Telegram Web Link
|بررسی‌های کلامی|
‌ ابن‌سینا و قول به معاد جسمانی _پس از انکار آن_ به دلیل ترس از علمای اسلام علامه مجلسی: شیخ ابوعلی در رساله مبدأ و معاد، تصریح به این مرتب نموده [انکار معاد جسمانی] و در شفا از ترس علمای اسلام، معاد جسمانی را حواله به صاحب شریعت نموده. علامه مجلسی، حق الیقین،…
‌‌
سید جلال آشتیانی و تصریح به همان مطلب علامه مجلسی:
ابن‌سینا برای فرار از تکفیر و حفظ جانش قائل به معاد جسمانی شده است

بنا بر قواعد فلسفه مشاء و اشراق معاد جسمانی امکان ندارد، ابن‌سینا نیز آن را از محالات دانسته و از امتناعش سخن گفته است. لذا قول به قبول معاد جسمانی به عقیده حقیر برای فرار از تکفیر و چه بسا برای حفظ جان بوده است.
✦༅✿༅✦═༅༅═┅──

عین کلام ایشان چنین است:
به عقيده نگارنده، روى مبانى و بر طبق قواعد مقرر در مسفورات حكماى مشاييه بلكه اشراقيه، عود ارواح به ابدان دنيوى امكان ندارد. و ممكن نيست حكيمى محقق نظير شيخ و فضلاى از حكما و اتراب و اتباع او به حشر اجساد و معاد جسمانى معتقد شوند، به خصوص آن كه برخى از اين جماعت، بر امتناع معاد جسمانى و عود روح به ابدان برهان اقامه نموده‌اند. و اصولا بنابر طريقه اين اكابر و بر طبق آنچه در فلسفه خود تقرير نموده‌اند و اركان آن را استوار ساخته‌اند، عود ارواح بعد از رجوع به ملكوت وجود و گرديدن نفوس، عقل محض و ورود در سلك ملائكه مجرده، از محالات و امتناع آن از بديهيات است. و بايد دانست كه حشر اجساد به برخى از نفوس اختصاص ندارد و مطابق نصوص كتاب و سنت، معاد جسمانى براى كليه افراد بشر ثابت است. اين اعاظم وقتى مى‌توانند در معاد جسمانى مقلد باشند كه امكان آن، محرز و دليلى بر امتناع آن اقامه نشده باشد، لذا آنچه در اين باب گفته‌اند، به عقيده حقير براى فرار از تكفير و چه بسا براى حفظ جان خود، از آنچه كه برهان بر امتناع آن اقامه نموده‌اند به ظاهر عدول كرده‌اند و مع ذلك در زمان حيات و بعد از ممات، آنها را تكفير نموده‌اند.

سید جلال آشتیانی، شرح زاد المسافر، ص۸۸-۸۷ (چاپ بوستان کتاب)
#ابن‌سینا | #تاریخ_فلسفه_اسلامی

@kalam_shia
|بررسی‌های کلامی|
سرگذشت فلسفهٔ اسلامی دکتر نصرالله حکمت «از سلسله سخنرانی‌های گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی» ۱۴۰۳/۲/۴ ✦༅✿༅✦═༅༅═┅── 4:49 احتمالا شما هم مثل من متوجه نشدید که مطالب بدایة الحکمة علامه طباطبایی به درد دنیا می‌خورد یا به درد آخرت! و کدام گره فروبسته ما را می‌تواند…

