سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهانداور کردگار
سالروز پایان سرایش شاهکار حماسی، شاهنامه فردوسی و یکی از بزرگترین و برجستهترین حماسههای جهان در ۲۵ اسفند سال ۳۸۸ خورشیدی( ۴۰۰ قمری و ۱۰۱۰ میلادی) به انجام رسید.
دبیرخانهٔ ششمین جشنوارهٔ ملی فردوسی این روز را گرامی میدارد و دو فیلم تهیه شده مربوط به موضوعهای جشنواره ملی فردوسی:
آیین پهلوانی و نیایش را تقدیم شاهنامهدوستان و شاهنامهپژوهان سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان میکند.
جهت تماشا یا دانلود فیلم ها به لینک خبر مراجعه فرمایید.
🔗لینک خبر:
ferdowsi.sampad.gov.ir/NewsDetail/29
#که_ایران_چو_باغی_است_خرم_بهار
═════❁💠❁═════
@kheradsarayeferdowsi
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهانداور کردگار
سالروز پایان سرایش شاهکار حماسی، شاهنامه فردوسی و یکی از بزرگترین و برجستهترین حماسههای جهان در ۲۵ اسفند سال ۳۸۸ خورشیدی( ۴۰۰ قمری و ۱۰۱۰ میلادی) به انجام رسید.
دبیرخانهٔ ششمین جشنوارهٔ ملی فردوسی این روز را گرامی میدارد و دو فیلم تهیه شده مربوط به موضوعهای جشنواره ملی فردوسی:
آیین پهلوانی و نیایش را تقدیم شاهنامهدوستان و شاهنامهپژوهان سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان میکند.
جهت تماشا یا دانلود فیلم ها به لینک خبر مراجعه فرمایید.
🔗لینک خبر:
ferdowsi.sampad.gov.ir/NewsDetail/29
#که_ایران_چو_باغی_است_خرم_بهار
═════❁💠❁═════
@kheradsarayeferdowsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 نیایش در شاهنامه
#دکتر_حمید_طبسی
ششمین جشنوارهٔ ملی فردوسی
(سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان)
http://www.tg-me.com/kheradsarayeferdowsi
#دکتر_حمید_طبسی
ششمین جشنوارهٔ ملی فردوسی
(سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان)
http://www.tg-me.com/kheradsarayeferdowsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽 آیین پهلوانی در شاهنامه
#دکتر_حامد_مهراد
ششمین جشنوارهٔ ملی فردوسی
(سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان)
http://www.tg-me.com/kheradsarayeferdowsi
#دکتر_حامد_مهراد
ششمین جشنوارهٔ ملی فردوسی
(سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان)
http://www.tg-me.com/kheradsarayeferdowsi
#فصلنامه_پاژ
دورهٔ جدید ـ سال دوازدهم ـ شمارهٔ چهارم ـ زمستان ۱۴۰۲ (شمارهٔ پیاپی ۵۲)
این فصلنامه با مجوّز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شماره ثبت: ۹۰/۸۰۹۰ منتشر میشود.
#صاحب_امتیاز: مؤسسّۀ فرهنگی خردسرای فردوسی
#مدیرمسئول وسردبیر: دکتر محمّدجعفر یاحقی
#مدیر_علمی: دکتر حمید طبسی
#تحریریه: دکتر کیمیا تاج نیا، دکتر محمود حسن آبادی، دکتر حمید طبسی، دکتر علیرضا قیامتی، رجبعلی لباف خانیکی، دکتر جواد محقّق نیشابوری، دکتر محمّدجعفر یاحقّی
ویراستار: لیلا بختآور
تنظیم و صفحه آرا: مرضیه دلیری اصل
طراح جلد: فرید یاحقی
تلفن و دورنگار: ۳۵۰۱۹۲۷۴-۰۵۱
صفحه خانگی: www.fcwh-ngo.com
✳️ سرمقاله: بهاریاست خرم در اردیبهشت #دکتر_محمدجعفر_یاحقی
#فهرست_مقالات:
✳️ دستان، نام نخستین آلت نوازندگی به «دشتان» تحریف شده
#دکتر_محمدحسن_ابریشمی
✳️ بررسی اسطورههای ایرانی از منظر اسطورهشناسی عصبی - تکاملی (قسمت هشتم: ساختار اساطیر ایرانی)
#دکتر_عبدالرضا_ناصرمقدسی
✳️ از رَشنو تا رَشنواد! (پیکرگردانیِ ایزد رشن در گذار از اوستا به شاهنامه)
#دکتر_حمید_طبسی
✳️ تهیکردن شاهنامه از معنا (ترکیسازیِ شاهنامه)
#دکتر_جواد_رنجبر_درخشیلر
✳️ بررسی ویژگیهای زبانی حماسه در داستان رستم و شغاد
#دكتر_مژگان_حسن_پور و #مریم_نظام_پور
✳️ «گزدم، کژدم» (تأمّلی و تلفظی دیگر)
#دکتر_علی_اصغر_فیروزنیا
✳️ سیری بر آسمان! (معرفی، تحلیل و نقد کتاب سفری بر آسمان کن)
#دکتر_صادق_ارشی
✳️ واکاوی باورها و ناموران طریقت نقشبندیه
#دکتر_حسن_فضل
✳️ شهر تاریخی گمشدهٔ روغد
#علیرضا_حصارنوی
✳️ اراده معطوف به قدرت اسفندیار
#دکتر_قطب_الدین_صادقی
✳️ شاهنامه و روایات مردمی در سیستان افغانستان
#دکتر_شمس_الحق_آریانفر
✳️ مازندران شاهنامه، در بدخشان افغانستان!
#سیداکرام_صدیقی_لعل_زاد
✳️ تازههای شاهنامهپژوهی و اسطورهشناسی
#محمد_بیانی
و بخشهای:
✳️ فارسی جامی است زرینپیکر و گوهرنگار
(گزارش نشستهای علمی و ادبی خردسرای فردوسی)
#سمیه_کریمی_پور
شعر و داستان:
با آثاری از:
شعبان کرمدخت / دکتر مجتبی فدایی/ علیرضا جهانشاهی/ دکتر علیاصغر فیروزنیا/ دکتر کیمیا تاجنیا
🌺🍃🌺
@kheradsarayeferdowsi
فصلنامۀ پاژ شماره ۵۲ (زمستان ۱۴۰۲) در ۲۴۴ صفحه در محلّ مؤسسه و انتشارات امام (مشهد) در دسترس است.
(پذیرش سفارش و ارسال برای شهرستانها): ۰۵۱۳۵۰۱۹۲۷۴ - ۰۹۱۵۱۵۹۰۴۸۹
#مؤسسه_خردسرای_فردوسی را در صفحه اینستاگرام همراهی کنید
🆔https://instagram.com/kheradsarayeferdowsi?igshid=12hsf58inenpo
دورهٔ جدید ـ سال دوازدهم ـ شمارهٔ چهارم ـ زمستان ۱۴۰۲ (شمارهٔ پیاپی ۵۲)
این فصلنامه با مجوّز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شماره ثبت: ۹۰/۸۰۹۰ منتشر میشود.
#صاحب_امتیاز: مؤسسّۀ فرهنگی خردسرای فردوسی
#مدیرمسئول وسردبیر: دکتر محمّدجعفر یاحقی
#مدیر_علمی: دکتر حمید طبسی
#تحریریه: دکتر کیمیا تاج نیا، دکتر محمود حسن آبادی، دکتر حمید طبسی، دکتر علیرضا قیامتی، رجبعلی لباف خانیکی، دکتر جواد محقّق نیشابوری، دکتر محمّدجعفر یاحقّی
ویراستار: لیلا بختآور
تنظیم و صفحه آرا: مرضیه دلیری اصل
طراح جلد: فرید یاحقی
تلفن و دورنگار: ۳۵۰۱۹۲۷۴-۰۵۱
صفحه خانگی: www.fcwh-ngo.com
✳️ سرمقاله: بهاریاست خرم در اردیبهشت #دکتر_محمدجعفر_یاحقی
#فهرست_مقالات:
✳️ دستان، نام نخستین آلت نوازندگی به «دشتان» تحریف شده
#دکتر_محمدحسن_ابریشمی
✳️ بررسی اسطورههای ایرانی از منظر اسطورهشناسی عصبی - تکاملی (قسمت هشتم: ساختار اساطیر ایرانی)
#دکتر_عبدالرضا_ناصرمقدسی
✳️ از رَشنو تا رَشنواد! (پیکرگردانیِ ایزد رشن در گذار از اوستا به شاهنامه)
#دکتر_حمید_طبسی
✳️ تهیکردن شاهنامه از معنا (ترکیسازیِ شاهنامه)
#دکتر_جواد_رنجبر_درخشیلر
✳️ بررسی ویژگیهای زبانی حماسه در داستان رستم و شغاد
#دكتر_مژگان_حسن_پور و #مریم_نظام_پور
✳️ «گزدم، کژدم» (تأمّلی و تلفظی دیگر)
#دکتر_علی_اصغر_فیروزنیا
✳️ سیری بر آسمان! (معرفی، تحلیل و نقد کتاب سفری بر آسمان کن)
#دکتر_صادق_ارشی
✳️ واکاوی باورها و ناموران طریقت نقشبندیه
#دکتر_حسن_فضل
✳️ شهر تاریخی گمشدهٔ روغد
#علیرضا_حصارنوی
✳️ اراده معطوف به قدرت اسفندیار
#دکتر_قطب_الدین_صادقی
✳️ شاهنامه و روایات مردمی در سیستان افغانستان
#دکتر_شمس_الحق_آریانفر
✳️ مازندران شاهنامه، در بدخشان افغانستان!
