☄آیندهی عجیب و غریب جهان به همین زودی، در همین نزدیکی
🔻 غلامحسین غفاری
در هفته گذشته در جهان، خبری بهگوش جهانیان رسید که *شرکت ایلانماسک آمریکایی* مجوز جاسازی تراشهای به اندازه کمتر از یک میلیمتر در مغز انسان گرفته است._
🔹️این تراشه هوشمصنوعی است که بر چند حیوان از جمله میمون و خرس آزمایش شده است که میمون توانسته است بهزبان انگلیسی دهها؛ بلکه صدها صفحه تایپ کند و در نوشتههایی که تایپ کرده است. اطلاعات موجود در این تراشه بازیابیوتحلیل کرده و در طی آن از احساسات خود جملاتی همانند اینکه " گرسنه هستم" و "به آب و غذا نیاز دارم" یا موارد مشابه آن بهمخاطبین خود ابراز نموده است یا خرس بدون اینکه قبلاً در ورزش تنیس تحت مراقبت یک انسان آموزش دیدهباشد توانسته است این بازی را بهنحو احسن انجام دهد.
🔹️این تراشه را در مغز یک معلول نخاعی جاسازی کردند که به وسیله ایجاد پلارتباطی بین اعصاب نخاع توانست سلامتی خود را باز یابد و از رختخواب بلندشود و راه برود!
🔹️یا با کمک جاسازی این تراشه یک نابینای مادرزاد توانسته است که بینایی خود را بازیابد و با چشمان خود اطرافش را ببیند.
🔹️به احتمال زیاد در مدت بسیار کم که شاید از ششماه تا یکسال طول نکشد این تراشه بدست تمام انسانها با قیمت مناسب که از گوشیموبایل کمتر باشد قرار بگیرد. که در تمام زندگی انسانها وارد میشود و انسانهادر زندگی شاهد یک تحول و فرگشت شگرف و بسیار مهم خواهند شد.
🔹️تحولیکه آنها را از انسانهای ماقبل از ظهور این پدیده میلیونها بلکه میلیاردها سال درحد بینهایت بهجلو میبرد دراثر این پدیده محیرالعقول در آینده بسیار نزدیک نسلگوشی موبایل و کامپیوتر از بین میرود و پزشکی در بیشتر رشتههای خود طوری بهجلو خواهد رفت که برای انسان امروزی قابل تصور نیست.
🔹️مدارس و دانشگاهها و مراکز آموزشی بیمعنی میشوند و اگر بهطور کلی برچیده نشوند خیلی کوچک و محدود خواهند شد؛ زیرا با جاسازی یک تراشه در مغز یک انسان در عرض چند صدمثانیه میتواند با هر زبانیکه دلش بخواهد صحبتکند.
🔹️یا در عرض مدتزمان کمتر از یکثانیه معادلههای پیچیده ریاضی و مسائل علمی که نیاز به ماهها و سالها فکرکردن دارند حلکند.
🔹️چنین انسانی نیاز بهمراجعه به پزشک یا وکیل و غیره ندارد و در هر علمیکه بخواهد میتواند نظر بدهد و تحلیلهای بسیار دقیق و مصؤن از خطا از یافتههای علمی میدهد.
🔹️در چنین اوضاعی انسانها دیگر نیاز به صحبتکردن یا نوشتن یا خواندن برای تبادل اطلاعات نخواهند داشت و بهوسیله هوشمصنوعی در هرکجای دنیا که هستند تبادل اطلاعات میکنند.
🔹️در آینده نزدیک خیلی از کارهایی که در حالحاضر رواجدارند از بین خواهند رفت و در نوع انسان یک فراگشت ایجاد خواهد شد نه از نوع ژنتیکی آن؛ بلکه بهمراتب فراتر خواهد بود که انسان حاضر به یک انسان دیگر تبدیل خواهد شد.
🔹️در اثر این تحول عظیم انسانهای نسلآینده بهنسل ما همانند انسانهای نخستین که میلیونها سال با علم و زندگی فاصله دارند نگاه میکنند.
🔹️انسانها در حال واردشدن بهیک تمدن جدید و بزرگ و وسیع هستند که در این تمدن زیادِ از چیزهاییکه ما در حالحاضر داریم ازبین خواهند رفت.
🔹️در آینده نزدیک چیزی بهنام زبان یا خط دیده نمیشود و شیوه تبادل اطلاعات میان انسانها تغییر میکند. دین و مذهب معنی و مفهومی برای انسانها در تمدن آینده ندارند، و ... روابط عاطفی و احساسات و معاشرتهای بین افراد دچار تحولعظیم خواهندشد و شیوه زاد و ولد کردن انسانها تغییر خواهد کرد.
🔹️شاید با این تحول شگرف انسان خیلی سریع از کره زمین به کرات دیگر که خیلی وسیع و پرنعمت هستند مهاجرت می کند که زمین در آینده نه چندان دور به یک مخروبه غیر قابل سکونت تبدیل خواهد شد.
@kavosh_garan
🔻 غلامحسین غفاری
در هفته گذشته در جهان، خبری بهگوش جهانیان رسید که *شرکت ایلانماسک آمریکایی* مجوز جاسازی تراشهای به اندازه کمتر از یک میلیمتر در مغز انسان گرفته است._
🔹️این تراشه هوشمصنوعی است که بر چند حیوان از جمله میمون و خرس آزمایش شده است که میمون توانسته است بهزبان انگلیسی دهها؛ بلکه صدها صفحه تایپ کند و در نوشتههایی که تایپ کرده است. اطلاعات موجود در این تراشه بازیابیوتحلیل کرده و در طی آن از احساسات خود جملاتی همانند اینکه " گرسنه هستم" و "به آب و غذا نیاز دارم" یا موارد مشابه آن بهمخاطبین خود ابراز نموده است یا خرس بدون اینکه قبلاً در ورزش تنیس تحت مراقبت یک انسان آموزش دیدهباشد توانسته است این بازی را بهنحو احسن انجام دهد.
🔹️این تراشه را در مغز یک معلول نخاعی جاسازی کردند که به وسیله ایجاد پلارتباطی بین اعصاب نخاع توانست سلامتی خود را باز یابد و از رختخواب بلندشود و راه برود!
🔹️یا با کمک جاسازی این تراشه یک نابینای مادرزاد توانسته است که بینایی خود را بازیابد و با چشمان خود اطرافش را ببیند.
🔹️به احتمال زیاد در مدت بسیار کم که شاید از ششماه تا یکسال طول نکشد این تراشه بدست تمام انسانها با قیمت مناسب که از گوشیموبایل کمتر باشد قرار بگیرد. که در تمام زندگی انسانها وارد میشود و انسانهادر زندگی شاهد یک تحول و فرگشت شگرف و بسیار مهم خواهند شد.
🔹️تحولیکه آنها را از انسانهای ماقبل از ظهور این پدیده میلیونها بلکه میلیاردها سال درحد بینهایت بهجلو میبرد دراثر این پدیده محیرالعقول در آینده بسیار نزدیک نسلگوشی موبایل و کامپیوتر از بین میرود و پزشکی در بیشتر رشتههای خود طوری بهجلو خواهد رفت که برای انسان امروزی قابل تصور نیست.
🔹️مدارس و دانشگاهها و مراکز آموزشی بیمعنی میشوند و اگر بهطور کلی برچیده نشوند خیلی کوچک و محدود خواهند شد؛ زیرا با جاسازی یک تراشه در مغز یک انسان در عرض چند صدمثانیه میتواند با هر زبانیکه دلش بخواهد صحبتکند.
🔹️یا در عرض مدتزمان کمتر از یکثانیه معادلههای پیچیده ریاضی و مسائل علمی که نیاز به ماهها و سالها فکرکردن دارند حلکند.
🔹️چنین انسانی نیاز بهمراجعه به پزشک یا وکیل و غیره ندارد و در هر علمیکه بخواهد میتواند نظر بدهد و تحلیلهای بسیار دقیق و مصؤن از خطا از یافتههای علمی میدهد.
🔹️در چنین اوضاعی انسانها دیگر نیاز به صحبتکردن یا نوشتن یا خواندن برای تبادل اطلاعات نخواهند داشت و بهوسیله هوشمصنوعی در هرکجای دنیا که هستند تبادل اطلاعات میکنند.
🔹️در آینده نزدیک خیلی از کارهایی که در حالحاضر رواجدارند از بین خواهند رفت و در نوع انسان یک فراگشت ایجاد خواهد شد نه از نوع ژنتیکی آن؛ بلکه بهمراتب فراتر خواهد بود که انسان حاضر به یک انسان دیگر تبدیل خواهد شد.
🔹️در اثر این تحول عظیم انسانهای نسلآینده بهنسل ما همانند انسانهای نخستین که میلیونها سال با علم و زندگی فاصله دارند نگاه میکنند.
🔹️انسانها در حال واردشدن بهیک تمدن جدید و بزرگ و وسیع هستند که در این تمدن زیادِ از چیزهاییکه ما در حالحاضر داریم ازبین خواهند رفت.
🔹️در آینده نزدیک چیزی بهنام زبان یا خط دیده نمیشود و شیوه تبادل اطلاعات میان انسانها تغییر میکند. دین و مذهب معنی و مفهومی برای انسانها در تمدن آینده ندارند، و ... روابط عاطفی و احساسات و معاشرتهای بین افراد دچار تحولعظیم خواهندشد و شیوه زاد و ولد کردن انسانها تغییر خواهد کرد.
🔹️شاید با این تحول شگرف انسان خیلی سریع از کره زمین به کرات دیگر که خیلی وسیع و پرنعمت هستند مهاجرت می کند که زمین در آینده نه چندان دور به یک مخروبه غیر قابل سکونت تبدیل خواهد شد.
@kavosh_garan
Forwarded from Finance & Economics
📚 معرفی کتاب
چهار عنوان کتاب با محوریت «اقتصاد» و «محیط زیست» منتشر شده توسط انتشارات آماره:
◽️ تغییر اقلیم و اقتصاد بازار
/گفتارهایی درباره اقتصادسیاسی محیط زیست/
شهرام اتفاق
◽️ طبقه و محیط زیست
شهرام اتفاق
◽️ محیط زیست؛ سرمایه داری یا سوسیالیسم؟
گفتوگوهای شهرام اتفاق با علی دینی ترکمانی، کاظم علمداری، کاوه مدنی، محمدرضا جعفری، شهریار عامری، علی شمس اردکانی، محمدابراهیم رئیسی و یداله سبوحی
◽️ اقتصاد محیط زیست
استیون اسمیت
◽️@utfinance◽️
چهار عنوان کتاب با محوریت «اقتصاد» و «محیط زیست» منتشر شده توسط انتشارات آماره:
◽️ تغییر اقلیم و اقتصاد بازار
/گفتارهایی درباره اقتصادسیاسی محیط زیست/
شهرام اتفاق
◽️ طبقه و محیط زیست
شهرام اتفاق
◽️ محیط زیست؛ سرمایه داری یا سوسیالیسم؟
گفتوگوهای شهرام اتفاق با علی دینی ترکمانی، کاظم علمداری، کاوه مدنی، محمدرضا جعفری، شهریار عامری، علی شمس اردکانی، محمدابراهیم رئیسی و یداله سبوحی
◽️ اقتصاد محیط زیست
استیون اسمیت
◽️@utfinance◽️
خلق و زایش ثروت، ریشه در بخش خصوصی دارد. این بخشِ خصوصی است که ثروت میآفریند. دولت ثروت خلق نمیکند بلکه آنرا ضایع و نابود میکند. دولت نمیتواند چیزی به شما بدهد چون اساساً چیزی تولید نمیکند.
#خاویر_میلئی
@kavosh_garan
#خاویر_میلئی
@kavosh_garan
Forwarded from پَرسهزنیهایی در جامعهشناسی
📢برگزاری دورهی آنلاین و آفلاین:
«نظریههای جامعهشناسی معاصر ۲»
با تأکید بر سرفصلهای کتاب ریتزر (از فصل ششم به بعد)
♦️مدت زمان هر جلسه: ۹۰ دقیقه.
⏪ تعداد جلسات: ۱۰ جلسه.
📆 تاریخ برگزاری: از نوزدهم خرداد ماه (هر هفته: شنبه، دوشنبه و چهارشنبه شب)
🕣 ساعت برگزاری: ۲۰:۳۰ تا ۲۲.
⏮ شیوه برگزاری: آنلاین از طریق
اسکایپ.
📚سرفصلها: از فصل ششم به بعد (از ابتدای کتاب تا انتهای فصل ششم در ترم اول کلاس، در طول ۲۰ جلسه تدریس شده است. امکان ثبتنام آفلاین و دریافت فایلهای صوتی جلسات ترم اول نیز وجود دارد).
✅ امکان ثبت نام آنلاین و آفلاین وجود دارد (فایل صوتیِ ضبط شدهی هر جلسه، نیمساعت پس از اتمام کلاس در اختیار افرادی که ثبتنام کردهاند قرار میگیرد).
🔺مدرس: حسین کمالوند (دانشجوی دکتری جامعه شناسی نظری- فرهنگی/ دانشگاه تهران).
✳️برای کسب اطلاع از شیوه ثبت نام در این دوره، از طریق آیدی تلگرام @last_Flaneur_HK
، ایتا، روبیکا و پیامک به شماره (09019200809)
پیام ارسال نمایید.
🆔 آدرس کانال پرسهزنیهایی در جامعهشناسی
🆔@last_Flaneur ☜☜☜
«نظریههای جامعهشناسی معاصر ۲»
با تأکید بر سرفصلهای کتاب ریتزر (از فصل ششم به بعد)
♦️مدت زمان هر جلسه: ۹۰ دقیقه.
⏪ تعداد جلسات: ۱۰ جلسه.
📆 تاریخ برگزاری: از نوزدهم خرداد ماه (هر هفته: شنبه، دوشنبه و چهارشنبه شب)
🕣 ساعت برگزاری: ۲۰:۳۰ تا ۲۲.
⏮ شیوه برگزاری: آنلاین از طریق
اسکایپ.
📚سرفصلها: از فصل ششم به بعد (از ابتدای کتاب تا انتهای فصل ششم در ترم اول کلاس، در طول ۲۰ جلسه تدریس شده است. امکان ثبتنام آفلاین و دریافت فایلهای صوتی جلسات ترم اول نیز وجود دارد).
✅ امکان ثبت نام آنلاین و آفلاین وجود دارد (فایل صوتیِ ضبط شدهی هر جلسه، نیمساعت پس از اتمام کلاس در اختیار افرادی که ثبتنام کردهاند قرار میگیرد).
🔺مدرس: حسین کمالوند (دانشجوی دکتری جامعه شناسی نظری- فرهنگی/ دانشگاه تهران).
✳️برای کسب اطلاع از شیوه ثبت نام در این دوره، از طریق آیدی تلگرام @last_Flaneur_HK
، ایتا، روبیکا و پیامک به شماره (09019200809)
پیام ارسال نمایید.
🆔 آدرس کانال پرسهزنیهایی در جامعهشناسی
🆔@last_Flaneur ☜☜☜
معرفی کلاس ریتزر (۲)
مدرس: حسین کمالوند
✳️ فایل صوتی معرفی کلاس:
«نظریههای جامعهشناسی معاصر (۲) با تأکید بر کتاب ریتزر»
♦️با معرفی: حسین کمالوند (مدرس دوره)
تأکید اساسی در این دوره، بر روی فصلبندی کتاب ریتزر با ترجمهی محسن ثلاثی است. این دوره، ماهیتی آموزشی و عمومی (جهت آشنایی با نظریات معاصر) داشته و مخاطب آن دانشجویان لیسانس و فوقلیسانس علوم اجتماعی و سایر علاقهمندان به نظریههای جامعهشناسی معاصر میباشد. دورهی ریتزر (۲)، مباحث فصل ششم به بعد را شامل میشود.
🆔 آدرس کانال پرسهزنیهایی در جامعهشناسی
🆔@last_Flaneur ☜☜☜
«نظریههای جامعهشناسی معاصر (۲) با تأکید بر کتاب ریتزر»
♦️با معرفی: حسین کمالوند (مدرس دوره)
تأکید اساسی در این دوره، بر روی فصلبندی کتاب ریتزر با ترجمهی محسن ثلاثی است. این دوره، ماهیتی آموزشی و عمومی (جهت آشنایی با نظریات معاصر) داشته و مخاطب آن دانشجویان لیسانس و فوقلیسانس علوم اجتماعی و سایر علاقهمندان به نظریههای جامعهشناسی معاصر میباشد. دورهی ریتزر (۲)، مباحث فصل ششم به بعد را شامل میشود.
🆔 آدرس کانال پرسهزنیهایی در جامعهشناسی
🆔@last_Flaneur ☜☜☜
📶درسگفتارهای جامعه شناسی
☄همستر: انگشتان بی صاحب ✍سردار فتوحی @kavosh_garan
☄همستر: انگشتان بیصاحب
ارسطو میگفت«کشاورزی و باغداری شغلهای بسیار لذتبخشی برای افراد هستند زیرا در این شغلها تولد و مرگ و همچنین فرایند زندگی(گیاهان و میوه ها) را میشناسند. دامداران با توجه به سرو کار داشتن آنها با حیوانات، انسانهای بسیار شجاعی هستند و حتی معتقد بود مدیریت یک جامعه جمهوریخواه(همان دموکراسیخواه) بهتر است بر عهده این سه صنف باشد». آنان(کشاورز، دامدار و باغبان) تمامی اعضای بدنشان(دست، پا، سر، ذهن و ...) کار میکند و بدن متوازن و هماهنگ بود.
در جهان مدرن این بدن تکه تکه شد، تنها تکه ای از بدن مشغول کار میشود. کارگری در کارخانه صبح تا شب روی صندلی مینشیند و فقط پیچ را سفت میکند. کارمندی صبح تا شب با انگشتش فقط دکمه کامپیوتر را برای عبور مسافران میزند و ... بر همین اساس بدن در جامعه مدرن تکه تکه شد. تکه هایی از آن بیمصرف شد و تکه هایی از آن از فرط کاری به زودی فرسوده شد.
اما این تکه تکه شدن به اوج خود رسید به طوری که انگشتان نیز از هم فاصله گرفتند. در دنیای سنتی انگشت به ندرت به تنهایی به کار میرفت و حتی انگشت به تنهایی، بیشتر معنای منفی داشت داشت(مثل انگولک کردن، انگشت در بینی یا حتی صورت و...) و انگشتان در هماهنگ با هم معمولاً کاری را انجام میدادند. اوج جهان مدرن، میتوان اوج فشار بر انگشتان نامید و آغاز این فشار، در سال ۱۸۸۸ توسط کداک برای تبلیغ دوربین براونی بود که نوشته بودند «با یک انگشت فشار بده، بقیه اش با ما».
با همه گیر شدن سواد نوشتن، انگشت درگیر شد. با اختراع کامپیوتر و موبایل نیز فشار بر انگشتان تشدید شد. امروزه دیگر همه چیز حول انگشت میچرخد: انگشتر ازدواج، انتخابات، ازدواج، وام، خرید و فروشها، انوع شغلها از جمله بانکداری، بیمه گری و ...
هر فشاری که بر انگشت وارد میکنید چیزی را تأیید یا رد میکنید. مثلاً با فشار دادن انگشتتان بر ضمانت نامه، تأیید میکنید که ضامن کسی شده اید، یا وقتی لایک میکنید یعنی تأیید میکنید و ...
ولی با وجود اینکه در جهان مدرن هر روز بیشتر انگشتان ما تحت فشار کاری(بخصوص برای تأیید) بوده است و از سایر قسمتهای بدن بیشتر استثمار شده است، یعنی تحت حاکمیت ذهن و سایر اعضای بدن قرار میگیرد. ولی در «همستر» دیگر انگشتان عضو بدن نیستند، زیرا اصلا ارتباطی با ذهن و سایر اعضاء ندارند گویی انگشتان یتیم شده اند که از بدن جدا شده اند یا گویی ما اضافی هستیم.
انگشتان دقیقا زمانی شروع به کار میکند که تفکر و اندیشه می ایستد. پس بیروح میشوند. لذا انگشتان "همستری" سرگردان رویِ صفحه موبایل رها شده است و بیحس و بی اختیار است، مچاله شده و بر خود لولیده است. هرز شده و اقتدار ندارد.
ریتم بیش از حد یکنواخت و طوطی وار انگشتان بر روی موبایل، به معنای سرکوب کل لذتها، شجاعتها و اندیشیدن هاست که زمانی با باغداری و ... کسب میشد.
انسان همستری، انسانی است مدام با انگشتش «تأیید میزند» ولی چرایی و چگونگی آن نمیفهمد بلکه الوده به ریتم "تأیید کردن" با انگشتان است. چنین انسانی زندگی را باخته است.
✍سردار فتوحی
@kavosh_garan
ارسطو میگفت«کشاورزی و باغداری شغلهای بسیار لذتبخشی برای افراد هستند زیرا در این شغلها تولد و مرگ و همچنین فرایند زندگی(گیاهان و میوه ها) را میشناسند. دامداران با توجه به سرو کار داشتن آنها با حیوانات، انسانهای بسیار شجاعی هستند و حتی معتقد بود مدیریت یک جامعه جمهوریخواه(همان دموکراسیخواه) بهتر است بر عهده این سه صنف باشد». آنان(کشاورز، دامدار و باغبان) تمامی اعضای بدنشان(دست، پا، سر، ذهن و ...) کار میکند و بدن متوازن و هماهنگ بود.
در جهان مدرن این بدن تکه تکه شد، تنها تکه ای از بدن مشغول کار میشود. کارگری در کارخانه صبح تا شب روی صندلی مینشیند و فقط پیچ را سفت میکند. کارمندی صبح تا شب با انگشتش فقط دکمه کامپیوتر را برای عبور مسافران میزند و ... بر همین اساس بدن در جامعه مدرن تکه تکه شد. تکه هایی از آن بیمصرف شد و تکه هایی از آن از فرط کاری به زودی فرسوده شد.
اما این تکه تکه شدن به اوج خود رسید به طوری که انگشتان نیز از هم فاصله گرفتند. در دنیای سنتی انگشت به ندرت به تنهایی به کار میرفت و حتی انگشت به تنهایی، بیشتر معنای منفی داشت داشت(مثل انگولک کردن، انگشت در بینی یا حتی صورت و...) و انگشتان در هماهنگ با هم معمولاً کاری را انجام میدادند. اوج جهان مدرن، میتوان اوج فشار بر انگشتان نامید و آغاز این فشار، در سال ۱۸۸۸ توسط کداک برای تبلیغ دوربین براونی بود که نوشته بودند «با یک انگشت فشار بده، بقیه اش با ما».
با همه گیر شدن سواد نوشتن، انگشت درگیر شد. با اختراع کامپیوتر و موبایل نیز فشار بر انگشتان تشدید شد. امروزه دیگر همه چیز حول انگشت میچرخد: انگشتر ازدواج، انتخابات، ازدواج، وام، خرید و فروشها، انوع شغلها از جمله بانکداری، بیمه گری و ...
هر فشاری که بر انگشت وارد میکنید چیزی را تأیید یا رد میکنید. مثلاً با فشار دادن انگشتتان بر ضمانت نامه، تأیید میکنید که ضامن کسی شده اید، یا وقتی لایک میکنید یعنی تأیید میکنید و ...