یک تذکر:
هنگامی که ما مثلا از آقای جوادی آملی مطلبی نقل می‌کنیم که مثلا ایشان می‌گویند محتوای فلان کتاب ابن‌سینا تقریبا کپی همان مطالب فارابی است، اینجا جا ندارد کسی به ما اعتراض کند و بگوید آقای جوادی صد جای دیگر از عظمت ابن‌سینا سخن گفته‌اند چرا آنها را ندیدی و....
خب گفته باشند، ما در اینجا با اعتراف‌ها کار داریم، همانطور که شما وقتی مطاعن خلفا و اهل سقیفه را از کتب سنی‌ها نقل می‌کنید یک سنی حق ندارد بگوید درست است که ما در فلان کتاب اعتراف کرده‌ایم خلیفه‌مان غاصب بوده ولی در جاهای دیگر هم گفته‌ایم آدم خوبی بوده!
اصلا احتجاج همین است، و صرفا اعتراف‌ها ذکر می‌شود؛ و این دیگر ربطی به فلسفه و غیرفلسفه ندارد و در همه بحث‌ها _چه دینی و چه غیردینی_ اینگونه است، اینکه برخی مدافعان فلسفه مدام پیام می‌دهند و با غفلت از این بحث عقلی ما را متهم به نادیده گرفتن سایر سخنان برخی اساتید می‌کنند عجیب است!
اینکه مثلا ما از استاد حکمت نقل می‌کنیم که می‌گوید بدایة الحکمة علامه طباطبایی هیچ گرهی را باز نکرده و نه به درد دین شما می‌خورد و نه به درد دنیایتان، دیگر شاگردانشان حق ندارند اعتراض کنند که باید سخنان استاد حکمت را کامل دید و ایشان مدام از شخصیت علامه طباطبایی تعریف می‌کنند و...
خب تعریف کنند! مگر ما گفتیم ایشان شخصیت آقای طباطبایی را می‌کوبند؟! اینکه ایشان در جای دیگر از شخصیت آقای طباطبایی تمجید می‌کنند نقضی بر این کلامشان نیست که بدایة الحکمة به درد دین و دنیای شما نمی‌خورد، نقض این جمله آن است که بگویند بدایة الحکمة به درد دین و دنیای شما می‌خورد! و اگر در جای دیگری چنین چیزی گفته باشند این تناقض‌گویی و ایراد به خودشان وارد است نه به ما!! [در حالیکه چنین تناقضی هم نگفته‌اند]
طُرفه کلام برخی دانشجویانی است که مدعی‌اند ما در جلسه سخنرانی استاد حکمت بودیم و این مطالب را نگفتند!! لذا ما در عین ارسال صوت جلسه، تک تک عبارات ایشان را آدرس دادیم تا مشخص شود سخن دانشجویانی که شاید در کلاس به خلسه فرو رفته بودند حجتی علیه ما نخواهد بود.

در انتها از همه شاگردان استاد حکمت که مدعی‌اند تقطیع مخلی در مطالب نقل شده از ایشان صورت گرفته، دعوت می‌شود با حفظ خونسردی بجای ارسال پیام‌های توهین‌آمیز یا نصایح اخلاقی، مطالب علمی خود را بصورت دقیق بیان کنند.

یکبار دیگر مفهوم تقطیع مخل را با ذکر مثالی بیان می‌کنیم:
دکتر احمدی، کتاب سبز، ص۲۹:
عباسی در جمله عجیبی می‌گوید ابن‌سینا آدم منحرفی است.
نقل شما: دکتر احمدی در ص۲۹ نوشته است: ابن‌سینا آدم منحرفی است.
این تقطیع، تقطیع مخل است چون هر چند شما عین کلام دکتر احمدی را نقل کرده‌اید اما ایشان این مطلب را از قول عباسی نقل کرده است و خودش چنین اعتقادی ندارد.
لذا از دانشجویان فلسفه خواهشمندیم معنای دقیق مفاهیم را متوجه باشند، و اگر استادی تناقض گفته باشد و یا کتابی را نقد کرده باشد که برای دانشجو خیلی ارزشمند بوده است و اکنون مطلب برایش سخت و اذیت‌کننده می‌آید، خود استاد را بازخواست نمایند نه ناقل را که تمام دقت‌ها را در نقل قول لحاظ می‌کند.
@kalam_shia
پدر فلسفه عربی

سعید شیخ: پر بیراه نیست اگر گفته شود همان‌گونه که دکارت پدر فلسفه مدرن خوانده می‌شود، کندی نیز باید پدر فلسفه عرب محسوب گردد. مطالعات تطبیقی در فلسفه اسلامی، ص۹۸

مصطفی محقق داماد در اعتراض به کلام شیخ چنین پاورقی می‌زند:
عنوان فلسفه عرب به جای فلسفه اسلامی کاملا ناموجه است زیرا تکوین آن فلسفه بی‌گمان به دست عرب‌ها انجام نشده است، وافرادی که در همین کتاب تذکره آنان آمده است اکثرا غیرعرب‌اند، نظیر ابن‌سینا، غزالی، و رازی ودیگران.

