•◇• - نکن پسرم، نَبَند، باور کن این حرفا واسه ما نیست، قرنطینه مال اوناییه که خوشی زده زیر دلشون، نه من بدبخت که کلی چک دارم...
مرد همچنان التماس میکرد. پسر در را قفل کرد. چند دسته چک و مدارکی که توی دستش بود را درون ماشین گذاشت؛ یک آگهی فوت بیرون آورد و روی در چسباند.
مرد پرسید: چی شده؟ کی مرده؟ نگاهی به آگهی انداخت. ماتش برد. با خودش گفت: کاش لااقل عکس بهتری از من چاپ میکردند!
دیگر التماس نکرد.
| سیما بینقی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
مرد همچنان التماس میکرد. پسر در را قفل کرد. چند دسته چک و مدارکی که توی دستش بود را درون ماشین گذاشت؛ یک آگهی فوت بیرون آورد و روی در چسباند.
مرد پرسید: چی شده؟ کی مرده؟ نگاهی به آگهی انداخت. ماتش برد. با خودش گفت: کاش لااقل عکس بهتری از من چاپ میکردند!
دیگر التماس نکرد.
| سیما بینقی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• به هیچکس نگفته بود بهیار است، حتی مادرش و با آمدن کرونا هرشب بهانهای برای خانه نیامدن میآورد...
مرد آنقدر شیفت ماند که مادر عکسش را توی تلگرام دید.
(قهرمان خستهای که روی زمین خوابیده است)
| الهام درویشی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
مرد آنقدر شیفت ماند که مادر عکسش را توی تلگرام دید.
(قهرمان خستهای که روی زمین خوابیده است)
| الهام درویشی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [هشدار]
سرطانش بدخیم بود. دکترها جوابش کرده بودند. زندگیاش به تار مویی بند بود. تصمیم گرفت برای آخرینبار به دیدن پدر و مادرش برود. با وجود تمام هشدارها به روستایشان سفر کرد. والدینش را دید. ولی زیاد آن جا نماند و زود بازگشت. مدتی گذشت. او هنوز حالش خوب بود اگرچه خبر دادند که پدر و مادرش در بیمارستان بر اثر کرونا فوت کردهاند.
| لنا گودرزی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
سرطانش بدخیم بود. دکترها جوابش کرده بودند. زندگیاش به تار مویی بند بود. تصمیم گرفت برای آخرینبار به دیدن پدر و مادرش برود. با وجود تمام هشدارها به روستایشان سفر کرد. والدینش را دید. ولی زیاد آن جا نماند و زود بازگشت. مدتی گذشت. او هنوز حالش خوب بود اگرچه خبر دادند که پدر و مادرش در بیمارستان بر اثر کرونا فوت کردهاند.
| لنا گودرزی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• دختر جوان تاج سر سفیدش را که گرفت رفت سمت مزون لباس عروس،
توی راه خبر را از رادیو شنید. تلفن را برداشت، مراسم را کنسل کرد و خودش را به شیفت شب بیمارستان رساند.
| الهام درویشی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
توی راه خبر را از رادیو شنید. تلفن را برداشت، مراسم را کنسل کرد و خودش را به شیفت شب بیمارستان رساند.
| الهام درویشی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• نگران نباشید فقط دستهایتان را بشویید
نگران نباشید فقط ماسک بزنید
نگران نباشید فقط دستکش استفاده کنید
نگران نباشید همهچیز تحت کنترل است
نگران نباشید فقط داره میمیره.
| افسانه خجسته
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
نگران نباشید فقط ماسک بزنید
نگران نباشید فقط دستکش استفاده کنید
نگران نباشید همهچیز تحت کنترل است
نگران نباشید فقط داره میمیره.
| افسانه خجسته
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• زمستون که بره روسیاهی به زغال میمونه. بعد کرونام باید بتونیم تو صورت هم نگاه کنیم.
| فرشته رضایی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
| فرشته رضایی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [قرنطینه]
۴ روز تو خونه موندیم؛ دنیا رو، رو سرمون گذاشتیم. بیچاره جانبازهای شیمیایی ۳۰ سالی است درقرنطینهاند و صدایشان هم درنیامده.
| بهاره کوثری
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
۴ روز تو خونه موندیم؛ دنیا رو، رو سرمون گذاشتیم. بیچاره جانبازهای شیمیایی ۳۰ سالی است درقرنطینهاند و صدایشان هم درنیامده.
| بهاره کوثری
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• از پنجره به بیرون نگاه کرد.
درخت چشمش را بر قرنطینه بسته بود.
گلبرگها زیر درخت فرش بود.
| حمیدرضا قاسمی ندوشن
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
درخت چشمش را بر قرنطینه بسته بود.
گلبرگها زیر درخت فرش بود.
| حمیدرضا قاسمی ندوشن
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• بالاخره بعد چند ماه دلو به دریا زدمو رفتم سمتش و گفتم خ خ خانم اسدی، میتونم راجب یه چیزی باهاتون حرف بزنم؟
خیلی باوقار تو چشمام نگاه کرد و گفت: بفرمایید آقای رضایی. گفتم فکراتونو کردین...اممم منظورم جواب پیشــنهاد....پرید وسط حرفمو گفت اینجا نمیتونم راجب این مسئله به این مهمی جواب بدم هفتهی دیگه ساعت ۳ بعد از کلاس وقت دارین؟ چون من فقط اون روز میام دانشگاه بعدش باید برگردم شهرستان پیش مادرم.
با عجله گفتم: بله حتما.
اما امان از روزگار....
فردای اون روز اعلام کردن بخاطر شیوع کرونای لعنتی تمام دانشگاهها و اکثر مراکز عمومی تا اطلاع ثانوی تعطیل شدن...من موندم و جواب نگرفته و دل بیتاب در قرنطینهی احساسم...
| فائزه مرادی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
خیلی باوقار تو چشمام نگاه کرد و گفت: بفرمایید آقای رضایی. گفتم فکراتونو کردین...اممم منظورم جواب پیشــنهاد....پرید وسط حرفمو گفت اینجا نمیتونم راجب این مسئله به این مهمی جواب بدم هفتهی دیگه ساعت ۳ بعد از کلاس وقت دارین؟ چون من فقط اون روز میام دانشگاه بعدش باید برگردم شهرستان پیش مادرم.
با عجله گفتم: بله حتما.
اما امان از روزگار....
فردای اون روز اعلام کردن بخاطر شیوع کرونای لعنتی تمام دانشگاهها و اکثر مراکز عمومی تا اطلاع ثانوی تعطیل شدن...من موندم و جواب نگرفته و دل بیتاب در قرنطینهی احساسم...
| فائزه مرادی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• تو هم شنیدی رفت مایع بیاره بیا فرار کنیم، داره مسلح میشه.
نه ناامید نشو شاید دستشو کمتر از ۲۰ ثانیه شست.
مکالمهی دو کرونا با هم
| فرشته رضایی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
نه ناامید نشو شاید دستشو کمتر از ۲۰ ثانیه شست.
مکالمهی دو کرونا با هم
| فرشته رضایی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داشتم با بیحوصلگی و کلافگی خودمو با پاک کردن قاب عکسای رو دیوار سرگرم میکردم که چشمم افتاد به عکس عزیز جونو یهو دلم پر کشید براش. دویدم سمت گوشی و تا صداش پیچید گفتم آخ که قربون صدات برم چه میکنی با کرونا حال و روزت خوبه عزیز جونم؟ تنهایی سخت نیست؟
با یه لحن غمگین گفت: ننه مگه قبلش چیکار میکردم برای من خیلی فرق نکرده از اون روز وضعیتم همینه
گفتم کدوم روز؟
بغض کرد و گفت از همون روزی که سایهی آقاجونت از در و دیوار این خونه کم شد و تنها شدم من به این حال و هوا عادت دارم ننه جون
تو خوبی؟
الو...الو مادر صدامو میشنوی..؟
میشنوم...
