Telegram Web Link
اداره‌کل حقوقی قوه قضائیه:

حق‌الوکاله ۱۰ میلیاردی وکیل دادگستری باید پرداخت شود!



به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم ، اختلاف یک موکل با وکیل خود درباره پرداخت حق‌الوکاله ١٠ میلیارد ریالی، موضوع سؤال معاون منابع انسانی و امور فرهنگی دادگستری کل استان یزد از اداره‌کل حقوقی قوه قضائیه بود.

این اداره‌‌کل در پاسخ به سؤال مطرح شده، اعلام کرد اگر موکل پیش از دادگاه و بدون دخالت وکیل با طرف دعوای خود مصالحه کند، باز هم باید حق‌الوکاله یک میلیارد تومانی را پرداخت کند.

🔺متن نامه معاون منابع انسانی و امور فرهنگی دادگستری کل استان یزد خطاب به اداره‌کل حقوقی قوه قضائیه به این شرح است:
«وکیلی شرط می‌کند که برای دادخواهی و طرح دعوا، حق‌الوکاله مبلغ سنگین به میزان یک میلیارد تومان می‌گیرد و موکل حق مصالحه و رضایت و عزل وی ندارد والا مستحق حق‌الوکاله است. پس از طرح دعوا، بدون دخالت وکیل برای مصالحه، موکل با طرف مقابل صلح می‌کند و پرونده مختومه می‌شود. وکیل برای مطالبه حق‌الوکاله دادخواهی می‌کند. آیا این شرط از لحاظ شرعی و قانونی صحیح است؟ در مقررات تعرفه حق‌الوکاله آمده که در صورت صلح و ابطال دادخواست، حق‌الوکاله ٢٠ درصد کاهش می‌یابد. آیا چون مصالحه از تکالیف همه از جمله وکلاست، درج این شروط که به نوعی مانع‌تراشی برای مصالحه است شرط خلاف نظم عمومی و یا اخلاق حسنه است؟
آیا استناد به قاعده "نهی از غرر" و ایجاد خطر برای مسلمین (محدود شدن مصالحه در دعاوی) می‌توان شرط را نامشروع دانست؟»


در پاسخ به این استعلام، نامه اداره‌کل حقوقی قوه قضائیه هفته گذشته به این شرح صادر و به دادگستری کل استان یزد ارسال شده است:
«اولاً: به موجب ماده 21 قانون اصلاح پاره‌ای از قوانین دادگستری مصوب 1356، وکلای دادگستری باید در دعاوی حقوقی و یا در دعاوی جزایی که با گذشت شاکی تعقیب قانونی آن موقوف می‌شود، قبل از اقامه دعوا سعی نمایند بین طرفین دعوا سازش دهند و انجام این وظیفه را در داخواست و یا ضمن دفاع تصریح نمایند. همچنین بعد از طرح دعوا و در جریان رسیدگی نیز مساعی خود را در این زمینه معمول دارند. بنابراین در فرض سؤال، شرط وکیل دادگستری با وکیل مبنی بر اینکه موکل حق مصالحه و سازش نسبت به موضوع دعوا ندارد، خلاف مقرره آمره یادشده و باطل است.
ثانیاً: شرط وکیل و موکل مبتنی بر اینکه در فرض تحقق مصالحه نیز وکیل استحقاق دریافت کل حق‌الوکاله را دارد، فاقد ایراد قانونی به نظر می‌رسد. در واقع مطابق ماده 2 آین‌نامه تعرفه حق‌الوکاله، حق‌المشاوره و هزینه سفر وکلای دادگستری مصوب 28/12/1398 رئیس قوه قضائیه، قرارداد حق‌الوکاله بین وکیل و موکل معتبر است و وفق ماده 23 آیین‌نامه یادشده، «... حق‌الوکاله دعاوی که در دادگاه یا خارج از دادگاه به صلح ختم می‌شود و نیز در خصوص مطلق دعاوی خانواده در مواردی که به صلح و سازش ختم می‌شود به میزان حق‌الوکاله کل دعواست.»


https://www.tasnimnews.com/fa/news/1401/10/05/2827108/%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D9%84-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82%DB%8C-%D9%82%D9%88%D9%87-%D9%82%D8%B6%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%87-%D8%AD%D9%82-%D8%A7%D9%84%D9%88%DA%A9%D8%A7%D9%84%D9%87-10-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D8%B4%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF
‏صادق باش
مث سیگاری که روش نوشته سرطانزا
نه مثل اون ابمیوه ی اشغالی
که روش زده ۱۰۰% طبیعی .

@Twiter
سلسله سردفتران عزادار شد

با نهایت تاسف و تالم درگذشت مرحوم علی داودیان، سردفتر بازنشسته ۱۲۹ تهران، برادر آقای حسن داودیان،سردفتر بازنشسته ۲۰۸تهران، پدر آقای امیر داودیان، سردفتر ۲۰ اسلامشهر و خانم زهرا داودیان، دفتریار این دفتر را به‌اطلاع می‌رساند.

ضمن عرض تسلیت به خانواده محترم ایشان، برای آن مرحوم، آرامش روح و علو درجات الهی و برای بازماندگان،صبر و شکیبایی از درگاه خداوند منان خواستاریم

منبع : سایت کانون
....


ضمن عرض تسلیت به خانواده معزی ، وجود این تعداد از سردفتران و دفتریاران در یک خانواده به چه معناست؟؟!!
ایا اشنایان این افراد به هنگام ورود این تعداد از فامیل ها به یک عرصه به انها نگفتند که بازار کار کساد است و نباید وارد شد؟؟!!!

اندسته عمله و اذناب انحصار که به هر ترفندی مانع از برگزاری ازمون میشدند تا دست زیاد نشود نمیتوانستند مانع این قوم شوند؟
راستی روبه صفتان کثیف لقمه انحصار در عرصه سردفتری نگران نیستند که این تعداد از اشنایان در یکجا جمع شوند؟؟!!
.پس ضمن پرهیز از غلو در تقاضای علو، بهتر است از بهتان زدن به جوانان جدید الورود خودداری کرد که وقت رفتن پیر و پاتال های انحصارگر فرا رسیده است..
یه سالایی سخت ترین سالای زندگین انگاری مثلا قبل ورود بهشون چهارده سالته وقتی تموم میشن سی سالت تو همون سالا تو بزرگ میشی؛ رشد میکنی؛ هدف پیدا میکنی و حتی اگه نفهمی چرا زنده ای تصمیم میگیری که زنده بمونی یا بمیری، تلخه، سخته ،طولانیه، سنگینه، پر حس بد تنهایی بی کسی، بغض ،اشک گریه هایی که گریه نمیشن و تو قلبت خفه ت میکنن، درک نشدن ،تنفر عصبانیت، حسای پوچ قر و قاطی گیر کردن، بین رفتن و موندن...
ولی کنار همه ی اینا عجیب رشد میکنی!
عجیب خودتو پیدا میکنی!
عجیب بزرگ میشی و اوج میگیری ...
پست بالا «یه سالایی سخت ترین سالای زندگین انگاری مثلا قبل ورود بهشون چهارده سالته وقتی تموم میشن سی سالت تو همون سالا تو بزرگ میشی؛ رشد میکنی؛ هدف پیدا میکنی و حتی اگه نفهمی چرا زنده ای تصمیم میگیری که ....» چگونه است؟
Anonymous Poll
63%
صحیح است.
12%
اشتباه است.
26%
دیدن نتیجه
Forwarded from Lawyer_moshaver
فاسد خطاب کردن دیگری


چکیده:
فاسد خطاب کردن دیگری مصداق بزه توهین است.