پی‌نوشت:
پاسخی به یک دفاع همیشگی وتکراری
این یک جواب سطحی است که مدام بعنوان اشکال به استعمال "فلسفه عربی" بگوییم فارابی و ابن‌سینا عرب نبودند. آیا واقعا مستشرقین نمی‌دانند که فارابی و ابن‌سینا عرب نبوده‌اند؟!
پس بهتر است محل نزاع را دریافت و به آن پاسخ داد نه یک جواب تکراری که خارج از محل نزاع است.
چکیده اشکال هانری کربن و اتین ژیلسون این بود که آنچه به عنوان فلسفه اسلامی معروف است، نه عقاید مطرح در دین اسلام، بلکه ترجمه و تفسیر عربی مبانی مطرح در فلسفه یونان است؛ لذا فلسفه عربی اصطلاح دقیق‌تری است، که آن را فرعی بر فلسفه یونان بدانیم نه فرعی بر اسلام.

@kalam_shia
تناقضی از مدافعان فلسفه اسلامی

وقتی مستشرقینِ مبتدی به فلاسفه اسلامی اشکال می‌کنند که شما فیلسوف نیستید بلکه مدافع دین هستید و حرفهایتان بیشتر الهیات است تا فلسفه، می‌گویند نه ما تعهدی برای دفاع از دین و دینی بودن حرفهایمان نداریم و آزاداندیشیم، و مثال به امثالِ انکار معاد جسمانی و... توسط ابن‌سینا می‌زنند و فاز روشنفکری می‌گیرند که ما آزاد اندیشیم، اما وقتی مستشرقینِ زبده‌تر همین معنا را مورد تأکید قرار می‌دهند که فلسفه موجود در عالم اسلام ربطی به دین اسلام ندارد و نباید آن را فلسفه اسلامی خطاب کرد، فلاسفه اسلامی سر به شورش برمی‌دارند!

#تاریخ_فلسفه_اسلامی
پست مرتبط:
https://www.tg-me.com/kalam_shia/610
@vtovbot
تبدیل به پیام صوتی
درسگفتار تاریخ فلسفه اسلامی
جلسه ششم
دکتر مهدی قوام صفری | دانشگاه تهران

موضوع جلسه: فارابی ۱

7:40 شروع جلسه
8:58 فارابی ترک بود
9:55 فلسفه اسلامی از کِی شروع شد؟
11:31 تفاوت فارابی و کندی
11:37 فلسفه اسلامی، تداوم سنت فلسفی فارابی است؛ فلسفه کندی در خود او تمام شد
12:47 کندی تنها فیلسوفی بود که به آفرینش از عدم قائل بود
14:50 چگونه فارابی می‌توانست بین ارسطو و افلاطون اختلافی نبیند؟
16:44 درباره اثولوجیا
24:12 فلوطین حمام نمی‌رفت...
26:59 خوشبختی کندی این بود که اثولوجیا بدستش نیافتاد!
27:36 ماهیت فلسفه اسلامی
35:25 المباحثات ابن سینا و ملاحظه‌ای پیرامون اثولوجیا | با این وجود او هم در همان سنت فلسفی اشتباه فارابی می‌افتد
42:50 قاعده الواحد فقط در اثولوحیا است؛ نه افلاطون چنین مطلبی دارد نه ارسطو، و نه هیچ منبع یونانی دیگر | شروع بدفهمی در فلسفه اسلامی
51:39 بدفهمی دیگر فارابی |سرایت حکم محسوس به نامحسوس

#قوام‌صفری | #تاریخ_فلسفه_اسلامی

@kalam_shia
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
|بررسی‌های کلامی|
Audio
22:51 قاعده الواحد و نظریه صدور را فارابی وارد اسلام کرد، کندی به قاعده الواحد قائل نیست

پس تا اینجا کلام آقای عسگری هم مانند همه آثار محققین تاریخ فلسفه مؤید کلام دکتر قوام و نقض ادعای کانال جذوات است، اما در ادامه آقای عسگری مطلبی بیان می‌کنند و می‌گویند عباراتی پیدا کرده‌اند که احساس می‌کنند کندی نظریه صدور را قبول دارد و از مستمعین جلسه می‌خواهند فهم خود را از عبارت بیان کنند [فارغ از اینکه بیان خواهیم کرد این عبارت کندی ربطی به نظریه صدور ندارد، خود آقای عسگری هم بیان می‌کنند که اطمینان قطعی به این برداشت ندارند و می‌دانند که هیچ محققی در طول تاریخ فلسفه اسلامی _چه محققین اسلامی و چه مستشرقین_ چنین چیزی را که کندی قائل به نظریه صدور باشد تأیید نکرده‌اند]

اکنون سؤال از ادمین کانال جذوات این است که آیا هر کس در هرگوشه‌ای از جهان بیان کند نظر جدیدی دارد، و خودش اذعان هم بکند که تقریبا مورخین تاریخ فلسفه تاکنون چنین چیزی را بیان نکرده‌اند و این احساس من از عبارت کندی است، آیا شما باید آن را نقدی بر دکتر قوام بدانید؟!
با بررسی مجموع نقدهای شما به نظر می‌رسد تعامل‌تان با آقای قوام علمی نیست و به هر نحو شده می‌خواهید چیزی علیه ایشان بگویید.
لازم به ذکر است، حتی اگر آقای عسگری بتواند ادعای خود را ثابت کند، باز نقضی بر دکتر قوام نخواهد بود و این یک بی‌دقتی از جانب ادمین کانال جذوات است، زیرا:
دکتر قوام فرمودند من و کندی قائل به خلق از عدم هستیم و قائل به قدم عالم نیستیم؛ ولی ادعای جدید آقای عسگری _حتی به فرض اثباتش_ این نیست که کندی منکر حدوث عالم است، بلکه می‌گوید خداوند عالم را لا من شئ خلق نمود، و سپس بقیه موجودات از یکدیگر بوجود آمدند. و این هیچ نقضی به ادعای دکتر قوام وارد نمی‌کند که کندی قائل به خلق از عدم و حدوث جهان است.
پس ادمین محترم دوباره هم در کلام دکتر قوام بی‌دقتی کرده‌اند و هم در کلام آقای عسگری. مضافا که بیان کردیم حتی اگر کلام آقای عسگری خلاف بیان دکتر قوام بود بدلیل اینکه یک نظر شاذ است نمی‌توان با استناد به آن گفت دروس دکتر قوام به درد نمی‌خورد و پژوهشگرانه نیست [در حالیکه در همین مورد ۹۹٪ پژوهش‌ها مؤید کلام دکتر قوام است؛ اصلا به فرض که مطلب دکتر قوام منحصر در خود ایشان باشد، شما باید ادله ایشان را رد کنید، کیلوکشی که نیست! انگار هر کسی در عالم حرفی خلاف حرف دکتر قوام زده باشد حق با آن فرد است، و ادمین جذوات براحتی و بدون اثبات می‌تواند به آن استناد کند!]

✦༅✿༅✦═༅༅═┅──
در اینجا بحث با ادمین کانال جذوات تمام شد، ادامه یک بحث علمی با آقای عسگری است:
35:44 شروع استدلال آقای عسگری بر اینکه احتمالا کندی قائل به نظریه صدور است (با استناد به قول استرن)

40:33 مهمترین شاهد و استدلال آقای عسگری بر اینکه کندی قائل به نظریه صدور است؛ عبارت مورد استناد این است که کندی گفته است خدا عالم را لا من شیء خلق کرد، و بقیه از همدیگر بوجود آمده‌اند.
البته خودشان هم اذعان می‌کنند که هیچ محققی در طول تاریخ فلسفه اسلامی _چه محققین اسلامی و چه مستشرقین_ چنین چیزی را که کندی قائل به نظریه صدور باشد را تأیید نکرده‌اند، و خودشان هم می‌گویند من احساس می‌کنم کندی می‌خواهد با این عبارت نظریه صدور را بگوید، و از بقیه مستمعین می‌خواهند که در برداشت درست به ایشان کمک کنند.
ما هم بعنوان یکی از مخاطبین نکته‌ای را عرض می‌کنیم:
نظریه صدور، معنا و مفهوم و استفاده خاص خود را دارد و چنین مطلبی نمی‌تواند ربط موجهی به نظریه صدور داشته باشد، چه اینکه نظریه صدور برای تبیین مشکلِ ادعایی خلقت که فلاسفه در ذهن داشتند مطرح شده است و بیان و استفاده‌اش برای حل آن است، اکنون که کندی آن مشکل را ندارد و اساسا قائل به حدوث است معنایی ندارد که به سمت نظریه صدور برود، می‌خواهد با آن چه مشکلی را حل کند؟!
و اساسا قول به حدوث عالم و خلق از عدم، در تضاد با نظریه صدور است، و نظریه صدور برای توجیه قدم عالم است؛ پس ما باید محکمات کلام فیلسوف را اصل قرار دهیم، و هرجا سخنِ متشابهی بود آن را به محکماتِ کلام شخص ارجاع دهیم.
مضافا، همه مسلمان‌ها و افراد خداباور هم قائلند خداوند در ابتدا حضرت آدم را خلق کردند و سپس بقیه بشر از حضرت آدم ایجاد شدند، اکنون این یعنی پذیرش نظریه صدور توسط همه افراد خداباور؟ واضح است که چنین نیست و باید متشابهات کلام را به محکمات ارجاع داد.
#قوام‌صفری | #تاریخ_فلسفه_اسلامی

@kalam_shia
|بررسی‌های کلامی|
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کندی | اثولوجیا | ترجمه

عبارتی از پیتر آدامسون در تأیید مطلب دکتر قوام صفری؛

آدامسون درباره کندی و اثولوجیا می‌نویسد:
به نظر نمی‌رسد که خودش هم زبان یونانی می‌دانست، با این حال هماهنگ‌کننده کوشش‌های گروهی از مترجمانِ مسیحی بود که در حلقه او کار می‌کردند.
و می‌نویسد:
بخش‌هایی از نسخه عربی پلوتینوس/ فلوطین، احتمالا بواسطه یک کژفهمی از توضیحاتی مقدماتی که در حلقه کندی به متنِ ترجمه اضافه شده بودند، به عنوان الهیات ارسطو (اثولوجیا) به نسل‌های بعدی منتقل شدند.
پیتر آدامسون، فلسفه در جهان اسلام، ص۳۳

#قوام‌صفری | #تاریخ_فلسفه_اسلامی

@kalam_shia
لازم به ذکر است بحث‌های فوق در دفاع از دکتر قوام، نه به معنای اشتباه نداشتن ایشان، بلکه به منظور تأیید کلیت عالم و فاضل بودن ایشان است در حیطه تخصصی خودشان و در مقابل تخریب‌هایی چون "بی‌ارزش بودن مطالب"، "پژوهشی و روشمند نبودن دروس" و... است. لذا با فرض این نکته می‌توان حتی صدها اشتباه در دروس و آثار ایشان و بقیه اساتید نشان داد، و البته در همه علوم اینگونه است و این نقصی بر اساتید ماهر آن علم نیست، و علم و دانش همین‌گونه پیشرفت کرده است.
#قوام‌صفری
@kalam_shia
|بررسی‌های کلامی|
خوشبختی کندی این بود که اثولوجیا بدستش نیافتاد! پی‌نوشت: مراد از اینکه اثولوجیا به دست کندی نیافتاد این نبود که وی اثولوجیا را ندیده است! بلکه منظور آن است که کندی در آثارش اثولوجیا را به ارسطو نسبت نداد. برخلاف باور برخی که قائل به تصحیح ترجمه اثولوجیا…

کندی| اثولوجیا| انحراف تاریخ فلسفه اسلامی
بخش اول

برخلاف مطلب دکتر قوام درباره اینکه خوشبختی کندی این بود که اثولوجیا بدستش نیافتاد [و آن را از ارسطو ندانست و اهمیتی نداد] ما از این مطلب سخن خواهیم گفت که احتمالا نسبت دادن این اثرِ منحول فلوطینی‌ به ارسطو _به طور عمد و با پاک کردن رد پا_ زیر سرِ خود کندی بوده است.
در واقع در اینجا نه تنها می‌توانیم با پیتر آدامسون هم‌نظر باشیم که اثولوجیای فلوطین، احتمالا بواسطه یک کژفهمی از توضیحاتی مقدماتی که در حلقه کندی به متنِ ترجمه اضافه شده بودند، به عنوان الهیات ارسطو به نسل‌های بعدی منتقل شد،¹ بلکه این احتمال را تقویت خواهیم کرد که کندی به عمد چنین انحرافی را در تاریخ فلسفه اسلامی ایجاد کرد.
همچنین با صرف نظر از مطلب فوق، عناصر فلوطینی اندیشه کندی را _همانطور که پروفسور گوتاس² و آدامسون³ مورد تأکید قرار داده‌اند_ نشان داده و بیان خواهیم کرد که کندی چه اثولوجیا را از ارسطو بداند و چه به او نسبت نداده باشد، تحت تأثیر اندیشه فلوطین است. به واقع کندی از نخستین کسانی است که قصد آشتی دادن فلسفه و دین اسلام _و به بیان دیگر وارد کردن فلسفه در اسلام_ را داشته است و چنین هدفی _چنانکه در طول تاریخ فلسفه نیز تجربه شده_ جز با تمسک به آثار فلوطینی محقق شدنی نبود. پس آنچه را که دکتر قوام _به مانند ما_ انحراف در تاریخ فلسفه در اسلام می‌داند، که آن همان وارد کردن اندیشه فلوطینی به تفکر اسلامی بود، با تلاش‌های خودِ کندی کلید خورده است.
توجه دادن به این مطلب به عنوان دفع دخل مقدر ضروری می‌نماید که بیان شود وارد کردن اندیشه فلوطینی لزوما به معنای یکپارچه فلوطینی شدنِ اندیشه کندی نیست؛ چه اینکه اولا: هیچ فیلسوفی در تاریخ فلسفه اسلامی، ارسطو را به تمامه رها نکرده و بطور کامل کنار ننهاده است، و دوم اینکه چنانکه گوتاس⁴ نیز اشاره کرده است کندی در زمان خود متهم به وارد کردن الحاد در دین اسلام بوده است، لذا فعالیتش _بعنوان نخستین فردی که بنا دارد اسلام را با یونان بیامیزد_ قاعدتا نمی‌توانست از حدی فراتر رود.

------------------------------------
۱. پیتر آدامسون، فلسفه در جهان اسلام، ص۳۳
۲. دیمیتری گوتاس، اندیشه یونانی، فرهنگ اسلامی، ص۱۸۲
۳. پیتر آدامسون، فلسفه در جهان اسلام، صفحات مختلف، از جمله، ۹۰، ۹۱، ۹۳، ۱۴۵، ۱۵۲
۴. دیمیتری گوتاس، اندیشه یونانی، فرهنگ اسلامی، ص۱۸۶

#کندی | #تاریخ_فلسفه_اسلامی
@kalam_shia
2024/09/28 18:12:51
Back to Top
HTML Embed Code: