در بهشتى که به اندازهى معما و متغیر بودن زمین، واقعى است، قرار دارد. استخوانهاى دوست داشتنى، با دلبستگى چشمانى تیزبین و ظرافت طبع، زندگى خانوادگى خیالپردازانه، پریشانى مضحک دورهى بزرگسالى و رد دردناکى را که عشق و ناکامى در جهان ما به جا مىگذارند، کندوکاو میکند.
• آلیس سبالد؛ استخوانهای دوست داشتنی📚
• آلیس سبالد؛ استخوانهای دوست داشتنی📚
انسان برای آنکه حافظهاش خوب کار کند، به دوستی نیاز دارد.
گذشته را به یاد آوردن، آن را همیشه با خود داشتن، شاید شرط لازم برای حفظ آن چیزی است که تمامیّت منِ آدمی نامیده میشود.
برای آنکه من کوچک نگردد، برای آنکه حجمش حفظ شود، باید خاطرات را، همچون گلهای درون گلدان، آبیاری کرد، و این مستلزم تماس منظم با شاهدان گذشته، یعنی دوستان، است.
آنان آیینهٔ ما هستند، حافظهٔ ما هستند؛ از آنان هیچ چیز خواسته نمیشود، مگر آنکه گاهبهگاه این آیینه را برق اندازند تا بتوانیم خود را در آن ببینیم.
• میلان کوندرا؛ هویت📚
گذشته را به یاد آوردن، آن را همیشه با خود داشتن، شاید شرط لازم برای حفظ آن چیزی است که تمامیّت منِ آدمی نامیده میشود.
برای آنکه من کوچک نگردد، برای آنکه حجمش حفظ شود، باید خاطرات را، همچون گلهای درون گلدان، آبیاری کرد، و این مستلزم تماس منظم با شاهدان گذشته، یعنی دوستان، است.
آنان آیینهٔ ما هستند، حافظهٔ ما هستند؛ از آنان هیچ چیز خواسته نمیشود، مگر آنکه گاهبهگاه این آیینه را برق اندازند تا بتوانیم خود را در آن ببینیم.
• میلان کوندرا؛ هویت📚
بانویِ من!
هر وقت به دوست داشتن فکر میکنم
ابدیت و تمامی شب ها
با نامِ تو
بر سینه ام سنجاق میشود...
هر وقت به دوست داشتن فکر میکنم
ابدیت و تمامی شب ها
با نامِ تو
بر سینه ام سنجاق میشود...
سالهاست که پنجرهی اتاقم را قفل و بند زدهام
که مبادا عطر رهگذری که از پای این پنجره میگذرد
به اتاقم سرک بکشد و بپیچد توی سرم و دیوانهام کند.
که مبادا آن عطر، عطری آشنا باشد و باز دست و دلم بلرزد
و از خود غافل شوم و ندانم چهام شده.
که مبادا دوباره در جهانم هیاهو شود، جوان شوم
و دوباره هوای دلبری کردن به سرم بزند.
امروز اما دلم جور دیگری آشوب است؛
پرندهای از سر صبح مدام به پنجره نوک میزند، انگار به سرم. با خود میگویم اینها نشانه است، باید بلند شوم.
پس بلند شدم و ماتیک سرخرنگم را زدم،
دامن کوتاه و گلدارم را تن کردم،
به انگشتانم لاک زرد رنگی نیز کشیدم و بالاخره خودم را راضی کردم که قفل و بندها را از سر راه بردارم.
و سپس چهارزانو نشستم در مقابل تنها معبود این روزهایم، پنجره. گویی بندهی درماندهای باشم در انتظار گشایشی معجزهآسا. و حال خدا خدا میکنم که پسرک بازیگوشِ کوچه هوای شکستن شیشهی پنجرهی اتاق به سرش بزند.
• مجتبی پورفرخ
که مبادا عطر رهگذری که از پای این پنجره میگذرد
به اتاقم سرک بکشد و بپیچد توی سرم و دیوانهام کند.
که مبادا آن عطر، عطری آشنا باشد و باز دست و دلم بلرزد
و از خود غافل شوم و ندانم چهام شده.
که مبادا دوباره در جهانم هیاهو شود، جوان شوم
و دوباره هوای دلبری کردن به سرم بزند.
امروز اما دلم جور دیگری آشوب است؛
پرندهای از سر صبح مدام به پنجره نوک میزند، انگار به سرم. با خود میگویم اینها نشانه است، باید بلند شوم.
پس بلند شدم و ماتیک سرخرنگم را زدم،
دامن کوتاه و گلدارم را تن کردم،
به انگشتانم لاک زرد رنگی نیز کشیدم و بالاخره خودم را راضی کردم که قفل و بندها را از سر راه بردارم.
و سپس چهارزانو نشستم در مقابل تنها معبود این روزهایم، پنجره. گویی بندهی درماندهای باشم در انتظار گشایشی معجزهآسا. و حال خدا خدا میکنم که پسرک بازیگوشِ کوچه هوای شکستن شیشهی پنجرهی اتاق به سرش بزند.
• مجتبی پورفرخ
فقط با کسانی بحث کنید که میدانید آنقدر عقل و عزت نفس دارند که حرفهای بیمعنی نمیزنند،
کسانی که به دلیل توسل میجویند، حقیقت را گرامی میدارند و آنقدر منصف هستند که اگر حق با طرف مقابلشان باشد اشتباه بودنشان را قبول میکنند...
پس نتیجه میگیریم که به ندرت در هر صد نفر یک نفر ارزش آن را دارد که با او بحث کنی!
کسانی که به دلیل توسل میجویند، حقیقت را گرامی میدارند و آنقدر منصف هستند که اگر حق با طرف مقابلشان باشد اشتباه بودنشان را قبول میکنند...
پس نتیجه میگیریم که به ندرت در هر صد نفر یک نفر ارزش آن را دارد که با او بحث کنی!
مردم میگویند آدمهای خوب را پیدا کنید
و بدها را رها ...
اما باید اینگونه باشد،
خوبی را در آدمها پیدا کنید
و بدی آنها را نادیده بگیرید
هیچکس کامل نیست
• الهی قمشهای
و بدها را رها ...
اما باید اینگونه باشد،
خوبی را در آدمها پیدا کنید
و بدی آنها را نادیده بگیرید
هیچکس کامل نیست
• الهی قمشهای
تو متولد شدی تا جهان را جای قشنگتری کنی برای زیستن. تو متولد شدی تا کسی باشد که انقدر زیبا بخندد و انقدر زیبا نگاه کند و انقدر زیبا راه برود و انقدر زیبا حرف بزند.
تو اگر نمیآمدی، جهان نه فقط تو را، که خیلی چیزها کم داشت. تو اگر نمیآمدی خورشید انگیزهای برای طلوع پیدا نمیکرد و ستارهها چشمک نمیزدند و آدمها غمگینتر بودند. تو اگر نمیآمدی، چه کسی بهجای تو حال مرا در بدترین شرایطم با اشاره و نگاه و کلامی خوب میکرد؟ تو اگر نمیآمدی، چطور در میان اینهمه بدبختی، احساس خوشبختی میکردم!؟
خوب کردی که آمدی، خوب کردی که این سیاره را برای آمدن انتخاب کردی، خوب کردی که متولد شدی و زندگی را کمی قابل تحمل کردی.
چقدر خوب کردی که آمدی و چقدر خوب که این فصل و این ماه و این روز را برای آمدنت انتخاب کردی.
فرشتهی نجاتبخش من! خوش آمدی به جهان آدمها، خوش آمدی
• نرگس صرافیان طوفان
تو اگر نمیآمدی، جهان نه فقط تو را، که خیلی چیزها کم داشت. تو اگر نمیآمدی خورشید انگیزهای برای طلوع پیدا نمیکرد و ستارهها چشمک نمیزدند و آدمها غمگینتر بودند. تو اگر نمیآمدی، چه کسی بهجای تو حال مرا در بدترین شرایطم با اشاره و نگاه و کلامی خوب میکرد؟ تو اگر نمیآمدی، چطور در میان اینهمه بدبختی، احساس خوشبختی میکردم!؟
خوب کردی که آمدی، خوب کردی که این سیاره را برای آمدن انتخاب کردی، خوب کردی که متولد شدی و زندگی را کمی قابل تحمل کردی.
چقدر خوب کردی که آمدی و چقدر خوب که این فصل و این ماه و این روز را برای آمدنت انتخاب کردی.
فرشتهی نجاتبخش من! خوش آمدی به جهان آدمها، خوش آمدی
• نرگس صرافیان طوفان
مهم نیست
اكنون زندگی ام چگونه میگذرد،
عاشق آن خاطراتی هستم که
تصادفی از ذهنم عبور میکنند
و باعث لبخندم میشوند...