| فائزه مرادی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
با یه لحن غمگین گفت: ننه مگه قبلش چیکار میکردم برای من خیلی فرق نکرده از اون روز وضعیتم همینه
گفتم کدوم روز؟
بغض کرد و گفت از همون روزی که سایهی آقاجونت از در و دیوار این خونه کم شد و تنها شدم من به این حال و هوا عادت دارم ننه جون
تو خوبی؟
الو...الو مادر صدامو میشنوی..؟
میشنوم...
| فائزه مرادی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [خیاطی]
تو گروه چشمم به پیامشون افتاد توجهای نکردم، دم عیدی به خاطر خیاطی و کارهای خونه وقت برای نفس کشیدن نداشتم. چند روز بعد بهم زنگ زدن، میخواستم دست به سرشون کنم چون رسما تا فردای سال تحویل، سفارش خیاطی داشتم. چند روز گذشت، داشتم با علی در مورد اینکه میخوام تو ظهور باشم حرف میزدم، برگشت بهم گفت: هرکاری که تو ظهور میخوای بکنی الان انجام بده. تو دلم گفتم خیاطی همیشه به درد میخوره، خیاط آقا میشم. گوشیم زنگ زد، این سومین تماسشون بود برای دوختن ماسک بیمارستان؛
قبول کردم.
| صغری کنعانی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
تو گروه چشمم به پیامشون افتاد توجهای نکردم، دم عیدی به خاطر خیاطی و کارهای خونه وقت برای نفس کشیدن نداشتم. چند روز بعد بهم زنگ زدن، میخواستم دست به سرشون کنم چون رسما تا فردای سال تحویل، سفارش خیاطی داشتم. چند روز گذشت، داشتم با علی در مورد اینکه میخوام تو ظهور باشم حرف میزدم، برگشت بهم گفت: هرکاری که تو ظهور میخوای بکنی الان انجام بده. تو دلم گفتم خیاطی همیشه به درد میخوره، خیاط آقا میشم. گوشیم زنگ زد، این سومین تماسشون بود برای دوختن ماسک بیمارستان؛
قبول کردم.
| صغری کنعانی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• قابل توجه شرکتکنندگان و دنبالکنندگانِ مسابقه داستانکنویسیِ #کلمات_علیه_کرونا
تا پایان روز جمعه ۱۲ اردیبهشت ماه فرصت دارید تا به داستانک موردعلاقهی خود رای دهید. [با لایک]
هفتهی پنجم
[آثار منتشر شده از ۲۵ تا ۳۱ فروردین]
هفتهی ششم
[آثار منتشر شده از ۱ تا ۷ اردیبهشت]
برندگان هفتهی پنجم و ششم شنبه ۱۳ اردیبهشت ماه اعلام میشوند.
* جایزهی هفتگی مسابقه
هر هفته سه برندهی بن ۲۰۰ هزارتومانی خرید کتاب الکترونیک در اپلیکیشن طاقچه
* جایزهی ویژهی مسابقه
به سه اثرِ برتر با نظر داورانِ محترم مسابقه، مبلغ یک میلیون، هفتصد هزار و پانصد هزار تومان اهدا خواهد شد.
@khodnevis_ir
تا پایان روز جمعه ۱۲ اردیبهشت ماه فرصت دارید تا به داستانک موردعلاقهی خود رای دهید. [با لایک]
هفتهی پنجم
[آثار منتشر شده از ۲۵ تا ۳۱ فروردین]
هفتهی ششم
[آثار منتشر شده از ۱ تا ۷ اردیبهشت]
برندگان هفتهی پنجم و ششم شنبه ۱۳ اردیبهشت ماه اعلام میشوند.
* جایزهی هفتگی مسابقه
هر هفته سه برندهی بن ۲۰۰ هزارتومانی خرید کتاب الکترونیک در اپلیکیشن طاقچه
* جایزهی ویژهی مسابقه
به سه اثرِ برتر با نظر داورانِ محترم مسابقه، مبلغ یک میلیون، هفتصد هزار و پانصد هزار تومان اهدا خواهد شد.