🔹شماره دادنامه قطعی :
9409980245401345
🔹تاریخ دادنامه قطعی :
1395/10/29



رأی دادگاه بدوی


در خصوص اتهام آقای م. الف.ش.الف. ی ، ،متولد 1330 ،ساکن تهران ،باسواد ،متاهل ،فاقد سابقه محکومیت موثر کیفری ،آزاد به قید معرفی کفیل با وکالت آقای م. ع.ن. ،دایر بر توهین و افترا موضوع شکایت آقای ع.ص. که منجر به صدور کیفر خواست مورخه 95/3/20 در پرونده کلاسه 941387 از دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 2 تهران گردیده است ،با این توضیح که متهم طی شکایت خود از متهم از طریق سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران (شورای انتظامی استان تهران )شاکی را که مهندس ناظر ایشان در کار ساختمانی بوده است به شرح صفحه اول پرونده که پیوست لایحه تقدیمی شاکی نیز می باشد ،فاسد خطاب کرده است تقاضای رسیدگی نموده است ،شاکی در اظهارات خود در دادگاه تقاضای رسیدگی نموده اند و متهم نیز در جلسه دادگاه اظهار داشته اند توهینی ننموده اند و در صورت توهین بودن اظهارات ،ابراز ندامت و عذر خواهی نموده اند .دادگاه با عنایت به مجموع اوراق پرونده ،شکایت شاکی ،تصویر نامه پیوست پرونده که حکایت از فاسد خطاب کردن شاکی از سوی متهم در شکایت ارائه شده به سازمان نظام مهندسی می باشد ،دفاعیات بلاوجه متهم و کیفر خواست دادسرا و سایر قرائن و امارات موجود در پرونده متهم را بزه کار تشخیص و مستندا به ماده 608 قانون مجازات اسلامی مصوب 1375 (تعزیرات)و مواد 3 ،12و14 قانون مجازات اسلامی متهم را از بابت اتهام توهین به پرداخت یک میلیون ریال جزای نقدی به نفع صندوق دولت محکوم می نماید و در خصوص اتهام دیگر ایشان دایر بر افترا با عنایت به دفاعیات متهم و عدم احراز وقوع بزه و حاکمیت اصل کلی برائت مستندا به اصل 37 قانون اساسی و ماده 4 قانون آئین دادرسی کیفری حکم به برائت متهم صادر و اعلام می گردد .
🔹رئیس شعبه 1166 دادگاه کیفری 2 تهران-کریم حبیب پروین


رأی دادگاه تجدیدنظر استان


در خصوص تجدیدنظرخواهی آقایان ع.ص. و م.ش. نسبت به دادنامه شماره 00637-95 مورخ 95/5/22 صادره از شعبه 1166 دادگاه کیفری دو تهران که به موجب آن آقای م. الف.ش.الف. ی به اتهام توهین نسبت به آقای ع.ص. به پرداخت مبلغ یک میلیون ریال جزای نقدی بنفع صندوق دولت محکوم گردیده است و در مورد بزه افتراء نسبت به آقای م. الف.ش.الف. علت عدم احراز وقوع بزه و حاکمیت اصل کلی برائت حکم به برائت مشارالیه صادر گردیده است دادگاه با بررسی محتویات پرونده نظر به اینکه به استناد بند الف ماده 427 قانون آئین دادرسی کیفری در جرائم تعزیری درجه هشت رای صادره قطعی محسوب می شود فلذا نسبت به بزه توهین قرار رد تجدیدنظرخواهی مطروحه را صادر می نماید و اما در خصوص بزه افتراء با عنایت به اینکه تجدیدنظرخواه ایراد و اعتراض موثر و موجهی که موجبات نقض و بی اعتباری دادنامه معترض عنه را فراهم آورد بعمل نیاورده و بر اساس موازین قانونی دادنامه بدوی صادر گردیده است فلذا به استناد بند الف ماده 455 قانون آئین دادرسی کیفری ضمن رد اعتراض دادنامه معترض عنه در این مورد تائید می گردد و رای صادره قطعی است .
🔹رئیس شعبه 42 دادگاههای تجدیدنظر استان تهران -مستشار
محمد سعید ظاهری - بهزادکامجو/پژوهشگاه قوه قضاییه
Forwarded from Ali Sh Ta
💥 پرونده کاربردی جدید به شماره : 1401-26-805 ح


🟥🖌 انتقال مال موضوع مستثنیات دین مشمول معامله به قصد فرار از دین نمی‌باشد زیرا مستثنیات دین اصولاً قابل توقیف در قبال محکوم‌به نیست.



