🔴بررسی و تبیین آراء کلامی میرزای قمی
حسین کلباسی اشتری [استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی تهران]
رضا مختاری خویی [دانشآموخته فلسفه غرب دانشگاه شهید بهشتی و فلسفه اسلامی دانشگاه تهران]
-----------------------------------------
◀️چکیده
میرزای قمی یکی از بزرگان مکتب تشیع و از علمای تأثیرگذار عصر قاجار است، او با تأکید بر حجیت عقل در مباحث اعتقادی و کلامی درباره اثبات ذات و اوصاف باری تعالی بحث کرده است؛ توجه به مبانی کلامی ایشان و مخصوصا نگاه انتقادی وی به برخی مبانی فلسفی_عرفانی رایج، ضمن ترسیم کلی فضای اعتقادی عصر قاجار، نحوه مخالفت یک عالم اصولی با مبانی این دو علم را نشان میدهد که نه تنها به مخالفت با مباحث عقلی نمیپردازد بلکه سعی دارد خلاف عقل و نقل بودن برخی از این آموزهها را اثبات کند. مخالفت با «مکاشفات صوفیه»، نقد قاعده «بسیط الحقیقة کل الأشیاء» و نظریه «وحدت وجود»، و همچنین ارائه تفسیری متفاوت نسبت به بیان فلاسفه و عرفا از مفهوم «احد و واحد»، نقد «قاعده الواحد»، مخالفت با «حدوث ذاتی عالم»، مخالفت با حصر علم به «حصولی و حضوری»، مخالفت با نظریه «خالقیت اهل بیت علیهم السلام» و... از مطالبی است که میرزای قمی به آن پرداخته است. توجه به آثار ایشان به دلایل دیگری از جمله به دلیل برخی تقابلات او با ملا علی نوری _استادِ ملاهادی سبزواری_ اهمیت بیشتری پیدا میکند که در این مقاله با توجه به آثار چاپ شده و نیز خطی باقیمانده از میرزای قمی به آن پرداخته میشود. همچنین معرفی نسخههای کلامی باقیمانده از میرزای قمی به همراه مروری بر برخی آرا و انظار او کمک شایانی برای آشنایی با تراث علمی علمای شیعه در دوره قاجار خواهد داشت.
دانلود مقاله:
https://www.tg-me.com/kalam_shia/316
حسین کلباسی اشتری [استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی تهران]
رضا مختاری خویی [دانشآموخته فلسفه غرب دانشگاه شهید بهشتی و فلسفه اسلامی دانشگاه تهران]
-----------------------------------------
◀️چکیده
میرزای قمی یکی از بزرگان مکتب تشیع و از علمای تأثیرگذار عصر قاجار است، او با تأکید بر حجیت عقل در مباحث اعتقادی و کلامی درباره اثبات ذات و اوصاف باری تعالی بحث کرده است؛ توجه به مبانی کلامی ایشان و مخصوصا نگاه انتقادی وی به برخی مبانی فلسفی_عرفانی رایج، ضمن ترسیم کلی فضای اعتقادی عصر قاجار، نحوه مخالفت یک عالم اصولی با مبانی این دو علم را نشان میدهد که نه تنها به مخالفت با مباحث عقلی نمیپردازد بلکه سعی دارد خلاف عقل و نقل بودن برخی از این آموزهها را اثبات کند. مخالفت با «مکاشفات صوفیه»، نقد قاعده «بسیط الحقیقة کل الأشیاء» و نظریه «وحدت وجود»، و همچنین ارائه تفسیری متفاوت نسبت به بیان فلاسفه و عرفا از مفهوم «احد و واحد»، نقد «قاعده الواحد»، مخالفت با «حدوث ذاتی عالم»، مخالفت با حصر علم به «حصولی و حضوری»، مخالفت با نظریه «خالقیت اهل بیت علیهم السلام» و... از مطالبی است که میرزای قمی به آن پرداخته است. توجه به آثار ایشان به دلایل دیگری از جمله به دلیل برخی تقابلات او با ملا علی نوری _استادِ ملاهادی سبزواری_ اهمیت بیشتری پیدا میکند که در این مقاله با توجه به آثار چاپ شده و نیز خطی باقیمانده از میرزای قمی به آن پرداخته میشود. همچنین معرفی نسخههای کلامی باقیمانده از میرزای قمی به همراه مروری بر برخی آرا و انظار او کمک شایانی برای آشنایی با تراث علمی علمای شیعه در دوره قاجار خواهد داشت.
دانلود مقاله:
https://www.tg-me.com/kalam_shia/316
Telegram
|بررسیهای کلامی|
.
علم خداوند و مخالفت میرزای قمی با حصر علم به حصولی و حضوری، و باطل دانستن هر دو آنها درباره خداوند متعال.
دانلود مقاله
@kalam_shia
علم خداوند و مخالفت میرزای قمی با حصر علم به حصولی و حضوری، و باطل دانستن هر دو آنها درباره خداوند متعال.
دانلود مقاله
@kalam_shia
.
مخالفت میرزای قمی با قاعده الواحد
توجه به معنای واحد حقیقی و واحد اعتباری، قاعده الواحد را سالبه به انتفای موضوع میکند.
دانلود مقاله
@kalam_shia
مخالفت میرزای قمی با قاعده الواحد
توجه به معنای واحد حقیقی و واحد اعتباری، قاعده الواحد را سالبه به انتفای موضوع میکند.
دانلود مقاله
@kalam_shia
ردیه میرزای قمی بر رساله بسیط الحقیقة کل الأشیاء ملا علی نوری
بسیط الحقیقة همان وحدت وجود است، اثبات کثرت در وحدت و اینکه وجود بسیط کل موجودات است امری عجیب و غریب و باطل است.
دانلود مقاله
@kalam_shia
بسیط الحقیقة همان وحدت وجود است، اثبات کثرت در وحدت و اینکه وجود بسیط کل موجودات است امری عجیب و غریب و باطل است.
دانلود مقاله
@kalam_shia
پاسخ میرزای قمی به توهینهای فیض کاشانی نسبت به اصولیها و مجتهدین
آخوند ملا محسن دعویهای بزرگ میکند از جمله اینکه میگوید من آنچه میگویم از نور و الهام الهی است و آنچه آنها میگویند از تقلید و قیاس و اصول مبتدعه است.