ولی با وجود اینکه در جهان مدرن هر روز بیشتر انگشتان ما تحت فشار کاری(بخصوص برای تأیید) بوده است و از سایر قسمتهای بدن بیشتر استثمار شده است، یعنی تحت حاکمیت ذهن و سایر اعضای بدن قرار میگیرد. ولی در «همستر» دیگر انگشتان عضو بدن نیستند، زیرا اصلا ارتباطی با ذهن و سایر اعضاء ندارند گویی انگشتان یتیم شده اند که از بدن جدا شده اند یا گویی ما اضافی هستیم.
انگشتان دقیقا زمانی شروع به کار میکند که تفکر و اندیشه می ایستد. پس بیروح میشوند. لذا انگشتان "همستری" سرگردان رویِ صفحه موبایل رها شده است و بیحس و بی اختیار است، مچاله شده و بر خود لولیده است. هرز شده و اقتدار ندارد.
ریتم بیش از حد یکنواخت و طوطی وار انگشتان بر روی موبایل، به معنای سرکوب کل لذتها، شجاعتها و اندیشیدن هاست که زمانی با باغداری و ... کسب میشد.
انسان همستری، انسانی است مدام با انگشتش «تأیید میزند» ولی چرایی و چگونگی آن نمیفهمد بلکه الوده به ریتم "تأیید کردن" با انگشتان است. چنین انسانی زندگی را باخته است.
✍سردار فتوحی
@kavosh_garan
☄حکومت وحشت : پارانویا از جنس تمامیتخواهی
✍محمدامین سلیمانی
🔻بدون شک جهان معاصر با سبکوسیاق قرن بیستم متفاوت است.تاکید بر این تفاوت بدین معنا نیست که باید از کلیه میراث فکری دست بشوییم و منکر ان شویم.بلکه باید "حال" را در نتیجه فرآیندی از تغییر و تحول "گذشته" درک کرد.
🔻یکی از اسیبها و کژفهمیهایی برای خوانندگان کتاب "١٩٨٤" نوشته "جرج اورول" میتواند رخ دهد,بلعیدن کلیه ویژگیها و خصائص حاکمیت تمامیتخواه اقیانوسیا در سال١٩٤٨ و قی کردن ان بر روی شرایط کنونی حاکمیت ماست.لذا گمان میکنم اکنون باید دست به بازتعریف مفهوم توتالیتاریسم به سبک و سیاق دیگری زد و انرا از شکل رمانگونه و قرن بیستمیاش بازپس گرفت.
🔻در خانههایمان نه خبری از تلهاسکرینهایی است که بخواهد موبهمو افکارمان را بخواند و پایش کند;نه خبری از قطعات مکانیکی است که بخواهند با کار گذاشتن در مغز معاندان فراخوانده در "وزارت حقیقت" , انان را غلام حلقه به گوش خود کنند.
🔻شیوع این خوانش طوطیوار از ارول تنها انرا لوس و بیفایده میکند.ارول فرزند زمانه خویش بود.زمانهای که تصفیههای استالین, کولاگهای شوروی , اوشویتسهای نازی و انقلابفرهنگی چین کاملا واقعیت داشتند.اکنون دیگر کم و کیف توتالیتاریسم در این حد اغراق امیز نیست.ولکن شکل دیگری به خود گرفته است.اندیشمندان قرن بیستمی از "لوییجی استورزو" گرفته تا "واتسلاف هاول" حاکمیتهایتوتالیتر را مورد تحلیل قرار داده انذ,اما نباید از مواجه خود حاکمیتها با این تحلیلها غافل شد.چرا که هم تحلیلکنندگان و هم تحلیلشوندگان از یک جهان برخواستهاند و در یک جهان زیست میکنند.
🔻پس وحشت عوام از گفتوگو و پرهیز از انجام کار تشکیلاتی از کجا برمیخیزد?
به گمانم "اثر توماس" بتواند ترس ما از سایه حکومت پلیسی و فرصتسوزیهارا شرح دهد.ترسی که خود بیش از حکومت پلیسی عامل انفعال و خودسانسوری خودمان است.
بنابر "اثر توماس" علی رغم انکه واقعیت به ان شدت وجود ندارد,اما ترس و توهم از واقعیت منجر به وقوع پیوستن پیامدهایواقعیت میشوند.جمله قصاری با همین عنوان بر زبان عوام است:
از هر چه بترسی,بر سرت میاید.
🔻زندگی تودهها,تجربیات انهاست.گر چه این تجربیات تمام و کمال برخواسته از ذهنیات و کنشفعال انها نیست و عواملی خارج از ان قرار دارد,اما همین رویدادهای مستقل نیز از مجرای قوه شناخت ما باید عبور کند تا با قالبی دخل و تصرف یافته , بر ما تاثیر بگذارند.لذا این رویدادها خارج از اراده تودهها هستند,اما نحوه پاسخدهی به انها در حیطه اراده ماست.
🔻تا حد بسیاری عامل وادادگی و انفعال در برابر حاکمیت پلیسی نه خود این تشکیلات که ترس ما از سازوبرگ سرکوب است.در نتیجه این همدستی ناخواسته است که به قول "ایزاک توماس" پیامدهایواقعیت خود بدل به واقعیت میشوند.
ختم کلام انکه "دروغهایی را که به خود میگوییم,باور میکنیم...
@kavosh_garan
✍محمدامین سلیمانی
🔻بدون شک جهان معاصر با سبکوسیاق قرن بیستم متفاوت است.تاکید بر این تفاوت بدین معنا نیست که باید از کلیه میراث فکری دست بشوییم و منکر ان شویم.بلکه باید "حال" را در نتیجه فرآیندی از تغییر و تحول "گذشته" درک کرد.
🔻یکی از اسیبها و کژفهمیهایی برای خوانندگان کتاب "١٩٨٤" نوشته "جرج اورول" میتواند رخ دهد,بلعیدن کلیه ویژگیها و خصائص حاکمیت تمامیتخواه اقیانوسیا در سال١٩٤٨ و قی کردن ان بر روی شرایط کنونی حاکمیت ماست.لذا گمان میکنم اکنون باید دست به بازتعریف مفهوم توتالیتاریسم به سبک و سیاق دیگری زد و انرا از شکل رمانگونه و قرن بیستمیاش بازپس گرفت.
🔻در خانههایمان نه خبری از تلهاسکرینهایی است که بخواهد موبهمو افکارمان را بخواند و پایش کند;نه خبری از قطعات مکانیکی است که بخواهند با کار گذاشتن در مغز معاندان فراخوانده در "وزارت حقیقت" , انان را غلام حلقه به گوش خود کنند.
🔻شیوع این خوانش طوطیوار از ارول تنها انرا لوس و بیفایده میکند.ارول فرزند زمانه خویش بود.زمانهای که تصفیههای استالین, کولاگهای شوروی , اوشویتسهای نازی و انقلابفرهنگی چین کاملا واقعیت داشتند.اکنون دیگر کم و کیف توتالیتاریسم در این حد اغراق امیز نیست.ولکن شکل دیگری به خود گرفته است.اندیشمندان قرن بیستمی از "لوییجی استورزو" گرفته تا "واتسلاف هاول" حاکمیتهایتوتالیتر را مورد تحلیل قرار داده انذ,اما نباید از مواجه خود حاکمیتها با این تحلیلها غافل شد.چرا که هم تحلیلکنندگان و هم تحلیلشوندگان از یک جهان برخواستهاند و در یک جهان زیست میکنند.
🔻پس وحشت عوام از گفتوگو و پرهیز از انجام کار تشکیلاتی از کجا برمیخیزد?
به گمانم "اثر توماس" بتواند ترس ما از سایه حکومت پلیسی و فرصتسوزیهارا شرح دهد.ترسی که خود بیش از حکومت پلیسی عامل انفعال و خودسانسوری خودمان است.
بنابر "اثر توماس" علی رغم انکه واقعیت به ان شدت وجود ندارد,اما ترس و توهم از واقعیت منجر به وقوع پیوستن پیامدهایواقعیت میشوند.جمله قصاری با همین عنوان بر زبان عوام است:
از هر چه بترسی,بر سرت میاید.
🔻زندگی تودهها,تجربیات انهاست.گر چه این تجربیات تمام و کمال برخواسته از ذهنیات و کنشفعال انها نیست و عواملی خارج از ان قرار دارد,اما همین رویدادهای مستقل نیز از مجرای قوه شناخت ما باید عبور کند تا با قالبی دخل و تصرف یافته , بر ما تاثیر بگذارند.لذا این رویدادها خارج از اراده تودهها هستند,اما نحوه پاسخدهی به انها در حیطه اراده ماست.
🔻تا حد بسیاری عامل وادادگی و انفعال در برابر حاکمیت پلیسی نه خود این تشکیلات که ترس ما از سازوبرگ سرکوب است.در نتیجه این همدستی ناخواسته است که به قول "ایزاک توماس" پیامدهایواقعیت خود بدل به واقعیت میشوند.
ختم کلام انکه "دروغهایی را که به خود میگوییم,باور میکنیم...
@kavosh_garan
🔘 «ریسک» و «خطر» و تحول مفهومی آن از منظر جامعهشناسی
✍️ دکتر حمید #رزاقی، جامعهشناس
☑️ در یک تعریف آغازین، ریسک به «احتمال» به وجود آمدن آسیب و صدمه از یک خطر گفته میشود.
☑️ در گذشته و دوران سنت (عصر #پیشامدرن) مانند قرون وسطی، اجتماعات بشری وابسته به طبیعت و مبتنی بر کشاورزی و دامداری بودند و ساختار روستایی و قبیلهای داشتند. در آن عصر خطرات از طبیعت نشأت میگرفت... در گذشته به مانند امروز خطر و حادثه وجود داشته است، اما آدمیان آنها را به نیروهای ناشناخته و ماورایی مانند تقدیر، خدایان، بخت، اقبال، ارواح، جادو و شیاطین نسبت میدادند.
☑️ ریسک صرفاً به معنی خطر یا خطر احتمالی نیست، بلکه به خطر احتمالی و بالقوهای اشاره دارد که احتمال وقوعش در آینده مورد محاسبه قرار میگیرد... مفهوم ریسک در جامعهای شکل میگیرد و گسترش مییابد که رو به سوی آینده دارد. جامعهای فعال که مدام در تلاش است از گذشته فاصله بگیرد و آینده را قابل پیشبینی کرده و به تسخیر خود درآورد... از قرن ۱۶ و ۱۷ [میلادی] در مغربزمین جامعهای آغازیدن گرفت که تسلط بر طبیعت را دستور کار خویش قرار میدهد و ساختن آینده از خصائص آن به شمار میرود...
☑️ کلمۀ ریسک از طریق زبان اسپانیایی یا پرتغالی وارد زبان انگلیسی شد و برای اشاره به دریانوردی در آبهای ناشناخته بهکار میرفته است. به بیان دیگر تعریف اولیه ریسک با مفهوم فضای فیزیکی در ارتباط بود... مفهوم ریسک از آغاز شکلگیری با ظهور مفهوم #بیمه همراه و عجین بوده است. بیمه نقطه اتکایی است که مردم با در نظر گرفتن آن ریسک را میپذیرند. اولین بیمهنامههای دریایی در قرن ۱۶ میلادی صادر شدند.
☑️ از نیمه دوم قرن ۲۰ در دنیای غرب، #دولت_رفاه که نوعی نظام فراگیر بیمه است و سابقه شکلگیری آن به عصر ویکتوریایی برمیگردد، به عنوان نظام مدیریت ریسک شکل گرفت. دولت رفاه برای آن طراحی شد که افراد جامعه را در مقابل بیماری، معلولیت، از دست دادن شغل و پیری محافظت کند.
☑️ از ۳۰ الی ۴۰ سال پیش به این سو با وقوع حوادث غیرقابل پیشبینی مانند واقعه انفجار نیروگاه اتمی #چرنوبیل... معنا و مفهوم ریسک ابعاد تازهتری به خود گرفت. ریسکهایی که تا پیش از این بهعنوان عدمقطعیتهای قابل شناخت و پیشگیری و قابل مهار به نظر میرسیدند، از چنگ محاسبه پذیری و کنترل بشر خارج شدند... ریسکهای بشرساختهای که ریشه در قریب دویست سال روند رشد شتابان علم و تکنولوژی، تشدید توسعه صنعتی و دخالت افسارگسیخته بشر بر طبیعت و محیط طبیعی دارد. ریسکهای برساختی که جای ریسکهای محاسباتی را میگیرند و آکنده از عدم قطعیتهای پنهان و نامرئی و غیرقابل پیشبینی هستند... ریسکهایی که از قوۀ شناخت و محاسبه آدمیمیگریزند، دیگر عوارض جانبی و غیرقابل کنترل صنعتی شدن نیستند، بلکه به خصلت کانونی جامعه مدرن درآمدهاند. جامعهای که اولریش بِک آن را جامعه ریسک و گیدنز آن را مدرنیته متأخر نام نهادهاند.
☑️ تعریفِ #ریسک از ارزیابی فنیِ خطرات احتمالی و پیشبینی محاسباتی و برآوردهای رقمی پیامدهای منفی و کنترل تکنیکی آن به سوی تصور آسیب و فاجعهای احتمالی در آینده توسط خِرَد اجتماعی و چگونگی کنش فعال و مسئولانه کنشگران اجتماعی در برابر آن تغییر یافته است.
👈🏼 لینک متن کامل
-
✍️ دکتر حمید #رزاقی، جامعهشناس
☑️ در یک تعریف آغازین، ریسک به «احتمال» به وجود آمدن آسیب و صدمه از یک خطر گفته میشود.
☑️ در گذشته و دوران سنت (عصر #پیشامدرن) مانند قرون وسطی، اجتماعات بشری وابسته به طبیعت و مبتنی بر کشاورزی و دامداری بودند و ساختار روستایی و قبیلهای داشتند. در آن عصر خطرات از طبیعت نشأت میگرفت... در گذشته به مانند امروز خطر و حادثه وجود داشته است، اما آدمیان آنها را به نیروهای ناشناخته و ماورایی مانند تقدیر، خدایان، بخت، اقبال، ارواح، جادو و شیاطین نسبت میدادند.
☑️ ریسک صرفاً به معنی خطر یا خطر احتمالی نیست، بلکه به خطر احتمالی و بالقوهای اشاره دارد که احتمال وقوعش در آینده مورد محاسبه قرار میگیرد... مفهوم ریسک در جامعهای شکل میگیرد و گسترش مییابد که رو به سوی آینده دارد. جامعهای فعال که مدام در تلاش است از گذشته فاصله بگیرد و آینده را قابل پیشبینی کرده و به تسخیر خود درآورد... از قرن ۱۶ و ۱۷ [میلادی] در مغربزمین جامعهای آغازیدن گرفت که تسلط بر طبیعت را دستور کار خویش قرار میدهد و ساختن آینده از خصائص آن به شمار میرود...
☑️ کلمۀ ریسک از طریق زبان اسپانیایی یا پرتغالی وارد زبان انگلیسی شد و برای اشاره به دریانوردی در آبهای ناشناخته بهکار میرفته است. به بیان دیگر تعریف اولیه ریسک با مفهوم فضای فیزیکی در ارتباط بود... مفهوم ریسک از آغاز شکلگیری با ظهور مفهوم #بیمه همراه و عجین بوده است. بیمه نقطه اتکایی است که مردم با در نظر گرفتن آن ریسک را میپذیرند. اولین بیمهنامههای دریایی در قرن ۱۶ میلادی صادر شدند.
☑️ از نیمه دوم قرن ۲۰ در دنیای غرب، #دولت_رفاه که نوعی نظام فراگیر بیمه است و سابقه شکلگیری آن به عصر ویکتوریایی برمیگردد، به عنوان نظام مدیریت ریسک شکل گرفت. دولت رفاه برای آن طراحی شد که افراد جامعه را در مقابل بیماری، معلولیت، از دست دادن شغل و پیری محافظت کند.
☑️ از ۳۰ الی ۴۰ سال پیش به این سو با وقوع حوادث غیرقابل پیشبینی مانند واقعه انفجار نیروگاه اتمی #چرنوبیل... معنا و مفهوم ریسک ابعاد تازهتری به خود گرفت. ریسکهایی که تا پیش از این بهعنوان عدمقطعیتهای قابل شناخت و پیشگیری و قابل مهار به نظر میرسیدند، از چنگ محاسبه پذیری و کنترل بشر خارج شدند... ریسکهای بشرساختهای که ریشه در قریب دویست سال روند رشد شتابان علم و تکنولوژی، تشدید توسعه صنعتی و دخالت افسارگسیخته بشر بر طبیعت و محیط طبیعی دارد. ریسکهای برساختی که جای ریسکهای محاسباتی را میگیرند و آکنده از عدم قطعیتهای پنهان و نامرئی و غیرقابل پیشبینی هستند... ریسکهایی که از قوۀ شناخت و محاسبه آدمیمیگریزند، دیگر عوارض جانبی و غیرقابل کنترل صنعتی شدن نیستند، بلکه به خصلت کانونی جامعه مدرن درآمدهاند. جامعهای که اولریش بِک آن را جامعه ریسک و گیدنز آن را مدرنیته متأخر نام نهادهاند.
☑️ تعریفِ #ریسک از ارزیابی فنیِ خطرات احتمالی و پیشبینی محاسباتی و برآوردهای رقمی پیامدهای منفی و کنترل تکنیکی آن به سوی تصور آسیب و فاجعهای احتمالی در آینده توسط خِرَد اجتماعی و چگونگی کنش فعال و مسئولانه کنشگران اجتماعی در برابر آن تغییر یافته است.
👈🏼 لینک متن کامل
-
انسانشناسی و فرهنگ
ریسک و خطر و تحول مفهومی آن از منظر جامعهشناسی
در فرهنگ وبستر[1] (1981) واژه ریسک[2] به معنی در معرض خطر قرار گرفتن است. فرهنگ انگلیسی اکسفورد، ریسک را به منزله از دست دادن، احتمال از دست دادن، آسیب، یا دیگر شرایط نامطلوب و ناحوشایند یا احتمال وارد شدن به چنین شرایطی تعریف می کند (به نقل از عسگری
واکنش محمد فاضلی (جامعه شناس) نسبت به صدا و سیما و کارشناس برنامه نه تنها عملی زشت نبوده بلکه به جا و به موقع بود.
او که با تهمت های کارشناس برنامه و سپس بستن میکروفن او و عدم اجازه برای دفاع از خود روبرو شد، با پرتاب میکروفن استودیو را ترک کرد.
این رفتار محمد فاضلی خشم انباشته سال ها اتهام و دروغ گویی و لجن پراکنی علیه جامعه شناسان مختلف است، رفتاری که همچون بغض ترکیده خودش را نشان داد.
این رفتار غیراخلاقی صدا و سیما علیه مهمان خوشفکر او بار دیگر نشان داد که صدا و سیما با نیروهای متخصص و کارآمد، بیگانه است و تشویق همزمان با واقعه توسط مردم حاضر در برج میلاد نشان داد که مردم از این ناکارآمدی صدا و سیما به تنگ آمده اند.
✍️رضا محمدیان
@kavosh_garan
او که با تهمت های کارشناس برنامه و سپس بستن میکروفن او و عدم اجازه برای دفاع از خود روبرو شد، با پرتاب میکروفن استودیو را ترک کرد.
این رفتار محمد فاضلی خشم انباشته سال ها اتهام و دروغ گویی و لجن پراکنی علیه جامعه شناسان مختلف است، رفتاری که همچون بغض ترکیده خودش را نشان داد.
این رفتار غیراخلاقی صدا و سیما علیه مهمان خوشفکر او بار دیگر نشان داد که صدا و سیما با نیروهای متخصص و کارآمد، بیگانه است و تشویق همزمان با واقعه توسط مردم حاضر در برج میلاد نشان داد که مردم از این ناکارآمدی صدا و سیما به تنگ آمده اند.
✍️رضا محمدیان
@kavosh_garan
☄استالین با ممنوعیت واردات آنتی بیوتیک از امریکا باعث مرگ صدهاهزار نفر شد
✍️بیژن اشتری
کشف پنیسیلین در اواخر دهه بیست قرن بیستم توسط الکساندر فلمینگ و سپس تولید انبوه آنتی بیوتیکها در غرب در اوایل دهه چهل شاید بزرگترین اتفاق در عالم پزشکی و درمان بیماران مبتلا به انواع عفونتهای میکروبی بود.آنتیبیوتیکها به ویژه جان صدها هزار سرباز مجروح را طی جنگ جهانی دوم از مرگ حتمی نجات دادند.اما استالین، رهبر خودکامه شوروی، بیآنکه کوچکترین سواد و دانش علمیای داشته باشد مخالفت خود را با آنتیبیوتیکها اعلام کرد و این را ترفندی از سوی آمریکاییها برای زیر سوال بردن پیشرفت های علمی اتحاد شوروی در زمینه مبارزه با بیماریهای عفونی عنوان کرد.
رژیم شوروی تقریبا از بدو استقرارش با تأسیس چند موسسه پژوهشی در صدد یافتن راهی برای مبارزه با بیماریهای عفونی بود و همه تمرکز خود را روی توسعهی باکتریوفاژها(استفاده از ویروس ها برای نابود کردن باکتریها) گذاشته بود اما سی سال کار پژوهشی در این زمینه به هیچ نتیجه ملموسی منجر نشده بود و سالیانه دهها هزار تن در شوروی بر اثر بیماریهای عفونی میمردند.دولت آمریکا در هزار و نهصد و چهل و دو ، در زمانی که متحد جنگی شوروی علیه آلمان هیتلری بود، به استالین پیشنهاد کرد که تکنولوژی تولید داروهای آنتی بیوتیکی را در اختیار شوروی بگذارد تا از آن برای مداوای سربازان مجروح خود استفاده کند.اما استالین این پیشنهاد را نپذیرفت.
دیکتاتور شوروی ورود آنتی بیوتیک ها از غرب را ممنوع کرد و به دانشمندان میکروبشناس شوروی دستور داد که تلاشهای خود را برای تولید داروهای باکتریوفاژی تشدید کنند.استالین گفت «ما باید به امپریالیست های غربیها ثابت کنیم که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از حیث علمی از آنها سرتر است.»ممنوعیت ورود آنتیبیوتیکها به شوروی به قدری جدی بود که حتی سران حکومت شوروی هم حق استفاده از آن ها را نداشتند.برای نمونه خروشچف که در آن زمان جزو ده مقام اصلی حزب کمونیست و دولت شوروی بود در پی ابتلا به آنفلوآنزا و ذاتالریه تا آستانه مرگ پیش رفت و اگر زنده ماند صرفا به لطف یک قوطی کپسول آنتی بیوتیکی بود که یک پزشک غربی قاچاقی همراه خودش به شوروی آورده و آن را به خروشچف داده بود.
باری، ممنوعیت آنتیبیوتیکها در شوروی برای تقریباً ده سال ادامه یافت و در این فاصله صدها هزار تن دیگر جان خود را از دست دادند.عاقبت در پی مرگ استالین این ممنوعیت برطرف شد و حتی کمی بعد تبلیغاتچیهای شوروی مدعی شدند که کاشف پنیسیلین یک دانشمند شوروی بوده و نه الکساندر فلمینگ اسکاتلندی.
@kavosh_garan
✍️بیژن اشتری
کشف پنیسیلین در اواخر دهه بیست قرن بیستم توسط الکساندر فلمینگ و سپس تولید انبوه آنتی بیوتیکها در غرب در اوایل دهه چهل شاید بزرگترین اتفاق در عالم پزشکی و درمان بیماران مبتلا به انواع عفونتهای میکروبی بود.آنتیبیوتیکها به ویژه جان صدها هزار سرباز مجروح را طی جنگ جهانی دوم از مرگ حتمی نجات دادند.اما استالین، رهبر خودکامه شوروی، بیآنکه کوچکترین سواد و دانش علمیای داشته باشد مخالفت خود را با آنتیبیوتیکها اعلام کرد و این را ترفندی از سوی آمریکاییها برای زیر سوال بردن پیشرفت های علمی اتحاد شوروی در زمینه مبارزه با بیماریهای عفونی عنوان کرد.
رژیم شوروی تقریبا از بدو استقرارش با تأسیس چند موسسه پژوهشی در صدد یافتن راهی برای مبارزه با بیماریهای عفونی بود و همه تمرکز خود را روی توسعهی باکتریوفاژها(استفاده از ویروس ها برای نابود کردن باکتریها) گذاشته بود اما سی سال کار پژوهشی در این زمینه به هیچ نتیجه ملموسی منجر نشده بود و سالیانه دهها هزار تن در شوروی بر اثر بیماریهای عفونی میمردند.دولت آمریکا در هزار و نهصد و چهل و دو ، در زمانی که متحد جنگی شوروی علیه آلمان هیتلری بود، به استالین پیشنهاد کرد که تکنولوژی تولید داروهای آنتی بیوتیکی را در اختیار شوروی بگذارد تا از آن برای مداوای سربازان مجروح خود استفاده کند.اما استالین این پیشنهاد را نپذیرفت.
دیکتاتور شوروی ورود آنتی بیوتیک ها از غرب را ممنوع کرد و به دانشمندان میکروبشناس شوروی دستور داد که تلاشهای خود را برای تولید داروهای باکتریوفاژی تشدید کنند.استالین گفت «ما باید به امپریالیست های غربیها ثابت کنیم که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از حیث علمی از آنها سرتر است.»ممنوعیت ورود آنتیبیوتیکها به شوروی به قدری جدی بود که حتی سران حکومت شوروی هم حق استفاده از آن ها را نداشتند.برای نمونه خروشچف که در آن زمان جزو ده مقام اصلی حزب کمونیست و دولت شوروی بود در پی ابتلا به آنفلوآنزا و ذاتالریه تا آستانه مرگ پیش رفت و اگر زنده ماند صرفا به لطف یک قوطی کپسول آنتی بیوتیکی بود که یک پزشک غربی قاچاقی همراه خودش به شوروی آورده و آن را به خروشچف داده بود.
باری، ممنوعیت آنتیبیوتیکها در شوروی برای تقریباً ده سال ادامه یافت و در این فاصله صدها هزار تن دیگر جان خود را از دست دادند.عاقبت در پی مرگ استالین این ممنوعیت برطرف شد و حتی کمی بعد تبلیغاتچیهای شوروی مدعی شدند که کاشف پنیسیلین یک دانشمند شوروی بوده و نه الکساندر فلمینگ اسکاتلندی.
@kavosh_garan
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
☄مقاومت در برابر استعمار زیست جهان
🔹نگاهی به اندیشههای هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید
@kavosh_garan
🔹نگاهی به اندیشههای هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید
@kavosh_garan
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
☄مقاومت در برابر استعمار زیست جهان
🔹نگاهی به اندیشههای هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید
سجاد صداقت: جنبشهای اجتماعی نقش بسیار مهمی در جامعهشناسی جدید ایفا میکنند. از یکسو آنها مستقیما در توسعه این رشته در دانشگاه موثر بودند و از سوی دیگر درک این مساله که اعضای جنبشهای اجتماعی زندگی اجتماعی را تحتتاثیر قرار میدهند، بسیار مهم بوده است. امروزه جنبشهای اجتماعی علاوهبر شرکت در سیاست سنتیتر، درگیر مبارزه بر سر تعریف معناها، ایجاد هویتها و شیوههای جدید زندگی نیز هستند. یکی از مهمترین اندیشمندانی که درباره این جنبشها به نظریهپردازی پرداخته و توجه ویژهای به آن نشان دادهاند، یورگن هابرماس است. اندیشمندی متولد 18 ژوئن 1929 در دوسلدورف آلمان که او را در زمره معتقدان به چپ رادیکال قرار دادهاند. نگاهی به اندیشههای یورگن هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید به فهم بهتر چنین حرکتها و جریانهایی کمک زیادی خواهد کرد.
شیءگشتگی و عقلانیت ارتباطی
هابرماس معتقد است «شیءگشتگی» که نتیجه رشد اقتصاد مصرفی و دولت رفاه بوروکراتیک پس از جنگ جهانی دوم است، وارد فضای زندگی خصوصی شده و گسترش یافته و این امر موجب ظهور جنبشهای اجتماعی جدید شده است. از نظر هابرماس جنبشهای اجتماعی اساسا برای دفاع از «زیست جهان»، که ارزشهای اجتماع و خانواده را در بر میگیرد، در مقابل شیءگشتگی و اداره بوروکراتیک به وجود آمدهاند. شیءگشتگی و اداره بوروکراتیک بهشدت زیست جهان را از ناحیه نظامهای اقتصادی و سیاسی جوامع مدرن تهدید میکنند. به عقیده او توسعه دولت و بازار، انگیزهها و ارزشهای سنتی را تضعیف کرده است. برای مثال تصمیم در حرمتگذاری به سلسلهمراتب منزلتی به وسیله رشد شایستهسالاری، تضییع شده است. او برای حل این تعارض مفهوم عقلانیت ارتباطی را به کار میگیرد و تاکید میکند که افزایش عقلانیت ارتباطی بستگی مستقیم به این امر دارد. جنبشهای اجتماعی مترقی با طرفداری از یک جامعه عادلانهتر و مشارکتیتر که بهگونهای عقلانیتر سازمان یافته است، خواستار جایگزینشدن این عقلانیت ارتباطی به جای پذیرش سنتی و غیرعقلانی هستند.
هابرماس در آثار خود جنبشهای اجتماعی جدید را به خاطر تلاششان برای بازگرداندن فعالیتهای رسما نهادینهشدهای مانند کار و سیاست به عرصه اجتماع، بهعنوان جنبشهای تدافعی در نظر میگیرد اما از آنجا که جنبشها میتوانند از طریق نقد عقلانی و اندیشهورزی دموکراتیک در حوزه عمومی بر فرآیند سیاسی رسمی تاثیر بگذارند، ایفاگران یک نقش بالقوه مترقی نیز در نظر گرفته میشوند. بنابراین هابرماس مدلی از دموکراسی ارائه میدهد تا پاسخی به شرایط جوامع پیچیده و جنبشهای اجتماعی جدید باشد. درحقیقت هابرماس خوشبینترین نظریهپرداز درمورد پیچیدگی و دموکراسی است.
او تحلیل خود را در مورد پیچیدهشدن جامعه از کارکردگرایی ساختاری استنتاج میکند. او معتقد است مدرنیزاسیون به انفکاک کارکردی جامع به چهار حوزه اصلی تقسیم شده که به وسیله دو نوع گرایش متفاوت مشخص میشود. اقتصاد و دولت بوروکراتیک بهمثابه نظامهایی تلقی میشوند که در آنها بازیگران اجتماعی با تفکر استراتژیک بر مبنای نفع شخصی به خودشان جهت میدهند. این نظامها پول و قدرت را تولید و از اینها برای رهبری جامعه استفاده میکنند. هابرماس معتقد است این نظامها طبق منطق درونی خودشان عمل میکنند و به درجه بالایی از سود دست مییابند. دو گروه دیگر که هابرماس آنها را زیست جهان مینامد، عبارت است از حوزه عمومی جامعه مدنی که خارج از دولت و اقتصاد است و حوزه خصوصی درونی. بازیگران در این عرصهها از طریق کنش ارتباطی درصدد درک یکدیگر برمیآیند و درصدد ایجاد نتایج عینی و غیرشخصی یا تاثیرگذاری بر دیگر بازیگران نیستند. زیست جهان بهطور مداوم از سوی سلطه تجاریشدن و اداره بوروکراتیک تهدید میشود. به عقیده هابرماس امری که جنبشهای اجتماعی باید در برابر آن مقاومت کنند، استعمار زیست جهان است.
🔻انحطاط حوزه عمومی
از نظر هابرماس نابودی ارتباطات عقلانی در زیست جهان که توسط دستاندازی دولت و اقتصاد به وجود آمده، حوزه عمومی را به انحطاط کشانده است. او استدلال میکند که هیچ امکانی برای زنده کردن حوزه عمومی در جامعه معاصر وجود ندارد اما سازمانها و نهادهایی که آن را نابود کردهاند، ممکن است از درون دموکراتیک شوند. احزاب سیاسی، سازمانها، موسسات دولتی و رسانهها باید به شیوهای سازماندهی شوند که امکان مباحثه عقلانی و انتقادی آزاد در آنها فراهم شود، تا به این ترتیب با تمرکز قدرت و پول مقابله شود و امکان دگرگونسازی یک حوزه عمومی اصلاحشده دموکراتیک به فعل تبدیل شود.
@kavosh_garan
🔹نگاهی به اندیشههای هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید
سجاد صداقت: جنبشهای اجتماعی نقش بسیار مهمی در جامعهشناسی جدید ایفا میکنند. از یکسو آنها مستقیما در توسعه این رشته در دانشگاه موثر بودند و از سوی دیگر درک این مساله که اعضای جنبشهای اجتماعی زندگی اجتماعی را تحتتاثیر قرار میدهند، بسیار مهم بوده است. امروزه جنبشهای اجتماعی علاوهبر شرکت در سیاست سنتیتر، درگیر مبارزه بر سر تعریف معناها، ایجاد هویتها و شیوههای جدید زندگی نیز هستند. یکی از مهمترین اندیشمندانی که درباره این جنبشها به نظریهپردازی پرداخته و توجه ویژهای به آن نشان دادهاند، یورگن هابرماس است. اندیشمندی متولد 18 ژوئن 1929 در دوسلدورف آلمان که او را در زمره معتقدان به چپ رادیکال قرار دادهاند. نگاهی به اندیشههای یورگن هابرماس در باب جنبشهای اجتماعی جدید به فهم بهتر چنین حرکتها و جریانهایی کمک زیادی خواهد کرد.
شیءگشتگی و عقلانیت ارتباطی
هابرماس معتقد است «شیءگشتگی» که نتیجه رشد اقتصاد مصرفی و دولت رفاه بوروکراتیک پس از جنگ جهانی دوم است، وارد فضای زندگی خصوصی شده و گسترش یافته و این امر موجب ظهور جنبشهای اجتماعی جدید شده است. از نظر هابرماس جنبشهای اجتماعی اساسا برای دفاع از «زیست جهان»، که ارزشهای اجتماع و خانواده را در بر میگیرد، در مقابل شیءگشتگی و اداره بوروکراتیک به وجود آمدهاند. شیءگشتگی و اداره بوروکراتیک بهشدت زیست جهان را از ناحیه نظامهای اقتصادی و سیاسی جوامع مدرن تهدید میکنند. به عقیده او توسعه دولت و بازار، انگیزهها و ارزشهای سنتی را تضعیف کرده است. برای مثال تصمیم در حرمتگذاری به سلسلهمراتب منزلتی به وسیله رشد شایستهسالاری، تضییع شده است. او برای حل این تعارض مفهوم عقلانیت ارتباطی را به کار میگیرد و تاکید میکند که افزایش عقلانیت ارتباطی بستگی مستقیم به این امر دارد. جنبشهای اجتماعی مترقی با طرفداری از یک جامعه عادلانهتر و مشارکتیتر که بهگونهای عقلانیتر سازمان یافته است، خواستار جایگزینشدن این عقلانیت ارتباطی به جای پذیرش سنتی و غیرعقلانی هستند.
هابرماس در آثار خود جنبشهای اجتماعی جدید را به خاطر تلاششان برای بازگرداندن فعالیتهای رسما نهادینهشدهای مانند کار و سیاست به عرصه اجتماع، بهعنوان جنبشهای تدافعی در نظر میگیرد اما از آنجا که جنبشها میتوانند از طریق نقد عقلانی و اندیشهورزی دموکراتیک در حوزه عمومی بر فرآیند سیاسی رسمی تاثیر بگذارند، ایفاگران یک نقش بالقوه مترقی نیز در نظر گرفته میشوند. بنابراین هابرماس مدلی از دموکراسی ارائه میدهد تا پاسخی به شرایط جوامع پیچیده و جنبشهای اجتماعی جدید باشد. درحقیقت هابرماس خوشبینترین نظریهپرداز درمورد پیچیدگی و دموکراسی است.
او تحلیل خود را در مورد پیچیدهشدن جامعه از کارکردگرایی ساختاری استنتاج میکند. او معتقد است مدرنیزاسیون به انفکاک کارکردی جامع به چهار حوزه اصلی تقسیم شده که به وسیله دو نوع گرایش متفاوت مشخص میشود. اقتصاد و دولت بوروکراتیک بهمثابه نظامهایی تلقی میشوند که در آنها بازیگران اجتماعی با تفکر استراتژیک بر مبنای نفع شخصی به خودشان جهت میدهند. این نظامها پول و قدرت را تولید و از اینها برای رهبری جامعه استفاده میکنند. هابرماس معتقد است این نظامها طبق منطق درونی خودشان عمل میکنند و به درجه بالایی از سود دست مییابند. دو گروه دیگر که هابرماس آنها را زیست جهان مینامد، عبارت است از حوزه عمومی جامعه مدنی که خارج از دولت و اقتصاد است و حوزه خصوصی درونی. بازیگران در این عرصهها از طریق کنش ارتباطی درصدد درک یکدیگر برمیآیند و درصدد ایجاد نتایج عینی و غیرشخصی یا تاثیرگذاری بر دیگر بازیگران نیستند. زیست جهان بهطور مداوم از سوی سلطه تجاریشدن و اداره بوروکراتیک تهدید میشود. به عقیده هابرماس امری که جنبشهای اجتماعی باید در برابر آن مقاومت کنند، استعمار زیست جهان است.
🔻انحطاط حوزه عمومی
از نظر هابرماس نابودی ارتباطات عقلانی در زیست جهان که توسط دستاندازی دولت و اقتصاد به وجود آمده، حوزه عمومی را به انحطاط کشانده است. او استدلال میکند که هیچ امکانی برای زنده کردن حوزه عمومی در جامعه معاصر وجود ندارد اما سازمانها و نهادهایی که آن را نابود کردهاند، ممکن است از درون دموکراتیک شوند. احزاب سیاسی، سازمانها، موسسات دولتی و رسانهها باید به شیوهای سازماندهی شوند که امکان مباحثه عقلانی و انتقادی آزاد در آنها فراهم شود، تا به این ترتیب با تمرکز قدرت و پول مقابله شود و امکان دگرگونسازی یک حوزه عمومی اصلاحشده دموکراتیک به فعل تبدیل شود.
@kavosh_garan
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
ساخت بندی يک گفتمان بدون محدوديت و تحريف نشده می تواند شاخص خوبی براي بهتر نشان دادن زمينه های تحولی نسبتاً مبهم در جامعه نوين باشد .
#هابرماس
@kavosh_garan
#هابرماس
@kavosh_garan
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
جامعه شناسی، نوعی خود ناامیدی ایجاد می کند؛ یعنی دروغی را فاش می کند که افراد به خود می گویند و پایه همه ارزش ها، ولو مقدس ترین آنهاست. این علم بت شکن است...
#پی_یر_بوردیو
@kavosh_garan
#پی_یر_بوردیو
@kavosh_garan
Forwarded from آرشیو جلسات کتابخوانی (گروه فراگیری)
بررسی اجمالی «هفتاد و پنج سال برنامههای توسعه در ایران» و مرور انتقادی «برنامه هفتم توسعه»
دسترسی به فایل صوتی جلسه
جلسات توسعه
گروه کتابخوانی فراگیری
@ArchiveOfLiberalism
دسترسی به فایل صوتی جلسه
جلسات توسعه
گروه کتابخوانی فراگیری
@ArchiveOfLiberalism