پاسخی از پسِ پرده غیب، و جواب ما به آن پرده نشین
سید عزیز آقای محمد طباطبایی، باز حامل پیامی شدهاند از جانب رفیق ناشناخته خود در پاسخ به جوابیه ما:
ابتدا به سه پاسخ ما، به سه نقد قبلیشان جوابی مرقوم داشته و سپس نقدهای جدیدتری ذکر کردهاند.
ما چند قدمی با نقدهای ایشان مشی میکنیم:
درباره پاسخ اول ما گفتهاند که صرفا سؤالی در این باره کردهاند.
ما هم میگوییم: ما هم صرفا جوابی دادیم و میتوانید تعالیم بیشتر را از افرادی که نام بردیم اخذ کنید. (از جمله همین سید گرامی آقای سید محمد طباطبایی! از او بپرسید که چرا شماره نسخه هر صفحه را در کتاب احیایی ذکر نکردهاند، و فلسفه وجودی شماره صفحه نسخه چیست؟ و...)
درباره پاسخ دوم ما جواب دادهاند که مثلا علم غیب ندارند که بدانند مزیت ارجاع دادن به کتب امثال علامه طباطبایی و حسنزاده و... چیست؟
گوییم: علم غیب نمیخواست و قدری فطانت کافی بود، هر چند که اکنون نیز اتفاق خاصی نیافتاده و مشکلی ندارد که پس از اشکال کردن به ما، پی به حکمتش برده باشید و فهمیده باشید که تا اینجا دو اشکال اولتان که آن را با تمسخر بیان کردهاید تبدیل به هیچ شد.
درباره انتساب نسخه:
ما پاسخی نداریم جز حواله دادن خود مخاطبین به مطالعه مقدمه تحقیق. ما در اواخر مقدمه بیان کردهایم ورود ما در این نسخه به گونهای خواهد بود که امهات نقدهای مجلسی در این رساله را از کتب دیگرش نیز نشان خواهیم داد، لذا هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت که کسی منکر انتساب رساله حاضر شود و اصلا آن را نپذیرد. ولی گویا پرده نشین میلی به بیان کامل سخنان ما ندارد.
ایشان اشکالات دیگری نیز بیان کردهاند که اجمالا به برخی اشاره میکنیم:
گفتهاند چرا با وجود نسخه چاپی یک اثر، ما به نسخه خطی آن آدرس دادهایم. لابد از وجود اثر چاپی بیخبر بودیم یا مثلا شاید خواستهایم ادعای فضل و... بکنیم.
گوییم: خب شما هر کدام از این دلیل را که بیشتر مایل هستید اتخاذ کنید، ثم ماذا؟ نقد اساسیتان بعد از آن همه هوچیگری همین هاست؟
اما پاسخ: من علاوه بر این اثر، در جایی دیگری نیز به جای آدرس به کتاب چاپی، به متن نسخه آدرس دادهام؛ آنجا دلیلم این بود که مطلب موجود در متن چاپی دارای اشتباهاتی بود که ارجاع به آن استدلال من را دقیق نمیرساند. اما درباره آدرس ندادن به کتاب چاپی شرح صحیفه مرحوم مجلسی و به جای آن آدرس دادن به نسخه خطی کتاب؛ دلیلش این بود که دسترسی من به نسخه خطی این کتاب آسانتر از دسترسی به کتاب چاپی بود و گمان نمیکردم نزد برخی حضرات، چنین کاری عیبی نابخشودنی باشد!
اشکال پایانیشان نیز این است که چرا در فهرست منابع، سال چاپ کتبی مانند آموزش فلسفه آقای مصباح، و انه الحق آقای حسنزاده و... را ننوشتهایم.
گوییم: بله قبول دارم که شایسته بود سال چاپ کتب را باید دقیق بیان میکردم، و این اشکال موجود در سه کتاب تصحیح شده را در کارهای بعدی رفع کردهام.
در انتها گوییم، به فرض که اصلا تمامی این اشکالات شما وارد باشد، حقیقتا نقدهای شما همینها بود؟!
عمق نقدها، با میزان حرارات و نحوه ورودتان سنخیت زیادی نداشت.
در انتها، از آنجا که پشت آقای سیدمحمد طباطبایی مخفی شدهاید! و این ضعف علمیتان را ممکن است به اسم این سید بزرگوار ثبت کنید، و نیز از آنجا که مصاف با «شبح پشت پرده» چنگی به دل نمیزند، فعلا التفات به نقدهای شما را در همین مقدار به پایان میرسانیم؛ مگر آنکه رخی بنمایید ببینیم با که مخاطبه میکنیم. (هر چند که به نظر ما پرده نشینی عیب تلقی نمیشود ولی ما فعلا با پرده نشینها وقت زیادی نمیتوانیم صرف کنیم).
@kalam_shia
سید عزیز آقای محمد طباطبایی، باز حامل پیامی شدهاند از جانب رفیق ناشناخته خود در پاسخ به جوابیه ما:
ابتدا به سه پاسخ ما، به سه نقد قبلیشان جوابی مرقوم داشته و سپس نقدهای جدیدتری ذکر کردهاند.
ما چند قدمی با نقدهای ایشان مشی میکنیم:
درباره پاسخ اول ما گفتهاند که صرفا سؤالی در این باره کردهاند.
ما هم میگوییم: ما هم صرفا جوابی دادیم و میتوانید تعالیم بیشتر را از افرادی که نام بردیم اخذ کنید. (از جمله همین سید گرامی آقای سید محمد طباطبایی! از او بپرسید که چرا شماره نسخه هر صفحه را در کتاب احیایی ذکر نکردهاند، و فلسفه وجودی شماره صفحه نسخه چیست؟ و...)
درباره پاسخ دوم ما جواب دادهاند که مثلا علم غیب ندارند که بدانند مزیت ارجاع دادن به کتب امثال علامه طباطبایی و حسنزاده و... چیست؟
گوییم: علم غیب نمیخواست و قدری فطانت کافی بود، هر چند که اکنون نیز اتفاق خاصی نیافتاده و مشکلی ندارد که پس از اشکال کردن به ما، پی به حکمتش برده باشید و فهمیده باشید که تا اینجا دو اشکال اولتان که آن را با تمسخر بیان کردهاید تبدیل به هیچ شد.
درباره انتساب نسخه:
ما پاسخی نداریم جز حواله دادن خود مخاطبین به مطالعه مقدمه تحقیق. ما در اواخر مقدمه بیان کردهایم ورود ما در این نسخه به گونهای خواهد بود که امهات نقدهای مجلسی در این رساله را از کتب دیگرش نیز نشان خواهیم داد، لذا هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت که کسی منکر انتساب رساله حاضر شود و اصلا آن را نپذیرد. ولی گویا پرده نشین میلی به بیان کامل سخنان ما ندارد.
ایشان اشکالات دیگری نیز بیان کردهاند که اجمالا به برخی اشاره میکنیم:
گفتهاند چرا با وجود نسخه چاپی یک اثر، ما به نسخه خطی آن آدرس دادهایم. لابد از وجود اثر چاپی بیخبر بودیم یا مثلا شاید خواستهایم ادعای فضل و... بکنیم.
گوییم: خب شما هر کدام از این دلیل را که بیشتر مایل هستید اتخاذ کنید، ثم ماذا؟ نقد اساسیتان بعد از آن همه هوچیگری همین هاست؟
اما پاسخ: من علاوه بر این اثر، در جایی دیگری نیز به جای آدرس به کتاب چاپی، به متن نسخه آدرس دادهام؛ آنجا دلیلم این بود که مطلب موجود در متن چاپی دارای اشتباهاتی بود که ارجاع به آن استدلال من را دقیق نمیرساند. اما درباره آدرس ندادن به کتاب چاپی شرح صحیفه مرحوم مجلسی و به جای آن آدرس دادن به نسخه خطی کتاب؛ دلیلش این بود که دسترسی من به نسخه خطی این کتاب آسانتر از دسترسی به کتاب چاپی بود و گمان نمیکردم نزد برخی حضرات، چنین کاری عیبی نابخشودنی باشد!
اشکال پایانیشان نیز این است که چرا در فهرست منابع، سال چاپ کتبی مانند آموزش فلسفه آقای مصباح، و انه الحق آقای حسنزاده و... را ننوشتهایم.
گوییم: بله قبول دارم که شایسته بود سال چاپ کتب را باید دقیق بیان میکردم، و این اشکال موجود در سه کتاب تصحیح شده را در کارهای بعدی رفع کردهام.
در انتها گوییم، به فرض که اصلا تمامی این اشکالات شما وارد باشد، حقیقتا نقدهای شما همینها بود؟!
عمق نقدها، با میزان حرارات و نحوه ورودتان سنخیت زیادی نداشت.
در انتها، از آنجا که پشت آقای سیدمحمد طباطبایی مخفی شدهاید! و این ضعف علمیتان را ممکن است به اسم این سید بزرگوار ثبت کنید، و نیز از آنجا که مصاف با «شبح پشت پرده» چنگی به دل نمیزند، فعلا التفات به نقدهای شما را در همین مقدار به پایان میرسانیم؛ مگر آنکه رخی بنمایید ببینیم با که مخاطبه میکنیم. (هر چند که به نظر ما پرده نشینی عیب تلقی نمیشود ولی ما فعلا با پرده نشینها وقت زیادی نمیتوانیم صرف کنیم).
@kalam_shia
Telegram
بررسیهای کلامی
باسمه تعالی
السلام علیک یا فاطمة الزهرا (سلام الله علیها)
عظم الله اجورنا و اجورکم
ضمن تشکر از همه بزرگواران و سروران ارجمند که کتاب منتشر شده از جانب حقیر را مورد بررسی قرار دادهاند و مخصوصا از عزیزی که تعلیقه زدهاند.
اما مختصر اشاره ما به همین نقد:…
السلام علیک یا فاطمة الزهرا (سلام الله علیها)
عظم الله اجورنا و اجورکم
ضمن تشکر از همه بزرگواران و سروران ارجمند که کتاب منتشر شده از جانب حقیر را مورد بررسی قرار دادهاند و مخصوصا از عزیزی که تعلیقه زدهاند.
اما مختصر اشاره ما به همین نقد:…
رد صوفیه بهبهانی.pdf
1.6 MB
رد صوفیه [رد طریق النجات]
محمدجعفر بهبهانی آل آقا [فرزند صاحب خیراتیه و نوه علامه وحید بهبهانی]
تحقیق و تصحیح: رضا مختاری خویی
@kalam_shia
محمدجعفر بهبهانی آل آقا [فرزند صاحب خیراتیه و نوه علامه وحید بهبهانی]
تحقیق و تصحیح: رضا مختاری خویی
@kalam_shia
|بررسیهای کلامی|
🅾تاریخ اسلام آوردن علیقلی جدید الاسلام (پدر آنتونیو دوژِزو) و تألیف هداية الضالین زابینه اشمیتکه احتمال داده است علیقلی در سال ۱۶۹۶میلادی اسلام آورده باشد. فرانسیس ریچارد نیز سال ۱۶۹۷م را ذکر کرده است. و تاریخهای متفاوتی که دیگران ذکر کردهاند. اما براساس…
Telegram
بررسیهای کلامی
نسخهای تازهیاب از «هدایة الضالین» پدر آنتونیو دوژزو معروف به علیقلی جدید الاسلام
طبق گفته علی قلی، هدایة الضالین در چهار جلد تألیف شده است.
آنچه اکنون از نسخه های این کتاب موجود است فقط جلد اول آن است.
جلد اول پربرگ است و در دو بخش تألیف شده است. قدیمیترین…
طبق گفته علی قلی، هدایة الضالین در چهار جلد تألیف شده است.
آنچه اکنون از نسخه های این کتاب موجود است فقط جلد اول آن است.
جلد اول پربرگ است و در دو بخش تألیف شده است. قدیمیترین…
ان شاءالله در اواسط سال جدید میلادی اثری مرتبط با ابن سینا را بصورت فاکسیمیله و همراه با مقدمهای، با یکی از اساتید دانشگاه ییل امریکا منتشر خواهیم کرد.
کتاب قبلی نیز ان شاءالله ماههای آتی منتشر خواهد شد.
@kalam_shia
کتاب قبلی نیز ان شاءالله ماههای آتی منتشر خواهد شد.
@kalam_shia
یکی از بحثکنندگان در تاریخ اسلام و شبهه افکنان در این زمینه در مطلبی جدید گریه شبانهروزی حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از شهادت پدر بزرگوارشان و وجود بیت الأحزان را انکار کرده و منبع و منشاء آن را تنها یک روایت جعلی در بحار الأنوار اعلام کرده است.
پیشتر این شبهه و انکار توسط مقتدای لبنانی او مطرح شده بود و مرحوم سیدجعفر مرتضی عاملی در «مأساة الزهرا سلام الله علیها» به زیبایی و با اسناد فراوان جواب محکمی به او داده بود، اما گویا شیخ شبهه افکن نفع خود را در پخش دروغها و شبهات میبیند.
ما با کمک گرفتن از مطالب مرحوم سیدجعفر پاسخی به این شبهه افکنان میدهیم.
ایشان در کلیپی که منتشر کرده است میگوید:
اینکه معروف شده است حضرت زهرا سلام الله علیها به قدری در فراق پدرشان گریه میکردند به حدی که دیگر مورد اعتراض اهل مدینه قرار میگیرند که درخواست میکنند حضرت فقط یا روزها گریه کنند و یا شبها، و اینکه حضرت برای گریه به محلی به نام بیت الأحزان میروند هیچ اساسی جز یک روایت جعلی واضح در بحار الأنوار ندارد. و این تنها و تنها سند گریه شبانه روزی حضرت و بیت الأحزان است! و باید واویلا گفت و به حال حوزه تأسف خورد و... .
◀گوییم: این یک دروغ بزرگ است که علامه سیدجعفر مرتضی عاملی آن را آشکار کرده بود؛ خصال، امالی صدوق، تفسیر عیاشی، کشف الغمه، مناقب آل ابیطالب و... از جمله کتبی است که قبل از بحار الأنوار این مطالب را نقل کرده بودند. [با رجوع به مأساة میتوانید لیست کاملتری از این منابع را ببینید]
امالی صدوق:
«أَمَّا فَاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله فَبَكَتْ عَلَى رَسول الله حتّى تَأَذّى بِهَا أَهلُ المدينة وقالُوا لها قَد آذَيْتِنَا بِكَثْرَةِ بُكَائِكِ فَكَانَت تَخرُج إِلى المقابر مقابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْكِي حَتّى تَقضِيَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنصرف. شیخ صدوق، امالی، ص۱۲۱
و اما فاطمه دختر محمد صلی الله علیه وآله آنقدر بر رسول خدا گريست تا مردم مدينه از وى در آزار شدند و گفتند از فزونى گريهایت ما را آزار دادى، پس حضرت به مقابر شهداء میرفت و تا میخواست میگريست و سپس باز میگشت».
شیخ صدوق همچنین در خصال روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که:
«الْبَکاؤونَ خَمْسَة: آدَمُ و یعقُوبُ و یوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدِ وَ عَلِی بنُ الحُسَینِ (علیهم السلام)... وَ أَمَّا فَاطِمَةُ سلام الله علیها فَبَکتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله حَتَّی تَأَذَّی بِهِ أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا: قَدْ آذَیْتِینَا بِکثْرَةِ بُکائِک! إِمَّا أَنْ تَبْکی بِاللَّیْلِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْکی بِالنَّهَارِ. فَکانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکی حَتَّی تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ؛ خصال، ج۱، ص۲۷۲
گریه کنندگان [تاریخ] پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، حضرت فاطمه زهرا و امام سجاد (علیهم السلام). ... و اما حضرت فاطمه سلام الله علیها در فراق رسول خدا به قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده و به او گفتند: تو به واسطه کثرت گریهات ما را اذیّت میکنی! باید یا شب گریه کنی و یا روز گریان باشی! لذا حضرت زهرا سلام الله علیها از مدینه خارج و به سوی قبر شهداء میرفت و تا میخواست میگریست، سپس به سوی مدینه باز میگشت».
افزون بر روایات، از لحاظ تاریخی نیز در اینکه جایی به نام بیت الاحزان یا بیت الحزن در مدینه منسوب به حضرت زهرا سلام الله علیها بوده شکی نیست:
- ابن جبیر متوفای ۶۱۴ق در سفری که در قرن ششم به مدینه داشته اینچنین مشاهداتش را نقل میکند:
«یلی هذه القبة العباسیة بیت ینسب لفاطمه بنت الرسول(ص) یقال انه الذی آوَتْ الیه والتزمت فیه الحزن علی موت ابیها المصطفی». رحله ابن جبیر، چاپ دارالکتب ص۱۴۴
- علی بن ابی بکر بن علی هروی متوفای ۶۱۱ق می نویسد: «وبيت الأحزان لفاطمة، وبه قبر فاطمة، وقيل: إن فاطمة دفنت فى القبة التى فيها الآن ولدها الحسن رضى الله عنها» (الاشارات، ج۱، ص۷۹)
- سمهودی شافعی متوفای ۹۱۱ق از بیت الاحزان یاد کرده است: «إنه المعروف ببيت الحزن؛ لأن فاطمة رضي الله تعالى عنها أقامت به أيام حزنها على أبيها صلى اللّه عليه و سلم» (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج۳، ص۹۱۸، و نیز پاورقی ص۴۹۸).
ادامه:⬇
پیشتر این شبهه و انکار توسط مقتدای لبنانی او مطرح شده بود و مرحوم سیدجعفر مرتضی عاملی در «مأساة الزهرا سلام الله علیها» به زیبایی و با اسناد فراوان جواب محکمی به او داده بود، اما گویا شیخ شبهه افکن نفع خود را در پخش دروغها و شبهات میبیند.
ما با کمک گرفتن از مطالب مرحوم سیدجعفر پاسخی به این شبهه افکنان میدهیم.
ایشان در کلیپی که منتشر کرده است میگوید:
اینکه معروف شده است حضرت زهرا سلام الله علیها به قدری در فراق پدرشان گریه میکردند به حدی که دیگر مورد اعتراض اهل مدینه قرار میگیرند که درخواست میکنند حضرت فقط یا روزها گریه کنند و یا شبها، و اینکه حضرت برای گریه به محلی به نام بیت الأحزان میروند هیچ اساسی جز یک روایت جعلی واضح در بحار الأنوار ندارد. و این تنها و تنها سند گریه شبانه روزی حضرت و بیت الأحزان است! و باید واویلا گفت و به حال حوزه تأسف خورد و... .
◀گوییم: این یک دروغ بزرگ است که علامه سیدجعفر مرتضی عاملی آن را آشکار کرده بود؛ خصال، امالی صدوق، تفسیر عیاشی، کشف الغمه، مناقب آل ابیطالب و... از جمله کتبی است که قبل از بحار الأنوار این مطالب را نقل کرده بودند. [با رجوع به مأساة میتوانید لیست کاملتری از این منابع را ببینید]
امالی صدوق:
«أَمَّا فَاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله فَبَكَتْ عَلَى رَسول الله حتّى تَأَذّى بِهَا أَهلُ المدينة وقالُوا لها قَد آذَيْتِنَا بِكَثْرَةِ بُكَائِكِ فَكَانَت تَخرُج إِلى المقابر مقابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْكِي حَتّى تَقضِيَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنصرف. شیخ صدوق، امالی، ص۱۲۱
و اما فاطمه دختر محمد صلی الله علیه وآله آنقدر بر رسول خدا گريست تا مردم مدينه از وى در آزار شدند و گفتند از فزونى گريهایت ما را آزار دادى، پس حضرت به مقابر شهداء میرفت و تا میخواست میگريست و سپس باز میگشت».
شیخ صدوق همچنین در خصال روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که:
«الْبَکاؤونَ خَمْسَة: آدَمُ و یعقُوبُ و یوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدِ وَ عَلِی بنُ الحُسَینِ (علیهم السلام)... وَ أَمَّا فَاطِمَةُ سلام الله علیها فَبَکتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله حَتَّی تَأَذَّی بِهِ أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا: قَدْ آذَیْتِینَا بِکثْرَةِ بُکائِک! إِمَّا أَنْ تَبْکی بِاللَّیْلِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْکی بِالنَّهَارِ. فَکانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکی حَتَّی تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ؛ خصال، ج۱، ص۲۷۲
گریه کنندگان [تاریخ] پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، حضرت فاطمه زهرا و امام سجاد (علیهم السلام). ... و اما حضرت فاطمه سلام الله علیها در فراق رسول خدا به قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده و به او گفتند: تو به واسطه کثرت گریهات ما را اذیّت میکنی! باید یا شب گریه کنی و یا روز گریان باشی! لذا حضرت زهرا سلام الله علیها از مدینه خارج و به سوی قبر شهداء میرفت و تا میخواست میگریست، سپس به سوی مدینه باز میگشت».
افزون بر روایات، از لحاظ تاریخی نیز در اینکه جایی به نام بیت الاحزان یا بیت الحزن در مدینه منسوب به حضرت زهرا سلام الله علیها بوده شکی نیست:
- ابن جبیر متوفای ۶۱۴ق در سفری که در قرن ششم به مدینه داشته اینچنین مشاهداتش را نقل میکند:
«یلی هذه القبة العباسیة بیت ینسب لفاطمه بنت الرسول(ص) یقال انه الذی آوَتْ الیه والتزمت فیه الحزن علی موت ابیها المصطفی». رحله ابن جبیر، چاپ دارالکتب ص۱۴۴
- علی بن ابی بکر بن علی هروی متوفای ۶۱۱ق می نویسد: «وبيت الأحزان لفاطمة، وبه قبر فاطمة، وقيل: إن فاطمة دفنت فى القبة التى فيها الآن ولدها الحسن رضى الله عنها» (الاشارات، ج۱، ص۷۹)
- سمهودی شافعی متوفای ۹۱۱ق از بیت الاحزان یاد کرده است: «إنه المعروف ببيت الحزن؛ لأن فاطمة رضي الله تعالى عنها أقامت به أيام حزنها على أبيها صلى اللّه عليه و سلم» (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج۳، ص۹۱۸، و نیز پاورقی ص۴۹۸).
ادامه:⬇
بخش دوم پاسخ:
ما تصور نمیکنیم که صدای گریه حضرت زهرا سلام الله علیها در فراق پدرش آسایش مردم را به هم زده و موجب اعتراض آنان شده باشد، بلکه آنچه آنان را ناراحت کرد و به واکنش واداشت حالت حزن و اندوهی بود که از غم حضرت زهرا سلام الله علیها حاصل میشد.
درواقع آن مردم از گریه اذیت میشدند و نه صدای گریه! گریه حضرت فضای غم را در مدینه حاکم میکرد و آنها اعتراض داشتند. البته این اثر گریه حضرت برای آنها یک امر عادی بود، چرا که معجزات فراوانی از پیامبر خدا و امیرالمومنین و حسنین علیهم السلام دیده بودند. مانند آنهایی که معجزاتی از دیگر پیامبران میدیدند و نورانیت آنها را متوجه میشدند اما با آنها مبارزه میکردند.
و در حقیقت این گریه حضرت یک تنبه و تذکر دیگر بود به آنهایی که گمراه شده بودند و این هدایت توسط حجتهای خدا همیشه باعث آزار دشمنان دین بوده است.
ظلم و جنایت در حق حضرت به اندازهای زیاد بود که کسانی که فرستاده خدا را رها کردند و به او ظلم نمودند و آسیب رساندند و او را به گریه انداختند، اکنون میگفتند گریه اذیتمان میکند!
با اینکه کل زمین و... ملک حضرت زهرا سلام الله علیها و متعلق به حجت خداست اما آن مردم نه تنها با ظلم و ستم خود در مقابل حق ایستادند و حاضر به پیروی از دینی که آن همه معجزه از آن دیده بودند نشدند بلکه زبان به اعتراض بر حضرت گشودند! حق این جماعت عذاب الیم الهی است که بعد از مردن به آن میرسند.
[مطالب بیان شده حاصل ترکیب نوشتههای چند فرد، و از جمله بخش اساسیاش از مرحوم سیدجعفر مرتضی عاملی بود]
چون کلیپ مستشکل زیرنویس انگلیسی داشت ما هم مختصر مطالب فوق را به انگلیسی میآوریم:
@kalam_shia
ما تصور نمیکنیم که صدای گریه حضرت زهرا سلام الله علیها در فراق پدرش آسایش مردم را به هم زده و موجب اعتراض آنان شده باشد، بلکه آنچه آنان را ناراحت کرد و به واکنش واداشت حالت حزن و اندوهی بود که از غم حضرت زهرا سلام الله علیها حاصل میشد.
درواقع آن مردم از گریه اذیت میشدند و نه صدای گریه! گریه حضرت فضای غم را در مدینه حاکم میکرد و آنها اعتراض داشتند. البته این اثر گریه حضرت برای آنها یک امر عادی بود، چرا که معجزات فراوانی از پیامبر خدا و امیرالمومنین و حسنین علیهم السلام دیده بودند. مانند آنهایی که معجزاتی از دیگر پیامبران میدیدند و نورانیت آنها را متوجه میشدند اما با آنها مبارزه میکردند.
و در حقیقت این گریه حضرت یک تنبه و تذکر دیگر بود به آنهایی که گمراه شده بودند و این هدایت توسط حجتهای خدا همیشه باعث آزار دشمنان دین بوده است.
ظلم و جنایت در حق حضرت به اندازهای زیاد بود که کسانی که فرستاده خدا را رها کردند و به او ظلم نمودند و آسیب رساندند و او را به گریه انداختند، اکنون میگفتند گریه اذیتمان میکند!
با اینکه کل زمین و... ملک حضرت زهرا سلام الله علیها و متعلق به حجت خداست اما آن مردم نه تنها با ظلم و ستم خود در مقابل حق ایستادند و حاضر به پیروی از دینی که آن همه معجزه از آن دیده بودند نشدند بلکه زبان به اعتراض بر حضرت گشودند! حق این جماعت عذاب الیم الهی است که بعد از مردن به آن میرسند.
[مطالب بیان شده حاصل ترکیب نوشتههای چند فرد، و از جمله بخش اساسیاش از مرحوم سیدجعفر مرتضی عاملی بود]
چون کلیپ مستشکل زیرنویس انگلیسی داشت ما هم مختصر مطالب فوق را به انگلیسی میآوریم:
@kalam_shia
The Issue of “Beit-ol-Ahzan”
According to Islamic history, the holy prophet’s only daughter Sayedah Fatima (SA) was mourning continuously after him both for missing her father and for what people did to her husband and deviated Islam from its true path. As the people of Madinah were feeling the atmosphere of grief and sadness resulting from her continuous crying which affected their daily lives, instead of returning to the true Islam and following the orders of the holy prophet (SAA), they complained this to her husband, Amir-ol-Momenin Ali (SA). Therefore, Amir-ol-Momenin Ali (SA) prepared a small place outside of the city (apparently near the graves of the martyrs) for Sayedah Fatima (SA) to go there and mourn. This place is known as “Beit-ol-Ahzan”, meaning the house of sorrow. This event has been under special attention by Shia Muslims as they are intended to follow the orders of the prophet (SA) and real Islam, which guided them to obey and love his household, the most important figures of whom being Amir-ol-Momenin Ali (SA) and Sayedah Fatima (SA).
Recently, a (fake) scholar calling himself Shia claimed that this story was not true and we don’t have trustable narrations, even inside Shia school of taught, to accept it. He claims that the continuous mourning of Sayedah Fatimah (SA) after her father and the complaints of people of Madinah and existence of a place for her to grief, are all based on a made-up narration!!! Similar claims have already been done before this and the great scholar Sayed Jaafar Mortaza Ameli[1] has given a complete response to them[2]. As he mentioned, many books confirm the occurrence of this event, including Khesal[3] , Amali Sheikh Sadouq[4] , Tafsir Ayyashi[5], Kashf-ol-Ghommah[6], Manaqeb Ale-Abi-Taleb[7] , etc. In addition to the narration books, there are also many history books stating the existence of Beit-ol-Ahzan. Just to mention a few, Ibn-Jobair[8] , Ali-ibn-Abibakr-ibn-Ali Heravy[9] , and Samhoudi Shafie[10] all reported the existence of a place called Beit-ol-Ahzan in which Sayedah Fatimah used to mourn for her father.
Once again, we have to emphasize that our understanding is it wasn’t the voice of crying that bothered the people of Madinah, but its effect and the sadness atmosphere resulting from it. Such effects were not strange for those people as they had already seen so many miracles from the prophet (SAA) and his Ahl-ol-Bait (as it can be proved using both Shia and Sonni narrations, the term “Ahl-ol-Bait” which means the household of the prophet (SAA) refers to Amir-ol-Momein Ali, Sayedah Fatimah and their successors). Actually, it has been always the same in the history of religion: some people stood against the prophets even though they had already seen a lot of miracles from them. The point is, the prophets and their true successors always tried to guide people to the path of God by several different means. This mourning and crying of Sayedah Fatimah could also have similar effects on people who wanted to follow the truth. Sadly however, only a few were faithful and the rest didn’t accept the guidance given by Ahl-ol-Bait. Instead of rethinking of what they did to Amir-ol-Momenin Ali (SA) and Sayedah Fatimah (SA) and trying to compensate part of their injustice and unfaithful deeds, they complained to the grief of Sayedah Fatimah (SA)!!! This was their great sin which resulted into the deviation of real Islam, the effects of which can still be seen, for example in the appearance of terrorist groups like ISIS, etc.
________________________
1. سیدجعفر مرتضی عاملی
2. «مأساة الزهرا سلام الله علیها», V1, p 336 -343
3. خصال, V2, P 272
4. امالی, V2, P121
5. تفسیر عیاشی, V2, P188
6. کشف الغمه, V2, P 124
7. مناقب آل ابیطالب, V3, P322
8. رحله ابن جبیر, P 144
9. الاشارات, V1, P 79
10. وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى, V3, P918, and also the footnote at P498
@kalam_shia
According to Islamic history, the holy prophet’s only daughter Sayedah Fatima (SA) was mourning continuously after him both for missing her father and for what people did to her husband and deviated Islam from its true path. As the people of Madinah were feeling the atmosphere of grief and sadness resulting from her continuous crying which affected their daily lives, instead of returning to the true Islam and following the orders of the holy prophet (SAA), they complained this to her husband, Amir-ol-Momenin Ali (SA). Therefore, Amir-ol-Momenin Ali (SA) prepared a small place outside of the city (apparently near the graves of the martyrs) for Sayedah Fatima (SA) to go there and mourn. This place is known as “Beit-ol-Ahzan”, meaning the house of sorrow. This event has been under special attention by Shia Muslims as they are intended to follow the orders of the prophet (SA) and real Islam, which guided them to obey and love his household, the most important figures of whom being Amir-ol-Momenin Ali (SA) and Sayedah Fatima (SA).
Recently, a (fake) scholar calling himself Shia claimed that this story was not true and we don’t have trustable narrations, even inside Shia school of taught, to accept it. He claims that the continuous mourning of Sayedah Fatimah (SA) after her father and the complaints of people of Madinah and existence of a place for her to grief, are all based on a made-up narration!!! Similar claims have already been done before this and the great scholar Sayed Jaafar Mortaza Ameli[1] has given a complete response to them[2]. As he mentioned, many books confirm the occurrence of this event, including Khesal[3] , Amali Sheikh Sadouq[4] , Tafsir Ayyashi[5], Kashf-ol-Ghommah[6], Manaqeb Ale-Abi-Taleb[7] , etc. In addition to the narration books, there are also many history books stating the existence of Beit-ol-Ahzan. Just to mention a few, Ibn-Jobair[8] , Ali-ibn-Abibakr-ibn-Ali Heravy[9] , and Samhoudi Shafie[10] all reported the existence of a place called Beit-ol-Ahzan in which Sayedah Fatimah used to mourn for her father.
Once again, we have to emphasize that our understanding is it wasn’t the voice of crying that bothered the people of Madinah, but its effect and the sadness atmosphere resulting from it. Such effects were not strange for those people as they had already seen so many miracles from the prophet (SAA) and his Ahl-ol-Bait (as it can be proved using both Shia and Sonni narrations, the term “Ahl-ol-Bait” which means the household of the prophet (SAA) refers to Amir-ol-Momein Ali, Sayedah Fatimah and their successors). Actually, it has been always the same in the history of religion: some people stood against the prophets even though they had already seen a lot of miracles from them. The point is, the prophets and their true successors always tried to guide people to the path of God by several different means. This mourning and crying of Sayedah Fatimah could also have similar effects on people who wanted to follow the truth. Sadly however, only a few were faithful and the rest didn’t accept the guidance given by Ahl-ol-Bait. Instead of rethinking of what they did to Amir-ol-Momenin Ali (SA) and Sayedah Fatimah (SA) and trying to compensate part of their injustice and unfaithful deeds, they complained to the grief of Sayedah Fatimah (SA)!!! This was their great sin which resulted into the deviation of real Islam, the effects of which can still be seen, for example in the appearance of terrorist groups like ISIS, etc.
________________________
1. سیدجعفر مرتضی عاملی
2. «مأساة الزهرا سلام الله علیها», V1, p 336 -343
3. خصال, V2, P 272
4. امالی, V2, P121
5. تفسیر عیاشی, V2, P188
6. کشف الغمه, V2, P 124
7. مناقب آل ابیطالب, V3, P322
8. رحله ابن جبیر, P 144
9. الاشارات, V1, P 79
10. وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى, V3, P918, and also the footnote at P498
@kalam_shia
Forwarded from درایت
🔴 رنگ فلسفی
برخی در برتر نشان دادن فلسفه و کتب فلسفی بر کلام و کتب کلامی از تاثیرپذیری مثل کتاب تجرید و رنگ فلسفی گرفتن مبانی آن استشهاد می کنند به کلامی از مرحوم مطهری: " وقتی خواجه نصیر الدین طوسی ظهور کرد و کتاب تجرید الاعتقاد را نوشت، کلام بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت. مجموعه آثار، 88/3 ".
ولکن باید دانست که در عصور متاخره متاسفانه به غلط واژه فلسفه بجای واژه تعقل در السنه معروف و مشهور شده است. یعنی بجای کاربرد بحثهای تعقلی از بحثهای فلسفی استفاده می شود لذا باعث مغالطه و گمراهی اذهان می شود. بعنوان مثال: " در برخی مذاهب مانند اسلام، جهان شناسی در متن مذهب رنگ فلسفی یعنی رنگ استدلالی و تعقلی به خود گرفته است. همان، 35/3 - 81/2 ".
بنابراین اگر گفته می شود کلام بعد از خواجه بیشتر رنگ فلسفی گرفته است یعنی بیشتر استدلالی شده است نه آنکه مبانی فلسفه در آن مورد پذیرش واقع شده باشد و الا کتابی که بخواهد بیش از نود درصد مبانی فلسفی را ارائه دهد دیگر کتابی کلامی نیست بلکه فلسفی است و باید از کتب فلسفی شمرده شود، و قبلا گذشت که ایشان می فرماید: " کتاب تجرید الاعتقاد خواجه یکی از معروفترین کتب کلام است. کلیات علوم اسلامی، مطهری، 156 ".
@derayat1
برخی در برتر نشان دادن فلسفه و کتب فلسفی بر کلام و کتب کلامی از تاثیرپذیری مثل کتاب تجرید و رنگ فلسفی گرفتن مبانی آن استشهاد می کنند به کلامی از مرحوم مطهری: " وقتی خواجه نصیر الدین طوسی ظهور کرد و کتاب تجرید الاعتقاد را نوشت، کلام بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت. مجموعه آثار، 88/3 ".
ولکن باید دانست که در عصور متاخره متاسفانه به غلط واژه فلسفه بجای واژه تعقل در السنه معروف و مشهور شده است. یعنی بجای کاربرد بحثهای تعقلی از بحثهای فلسفی استفاده می شود لذا باعث مغالطه و گمراهی اذهان می شود. بعنوان مثال: " در برخی مذاهب مانند اسلام، جهان شناسی در متن مذهب رنگ فلسفی یعنی رنگ استدلالی و تعقلی به خود گرفته است. همان، 35/3 - 81/2 ".
بنابراین اگر گفته می شود کلام بعد از خواجه بیشتر رنگ فلسفی گرفته است یعنی بیشتر استدلالی شده است نه آنکه مبانی فلسفه در آن مورد پذیرش واقع شده باشد و الا کتابی که بخواهد بیش از نود درصد مبانی فلسفی را ارائه دهد دیگر کتابی کلامی نیست بلکه فلسفی است و باید از کتب فلسفی شمرده شود، و قبلا گذشت که ایشان می فرماید: " کتاب تجرید الاعتقاد خواجه یکی از معروفترین کتب کلام است. کلیات علوم اسلامی، مطهری، 156 ".
@derayat1
|بررسیهای کلامی|
🔴 رنگ فلسفی برخی در برتر نشان دادن فلسفه و کتب فلسفی بر کلام و کتب کلامی از تاثیرپذیری مثل کتاب تجرید و رنگ فلسفی گرفتن مبانی آن استشهاد می کنند به کلامی از مرحوم مطهری: " وقتی خواجه نصیر الدین طوسی ظهور کرد و کتاب تجرید الاعتقاد را نوشت، کلام بیش از نود…
تأیید این پیام، سخنرانی آقای منوچهر صدوقی سها است که در روز بزرگداشت خواجه فرمودند:
اینکه میگویند خواجه نصیر مؤسس کلام فلسفی است دروغ است، زیرا ام المعارف ما قرآن است. اصلا خود قرآن کریم و احادیث مشتمل بر بسیاری از مسائل فلسفی هستند.
پس چنانکه مشخص است تنها وجه درست این جمله که «خواجه کلام را فلسفی کرد» این خواهد بود که روش و کلام خواجه طبق مبانی عقلی بود.
و البته چون خواجه در شرح تجرید با اکثر قواعد و مبانی فلسفه مخالفت کرده پس وجهی نمیماند که کتاب ایشان را فلسفی بنامیم الا با همان تسامح اشتباه!
http://www.ibna.ir/fa/report/303303/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%D9%85%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF
@kalam_shia
اینکه میگویند خواجه نصیر مؤسس کلام فلسفی است دروغ است، زیرا ام المعارف ما قرآن است. اصلا خود قرآن کریم و احادیث مشتمل بر بسیاری از مسائل فلسفی هستند.
پس چنانکه مشخص است تنها وجه درست این جمله که «خواجه کلام را فلسفی کرد» این خواهد بود که روش و کلام خواجه طبق مبانی عقلی بود.
و البته چون خواجه در شرح تجرید با اکثر قواعد و مبانی فلسفه مخالفت کرده پس وجهی نمیماند که کتاب ایشان را فلسفی بنامیم الا با همان تسامح اشتباه!
http://www.ibna.ir/fa/report/303303/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%D9%85%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF
@kalam_shia
IBNA
کلام جدید پیش از خواجه در قرآن و حدیث موجود است
منوچهر صدوقی سها گفت: این که میگویند خواجه نصیر مؤسس کلام فلسفی است دروغ است زیرا امالمعارف ما قرآن است. اصلا خود قرآن کریم و احادیث حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) مشتمل بر بسیاری مسائل فلسفی هستند.
|بررسیهای کلامی|
How do we know Abu-Bakr from Quran.pdf
در این مقاله ضمن بررسی ادعاهای عامه، نشان داده شده است که آیه غار نه تنها شامل هیچ فضیلتی برای ابوبکر نیست، بلکه نشان دهنده این است که او ایمان نداشت، که نتیجتا هرگز نمیتواند جانشین به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد.
https://www.tg-me.com/kalam_shia/302
https://www.tg-me.com/kalam_shia/302
Telegram
بررسیهای کلامی
How do we know Abu-Bakr from Quran?
Abstract: Sunnis (one of the two main sects of Islam) claim that the verse 40 of Sourah Tawbah in the holly Quran is the greatest virtue of their first Khalif, Abu-Bakr (who is not accepted as a true Khalif by Shia Muslims).…
Abstract: Sunnis (one of the two main sects of Islam) claim that the verse 40 of Sourah Tawbah in the holly Quran is the greatest virtue of their first Khalif, Abu-Bakr (who is not accepted as a true Khalif by Shia Muslims).…
|بررسیهای کلامی|
#شیخیه 📕رد رد هدیة النملة شیخ محمد هادی تهرانی نجفی (مکفَّر) کتابخانه مرکز احیاء، شماره نسخه 3638 مرحوم آیت الله شیخ هادی تهرانی در ابتدای رساله با اشاره به برخی مبانی شیخیه میگوید ایشان این سخنان را از ابن عربی و صوفیه گرفتهاند. 💠بعد از آنکه همدانی کتاب…
شیخ هادی طهرانی:
اتباع شیخ احمد احسایی طریقه و مزخرفات خود را از امثال ابن عربی و اتباع او اخذ نمودهاند، هر چند که جهت گول زدن عوام بسیار بر ایشان طعن میزنند و عداوت با ایشان نشان میدهند.
رساله پاسخ به دو پرسش، کتابخانه مرکز احیاء، شماره نسخه ۴۲۶۵/۴، ص۳۵۸-۳۵۷
ادامه پست:
⬇️
https://www.tg-me.com/kalam_shia/358
اتباع شیخ احمد احسایی طریقه و مزخرفات خود را از امثال ابن عربی و اتباع او اخذ نمودهاند، هر چند که جهت گول زدن عوام بسیار بر ایشان طعن میزنند و عداوت با ایشان نشان میدهند.
رساله پاسخ به دو پرسش، کتابخانه مرکز احیاء، شماره نسخه ۴۲۶۵/۴، ص۳۵۸-۳۵۷
ادامه پست:
⬇️
https://www.tg-me.com/kalam_shia/358
متکلم خبیر، شیخ هادی طهرانی در پاسخ به چند شبههای که درباره عقاید شیخیه از ایشان پرسیدهاند [این رساله با عنوان پاسخ به دو پرسش در فهرستگان نسخههای خطی آمده است] در ده بخش به نقد عقاید شیخ احمد احسایی و شاگردان او میپردازد. در بخش دهم این رساله آمده است:
«این طایفه ضاله مضله خذلهم الله تعالی، این طریقه را چون سایر مزخرفات خود از صوفیه مانند محیی الدین و اتباع او _لعنة الله علیهم وعلی من تأمّل في لعنهم بعد الإطّلاع علی ما یقولون_ اخذ نمودهاند هرچند بسیار بر ایشان طعن میزنند و نهایت خصومت و عداوت را با ایشان اظهار مینمایند به جهت گول زدن عوام کالأنعام».
شیخ هادی طهرانی برای دیدن انحرافات شیخ احمد احسایی و اتباع او ارجاع به رساله مفصل خود میدهد. ظاهرا مراد او همان رسالهای است که آقا بزرگ طهرانی در الذریعة با عنوان رد رد هدیة النملة معرفی کرده است.
این رساله که در تملک مرحوم محدث ارموی بود اکنون در کتابخانه مرکز احیاء نگهداری میشود.
لازم به ذکر است در زندگینامه و معرفی آثار شیخ هادی طهرانی که فاضل محترم آقای هادی مکارم در ابتدای «رسائل کلامیه شیخ هادی طهرانی» آوردهاند هیچ اشارهای به نسخه «رد رد هدیة النملة» نشده است، و درباره رساله «پاسخ به دو پرسش» نیز صرفا چنین القا شده است که نقد بر شیخیه از جانب سؤال کننده و به دلیل ناآشنایی او با شیخیه بوده است! و هیچ اشارهای نشده است که شیخ هادی طهرانی اساس مطالب شیخ احمد احسایی و اتباع او را به نقد کشیده است.
#شیخیه
@kalam_shia
«این طایفه ضاله مضله خذلهم الله تعالی، این طریقه را چون سایر مزخرفات خود از صوفیه مانند محیی الدین و اتباع او _لعنة الله علیهم وعلی من تأمّل في لعنهم بعد الإطّلاع علی ما یقولون_ اخذ نمودهاند هرچند بسیار بر ایشان طعن میزنند و نهایت خصومت و عداوت را با ایشان اظهار مینمایند به جهت گول زدن عوام کالأنعام».
شیخ هادی طهرانی برای دیدن انحرافات شیخ احمد احسایی و اتباع او ارجاع به رساله مفصل خود میدهد. ظاهرا مراد او همان رسالهای است که آقا بزرگ طهرانی در الذریعة با عنوان رد رد هدیة النملة معرفی کرده است.
این رساله که در تملک مرحوم محدث ارموی بود اکنون در کتابخانه مرکز احیاء نگهداری میشود.
لازم به ذکر است در زندگینامه و معرفی آثار شیخ هادی طهرانی که فاضل محترم آقای هادی مکارم در ابتدای «رسائل کلامیه شیخ هادی طهرانی» آوردهاند هیچ اشارهای به نسخه «رد رد هدیة النملة» نشده است، و درباره رساله «پاسخ به دو پرسش» نیز صرفا چنین القا شده است که نقد بر شیخیه از جانب سؤال کننده و به دلیل ناآشنایی او با شیخیه بوده است! و هیچ اشارهای نشده است که شیخ هادی طهرانی اساس مطالب شیخ احمد احسایی و اتباع او را به نقد کشیده است.
#شیخیه
@kalam_shia
Telegram
|بررسیهای کلامی|
تابستان ۱۳۹۷ در مجله آینه معرفت دانشگاه شهید بهشتی مقالهای چاپ کردیم تحت عنوان:
بررسی مفهوم «فطری بودن خداشناسی» در مکتب تفکیک (با تکیه بر دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی و شیخ محمود حلبی)
در این مقاله تحریف و وارونه کردن معنای معرفت فطری را توسط تفکیکیان نشان دادیم، و با ادلهای ثابت کردیم که میرزامهدی اصفهانی به شدت مخالف استدلال عقلی و برهانآوری بود و آن را کج راهه میدانست و سپس خداشناسی صحیح را شهود ذات خدا معرفی میکرد.
نقدها و مطالب بیشتر را میتوانید در همان مقاله دنبال کنید.
یکسال بعد از آن در تابستان۹۸، آقای محمدتقی سبحانی رئیس انجمن کلام حوزه در مجله زیر نظر همان انجمن و متعلق به انجمن کلام، مقالهای چاپ کردهاند تحت عنوان:
«فطرت و معرفت فطری از دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی»
چنانکه ملاحظه میشود عنوان مقاله ایشان تقریبا با مقاله ما یکسان حساب میشود و طبق قوانین علمی چون هر دو مقاله بالاترین رده علمی [علمی_پژوهشی] را دارند ایشان باید به عنوان پیشینه تحقیق در مقاله خود ادله خود درباره اینکه مقاله مشابه پیشین چه کمبودها و نقصهایی داشته که ایشان اقدام به چاپ مقاله خود کردهاند را درج میکردند و به استدلالهای مقاله پیشین پاسخ میدادند؛ اما نهایت کاری که کردهاند در پاورقی یکی از صفحات چنین درج کردهاند:
«متأسفانه برخی از محققان که به مبانی میرزای اصفهانی آشنا نیستند، گمان کردهاند که معرفت فطری همان علم حضوری در فلسفه است و دیدگاه میرزا را بر وحدت وجود و امثال آن حمل کردهاند».¹
کسانی که با روند چاپ مقاله با رده علمی_پژوهشی و مخصوصا در دانشگاههای معتبر آشنا هستند میدانند که مقاله علمی فقط جای بحث و استدلال است و باید برای هر ادعا، دلیل بیان کرد؛ حتی برخی مجلات دانشگاه تهران اجازه نمیدهد از الفاظی چون متأسفانه و... برای نقد دیدگاه طرف مقابل استفاده کنید، چه رسد به اینکه این تأسف تنها نحوه مواجهه شما با ادله طرف مقابل باشد و بدون درج استدلالها صرفا تأسف بخورید و رد شوید! باید استدلالها بیان شود تا مخاطبین، خود بین ضعف و قوت ادله طرفین داوری کنند.
در انتها لینک هر دو مقاله را جهت مطالعه مخاطبین درج میکنیم شاید مشخص شود دلیل واهمه طرفداران مکتب تفکیک از پرداختن به مطالب منتقدین چیست.
البته لازم به ذکر نام پژوهشگر دیگری نیز در مقاله کنار اسم آقای محمدتقی سبحانی درج شده است و احتمال کمی وجود دارد بعدا مشخص شود آقای سبحانی با این همه مشغله و پست و همایش و... اصلا فرصت کار علمی نداشتند و اسمشان جهت حل مشکلات و تسهیل روند چاپ ذیل مقاله خورده است ولی چون این کار را ناپسند میدانیم فعلا با همان دید اول به مقاله فوق پرداختیم. [پیشتر یکی از تفکیکیان که نامشان ذیل مقالهای خورده بود که ما به نقدش پرداخته بودیم، مسئولیت مطالب را به عهده دانشجوی خود دانسته بود! و البته این آفتی شایع در جوامع علمی ماست]
مقاله ما در تابستان۹۷
مقاله ایشان در تابستان۹۸
@kalam_shia
.
بررسی مفهوم «فطری بودن خداشناسی» در مکتب تفکیک (با تکیه بر دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی و شیخ محمود حلبی)
در این مقاله تحریف و وارونه کردن معنای معرفت فطری را توسط تفکیکیان نشان دادیم، و با ادلهای ثابت کردیم که میرزامهدی اصفهانی به شدت مخالف استدلال عقلی و برهانآوری بود و آن را کج راهه میدانست و سپس خداشناسی صحیح را شهود ذات خدا معرفی میکرد.
نقدها و مطالب بیشتر را میتوانید در همان مقاله دنبال کنید.
یکسال بعد از آن در تابستان۹۸، آقای محمدتقی سبحانی رئیس انجمن کلام حوزه در مجله زیر نظر همان انجمن و متعلق به انجمن کلام، مقالهای چاپ کردهاند تحت عنوان:
«فطرت و معرفت فطری از دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی»
چنانکه ملاحظه میشود عنوان مقاله ایشان تقریبا با مقاله ما یکسان حساب میشود و طبق قوانین علمی چون هر دو مقاله بالاترین رده علمی [علمی_پژوهشی] را دارند ایشان باید به عنوان پیشینه تحقیق در مقاله خود ادله خود درباره اینکه مقاله مشابه پیشین چه کمبودها و نقصهایی داشته که ایشان اقدام به چاپ مقاله خود کردهاند را درج میکردند و به استدلالهای مقاله پیشین پاسخ میدادند؛ اما نهایت کاری که کردهاند در پاورقی یکی از صفحات چنین درج کردهاند:
«متأسفانه برخی از محققان که به مبانی میرزای اصفهانی آشنا نیستند، گمان کردهاند که معرفت فطری همان علم حضوری در فلسفه است و دیدگاه میرزا را بر وحدت وجود و امثال آن حمل کردهاند».¹
کسانی که با روند چاپ مقاله با رده علمی_پژوهشی و مخصوصا در دانشگاههای معتبر آشنا هستند میدانند که مقاله علمی فقط جای بحث و استدلال است و باید برای هر ادعا، دلیل بیان کرد؛ حتی برخی مجلات دانشگاه تهران اجازه نمیدهد از الفاظی چون متأسفانه و... برای نقد دیدگاه طرف مقابل استفاده کنید، چه رسد به اینکه این تأسف تنها نحوه مواجهه شما با ادله طرف مقابل باشد و بدون درج استدلالها صرفا تأسف بخورید و رد شوید! باید استدلالها بیان شود تا مخاطبین، خود بین ضعف و قوت ادله طرفین داوری کنند.
در انتها لینک هر دو مقاله را جهت مطالعه مخاطبین درج میکنیم شاید مشخص شود دلیل واهمه طرفداران مکتب تفکیک از پرداختن به مطالب منتقدین چیست.
البته لازم به ذکر نام پژوهشگر دیگری نیز در مقاله کنار اسم آقای محمدتقی سبحانی درج شده است و احتمال کمی وجود دارد بعدا مشخص شود آقای سبحانی با این همه مشغله و پست و همایش و... اصلا فرصت کار علمی نداشتند و اسمشان جهت حل مشکلات و تسهیل روند چاپ ذیل مقاله خورده است ولی چون این کار را ناپسند میدانیم فعلا با همان دید اول به مقاله فوق پرداختیم. [پیشتر یکی از تفکیکیان که نامشان ذیل مقالهای خورده بود که ما به نقدش پرداخته بودیم، مسئولیت مطالب را به عهده دانشجوی خود دانسته بود! و البته این آفتی شایع در جوامع علمی ماست]
مقاله ما در تابستان۹۷
مقاله ایشان در تابستان۹۸
@kalam_shia
.
Telegram
بررسیهای کلامی