او در اغلب مواضع مفاتیح کارهایی کرده است که هیچ مجتهد نکرده، و به قیاس و قواعد چند عمل کرده که بعضی اهل سنت هم از آن استنکاف میکنند...
دانلود مقاله
@kalam_shia
آخوند ملا محسن دعویهای بزرگ میکند از جمله اینکه میگوید من آنچه میگویم از نور و الهام الهی است و آنچه آنها میگویند از تقلید و قیاس و اصول مبتدعه است.
او در اغلب مواضع مفاتیح کارهایی کرده است که هیچ مجتهد نکرده، و به قیاس و قواعد چند عمل کرده که بعضی اهل سنت هم از آن استنکاف میکنند...
دانلود مقاله
@kalam_shia
مخالفت میرزای قمی با حدوث ذاتی و انتقاد به مثال حرکت «دست و کلید» فلاسفه برای اثبات معیت و همزمانی خدا و جهان
نامگذاری دست به عنوان علت، و کلید به عنوان معلول اشتباه است؛ هر دوی آنها معلول هستند و علت حرکت این دو «اراده و نفس انسان» است. و حرکت دست بعد از تصمیم انسان است، و همزمانی بین اراده و حرکت در کار نیست و این مثال فلاسفه قاصر از اثبات ادعای باطل حدوث ذاتی جهان است.
دانلود مقاله
@kalam_shia
نامگذاری دست به عنوان علت، و کلید به عنوان معلول اشتباه است؛ هر دوی آنها معلول هستند و علت حرکت این دو «اراده و نفس انسان» است. و حرکت دست بعد از تصمیم انسان است، و همزمانی بین اراده و حرکت در کار نیست و این مثال فلاسفه قاصر از اثبات ادعای باطل حدوث ذاتی جهان است.
دانلود مقاله
@kalam_shia
Forwarded from نقد آتئیستها و ملحدین
🔴ادعای تقدم معلول بر علت
#نقد_آتئیستها
در فیزیک کوانتوم گفته میشود اتفاقاتی وجود دارد که معلول متقدم بر علت هست که به این پدیده علیت معکوس گفته میشود. آیا این موضوع برهان علیت را که هر علت، معلولی دارد و علت متقدم هست نقض نمیکند؟
____________________
پاسخ:
چنین چیزی در علم فیزیک وجود ندارد و اخیرا عدهای بیسواد برای مشهور شدن این بحث را مطرح کردهاند که خیلی هم مضحک است.
مثلا:
شما میدانید من فردا برای شام مهمان شما خواهم بود، شما میروید و برای شام خرید میکنید؛
این خرید شما معلول آمدن من به خانهتان است، پس معلول بر علت تقدم یافته است!!
اما جواب خیلی واضح است: خرید شما معلول آمدن من به خانهتان نیست، معلول این است که فکر میکنید من به خانه شما خواهم آمد، و این فکرِ شما باز متقدم بر معلول است و تقدم معلول بر علت در کار نیست.
مورد فیزیکیش نیز همینگونه است و در واقع استفاده از بعضی مدل سازیهای فیزیکی برای آزمایش روی موجودات جاندار مثل قورباغه و ماهی و... است و پاسخ این جانداران به عامل خارجی مانند مثال گفته شده میباشد.
یک عده که دنبال شهرت هستند این مغالطات را مطرح میکنند و البته عوام هم دنبال همین سخنانند.
مضافا لازم به ذکر است مطلب ذکر شده اساسا ربطی هم به کوانتوم ندارد.
@khodaparastha
#نقد_آتئیستها
در فیزیک کوانتوم گفته میشود اتفاقاتی وجود دارد که معلول متقدم بر علت هست که به این پدیده علیت معکوس گفته میشود. آیا این موضوع برهان علیت را که هر علت، معلولی دارد و علت متقدم هست نقض نمیکند؟
____________________
پاسخ:
چنین چیزی در علم فیزیک وجود ندارد و اخیرا عدهای بیسواد برای مشهور شدن این بحث را مطرح کردهاند که خیلی هم مضحک است.
مثلا:
شما میدانید من فردا برای شام مهمان شما خواهم بود، شما میروید و برای شام خرید میکنید؛
این خرید شما معلول آمدن من به خانهتان است، پس معلول بر علت تقدم یافته است!!
اما جواب خیلی واضح است: خرید شما معلول آمدن من به خانهتان نیست، معلول این است که فکر میکنید من به خانه شما خواهم آمد، و این فکرِ شما باز متقدم بر معلول است و تقدم معلول بر علت در کار نیست.
مورد فیزیکیش نیز همینگونه است و در واقع استفاده از بعضی مدل سازیهای فیزیکی برای آزمایش روی موجودات جاندار مثل قورباغه و ماهی و... است و پاسخ این جانداران به عامل خارجی مانند مثال گفته شده میباشد.
یک عده که دنبال شهرت هستند این مغالطات را مطرح میکنند و البته عوام هم دنبال همین سخنانند.
مضافا لازم به ذکر است مطلب ذکر شده اساسا ربطی هم به کوانتوم ندارد.
@khodaparastha
|بررسیهای کلامی|
📕هدایة الضالین، علیقلی جدید الاسلام پدر آنتونیو دوژِزو کشیش مسلمان شده عصر صفویه _که یکی از بزرگان کلیسای معاصر او مسلمان شدن وی را ضربهای مهلک بر مسیحیت خوانده بود_ بعد از تشرف به اسلام کتب مختلفی نگاشت، هدایة الضالین یکی از مهمترین کتب اوست. این کتاب…
نسخهای تازهیاب از «هدایة الضالین» پدر آنتونیو دوژزو معروف به علیقلی جدید الاسلام
طبق گفته علی قلی، هدایة الضالین در چهار جلد تألیف شده است.
آنچه اکنون از نسخه های این کتاب موجود است فقط جلد اول آن است.
جلد اول پربرگ است و در دو بخش تألیف شده است. قدیمیترین نسخه بخش اول آن در کتابخانه مرکز احیا است که از روی نسخه مؤلف استنساخ شده است. نسخه 3651 مرعشی نیز بخش دوم این جلد است که البته در آغاز افتادگی دارد.
بقیه نسخههای معرفی شده در فهرستگان نسخههای خطی ایران(فنخا) نسخه بدلهایی از همان بخش اول است که در مرکز احیا موجود بود.
لازم به ذکر است علیقلی ابتدا کتاب را به لاتین و برای هدایت مسیحیان فرنگی نوشته بود که بنا به گفته خود در پی درخواست شاه سلطان حسین، و جهت ارشاد و تقویت شیعیان که بدانند تشیع چه نعمت عظیمی است آن را به فارسی ترجمه کرده است. اینکه آیا او ترجمه همه چهار جلد را به اتمام رسانده یا نه، اطلاعی نداریم ولی آنچه امروزه موجود است فقط جلد اول کتاب است در دو بخش که بخش دوم نیز از ابتدا افتادگی دارد. (لازم به ذکر است به جز یک بخش، محتوای مجلدات دیگر در همان جلد اول آمده است و شاید قرار بود علیقلی در ادامه بصورت ریزتر و مفصل به برخی مسائل ورود کند).
اخیرا مجموعه «میراث خطی شیعه» نسخهای از هدایة الضالین را خریداری کرده است که شامل همان بخش دوم است و مزیت آن این است که افتادگی آغاز نسخه مرعشی را جبران میکند. به فضل خداوند بدین ترتیب اکنون پازل جلد اول هدایة الضالین کامل میشود.
@kalam_shia
طبق گفته علی قلی، هدایة الضالین در چهار جلد تألیف شده است.
آنچه اکنون از نسخه های این کتاب موجود است فقط جلد اول آن است.
جلد اول پربرگ است و در دو بخش تألیف شده است. قدیمیترین نسخه بخش اول آن در کتابخانه مرکز احیا است که از روی نسخه مؤلف استنساخ شده است. نسخه 3651 مرعشی نیز بخش دوم این جلد است که البته در آغاز افتادگی دارد.
بقیه نسخههای معرفی شده در فهرستگان نسخههای خطی ایران(فنخا) نسخه بدلهایی از همان بخش اول است که در مرکز احیا موجود بود.
لازم به ذکر است علیقلی ابتدا کتاب را به لاتین و برای هدایت مسیحیان فرنگی نوشته بود که بنا به گفته خود در پی درخواست شاه سلطان حسین، و جهت ارشاد و تقویت شیعیان که بدانند تشیع چه نعمت عظیمی است آن را به فارسی ترجمه کرده است. اینکه آیا او ترجمه همه چهار جلد را به اتمام رسانده یا نه، اطلاعی نداریم ولی آنچه امروزه موجود است فقط جلد اول کتاب است در دو بخش که بخش دوم نیز از ابتدا افتادگی دارد. (لازم به ذکر است به جز یک بخش، محتوای مجلدات دیگر در همان جلد اول آمده است و شاید قرار بود علیقلی در ادامه بصورت ریزتر و مفصل به برخی مسائل ورود کند).
اخیرا مجموعه «میراث خطی شیعه» نسخهای از هدایة الضالین را خریداری کرده است که شامل همان بخش دوم است و مزیت آن این است که افتادگی آغاز نسخه مرعشی را جبران میکند. به فضل خداوند بدین ترتیب اکنون پازل جلد اول هدایة الضالین کامل میشود.
@kalam_shia
بررسی نقش میرلوحی در انتساب تصوف به مجلسی اول
ابوالحسن غفاری| دانشیار گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مدیر گروه منطق و معرفتشناسی
رضا مختاری خویی| دانشآموخته فلسفه غرب دانشگاه شهید بهشتی و فلسفه اسلامی دانشگاه تهران
چکیده
محمد میرلوحی سبزواری(م.حدود ۱۰۸۵ق)، یکی از مخالفان سرسخت مجلسی اول و دوم است. در ظاهر به شدت ضد تصوف است ولی برخی مطالب حاکی از مبنایی نبودن شکالات او به صوفیه و فلاسفه دارد. میرلوحی با اسامی مستعار کتاب مینوشت و در آن از کتب خود تمجید میکرد! از کتبی که در طول تاریخ از بین رفته بودند نقل حدیث میکرد، گویی که آن کتب همه نزد وی حاضرند و او به آنها دسترسی دارد! با این اوضاع کمتر مورد اعتنا قرار گرفته و حتی بین مردم نیز مشهور به دروغبافی بود. میرلوحی همان کسی است که به شدت نسبت تصوف به مجلسی اول میدهد تا جایی که علامه مجلسی ساحت پدر را از تصوف بری اعلام میکند. نوشتار حاضر به بررسی نزاع میرلوحی با مجلسیها، و همچنین ادعای وی درنسبت دادن رساله تأیید تصوف به مجلسی اول است میپردازد که مدعی است مجلسی آن را در نقد رساله صوفیه ملامحمدطاهر قمی نگاشته است.
مقاله حاضر در شماره فصل زمستان یکی از مجلات دانشگاه تهران به چاپ خواهد رسید ان شاءالله.
بعد از چاپ فایل آن بارگذاری خواهد شد.
@kalam_shia
ابوالحسن غفاری| دانشیار گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مدیر گروه منطق و معرفتشناسی
رضا مختاری خویی| دانشآموخته فلسفه غرب دانشگاه شهید بهشتی و فلسفه اسلامی دانشگاه تهران
چکیده
محمد میرلوحی سبزواری(م.حدود ۱۰۸۵ق)، یکی از مخالفان سرسخت مجلسی اول و دوم است. در ظاهر به شدت ضد تصوف است ولی برخی مطالب حاکی از مبنایی نبودن شکالات او به صوفیه و فلاسفه دارد. میرلوحی با اسامی مستعار کتاب مینوشت و در آن از کتب خود تمجید میکرد! از کتبی که در طول تاریخ از بین رفته بودند نقل حدیث میکرد، گویی که آن کتب همه نزد وی حاضرند و او به آنها دسترسی دارد! با این اوضاع کمتر مورد اعتنا قرار گرفته و حتی بین مردم نیز مشهور به دروغبافی بود. میرلوحی همان کسی است که به شدت نسبت تصوف به مجلسی اول میدهد تا جایی که علامه مجلسی ساحت پدر را از تصوف بری اعلام میکند. نوشتار حاضر به بررسی نزاع میرلوحی با مجلسیها، و همچنین ادعای وی درنسبت دادن رساله تأیید تصوف به مجلسی اول است میپردازد که مدعی است مجلسی آن را در نقد رساله صوفیه ملامحمدطاهر قمی نگاشته است.
مقاله حاضر در شماره فصل زمستان یکی از مجلات دانشگاه تهران به چاپ خواهد رسید ان شاءالله.
بعد از چاپ فایل آن بارگذاری خواهد شد.
@kalam_shia
دکتر مهدی قوام صفری¹:
به عنوان یک مسلمان «قاعده الواحد» را میپذیرند و ناراحت هم نمیشوند!
خیلی از عاشقان ابن سینا حتی گفتار او درباره نحوه اجابت دعا را در الهیات شفا نخواندهاند. طبق این قاعده، مستقیم نمیتوانید از خدا چیزی بخواهید.
در جلسهای دینانی خطاب به من گفت مقدسترین قاعده فلسفه «قاعده الواحد» است. من هم گفتم مزخرفترین قاعده فلسفه الواحد است.
دینانی سکوت کرد و چیزی نگفت، چون میداند اگر زیاد حرف بزند چنان استدلال میکنم که قاعده از بیخ کنده شود.
درسگفتار تاریخ فلسفه اسلامی، جلسه اول
#دینانی #قوامصفری
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
---------------------------
1. دانشیار دانشگاه تهران و مدیر سابق گروه فلسفه
@kalam_shia
به عنوان یک مسلمان «قاعده الواحد» را میپذیرند و ناراحت هم نمیشوند!
خیلی از عاشقان ابن سینا حتی گفتار او درباره نحوه اجابت دعا را در الهیات شفا نخواندهاند. طبق این قاعده، مستقیم نمیتوانید از خدا چیزی بخواهید.
در جلسهای دینانی خطاب به من گفت مقدسترین قاعده فلسفه «قاعده الواحد» است. من هم گفتم مزخرفترین قاعده فلسفه الواحد است.
دینانی سکوت کرد و چیزی نگفت، چون میداند اگر زیاد حرف بزند چنان استدلال میکنم که قاعده از بیخ کنده شود.
درسگفتار تاریخ فلسفه اسلامی، جلسه اول
#دینانی #قوامصفری
#تاریخ_فلسفه_اسلامی
---------------------------
1. دانشیار دانشگاه تهران و مدیر سابق گروه فلسفه
@kalam_shia
|بررسیهای کلامی|
🔴ملاحظاتی پیرامون نوشتاری از حسن انصاری درباره ابن سینا، نبیذ و ابوحنیفه آقای انصاری درباره اینکه ابن سینا اهل شراب نبود چنین مینویسد: ابن سينا در فقه حنفی مذهب بود. بنابراين او نبيذ و اقسامی از شرابهای غیر مسکر را حلال میدانست (بسته به ميزان و کیفیت…
حسن انصاری و تکرار مدعا به جای پاسخ
دکتر انصاری پیشتر درباره اینکه ابن سینا اهل شراب نبود گفته بودند او حنفی مذهب است بنابراین نبیذ و اقسامی از شرابهای غیرمسکر را حلال میدانست.
پاسخ دادیم:
اولا، اتفاقا حنفیها حتی نبیذ مسکر را هم حلال میدانند، پس نمیتوانید این را قرینهای بر تجویز شراب غیرمسکر در لسان ابن سینا بدانید.
مضافا، اصل این جواب از بیخ و بن باطل است؛ چه اینکه با این دفاع باید به داد همه مسلمانان رسید و گفت پس چون شراب ِمسکر حرام است لذا منظور فلان مسلمان حتما شراب غیرمسکر است، چون خمر در اسلام حرام است!
پیام قبلی و توضیح بیشتر:
www.tg-me.com/kalam_shia/258
اکنون جناب انصاری درباره مدعای خود مطالب دیگری درج کردهاند که به چکیده آن اشاره میکنیم؛ [اصل پست ایشان را «اینجا» ببینید] میگویند:
1. وقتی ابن سینا میگوید برای رفع خواب و یا ضعف، شراب مینوشد منظورش خمر نیست بلکه نبیذ است.
2. اگر ابن سینا در قانون، در مقام یک طبیب و دارو پیشنهاد به شراب میکند آیا معنای این آن است که خود نیز آن را تجربه کرده است؟
3. ابن سینا در قانون وقتی از فوائد شراب میگوید، اشاره به شرط غیرمسکر بودن میرود.
4. شرب نبیذ را بسیاری از مذاهب اسلامی جایز نمیدانند و...
و میگویند باید توجه داشت در منابع تاریخی هرجا نامی از شراب هست همیشه به معنای مسکرات نیست و...
________________
گوییم:
اگر میخواهید با ذکر شواهد تاریخی، نوشیدن نبیذ توسط عدهای متشرع را نشان دهید، ما خود بالاترین مصداقش را از احادیث نشان دادیم که حضرت فرمودند برعکس خمر که مطلقا حرام است، نبیذ بر دو نوع است: مسکر آن حرام است، و غیر مسکرش بلا اشکال.
پس باید بیان کنید ارسال گزارشات تاریخی در نوشیدن «نبیذ غیرمسکر» توسط معاصران ابن سینا، چگونه میتواند قرینهای باشد که «شراب» در لسان ابن سینا همان نبیذ غیرمسکر است؟!
آنچه حرام است، شرب خمر و نبیذ مسکر است، و شما باید در دور کردن این دو از ساحت ابن سینا تلاش کنید نه اینکه بخواهید ثابت کنید نبیذ حلالی نیز داریم.
اما درباره این کلامتان که پرسیدید:
اگر ابن سینا در مقام یک طبیب پیشنهاد به شراب میکند آیا معنای این آن است که خود نیز آن را تجربه کرده است؟
گوییم: استدلال ما چنین است:
ابن سینا برای انواع امراض و مشکلات، شرب خمر را توصیه میکند، حتی برای دندان درد! این نشان میدهد برای او تابویی به نام «خمر» وجود ندارد. و همین برای ما کافی است، نه اینکه دنبال این باشیم که خود او هم به هنگام دندان درد، مست میکرده است یا نه.
(همچنین گویا جناب انصاری دقت ندارند که برخلاف نبیذ که دو نوعِ حلال و حرام دارد، خمر مطلقا حرام است، چنانکه روایاتش گذشت؛ پس نهایتا ایشان میتوانستند ادعا کنند نبیذ در کلام ابن سینا، قسم حلالِ آن مراد است، نه آنکه واژه خمر در لسان ابن سینا را هم دو نوع کنند!)
جناب انصاری گفتهاند:
ابن سینا وقتی از فوائد شراب میگوید، اشاره به شرط غیر مسکر بودن میرود.
گوییم: اتفاقا قانون ابن سینا مملو است از توصیههایی در نحوه نوشیدن شراب برای استمرار مستی آن، و راهکارهایی برای کسانی که در اثر قوت بدن با خوردن شراب مست نمیشوند. (جالب است آقای انصاری در تناقضی عجیب، ابتدا میگویند ابن سینا در مقام پزشک توصیه به شراب میکند و این ثابت نمیکند که خودش نیز اهل شراب باشد، و سپس در چند سطر بعد منکر این میشوند که منظور ابن سینا از شراب، چیزِ مسکر باشد!)
میگویند:
شرب نبیذ را بسیاری از مذاهب اسلامی جایز نمیدانند.
گوییم:
کلام دقیقتر این است که بگویید: شرب نبیذ مسکر را بسیاری از مذاهب اسلامی جایز نمیدانند.
اما این گزاره چگونه به داد ابن سینا خواهد رسید؟
اتفاقا مذهب ابن سینا [به گفته شما] حنفی است و جزء همان معدود مذاهب اسلامی که شرب نبیذ مسکر را هم حلال میداند.
ایشان در انتها همه رشتههای خود را پنبه کرده و میگویند:
«هرچند فقیهان حنفی در دوره متقدم در بحث حلیت نبیذ اختلافات زیادی داشتند، اما این معنایی بیش از این ندارد که ابن سینا حداکثر بر اساس فتوایی در میان فتاوی حنفی عمل کرده است».
گوییم:
ما هم در پیام قبل عرض کردیم که شما میتوانید بگویید بله قبول میکنم که ابن سینا مست میکرده است ولی چون حنفی است، ممکن است حتی نبیذ مسکر را هم حلال بداند و بخورد، و چون حنفی است معذور است.
البته این ادعا نیز بعد از آن خواهد بود که توضیح دهید به چه دلیل، «خمر» را در لسان ابن سینا به نبیذ مبدّل کردید؟ بله اگر او صرفا از واژه «شراب» استفاده میکرد، در نگاه اول شما میتوانستید ادعا کنید شاید مرادش شرابِ مسکر نیست. (که البته باز قرائن کلام او اجازه چنین برداشتی را نمیداد)
اما با استعمال واژه «خمر»، چنین تأویلاتی عجیب خواهد بود، آن هم با وجود تصریحات و توصیههایی بر چگونگی تداوم مستی پس از شرب آن.
@kalam_shia
دکتر انصاری پیشتر درباره اینکه ابن سینا اهل شراب نبود گفته بودند او حنفی مذهب است بنابراین نبیذ و اقسامی از شرابهای غیرمسکر را حلال میدانست.
پاسخ دادیم:
اولا، اتفاقا حنفیها حتی نبیذ مسکر را هم حلال میدانند، پس نمیتوانید این را قرینهای بر تجویز شراب غیرمسکر در لسان ابن سینا بدانید.
مضافا، اصل این جواب از بیخ و بن باطل است؛ چه اینکه با این دفاع باید به داد همه مسلمانان رسید و گفت پس چون شراب ِمسکر حرام است لذا منظور فلان مسلمان حتما شراب غیرمسکر است، چون خمر در اسلام حرام است!
پیام قبلی و توضیح بیشتر:
www.tg-me.com/kalam_shia/258
اکنون جناب انصاری درباره مدعای خود مطالب دیگری درج کردهاند که به چکیده آن اشاره میکنیم؛ [اصل پست ایشان را «اینجا» ببینید] میگویند:
1. وقتی ابن سینا میگوید برای رفع خواب و یا ضعف، شراب مینوشد منظورش خمر نیست بلکه نبیذ است.
2. اگر ابن سینا در قانون، در مقام یک طبیب و دارو پیشنهاد به شراب میکند آیا معنای این آن است که خود نیز آن را تجربه کرده است؟
3. ابن سینا در قانون وقتی از فوائد شراب میگوید، اشاره به شرط غیرمسکر بودن میرود.
4. شرب نبیذ را بسیاری از مذاهب اسلامی جایز نمیدانند و...
و میگویند باید توجه داشت در منابع تاریخی هرجا نامی از شراب هست همیشه به معنای مسکرات نیست و...
________________
گوییم:
اگر میخواهید با ذکر شواهد تاریخی، نوشیدن نبیذ توسط عدهای متشرع را نشان دهید، ما خود بالاترین مصداقش را از احادیث نشان دادیم که حضرت فرمودند برعکس خمر که مطلقا حرام است، نبیذ بر دو نوع است: مسکر آن حرام است، و غیر مسکرش بلا اشکال.
پس باید بیان کنید ارسال گزارشات تاریخی در نوشیدن «نبیذ غیرمسکر» توسط معاصران ابن سینا، چگونه میتواند قرینهای باشد که «شراب» در لسان ابن سینا همان نبیذ غیرمسکر است؟!
آنچه حرام است، شرب خمر و نبیذ مسکر است، و شما باید در دور کردن این دو از ساحت ابن سینا تلاش کنید نه اینکه بخواهید ثابت کنید نبیذ حلالی نیز داریم.
اما درباره این کلامتان که پرسیدید:
اگر ابن سینا در مقام یک طبیب پیشنهاد به شراب میکند آیا معنای این آن است که خود نیز آن را تجربه کرده است؟
گوییم: استدلال ما چنین است:
ابن سینا برای انواع امراض و مشکلات، شرب خمر را توصیه میکند، حتی برای دندان درد! این نشان میدهد برای او تابویی به نام «خمر» وجود ندارد. و همین برای ما کافی است، نه اینکه دنبال این باشیم که خود او هم به هنگام دندان درد، مست میکرده است یا نه.
(همچنین گویا جناب انصاری دقت ندارند که برخلاف نبیذ که دو نوعِ حلال و حرام دارد، خمر مطلقا حرام است، چنانکه روایاتش گذشت؛ پس نهایتا ایشان میتوانستند ادعا کنند نبیذ در کلام ابن سینا، قسم حلالِ آن مراد است، نه آنکه واژه خمر در لسان ابن سینا را هم دو نوع کنند!)
جناب انصاری گفتهاند:
ابن سینا وقتی از فوائد شراب میگوید، اشاره به شرط غیر مسکر بودن میرود.
گوییم: اتفاقا قانون ابن سینا مملو است از توصیههایی در نحوه نوشیدن شراب برای استمرار مستی آن، و راهکارهایی برای کسانی که در اثر قوت بدن با خوردن شراب مست نمیشوند. (جالب است آقای انصاری در تناقضی عجیب، ابتدا میگویند ابن سینا در مقام پزشک توصیه به شراب میکند و این ثابت نمیکند که خودش نیز اهل شراب باشد، و سپس در چند سطر بعد منکر این میشوند که منظور ابن سینا از شراب، چیزِ مسکر باشد!)
میگویند:
شرب نبیذ را بسیاری از مذاهب اسلامی جایز نمیدانند.
گوییم:
کلام دقیقتر این است که بگویید: شرب نبیذ مسکر را بسیاری از مذاهب اسلامی جایز نمیدانند.
اما این گزاره چگونه به داد ابن سینا خواهد رسید؟
اتفاقا مذهب ابن سینا [به گفته شما] حنفی است و جزء همان معدود مذاهب اسلامی که شرب نبیذ مسکر را هم حلال میداند.
ایشان در انتها همه رشتههای خود را پنبه کرده و میگویند:
«هرچند فقیهان حنفی در دوره متقدم در بحث حلیت نبیذ اختلافات زیادی داشتند، اما این معنایی بیش از این ندارد که ابن سینا حداکثر بر اساس فتوایی در میان فتاوی حنفی عمل کرده است».
گوییم:
ما هم در پیام قبل عرض کردیم که شما میتوانید بگویید بله قبول میکنم که ابن سینا مست میکرده است ولی چون حنفی است، ممکن است حتی نبیذ مسکر را هم حلال بداند و بخورد، و چون حنفی است معذور است.
البته این ادعا نیز بعد از آن خواهد بود که توضیح دهید به چه دلیل، «خمر» را در لسان ابن سینا به نبیذ مبدّل کردید؟ بله اگر او صرفا از واژه «شراب» استفاده میکرد، در نگاه اول شما میتوانستید ادعا کنید شاید مرادش شرابِ مسکر نیست. (که البته باز قرائن کلام او اجازه چنین برداشتی را نمیداد)
اما با استعمال واژه «خمر»، چنین تأویلاتی عجیب خواهد بود، آن هم با وجود تصریحات و توصیههایی بر چگونگی تداوم مستی پس از شرب آن.
@kalam_shia
Telegram
|بررسیهای کلامی|
🔴ملاحظاتی پیرامون نوشتاری از حسن انصاری درباره ابن سینا، نبیذ و ابوحنیفه
آقای انصاری درباره اینکه ابن سینا اهل شراب نبود چنین مینویسد:
ابن سينا در فقه حنفی مذهب بود. بنابراين او نبيذ و اقسامی از شرابهای غیر مسکر را حلال میدانست (بسته به ميزان و کیفیت…
آقای انصاری درباره اینکه ابن سینا اهل شراب نبود چنین مینویسد:
ابن سينا در فقه حنفی مذهب بود. بنابراين او نبيذ و اقسامی از شرابهای غیر مسکر را حلال میدانست (بسته به ميزان و کیفیت…
Audio
محمد الحجيرات
حضرت عباس علیه السلام خطاب به حضرت زینب سلام الله علیها
Forwarded from سیدمحمد طباطبایی یزدی
تعلیقه یکی از دوستان اهل فضل:
با وجود کلی سر و صدا در مورد چاپ کتاب و طرح گذاشتن برای فروش و ... نه تنها انتساب کتاب به مجلسی ثابت نیست بلکه اولیات قواعد تصحیح متن نیز در آن رعایت نشده است .
برخی از اشکالات به شرح زیر است:
1. شماره ی صفحه های نسخه که درج نشده است .
2. مصادر مطالب مولف را مضحکانه به جای اینکه از مصادری که مولف دیده آدرس دهد، به منابعی از معاصرین ما ارجاع داده است .( تصویر شماره 1 )
با وجود کلی سر و صدا در مورد چاپ کتاب و طرح گذاشتن برای فروش و ... نه تنها انتساب کتاب به مجلسی ثابت نیست بلکه اولیات قواعد تصحیح متن نیز در آن رعایت نشده است .
برخی از اشکالات به شرح زیر است:
1. شماره ی صفحه های نسخه که درج نشده است .
2. مصادر مطالب مولف را مضحکانه به جای اینکه از مصادری که مولف دیده آدرس دهد، به منابعی از معاصرین ما ارجاع داده است .( تصویر شماره 1 )
|بررسیهای کلامی|
تعلیقه یکی از دوستان اهل فضل: با وجود کلی سر و صدا در مورد چاپ کتاب و طرح گذاشتن برای فروش و ... نه تنها انتساب کتاب به مجلسی ثابت نیست بلکه اولیات قواعد تصحیح متن نیز در آن رعایت نشده است . برخی از اشکالات به شرح زیر است: 1. شماره ی صفحه های نسخه که درج نشده…
باسمه تعالی
السلام علیک یا فاطمة الزهرا (سلام الله علیها)
عظم الله اجورنا و اجورکم
ضمن تشکر از همه بزرگواران و سروران ارجمند که کتاب منتشر شده از جانب حقیر را مورد بررسی قرار دادهاند و مخصوصا از عزیزی که تعلیقه زدهاند.
اما مختصر اشاره ما به همین نقد:
ما نمیدانیم این سید بزرگوار به دوست فاضلشان چه پاسخی دادهاند، اما من از جانب خود این سید عزیز، به آن دوستشان پاسخی عرض میکنم:
اینکه در اشکال اولتان به این بنده خدا ایراد گرفتهاید که چرا شماره صفحات نسخه خطی را درج نکرده است؛ خب مگر این یک قانون آسمانی است که مصحح حتما باید شماره صفحات نسخه را نیز درج کند؟! شما با این اشکالتان در واقع فاتحه کار اکثر بزرگان این عرصه را خواندهاید! مگر خودِ پدر مرحوم بنده [آقا عزیز طباطبایی] در تصحیح کتاب «فهرست اسماء علماء الشیعة» ابن بابویه رازی، و یا در کتاب «فهرست کتب شیعة واصولهم» شیخ طوسی و... شماره نسخه درج کردهاند که شما الان به این بنده خدا این اشکال را میکنید؟
اصلا مگر خود بنده در کتاب «فضائل امیر المؤمنین» احمد ابن حنبل که آن را بعد از وفات مرحوم پدرم چاپ کردم، شماره صفحه نسخه درج کردهام؟!
پس شما در واقع پدر من، خود من، و بسیاری از بزرگان این عرصه را به نقد میکشید، آن هم با یک مطلب مندرآوردی. (بله اگر نسخه ملاحظات خاصی داشته باشد درج کردن شماره در آن مطلوب میتواند باشد ولی شاید تعبیر خودتان در اینجا برای خودتان قابل استفاده باشد که نقدتان «مضحکانه» است)
اما اشکال شماره دو، که نوشتهاید مثلا وقتی مجلسی اول میگوید فلاسفه قائل به قدم عالم هستند، چرا این بنده خدا به معاصرین آدرس داده است نه به فلاسفه قبل از مجلسی اول.
پاسخش مشخص است دوست فاضل:
این بندۀ خدای مصحح، هدفش آن است که نشان دهد عقاید بزرگان فلاسفه در امهات مطالب، خلاف اصول توحیدی است؛ لذا برای اینکه آدرس به امثال ابن رشد و... بدهد، به بزرگان و فحول معاصر این فن آدرس داده که مخاطب امروزی ادعا نکند نظر علامه طباطبایی و علامه حسنزاده و مطهری و... چیز دیگری است. و در واقع او با این نوع آدرسدهی به مخاطب نشان داده است که چنانکه مجلسی در آن زمان ادعا کرده فلاسفه قائل به قدم عالم هستند، حتی امروزیها نیز بر همین منهجاند. و اصلا طرفداران امروزین فلسفه در باب اینکه چه فیلسوفی از فلاسفه گذشته مقام والاتری داشتهاند گوش به دهان علامههای مذکور امروزی هستند، پس آدرس دادن به علامه طباطبایی و حسنزاده و مطهری، در این مقام نه تنها بلا اشکال است، بلکه مزایای بیشتری دارد.
دوست فاضل من، اکنون میماند اشکال مقدماتی تو درباره بحث انتساب و عدم انتساب نسخه:
از آنجا که این دو اشکال اخیر شما نیازی به مراجعه به نسخه تصحیح شده نداشت و یک مطلب عمومی بود و شما در آن به این نحو اشکال کردهاید، اجازه دهید من با دقت بیشتری درباره آن اشکال دیگرتان برخورد کنم. به نظرم طریقه صحیح بحث آن است که شما عین متن و نوشته و ادعای آن مصحح را نقل کنید تا ما با مدعای او آشنا شویم بعد بتوانیم داوری کنیم که حقیقتا آن بنده خدا تا چه اندازه حق یا باطل گفته است.
در انتها ضمن تشکر از سید بزرگوار جناب آقای محمد طباطبایی، و پوزش از تکلم از لسان ایشان، به احتمال بسیار خود ایشان پاسخهای مناسب دیگری نیز افزون بر عرایض حقیر بیان کردهاند که به وقت مناسب از آنها بهرهمند خواهیم شد ان شاءالله.
افزودن این نکته نیز مناسب است که حقیر هرگونه آمادگی خود را برای جلسات حضوری در نقد و بررسی سیاهههای خود را اعلام میدارم، اما نقدهای جسته و گریخته تلگرامی را هم هرچند مفید میدانم، اما ممکن است جسته و گریخته جواب دهم، البته اگر از سوی افراد سرشناس و... باشد به دیده منت نهاده و همیشه مورد توجه قرار خواهم داد. و در مجموع اگر جوابی به نقدها به گمانم رسید مرقوم داشته و در غیر اینصورت حتما تمامی ما اشتباهات خود را بر عهده خواهیم گرفت انشاءالله.
https://www.tg-me.com/kalam_shia/336
السلام علیک یا فاطمة الزهرا (سلام الله علیها)
عظم الله اجورنا و اجورکم
ضمن تشکر از همه بزرگواران و سروران ارجمند که کتاب منتشر شده از جانب حقیر را مورد بررسی قرار دادهاند و مخصوصا از عزیزی که تعلیقه زدهاند.
اما مختصر اشاره ما به همین نقد:
ما نمیدانیم این سید بزرگوار به دوست فاضلشان چه پاسخی دادهاند، اما من از جانب خود این سید عزیز، به آن دوستشان پاسخی عرض میکنم:
اینکه در اشکال اولتان به این بنده خدا ایراد گرفتهاید که چرا شماره صفحات نسخه خطی را درج نکرده است؛ خب مگر این یک قانون آسمانی است که مصحح حتما باید شماره صفحات نسخه را نیز درج کند؟! شما با این اشکالتان در واقع فاتحه کار اکثر بزرگان این عرصه را خواندهاید! مگر خودِ پدر مرحوم بنده [آقا عزیز طباطبایی] در تصحیح کتاب «فهرست اسماء علماء الشیعة» ابن بابویه رازی، و یا در کتاب «فهرست کتب شیعة واصولهم» شیخ طوسی و... شماره نسخه درج کردهاند که شما الان به این بنده خدا این اشکال را میکنید؟
اصلا مگر خود بنده در کتاب «فضائل امیر المؤمنین» احمد ابن حنبل که آن را بعد از وفات مرحوم پدرم چاپ کردم، شماره صفحه نسخه درج کردهام؟!
پس شما در واقع پدر من، خود من، و بسیاری از بزرگان این عرصه را به نقد میکشید، آن هم با یک مطلب مندرآوردی. (بله اگر نسخه ملاحظات خاصی داشته باشد درج کردن شماره در آن مطلوب میتواند باشد ولی شاید تعبیر خودتان در اینجا برای خودتان قابل استفاده باشد که نقدتان «مضحکانه» است)
اما اشکال شماره دو، که نوشتهاید مثلا وقتی مجلسی اول میگوید فلاسفه قائل به قدم عالم هستند، چرا این بنده خدا به معاصرین آدرس داده است نه به فلاسفه قبل از مجلسی اول.
پاسخش مشخص است دوست فاضل:
این بندۀ خدای مصحح، هدفش آن است که نشان دهد عقاید بزرگان فلاسفه در امهات مطالب، خلاف اصول توحیدی است؛ لذا برای اینکه آدرس به امثال ابن رشد و... بدهد، به بزرگان و فحول معاصر این فن آدرس داده که مخاطب امروزی ادعا نکند نظر علامه طباطبایی و علامه حسنزاده و مطهری و... چیز دیگری است. و در واقع او با این نوع آدرسدهی به مخاطب نشان داده است که چنانکه مجلسی در آن زمان ادعا کرده فلاسفه قائل به قدم عالم هستند، حتی امروزیها نیز بر همین منهجاند. و اصلا طرفداران امروزین فلسفه در باب اینکه چه فیلسوفی از فلاسفه گذشته مقام والاتری داشتهاند گوش به دهان علامههای مذکور امروزی هستند، پس آدرس دادن به علامه طباطبایی و حسنزاده و مطهری، در این مقام نه تنها بلا اشکال است، بلکه مزایای بیشتری دارد.