#سیداکرام_صدیقی_لعل_زاد
✳️ تازههای شاهنامهپژوهی و اسطورهشناسی
#محمد_بیانی
و بخشهای:
✳️ فارسی جامی است زرینپیکر و گوهرنگار
(گزارش نشستهای علمی و ادبی خردسرای فردوسی)
#سمیه_کریمی_پور
شعر و داستان:
با آثاری از:
شعبان کرمدخت / دکتر مجتبی فدایی/ علیرضا جهانشاهی/ دکتر علیاصغر فیروزنیا/ دکتر کیمیا تاجنیا
🌺🍃🌺
@kheradsarayeferdowsi
فصلنامۀ پاژ شماره ۵۲ (زمستان ۱۴۰۲) در ۲۴۴ صفحه در محلّ مؤسسه و انتشارات امام (مشهد) در دسترس است.
(پذیرش سفارش و ارسال برای شهرستانها): ۰۵۱۳۵۰۱۹۲۷۴ - ۰۹۱۵۱۵۹۰۴۸۹
#مؤسسه_خردسرای_فردوسی را در صفحه اینستاگرام همراهی کنید
🆔https://instagram.com/kheradsarayeferdowsi?igshid=12hsf58inenpo
نوروز
آمد بهار خُرّم و آورد خُرّمى
وز فرّ نوبهار شد آراسته زمى
نوروز اگرچه روز نو سال است روز كهنۀ قرنهاست. پيرى فرتوت است كه سالى يك بار جامۀ جوانى میپوشد تا به شكرانۀ آن كه روزگارى چنين دراز به سر برده و با اينهمه دمسردى زمانه تاب آورده است، چند روزى شادى كند. از اينجاست كه شكوه پيران و نشاط جوانان در اوست.
پير نوروز يادها در سر دارد. از آن كرانۀ زمان مىآيد، از آنجا كه نشانش پيدا نيست. در اين راه دراز رنجها ديده و تلخیها چشيده است. اما هنوز شاد و اميدوارست. جامههاى رنگرنگ پوشيده است، اما از آن همه يك رنگ بيشتر آشكار نيست و آن رنگ ايران است....
اگر بر ما ايرانيان اين روزگار عيبى بايد گرفت اين است كه تاريخ خود را درست نمىشناسیم و دربارۀ آنچه بر ما گذشته است، هرچه را كه ديگران گفتهاند و مىگويند طوطىوار تكرار مىكنیم.
اروپاييان از قول يونانيان مىگويند كه ايران پس از حملۀ اسكندر يكسره رنگ آداب يونانى گرفت و از جمله نشانههاى اين امر آنكه مورخى بيگانه نوشته است كه در دربار اشكانى نمایشهايى به زبان يونانى مىدادند. اين درست مانند آن است كه بگوییم ايرانيان امروزه يكباره مليّت خود را فراموش كردهاند، زيرا كه در بعضى مهمانخانهها مطربان و آوازهخوانهاى فرنگى به زبانهاى ايتاليايى و اسپانيايى مطربى مىكنند.
كمتر ملتى را در جهان مىتوان يافت كه عمرى چنين دراز به سر آورده و با حوادثى چنين بزرگ روبهرو شده و تغييراتى چنين عظیم در زندگیش روى داده باشد و پيوسته، در همه حال خود را به ياد داشته باشد و دمى از گذشته و حال و آيندۀ خویش غافل نشود.
مسلمان شدن ايرانيان به ظاهر پيوند ايشان را با گذشتۀ دراز و پرافتخارشان بريد. همه چيز در اين كشور ديگرگون شد و به رنگ دين و آيين نو درآمد. هرچه نشانه و يادگار گذشته بود در آتش سوخت و بر باد رفت. اما ياد روزگار پيشين مانند سمندر از ميان آن خاكستر برخاست و در هواى ايران پرواز كرد.
بیش از آنچه ايرانيان رنگ بيگانه گرفتند، بيگانگان ايرانى شدند. جامۀ ايرانى پوشيدند. آيين ايرانى پذيرفتند. جشنهاى ايران را بر پا داشتند و پیش خداى ايران زانوى ادب بر زمين زدند.
از بزرگانى مانند #فردوسى بگذریم كه گويى رستخيز روان ايران در يك تن بود. ديگران كه به ظاهر جوش و جنبشى نشان مىدادند، همه در دل زير خاكستر بىاعتنايى اخگرى از عشق ايران داشتند. نظامى مسلمان كه ايرانيان باستان را آتشپرست و آيين ايشان را ناپسند مىداند، آنجا كه داستان عدالت هرمز ساسانى را مىسرايد، بىاختيار حسرت و درد خود را نسبت به تاريخ گذشتۀ ايران بيان مىكند و مىگويد:
جهان زآتشپرستى شد چنان گرم
كه بادا زين مسلمانى ترا شرم!
#حافظ كه عارف است و مىكوشد كه نسبت به كشمكشها و كينتوزىها بىطرف و بىاعتنا باشد و از روى تجاهل ميگويد:
ما قصۀ سكندر و دارا نخواندهایم
از ما بهجز حكايت مهر و وفا مپرس
باز نمىتواند تأثير داستانهاى باستانى را از خاطر بزدايد؛ هنوز كين سياوش را فراموش نكرده است و به هر مناسبتى از آن ياد مىآورد و مىگويد:
شاه تركان سخن مدعيان مىشنود
شرمى از مظلمۀ خون سياووشش باد
كدام ملت ديگر را مىشناسیم كه به گذشتۀ خود، به تاريخ باستان خود، به آيين و آداب گذشتۀ خود بیش از اين پایبند و وفادار باشد؟ اين جشن نوروز كه دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در اين سرزمين باقى و برقرارست مگر نشانى از ثبات و پايدارى ايرانيان در نگه داشتن آيين ملى خود نيست؟
نوروز يكى از نشانههاى مليّت ماست. نوروز يكى از روزهاى تجلى روح ايرانى است، نوروز برهان اين دعوى است كه ايران، با همۀ سالخوردگى هنوز جوان و نيرومندست.
در اين روز بايد دعا كنیم. همان دعا كه سه هزار سال پیش از اين زردشت كرد:
«منش بد شكست بيابد
منش نيك پيروز شود
دروغ شكست بيابد
راستى بر آن پيروز شود
خرداد و مرداد بر هر دو چيره شوند
بر گرسنگى و تشنگى
اهريمن بدكنش ناتوان شود
و رو به گريز نهد»
و نوروز بر همۀ ايرانيان فرخنده و خُرّم باشد.
دكتر پرويز خانلرى
(به نقل از مجلۀ سخن، دورۀ هفتم (۱۳۳۶)، شمارۀ دوازدهم، ۱۲۳۹-۱۲۴۲)
@kheradsarayeferdowsi
آمد بهار خُرّم و آورد خُرّمى
وز فرّ نوبهار شد آراسته زمى
نوروز اگرچه روز نو سال است روز كهنۀ قرنهاست. پيرى فرتوت است كه سالى يك بار جامۀ جوانى میپوشد تا به شكرانۀ آن كه روزگارى چنين دراز به سر برده و با اينهمه دمسردى زمانه تاب آورده است، چند روزى شادى كند. از اينجاست كه شكوه پيران و نشاط جوانان در اوست.
پير نوروز يادها در سر دارد. از آن كرانۀ زمان مىآيد، از آنجا كه نشانش پيدا نيست. در اين راه دراز رنجها ديده و تلخیها چشيده است. اما هنوز شاد و اميدوارست. جامههاى رنگرنگ پوشيده است، اما از آن همه يك رنگ بيشتر آشكار نيست و آن رنگ ايران است....
اگر بر ما ايرانيان اين روزگار عيبى بايد گرفت اين است كه تاريخ خود را درست نمىشناسیم و دربارۀ آنچه بر ما گذشته است، هرچه را كه ديگران گفتهاند و مىگويند طوطىوار تكرار مىكنیم.
اروپاييان از قول يونانيان مىگويند كه ايران پس از حملۀ اسكندر يكسره رنگ آداب يونانى گرفت و از جمله نشانههاى اين امر آنكه مورخى بيگانه نوشته است كه در دربار اشكانى نمایشهايى به زبان يونانى مىدادند. اين درست مانند آن است كه بگوییم ايرانيان امروزه يكباره مليّت خود را فراموش كردهاند، زيرا كه در بعضى مهمانخانهها مطربان و آوازهخوانهاى فرنگى به زبانهاى ايتاليايى و اسپانيايى مطربى مىكنند.
