "A Rose for Emily" by William Faulkner is that people should let go of the past, moving on with the present so that they can prepare to welcome their future. Emily was the proof of a person who always lived on the shadow of the past; she clung into it and was afraid of changing.
💭 Throughout the story, the reader gets the idea that Emily may have killed Homer Barron when it's revealed that she bought arsenic and that he came to her house and was never seen again. A smell came from the house that was so horrible, neighb
💭 The ending of the story emphasizes the length of time Miss Emily must have slept with her dead lover: long enough for the townspeople to find "a long strand of iron-gray hair" lying on the pillow next to "what was left of him, rotted beneath what was left of the nightshirt" and displaying a "profound and fleshless grin.
#anlysis #englishliterature
👍2
📚 يک گلسرخ براي اميلي 🌹
▫️وقتي که ميس اميلي گريرسن مرد، همۀ اهل شهرِ ما به تشييع جنازهاش رفتند. مردها از روي تاثر احترامآميزي که گويي از فروريختن يک بناي يادبود قديم در خود حس ميکردند، و زنها بيشتر از روي کنجکاوي براي تماشاي داخل خانة او که جز يک نوکر پير - که معجوني از آشپز و باغبان بود - دستکم از ده سال به اين طرف کسي آنجا را نديده بود.
▫️اين خانه، خانه چهارگوش بزرگي بود که زماني سفيد بود، و با آلاچيقها و منارها و بالکونهايي که مثل طومار پيچيده بود به سبک سنگين قرن هفدهم تزيين شده بود، و در خياباني که يک وقت گل سرسبد شهر بود قرار داشت. اما به گاراژها و انبارهاي پنبه دستدرازي کرده بودند حتي يادبودها و ميراث اشخاصي مهم و اسم و رسمدار را از آن صحنه زدوده بودند. فقط خانة ميس اميلي بود که فرتوتي و وارفتگي عشوهگر و پا برجاي خود را ميان واگونهاي پنبه و تلمبههاي نفتي افراشته بود –وصله ناجوري بود قاتي وصلههاي ناجور ديگر.
▫️و اکنون ميس اميلي رفته بود به مردگان مهم و باصلابتي بپيوندد که در گورستاني که مست بوي صندل است ميان گورهاي سرشناس و گمنام سربازان ايالت متحده و متفقين که در جنگ جفرسن به خاک افتادند، آرميدهاند.
▫️ميس اميلي در زندگي براي شهر بهصورت يک عادت ديرينه، يک وظيفه، يک نقطة توجه، يا يکنوع اجبار موروثي درآمده بود؛ و اين از سال 1884، از روزي شروع ميشد که کلنل سارتوريس شهردار -همان کسي که قدغن کرده بود هيچ زن سياهي نبايد بدون روپوش به خيابان بيايد- ميس اميلي را از تاريخ فوت پدرش به بعد براي هميشه از پرداخت ماليات معاف کرده بود. نه اينکه ميس صدقه بپذيرد، بلکه کلنل سارتوريس داستان شاخ و برگداري از خودش درآورده بود، بهاين معني که پدر ميس اميلي پولي از شهر طلبکار بوده و شهر از لحاظ صرفهاش ترجيح ميداد که قرضش را به اين طريق بپردازد. البته چنين داستاني را فقط آدمي از نسل و طرز تفکر کلنل سارتوريس ميتوانست از خودش بسازد و فقط زنها ميتوانستند آن را باور کنند....
✍ ویلیام فاکنر
#خلاصه #داستان_کوتاه #ادبیاتانگلیسی
▫️وقتي که ميس اميلي گريرسن مرد، همۀ اهل شهرِ ما به تشييع جنازهاش رفتند. مردها از روي تاثر احترامآميزي که گويي از فروريختن يک بناي يادبود قديم در خود حس ميکردند، و زنها بيشتر از روي کنجکاوي براي تماشاي داخل خانة او که جز يک نوکر پير - که معجوني از آشپز و باغبان بود - دستکم از ده سال به اين طرف کسي آنجا را نديده بود.
▫️اين خانه، خانه چهارگوش بزرگي بود که زماني سفيد بود، و با آلاچيقها و منارها و بالکونهايي که مثل طومار پيچيده بود به سبک سنگين قرن هفدهم تزيين شده بود، و در خياباني که يک وقت گل سرسبد شهر بود قرار داشت. اما به گاراژها و انبارهاي پنبه دستدرازي کرده بودند حتي يادبودها و ميراث اشخاصي مهم و اسم و رسمدار را از آن صحنه زدوده بودند. فقط خانة ميس اميلي بود که فرتوتي و وارفتگي عشوهگر و پا برجاي خود را ميان واگونهاي پنبه و تلمبههاي نفتي افراشته بود –وصله ناجوري بود قاتي وصلههاي ناجور ديگر.
▫️و اکنون ميس اميلي رفته بود به مردگان مهم و باصلابتي بپيوندد که در گورستاني که مست بوي صندل است ميان گورهاي سرشناس و گمنام سربازان ايالت متحده و متفقين که در جنگ جفرسن به خاک افتادند، آرميدهاند.
▫️ميس اميلي در زندگي براي شهر بهصورت يک عادت ديرينه، يک وظيفه، يک نقطة توجه، يا يکنوع اجبار موروثي درآمده بود؛ و اين از سال 1884، از روزي شروع ميشد که کلنل سارتوريس شهردار -همان کسي که قدغن کرده بود هيچ زن سياهي نبايد بدون روپوش به خيابان بيايد- ميس اميلي را از تاريخ فوت پدرش به بعد براي هميشه از پرداخت ماليات معاف کرده بود. نه اينکه ميس صدقه بپذيرد، بلکه کلنل سارتوريس داستان شاخ و برگداري از خودش درآورده بود، بهاين معني که پدر ميس اميلي پولي از شهر طلبکار بوده و شهر از لحاظ صرفهاش ترجيح ميداد که قرضش را به اين طريق بپردازد. البته چنين داستاني را فقط آدمي از نسل و طرز تفکر کلنل سارتوريس ميتوانست از خودش بسازد و فقط زنها ميتوانستند آن را باور کنند....
✍ ویلیام فاکنر
#خلاصه #داستان_کوتاه #ادبیاتانگلیسی
❤3👍1
🔹William Cuthbert Faulkner was an American writer known for his novels and short stories set in the fictional Yoknapatawpha County, based on Lafayette County, Mississippi, where Faulkner spent most of his life.
🔹ویلیام کاتبرت فاکنر (۱۸۹۷ - ۱۹۶۲)
▫️رمان نویس آمریکایی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات بود. فاکنر در سبکهای گوناگون شامل رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، شعر و مقاله صاحب اثر است. شهرت او عمدتاً به خاطر رمانها و داستانهای کوتاهش است که بسیاری از آنها در شهر خیالی یوکناپاتافا (Yoknapatawpha County) اتفاق میافتد که فاکنر آن را بر اساس ناحیهٔ لافایت (Lafayette)، که بیشتر زندگی خود را در آنجا سپری کرده بود، و ناحیه هالی اسپرینگز/مارشال (Holly Springs/Marshall) آفریده است.
#englishliterature
🔹ویلیام کاتبرت فاکنر (۱۸۹۷ - ۱۹۶۲)
▫️رمان نویس آمریکایی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات بود. فاکنر در سبکهای گوناگون شامل رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، شعر و مقاله صاحب اثر است. شهرت او عمدتاً به خاطر رمانها و داستانهای کوتاهش است که بسیاری از آنها در شهر خیالی یوکناپاتافا (Yoknapatawpha County) اتفاق میافتد که فاکنر آن را بر اساس ناحیهٔ لافایت (Lafayette)، که بیشتر زندگی خود را در آنجا سپری کرده بود، و ناحیه هالی اسپرینگز/مارشال (Holly Springs/Marshall) آفریده است.