دوست فاضل من، اکنون میماند اشکال مقدماتی تو درباره بحث انتساب و عدم انتساب نسخه:
از آنجا که این دو اشکال اخیر شما نیازی به مراجعه به نسخه تصحیح شده نداشت و یک مطلب عمومی بود و شما در آن به این نحو اشکال کردهاید، اجازه دهید من با دقت بیشتری درباره آن اشکال دیگرتان برخورد کنم. به نظرم طریقه صحیح بحث آن است که شما عین متن و نوشته و ادعای آن مصحح را نقل کنید تا ما با مدعای او آشنا شویم بعد بتوانیم داوری کنیم که حقیقتا آن بنده خدا تا چه اندازه حق یا باطل گفته است.
در انتها ضمن تشکر از سید بزرگوار جناب آقای محمد طباطبایی، و پوزش از تکلم از لسان ایشان، به احتمال بسیار خود ایشان پاسخهای مناسب دیگری نیز افزون بر عرایض حقیر بیان کردهاند که به وقت مناسب از آنها بهرهمند خواهیم شد ان شاءالله.
افزودن این نکته نیز مناسب است که حقیر هرگونه آمادگی خود را برای جلسات حضوری در نقد و بررسی سیاهههای خود را اعلام میدارم، اما نقدهای جسته و گریخته تلگرامی را هم هرچند مفید میدانم، اما ممکن است جسته و گریخته جواب دهم، البته اگر از سوی افراد سرشناس و... باشد به دیده منت نهاده و همیشه مورد توجه قرار خواهم داد. و در مجموع اگر جوابی به نقدها به گمانم رسید مرقوم داشته و در غیر اینصورت حتما تمامی ما اشتباهات خود را بر عهده خواهیم گرفت انشاءالله.
https://www.tg-me.com/kalam_shia/336
Telegram
|بررسیهای کلامی|
تعلیقه یکی از دوستان اهل فضل:
با وجود کلی سر و صدا در مورد چاپ کتاب و طرح گذاشتن برای فروش و ... نه تنها انتساب کتاب به مجلسی ثابت نیست بلکه اولیات قواعد تصحیح متن نیز در آن رعایت نشده است .
برخی از اشکالات به شرح زیر است:
1. شماره ی صفحه های نسخه که درج…
با وجود کلی سر و صدا در مورد چاپ کتاب و طرح گذاشتن برای فروش و ... نه تنها انتساب کتاب به مجلسی ثابت نیست بلکه اولیات قواعد تصحیح متن نیز در آن رعایت نشده است .
برخی از اشکالات به شرح زیر است:
1. شماره ی صفحه های نسخه که درج…
Forwarded from میراث خطی شیعه
#ارسالی_مخاطبان
ضمن تشکر از نقد جالبتان، احتمالا آقای سیدمحمدطباطبایی غیر از نام بردن از آثار پدر مرحومشان، و آثار خودشان مثالهای دیگری بر «مضحکه» بودن این نقد آوردهاند؛ مثلا گفته باشند:
مگر رفیقما آقای جعفریان، در آثار خود هنگام تصحیح متن نسخه شماره هر برگ را هم در متن تایپی درج کردهاند؟!
مگر آقای جویا جهانبخش در تصحیح کتاب رساله تصحیفات میرداماد چنین کردهاند؟
مگر آقای هادی مکارم در «الرسائل الکلامیة» چنین کردهاند؟
مگر آقای علی فاضلی در تصحیح «خمس فوائد کلامیة» و دهها رساله دیگری که کار کردهاند چنین کردهاند؟
مگر اساتید فاضل این فن آقایان جلالی و اشکوری و مرعشی و رجایی و... چنین کردهاند؟!
لذا حداقل بخاطر این افراد نقدهای «مضحکانه» را رها کنید و این مطلب را تداعی نکنید که گویا به هر طریقی دنبال بیان کردن نقد هستید.
البته منت نهادهاید که به نوع فونت، جنس کاغذ و قطع کتاب نیز اشکال نکردهاید!
[اضافه ادمین: بله همینطور است، از آنجا که آقای سیدمحمد طباطبایی شخصی فاضل هستند احتمالا مثالهای بین المللی نیز زدهاند: مانند مثال به کار رابرت گلیو در تصحیح رساله طهارت شراب، یا برخی کارهای اشمیتکه، هانری کربن، و حتی سیدحسین نصر و...]
@nosakh_shii
ضمن تشکر از نقد جالبتان، احتمالا آقای سیدمحمدطباطبایی غیر از نام بردن از آثار پدر مرحومشان، و آثار خودشان مثالهای دیگری بر «مضحکه» بودن این نقد آوردهاند؛ مثلا گفته باشند:
مگر رفیقما آقای جعفریان، در آثار خود هنگام تصحیح متن نسخه شماره هر برگ را هم در متن تایپی درج کردهاند؟!
مگر آقای جویا جهانبخش در تصحیح کتاب رساله تصحیفات میرداماد چنین کردهاند؟
مگر آقای هادی مکارم در «الرسائل الکلامیة» چنین کردهاند؟
مگر آقای علی فاضلی در تصحیح «خمس فوائد کلامیة» و دهها رساله دیگری که کار کردهاند چنین کردهاند؟
مگر اساتید فاضل این فن آقایان جلالی و اشکوری و مرعشی و رجایی و... چنین کردهاند؟!
لذا حداقل بخاطر این افراد نقدهای «مضحکانه» را رها کنید و این مطلب را تداعی نکنید که گویا به هر طریقی دنبال بیان کردن نقد هستید.
البته منت نهادهاید که به نوع فونت، جنس کاغذ و قطع کتاب نیز اشکال نکردهاید!
[اضافه ادمین: بله همینطور است، از آنجا که آقای سیدمحمد طباطبایی شخصی فاضل هستند احتمالا مثالهای بین المللی نیز زدهاند: مانند مثال به کار رابرت گلیو در تصحیح رساله طهارت شراب، یا برخی کارهای اشمیتکه، هانری کربن، و حتی سیدحسین نصر و...]
@nosakh_shii