Telegram Web Link
🔴در مقدمه تحقیق الفوائد المدنیة، آمده که محمد امین استرآبادی کتابی در رد صاحب اسفار داشته است، این در حالی است که مراد از میر صدر الدین محمد شیرازی، دشتکی است نه ملاصدرا؛ و استرآبادی نقدی بر ملاصدرا ندارد.

بزودی اثر مشترکی با یکی از اساتید دانشگاه مک گیل درباره آثار و اندیشه‌های استرآبادی منتشر خواهیم کرد؛ این اثر که با مطمح نظر قرار دادن قریب به تمام آثار خطی باقی‌مانده از استرآبادی تدوین شده است بخوبی زوایای جدیدی از اندیشه‌های او را نشان می‌دهد و نیز بیانگر آن است که اشتباهاتی درباره آثار و برخی برهه‌های زندگی او در تحقیقات پیشین اتفاق افتاده است که عمدتا نتیجه عدم مطالعه دقیق آثار او و بعضا اعتماد صرف به فهرستگان نسخ خطی بدون رجوع به اصل نسخه بوده است.
این اثر که درواقع احیای یکی از نسخ خطی اعتقادی استرآبادی است دارای دو مقدمه مفصل درباره اندیشه و آثار او خواهد بود و ان شاءالله در سال جاری میلادی به چاپ خواهد رسید.
@kalam_shia
🔴سن محمد امین استرآبادی هنگام وفاتش

[بخشی از مقاله استاد رولا جردی و رضا مختاری خویی درباره آثار و زندگی استرآبادی]

Al-Astarabādī appears to have studied with Mīrzā Jān Shīrāzī before the latter’s departure from Shiraz in 988/1580, that is, at least around forty-five years before writing al-Fawāʾid. As such, al-Astarabādī would be in his late 60s or early 70s at the time of his death, and not 50 years old as Gleave concluded.

به نظر می‌رسد استرآبادی پیش از عزیمت میرزا جان از شیراز در سال 988 قمری/1580 میلادی، یعنی حداقل 45 سال پیش از تحریر الفوائد المدنیة، نزد او به فراگیری علم پرداخته است. با این حساب استرآبادی به هنگام وفات باید در دهه 60 یا 70 زندگی خود به سر می‌برده است و نه در دهه 50 زندگی‌اش چنانکه گلِیو نتیجه‌گیری کرده است.¹


پاورقی:
1. توضیحی درباره چگونگی بدست آمدن این عدد: اختلاف سال 988 با 1036ق که سال وفات استرآبادی است 48 سال می‌باشد و اگر او هنگام تحصیل نزد میرزا جان شیرازی حداقل 15 الی 20 ساله بوده باشد پس قطعا هنگام وفاتش کمتر از حدود 65 سال نداشته است، و البته این در حالی است که تحصیل استرآبادی نزد میرزا جان شیرازی را در همان آخرین سال حضور میرزا جان در شیراز یعنی سال 988ق بدانیم وگرنه سن استرآبادی را باز باید بیشتر از این رقم بدانیم؛ در هر حال نتیجه‌گیری گلیو بی‌تردید اشتباه است.

تدوین نهایی این مقاله به پایان رسیده و ان شاءالله بزودی ارائه خواهد شد.
استاد رولا جردی از اساتید برجسته مطالعات شیعی در دانشگاه مک گیل است.
@kalam_shia
💠طغائی کمره‌ای، علینقی بن محمد هاشم (۹۵۳- ۱۰۶۰ق)
طغائی کمره‌ای حدود ۱۰۷سال عمر کرده و شش پادشاه صفوی را درک کرده‌ است، در نسخ خطی باقی‌مانده از او اطلاعات نابی درباره اوضاع اجتماعی و مذهبی صفویه وجود دارد.
طغائی هنگام وفات محمد امین استرآبادی در ۸۳سالگی عمرش بوده و "نصرة الأصحاب" را در رد الفوائد المدنیة استرآبادی نگاشته است.
@kalam_shia
العربیة یا الغریبة؟

🔴پیرامون یک نسخه از محمد امین استرآبادی که نامش اشتباه مشهور شده است؛

📕فوائد الدقائق؛ محمد امین استرآبادی
این رساله اکنون موجود نیست¹ ولی استرآبادی در الفوائد المدنیة اشاره به این رساله کرده است که راجع به «الفنون الغریبة وحقائقها المخفیة» است (الفوائد المدنیة، ص۳۵)، ولی افندی در ریاض العلماء از این رساله با عنوان «الفوائد الدقائق العربیة» یاد می‌کند ولی این درست نیست و کتاب درباره علوم عربی نمی‌باشد بلکه درباره علوم غریبه است. عنوان و محتوایات بسیاری از کتب فنون غریبه "occult sciences" اسرار خفیه یا حقائق خفیه داشتند.
◀️آنچه در ریاض العلماء ذکر شده ممکن است انتقال یافتن این مطلب از امل الآمل به آن باشد؛ لازم به ذکر است ما با توجه به این فرضیه که ممکن است در تصحیح و نسخه چاپی اشتباهی پیش آمده باشد و «الغریبة» بصورت «العربیة» خوانده شده باشد، نسخه‌ای خطی از امل الآمل را بررسی کردیم ولی اشتباهی در نسخه چاپی پیش نیامده بود. آنچه مسلم است این است که این کتاب قطعا درباره فنون غریبه است زیرا خود استرآبادی در الفوائد المدنیة از آن با نام «الفنون الغریبة وحقائقها المخفیة» یاد می‌کند و اصلا تعبیر الفنون برای العربیة استعمالی غریب است و نیز «وحقائقها المخفیة» مناسب با فنون غریبه است نه فنون عربیه.
◀️گذشته از همه اینها با بررسی نسخه خطی از الفوائد المدنیة که استنساخ شده از روی نسخه مستنسخه از نسخه مصنف است ملاحظه شد در آن نیز دقیقا همین عبارت «الفنون الغریبة وحقائقها المخفیة» آمده است.
◀️توجه به علوم غریبه امری متداول و شایع بین اخباری‌ها می‌باشد و از میرزا محمد اخباری نیز در اینباره مطالب بسیاری ذکر شده است.
www.tg-me.com/kalam_shia/113
_______________________
۱. فنخا یک نسخه از این رساله را معرفی کرده است ولی با بررسی آن مشخص شد نسخه معرفی شده در واقع همان دانشنامه شاهی است نه فوائد الدقائق.
@kalam_shia
🔴تریاکی سنی‌زده!!

