Telegram Web Link
🔹
جمعی از نویسندگان با رئیس مجلس گفت وگو کردند

دیدار در بهارستان

محمدباقر قالیباف، رییس مجلس شورای اسلامی شامگاه روز دوشنبه، اول آذرماه، به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی در نشست صمیمی با جمعی از نویسندگان در مجلس حضور یافت. او در این دیدار صمیمانه که بیش از چهار ساعت و تا پاسی از شب به طول انجامید،گفت: در حوزه هنر،کتاب،کتابخوانی، موسیقی، سینما و غیره مصرف‌کننده بوده و تولیدکننده آن نیستیم اما به‌عنوان یک خدمتگزار از جنبه مدیریتی به موضوع فرهنگ نگاه می‌کنم. در این نشست فرهنگی، جمعی از نویسندگان به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی، به همراه محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، یاسر احمدوند، معاون فرهنگی و فرشاد مهدی‌پور معاون مطبوعاتی او و علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور مهمان رییس مجلس شورای اسلامی بودند و دغدغه‌های خود را درخصوص کتاب و کتابخوانی، ادبیات دفاع مقدس، وضعیت نشر، حمایت از نویسندگان، تهاجم فرهنگی، قاچاق کتاب، محتوای کتب درسی و نگاه مسوولان به حوزه فرهنگ مطرح کردند.
ادامه👇
https://sobhe-no.ir/newspaper/1303/13/52761
🌸
ما بدونِ زنانِ خوب، مردانِ کوچکیم...
#نادر_دوست_داشتنی_ما
#نادر_ابراهیمی
#ابن_مشغله
جان عاشق یک طرف یک موی لیلا یک طرف
کوچه‌ی محبوب یک سو، کل دنیا یک طرف
 
مثل مجنون تار می‌بیند جهان را چشم من
می‌کشی از پنجره تا پرده‌ها را یک طرف
 
گردنم کج می‌شود، یک شهر می‌ریزد به هم
تا که می‌ریزد چنین آن زلف زیبا یک طرف
 
غرق در تعبیر خواب گیسوی آشفته‌ات
یک طرف صورت‌نگاران، اهل معنا یک طرف
 
در مصافی نابرابر می‌کشد روح مرا
گیسوانت یک طرف، آن خالِ تنها یک طرف
 
هست حق هم با اقلیت اگر زیباتر است
مردمک‌های تو یک سو، اهل تقوا یک طرف
 
با زبان گفتی برو، با چشم‌ها گفتی بیا
می‌رود دل یک طرف در عاشقی، پا یک طرف
 
منزوی گشتم از آن چشم بلاتکلیف تو
یک طرف هم رنگ جنگل، رنگ دریا یک طرف
 
سر به رسوایی کشد وقتی که با هم رو شود
حسن یوسف یک طرف، دست زلیخا یک طرف
 
در قمار عشق دائم سکه‌ها در چرخشند
یک طرف روی خوشی دارند اما یک طرف...

قاسم صرافان
🍊
... از زمانی که آخرین بار با هم سخن گفتیم، پانزده سال می گذرد. امید که بیشتر فرصت سخن گفتن به ما رو کند.

_ دیدار به قیامت مرتضی! من را در حرم مولایم علی یاد کن. شیخ برگشت و به صورت ابراهیم خیره شد. ابراهیم لبخندی زد و به سمت خانقاه راه افتاد.
_شیخ! بر مصیبتی که در راه است، صبر کن. فرصت من تمام است ولی آن چنان که از سید شنیدم، تو راهی دراز در پیش داری. تا آن زمان که چشمه به غلیان آمده درونت چون دو رود از دو دستت بجوشد...
برگی از کتاب 🍃
مهم‌تر از همه، به خودتان دروغ نگویید. فردی که به خود دروغ می‌گوید و دروغ خودش را می‌شنود به حدی می‌رسد که نمی‌تواند حقیقت را در درون خود یا اطرافش تشخیص دهد، بنابراین کل توجه و احترام را نسبت به خود و دیگران از دست می‌دهد و بدون احترام، او از عشق متوقف می‌شود.
@ketabe_khoub
Audio
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با دردکشان هر که در افتاد ور افتاد
گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد
با طینت اصلی چه کند بد گهر افتاد
@ketabe_khoub
📚 کتاب خوب
Photo
هنرمند به واسطه ی اثر خود سعی دارد تا مفهومی متعالی را منتقل کند. به عنوان مثال شما تمثال های حضرت ابوالفضل علیه السلام را در نظر بگیرید که فردی آن را با چشم های زیبا و موهای بلند و قد رعنا می کشد. حال آیا کسی نسبت به این عکس حس معنوی پیدا می کند؟ نقاشی های نقاله خانه ای ما با آنکه ویژگی برجسته ای ندارند، در روضه خانی مورد استفاده قرار می گیرند و مردم مقابل اینها گریه می کردند. این تابلوها برای آنها روضه بوده است. بر این اساس که تابلو دروازه ای بوده است برای مخاطب تا به ذکری برسد. این افراد جلوی این پرده ها مراسم معنوی اجرا می کردند. حتی گاهی در نقاشی هایشان موضوعات دینی با دیگر موضوعات اشتباه می شوند. مثلا رستم و اسفندیار را همانگونه می کشند که حضرت علی اکبر علیه السلام و امام حسین علیه السلام را می کشیدند. چون مهم نیست که چه چیزی به تصویر کشیده می شود. بلکه مهم آن مفهوم متعالی است که منتقل میشود.
همین اتفاق در مسیحیت قرون وسطی رخ داده است. در روایت های ما هم هست که مسیحیان در مقابل موزاییک های کلیساهای مذهبی زانو می زدند و گریه می کردند. تاریخ به ما نشان می دهد که هنرمندان ما به خوبی پرسپکتیو را می شناختند. پرسپکتیو یعنی ملموس بودن نقاشی و دنیایی کردن آن. از آن جایی که هنرمندان ما نمی خواستند، یک چیز دنیایی را به تصویر بکشند، از پرسپکتیو استفاده نمی کردند. آن چیزی که بُعد و پرسپکتیو دارد مربوط به دنیاست.عالم اشباح و ملکوت و برزخ دارای بُعد نیست. بنابراین بعضی از تصویرها نشان میدهد که هنرمندان ما پرسپکتیو را به خوبی می شناختند اما چون چیزی را که می کشد مربوط به عالم خیال است، به پرسپکتیو نیازی ندارد.
عالم خیال، عالم رویا و توهم نیست.عالم خیال، عالم واقعیت و ملکوت است. نگارگر ما وقتی حقایق عالم خیال را می کشد نباید از پرسپکتیو استفاده کند. چون پرسپکتیو مربوط به دنیاست و بُعد دارد و لمس شدنی است. در حالیکه عالم اشباح و ملکوت و خیال بُعد ندارد. انسانی که تزکیه نفس ندارد از عوالمی که خداوند ساخته است فقط بُعد دنیایی اش را میبیند و مرتبه دوم که عالم اشباح و خیال است را نمیبیند و به آن ورود پیدا نمی کند.
📚هنر دینی، هنر مدرن
📚نام کتاب: اجوبه استفتائات
📑انتشارات: انقلاب اسلامی
📓تعداد صفحات: ۶۴۸

📖توضیحات:

چاپ جدید اجوبة الاستفتائات، سیزدهمین چاپ از این کتاب است که در قالب طراحی جلد و کتاب‌سازی جدید توسط انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شده است. این چاپ با طراحی ساده و دلنشین در ۶۴۸ صفحه مشتمل بر ۲۱۱۸ استفتاء است که در ابواب فقهی گوناگون تنظیم شده است. نکته‌ی قابل توجه دیگر آنکه از جهت گستردگی و تنوّع مسائل شرعی در موضوعات مختلف، این اثر کامل‌ترین کتاب فقهی معظّم‌‌له در موضوع بیان احکام و مسائل شرعی است.
📗📘📙
@ketabe_khoub
📚 کتاب خوب
Photo
#کتاب_خوب
.
هر حرفی بزنی، از سه قسم بیرون نیست؛ هر کاری بکنی، از سه قسم خارج نیست. اگر می توانی چهارمی اش را پیدا کن.

🔗قسم اول: خوبیِ آن کار و صحیح بودن آن کلام و بجا بودنش، برایت واضح است. می دانی نافع و مطابق شرع است و ضرری ندارد و خیر است. این یک دسته که می دانی تکلیفت چیست.

🔗قسم دوم: سخنان، کارها و حتی سکوت ها و توقف هایی است که واضح است خطا، مضر، غلط یا حرام است. در این قسم هم تکلیف واضح است؛ تقوا این است که از این ها اجتناب کنی.

🔗قسم سوم: "شبهات بین ذلک" است؛ نه یقین داری خوب است و نه یقین داری بد است؛ نمی دانی و تردید داری. تکلیف تو در این قسم چیست؟ می فرماید در این شبهات اقدام نکن. بی تقوایی بیشتر در این قسمت سوم صورت می گیرد؛ چون انسان کمتر راضی می شود که آنچه را می داند خوب است، رها کند و آنچه را می داند بد است، انجام دهد. اما در شبهات نمی داند که انجام دادن یا ترک کردنش خوب است یا بد!
میگوید: "ما که یقین نداریم بد است" و انجامش می دهد، یا می گوید:" ما که یقین نداریم که خوب است، رهایش می کنیم تا ببینیم صلاح چیست و کدام به صرفه است". با این عذر که برایمان روشن نیست که بداست، انجام می دهیم، و با این عذر که برایمان معلوم نیست خوب است، ترکش می کنیم. روایت می گوید که شبهه تا وقتی شبهه است، باید رویش مطالعه کنی. خودت را به شبهه آلوده نکن.
کسی که به شبهات نزدیک شود، آهسته آهسته عادت می کند و جرئت می یابد که به محرّمات نیز وارد شود.
#آیت_الله_حائری #نشر_معارف #تمثیلات
#اعتقاد #علمی #حکمت #یقین #مطالعه
Forwarded from 📚 کتاب خوب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💔

پریشان از خواب بر می خیزم... به ساعت نگاه می کنم... ساعت از حرکت ایستاده... ثانیه شمار می لرزد... من هم...

چه نیمه شب غریبی است!
دریا را نمی بینم... چادر شب سفید مچاله روی زمین افتاده... روپوش و روسری روی آویز نیست... حلقم خشک می شود... جای تیر کهنه می سوزد... در را باز می کنم... کفش های کتانی اش نیست... او رفته، دریا رفته... نیست... فرو رفته... تبخیر شده...

وحید_یامین_پور
📕ارتداد
@ketabe_khoub
Forwarded from 📚 کتاب خوب
تکیه به عمل هلاک می کند (۴)

هر کس نجات یافت خدا نجاتش داده نه عملش، درست است که عمل کرده لکن خداست که اثر به عمل او داده است. تا خدا نخواهد محال است.

در مادیات نباید بگوئی زرنگیم، زور بازویم، نیش قلمم، نطقم و... در معنویات نیز همین است تکیه به نماز و روزه یا خوف در جای خود غلط است، انسان باید بداند اگر از آتش دوزخ رهید تنها به خاطر ورعش نبود بلکه خدا او را یاری کرده است، خدا او را منزه فرموده که آتشی نشده. و بهشتی که شد بداند که توفیق عمل و اثر دادن به آن از خداست.

گاه میشود که انسان به خیال خودش کوه کوه عمل دارد در حالیکه در واقع به اندازه کاهی وزن ندارد، بنابراین امیدش چه در امور مادی و چه معنوی اسباب هر کدام نباشد بلکه در هر حال خدا خدا.

استعاذه
📗📘📙
@ketabe_khoub
Forwarded from 📚 کتاب خوب
💞💞
اعتقاد خطرناک است آقا!
و عشق از آن هم خطرناک تر است.
من می دانم...
💞💞
🌾یک عاشقانه آرام
نادر ابراهیمی
@ketabe_khoub
شیفتۀ آن چشمان بودم!

حیران آن مردمک‌هایی که وقتی به آن می‌نگریستم، تموّجِ امواج ازل و ابد را در آن نظاره‌گر می‌شدم.

برق کوبندۀ نگاهش،صاعقه‌ای بود که هرآنچه را خودپنداری در مملکت نیستی‌ات خلجان می‌کرد، به خاکستر سرخ تبدیل می‌نمود.
او با رنج و استقامتی شگرف، مبدّل به اَبَرانسانی شده بود که منزلگاه هستی‌اش کهکشان نیستی بود...

چه شیرین و شورانگیز بود در کنار او نشستن. گویا در حضورش دروازه‌های ابدیّت به رویم گشوده می‌شد و ققنوس جانم بر فراز اقیانوس بی‌کرانۀ عشق به پرواز درمی‌آمد.


او مشکاتی بود به‌سوی درخشش بی‌پایانِ خورشید و من همچون غباری در توفانِ تجلیات بی‌انتهایش حیران بودم.

آری! هزاره‌ها باید بیایند و بگذرند و لنگر در کنف عدم بیندازند تا مادر دهر فرزندی همچون سید علی قاضی، برای ساحت لاهوتی مولی‌الموحدین علی علیه‌السلام بزاید...
2024/10/01 17:42:17
Back to Top
HTML Embed Code: