•◇• دخترک قلکش را آورد، با دنیایی رویای ناتمام گفت:
بابا میشه دیگه نری چیزی بفروشی من چیزی نمیخوام اینم قلکم عروسک هم نمیخوام، فقط بمون تو خونه. قول میدیم کم بخوریم پولامون تموم نشه.
آخه میگن هرکس بره بیرون میمیره!
| صدیقه حاجیوند
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
بابا میشه دیگه نری چیزی بفروشی من چیزی نمیخوام اینم قلکم عروسک هم نمیخوام، فقط بمون تو خونه. قول میدیم کم بخوریم پولامون تموم نشه.
آخه میگن هرکس بره بیرون میمیره!
| صدیقه حاجیوند
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• عید عجیبی بود. این عید در خانه ماندیم و پشت پنجره رو به آفتاب جوانه زدیم و شکوفه دادیم. گاهی پشت پنجره دخترک شیطون و بازیگوش خانه، به ویروس بدشکل هزار دست کرونا، شکلک درآورد که ما سلامتیم. او شاید از رو برود و ترکمان کند.
| فریده عبدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
| فریده عبدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• مجبور شدم بروم؛ چشمم به کفشها افتاد.
هرچند خانهنشینی به کفشهایم گرد نشانده؛ ولی غبار دلم را هم زدوده است.
غبار تنهایی، غم و سرخوردگی
و به یادم انداخت چه کسانی دارم؛ چه جاهایی برای رفتن دارم.
چقدر قدم زدن در خیابان مفرّح است.
و تا چه اندازه گرمای دستِ دوست لطیف است.
"دلخوشی ها کم نیست"
| رسول جعفرزاده
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
هرچند خانهنشینی به کفشهایم گرد نشانده؛ ولی غبار دلم را هم زدوده است.
غبار تنهایی، غم و سرخوردگی
و به یادم انداخت چه کسانی دارم؛ چه جاهایی برای رفتن دارم.
چقدر قدم زدن در خیابان مفرّح است.
و تا چه اندازه گرمای دستِ دوست لطیف است.
"دلخوشی ها کم نیست"
| رسول جعفرزاده
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• هر دو زنم، جایم را در زیرزمین انداختند و گفتند عمرت را کردهای، بهتر است خریدهای خانه توی این اوضاع با تو باشد.
| الهه تاجمیر ریاحی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
| الهه تاجمیر ریاحی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• مادربزرگ؟ یه سوال بپرسم؟
مادربزرگم: آره بپرس عزیزکم.
- اون زمانا که بیماری میومد چیکار میکردین؟ اگه یکیتون چیزیش میشد چیکار میکردین؟
مادربزرگم با چشمای اشکیش زل زد بهم: دعا میکردیم مادر، خدا رو صدا میزدیم مادر، بچهی از دست رفتهمون رو بغل میکردیم و براش لالایی میخوندیم مادر.
| فرانک صالحی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
مادربزرگم: آره بپرس عزیزکم.
- اون زمانا که بیماری میومد چیکار میکردین؟ اگه یکیتون چیزیش میشد چیکار میکردین؟
مادربزرگم با چشمای اشکیش زل زد بهم: دعا میکردیم مادر، خدا رو صدا میزدیم مادر، بچهی از دست رفتهمون رو بغل میکردیم و براش لالایی میخوندیم مادر.
| فرانک صالحی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [همراه]
- من هم کرونا دارم. باید قرنطینه بشم.
- شما نه تب دارید، نه علائمش رو...
- تو رو خدا آقای دکتر... شوهرم آلزایمر داره. من نباشم توی قرنطینه از دست کسی چیزی نمیگیره.
| احمد نوری
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
- من هم کرونا دارم. باید قرنطینه بشم.
- شما نه تب دارید، نه علائمش رو...
- تو رو خدا آقای دکتر... شوهرم آلزایمر داره. من نباشم توی قرنطینه از دست کسی چیزی نمیگیره.
| احمد نوری
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [ویروس]
- بنظرت دنیا میتونه تموم بشه؟
-آره.
- چطوری؟
-کاری نداره که، کافیه ویروسی پخش بشه و مردم هم پخش باشن تو خیابونا.
| نسیم خوبآیند
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
- بنظرت دنیا میتونه تموم بشه؟
-آره.
- چطوری؟
-کاری نداره که، کافیه ویروسی پخش بشه و مردم هم پخش باشن تو خیابونا.
| نسیم خوبآیند
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [عشق ابدی]
سفیدبخت شدند.
در مراسمشان ماشین سفید، لباس سفید، آهک سفید...
کرونا آنها را بههم رساند.پ
| مصطفی خدامی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
سفیدبخت شدند.
در مراسمشان ماشین سفید، لباس سفید، آهک سفید...
کرونا آنها را بههم رساند.پ
| مصطفی خدامی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• سر به هوا بود.
زنگ خانه مدام عربدهی مادرش را بلند میکرد. آنروزها برای در خانه ماندنش هزار و یک نقشهی مادرانه میکشید.
زن بیچاره! از وقتی صدای سرفههایش گوش خانه را کر کرده است، هیچ زنگی عزای مادرش را از لباس سیاه بیرون نمیآورد!
| زهرا شوقی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
زنگ خانه مدام عربدهی مادرش را بلند میکرد. آنروزها برای در خانه ماندنش هزار و یک نقشهی مادرانه میکشید.
زن بیچاره! از وقتی صدای سرفههایش گوش خانه را کر کرده است، هیچ زنگی عزای مادرش را از لباس سیاه بیرون نمیآورد!
| زهرا شوقی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [اخراج]
صاحبکار نگاهی به سرتاپامون کرد و گفت: وضع کاسبی اینروزا رو که میبینید، از یکطرف گرانی و از طرفی اصلا سفارش غذا کم شده بابت این ویروس.
خلاصه مجبورم که یکیتونو اخراج کنم!
| سمیه عبدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
صاحبکار نگاهی به سرتاپامون کرد و گفت: وضع کاسبی اینروزا رو که میبینید، از یکطرف گرانی و از طرفی اصلا سفارش غذا کم شده بابت این ویروس.
خلاصه مجبورم که یکیتونو اخراج کنم!
| سمیه عبدی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [مستثنایان]
《هوی پشمالو! نگیریم بمیریم؟!!》
《پشمالو باباته گوساله! نخیر! میگن فقط پیرمرد پیرزنا رو میکشه...ما چیزیمون نمیشه!
یادت نرفته که! ما کارمون ضروریه...》
چوپان؛ درِ طویله را باز میکند...
| علیرضا میرزائی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
《هوی پشمالو! نگیریم بمیریم؟!!》
《پشمالو باباته گوساله! نخیر! میگن فقط پیرمرد پیرزنا رو میکشه...ما چیزیمون نمیشه!
یادت نرفته که! ما کارمون ضروریه...》
چوپان؛ درِ طویله را باز میکند...
| علیرضا میرزائی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• از بچگی دو دو تا چهارتایش خوب نبود.
رفت نحسی 13 را بهدر کند، نحسی کووید 19 در انتظارش نشسته بود.
| محبوبه مرادی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
رفت نحسی 13 را بهدر کند، نحسی کووید 19 در انتظارش نشسته بود.
| محبوبه مرادی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [قرنطینه]
توی تنها اتاقِ خانه نشسته بود. رادیو گفت: اگر تب دارید یا سرفه میکنید، خود را در اتاقِ دیگری قرنطینه کنید. بلند شد و گفت: عزیزم پس من میرم توی اون اتاق.
در را که بست کسی توی اتاق نبود.
| حمیدرضا قاسمی ندوشن
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
توی تنها اتاقِ خانه نشسته بود. رادیو گفت: اگر تب دارید یا سرفه میکنید، خود را در اتاقِ دیگری قرنطینه کنید. بلند شد و گفت: عزیزم پس من میرم توی اون اتاق.
در را که بست کسی توی اتاق نبود.
| حمیدرضا قاسمی ندوشن
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [تاریخ طلایی]
پسرک نگاهی به فهرست کتابِ "تاریخ معاصر ایران" انداخت.
.
.
.
فصل نهم: شکست کرونا در ایران.
| الهه نقیبی ندوشن
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
پسرک نگاهی به فهرست کتابِ "تاریخ معاصر ایران" انداخت.
.
.
.
فصل نهم: شکست کرونا در ایران.
| الهه نقیبی ندوشن
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [سراب]
برای سفر شمال و دیدار اقوام کلی برنامهریزی کرده بود و چقدر پول لباس داده بود.
ذوق داشت که خوشتیپترین زن فامیل میشه، چشم بقیه رو کور میکنه...
اما حالا تو قرنطینه هر روز که دعوا با شوهرش بالا میگیره یکی از اون لباسها پاره و خراب میشه!
| فاطمه نعمتی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
برای سفر شمال و دیدار اقوام کلی برنامهریزی کرده بود و چقدر پول لباس داده بود.
ذوق داشت که خوشتیپترین زن فامیل میشه، چشم بقیه رو کور میکنه...
اما حالا تو قرنطینه هر روز که دعوا با شوهرش بالا میگیره یکی از اون لباسها پاره و خراب میشه!
| فاطمه نعمتی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• دیروز پدربزرگ نگران بود که فرشهای دستبافت پذیرایی بید خوردهاند.
اما امروز، پدربزرگ در آرامستان شهر به علت بیماری کرونا آرمیده است.
| زیبا موسوی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
اما امروز، پدربزرگ در آرامستان شهر به علت بیماری کرونا آرمیده است.
| زیبا موسوی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [انقراض]
خوب بچهها، به این فسیلها نگاه کنید. این موجودات حدود ۶۵ میلیون سال پیش روی زمین زندگی میکردند و به نظر میرسد پس از همهگیری یک بیماری عفونی از روی زمین محو شدند. چه کسی نامشان را میداند؟
- اجازه؟
- بگو عزیزم!
- انسان.
| سیما بینقی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
خوب بچهها، به این فسیلها نگاه کنید. این موجودات حدود ۶۵ میلیون سال پیش روی زمین زندگی میکردند و به نظر میرسد پس از همهگیری یک بیماری عفونی از روی زمین محو شدند. چه کسی نامشان را میداند؟
- اجازه؟
- بگو عزیزم!
- انسان.
| سیما بینقی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• داستانکِ [قرنطینه خصوصی]
حدود ۲ سال است که مدرک دانشگاهش را بر دیوارِ خانه قاب کرده است.
دعا میکند که قرنطینه عمومی به پایان نرسد.
| رضا بیگلی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
حدود ۲ سال است که مدرک دانشگاهش را بر دیوارِ خانه قاب کرده است.
دعا میکند که قرنطینه عمومی به پایان نرسد.
| رضا بیگلی
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• صبح روز بعد،
کرونا، سیاره زمین را ترک کرد.
انسانها همانگونهی قدیمی باقی ماندند با دستهایی تمیزتر از همیشه.
| فیروزه صفری
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
کرونا، سیاره زمین را ترک کرد.
انسانها همانگونهی قدیمی باقی ماندند با دستهایی تمیزتر از همیشه.
| فیروزه صفری
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
•◇• دستانش را آنقدر با آب و صابون شست تا گناههایش پاک شد.
بعد با خیال راحت از زندان فرار کرد.
| نرگس صادری
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir
بعد با خیال راحت از زندان فرار کرد.
| نرگس صادری
#کلمات_علیه_کرونا
@khodnevis_ir