• پابلو نرودا
اكنون زندگی ام چگونه میگذرد،
عاشق آن خاطراتی هستم که
تصادفی از ذهنم عبور میکنند
و باعث لبخندم میشوند...
• پابلو نرودا
از چشم افتادن مقوله ایه که
با هیچ دوست نداشتنی برابری نمیکنه،
می بینیش ولی نسبت بهش بی تفاوتی
از چشم افتادن
تو دل شکستگیِ محض اتفاق میفته....
با هیچ دوست نداشتنی برابری نمیکنه،
می بینیش ولی نسبت بهش بی تفاوتی
از چشم افتادن
تو دل شکستگیِ محض اتفاق میفته....
كوچه و خيابان
پر شده از آدمهايى كه
ديگر لازم نيست
براى داشتنشان تلاش كنى...
اشاره اى كافيست!
تو اما "خاص" باش...
يك "خاصِ دست نيافتنى"
• علی قاضی نظام
پر شده از آدمهايى كه
ديگر لازم نيست
براى داشتنشان تلاش كنى...
اشاره اى كافيست!
تو اما "خاص" باش...
يك "خاصِ دست نيافتنى"
• علی قاضی نظام
ببيـــن
تو جاودانـــه شدی
اين قلب برای تو می تپـــد
اين دست ها تنـــت را
به حافظه ی جانش سپـــرده
اين نگاه رد آمـــدنت را
از ته خيــــابان می گيرد هر روز
اين قلـــم براي تو
مي چرخـــد هنوز
در دلم شاعری
همچـــو شمع شعله می کشــــد
پروانـــه ی نارنجی من
هر قطــــره که می چکم
يک شعر به دامنـــت می افتد
بزن به مـــوهات
و راه بيفت
مي خواهـــم آمدنت را
قاب کنـــم.
• عباس معروفی
تو جاودانـــه شدی
اين قلب برای تو می تپـــد
اين دست ها تنـــت را
به حافظه ی جانش سپـــرده
اين نگاه رد آمـــدنت را
از ته خيــــابان می گيرد هر روز
اين قلـــم براي تو
مي چرخـــد هنوز
در دلم شاعری
همچـــو شمع شعله می کشــــد
پروانـــه ی نارنجی من
هر قطــــره که می چکم
يک شعر به دامنـــت می افتد
بزن به مـــوهات
و راه بيفت
مي خواهـــم آمدنت را
قاب کنـــم.
• عباس معروفی
دکتر انوشه میگه پنج کلید آرامش در اینه که:
-به کسی که به تو اهمیت نمیده، اهمیت نده.
-کاری رو تا ۱۰۰ درصد قطعی نشده برای کسی توضیح نده.
-توقع خودت از دیگران رو به صفر برسون و برای همه چیز خودت تلاش کن.
-اگر کسی یکبار به تو صدمه زده پس برای بار دومم هم میتونه اینکارو انجام بده پس مسیرتو ازش جداکن.
-هر وقت کنار هر چیزی یا هرکسی حالت خوب نبود لطفا هر چقدرم عزیز بود رهاش کن بره!
-به کسی که به تو اهمیت نمیده، اهمیت نده.
-کاری رو تا ۱۰۰ درصد قطعی نشده برای کسی توضیح نده.
-توقع خودت از دیگران رو به صفر برسون و برای همه چیز خودت تلاش کن.
-اگر کسی یکبار به تو صدمه زده پس برای بار دومم هم میتونه اینکارو انجام بده پس مسیرتو ازش جداکن.
-هر وقت کنار هر چیزی یا هرکسی حالت خوب نبود لطفا هر چقدرم عزیز بود رهاش کن بره!
هیچ چیز درمانده تر از حقیقتی نیست که همان طور بیان شود که به ذهن خطور کرده است.
• والتر بنیامین
• والتر بنیامین
مقصر دانستن دیگران
همیشه خیلی آسان است.
میتوانی تمام عمرت را
به مقصر دانستن دنیا بگذرانی،
اما بِدان مسئولیت تمام موفقیت ها
یا شکست هایت فقط با خودت است.
• پائولو کوئلیو
همیشه خیلی آسان است.
میتوانی تمام عمرت را
به مقصر دانستن دنیا بگذرانی،
اما بِدان مسئولیت تمام موفقیت ها
یا شکست هایت فقط با خودت است.
• پائولو کوئلیو