@khodnevis_ir
•◇• اعلام شد همه در خانهها بمانند و خود را قرنطینه کنند. مرد بیخانمان، از شهر بیرون رفت تا در گوشه خلوتی از بیابان خود را قرنطینه کند.
| علی الله سلیمی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
| علی الله سلیمی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• کمی بعد از بندآمدن سرفههای خشک از اتاق قرنطینه، نوای نی بلند شد که شکایت نمیکرد!
| احمد نادمی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
| احمد نادمی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• پاسخ تست زندانبان مثبت اعلام شد. ماسک زد، و آمد کلید را گذاشت پشت میلههای زندانی حبس ابد و رفت برای قرنطینه و بستری.
زندانی به کلید دست نزد، رفت گوشهٔ سلولش تا اشک بریزد و برای سلامت زندانبان دعا کند.
| دکتر اسماعیل امینی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
زندانی به کلید دست نزد، رفت گوشهٔ سلولش تا اشک بریزد و برای سلامت زندانبان دعا کند.
| دکتر اسماعیل امینی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• کرونا قبل از هرچیز، یک "کلمه" است.
از قدیم گفتهاند "آهن، آهن را میبُرد"
و داستان هم یک "کلمه" است...
| استاد محمدمهدی رسولی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
از قدیم گفتهاند "آهن، آهن را میبُرد"
و داستان هم یک "کلمه" است...
| استاد محمدمهدی رسولی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• برندگان هفتهی پنجم آرای مردمی
مسابقه داستانکنویسیِ
#کلمات_علیه_کرونا
جایزهی هفتگی:
۲۰۰ هزار تومان بنِ خرید کتاب الکترونیک در اپلیکیشنِ طاقچه
سه برنده هفتهی پنجم:
۱. داستانک [آخرینروز]
کوثر دهقانی
۲. داستانک [آغوش بیمقصد]
فروزان امینی
۳. داستانک [بگو دوست دارم]
غزاله یوسفی
@khodnevis_ir
مسابقه داستانکنویسیِ
#کلمات_علیه_کرونا
جایزهی هفتگی:
۲۰۰ هزار تومان بنِ خرید کتاب الکترونیک در اپلیکیشنِ طاقچه
سه برنده هفتهی پنجم:
۱. داستانک [آخرینروز]
کوثر دهقانی
۲. داستانک [آغوش بیمقصد]
فروزان امینی
۳. داستانک [بگو دوست دارم]
غزاله یوسفی
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [مزه عدالت]
حالش بد بود. مانده بودم نتیجه را چطور بگویم. اول خبر مبتلا شدن ولیعهد و نخستوزیر انگلیس را دادم. تلخ خندهای کرد و گفت:
بالاخره یکجا مزه عدالت را چشیدم.
| قاسمعلی فراست
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
حالش بد بود. مانده بودم نتیجه را چطور بگویم. اول خبر مبتلا شدن ولیعهد و نخستوزیر انگلیس را دادم. تلخ خندهای کرد و گفت:
بالاخره یکجا مزه عدالت را چشیدم.
| قاسمعلی فراست
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• برندگان هفتهی ششم آرای مردمی
مسابقه داستانکنویسیِ #کلمات_علیه_کرونا
جایزهی هفتگی:
۲۰۰ هزار تومان بنِ خرید کتاب الکترونیک در اپلیکیشنِ طاقچه
سه برنده هفتهی ششم:
۱. داستانک [آخرینبار]
عاطفه شاطری
۲. داستانک [دورهمی]
زهرا کشاورز گرامی
۳. داستانک [ساختِ چین]
غزاله یوسفی
@khodnevis_ir
مسابقه داستانکنویسیِ #کلمات_علیه_کرونا
جایزهی هفتگی:
۲۰۰ هزار تومان بنِ خرید کتاب الکترونیک در اپلیکیشنِ طاقچه
سه برنده هفتهی ششم:
۱. داستانک [آخرینبار]
عاطفه شاطری
۲. داستانک [دورهمی]
زهرا کشاورز گرامی
۳. داستانک [ساختِ چین]
غزاله یوسفی
@khodnevis_ir