#englishliterature
💬 روحیه ات رو حفظ کن!
Anonymous Quiz
53%
🗯 Keep your composure!
35%
🗯 keep your feels!
12%
🗯 keep your safe!
🎼 Josephine-
🎧 Ritual ft. Lisa Hannigan
🎸I knew I had tasted love
The first sip always makes you choke
Sweetest sound I ever spoke
So bitter and so beautiful
ميدونستم طعم عشق رو چشيدم
جرعه ى اول هميشه حس خفگى ميده
شيرين ترين صدايى كه تا حالا ازش حرف زدم
تلخ و خيلى زيبا
🎺Josephine
I'll never be good enough I want to be
Let me try it once more
Then, Josephine
Let me get close enough to hold you, babe
And we can dance a little more
Yeah, we can dance a little more
جوزفين، من هرگز نميتونم به اون خوبى اى كه ميخوام باشم،
بذار يه بار ديگه تلاش كنم
بذار انقدر نزديك باشم كه بغلت كنم عزيزم ،
ميتونيم يكم ديگه باهم برقصيم
🎸Every thread of ours connect
From the city to the wilderness
And you're on repeat inside my head
And you're indelible I can't forget
بند بند وجودمون بهم گره خورده
از اين شهر گرفته تا صحرا و بيابان
تو هميشه در ذهنم در حال تكرار هستى
براى هميشه ماندگارى، نميتونم فراموشت كنم
#متن_موزيك
🎧 Ritual ft. Lisa Hannigan
🎸I knew I had tasted love
The first sip always makes you choke
Sweetest sound I ever spoke
So bitter and so beautiful
ميدونستم طعم عشق رو چشيدم
جرعه ى اول هميشه حس خفگى ميده
شيرين ترين صدايى كه تا حالا ازش حرف زدم
تلخ و خيلى زيبا
🎺Josephine
I'll never be good enough I want to be
Let me try it once more
Then, Josephine
Let me get close enough to hold you, babe
And we can dance a little more
Yeah, we can dance a little more
جوزفين، من هرگز نميتونم به اون خوبى اى كه ميخوام باشم،
بذار يه بار ديگه تلاش كنم
بذار انقدر نزديك باشم كه بغلت كنم عزيزم ،
ميتونيم يكم ديگه باهم برقصيم
🎸Every thread of ours connect
From the city to the wilderness
And you're on repeat inside my head
And you're indelible I can't forget
بند بند وجودمون بهم گره خورده
از اين شهر گرفته تا صحرا و بيابان
تو هميشه در ذهنم در حال تكرار هستى
براى هميشه ماندگارى، نميتونم فراموشت كنم
#متن_موزيك
👍4
▪️"It only takes a split second to smile and forget, yet to someone that needed it, it can last a lifetime."
▫️لبخند زدن و فراموش کردن فقط یک ثانیه طول می کشد، اما برای کسی که به آن نیاز دارد، می تواند یک عمر باقی بماند.
✍ استیو مارابولی (Steve Maraboli)
#Quotes #englishliterature
▫️لبخند زدن و فراموش کردن فقط یک ثانیه طول می کشد، اما برای کسی که به آن نیاز دارد، می تواند یک عمر باقی بماند.
✍ استیو مارابولی (Steve Maraboli)
#Quotes #englishliterature
👏2👍1
🔸Steve Maraboli (born 18 April 1975) is an internet radio commentator, motivational speaker and author.
🔸استیو مارابولی (متولد ۱۸ آوریل ۱۹۷۵) نویسنده و سخنران الهام بخش است.
#English #englishliterature #author
🔸استیو مارابولی (متولد ۱۸ آوریل ۱۹۷۵) نویسنده و سخنران الهام بخش است.
#English #englishliterature #author