كمتر ملتى را در جهان مىتوان يافت كه عمرى چنين دراز به سر آورده و با حوادثى چنين بزرگ روبهرو شده و تغييراتى چنين عظیم در زندگیش روى داده باشد و پيوسته، در همه حال خود را به ياد داشته باشد و دمى از گذشته و حال و آيندۀ خویش غافل نشود.
مسلمان شدن ايرانيان به ظاهر پيوند ايشان را با گذشتۀ دراز و پرافتخارشان بريد. همه چيز در اين كشور ديگرگون شد و به رنگ دين و آيين نو درآمد. هرچه نشانه و يادگار گذشته بود در آتش سوخت و بر باد رفت. اما ياد روزگار پيشين مانند سمندر از ميان آن خاكستر برخاست و در هواى ايران پرواز كرد.
بیش از آنچه ايرانيان رنگ بيگانه گرفتند، بيگانگان ايرانى شدند. جامۀ ايرانى پوشيدند. آيين ايرانى پذيرفتند. جشنهاى ايران را بر پا داشتند و پیش خداى ايران زانوى ادب بر زمين زدند.
از بزرگانى مانند #فردوسى بگذریم كه گويى رستخيز روان ايران در يك تن بود. ديگران كه به ظاهر جوش و جنبشى نشان مىدادند، همه در دل زير خاكستر بىاعتنايى اخگرى از عشق ايران داشتند. نظامى مسلمان كه ايرانيان باستان را آتشپرست و آيين ايشان را ناپسند مىداند، آنجا كه داستان عدالت هرمز ساسانى را مىسرايد، بىاختيار حسرت و درد خود را نسبت به تاريخ گذشتۀ ايران بيان مىكند و مىگويد:
جهان زآتشپرستى شد چنان گرم
كه بادا زين مسلمانى ترا شرم!
#حافظ كه عارف است و مىكوشد كه نسبت به كشمكشها و كينتوزىها بىطرف و بىاعتنا باشد و از روى تجاهل ميگويد:
ما قصۀ سكندر و دارا نخواندهایم
از ما بهجز حكايت مهر و وفا مپرس
باز نمىتواند تأثير داستانهاى باستانى را از خاطر بزدايد؛ هنوز كين سياوش را فراموش نكرده است و به هر مناسبتى از آن ياد مىآورد و مىگويد:
شاه تركان سخن مدعيان مىشنود
شرمى از مظلمۀ خون سياووشش باد
كدام ملت ديگر را مىشناسیم كه به گذشتۀ خود، به تاريخ باستان خود، به آيين و آداب گذشتۀ خود بیش از اين پایبند و وفادار باشد؟ اين جشن نوروز كه دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در اين سرزمين باقى و برقرارست مگر نشانى از ثبات و پايدارى ايرانيان در نگه داشتن آيين ملى خود نيست؟
نوروز يكى از نشانههاى مليّت ماست. نوروز يكى از روزهاى تجلى روح ايرانى است، نوروز برهان اين دعوى است كه ايران، با همۀ سالخوردگى هنوز جوان و نيرومندست.
در اين روز بايد دعا كنیم. همان دعا كه سه هزار سال پیش از اين زردشت كرد:
«منش بد شكست بيابد
منش نيك پيروز شود
دروغ شكست بيابد
راستى بر آن پيروز شود
خرداد و مرداد بر هر دو چيره شوند
بر گرسنگى و تشنگى
اهريمن بدكنش ناتوان شود
و رو به گريز نهد»
و نوروز بر همۀ ايرانيان فرخنده و خُرّم باشد.
دكتر پرويز خانلرى
(به نقل از مجلۀ سخن، دورۀ هفتم (۱۳۳۶)، شمارۀ دوازدهم، ۱۲۳۹-۱۲۴۲)
@kheradsarayeferdowsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 پیام نوروزی
خردسرای فردوسی با شادباش بهارِ طبیعت و نوروزِ دلافروز میگوید:
«ترا روز جز شاد و خرّم مباد»
@kheradsarayeferdowsi
خردسرای فردوسی با شادباش بهارِ طبیعت و نوروزِ دلافروز میگوید:
«ترا روز جز شاد و خرّم مباد»
@kheradsarayeferdowsi
اگر نوروز نبود
اگر نوروز نبود ایران نبود و ایرانی هم نبود. اسکندر و اعراب و خلفای عباسی و مغولها و بعد هم جانشینان ایشان و ایران ستیزان و مخالفان نوروز کوشیدند و خواستند نوروز را ریشهکن کنند، اما نوروز ماند و ایران و ایرانی هم ماندند. نوروز است که ایران را نگاهبان است.
اگر نوروز نبود زیبایی هم نبود. از زرتشت تا رودکی، از رودکی تا فردوسی و خیام و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ، تا شاعران معاصر، همه را نوروز سرمست و غزلخوان کرد و میکند و آن همه زیبایی را در زبان شان جاری ساخته و میسازد. نوروز است که سازها را کوک می کند و جهان را و انسان را به رقص میآورد. اگر نوروز نبود این همه هنرها در معماری و داستان و ادبیات و نمایش و ترانهها و مثلها و ضربالمثلها نبود.
اگر نوروز نبود شادی هم نبود. نوروز است که شوق شادی را در دلها زنده کرده و میکند و ما را و شما را به زیست شادمانه فرامیخواند جامه سبز و رنگارنگ و نو بر تنها و طبیعت میپوشاند و رنگ کدورت و کهنگی را میزداید و بذر امید را در دلها میکارد و نوید نو شدن و بهبود حال جهان را میدهد.
اگر نوروز نبود رخت عزا و سوگ و سیاهی بر تن ما میماند و ما را میپوساند.
اگر نوروز نبود نو نبود و کهنگی و ارتجاع و گذشتهگرایی و خرافات و جهل مغز و استخوان ما را پوسانده بود. نوروز است که دفتر حساب و کتاب سالی که گذشت را میبندد و ما را به آینده و فردا فرا میخواند. نوروز است که نو شدن را ارج مینهند و قدر میشناسد و ما را هر سال نو میکند و رخت های چرکین گذشته از تنمان به در میآورد و در و دیوار خانه و خیابان و شهر را نو میکند.
اگر نوروز نبود روز و روزگار هم نبود و ما در سیاهی شب و سرمای جانسوز زمستان میماندیم و منجمد میشدیم و از شمارش روزها و سنجش روزگار باز میماندیم. نوروز است که زمان را میزاید نوروز روزها را میآورد و بر تقویم ما ثبت میکند. زندگی از اول فروردین آغاز میشود و ۳۶۵ روز با ما میماند.
اگر نوروز نبود دوستی و محبت هم نبود. نوروز است که عید و عیدی میآورد و هدیه میزاید و دید و بازدید میآفریند. نوروز است که محبت آدمها و گلها و طبیعت را در دل و جان ما زنده میکند و یادآور میشود. نوروز ما را کنار هم مینشاند و رسم با هم بودن را رونق و روشنایی میدهد.
اگر نوروز نبود اخلاق هم نبود. ادب و آداب نوروزی است که درس آشتی، گذشت و بخش را در زبان و ضمیر ما مینشاند و مدام میآموزاند. نوروز است که می آموزد مهربان باشیم، حرص نورزیم، حسرت نخوریم، قدر بدانیم و شکر بجای آوریم و یاد خویشان دوستان و دیگران کنیم.
اگر نوروز نبود فراغت هم نبود. نوروز است که تعطیلات عید و موسم فراغت از کسب و کار و دیدن یار و رفتن به سفر و خواندن و نوشتن و گپ و گفت و شنود را فریضه و فضیلت ما میشناسد و ما را به هر چه آنچه نیکوست به شیوهای فارغ بال از سود و سوداگری سوق میدهد.
اگر نوروز نبود فرهنگ و مدنیت ایرانی نبود. نوروز که تنها تعلق به ایران امروزی ندارد و سرزمینهای بزرگ و پهناور آسیای میانه، افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، ترکیه، عراق، هند و شبه قاره و حتی مغولستان را زیر چترش دارد امروزه نماد و نمود مدنیتی است که نوروزیان در هر جای جهان به آن میبالند و با آن سرشار از وحدت و مدنیت نوروزی میشوند. مدنیت نوروزی است که اجازه نمیدهد کسی به نام نوروز و برای نوروز اعمال خشونت کند و آدم بکشد و تبعیض روا دارد و قشری را بر قشر دیگر برتر شمارد و به نام نوروز به مال و ناموس دیگران تعرض کند.
اگر نوروز طبیعت هم نبود و گلها و درختان و جانداران هم شکوفه نمیدادند و شکفته نمیشدند و زنده نمیماندند. نوروز است که بهار آورد و همراه آن جهان را زنده و شاد میگرداند. نوروز است که یاد طبیعت را در طبع و زبان و جان ما یادآور میشود و ما را به آن هشیار میسازد.
چه خوب که نوروز هست و نوروزیان خوشبختند که نوروزیاند و چنین گنج بیپایان چندین هزار ساله اجدادشان را دارند. چه خوب که نوروز هست و خوبیها و خیرها و شادیها و زیباییها و راستیها و درستیها یادآور میشود.
چه خوب که نوروز هست و نمیگذارد تیرهروزان و تبهکاران و خودکامگان و ستمکاران به اسم دین یا دنیا این همه موهبت و محبت و معنویت را از نوروزیان بگیرند.
نوروز میماند تا نوروزیان بمانند.
نوروزتان خجسته و پیروز و هماره نوروزی باشید و بمانید.
دکتر نعمتالله فاضلی
استاد مردمنگاری پژوهشگاه علوم انسانی
@kheradsarayeferdowsi
اگر نوروز نبود ایران نبود و ایرانی هم نبود. اسکندر و اعراب و خلفای عباسی و مغولها و بعد هم جانشینان ایشان و ایران ستیزان و مخالفان نوروز کوشیدند و خواستند نوروز را ریشهکن کنند، اما نوروز ماند و ایران و ایرانی هم ماندند. نوروز است که ایران را نگاهبان است.
اگر نوروز نبود زیبایی هم نبود. از زرتشت تا رودکی، از رودکی تا فردوسی و خیام و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ، تا شاعران معاصر، همه را نوروز سرمست و غزلخوان کرد و میکند و آن همه زیبایی را در زبان شان جاری ساخته و میسازد. نوروز است که سازها را کوک می کند و جهان را و انسان را به رقص میآورد. اگر نوروز نبود این همه هنرها در معماری و داستان و ادبیات و نمایش و ترانهها و مثلها و ضربالمثلها نبود.
اگر نوروز نبود شادی هم نبود. نوروز است که شوق شادی را در دلها زنده کرده و میکند و ما را و شما را به زیست شادمانه فرامیخواند جامه سبز و رنگارنگ و نو بر تنها و طبیعت میپوشاند و رنگ کدورت و کهنگی را میزداید و بذر امید را در دلها میکارد و نوید نو شدن و بهبود حال جهان را میدهد.
اگر نوروز نبود رخت عزا و سوگ و سیاهی بر تن ما میماند و ما را میپوساند.
اگر نوروز نبود نو نبود و کهنگی و ارتجاع و گذشتهگرایی و خرافات و جهل مغز و استخوان ما را پوسانده بود. نوروز است که دفتر حساب و کتاب سالی که گذشت را میبندد و ما را به آینده و فردا فرا میخواند. نوروز است که نو شدن را ارج مینهند و قدر میشناسد و ما را هر سال نو میکند و رخت های چرکین گذشته از تنمان به در میآورد و در و دیوار خانه و خیابان و شهر را نو میکند.
اگر نوروز نبود روز و روزگار هم نبود و ما در سیاهی شب و سرمای جانسوز زمستان میماندیم و منجمد میشدیم و از شمارش روزها و سنجش روزگار باز میماندیم. نوروز است که زمان را میزاید نوروز روزها را میآورد و بر تقویم ما ثبت میکند. زندگی از اول فروردین آغاز میشود و ۳۶۵ روز با ما میماند.
اگر نوروز نبود دوستی و محبت هم نبود. نوروز است که عید و عیدی میآورد و هدیه میزاید و دید و بازدید میآفریند. نوروز است که محبت آدمها و گلها و طبیعت را در دل و جان ما زنده میکند و یادآور میشود. نوروز ما را کنار هم مینشاند و رسم با هم بودن را رونق و روشنایی میدهد.
اگر نوروز نبود اخلاق هم نبود. ادب و آداب نوروزی است که درس آشتی، گذشت و بخش را در زبان و ضمیر ما مینشاند و مدام میآموزاند. نوروز است که می آموزد مهربان باشیم، حرص نورزیم، حسرت نخوریم، قدر بدانیم و شکر بجای آوریم و یاد خویشان دوستان و دیگران کنیم.
اگر نوروز نبود فراغت هم نبود. نوروز است که تعطیلات عید و موسم فراغت از کسب و کار و دیدن یار و رفتن به سفر و خواندن و نوشتن و گپ و گفت و شنود را فریضه و فضیلت ما میشناسد و ما را به هر چه آنچه نیکوست به شیوهای فارغ بال از سود و سوداگری سوق میدهد.
اگر نوروز نبود فرهنگ و مدنیت ایرانی نبود. نوروز که تنها تعلق به ایران امروزی ندارد و سرزمینهای بزرگ و پهناور آسیای میانه، افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، ترکیه، عراق، هند و شبه قاره و حتی مغولستان را زیر چترش دارد امروزه نماد و نمود مدنیتی است که نوروزیان در هر جای جهان به آن میبالند و با آن سرشار از وحدت و مدنیت نوروزی میشوند. مدنیت نوروزی است که اجازه نمیدهد کسی به نام نوروز و برای نوروز اعمال خشونت کند و آدم بکشد و تبعیض روا دارد و قشری را بر قشر دیگر برتر شمارد و به نام نوروز به مال و ناموس دیگران تعرض کند.
اگر نوروز طبیعت هم نبود و گلها و درختان و جانداران هم شکوفه نمیدادند و شکفته نمیشدند و زنده نمیماندند. نوروز است که بهار آورد و همراه آن جهان را زنده و شاد میگرداند. نوروز است که یاد طبیعت را در طبع و زبان و جان ما یادآور میشود و ما را به آن هشیار میسازد.
چه خوب که نوروز هست و نوروزیان خوشبختند که نوروزیاند و چنین گنج بیپایان چندین هزار ساله اجدادشان را دارند. چه خوب که نوروز هست و خوبیها و خیرها و شادیها و زیباییها و راستیها و درستیها یادآور میشود.
چه خوب که نوروز هست و نمیگذارد تیرهروزان و تبهکاران و خودکامگان و ستمکاران به اسم دین یا دنیا این همه موهبت و محبت و معنویت را از نوروزیان بگیرند.
نوروز میماند تا نوروزیان بمانند.
نوروزتان خجسته و پیروز و هماره نوروزی باشید و بمانید.
دکتر نعمتالله فاضلی
استاد مردمنگاری پژوهشگاه علوم انسانی
@kheradsarayeferdowsi
نوروز و تختجمشید
اگرچه نام نوروز در آثار مکتوب هخامنشیان نیامده، اما وجود بنای تختجمشید بهترین بیان آیینهای نوروزی یا جشن بهاری است. تختجمشید پایتخت تشریفاتی و آیینی هخامنشیان بود که در آن جشنهای نوروز و مهرگان با شکوه هرچه بیشتر برگزار میشد و نمایندگان ملتهای پیرو (بیشترینِ دنیای متمدن آن روز) شرکت داشتند.
ستونهای به شکل درخت تراشیده، نقوش سرو و نیلوفر آبی و گل نمایش رویش بهاری است.
احتمالاً در این جشنهاست که داریوش پیمان خود را با خداوند و مردم تجدید میکند و در همین مراسم بود که او از خداوند میخواست این سرزمین را از سه چیز نگاه دارد: سپاه دشمن، سال بد و دروغ. شاید این دعا را در مراسم جشن نوروز، در برابر صف نگهبانان پارسی و اشرافیان و بزرگان پارسی و مادی و نمایندگان دیگر ملتهای تابع میخواند.
این جشن، دعا و نیایش به خدای بزرگ بود برای درخواست برکت، صلح و آرامش. این جشن به روی همهٔ مردم و همهٔ ملتهایی که از هخامنشیان پیروی میکردند باز بود و همه در آن شرکت میکردند تا از برکت آن بهرهمند شوند.
برگرفته از مقالهٔ:
«نوروز جشن بازگشت به زندگی»، بدرالزمان قریب، منتشر شده در:
مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکدهٔ مردمشناسی، ۱۳۷۹، ص ۵۹-۷۲
@kheradsarayeferdowsi
اگرچه نام نوروز در آثار مکتوب هخامنشیان نیامده، اما وجود بنای تختجمشید بهترین بیان آیینهای نوروزی یا جشن بهاری است. تختجمشید پایتخت تشریفاتی و آیینی هخامنشیان بود که در آن جشنهای نوروز و مهرگان با شکوه هرچه بیشتر برگزار میشد و نمایندگان ملتهای پیرو (بیشترینِ دنیای متمدن آن روز) شرکت داشتند.
ستونهای به شکل درخت تراشیده، نقوش سرو و نیلوفر آبی و گل نمایش رویش بهاری است.
احتمالاً در این جشنهاست که داریوش پیمان خود را با خداوند و مردم تجدید میکند و در همین مراسم بود که او از خداوند میخواست این سرزمین را از سه چیز نگاه دارد: سپاه دشمن، سال بد و دروغ. شاید این دعا را در مراسم جشن نوروز، در برابر صف نگهبانان پارسی و اشرافیان و بزرگان پارسی و مادی و نمایندگان دیگر ملتهای تابع میخواند.
این جشن، دعا و نیایش به خدای بزرگ بود برای درخواست برکت، صلح و آرامش. این جشن به روی همهٔ مردم و همهٔ ملتهایی که از هخامنشیان پیروی میکردند باز بود و همه در آن شرکت میکردند تا از برکت آن بهرهمند شوند.
برگرفته از مقالهٔ:
«نوروز جشن بازگشت به زندگی»، بدرالزمان قریب، منتشر شده در:
مجموعه مقالات نخستین همایش نوروز، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکدهٔ مردمشناسی، ۱۳۷۹، ص ۵۹-۷۲
@kheradsarayeferdowsi
نوروز جشن «فروهر»ها
نوروز نمادی است از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی و مرگی است که به رستاخیز و زندگی منتهی میشود و به همین مناسبت جشن مربوط به «فروهر»ها نیز بوده است. «فروهر» (فروشی در اوستا) گونهای از روان است و نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مادی مردمان در آن جهان به وجود میآید و پس از مرگ مردمان به دنیای دیگر میشتابد و از کیفرهای خاصی که روان میبیند به دور است.
در دوران باستانیتر، عقیدهٔ عامه بر این بود که فقط پهلوانان دارای «فروهر» هستند، اما بعدها باورهای مردم این موهبت را شامل مؤمنان نیز کرد. اینان سالی یک بار در طلیعهٔ ماه فروردین (= ماه فروهرها) به زمین بازمیگردند و هر یک به خانهٔ خود فرود میآیند و ده روزی و به روایتی تا روز فروهر (= روز نوزدهم) فروردین ماه در زمین به سر میبرند.
فروهرها چون در طلیعهٔ فروردین و در نوروز به خانهٔ خود و برای دیدار بازماندگان و خانواده بازمیگردند، از دیدن پاکیزگی و درخشندگی خانه دلخوش میشوند و بر شادکامی خانواده و بر برکت خانه دعا میکنند و اگر خانه را آشفته و دَرهم، پاکنشده و ناآراسته ببینند، غمگین میشوند و دعانکرده و برکتنخواسته خانه را ترک میکنند. آنان که بر این باورند، روز نوروز از خانه بیرون نمیروند، چون نمیخواهند که فروهرها صاحبخانه را در خانه نیابند و ناخشنود گردند.
چراغ خانهها در این شبها باید روشن باشد؛ زیرا فروهرها اگر چراغ خانههای فرزندان خود را خاموش ببینند، غمگین میشوند و غمگینی آنان، برکت را از خانهها میبرد. برای اینکه راه را بر فروهرها بهتر بنمایانند، در آغاز پنج روز آخرین گاهنبار و به روایتی در پایان این پنج روز و درست شب نوروز بزرگ، مراسم آتشافروزی بر بامها را انجام میدادند که هم راهگشای فروهرها باشد و هم به دور و نزدیک خبر دهند که سال نو میآید.
دکتر ژاله آموزگار
برگرفته از مقالهٔ «نوروز»، کلک، شمارهٔ ۲۳-۲۴، بهمن و اسفند ۱۳۷۰، ص ۱۹-۳۱
@kheradsarayeferdowsi
نوروز نمادی است از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی و مرگی است که به رستاخیز و زندگی منتهی میشود و به همین مناسبت جشن مربوط به «فروهر»ها نیز بوده است. «فروهر» (فروشی در اوستا) گونهای از روان است و نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مادی مردمان در آن جهان به وجود میآید و پس از مرگ مردمان به دنیای دیگر میشتابد و از کیفرهای خاصی که روان میبیند به دور است.
در دوران باستانیتر، عقیدهٔ عامه بر این بود که فقط پهلوانان دارای «فروهر» هستند، اما بعدها باورهای مردم این موهبت را شامل مؤمنان نیز کرد. اینان سالی یک بار در طلیعهٔ ماه فروردین (= ماه فروهرها) به زمین بازمیگردند و هر یک به خانهٔ خود فرود میآیند و ده روزی و به روایتی تا روز فروهر (= روز نوزدهم) فروردین ماه در زمین به سر میبرند.
فروهرها چون در طلیعهٔ فروردین و در نوروز به خانهٔ خود و برای دیدار بازماندگان و خانواده بازمیگردند، از دیدن پاکیزگی و درخشندگی خانه دلخوش میشوند و بر شادکامی خانواده و بر برکت خانه دعا میکنند و اگر خانه را آشفته و دَرهم، پاکنشده و ناآراسته ببینند، غمگین میشوند و دعانکرده و برکتنخواسته خانه را ترک میکنند. آنان که بر این باورند، روز نوروز از خانه بیرون نمیروند، چون نمیخواهند که فروهرها صاحبخانه را در خانه نیابند و ناخشنود گردند.
چراغ خانهها در این شبها باید روشن باشد؛ زیرا فروهرها اگر چراغ خانههای فرزندان خود را خاموش ببینند، غمگین میشوند و غمگینی آنان، برکت را از خانهها میبرد. برای اینکه راه را بر فروهرها بهتر بنمایانند، در آغاز پنج روز آخرین گاهنبار و به روایتی در پایان این پنج روز و درست شب نوروز بزرگ، مراسم آتشافروزی بر بامها را انجام میدادند که هم راهگشای فروهرها باشد و هم به دور و نزدیک خبر دهند که سال نو میآید.
دکتر ژاله آموزگار
برگرفته از مقالهٔ «نوروز»، کلک، شمارهٔ ۲۳-۲۴، بهمن و اسفند ۱۳۷۰، ص ۱۹-۳۱
@kheradsarayeferdowsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در نخستین روز از سال نو و همراه با دیگرهموطنان، جمعی از هموندان خردسرای فردوسی با حضور در آرامگاه بزرگپاسبانِ زبان و ادب پارسی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، آیین باستانی و جشن فرخندهٔ نوروز را گرامی داشتند.
🍃🌺☘️🌸🍀🌼🕊
📽 شادباش دکتر علیرضا قیامتی، قائم مقام خردسرای فردوسی و استاد دانشگاه.
⏰طوس، یکم فروردین ۱۴۰۳
www.tg-me.com/kheradsarayeferdowsi
🍃🌺☘️🌸🍀🌼🕊
📽 شادباش دکتر علیرضا قیامتی، قائم مقام خردسرای فردوسی و استاد دانشگاه.
⏰طوس، یکم فروردین ۱۴۰۳
www.tg-me.com/kheradsarayeferdowsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نوروز من از پشت در خانه گذشت
هشیار مرا ببین ز دیوانه گذشت
حال دل من فقط زلیخا داند
پس یوسف مست من ز افسانه گذشت
شعر: چراغ سرخ تنهایی
شاعر: گل رخسار صفیاوا
@irtaj
@kheradsarayeferdowsi
هشیار مرا ببین ز دیوانه گذشت
حال دل من فقط زلیخا داند
پس یوسف مست من ز افسانه گذشت
شعر: چراغ سرخ تنهایی
شاعر: گل رخسار صفیاوا
@irtaj
@kheradsarayeferdowsi
پنجم فروردینماه سالروز درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی
آنچه یک عالم و دانشمند و متخصص را به این آب و خاک پیوند میدهد آب و زمین و ثروت و تخصص نیست، آشنایی و پیوند با فرهنگ و ادب و خصوصیات این کشور است. تاریخ و ادب و دین و آداب و رسوم در حکم رشتههای باریکی هستند که ستون تخصص را به این آب و خاک پیوند میزنند.
یک پزشک عالیقدر اگر به فرهنگ خود پیوسته باشد یعنی درست تاریخ خود را خوانده باشد و ادب کشور خود را بداند، خیلی دیر و خیلی کم حاضر به ترک خانۀ آباء و اجداد خود میشود. نقص تحصیلات عالیه در ایران به طور کلی و در خارج خیلی روشن و چشمگیر همین بوده است که به قدر کافی دانشجو را با فرهنگ مملکت پیوند ندادهاند. امروز تنها جراحان و پزشکانی در زیر بمباران شب و روز جان میکنند که ده بیست جلد کتاب تاریخ فارسی توی اتاق خود دارند.
خرگاه پیوستگی با علایق مذهبی و فرهنگی و قومی بهوسیلۀ رشتههای باریکی به هم گره میخورد. این رشتهها را علوم انسانی، ازجمله تاریخ تاب میدهند.
ستون علاقه به این آب و خاک را در طبیب و متخصص و عالم و مهندس فقط رشتههای باریک و نامرئی میتواند نگاه دارد که به فرهنگ و ادب و ذوق و میراث فرهنگی معروف است. آنها که با این رشتهها به این آب و خاک دوخته نشده باشند، خیلی زود از کشور خارج میشوند: برگ کاهی در مسیر تندباد.
من یک جای دیگر هم گفتهام که معلمین تاریخ و اصولاً معلمین رشتههای علوم انسانی مثل ناخدایان و ملوانان کشتی هستند، و در هنگام طوفان و غرق کشتی ناخدا طبق معمول آخرین نفر است که خود را نجات میدهد. دلیل آن هم این است که آنچه اینان در خاک و سرزمین خود اهمیت و اولویت بدان میدهند، در کشور دیگر در حکم دهم و صدم اهمیت و اولویت است.
چون این روزها باز هم یکی دو جای دیگر نسبت به اهل تاریخ کملطفی شده و حتی نویسندگان تاریخهای دو سه هزارصفحهای که در خاک خفتهاند هم از آسیب طعن و لعن محفوظ نماندهاند این چند سطر به عنوان تذکر قلمی گردید که لااقل در مقام مقایسه و تمثیل هم بهانه به دست معاندین ندهد.
یک مورخ فرنگی میگوید و هرچند فرنگی است مثل اینکه درست هم میگوید که: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند جریمۀ او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربههای تاریخی را دوباره تجریه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آموزهها را از سر نو بیاموزد.»
برگرفته از:
هشت الهفت، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: انتشارات نوین، ۱۳۶۳، ص ۱۶۱-۱۶۴.
@kheradsarayeferdowsi
آنچه یک عالم و دانشمند و متخصص را به این آب و خاک پیوند میدهد آب و زمین و ثروت و تخصص نیست، آشنایی و پیوند با فرهنگ و ادب و خصوصیات این کشور است. تاریخ و ادب و دین و آداب و رسوم در حکم رشتههای باریکی هستند که ستون تخصص را به این آب و خاک پیوند میزنند.
یک پزشک عالیقدر اگر به فرهنگ خود پیوسته باشد یعنی درست تاریخ خود را خوانده باشد و ادب کشور خود را بداند، خیلی دیر و خیلی کم حاضر به ترک خانۀ آباء و اجداد خود میشود. نقص تحصیلات عالیه در ایران به طور کلی و در خارج خیلی روشن و چشمگیر همین بوده است که به قدر کافی دانشجو را با فرهنگ مملکت پیوند ندادهاند. امروز تنها جراحان و پزشکانی در زیر بمباران شب و روز جان میکنند که ده بیست جلد کتاب تاریخ فارسی توی اتاق خود دارند.
خرگاه پیوستگی با علایق مذهبی و فرهنگی و قومی بهوسیلۀ رشتههای باریکی به هم گره میخورد. این رشتهها را علوم انسانی، ازجمله تاریخ تاب میدهند.
ستون علاقه به این آب و خاک را در طبیب و متخصص و عالم و مهندس فقط رشتههای باریک و نامرئی میتواند نگاه دارد که به فرهنگ و ادب و ذوق و میراث فرهنگی معروف است. آنها که با این رشتهها به این آب و خاک دوخته نشده باشند، خیلی زود از کشور خارج میشوند: برگ کاهی در مسیر تندباد.
من یک جای دیگر هم گفتهام که معلمین تاریخ و اصولاً معلمین رشتههای علوم انسانی مثل ناخدایان و ملوانان کشتی هستند، و در هنگام طوفان و غرق کشتی ناخدا طبق معمول آخرین نفر است که خود را نجات میدهد. دلیل آن هم این است که آنچه اینان در خاک و سرزمین خود اهمیت و اولویت بدان میدهند، در کشور دیگر در حکم دهم و صدم اهمیت و اولویت است.
چون این روزها باز هم یکی دو جای دیگر نسبت به اهل تاریخ کملطفی شده و حتی نویسندگان تاریخهای دو سه هزارصفحهای که در خاک خفتهاند هم از آسیب طعن و لعن محفوظ نماندهاند این چند سطر به عنوان تذکر قلمی گردید که لااقل در مقام مقایسه و تمثیل هم بهانه به دست معاندین ندهد.
یک مورخ فرنگی میگوید و هرچند فرنگی است مثل اینکه درست هم میگوید که: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند جریمۀ او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربههای تاریخی را دوباره تجریه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آموزهها را از سر نو بیاموزد.»
برگرفته از:
هشت الهفت، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: انتشارات نوین، ۱۳۶۳، ص ۱۶۱-۱۶۴.
@kheradsarayeferdowsi
شهنامه چه میگفت ...
این دفتر دانایی، این طرفه رهآورد،
الهام خداییست که «فردوسی توسی»
از جان و دل آن را بپذیرفت
با جان و دل خویش بیامیخت،
بیاراست، بپرورد
ده قرن فزون است که در پهنهٔ گیتی
میدان شکوهش را
کس نیست هماورد
... جانمایهٔ شعرش همه ایرانی و ایران
طومار نسبنامهٔ گردان و دلیران
نظمی که پی افکند
کاخی که بنا کرد
شهنامه به ایران و به ایرانی میگفت:
یک روز شما در تنتان گوهر جان بود
یک روز شما بر سرتان تاج کیان بود
وآن پرچمتان رایت مهر و خرد و داد
افراشته بر بام جهان بود
شهنامه به آن مردم خودباخته میگفت
بار دگر آنگونه توانمند توان بود
این دفتر دانایی
این طرفه رهآورد
الهام خدایی
فرمان اهوراست
روح وطن ماست که فردوسی توسی
با جان و دل خویش بیامیخت، بیاراست، بپرورد
آنگاه چنین نغز و دلافروز و دلاویز
در پیش نگاه همه آفاق بگسترد
فریدون مشیری
@kheradsarayeferdowsi
این دفتر دانایی، این طرفه رهآورد،
الهام خداییست که «فردوسی توسی»
از جان و دل آن را بپذیرفت
با جان و دل خویش بیامیخت،
بیاراست، بپرورد
ده قرن فزون است که در پهنهٔ گیتی
میدان شکوهش را
کس نیست هماورد
... جانمایهٔ شعرش همه ایرانی و ایران
طومار نسبنامهٔ گردان و دلیران
نظمی که پی افکند
کاخی که بنا کرد
شهنامه به ایران و به ایرانی میگفت:
یک روز شما در تنتان گوهر جان بود
یک روز شما بر سرتان تاج کیان بود
وآن پرچمتان رایت مهر و خرد و داد
افراشته بر بام جهان بود
شهنامه به آن مردم خودباخته میگفت
بار دگر آنگونه توانمند توان بود
این دفتر دانایی
این طرفه رهآورد
الهام خدایی
فرمان اهوراست
روح وطن ماست که فردوسی توسی
با جان و دل خویش بیامیخت، بیاراست، بپرورد
آنگاه چنین نغز و دلافروز و دلاویز
در پیش نگاه همه آفاق بگسترد
فریدون مشیری
@kheradsarayeferdowsi
◀️ کارگروه گردشگری مؤسسهٔ فرهنگی هنری خردسرای فردوسی برگزار میکند:
-------------------------------------------------
🚞 سفر ۵ روزه به استان زیبا و تاریخی یزد
(اماکن تاریخی وگردشگری اردکان، بافق، سَریزد، مهریز و یزد)
(دیدار از موسسهٔ خردسرای فردوسی اردکان و شرکت در مراسم بزرگداشت سخن سرای طوس و پاسداشت زبان فارسی به همت خردسرای فردوسی یزد
◀️ شرکت در نشست مشترک شب نکوداشت سعدی و فردوسی با همراهی اهالی فرهنگ، موسیقی و هنر یزد و مشهد
🔹با حضور آقای دکتر محمدجعفریاحقی مدیر عالی و آقای دکتر علیرضا قیامتی قائم مقام محترم خردسرای فردوسی مشهد
📅 تاریخ برگزاری :
از سه شنبه ۱۱ تا شنبه ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
به مدت ۵ روز (۳ شب و ۴ روز در یزد)
💫امکانات سفر:
🚌ترانسفر و گشت بین شهری
بلیط رفت و برگشت قطار ۴ تخته
مشهد - اردکان و یزد - مشهد
🔸اقامت «به مدت سه شب در هتل فرهنگیان یزد
◀️ پذیرایی: چهار صبحانه، یک ناهار،
بلیط اماکن تاریخی، راهنمای گردشگری، پذیرایی، بیمه سفر
🔻هزینه سفر: (حدودا ۵.۹۵۰ پنج میلیون و نهصد و پنجاه هزار تومان+اضافه نرخ هتل فرهنگیان یزد از اردیبهشت ماه)
🔻پیش پرداخت جهت قطعی کردن ثبتنام: ۲۰۰۰۰۰۰ تومان (۲میلیون تومان)
🔻ثبت نام تا ۲۰ فروردین ماه ۱۴۰۳
🔻دوستانی که تمایل به همراهی در این سفر را دارند اعلام آمادگی فرمایند تا شماره حساب تقدیم شود.
🔹ریز برنامهها و بازدیدها در اطلاعیه نهایی تقدیم خواهد شد.
🔻به دلیل رزرو مکان، بلیط قطار و .... عزیزان هرچه سریع تر نسبت به ثبت نام خود اقدام نموده، به ساعات پایانی موکول نفرمایند.
🔻لطفا پس از واریزی، پیام و یا تصویر آن را به همراه مشخصات کامل کارت ملی، به شمارهها ویا آیدی زیر ارسال نمایید👇
@Fshekofte
👈ثبتنام :
آقای دکتر احمدی 09153166135
خانم شکفته 09398677185
آقای مجید پیرمراد 09363694575
#سفر
✳️ کارگروه گردشگری خردسرای فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
-------------------------------------------------
🚞 سفر ۵ روزه به استان زیبا و تاریخی یزد
(اماکن تاریخی وگردشگری اردکان، بافق، سَریزد، مهریز و یزد)
(دیدار از موسسهٔ خردسرای فردوسی اردکان و شرکت در مراسم بزرگداشت سخن سرای طوس و پاسداشت زبان فارسی به همت خردسرای فردوسی یزد
◀️ شرکت در نشست مشترک شب نکوداشت سعدی و فردوسی با همراهی اهالی فرهنگ، موسیقی و هنر یزد و مشهد
🔹با حضور آقای دکتر محمدجعفریاحقی مدیر عالی و آقای دکتر علیرضا قیامتی قائم مقام محترم خردسرای فردوسی مشهد
📅 تاریخ برگزاری :
از سه شنبه ۱۱ تا شنبه ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
به مدت ۵ روز (۳ شب و ۴ روز در یزد)
💫امکانات سفر:
🚌ترانسفر و گشت بین شهری
بلیط رفت و برگشت قطار ۴ تخته
مشهد - اردکان و یزد - مشهد
🔸اقامت «به مدت سه شب در هتل فرهنگیان یزد
◀️ پذیرایی: چهار صبحانه، یک ناهار،
بلیط اماکن تاریخی، راهنمای گردشگری، پذیرایی، بیمه سفر
🔻هزینه سفر: (حدودا ۵.۹۵۰ پنج میلیون و نهصد و پنجاه هزار تومان+اضافه نرخ هتل فرهنگیان یزد از اردیبهشت ماه)
🔻پیش پرداخت جهت قطعی کردن ثبتنام: ۲۰۰۰۰۰۰ تومان (۲میلیون تومان)
🔻ثبت نام تا ۲۰ فروردین ماه ۱۴۰۳
🔻دوستانی که تمایل به همراهی در این سفر را دارند اعلام آمادگی فرمایند تا شماره حساب تقدیم شود.
🔹ریز برنامهها و بازدیدها در اطلاعیه نهایی تقدیم خواهد شد.
🔻به دلیل رزرو مکان، بلیط قطار و .... عزیزان هرچه سریع تر نسبت به ثبت نام خود اقدام نموده، به ساعات پایانی موکول نفرمایند.
🔻لطفا پس از واریزی، پیام و یا تصویر آن را به همراه مشخصات کامل کارت ملی، به شمارهها ویا آیدی زیر ارسال نمایید👇
@Fshekofte
👈ثبتنام :
آقای دکتر احمدی 09153166135
خانم شکفته 09398677185
آقای مجید پیرمراد 09363694575
#سفر
✳️ کارگروه گردشگری خردسرای فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
#جشن_فروردگان، نیایش برای روان پاکانِ درگذشته، نوزدهم فروردین
«فَروَردینگان» یا «فرودُگ» یکی از جشنهای ماهانهی زرتشتی است. روز برگزاری این جشن نوزدهم فروردین ماه است.
#فروردینگان جشنی است برای یادبود درگذشتگان و از آنجا که در دین زرتشت، آیینهای سوگواری به اشکالی که میشناسیم، وجود ندارد، این مراسم به صورت جشن برگزار میشود و مردم روان درگذشتگان را هم در شادی خود شریک میکنند.
در گاهشماری زرتشتی روز نوزدهم هر ماه «فروردین» نام دارد و نوزدهم فروردین جشنی برگزار میشد، به نام «فروردینگان» که به آن «فرودگ» نیز میگویند. فروردین به معنای فروهرها، ماه فروردین، ماه فروهرها و این جشن در بزرگداشت فروهرهاست.
فَرَوَهَر (frawahr) که گونه اوستایی آن فروشی (fravashi) و گونه پارسی باستان آن فرورتی (fra-vrti-) است، یکی از نیروهای باطنی است که به عقیدهی مزدیسنان پیش از پدید آمدن موجودات، وجود داشته و پس از مرگ و نابودی آنها، به عالم بالا رفته و پایدار میماند. این نیروی معنوی که آن را میتوان جوهر حیات نامید، فناپذیر و زوالی نیست.
در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار میشد. بعدها جشن «همسپثمیدیه» به یادبود آفرینش انسان تخصیص یافت. جشنهای نوروزی و ماه فروردین با فروهرها پیوند خورده است، چون عقیده بر این است که در این ایام، فروهرها به زمین فرود میآیند و به خانههای سابق خویش میروند. پس مردم باید برای پیشواز آنان خانه را پاکیزه کنند، برای هدایت آنان آتش بیفروزند و در این روزها، بوهای خوش در آتش نهند و روانها را ستایش کنند و اوستا بخوانند تا روانها آسایش داشته باشند و با شادی و نشاط باشند و برکت ارزانی دارند.
در این روزها، به هیچ کاری نباید دست زد، مگر انجام وظایف و کار نیک تا اینکه فروشیها با رضایت خاطر به جایهای خویش برگردند و خوبی بخواهند و در پایان جشن، روانها را بدرود میگویند.
جشن فروردینگان در یزد
در روز نوزدهم فروردین، روز #جشن_فروردینگان مراسم خاصی در بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار میشد که هنوز در میان هموطنان زرتشتی، به خصوص در یزد، با تشریفات خاصی برگزار میشود. در این جشن که امروزه بیشتر به جشن فرودگ معروف است، زرتشتیان سر مزار درگذشتگان خود (در تهران به قصر فیروزه، گورستان زرتشتیان) میروند و برای خشنودی روانها عود و کندر آتش میزنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک بر سر مزار میگذارند.
لرک مخلوطی است از هفت میوه خشک خام از قبیل پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه، انجیر خشک، خرما، توت. ترکیبات لرک به مناسبتهای مختلف تغییر میکند. لرک مراسم درگذشته با لرک مراسم عروسی و سدرهپوشی متفاوت است. در لرک شادی، پسته و بادام و فندق بو داده است، انجیر و خرما و توت ندارد و نقل هم حتماً به آن اضافه میشود. معمولاً برای مراسم عقد (گواگگیران)، لرک را داخل تور بستهبندی و بعد از مراسم بین نزدیکان توزیع میکنند.
در جشن فرودگ، هفت موبد وارد میشوند و مینشینند. لرکها را در چادرشبهایی میریزند و جلوی موبدان میگذارند. چند «موبدیار» هم حضور دارند. موبدان شروع به اوستاخوانی میکنند، بیشتر هم سرودهایی از فروردین یشت میخوانند و به این ترتیب، لرک را تبرک میکنند.
سپس، موبدیاران چادرشبها را به کمر میبندند و لرک را بین مردم تقسیم میکنند. اگر کسی هم نذری دارد، در این روز نذرش را میان مردم پخش میکند. این مراسم در واقع گونهای دعا یا در اصطلاح مسلمانان، فاتحه دسته جمعی برای شادی ارواح درگذشتگان است.
در کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان میآید، از میان گلها، «بُستان افروز» یا «بوستان افروز» یا «بویستان ابروز» گل ویژه فروردین معرفی شده و آمده است: «… این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:… بُستان افروز فروردین را … خویش است…». نام های دیگر گل «بُستان افروز»، «تاج خروس» یا «زلف عروسان» است.
🌺🍃🌺
@kheradsarayeferdowsi
«فَروَردینگان» یا «فرودُگ» یکی از جشنهای ماهانهی زرتشتی است. روز برگزاری این جشن نوزدهم فروردین ماه است.
#فروردینگان جشنی است برای یادبود درگذشتگان و از آنجا که در دین زرتشت، آیینهای سوگواری به اشکالی که میشناسیم، وجود ندارد، این مراسم به صورت جشن برگزار میشود و مردم روان درگذشتگان را هم در شادی خود شریک میکنند.
در گاهشماری زرتشتی روز نوزدهم هر ماه «فروردین» نام دارد و نوزدهم فروردین جشنی برگزار میشد، به نام «فروردینگان» که به آن «فرودگ» نیز میگویند. فروردین به معنای فروهرها، ماه فروردین، ماه فروهرها و این جشن در بزرگداشت فروهرهاست.
فَرَوَهَر (frawahr) که گونه اوستایی آن فروشی (fravashi) و گونه پارسی باستان آن فرورتی (fra-vrti-) است، یکی از نیروهای باطنی است که به عقیدهی مزدیسنان پیش از پدید آمدن موجودات، وجود داشته و پس از مرگ و نابودی آنها، به عالم بالا رفته و پایدار میماند. این نیروی معنوی که آن را میتوان جوهر حیات نامید، فناپذیر و زوالی نیست.
در دوران باستان، فروردگان جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار میشد. بعدها جشن «همسپثمیدیه» به یادبود آفرینش انسان تخصیص یافت. جشنهای نوروزی و ماه فروردین با فروهرها پیوند خورده است، چون عقیده بر این است که در این ایام، فروهرها به زمین فرود میآیند و به خانههای سابق خویش میروند. پس مردم باید برای پیشواز آنان خانه را پاکیزه کنند، برای هدایت آنان آتش بیفروزند و در این روزها، بوهای خوش در آتش نهند و روانها را ستایش کنند و اوستا بخوانند تا روانها آسایش داشته باشند و با شادی و نشاط باشند و برکت ارزانی دارند.
در این روزها، به هیچ کاری نباید دست زد، مگر انجام وظایف و کار نیک تا اینکه فروشیها با رضایت خاطر به جایهای خویش برگردند و خوبی بخواهند و در پایان جشن، روانها را بدرود میگویند.
جشن فروردینگان در یزد
در روز نوزدهم فروردین، روز #جشن_فروردینگان مراسم خاصی در بزرگداشت روان درگذشتگان برگزار میشد که هنوز در میان هموطنان زرتشتی، به خصوص در یزد، با تشریفات خاصی برگزار میشود. در این جشن که امروزه بیشتر به جشن فرودگ معروف است، زرتشتیان سر مزار درگذشتگان خود (در تهران به قصر فیروزه، گورستان زرتشتیان) میروند و برای خشنودی روانها عود و کندر آتش میزنند و گل و گیاه و میوه و شمع و لرک بر سر مزار میگذارند.
لرک مخلوطی است از هفت میوه خشک خام از قبیل پسته خام، بادام خام، فندق خام، برگه، انجیر خشک، خرما، توت. ترکیبات لرک به مناسبتهای مختلف تغییر میکند. لرک مراسم درگذشته با لرک مراسم عروسی و سدرهپوشی متفاوت است. در لرک شادی، پسته و بادام و فندق بو داده است، انجیر و خرما و توت ندارد و نقل هم حتماً به آن اضافه میشود. معمولاً برای مراسم عقد (گواگگیران)، لرک را داخل تور بستهبندی و بعد از مراسم بین نزدیکان توزیع میکنند.
در جشن فرودگ، هفت موبد وارد میشوند و مینشینند. لرکها را در چادرشبهایی میریزند و جلوی موبدان میگذارند. چند «موبدیار» هم حضور دارند. موبدان شروع به اوستاخوانی میکنند، بیشتر هم سرودهایی از فروردین یشت میخوانند و به این ترتیب، لرک را تبرک میکنند.
سپس، موبدیاران چادرشبها را به کمر میبندند و لرک را بین مردم تقسیم میکنند. اگر کسی هم نذری دارد، در این روز نذرش را میان مردم پخش میکند. این مراسم در واقع گونهای دعا یا در اصطلاح مسلمانان، فاتحه دسته جمعی برای شادی ارواح درگذشتگان است.
در کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان میآید، از میان گلها، «بُستان افروز» یا «بوستان افروز» یا «بویستان ابروز» گل ویژه فروردین معرفی شده و آمده است: «… این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:… بُستان افروز فروردین را … خویش است…». نام های دیگر گل «بُستان افروز»، «تاج خروس» یا «زلف عروسان» است.
🌺🍃🌺
@kheradsarayeferdowsi
خردمند و دانا و روشنروان
تنش ز این جهان است و جان ز آن جهان
مردان خردمند و دانا و روشن روان از آن دست که شاهنامه می پسندد زیاد نیستند. یکی از آن کمیابان نایابان دکتر محمود مدبری استاد خردمند و دانادل دانشگاه کرمان بود که هم شاهنامه میدانست، بیآنکه به روی کسی بیاورد، و هم خرد و دانایی داشت و از همه برتر روشندل و روشنروان هم بود. تنش زین جهان بود - که ای کاش باز هم میبود - و جانش از آن جهان. «گل آن جهانی است نگنجد درین جهان».
دریغ که جامعۀ ادبی ما دانای خردمندی را از دست داد که آدمیت و اخلاق را به کمال داشت. مدبری یاور خردسرای فردوسی و هم قلم پاژ بود پس ما حق داریم در اندوه نبودن او همراه خاندان گرامی اش و نیز دانشگاه کرمان و خانوادۀ بزرگ ادبیات کشور سوگوار باشیم و برای روان پاکش در رواقهای جنان آرامش ابدی آرزو کنیم.
محمدجعفر یاحقی
مدیر مؤسسۀ فرهنگی خردسرای فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
تنش ز این جهان است و جان ز آن جهان
مردان خردمند و دانا و روشن روان از آن دست که شاهنامه می پسندد زیاد نیستند. یکی از آن کمیابان نایابان دکتر محمود مدبری استاد خردمند و دانادل دانشگاه کرمان بود که هم شاهنامه میدانست، بیآنکه به روی کسی بیاورد، و هم خرد و دانایی داشت و از همه برتر روشندل و روشنروان هم بود. تنش زین جهان بود - که ای کاش باز هم میبود - و جانش از آن جهان. «گل آن جهانی است نگنجد درین جهان».
دریغ که جامعۀ ادبی ما دانای خردمندی را از دست داد که آدمیت و اخلاق را به کمال داشت. مدبری یاور خردسرای فردوسی و هم قلم پاژ بود پس ما حق داریم در اندوه نبودن او همراه خاندان گرامی اش و نیز دانشگاه کرمان و خانوادۀ بزرگ ادبیات کشور سوگوار باشیم و برای روان پاکش در رواقهای جنان آرامش ابدی آرزو کنیم.
محمدجعفر یاحقی
مدیر مؤسسۀ فرهنگی خردسرای فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
داستان من و شاهنامه | دکتر مدبری
پارسیشناسی
پوشۀ شنیداری نشست «داستان من و شاهنامه» | دکتر محمود مدبری
(گفتوگوی دکتر #خلیل_کهریزی و #منوچهر_فروزنده_فرد با دکتر #محمود_مدبری با حضور استاد #مصطفی_جیحونی)
جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی
@kheradsarayeferdowsi
(گفتوگوی دکتر #خلیل_کهریزی و #منوچهر_فروزنده_فرد با دکتر #محمود_مدبری با حضور استاد #مصطفی_جیحونی)
جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی
@kheradsarayeferdowsi
به بهانه ۲۵ فروردین، روز بزرگداشت عطار نیشابوری؛
که در صد قرن چون عطار ناید
بیست و پنجم فروردینماه روز بزرگداشت عطار، شاعر شهیر نیشابوری بهانه خوبی برای گفتوگو با چند تن از استادان شعر و ادبیات پارسی خراسان در خصوص آثار و اندیشههای این شاعر بلندآوازه است.
گفت و گوی ایبنا با چندتن از شعرا استادان زبان و ادبیات پارسی
دکتر علیرضا قیامتی
دکتر حسین صالحی
دکتر محمدرضا سرسالاری
👇🏻👇🏻👇🏻
ibna.ir/x6m4j
@kheradsarayeferdowsi
که در صد قرن چون عطار ناید
بیست و پنجم فروردینماه روز بزرگداشت عطار، شاعر شهیر نیشابوری بهانه خوبی برای گفتوگو با چند تن از استادان شعر و ادبیات پارسی خراسان در خصوص آثار و اندیشههای این شاعر بلندآوازه است.
گفت و گوی ایبنا با چندتن از شعرا استادان زبان و ادبیات پارسی
دکتر علیرضا قیامتی
دکتر حسین صالحی
دکتر محمدرضا سرسالاری
👇🏻👇🏻👇🏻
ibna.ir/x6m4j
@kheradsarayeferdowsi
گروه زبان و ادبیات فارسی خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی برگزار میکند:
📔نقد و بررسی کتاب آهنگ شعر فارسی
با حضور نویسندهٔ کتاب:
#دکتر_جواد_محقق_نیشابوری
سخنرانان:
#دکتر_پرویز_عباسی_داکانی
#دکتر_روح_الله_هادی
#دکتر_مصطفی_گرجی
🗓 سهشنبه ۲۸ فروردینماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷
🏡 تهران، خیابان نجاتالهی (ویلا)، نبش خیابان ورشو، خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
@kheradsarayeferdowsi
📔نقد و بررسی کتاب آهنگ شعر فارسی
با حضور نویسندهٔ کتاب:
#دکتر_جواد_محقق_نیشابوری
سخنرانان:
#دکتر_پرویز_عباسی_داکانی
#دکتر_روح_الله_هادی
#دکتر_مصطفی_گرجی
🗓 سهشنبه ۲۸ فروردینماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷
🏡 تهران، خیابان نجاتالهی (ویلا)، نبش خیابان ورشو، خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی، سالن حافظ
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
@kheradsarayeferdowsi
🔸حلقه مفقوده انجمنهای ادبی؛از مشهد تا هرات و بخارا
🔹تاریخچه انجمنهای ادبی در خراسان بهروزگار دور برمیگردد. بر اساس آنچه از گفتار پژوهشگران این حوزه برمیآید، خراسان بزرگ را میتوان جزو پیشتازان این عرصه دانست. انجمنهایی که آوازه آنها به گوش بسیاری از فارسیزبانان کشورهای دوردست رسیده و..
گفت و گو با دکتر علیرضا قیامتی، استاد ادب فارسی و مهدی زمانی، رئیس هیئت مدیرهٔ خردسرای فردوسی درباره پیشینه تاریخی و شرایط کنونی انجمنهای ادبی«خراسان بزرگ» را در روزنامه خراسان بخوانید
@kheradsarayeferdowsi
🔹تاریخچه انجمنهای ادبی در خراسان بهروزگار دور برمیگردد. بر اساس آنچه از گفتار پژوهشگران این حوزه برمیآید، خراسان بزرگ را میتوان جزو پیشتازان این عرصه دانست. انجمنهایی که آوازه آنها به گوش بسیاری از فارسیزبانان کشورهای دوردست رسیده و..
گفت و گو با دکتر علیرضا قیامتی، استاد ادب فارسی و مهدی زمانی، رئیس هیئت مدیرهٔ خردسرای فردوسی درباره پیشینه تاریخی و شرایط کنونی انجمنهای ادبی«خراسان بزرگ» را در روزنامه خراسان بخوانید
@kheradsarayeferdowsi