♦️همان‌گونه که مستحضرید در ماده 21 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 1394، انتقال مال به دیگری به هر نحوی به وسیله مدیون با انگیزه فرار از دین به نحوی که باقیمانده اموال برای پرداخت دین کافی نباشد، جرم‌انگاری شده است. در خصوص حکم این ماده خواهشمند است اعلام فرمایید آیا ماده مزبور اطلاق و عموم داشته و حتی مستثنیات دین از جمله ابزار کار مدیون که برای امرار معاش وی ضروری است را شامل می‌شود؟ و یا آن‌که ماده 24 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 1394 ماده صدرالذکر را با تخصیص مواجه کرده و موضوع ماده 21 یادشده را در بر نمی‌گیرد؟ آیا می‌توان گفت چنانچه مدیون وسیله امرار معاش خود را به وسیله امرار معاش ارزان‌تری تقلیل می‌داد، می‌توانست حداقل بخشی از دین خود را نسبت به دائن اداء کند؛ اما این وسیله را برای فرار از ادای دین به دیگری انتقال داده است و لذا مشمول ضمانت اجرای مقرر در ماده 21 قانون می‌شود؟ برای مثال، مالک و راننده «کشنده سنگین» که از قیمت بالایی برخوردار است، پس از محکومیت مالی به قصد فرار از دین این خودرو را به دیگری منتقل می‌کند؛ از طرفی خودروی مذکور وسیله امرار معاش وی هم می‌باشد؛ آیا با این استدلال که مالک کشنده می‌توانست این خودرو را بفروشد و برای مثال خودروی ارزان‌قیمت‌تری خریداری و با آن امرار معاش کند و لذا فرار از ادای دین کرده است و مشمول ضمانت اجرای مقرر در ماده 21 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 1394 می‌شود و یا آن‌که باید در مورد مستثنیات موضوع ماده 24 این قانون، اعمال ماده 21 یادشده را منتفی بدانیم؟


🟢 پاسخ:

چنانچه انتقال مال واقعاً شرایط مستثنیات دین را داشته باشد، مشمول ماده 21 قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب 1394 نیست؛ زیرا مستثنیات دین اصولاً قابل توقیف در قبال محکوم‌به نمی باشد تا محکوم‌علیه به قصد فرار از ادای دین اقدام به انتقال آن به دیگری نماید؛ اما اگر تمام مال یا بخشی از آن شرایط مستثنیات دین را نداشته باشد، موضوع می تواند مشمول ماده یادشده باشد. تشخیص مصداق بر عهده مقام قضایی رسیدگی‌کننده است.

شماره نظریه : 7/1401/805
شماره پرونده : 1401-26-805 ح
تاریخ نظریه : 1401/08/15
از مجموعه نظریات اداره کل حقوقی قوه قضائیه
وسطی در کار نیست!

یکی از مدعیان براندازی که گفتارش بوی خون و جنون می‌دهد و از اشاعۀ خشونت و جنگ داخلی در ایران حمایت می‌کند مرا به "وسط‌ بازی" در جریانات اخیر متهم کرده است.
وی نسبت به جایگاه خود بسیار متوهم به نظر می‌رسد چرا که بین او و برخی از تندخوترین عناصر داعشی‌مشربِ درون حکومت اصلاً فاصله‌ای نیست که من بخواهم وسط آن قرار گیرم!
نسبت آنها با هم، مانند انعکاس تصویرشان در آینه است گرچه به ظاهر معکوس یکدیگرند اما به واقع یکی هستند. مخرب‌ترین غرایز بشری حرکات سیاسی آنان را جهت می‌دهد و از همین غرایز، تیغ و دشنه‌ای ساخته‌اند که روزانه آن را با کین و نفرت صیقل می‌دهند تا بر تن خستۀ وطن و پهلوی بی‌پناه‌ترین و مظلوم‌ترین فرزندان آن فرود آورند.
آدمی یک عمر اسیر و بارکش غول بیابان شود خوشبخت‌تر از آن است که لحظه‌ای مجبور به رؤیت آنها شود. جایی که من قرار گرفته‌ام؛ میلیاردها سال نوری با هر دو فاصله دارد چه رسد به اینکه بخواهم بین آنها وسط بازی کنم!
نزد خداوند به زاری تمام می‌نالم که نسیم مهر و باران رحمتش را به سوی این سرزمین خزان‌زده بفرستد و جنبه‌های خردمندی و بردباری و نجابت و مدارا و محبت و فرهیختگی قوم ایرانی را بارور سازد تا از تندبادهای مسموم و زهرآگین هر دوی آنها جان سالم به در ببرند.
#احمد_زیدآبادی
#وسط_بازی
#براندازی
#داعش_مشربی
#خشونت_پرهیزی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
Forwarded from سایه‌سار (Sayeh Eghtesadinia)
شهپرِ شاهِ هوا

«بعد از انقلاب وقتی در زندان بود در یکی از روزنامه‌های اسلامی فهرستی از اسامی رجال دورۀ‌ طاغوت چاپ کرده بودند زیر عنوان غارتگران اموال ملی. اسم او هم در میان آن‌ها بود. دو سه صفحه‌ای با عنوان «تنگدستی» نوشت تا خود و دیگران بدانند که چقدر از اموال ملی را غارت کرده ‌است. پس از خروج از زندان حقوق بازنشستگی‌اش را قطع کردند و حساب‌های بانکی‌اش را بستند و حق معامله را سلب کردند و از پس‌انداز حقوق دورۀ‌ سناتوری مبلغ یک‌میلیون و سیصدهزار تومان مطالبه کردند و چون دیدند که چیزی ندارد پانصدهزار تومان گرفتند و بقیه را بخشیدند و مفاصا حساب دادند که دادستانی انقلاب محدودیت‌ها را رفع کند. نامۀ مفاصا را به دادستانی داد به امید اینکه بقیۀ پس‌اندازش را آزاد کنند تا چندی آب و نان بخورد اما معلوم شد که دادستان اسلام گوشش به این چیزها بدهکار نیست و حکم شورای انقلاب را هم نمی‌خواند.» (نقد بی‌غش، صدرالدین الهی، نشر معین، ۱۳۹۲)

نه مفسد بود، نه غارتگری متواری. پژوهشگر بود و معلم و شاعر و سردبیر مجله، و بعدتر وزیر فرهنگی که پاکیزه‌ترین کتاب‌ها را دست فرزندان ایران داد. مدیر چند بنیاد فرهنگی و پژوهشکده بود و هرچه بود و نبود، جایش در زندان نبود. اما تندروان چه کردند با او؟ تا پیش از انقلاب هم از ‌زبان روشنفکران زخم می‌خورد، هم ساواک دائم مزاحم اشتغالاتش بود. پس از انقلاب هم که «چون در کابینۀ اسداللّه علم در خرداد ۴۲ سِمَت وزارت داشت و صورت جلسۀ تقابل مسلّحانه با معترضان را امضا کرده بود، بیش از همه در مَظان اتّهام قرار گرفت و در همان روزهای نخست انقلاب دستگیر شد، و در زیرزمینِ مدرسۀ رفاه یا علوی زندانی گردید.» (سیدعلی آل‌داود، هادی‌نامه، به کوشش رسول جعفریان، نشر مورخ، ۱۳۹۹) در آن کشاکش و شوراشور و واویلا، اگر نبود پایمردی آیت‌الله مطهری، از حکم اعدام نمی‌رهید. مطهری هم، هرچه بود یا نبود، همین یک خدمتش بس که او را از ورطۀ قضاوت‌ آیندگان برهاند: نجات دکتر پرویز ناتل‌خانلری از اعدام.

ناتل‌خانلری و مطهری در سال‌های پیش از انقلاب با هم آشنا شده بودند و دیدار و مباحثۀ مختصری بر سر کتابی داشتند که بنا بود در بنیاد فرهنگ منتشر شود. کتاب در نقد پیامبر اسلام بود و نویسندۀ آن یهودی. مطهری خانلری را از انتشار کتاب بر حذر داشت و خانلری استدلال او را پذیرفت. با اینکه این دو معلم از دو خاستگاه متفاوت برآمده و در دو زمینه و حتی عالم متفاوت، چه‌بسا مخالف، زاد و زیست می‌کردند، قدر علم یکدیگر را می‌شناختند. همین مصاحبت مختصر آن‌مایه عالمانه بود که مطهری پس از انقلاب برای نجات جان خانلری واسطه شود و عقاب را از چنگال زاغان برهاند. عمل ارزشمند و والای آیت‌الله مطهری زندگی استاد را نجات داد اما سرمایۀ نابودشدۀ خانلری هرگز به او بازنگشت. خانلری به‌واقع دیگر زندگی نمی‌کرد چون سپهر زیست او دود شده و از دست رفته بود.

پایان‌بندی شعر «عقاب» با سرنوشت شاعرش، به‌ویژه با مرگش، شباهت‌هایی می‌یابد: عقاب شعر او نمی‌میرد، بلکه مرگ را می‌پذیرد. ما صحنۀ مردن عقاب را نمی‌بینیم، اما می‌دانیم که او به آسمان رفته، ناپدید شده، و سرانجام مرده است. خانلری تا سال درگذشتش، ۱۳۶۹، در ایران زندگی کرد، اما به گندزاران نرفت و با زاغان هم‌سفره نشد و عزت خویش نگاه داشت. خاموش شد و کم‌نور، اما همچنان مکرم و بشکوه. مرگش حادثه نبود، تو گویی چون آب ولرم برکه‌ای دور خرده‌خرده بخار شده باشد. کم‌کم از نظرها ناپدید شد، چون سایه‌ای سبک که بی‌گرفتاری تن به خورشید می‌دهد، چون مِهی ساکن که تن به وضوح شبانۀ کوهستان می‌سپرد. رفتن را پذیرفت و از طبیعتی به طبیعتی دیگر غلتید. همچنان عقاب که چشم تیزش را بر واقعیت دوخت، با هوشی تلخ و وقاری بس‌ سنگین، آن را فهمید و پذیرفت و پرکشید. خانلری دور شد؛ آنقدر دور که فهمیدیم مرده است بی‌آنکه از مرگ هرگز حرفی در میان بوده باشد.

سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک هم‌سر شد
لحظه‌ای چند بر این لوح کبود
نقطه‌ای بود و دگر هیچ نبود.

https://www.tg-me.com/Sayehsaar
وحید:
سلام و درود،

با سپاس از توجه شما و سایر دوستانی که نسبت به یادداشت این بندۀ خدا بازخورد نشان دادند (چه مستقیم و چه غیرمستقیم، چه هم راستا و چه در نقد و رد)

استاد مسعود کمالی (استاد دانشگاه‌های سوئد) می‌گفت مردم اینجا یک ضرب المثل دارند که میگوید «هیچگاه گربه را ته کوچه بن بست گیر نینداز» و خودش توضیح میداد که منظور این است که اگر حتّی گربه را -که خیلی کوچکتر و ضعیفتر از ماست و همیشه از ما فرار میکند- ته کوچه بن بست گیر بیندازیم، همان گربه به صورت ما چنگ می‌اندازد، چون ما راه دیگری برایش باقی نگذاشته ایم.

بعد توضیح میداد که «مردم اینجا (غرب اروپا، اسکاندیناوی) طی تاریخ چند صد سالۀ اخیر خود، هیچ گاه نهادهای «سلطنت» و «کلیسا» را ته کوچه بن‌بست گیر نینداخته اند (دنبال حذف آنها نبوده اند، شعار مرگ بر سر نداده اند)، بلکه در مسیری اصلاحگرانه و مدنی حرکت کرده اند که با هر گام آنها، این دو نهاد (و هر مانع دیگری) به تبع مجبور بوده رویکرد و رفتارش را کمی اصلاح کند. الان هم هنوز پادشاهی و پادشاهشان پابرجاست و کلیسا هم وجود دارد امّا مهم این است که در این کالبد، روح دموکراسی حضور دارد.

به امید خدا، در یادداشت بعدی ام، این معنا و منظور را بیشتر توضیح خواهم داد.

در پناه ایزد مهربان باشید

:
عالی است، اگر مردم مفهوم این پست شما را می فهمیدند از این سیکل باطل در می آمدیم.

یکی از مهمترین دلایلی که حاکمیت تاکنون اصلاح نشده است، طرز فکر مخالفان حاکمیت است.

با این مخالفان‌حاکمیت نمی تواند خود را اصلاح کند.

اصلاحات ۷۶ شروع شد و با اعتراضات خشن ۷۸ تمام شد.

این سیکل پیوسته تکرار میشود.
2024/09/24 08:30:01
Back to Top
HTML Embed Code: