هویت ایرانی، هویتی اساطیری
@Kheradgan_Official
ریشههای هویت ایرانی در زمانهایی شکل گرفته است که هنوز مرزهای سیاسی و حکومتهای فراگیر شکل نگرفته بودند. از این روی با توجه به ارزشهای این هویت، قابلیت جذب اقوام گوناگون به خود، فراتر از مرزها را داشته است.
به طور خلاصه به نظر این نویسنده کوچک، چند مورد مهم وجود داشته است که همواره همگرایی را تقویت میکرده است از جمله میتوان به آرزوهای مشترک، داستانهای اسطورهای، جشنها و زبان مشترک اشاره کرد.
در دورههایی از تاریخ کاملا میتوان دریافت که هویت ایرانی برای بسیاری از مردمان مفهومی نمادین بوده است تا ارزشهایی که به آن پایبند هستند را با این هویت بیان کنند و با قدرتهایی که ضد آن ارزشها هستند مقابله کنند. بسیاری از مردمان این ارزشها را در داستانهای اسطورهای می یافتند و همین داستانها پیوند دهنده بسیاری از موارد بودند.
نوشتار کامل را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/13811
@Kheradgan_Official
ریشههای هویت ایرانی در زمانهایی شکل گرفته است که هنوز مرزهای سیاسی و حکومتهای فراگیر شکل نگرفته بودند. از این روی با توجه به ارزشهای این هویت، قابلیت جذب اقوام گوناگون به خود، فراتر از مرزها را داشته است.
به طور خلاصه به نظر این نویسنده کوچک، چند مورد مهم وجود داشته است که همواره همگرایی را تقویت میکرده است از جمله میتوان به آرزوهای مشترک، داستانهای اسطورهای، جشنها و زبان مشترک اشاره کرد.
در دورههایی از تاریخ کاملا میتوان دریافت که هویت ایرانی برای بسیاری از مردمان مفهومی نمادین بوده است تا ارزشهایی که به آن پایبند هستند را با این هویت بیان کنند و با قدرتهایی که ضد آن ارزشها هستند مقابله کنند. بسیاری از مردمان این ارزشها را در داستانهای اسطورهای می یافتند و همین داستانها پیوند دهنده بسیاری از موارد بودند.
نوشتار کامل را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/13811
زبان مشترک: زبان پارسی
@Kheradgan_Official
بسیاری از اقوام ایرانی از دوران باستان دارای ریشه زبانی یکسان بودند. بسیاری از اقوام هم اگر زبان یکسانی نداشتند، با زبانهای بسیار مشابه سخن میگفتند. قطعا همین شباهتهای زبانی باعث ایجاد همبستگیهای اجتماعی و سیاسی میشده است.
با این حال باید توجه داشت که هم شاخههای زبانی گوناگون به مرور به وجود آمدند (مانند زبانهای غربی ایرانی و زبانهای شرقی ایرانی) و هم اقوامی با خانواده زبانی متفاوت در جهان ایرانی نقش مهمی ایفا کردند. مانند اقوام ایلامی که قطعا در شکل گیری تمدن ایرانی ایفای نقش کردند.
در طول سالیان دراز بعضی از زبانها در جهان ایرانی فراگیر شدند. مانند زبان پهلوی که در شاهشنشاهیهای ایرانی بسیار فراگیر شد. در نواحی شرقی هم زبانهایی فراگیر شدند، از جمله میتوان به زبان سغدی اشاره کرد که در میان اقوام گوناگون چه ایرانی و چه غیر ایرانی نقش زبان میانجی را بازی میکرد.
اما اتفاق بسیار شگفت آوری که در جهان ایرانی رخ داد فراگیر شدن زبان پارسی نوین یا همان زبان دری بود. میدانیم ریشه زبان دری در غرب جهان ایرانی بود و قطعا زبان پهلوی بیشترین نقش را در شکل گیری این زبان داشت.
شواهد نشان میدهند زبان دری در ابتدا زبانی بوده که در دربار ساسانیان رواج داشته است. زبانی ساده و آهنگین که گاهی شاهان آن به این زبان شعر میگفتند.
اما نکته قابل توجه آن است که این زبان هیچگاه با زور فراگیر نشد بلکه با یک روند طبیعی و پس از تلاش دوستداران این زبان، گسترش پیدا کرد.
در واقع فراگیری گسترده زبان دری پس از ساسانیان رخ داد. اقوام ایرانی از این زبان استقبال کردند و هم از نظر واژهها و هم از نظر ادبیات باعث غنیتر شدن این زبان شدند. برای مثال زبانهای شرقی مانند بلخی و سغدی پس از یورش خلفا تقریبا فراموش شدند ولی بسیاری از واژههای این زبانها به زبان پارسی انتقال یافت. شرایط طوری شد که خراسان در مناطق شرقی جهان ایرانی در گسترش زبان دری نقش مهمی ایفا کرد با آنکه این زبان ریشه در غرب جهان ایرانی داشت. اما نباید این زبان را به خراسان یا غرب جهان ایرانی محدود کرد و قطعا مناطق گوناگون در گسترش این زبان نقش داشتند.
ادبیات زبان پارسی به مرور توسط شاعران و ادیبان گسترده شد. همه از جایگاه ارزنده شاهنامه فردوسی در ادبیات پارسی و نقش سرودههای جاودان خردمند توس در گسترش زبان پارسی آگاه هستیم. اما تلاشهایی که پس از فردوسی هم انجام گرفت را نباید از یاد ببریم. بیایید تصور کنیم نظامی گنجوی، «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون» را به نظم در نمیآورد! آن وقت آیا حافظ و سعدی میتوانستند اشعار خود را با این زیبایی بسرایند؟!
همه اینها گفته شد تا تاکید شود که زبان پارسی را باید یک زبان مشترک در جهان ایرانی دانست. هیچ قومی نمیتواند خود را صاحب یا مبدع این زبان معرفی کند. این زبان در دل خود از زبانهای باستانی ایرانی تا زبانهای اقوام گوناگون از شرق تا غرب جهان ایرانی را جای داده است.
در واقع یکی از مهمترین مواردی که باعث حفظ هویت ایرانی پس از یورشهای سهمگین بود همین زبان مشترک بود. اقوامی که از دیرباز آرزوی مشترک داشتند و داستانهای اسطورهای مشترک داشتند و جشنهای مشترکی را گرامی میداشتند از این زبان استقبال کردند و در راستای تقویت این زبان گام برداشتند.
گویی زبان دری پس از اسلام تبدیل به نمادی از تمدن کهن ایرانیان شده بود؛ نمادی از داستانهای اسطورهای جمشید و فریدون و کیخسرو. شاید به همین دلیل، این زبان بیشتر با نام «پارسی» یا «فارسی» شناخته شد چرا که در نزد اعراب و دیگر ملل، تمدن باستانی ایرانیان با نام تمدن پارس یا فارس یا پرسیکا و… شناخته میشد. در آن زمان زبان عربی زبان رسمی بسیاری از حکومتها بود و متون علمی و تاریخی اکثرا به زبان عربی نوشته میشدند. ایرانیان هم با واژههای پارسی و فارسی میتوانستند به دنیا نشان دهند که ریشه در چه تمدن بزرگ باستانی دارند.
@Kheradgan_Official
بسیاری از اقوام ایرانی از دوران باستان دارای ریشه زبانی یکسان بودند. بسیاری از اقوام هم اگر زبان یکسانی نداشتند، با زبانهای بسیار مشابه سخن میگفتند. قطعا همین شباهتهای زبانی باعث ایجاد همبستگیهای اجتماعی و سیاسی میشده است.
با این حال باید توجه داشت که هم شاخههای زبانی گوناگون به مرور به وجود آمدند (مانند زبانهای غربی ایرانی و زبانهای شرقی ایرانی) و هم اقوامی با خانواده زبانی متفاوت در جهان ایرانی نقش مهمی ایفا کردند. مانند اقوام ایلامی که قطعا در شکل گیری تمدن ایرانی ایفای نقش کردند.
در طول سالیان دراز بعضی از زبانها در جهان ایرانی فراگیر شدند. مانند زبان پهلوی که در شاهشنشاهیهای ایرانی بسیار فراگیر شد. در نواحی شرقی هم زبانهایی فراگیر شدند، از جمله میتوان به زبان سغدی اشاره کرد که در میان اقوام گوناگون چه ایرانی و چه غیر ایرانی نقش زبان میانجی را بازی میکرد.
اما اتفاق بسیار شگفت آوری که در جهان ایرانی رخ داد فراگیر شدن زبان پارسی نوین یا همان زبان دری بود. میدانیم ریشه زبان دری در غرب جهان ایرانی بود و قطعا زبان پهلوی بیشترین نقش را در شکل گیری این زبان داشت.
شواهد نشان میدهند زبان دری در ابتدا زبانی بوده که در دربار ساسانیان رواج داشته است. زبانی ساده و آهنگین که گاهی شاهان آن به این زبان شعر میگفتند.
اما نکته قابل توجه آن است که این زبان هیچگاه با زور فراگیر نشد بلکه با یک روند طبیعی و پس از تلاش دوستداران این زبان، گسترش پیدا کرد.
در واقع فراگیری گسترده زبان دری پس از ساسانیان رخ داد. اقوام ایرانی از این زبان استقبال کردند و هم از نظر واژهها و هم از نظر ادبیات باعث غنیتر شدن این زبان شدند. برای مثال زبانهای شرقی مانند بلخی و سغدی پس از یورش خلفا تقریبا فراموش شدند ولی بسیاری از واژههای این زبانها به زبان پارسی انتقال یافت. شرایط طوری شد که خراسان در مناطق شرقی جهان ایرانی در گسترش زبان دری نقش مهمی ایفا کرد با آنکه این زبان ریشه در غرب جهان ایرانی داشت. اما نباید این زبان را به خراسان یا غرب جهان ایرانی محدود کرد و قطعا مناطق گوناگون در گسترش این زبان نقش داشتند.
ادبیات زبان پارسی به مرور توسط شاعران و ادیبان گسترده شد. همه از جایگاه ارزنده شاهنامه فردوسی در ادبیات پارسی و نقش سرودههای جاودان خردمند توس در گسترش زبان پارسی آگاه هستیم. اما تلاشهایی که پس از فردوسی هم انجام گرفت را نباید از یاد ببریم. بیایید تصور کنیم نظامی گنجوی، «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون» را به نظم در نمیآورد! آن وقت آیا حافظ و سعدی میتوانستند اشعار خود را با این زیبایی بسرایند؟!
همه اینها گفته شد تا تاکید شود که زبان پارسی را باید یک زبان مشترک در جهان ایرانی دانست. هیچ قومی نمیتواند خود را صاحب یا مبدع این زبان معرفی کند. این زبان در دل خود از زبانهای باستانی ایرانی تا زبانهای اقوام گوناگون از شرق تا غرب جهان ایرانی را جای داده است.
در واقع یکی از مهمترین مواردی که باعث حفظ هویت ایرانی پس از یورشهای سهمگین بود همین زبان مشترک بود. اقوامی که از دیرباز آرزوی مشترک داشتند و داستانهای اسطورهای مشترک داشتند و جشنهای مشترکی را گرامی میداشتند از این زبان استقبال کردند و در راستای تقویت این زبان گام برداشتند.
گویی زبان دری پس از اسلام تبدیل به نمادی از تمدن کهن ایرانیان شده بود؛ نمادی از داستانهای اسطورهای جمشید و فریدون و کیخسرو. شاید به همین دلیل، این زبان بیشتر با نام «پارسی» یا «فارسی» شناخته شد چرا که در نزد اعراب و دیگر ملل، تمدن باستانی ایرانیان با نام تمدن پارس یا فارس یا پرسیکا و… شناخته میشد. در آن زمان زبان عربی زبان رسمی بسیاری از حکومتها بود و متون علمی و تاریخی اکثرا به زبان عربی نوشته میشدند. ایرانیان هم با واژههای پارسی و فارسی میتوانستند به دنیا نشان دهند که ریشه در چه تمدن بزرگ باستانی دارند.
ایرانگرایی، نوعی مبارزه است
بسیاری از ارزشهای ایرانگرایی در نقطه مقابل اندیشههای خطرناک و افراطی است و تاکید بر این ارزشها نوعی اعتراض و مبارزه علیه سیاستهای افراط گرایانه حاکم است.
برای مثال زمانی که قومگرایی افراطی توسط رسانهها و نهادهای قدرتمند به منظور ایجاد تفرقه تبلیغ میشد، ایرانگرایان همواره به برابری اقوام و همبستگی تاکید میکردند و حساب تجزیهطلبان را جدا از اقوام شریف ایران میدانستند. امروز در موضوع اقوام شاهد پیشرفت هستیم و اقوام ایران بیش از پیش احساس همبستگی میکنند.
این موضوع صرفا درباره اقوام نبوده و نیست. موارد گوناگون فرهنگی مورد توجه ایرانگرایان بوده که به هیچ وجه هم راستا با سیاستهای حاکم نبوده است.
سالیان سال عزاداری و اشک ریختن ترویج میشد ولی ایرانگرایان همواره به جشنهای باستانی بها میدادند که قطعا باعث شادی در جامعه میشود. علاوه بر جشنهایی مانند نوروز و یلدا و... که امروز شناخته شدهاند، ایرانگرایان به دنبال شناساندن جشنهای باستانی مانند مهرگان، سپندارمذگان، تیرگان و... بودند که با مخالفت ایرانستیزان همراه بود!
زمانی افراطیهای به ظاهر مذهبی، پیروان برخی از ادیان و مذاهب دیگر را نجس و کثیف و... می خواندند (متاسفانه هنوز هم ادامه دارد). اما ایرانگرایان با تاکید بر تسامح مذهبی که ریشه تاریخی در ایران دارد و یادآوری رفتار انسان دوستانه کوروش بزرگ با ادیان و مذاهب گوناگون، بر دوستی انسانها با هر دین و مذهبی تاکید میکردند.
اما بسیاری از اوقات، توجهی به دغدغههای ایرانگرایان نشد و اوضاع روز به روز بدتر شد.
آن هنگام که تهاجم خلفا به ایران تقدیس میشد، ایرانگرایان جنایاتی که در آن تهاجمات رخ داده بود را ذکر میکردند تا خطر افراط گرایی دینی را گوشزد کنند. اما به بسیاری از ایرانگرایان معتدل به دلیل مخالفت با یورش خلفا انگ نژادگرایی، عربستیزی و اسلام هراسی زدند!!
هنگامی که به دلیل سیاستهای اشتباه، اقتصاد ایران آسیب فراوانی دید ولی هنوز امید به پیشرفت اقتصادی بود، ایرانگرایان صنعت گردشگری را راهحل مناسبی معرفی میکردند. ایرانگرایان توجه بیشتر به اماکن تاریخی و فرهنگی را یادآور میشدند اما روز به روز وضعیت آثار باستانی و اماکن تاریخی و فرهنگی خرابتر شدند.
وقتی محیط زیست ایران در خطر بود، ایران گرایان به سیاستهای محیط زیستی اعتراض کردند. اما با بسیاری از دلسوزان برخورد سخت و خشنی شد!!
برخی از هم میهنان هنگامی که صحبت از شکوه باستانی و فرهنگ ایرانی میشود، سریع میگویند آن موقع داشتیم که داشتیم، الان چه داریم؟! میگویند ول کنید این حرف ها را به درد نمیخورد!!!
اما توجه نمیکنند چه شد که به این روز افتادیم!! تحت تاثیر چه اندیشههایی به این روز افتادیم!! اندیشههایی که در زمان غفلت بسیاری از ما رشد میکرد.
گویا این هممیهنان درک نمیکنند که اتفاقا ایرانگرایی نوعی مبارزه علیه شرایط نامناسب امروز ماست و اقدامات مثبت ایرانگرایان را اصلا در نظر نمیگیرند!! شوربختانه این هممیهنان ناخواسته به اهداف ایرانستیزان کمک میکردند. اهدافی مانند افسردهسازی جامعه، رواج عزاداری، نفرت پراکنی قومی، حمایت از جنایات و مشروع جلوه دادن نسل کشی پیروان برخی از ادیان و ملل به منظور بهره برداریهای سیاسی و...
ایرانگرایان خیلی اوقات جدی گرفته نشدند. مسخره و سرکوب شدند. اما به مبارزه فرهنگی خود در برابر سیل عظیم و ویرانگر ایرانستیزی ادامه دادند. مبارزهای که در طول تاریخ هم انجام شده است که نمونه بارز آن تلاشهای جاودان فردوسی است.
با این حال این جنبش، ثروت و قدرت چندانی ندارد. البته طیفهای سیاسی هستند که به منظور اهداف سیاسی در تبلیغات خود از ایدههای ایران گرایی بهره میبرند اما در عمل کار موثری برای فرهنگ ایران نکردند. شوربختانه هیچ سازماندهی گستردهای برای جنبش ایرانگرایی نیست چرا که به شدت جلوی ایجاد سازماندهی گرفته میشود. برای همین گاهی اشخاص افراطی و مشکوک خود را میهنپرست و ایرانگرا معرفی میکنند تا به اهداف خود برسند.
میتوان گفت جنبش ایرانگرایی تا حدودی باعث تاثیرات مثبت در جامعه شده است اما هنوز راه زیادی باقی مانده و هنوز کاستیهای فراوانی دیده میشود.
@Kheradgan_Official
بسیاری از ارزشهای ایرانگرایی در نقطه مقابل اندیشههای خطرناک و افراطی است و تاکید بر این ارزشها نوعی اعتراض و مبارزه علیه سیاستهای افراط گرایانه حاکم است.
برای مثال زمانی که قومگرایی افراطی توسط رسانهها و نهادهای قدرتمند به منظور ایجاد تفرقه تبلیغ میشد، ایرانگرایان همواره به برابری اقوام و همبستگی تاکید میکردند و حساب تجزیهطلبان را جدا از اقوام شریف ایران میدانستند. امروز در موضوع اقوام شاهد پیشرفت هستیم و اقوام ایران بیش از پیش احساس همبستگی میکنند.
این موضوع صرفا درباره اقوام نبوده و نیست. موارد گوناگون فرهنگی مورد توجه ایرانگرایان بوده که به هیچ وجه هم راستا با سیاستهای حاکم نبوده است.
سالیان سال عزاداری و اشک ریختن ترویج میشد ولی ایرانگرایان همواره به جشنهای باستانی بها میدادند که قطعا باعث شادی در جامعه میشود. علاوه بر جشنهایی مانند نوروز و یلدا و... که امروز شناخته شدهاند، ایرانگرایان به دنبال شناساندن جشنهای باستانی مانند مهرگان، سپندارمذگان، تیرگان و... بودند که با مخالفت ایرانستیزان همراه بود!
زمانی افراطیهای به ظاهر مذهبی، پیروان برخی از ادیان و مذاهب دیگر را نجس و کثیف و... می خواندند (متاسفانه هنوز هم ادامه دارد). اما ایرانگرایان با تاکید بر تسامح مذهبی که ریشه تاریخی در ایران دارد و یادآوری رفتار انسان دوستانه کوروش بزرگ با ادیان و مذاهب گوناگون، بر دوستی انسانها با هر دین و مذهبی تاکید میکردند.
اما بسیاری از اوقات، توجهی به دغدغههای ایرانگرایان نشد و اوضاع روز به روز بدتر شد.
آن هنگام که تهاجم خلفا به ایران تقدیس میشد، ایرانگرایان جنایاتی که در آن تهاجمات رخ داده بود را ذکر میکردند تا خطر افراط گرایی دینی را گوشزد کنند. اما به بسیاری از ایرانگرایان معتدل به دلیل مخالفت با یورش خلفا انگ نژادگرایی، عربستیزی و اسلام هراسی زدند!!
هنگامی که به دلیل سیاستهای اشتباه، اقتصاد ایران آسیب فراوانی دید ولی هنوز امید به پیشرفت اقتصادی بود، ایرانگرایان صنعت گردشگری را راهحل مناسبی معرفی میکردند. ایرانگرایان توجه بیشتر به اماکن تاریخی و فرهنگی را یادآور میشدند اما روز به روز وضعیت آثار باستانی و اماکن تاریخی و فرهنگی خرابتر شدند.
وقتی محیط زیست ایران در خطر بود، ایران گرایان به سیاستهای محیط زیستی اعتراض کردند. اما با بسیاری از دلسوزان برخورد سخت و خشنی شد!!
برخی از هم میهنان هنگامی که صحبت از شکوه باستانی و فرهنگ ایرانی میشود، سریع میگویند آن موقع داشتیم که داشتیم، الان چه داریم؟! میگویند ول کنید این حرف ها را به درد نمیخورد!!!
اما توجه نمیکنند چه شد که به این روز افتادیم!! تحت تاثیر چه اندیشههایی به این روز افتادیم!! اندیشههایی که در زمان غفلت بسیاری از ما رشد میکرد.
گویا این هممیهنان درک نمیکنند که اتفاقا ایرانگرایی نوعی مبارزه علیه شرایط نامناسب امروز ماست و اقدامات مثبت ایرانگرایان را اصلا در نظر نمیگیرند!! شوربختانه این هممیهنان ناخواسته به اهداف ایرانستیزان کمک میکردند. اهدافی مانند افسردهسازی جامعه، رواج عزاداری، نفرت پراکنی قومی، حمایت از جنایات و مشروع جلوه دادن نسل کشی پیروان برخی از ادیان و ملل به منظور بهره برداریهای سیاسی و...
ایرانگرایان خیلی اوقات جدی گرفته نشدند. مسخره و سرکوب شدند. اما به مبارزه فرهنگی خود در برابر سیل عظیم و ویرانگر ایرانستیزی ادامه دادند. مبارزهای که در طول تاریخ هم انجام شده است که نمونه بارز آن تلاشهای جاودان فردوسی است.
با این حال این جنبش، ثروت و قدرت چندانی ندارد. البته طیفهای سیاسی هستند که به منظور اهداف سیاسی در تبلیغات خود از ایدههای ایران گرایی بهره میبرند اما در عمل کار موثری برای فرهنگ ایران نکردند. شوربختانه هیچ سازماندهی گستردهای برای جنبش ایرانگرایی نیست چرا که به شدت جلوی ایجاد سازماندهی گرفته میشود. برای همین گاهی اشخاص افراطی و مشکوک خود را میهنپرست و ایرانگرا معرفی میکنند تا به اهداف خود برسند.
میتوان گفت جنبش ایرانگرایی تا حدودی باعث تاثیرات مثبت در جامعه شده است اما هنوز راه زیادی باقی مانده و هنوز کاستیهای فراوانی دیده میشود.
@Kheradgan_Official
اینکه هر قتلی را به اتباع دیگر کشورها ربط دهیم درست نیست!
عجیب است که چند وقتی بوده که داریوش مهرجویی تهدید به مرگ میشده است و به پلیس هم اطلاع داده شده است! ولی کار خاصی از طرف پلیس صورت نگرفته است.
این در حالی است که وقتی چند جوان برای اعتراض به خیابان میآیند چند ثانیه بعد سر و کله نیروهای پلیس پیدا میشود!!
اگر اقتصاد خراب است، کشور سالهاست که در جنگهای کوشه و کنار جهان درگیر است، مرزها ناامن است و تردد گویا آزاد است، آزادی سیاسی و اجتماعی نداریم - به جاش امنیت هم نداریم!!
عجیب است که چند وقتی بوده که داریوش مهرجویی تهدید به مرگ میشده است و به پلیس هم اطلاع داده شده است! ولی کار خاصی از طرف پلیس صورت نگرفته است.
این در حالی است که وقتی چند جوان برای اعتراض به خیابان میآیند چند ثانیه بعد سر و کله نیروهای پلیس پیدا میشود!!
اگر اقتصاد خراب است، کشور سالهاست که در جنگهای کوشه و کنار جهان درگیر است، مرزها ناامن است و تردد گویا آزاد است، آزادی سیاسی و اجتماعی نداریم - به جاش امنیت هم نداریم!!
Forwarded from منتقد
سخنی درباره مهاجرت هم فرهنگان ما از افغانستان
افغانستان یکی از بخشهای مهم حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی است و قطعا باشندگان افغانستان، هم فرهنگان ما هستند. انسانهای شریف زیادی از افغانستان به ایران مهاجرت کردند و در کنار مردم ایران با صلح و دوستی زندگی کردند.
اما یک واقعیت تلخی وجود دارد که جرم و جنایت، قوم و ملت و فرهنگ نمیشناسد. اگر یک شخص از یک قوم کار نادرستی انجام داد نباید به کل آن قوم تعمیم دهیم. در همه اقوام مجرم وجود دارد و وجود خواهد داشت.
شاید به همین دلیل است که همه کشورها قوانین و سیاستهای مشخصی برای پذیرش مهاجرین دارند. موضوعی که جمهوری اسلامی کم کاری زیادی در آن میکند.
همواره برای من سوال است که هم فرهنگان ما از افغانستان، با چه عنوانی وارد ایران میشوند؟!
اگر قصد مهاجرت و اقامت دائم دارند طبیعتا حکومت ج.ا قبل از ورود آنها مانند سایر دولتهای جهان باید مدارک فراوانی از آنها بگیرد از جمله مدارک هویتی، گواهی سو پیشینه، مدارک شغلی، مدارک تحصیلی و... . با توجه به مدارکی که متقاضیان ارائه میدهند، برای هر کدام امتیازی در نظر گرفته میشود و اگر به حد نصاب نرسند، متقاضیان پذیرش نمیشوند.
البته شرایط کنونی افغانستان شاید این فرصت را ندهد که همه این کار را انجام دهند برای همین است که موضوع پیچیده میشود.
اگر این عزیزان به عنوان پناهنده تشریف میآورند، طبیعتا حکومت ج.ا باید شرایط را برای پناهندگان آماده کند. بسیاری از کشورها برای پناهندگان اردوگاهها و بخشهای ویژهای را در نظر میگیرند و چنانچه در دوران پناهندگی کارهای غیر قانونی انجام دهند یا دارای مشکلات دیگر باشند از آنها خداحافظی میکنند.
اگر به عنوان گردشگر از افغانستان تشریف میآورند هم منطقا باید مدت اقامت مشخصی داشته باشند و پس از آنکه مدت تعیین شده گذشت، به کشور خود بازگردند.
داستان مهاجرت غیر قانونی هم موضوع مفصلی است که در این مجال نمیگنجد.
همه اینها گفته شد تا تاکید کنیم، در موضوع مهاجرتها از افغانستان اگر انتقادی باشد قطعا این انتقادها به حکومت جمهوری اسلامی و سیاستهای این حکومت وارد است.
جرم به نژاد و قوم و ملت ربطی ندارد و اگر متقاضیان مهاجرت به خوبی مورد ارزیابی قرار نگیرند، تبعاتی خواهد داشت. همانطور که ایرانیان هم وقتی میخواهند به کشورهای دیگر مهاجرت کنند ارزیابی میشوند.
متاسفانه در این موضوع گویا ج.ا قصد سو استفاده دارد. گاهی اوقات تصور میکنم ج.ا از انجام جرم توسط اتباع خارجی استقبال میکند!! چرا که این مجرمان را خیلی راحت تحت فشار قرار دهد و به عنوان سرباز یا نیروی سرکوب استفاده کند!
همواره دیدهایم و شنیدهایم که ارازل و اوباش در نیرویهای سرکوب ج.ا حضور داشتند و حتی برخی از فرماندهان هم این موضوع را تایید کردند.
اگر چنین سیاسی وجود داشته باشد، واقعا خطرناک و نا امید کننده است.
افغانستان یکی از بخشهای مهم حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی است و قطعا باشندگان افغانستان، هم فرهنگان ما هستند. انسانهای شریف زیادی از افغانستان به ایران مهاجرت کردند و در کنار مردم ایران با صلح و دوستی زندگی کردند.
اما یک واقعیت تلخی وجود دارد که جرم و جنایت، قوم و ملت و فرهنگ نمیشناسد. اگر یک شخص از یک قوم کار نادرستی انجام داد نباید به کل آن قوم تعمیم دهیم. در همه اقوام مجرم وجود دارد و وجود خواهد داشت.
شاید به همین دلیل است که همه کشورها قوانین و سیاستهای مشخصی برای پذیرش مهاجرین دارند. موضوعی که جمهوری اسلامی کم کاری زیادی در آن میکند.
همواره برای من سوال است که هم فرهنگان ما از افغانستان، با چه عنوانی وارد ایران میشوند؟!
اگر قصد مهاجرت و اقامت دائم دارند طبیعتا حکومت ج.ا قبل از ورود آنها مانند سایر دولتهای جهان باید مدارک فراوانی از آنها بگیرد از جمله مدارک هویتی، گواهی سو پیشینه، مدارک شغلی، مدارک تحصیلی و... . با توجه به مدارکی که متقاضیان ارائه میدهند، برای هر کدام امتیازی در نظر گرفته میشود و اگر به حد نصاب نرسند، متقاضیان پذیرش نمیشوند.
البته شرایط کنونی افغانستان شاید این فرصت را ندهد که همه این کار را انجام دهند برای همین است که موضوع پیچیده میشود.
اگر این عزیزان به عنوان پناهنده تشریف میآورند، طبیعتا حکومت ج.ا باید شرایط را برای پناهندگان آماده کند. بسیاری از کشورها برای پناهندگان اردوگاهها و بخشهای ویژهای را در نظر میگیرند و چنانچه در دوران پناهندگی کارهای غیر قانونی انجام دهند یا دارای مشکلات دیگر باشند از آنها خداحافظی میکنند.
اگر به عنوان گردشگر از افغانستان تشریف میآورند هم منطقا باید مدت اقامت مشخصی داشته باشند و پس از آنکه مدت تعیین شده گذشت، به کشور خود بازگردند.
داستان مهاجرت غیر قانونی هم موضوع مفصلی است که در این مجال نمیگنجد.
همه اینها گفته شد تا تاکید کنیم، در موضوع مهاجرتها از افغانستان اگر انتقادی باشد قطعا این انتقادها به حکومت جمهوری اسلامی و سیاستهای این حکومت وارد است.
جرم به نژاد و قوم و ملت ربطی ندارد و اگر متقاضیان مهاجرت به خوبی مورد ارزیابی قرار نگیرند، تبعاتی خواهد داشت. همانطور که ایرانیان هم وقتی میخواهند به کشورهای دیگر مهاجرت کنند ارزیابی میشوند.
متاسفانه در این موضوع گویا ج.ا قصد سو استفاده دارد. گاهی اوقات تصور میکنم ج.ا از انجام جرم توسط اتباع خارجی استقبال میکند!! چرا که این مجرمان را خیلی راحت تحت فشار قرار دهد و به عنوان سرباز یا نیروی سرکوب استفاده کند!
همواره دیدهایم و شنیدهایم که ارازل و اوباش در نیرویهای سرکوب ج.ا حضور داشتند و حتی برخی از فرماندهان هم این موضوع را تایید کردند.
اگر چنین سیاسی وجود داشته باشد، واقعا خطرناک و نا امید کننده است.
استاد علیرضا شجاعپور شاعر شعر پر آوازه وطن یعنی همه آب و همه خاک، درگذشت
آیین همراهی و خاکسپاری زندهیاد استاد علیرضا شجاعپور، ادیب و شاعر نامدار، آدینه ۲۸ مهرماه برگزار میشود.
@Kheradgan_Official
آیین همراهی و خاکسپاری زندهیاد استاد علیرضا شجاعپور، ادیب و شاعر نامدار، آدینه ۲۸ مهرماه برگزار میشود.
@Kheradgan_Official
جهان بیش از هر زمانی به اندیشههای کوروش بزرگ نیاز دارد...
@Kheradgan_Official
اینجا در سرزمین باستانی ایران دختر میهن را به قتل رساندند و خبر آسمانی شدن او را نزدیک به هفتم آبان انتشار دادند تا به خیال خود هم هفتم آبان و هم فاجعه قتل دختر ایران را کمرنگ کنند.
آن سوی دیگر، کودکان در سرزمین باستانی کنعان (چه اسراییلی و چه فلسطینی) قربانی جنگ میشوند!
@Kheradgan_Official
اینجا در سرزمین باستانی ایران دختر میهن را به قتل رساندند و خبر آسمانی شدن او را نزدیک به هفتم آبان انتشار دادند تا به خیال خود هم هفتم آبان و هم فاجعه قتل دختر ایران را کمرنگ کنند.
آن سوی دیگر، کودکان در سرزمین باستانی کنعان (چه اسراییلی و چه فلسطینی) قربانی جنگ میشوند!
به نام حضرت کوروش قیام باید کرد
به واژه واژهی نامش سلام باید کرد
کسی که نام تو را از کتاب خط زده است
به دست تیر زمان انتقام باید کرد
جهان حقوق بشر در کتیبهات آموخت
تو را به قد جهان احترام باید کرد
نه بارگاه عظیمی، نه گنبد و نه حرم
به عشق خاک تنت ازدحام باید کرد
دوباره هفتم آبان، دوباره بستن راه
دوباره شادی ما را حرام باید کرد
دوباره لرزه بر اندامشان که محبوبی
همین بس است و غزل را تمام باید کرد
(مهدی مختارزاده)
@Kheradgan_Official
به واژه واژهی نامش سلام باید کرد
کسی که نام تو را از کتاب خط زده است
به دست تیر زمان انتقام باید کرد
جهان حقوق بشر در کتیبهات آموخت
تو را به قد جهان احترام باید کرد
نه بارگاه عظیمی، نه گنبد و نه حرم
به عشق خاک تنت ازدحام باید کرد
دوباره هفتم آبان، دوباره بستن راه
دوباره شادی ما را حرام باید کرد
دوباره لرزه بر اندامشان که محبوبی
همین بس است و غزل را تمام باید کرد
(مهدی مختارزاده)
@Kheradgan_Official
کوروش بزرگ، نامی که لرزه به اندام ستمگران میاندازد…
هفتم آبان، روز کوروش بزرگ و زادروز انسانیت
@Kheradgan_Official
هفتم آبان، روز کوروش بزرگ و زادروز انسانیت
@Kheradgan_Official
بخشهایی از استوانه کوروش بزرگ به سبک شاهنامه
@Kheradgan_Official
منم شاه گـیتی شـَه دادگر
نياكـان من شـاه بود و پدر
روان شد سپاهم چو سیلاب و رود
به بابل که در رنج و آزار بود
بر این بود مَـردوک پروردگار
که پیروز گردم در این کارزار
سرانجام بی جنگ و خون ریختن
به بابل درآمد، سپاهی ز من
رها کردم این سرزمین را ز مرگ
هم امید دادم همی ساز و برگ
اراده است اینگونه مردوک را
که دلهای بابل بخواهد مرا
مرا غم فزون آمد از رنجشان
ز شادی ندیدم در آنها نشان
به بابل چو وارد شدم بی نبـرد
سپاه من آزار مـردم نکرد
اراده است اینگونه مـردوک را
که دلهای بابـل بـخواهد مرا
مرا غـم فزون آمد از رنجشان
ز شادی ندیدم در آنها نشان
ز نو سـاختم شهر ویرانه را
سپس خانه دادم به آوارهها
نبونید بس پیـکر ایـزدان
به این شهر آورده از هر مکان
به جای خودش برده ام هر کدام
که دارند هر یک به جایی مقام
(صادق علی حق پرست)
@Kheradgan_Official
منم شاه گـیتی شـَه دادگر
نياكـان من شـاه بود و پدر
روان شد سپاهم چو سیلاب و رود
به بابل که در رنج و آزار بود
بر این بود مَـردوک پروردگار
که پیروز گردم در این کارزار
سرانجام بی جنگ و خون ریختن
به بابل درآمد، سپاهی ز من
رها کردم این سرزمین را ز مرگ
هم امید دادم همی ساز و برگ
اراده است اینگونه مردوک را
که دلهای بابل بخواهد مرا
مرا غم فزون آمد از رنجشان
ز شادی ندیدم در آنها نشان
به بابل چو وارد شدم بی نبـرد
سپاه من آزار مـردم نکرد
اراده است اینگونه مـردوک را
که دلهای بابـل بـخواهد مرا
مرا غـم فزون آمد از رنجشان
ز شادی ندیدم در آنها نشان
ز نو سـاختم شهر ویرانه را
سپس خانه دادم به آوارهها
نبونید بس پیـکر ایـزدان
به این شهر آورده از هر مکان
به جای خودش برده ام هر کدام
که دارند هر یک به جایی مقام
(صادق علی حق پرست)
کوروش بزرگ در شاهنامه فردوسی
@Kheradgan_Official
(نوشتار به روز شد)
هنگام بررسی موضوع کوروش بزرگ در شاهنامه نباید فراموش کنیم که فردوسی پس از گذشت هزاران سال از دودمانهای ایران باستان، پس از تهاجمات بزرگ به ایران و سلطه آنها بر ایرانیان، شاهنامه را سرود، آن هم در زمانی که بسیاری از آثار باستانی در دسترس نبودند و کتیبهها رمز گشایی نشده بودند.
بخشهای زیادی از شاهنامه دارای داستانهایی است که تاریخ و اساطیر با هم آمیخته شدند. بنابراین نمیتوانیم شاهنامه را تاریخ خالص بدانیم و نباید توقع داشته باشیم که نام همه شخصیتهای تاریخی بدون هیچ تغییری در شاهنامه آمده باشد.
با این حال روایتهای شبیه به مادها و هخامنشیان را در شاهنامه میبینیم به طوری که روایتهایی شبیه به داستانهای کوروش بزرگ در جای جای شاهنامه به چشم میخورند. میتوان گفت کیخسرو در شاهنامه بیشترین آمیختگی را با کوروش بزرگ دارد.
تعجب آور است که برخی اسکندر پسر داراب در شاهنامه را بدون چون و چرا همان الکساندر مقدونی میدانند اما کوروش را کیخسرو نمیدانند! البته انتقاداتی هم درباره این موضوع مطرح میشود که تلاش میکنیم به انتقادات هم پاسخ دهیم.
نوشتار را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/1975
@Kheradgan_Official
(نوشتار به روز شد)
هنگام بررسی موضوع کوروش بزرگ در شاهنامه نباید فراموش کنیم که فردوسی پس از گذشت هزاران سال از دودمانهای ایران باستان، پس از تهاجمات بزرگ به ایران و سلطه آنها بر ایرانیان، شاهنامه را سرود، آن هم در زمانی که بسیاری از آثار باستانی در دسترس نبودند و کتیبهها رمز گشایی نشده بودند.
بخشهای زیادی از شاهنامه دارای داستانهایی است که تاریخ و اساطیر با هم آمیخته شدند. بنابراین نمیتوانیم شاهنامه را تاریخ خالص بدانیم و نباید توقع داشته باشیم که نام همه شخصیتهای تاریخی بدون هیچ تغییری در شاهنامه آمده باشد.
با این حال روایتهای شبیه به مادها و هخامنشیان را در شاهنامه میبینیم به طوری که روایتهایی شبیه به داستانهای کوروش بزرگ در جای جای شاهنامه به چشم میخورند. میتوان گفت کیخسرو در شاهنامه بیشترین آمیختگی را با کوروش بزرگ دارد.
تعجب آور است که برخی اسکندر پسر داراب در شاهنامه را بدون چون و چرا همان الکساندر مقدونی میدانند اما کوروش را کیخسرو نمیدانند! البته انتقاداتی هم درباره این موضوع مطرح میشود که تلاش میکنیم به انتقادات هم پاسخ دهیم.
نوشتار را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/1975
یلدا و چهارشنبه سوری را حکومت به وجود نیاورده که الان بخواهد نامشان را تغییر دهد. کارشان آنقدر مسخره است که بیش از این سخن نگوییم بهتر است.
بررسی تاریخی داستان استر و جشن پوریم یهودیان
@Kheradgan_Official
کتاب استر با تناقضات بسیار زیادی روبرو است و اصلا نمیتوان آن را به عنوان یک منبع تاریخی معتبر به حساب آورد، داستانهای تحریف شده از آن هم پایه و اساس ندارند.
قطعا رویکرد افراطی به داستان استر پذیرفتنی نیست؛ جه از جانب یهودیان افراطی و چه از جانب یهودستیزان ایرانی و غیر ایرانی باشد.
از طرفی جشن پوریم را هم نمیتوان جشن انسانی و پاک دانست چرا که شادی، پایکوبی و شرابخواری به یاد اعدام و قتل عام هزاران تن (حتی اگر دشمنان و نظامیان باشند) چندان انسانی به حساب نمیآید.
در این نوشتار سعی میکنیم جدا از هیاهویی که درباره داستان استر وجود دارد، این داستان را از نظر تاریخی بررسی کنیم و درباره ریشههای این داستان سخن بگوییم.
این نوشتار را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/9942
@Kheradgan_Official
کتاب استر با تناقضات بسیار زیادی روبرو است و اصلا نمیتوان آن را به عنوان یک منبع تاریخی معتبر به حساب آورد، داستانهای تحریف شده از آن هم پایه و اساس ندارند.
قطعا رویکرد افراطی به داستان استر پذیرفتنی نیست؛ جه از جانب یهودیان افراطی و چه از جانب یهودستیزان ایرانی و غیر ایرانی باشد.
از طرفی جشن پوریم را هم نمیتوان جشن انسانی و پاک دانست چرا که شادی، پایکوبی و شرابخواری به یاد اعدام و قتل عام هزاران تن (حتی اگر دشمنان و نظامیان باشند) چندان انسانی به حساب نمیآید.
در این نوشتار سعی میکنیم جدا از هیاهویی که درباره داستان استر وجود دارد، این داستان را از نظر تاریخی بررسی کنیم و درباره ریشههای این داستان سخن بگوییم.
این نوشتار را بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/9942
آیا کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران اخیرا افتتاح شده است؟
@Kheradgan_Official
برخی از خبرگزاریها برای پوشش گزارش یکی از همایشهای کانون ایران شناسی دانشگاه تهران در سال ۱۴۰۱، از تیتر گمراه کننده "کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران افتتاح شد" استفاده کردند.
این موضوع باعث به وجود آمدن برداشتهای اشتباه شد تا جایی که برخی تصور کردند که کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران منحل شده است و کانونی دیگر در سال ۱۴۰۱ به وجود آمده است.
کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران ریشه در دهه هشتاد دارد و از آن زمان تا کنون با فراز و نشیب و با شوراهای مرکزی گوناگون به فعالیت پرداخته است. سالانه انتخابات شورای مرکزی کانونها برگزار میشود و گاهی دانشجویان فعال بیشتر از دورههای دیگر فعالیت میکنند.
ولی کانون ایران شناسی با این نشان و لوگو ریشه در دهه ۹۰ دارد و آغاز فعالیتهای کانون ایرانشناسی در سال ۱۳۹۳ باعث تداوم فعالیت این کانون در سالیان بعد شد.
لازم به ذکر است که فعالیت کانون ایران شناسی دانشگاه تهران در سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۴ باعث شد که فعالین فضای مجازی، از دبیر آن زمان کانون برای ایجاد پایگاهی رایاتاری دعوت کنند. نهایتا با همکاری دبیر آن زمان کانون یعنی مجید خالقیان و همچنین برخی از میهن پرستان فعال در فضای مجازی مانند پوریا پارسا پایگاه خردگان تاسیس شد.
همایشها و نشریات مشترکی توسط کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران و پایگاه خردگان در آن سالها ارائه شد. از آنجایی که مسئولین فرهنگی دانشگاه تهران در آن سالها حمایت قابل توجهی از کانون نمیکردند، تصمیم گرفته شد به جای استفاده از هزینههای اندک دانشگاه برای چاپ نشریات یا پوسترهای برنامههای کانون، از ظرفیتهای پایگاه خردگان در فضای مجازی استفاده شود.
کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران در طول این سالها با محدودیتهای فراوانی مواجه بود و حتی بدخواهان و ایرانستیزان علیه این کانون فعالیتهایی کردهاند و شایعاتی به وجود آوردند. با این حال کانون ایران شناسی دانشگاه تهران به فعالیتهای خود ادامه داده است.
خوشحالیم که توانستیم نقشی در یکی از کانونهای ایران گرای کشور داشته باشیم و امیدواریم این کانون توسط دانشجویان نسلهای جدید فعال و فعال تر شود.
@Kheradgan_Official
برخی از خبرگزاریها برای پوشش گزارش یکی از همایشهای کانون ایران شناسی دانشگاه تهران در سال ۱۴۰۱، از تیتر گمراه کننده "کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران افتتاح شد" استفاده کردند.
این موضوع باعث به وجود آمدن برداشتهای اشتباه شد تا جایی که برخی تصور کردند که کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران منحل شده است و کانونی دیگر در سال ۱۴۰۱ به وجود آمده است.
کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران ریشه در دهه هشتاد دارد و از آن زمان تا کنون با فراز و نشیب و با شوراهای مرکزی گوناگون به فعالیت پرداخته است. سالانه انتخابات شورای مرکزی کانونها برگزار میشود و گاهی دانشجویان فعال بیشتر از دورههای دیگر فعالیت میکنند.
ولی کانون ایران شناسی با این نشان و لوگو ریشه در دهه ۹۰ دارد و آغاز فعالیتهای کانون ایرانشناسی در سال ۱۳۹۳ باعث تداوم فعالیت این کانون در سالیان بعد شد.
لازم به ذکر است که فعالیت کانون ایران شناسی دانشگاه تهران در سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۴ باعث شد که فعالین فضای مجازی، از دبیر آن زمان کانون برای ایجاد پایگاهی رایاتاری دعوت کنند. نهایتا با همکاری دبیر آن زمان کانون یعنی مجید خالقیان و همچنین برخی از میهن پرستان فعال در فضای مجازی مانند پوریا پارسا پایگاه خردگان تاسیس شد.
همایشها و نشریات مشترکی توسط کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران و پایگاه خردگان در آن سالها ارائه شد. از آنجایی که مسئولین فرهنگی دانشگاه تهران در آن سالها حمایت قابل توجهی از کانون نمیکردند، تصمیم گرفته شد به جای استفاده از هزینههای اندک دانشگاه برای چاپ نشریات یا پوسترهای برنامههای کانون، از ظرفیتهای پایگاه خردگان در فضای مجازی استفاده شود.
کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران در طول این سالها با محدودیتهای فراوانی مواجه بود و حتی بدخواهان و ایرانستیزان علیه این کانون فعالیتهایی کردهاند و شایعاتی به وجود آوردند. با این حال کانون ایران شناسی دانشگاه تهران به فعالیتهای خود ادامه داده است.
خوشحالیم که توانستیم نقشی در یکی از کانونهای ایران گرای کشور داشته باشیم و امیدواریم این کانون توسط دانشجویان نسلهای جدید فعال و فعال تر شود.
نگاهی کوتاه به مفهوم اسطوره
@Kheradgan_Official
یکی از حوزههایی که قطعا در شناخت بشر نقش بسزایی دارد و بی ارتباط به تاریخ انسان نیست، مطالعه درباره اسطورهها و داستانهای نمادینی است که در تمدنهای مختلف وجود داشته است.
درباره اسطوره تاکنون تعاریف زیادی مطرح شده است. هر چند تعریف دقیق و همه جانبه از بسیاری از دستاوردهای انسانی امکان پذیر نیست اما از نظر این نویسنده اسطورهها مفاهیم نمادینی هستند که بازگو کننده دغدغههای انسان (معمولا دغدغههای بنیادین) با زبانی ساده میباشند. دغدغههایی که امروز با توجه به پیچیدگی و رشد فکری بشر با عناوینی مانند فلسفه، دین، هویت و … نام برده میشوند.
این زبان ساده که از آن سخن میگوییم صرفا در چارچوب گفتار نبوده است بلکه به صورت داستان، شعر یا حتی نقاشی و… هم بوده است.
بنابراین وقتی ما به چیزی اسطوره میگوییم معمولا ادراک انسان باستانی از یک موضوع و بازگو کردن آن با زبانی ساده، قابل فهم و به صورت نمادین است. این ادراک همیشه درست یا نادرست نبوده بلکه در بر دارنده برداشتها، یافتهها و پژوهشهای انسان باستانی درباره موضوعات بوده است.
بیشتر بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/23446
@Kheradgan_Official
یکی از حوزههایی که قطعا در شناخت بشر نقش بسزایی دارد و بی ارتباط به تاریخ انسان نیست، مطالعه درباره اسطورهها و داستانهای نمادینی است که در تمدنهای مختلف وجود داشته است.
درباره اسطوره تاکنون تعاریف زیادی مطرح شده است. هر چند تعریف دقیق و همه جانبه از بسیاری از دستاوردهای انسانی امکان پذیر نیست اما از نظر این نویسنده اسطورهها مفاهیم نمادینی هستند که بازگو کننده دغدغههای انسان (معمولا دغدغههای بنیادین) با زبانی ساده میباشند. دغدغههایی که امروز با توجه به پیچیدگی و رشد فکری بشر با عناوینی مانند فلسفه، دین، هویت و … نام برده میشوند.
این زبان ساده که از آن سخن میگوییم صرفا در چارچوب گفتار نبوده است بلکه به صورت داستان، شعر یا حتی نقاشی و… هم بوده است.
بنابراین وقتی ما به چیزی اسطوره میگوییم معمولا ادراک انسان باستانی از یک موضوع و بازگو کردن آن با زبانی ساده، قابل فهم و به صورت نمادین است. این ادراک همیشه درست یا نادرست نبوده بلکه در بر دارنده برداشتها، یافتهها و پژوهشهای انسان باستانی درباره موضوعات بوده است.
بیشتر بخوانید:
https://kheradgan.ir/p/23446