نزاعی میان محمد امین استرآبادی و علمای معاصرش

طبق بررسی‌های ما هشت نسخه خطی و رساله مرتبط با نقد استرآبادی موجود است که از این میان شش رساله آن از سوی کسانی نگاشته شده که استرآبادی را درک کرده‌اند، و دو رساله انتقادی دیگر در عصر قاجار نگاشته شده است. از بین این هشت نسخه نیز فقط الشواهد المکیة به چاپ رسیده است.
◀️شیخ علی شهیدی عاملی [صاحب الدر المنثور و نوه صاحب معالم و نتیجه شهید ثانی و نبیره دختری محقق کرکی] در فصل پنجم کتاب السهام المارقة که آن را در نقد صوفیه نگاشته است، به طور مفصل به نقد محمد امین استرآبادی و شاگردش فیض کاشانی می‌پردازد؛ فصل پنجم کتاب طولانی‌ترین فصل این رساله است.
◀️علی عاملی، استرآبادی را فردی تریاکی معرفی می‌کند که تحت تأثیر اساتید سنی و در پی عدم فهم دقیق از مبانی دینی به نقد علما و فقهای شیعه پرداخته است. او اخباری‌گری را خطری جدی برای جامعه شیعی عنوان می‌کند که دیدگاهی التقاطی از باورهای سنی‌ها و مضامین صوفیانه و حِکمی است.
◀️در این تحقیق (www.tg-me.com/kalam_shia/112) با بررسی نسخ خطی و مجموعه آثار استرآبادی قرائنی بر سخنان شیخ علی عاملی افزوده شده است. استرآبادی با ادعاهای عجیب می‌گوید طی مکاشفاتی اهل بیت علیهم السلام او را انتخاب کرده‌اند و او اولین فردی است که به فهم درست از مبانی اسلام رسیده است. او برای اثبات این ادعا مکاشفات بسیاری توسط خود و دیگران را برای برگزیده شدن خود ذکر می‌کند.
سخن عجیب دیگر استرآبادی ادعای عصمت است، او می‌گوید چون من سخنان و مبانی خود را از احادیث می‌گیرم لذا من هم معصوم هستم. [گویا استرآبادی به این نقض ساده توجه ندارد که معصوم بودن اهل بیت علیهم السلام ملازمه‌ای با فهم درست او از احادیث ندارد]. این استدلال باطلِ استرآبادی بعدها مورد استفاده شیخ احمد احسایی قرار گرفت و او نیز با ادعای مبنا قرار دادن احادیث، خود را معصوم معرفی کرد (تراث شیخ الأوحد، ج۵، ص۹).
در تحقیق حاضر مطالبی نیز درباره یکی از اساتید سنی استرآبادی که استرآبادی به وی دلبستگی داشته و مدتی از جوانیش را نزد او سپری کرده، آمده است.
◀️فخر الدین طریحی، سید احمد علوی عاملی، سید علی موسوی عاملی، طغائی کمره‌ای، سید دلدار علی نقوی لکهنویی و... از دیگر افرادی هستند که کتاب‌هایی مستقل در رد استرآبادی نگاشته‌اند.
در تحقیق حاضر فارغ از دعوای اخباری_اصولی نیز عقاید و مبانی فکری استرآبادی بطور مفصل و دقیق ارائه شده است.
@kalam_shia
📕نجاست خمر= پاسخ سید احمد علوی به استرآبادی

محمد امین استرآبادی قائل به طهارت شراب بود، علوی این رساله را در پاسخ به رساله طهارة الخمر او در سال ۱۰۳۴ق نگاشت.
استرآبادی و شاگردش فیض کاشانی فتواهای عجیب بسیاری دارند. میرزای قمی در رساله «اجوبة المسائل الرکنیة» می‌گوید فیض کاشانی با بهانه قرار دادن احادیث چنان سخنان و کارهای عجیبی دارد که حتی سنی‌ها هم چنین نکرده‌اند.
«مناهج الأخبار في شرح کتاب الاستبصار» کتاب دیگر علوی در رد استرآبادی است.
www.tg-me.com/kalam_shia/113
🅾مکاشفات عرفانی
_______________________
بنگی زدیم و سرّ انالحق شد آشکار
مارا به این گیاه ضعیف چنین گمان نبود
بیدل دهلوی

در پاورقی صفحات ۷۷-۷۵ و ۶۴ کتاب رد صوفیه ملا محمد طاهر قمی، درباره تجربیات عرفانی صوفیه و مکاشفات و توهّمات ایشان مطالبی آورده‌ایم.
@ehya_nosakh
🔴فیلسوفِ منتقد

آقا جمال خوانساری(۱۱۲۲ق) در حدود ده مسأله اساسی با فلاسفه مخالفت کرده است، یکی از این مطالب «حدوث عالم» است؛ او معتقد است عالم نبود و بود شد، و سخن فلاسفه در اینکه معتقدند عالم ازلاً با خدا بوده اشتباه است.
محمد اسماعیل خواجویی(۱۱۷۳ق) با فهم اشتباه از سخنان آقا جمال، او را متهم به اعتقاد به «زمان موهوم» کرد.
◀️این سخنان و انتقاد بر آقا جمال خوانساری بی‌آنکه مداقه‌ای بر آن صورت گیرد توسط سید جلال آشتیانی وارد کتب فلسفی معاصر شد، و اخیرا نیز این زمان موهوم توسط غلامحسین دینانی در کتاب «معمای زمان و حدوث جهان» به کل متکلمین نسبت داده شده است!¹
اما سخن آقا جمال و متکلمین شیعه چه بود که مخالفین از آن به عنوان زمان موهوم یاد می‌کنند؟
◀️آقا جمال خوانساری و متکلمین شیعه می‌گویند عالم نبود و خدا آن را خلق کرد. یعنی ایشان معتقدند عالم [مکان و زمان و همه ماسوی الله] نبودند و بود شدند. اما فلاسفه بدون دقت در سخنان ایشان اشکال کرده‌اند که اگر زمانی باشد که خداوند در آن زمان خلقی نداشته باشد زمانهایی لازم می‌آید که خداوند به تعبیری در آن زمان بی‌کار باشد!
ایشان دقت نکرده‌اند که وقتی آقا جمال می‌گوید خدا بود و چیزی نبود، یعنی زمان و مکان هم نبود و خداوند زمان و مکان را خلق کرد نه آنکه زمان ازلا با خدا وجود دارد و بعد زمانهایی را بتوان تصور کرد که خداوند در آن چیزی خلق نکرده بود!
◀️فارغ از داوری بین فلاسفه و متکلمین، باید گفت فلاسفه اصلا تصور صحیحی از اعتقاد متکلمین ندارند، فضلاً از اینکه اشکال ایشان به متکلمین صحیح باشد یا نه.
ان شاءالله بزودی مطالب بیشتری در این زمینه ارائه خواهد شد.
___________________
۱. بنگرید به فصلِ «متکلمان از زمان موهوم سخن می‌گویند».

مطلب دیگری درباره آقا جمال خوانساری:
www.tg-me.com/kalam_shia/45

@kalam_shia
🔴اشتباهی از آقای حسن انصاری که به مقالات بسیاری راه یافته است
_________________________
مقاله اخباریان و اصحاب حدیث امامیه¹ نوشتاری از آقای انصاری درباره نزاع اخباری‌ها با غیر ایشان، و خاصه درباره محمد امین استرآبادی است.
متأسفانه صفحه به صفحه این مقاله دارای اشتباهات اساسی است.
◀️اشتباهات نویسنده دو قسم است:
۱. ارائه اطلاعات و تحلیل‌های نادرست و عجیب و غریب درباره تاریخ امامیه.
۲. اشتباهاتی که نتیجه عدم دقت در تتبع است.
اکنون برای قسم دوم مثالی می‌زنیم، و در آینده عمده مطالب را به نقد قسم اول که مهمتر است اختصاص می‌دهیم ان شاءالله.

این را می‌دانیم استرآبادی جوانیش را در شیراز بوده و سپس مدتی ساکن نجف می‌شود و بعد عازم مکه شده و تا آخر عمر آنجا می‌ماند.
آقای انصاری براساس یک بی‌توجهی مطلبی ارائه می‌دهند و می‌گویند استرآبادی بعد از سکونت در نجف و قبل از رفتن به مکه به ایران برگشته و مدتی در شیراز بوده‌اند. اما دلیل آقای انصاری بر این ادعا چیست؟
ایشان در صفحه هشتم مقاله می‌نویسد:
«سال ورود وی به مکه روشن نیست، ولی می‌دانیم که نسخه‌ای از آثارش در سال ۱۰۱۴ق در شیراز کتابت شده است».
ناگفته پیداست که لازمه این برداشت آن است که آقای انصاری ادعا کنند این نسخه خطی دستخط خود استرآبادی است وگرنه ممکن است استرآبادی اصل رساله را سالیان قبل نوشته باشد و رساله حاضر فقط استنساخی توسط فردی دیگر در سال ۱۰۱۴ق باشد.
پس سؤال اول این است که آیا آقای انصاری اساسا این ادعا را دارند که نسخه باقی‌مانده دستخط استرآبادی است یا نه اصلا التفاتی به این ملازمه نداشته‌اند؟
به نظر ما ایشان کلا از این مسأله غافل بوده‌اند و التفاتی به این مطلب نداشتند اما اگر ادعا کنند که بله نسخه حاضر دستخط استرآبادی است، آنگاه ما اشکال دومی به ایشان مطرح می‌کنیم و می‌گوییم قطعا نمی‌توانید این ادعا را ثابت کنید که نسخه حاضر دستخط استرآبادی است، زیرا نه تنها احدی چنین ادعایی نکرده بلکه دستخط نسخه ادعایی با نسخه‌های آثار دستخط مؤلف که در کتابخانه دانشگاه تهران و مرعشی است همخوانی ندارد و واضح است خط دیگری است.

◀️می‌بینید که آقای انصاری با یک برداشت اشتباه و عدم توجه، چگونه یک دوره‌ای بر زندگی استرآبادی اضافه می‌کند و متأسفانه این برداشت نادرست ایشان بدون هیچگونه تحقیق و مداقه به مقالات مرتبط با استرآبادی راه یافته است.
www.tg-me.com/kalam_shia
_______________________
۱. دانلود مقاله: yon.ir/bItFA
🅾یک مسیحی که در عصر قاجار شیعه شد و کتابی در رد سنی‌ها، مسیحی‌ها، صوفیه، فلاسفه، بابی‌ها و شیخیه نگاشت.

حسینقلی جدید الاسلام، (متوفی۱۳۳۳ق)، کتاب اثبات تشیع را بعد از تشرف به مذهب شیعه نگاشت.
نسخه خطی این کتاب در کتابخانه مجلسی نگهداری می‌شود.
اطلاعات بیشتر درباره این نسخه را در لینک زیر ببینید:
www.tg-me.com/ehya_nosakh/471
حسینقلی جدید الاسلام در این کتاب عمدتا به نقد عامه و دفاع از تشیع پرداخته است اما به مناسبت به نقد صوفیه، فلاسفه و شیخی‌ها پرداخته است؛ [از جمله بنگرید به صفحات: ۲۲-۲۳، ۲۱۰الی۲۱۵، ۲۲۴الی۲۲۹، ۲۹۸الی۳۰۱].
حسینقلی جدید الاسلام علاوه بر نقد بابیه در صفحات مختلف رساله، بخش پایانی آن را نیز مستقلا به رد این فرقه ضاله اختصاص داده است.
پیشتر به یک مسیحی دیگر که در عصر صفویه شیعه شده و آثاری در نقد مسیحیت، و فلسفه و تصوف نگاشته بود اشاره کردیم؛ توضیحات درباره پدر آنتونیو دوژِزو معروف به علی‌قلی جدید الاسلام را در لینک زیر ببینید:
www.tg-me.com/kalam_shia/51

@kalam_shia
🔴آقای حسن انصاری و شیخ هادی تهرانی
________________________
شیخ محمد هادی تهرانی نجفی، مشهور به شیخ هادی مکفّر و شیخ هادی تهرانی از علمای خوش‌فکر در زمان قاجار بوده است. از او رساله‌های مختلفی در موضوعات گوناگون بجای مانده است؛ از جمله نوشته‌هایی در نقد فلسفه و عرفان و شیخیه و خود شیخ احمد احسایی. [یکی از رساله‌های او در نقد شیخیه را در این لینک معرفی کرده‌ایم: www.tg-me.com/kalam_shia/20]

◀️آقای حسن انصاری در پستی که درباره مرحوم شیخ هادی تهرانی نوشته‌اند، ادعا می‌کنند:
«او رديه ای هم بر شيخيه داشته گرچه برخی آرای کلامی او بی شباهت با شيخيه نيست. شيخ هادي در بحث تحريف قرآن و همچنين موضوع حجيت اخبار هم آرای خاصی دارد و با وجود انتقاد از اخباريان گاهی آرائش به آنان نزديک است». عین پیام آقای انصاری را در این لینک ببینید: www.tg-me.com/azbarresihayetarikhi/1596

امید داریم آقای انصاری این دو مطلب خود را بدون ‌مستند قرار نداده و نشان دهند از کدام آرای کلامی شیخ هادی تهرانی متوجه شدند که ایشان در عین نقد شیخیه و اخباری‌گری، خود گرایشات شیخی و اخباری داشته است.
[پیشاپیش ناگفته پیداست شاهد آوردن از اعتقاد به عالم ذر، نشان شیخی و اخباری بودن نیست و متأسفانه آقای انصاری چنان از مبانی علمای شیعه ناآگاه هستند که از این شواهد بسیار می‌آورند. چون آقای انصاری منکر عالم ذر است اخیرا میرزا مهدی اصفهانی تفکیکی را نیز بدلیل اعتقاد به عالم ذر متمایل به شیخیه خوانده بودند؛ در حالی که اعتقاد به اصل عالم ذر اصلی مشترک بین عموم شیعیان است نه مختص شیخی و اخباری و تفکیکی! بله برخی از این فرقه‌ها عالم ذر را اشتباه معنا می‌کنند که آن مطلب دیگری است و فعلا محل نزاع نیست]
🔴نقد حسن انصاری بر سید جواد طباطبایی یا بر عموم علمای شیعه؟!

مدتی است آقای حسن انصاری ندای غربت غزالی در ایران را سر داده و ادعا می‌کند غزالی درست شناخته نشده است و داوری‌ها درباره او عمدتا سطحی، و آمیخته با داوری‌های ایدئولوژیک است؛ و معتقد هستند دلیلش نیز این است که کسی آثار او را به دقت نخوانده‌ است.¹
اخیرا ایشان مطلبی از دکتر سید جواد طباطبایی نقل کرده‌اند که آقای طباطبایی معتقد به رد و لعن شیعیان توسط غزالی بوده است. آقای انصاری ضمن رد سخنان آقای طباطبایی می‌گویند غزالی چنین سخنانی ندارد بلکه اتفاقا به نسبت سایر علمای اشعری و ماتریدی نظرش به شیعه بهتر و مثبت‌تر بوده است.²

◀️می‌گوییم:
اگر آقای طباطبایی را بهانه کرده‌اید تا ناراحتی خود از موضع علمای شیعه در مقابل غزالی را بر سر او خالی کنید نه تنها کار خوبی نیست بلکه لو خواهید رفت.
اما اگر واقعا از سخن بزرگان تشیع درباره غزالی آگاه نیستید، ضمن عرض اینکه ندای وا غربتاه‌تان بی‌جهت و از سر جهل است به عنوان یک نمونه می‌گوییم علامه مجلسی در عین الحیات خطاب به طرفداران صوفیه می‌گوید در قیامت چه چیز را برای خود حجت قرار خواهی داد و می‌نویسد:
«متابعت غزالی را عذر خود خواهی گفت؟ که به یقین ناصبی بوده و می‌گوید در کتاب‌های خود به همان معنی که علی امام است من هم امامم و می‌گوید هرکس یزید را لعنت می‌کند گناهکار است و کتاب‌ها در لعن و رد شیعه نوشته مانند کتاب المنقذ من الضلال و غیر آن یا متابعت برادر ملعونش احمد غزالی را حجت خواهی کرد که می‌گوید شیطان از اکابر اولیاءالله است». عین الحیات، ص۵۷۸؛ چاپ اسلامیه

◀️پس مشخص می‌شود چه جاهلانه و چه عامدانه دعوای شما با شخصی به نام جواد طباطبایی نیست بلکه شما درواقع رد اشخاص دیگری می‌کنید.
اکنون دو حالت وجود دارد:
۱. اطلاعی از ناصبی‌گری‌های غزالی و سخنان علامه مجلسی‌ها درباره او نداشتید. [پس لطفا ضمن اصلاح عقاید خود ندای غربت نیز سر ندهید].
۲. سخنان علامه مجلسی‌ها و ناصبی بودن غزالی را نمی‌پذیرید که در اینصورت ما از کتب خود غزالی این مطالب را نشان دهیم، و اگر نیازی هم به نشان دادن نمی‌بینید بجای رد بی‌دلیل باید بیان کنید که وجود این شیعه‌ستیزی‌ها در کتب غزالی را چگونه توجیه می‌کنید؟
[پیشاپیش خدمت کسانی که قائل به شیعه شدن غزالی بر اساس کتاب سر العالمین هستند عرض می‌شود که بطلان این داوری و شیعه نبودن غزالی نزد ما و آقای انصاری مشترک است؛ ایشان در مقاله هجدهم کتاب بررسی‌های تاریخی به شیعه نبودن غزالی تصریح کرده و درباره سر العالمین نیز مطالبی نوشته‌اند، هر چند که نحوه بیان و ورود ایشان و متد تحقیقی‌شان خالی از اشکال نیست اما فعلا در شیعه نبودن غزالی با ایشان هم‌نظر هستیم]
www.tg-me.com/tafkik/2419
_______________________
1. www.tg-me.com/azbarresihayetarikhi/1922
2. www.tg-me.com/azbarresihayetarikhi/1937
🅾اشتباهی از آقای حسن انصاری که به مقالات بسیاری راه یافته است
_________________________
مقاله اخباریان و اصحاب حدیث امامیه¹ نوشتاری از آقای انصاری درباره نزاع اخباری‌ها با غیر ایشان، و خاصه درباره محمد امین استرآبادی است.
متأسفانه صفحه به صفحه این مقاله دارای اشتباهات اساسی است.
اشتباهات نویسنده دو قسم است:
۱. ارائه اطلاعات و تحلیل‌های نادرست و عجیب و غریب درباره تاریخ امامیه.
۲. اشتباهاتی که نتیجه عدم دقت در تتبع است.
اکنون برای قسم دوم مثالی می‌زنیم، و در آینده عمده مطالب را به نقد قسم اول که مهمتر است اختصاص می‌دهیم ان شاءالله.

این را می‌دانیم استرآبادی جوانیش را در شیراز بوده و سپس مدتی ساکن نجف می‌شود و بعد عازم مکه شده و تا آخر عمر آنجا می‌ماند.
آقای انصاری براساس یک بی‌توجهی مطلبی ارائه می‌دهند و می‌گویند استرآبادی بعد از سکونت در نجف و قبل از رفتن به مکه به ایران برگشته و مدتی در شیراز بوده‌اند. اما دلیل آقای انصاری بر این ادعا چیست؟
ایشان در صفحه هشتم مقاله می‌نویسد:
«سال ورود وی به مکه روشن نیست، ولی می‌دانیم که نسخه‌ای از آثارش در سال ۱۰۱۴ق در شیراز کتابت شده است».
ناگفته پیداست که لازمه این برداشت آن است که آقای انصاری ادعا کنند این نسخه خطی دستخط خود استرآبادی است وگرنه ممکن است استرآبادی اصل رساله را سالیان قبل نوشته باشد و رساله حاضر فقط استنساخی توسط فردی دیگر در سال ۱۰۱۴ق باشد.
پس سؤال اول این است که آیا آقای انصاری اساسا این ادعا را دارند که نسخه باقی‌مانده دستخط استرآبادی است یا نه اصلا التفاتی به این ملازمه نداشته‌اند؟
به نظر ما ایشان کلا از این مسأله غافل بوده‌اند و التفاتی به این مطلب نداشتند اما اگر ادعا کنند که بله نسخه حاضر دستخط استرآبادی است، آنگاه ما اشکال دومی به ایشان مطرح می‌کنیم و می‌گوییم قطعا نمی‌توانید این ادعا را ثابت کنید که نسخه حاضر دستخط استرآبادی است، زیرا نه تنها احدی چنین ادعایی نکرده بلکه دستخط نسخه ادعایی با نسخه‌های آثار دستخط مؤلف که در کتابخانه دانشگاه تهران و مرعشی است همخوانی ندارد و واضح است خط دیگری است.

می‌بینید که آقای انصاری با یک برداشت اشتباه و عدم توجه، چگونه یک دوره‌ای بر زندگی استرآبادی اضافه می‌کند و متأسفانه این برداشت نادرست ایشان بدون هیچگونه تحقیق و مداقه به مقالات مرتبط با استرآبادی راه یافته است.
www.tg-me.com/kalam_shia
_______________________
۱. دانلود مقاله: yon.ir/bItFA
🔴پاسخی عجیب از آقای حسن انصاری درباره اشکال ما به تاریخ‌نگاری ذوقی ایشان درباره محمد امین استرآبادی
________________________
ما در لینک زیر نشان دادیم که آقای انصاری با یک بی‌توجهی و بی‌دقتی ادعایی اشتباه درباره استرآبادی کرده‌اند:
www.tg-me.com/kalam_shia/121

◀️ایشان در دفاع از خود پاسخی منتشر کرده‌اند که اینچنین است:
«می دانيم که ملا امين استرابادی از اوائل سال 1015 نزد میرزا محمد استرابادي صاحب رجال درس خواندن را آغاز کرد. نمی دانیم کی رفته به مکه اما در 1014 یک نسخه از آثارش را در شیراز کتابت کرده اند. او در آن زمان محقق کم و بیش جوان و هنوز طالب علم بوده. وقتی نسخه ای از آثارش را در 1014 در شیراز کتابت می کنند یعنی اینکه خودش آن زمان در شیراز بوده و احتمالا از کسی خواسته نسخه ای از کتاب هایش را برای او کتابت کند. او آن زمان اينقدر مشهور نبود که با وجود اينکه شيراز را به مقصد مکه ترک کرده باشد کتابی از او را در شیراز کاتبان بدون حضور او در شهر استنساخ کنند. بنابراين او که در رجوع از نجف از حدود 1010 در شيراز اقامت داشت محتملا بايد تا 1014 نيز همچنان در شيراز مانده باشد. او بعد از اينکه به مکه رفت طبعا بلافاصله نزد میرزا محمد تحصیل را آغاز کرد چون در مکه در آن زمان عالم مشهور و مهم شيعی ديگری زندگی نمی کرد تا ملا امين قبل از اين استاد نزد شخص مهم ديگری تحصيل را ابتدا آغاز کند. او قبلتر به نجف رفته بود و در هنگام رسيدن به مکه توانایی حضور در مجلس میرزا محمد را داشت. بنابراین او تا 1014 باید همچنان در شیراز مانده باشد و همانجا بود که نسخه ای از یکی آثار اوليه دوران جوانی اش را لابد از کسی خواسته تا استنساخ کند».
ایشان این جواب را در کانال خود منتشر کرده‌اند:
www.tg-me.com/azbarresihayetarikhi/1945

◀️گوییم: سطر به سطر این جواب مملو است از دو چیز: ۱. عدم تتبع، ۲. خیال‌بافی

اما ما فقط دو مطلب عرض می‌کنیم که بطلان اساس نوشتار ایشان را نشان دهد و شاخه و برگ‌هایش نیز به فرصتی مناسب موکول شود؛
عمده دلیل ایشان برای اثبات مدعایشان این است که استرآبادی در سال ۱۰۱۴ق آن اندازه مشهور نبوده که بدون حضور خود او نسخه‌ای از آثارش را استنساخ کنند.
◀️گوییم علاوه بر اینکه این دلیلِ ذوقی توان اثبات آن مدعای بزرگ را ندارد، ما حتی بطلان این دلیل‌تان را نیز نشان می‌دهیم:
اولا استنساخ کردن از کتاب یک فرد نیازمند این نیست که حتما مؤلف در اوج شهرت باشد، مضافا این ادعای عدم شهرت در سال ۱۰۱۴ق و دلیل قرار دادن آن برای اثبات مدعایتان در حالی است که حتی پیش از این تاریخ آثاری از کتب استرآبادی توسط دیگران استنساخ شده است:
از جمله حداقل دو استنساخ از حاشیه انموذج العلوم او که یکی در تاریخ ۱۰۰۸ق و دیگری در ۱۰۱۰ق موجود است. [اولی به شماره نسخه ۱۴۴۰۸/۱ کتابخانه مرعشی و دومی به شماره نسخه ۹۰۰۲/۷ کتابخانه مجلس]
◀️ابطالی دیگر: آقای انصاری ادعا می‌کند چون در تاریخ ۱۰۱۴ق کسی نسخه‌ای از استرآبادی را در شیراز استنساخ کرده است پس خود استرآبادی نیز در آن سال باید در شیراز بوده باشد!
پس لازم است طبق همین خیال‌بافی، آقای انصاری بگویند استرآبادی در سال ۱۰۱۰ق در هرات بوده است، زیرا نسخه‌ای از او در این سال در هرات استنساخ شده است. [بنگرید به همان نسخه کتابخانه مجلس]

درست است که مطلب فوق صرفا یک بحث علمی محض است و ربطی به امور اعتقادی ندارد ولی به خوبی نشان می‌دهد که آقای انصاری چگونه از اطلاعات و داده‌های بی‌ربط نتایج عجیب و غریبی می‌گیرند.
اینگونه مطالب در سایر نوشته‌های ایشان نیز به وفور مشهود است که تا کنون اندکی را نشان داده‌ایم و در آینده هم خواهیم نوشت ان شاءالله.

@kalam_shia
المباحث الثلاثة؛ محمد امین استرآبادی

ما در مقاله جدید خود نشان دادیم نگارش المباحث الثلاثة حداقل ۲۰سال قبل از سال ۱۰۱۴ق بوده است و استنساخ این رساله در سال ۱۰۱۴ق هیچ ربطی به سال تألیف آن ندارد.
(ان شاءالله این مقاله در شماره آتی یکی از نشریات دانشگاه تهران به چاپ خواهد رسید).

www.tg-me.com/kalam_shia/113
🔴تناقض‌گویی در کلام آقای انصاری درباره تاریخ نگارش المباحث الثلاثة
________________________
www.tg-me.com/kalam_shia
آقای انصاری در جایی می‌گوید المباحث الثلاثة یکی از آثار اولیه دوره جوانی استرآبادی است¹ و دیگر بار می‌گویند استرآبادی این رساله را در اوائل ۱۰۱۴ نوشته است.²
◀️گوییم این عبارات خود نقیض هستند، چگونه هم در اوائل جوانی نگاشته شده و هم در سال ۱۰۱۴؟!
مگر اینکه شما حدود ۴۰ الی ۴۵سالگی را اوائل جوانی بدانید.
اگر هم که بنای تحقیقات شما در سن استرآبادی بر حدس و گمان‌های گلِیو است ما بطلان سخن او را نشان داده‌ایم³ هر چند که حتی سخن شما با حدسیات گلیو هم سازگار نیست‌.
_________________________
1. www.tg-me.com/azbarresihayetarikhi/1945
2. www.tg-me.com/azbarresihayetarikhi/1945
3. www.tg-me.com/kalam_shia/113
درباره ملا امين استرابادي و برخی ابهامات درباره زندگی او (1)

اخيرا همکار ما خانم رولا ابی ساب مقاله ای در مجله مطالعات شيعی (بريل) منتشر کرد که می تواند جوانب تازه ای را درباره ملا امين استرابادي مورد بررسی قرار دهد. او بر اين باور است که استرابادي زمانی در شيراز شاگرد ميرزا جان باغنوي بوده است. اين بايد قبل از تاريخ 988 ق باشد که در آن تاريخ ميرزا جان شيراز را ترک کرد (مگر اينکه اطلاعات ما درباره زمان ترک شيراز از سوی باغنوي به کلی نادرست باشد). خانم ابی ساب اين مطلب را بر اساس رساله های کلامی/ فلسفی ملا امين که در آنجا از ميرزا جان به عنوان "أستاذنا المحقق" ياد می کند مورد تأکيد قرار داده است (در تصحيح ثلاث مسائل و همچنين خمس فوائد او که در ايران اخيرا منتشر شده هم همه جا اشاره ياد شده و يا تعبير "الفاضل المدقق" به باغنوی ارجاع داده شده است). اگر استنباط خانم ابی ساب درست باشد با اين حساب ملا امين در هنگام ترک شيراز به سمت نجف و تحصيل نزد صاحب مدارک سن و سالش بيش از آن چيزی است که پيش از اين گمان می رفت. اگر او در 988 ق حدود هجده سال سن داشته پس بايد او را متولد 970 ق بدانيم. اين مطلب با اين واقعيت که استرابادي خود را در جایی ديگر در سال 1107 ق زمانی که اجازه ای از صاحب مدارک در نجف گرفت در عنفوان جوانی می داند (نک: الفوائد المدنية، ص 58 تا 59) نمی سازد. چرا که به ترتيبی که گفتيم او می بايست در تاريخ 1107 ق دست کم سی و هفت سال داشته باشد. بنابراين من با اين نظر و ديدگاه خانم ابی ساب موافق نيستم. درباره تحصيلات نجف ملا امين استرابادي و اقامت و تحصيلات او در شيراز در يادداشت ديگری توضيح خواهم داد. در همان يادداشت درباره ميرزا جان و تقي الدين محمد نسّابه که دومی برخلاف اولی استاد استرابادی بوده است توضيحاتی خواهم داد.
|بررسی‌های کلامی|
درباره ملا امين استرابادي و برخی ابهامات درباره زندگی او (1) اخيرا همکار ما خانم رولا ابی ساب مقاله ای در مجله مطالعات شيعی (بريل) منتشر کرد که می تواند جوانب تازه ای را درباره ملا امين استرابادي مورد بررسی قرار دهد. او بر اين باور است که استرابادي زمانی…

آنچه آقای انصاری در ملاحظه مطالب دکتر رولا جردی ابی‌صعب، درباره واژه «عنفوان شبابي» نوشته‌اند شبهه در برابر بدیهه است. من با اجازه استاد جردی و البته با همیاری فراوان ایشان مقدمه‌ای بر نوشتار ایشان افزوده‌ام و با همکاری همدیگر متن مقاله را سامانی بخشیده و بصورت بازنویسی مجدد به فارسی با تغییرات اندک در متن مقاله ارائه داده‌ایم. با ارائه مقاله ابعاد جدیدی از زندگی و اندیشه‌های استرآبادی واضح خواهد شد. بی‌شک نوشتار ایشان محققانه‌ترین تتبع پیرامون استرآبادی است.
طبق آیین نامه مقالات حق نشر آن پیش از چاپ را نداریم وگرنه آن را در همینجا به اشتراک می‌گذاشتم. [به زودی این مقاله از سوی یکی از مجلات دانشگاه تهران ارائه خواهد شد ان شاءالله]
*تذکر: آنچه آقای انصاری به عنوان سال اخذ اجازه استرآبادی از صاحب مدارک نوشته‌اند ۱۰۰۷ق صحیح است و گویا آقای انصاری دچار اشتباه تایپی شده و ۱۱۰۷ق درج کرده‌اند.
@kalam_shia
نکاتی ديگر درباره ملا امين استرابادی (2)

در مقاله خانم ابی ساب که در شماره اول اين سلسله يادداشت ها از آن سخن رفت، مقصود از " المسموع من الأستاذ مدّ ظله العالي" در مقدمه رساله مباحث ثلاثه استرابادي عينا همان "استاذنا المحقق" در طی رساله فرض شده است. به نظر ما مورد اول به تقي الدين نسابه بر می گردد که استرابادی چهار سال شاگرد او بود و مورد دوم بنا بر قرائن ديگر در نوشته های استرابادی به ميرزا جان باغنوی راجع است. حال اينکه چرا استرابادي (و شايد کاتب او به اشتباه) از اين دومی به استاد ما تعبير کرده سببش بر من روشن نيست. چنانکه در يادداشت اول گفتم با توجه به اطلاعاتی که ما از ميرزا جان در دست داريم ممکن نيست استرابادي شاگرد او بوده باشد. خود استرابادي در فوائد می گويد که چهار سال در شيراز نزد تقي الدين دانش آموخته و آن در اوائل سن و عمر او بوده. در آن زمان او شرح عضدی بر مختصر ابن حاجب در اصول فقه را با شيوه بحث و شرح و بحث نزد استاد فرا گرفته بوده است (الفوائد المدنية، ص 265). من در مقاله ای که بيست و اندی سال پيش درباره استرابادی منتشر کردم بدون دسترسی به بسياری از منابعی که امروزه با انتشارشان دستیاب شده است احتمال دادم که استرابادي دو دوره در شيراز اقامت داشته: يک بار قبل از سفر به نجف و کسب اجازه از صاحب مدارک در سال 1007 ق و ديگر بار بعد از بازگشت از نجف. ما مطمئنيم که استرابادي در حدود 1010 در شيراز مقيم بوده (نک: الفواند، ص 535 تا 536؛ قس: سال تأليف اين کتاب در ربيع الاول 1031 ق). شايد چهار سال تحصيل نزد تقي الدين نسابه مربوط به اين دوره است (يعنی تا سال 1014 ق و بدين ترتيب در واقع استرابادي تنها يک دوره اقامت در شيراز داشته و آن هم بعد از دوره نجف). در اين دوره رساله ای مانند مباحث ثلاثه هم نشان از تحصيل علوم حکمی در همين سال ها دارد و گفتيم که در آن به تقي الدين در مقدمه رساله اشارتی هست و به حيات او در آن زمان. با اين وصف اين تاريخ با تعبير "اوائل سني" که درباره تحصيلش نزد تقي الدين گفته چندان سازگار نيست. نخست به اين دليل که قبل از آن در نجف نزد صاحب معالم درس خوانده بود و آن تحصيل را چنانکه در يادداشت های قبلی گفتيم در عنفوان جوانی دانسته بود و از ديگر سو در 1010 ديگر نبايد او در اوائل عمر بوده باشد. من در مقاله قديم خود نوشته بودم که بعيد نيست که استرابادي قبل از نجف در شيراز تحصيل دانش را آغاز کرده بود و بعد مدت کوتاهی به نجف رفت و نزد صاحب مدارک حديث آموخت و اجازه ای در حديث دريافت کرد و آنگاه باز به شيراز بازگشت و اين بار شايد باز هم از محضر تقي الدين بهره علمی می برد. اين احتمال دور نيست. به ويژه اگر ثابت شود که قبل از 1010 ق او رساله هایی در حکمت و کلام نوشته بوده باشد و آن طبعا نمی تواند حاصل تحصيل او در نجف باشد (در اين مورد بايد تاريخ نسخه های خطی آثارش در کلام و فلسفه را بررسی کرد). اما چنانکه گفتم اين احتمال هم هست که استرابادي اول در نجف زندگی می کرده و بعد راهی شيراز شده و از حدود 1010 تا 1014 ق آنجا نزد تقي الدين نسابة آن چهار سال دانش آموزی در اصول و حکمت را سپری کرده است. من همچنان معتقدم احتمال اول درست تر است و او در ميانه تحصيل نزد تقي الدين مدتی کوتاه راهی نجف شد و بعد باز به شيراز بازگشت. در واقع ملا امين تا قبل از سفر به مکه و دانش آموختن نزد ميرزا محمد استرابادي و شايد اندکی قبل از آن در شيراز بيشتر دلبسته حکمت و کلام و اصول بود تا فقه و حديث. آنچه اينجا نوشتم در کليت آن با نتايجی که خانم ابی ساب درباره مراحل تحصيلی استرابادي نوشته است در عين شباهت تفاوت هایی اساسی دارد؛ به ويژه در بحث از شواهد و دلائل آن. مثلا خانم ابی ساب در مقاله اش با اشاره به مقاله پيشگفته من رساله مسائل ثلاثه را شاهدی قوی بر تأييد سخن من می داند که استرابادي قبل از نجف و بعد از آن در شيراز اقامت داشته. من چنين مطلبی را در رساله ياد شده نديدم. بحث او درباره گرايشات استرابادي در قبل از دوران مکه هم با نظر من متفاوت است ( همينجا بد نيست اشاره کنم که خانم ابی ساب معتقد است که رساله مسائل ثلاثة در سال 1014 نوشته شده که اگر اين درست باشد که به نظر من درست است در آن صورت نمی توان اشاره به تقي الدين را در آغاز رساله به ميرزا جان شيرازي راجع دانست؛ چنانکه خانم ابی ساب معتقد است، چرا که در آن زمان ميرزا جان در قيد حيات نبود و استرابادي نمی توانست درباره او تعبير " مد ظله العالي" به کار برد).
2024/09/30 16:21:50
Back to Top
HTML Embed Code: