Telegram Web Link
روز به روز، ساعت به ساعت، ثانیه به ثانیه، به لحظه دود شدن سراب‌ها و توهمات نزدیک می‌شویم.... سیلی سخت واقعیت‌های تلخ بدجور به صورت متوهمین خواهد خورد!

و حتی به صورت بقیه!
@jenabegav
جناب گاو
کودکان می‌گوید: تو چه طور مسلمانی هستی، نه اصلاً، چه طور انسانی هستی که فجایع و درد فلسطینیان را می‌بینی و ساکتی! از همه‌ی جنایات اسرائیل گذشته، آیا بچه‌هایی که در این وسط کشته و معلول و یتیم می‌شوند را نمی‌بینی؟! می‌گویم: من نه تنها در مورد کودکان فلسطینی‌ها…
در دروغگویی بعضی از جماعتی که آنقدر برای کودکان غزه گریه و سوگواری کردند همین بس که واقعه‌ای که شروع آن تراژدی خوفناک بود (یعنی ۷ اکتبر) را جشن می‌گیرند. اینها برایشان کودکان غزه مهم نیستند، بلکه ضربه به اسرائیل است که مهم است.
@jenabegav
جهت تاریخ

در بسیاری از ایدئولوژی‌های دو قرن اخیر، برای تاریخ جهتی پیش‌رونده و پیشرفت‌کننده متصور می‌شوند. در این نوع نگاه، تاریخ و جریانات تاریخی جهتی رو به جلو و به سوی ترقی دارند: اگر هم عقبگردهایی اینجا و آنجا اتفاق افتد در کل جریان به سوی پیشرفت است و خلل زیادی در آن وارد نمی‌شود. نوعی داروینیسم تاریخی در خیلی از این نگاه‌های ایدئولوژیک مشهود است.

در میان بعضی دینداران این تلقی از تاریخ با آموزه‌های آخر زمانی ترکیب شد و ایده‌هایی از این نوع موجب شد که: "با تلاش و جهاد جهادگران، عدالت به تدریج و با پیروزی عدالت‌طلبان در جهان گسترده خواهد شد، مستکبران شکست خواهند خورد، و این روند با آمدن منجی نهایی تکمیل خواهد شد."

اما در حقیقت دیدگاه دینی متضاد با این دیدگاه است! در دیدگاه دین جهتی برای تاریخ در نظر گرفته نمی‌شود. مگر البته جهتی که حاصل از تاثیر زمان بر همه چیز است که چیزی جز افزایش آنتروپی (یعنی همان انحطاط و فرسودگی) نیست. طبق دیدگاه دینی جوامع انسانی با دور شدن از زمان وحی، به تدریج منحط می‌شوند و تاریکی بیشتر و بیشتر بر جهان حاکم می‌شود. آمدن منجی موعود در راستای روندی تاریخی نیست، بلکه دست الهی است که در زمان انحطاط کامل می‌آید تا چیزها را به روال اولیه خود (همان فطرت الهی) برگرداند. تلقی جهت‌دارانه از تاریخ که آن را در جهتی مثبت می‌داند که این جهت را فعالان (مجاهدان، مذهبی‌ها، .....) تقویت می‌کنند و به جلو می‌برند تا در نهایت به مدینه فاضله موعود برسد، نگاهی دینی نیست، بلکه برگرفته از ایدئولوژی‌های مدرن (به خصوص مارکسیسم) است.

@jenabegav
شیعه و مبارزه با ظلم

واقعیتی بدیهی، که در میان جریانات ایدئولوژیک دنیای مدرن برای بسیاری از مردم به نحوی وارونه ارائه شده است، این واقعیت است که: امامان شیعه اثناعشری فعالین اجتماعی و مبارزه‌کنندگان با ظلم (به حالتی فعال و مبارزانه) نبودند. حتی امام حسین نیز، هرچند که مظلوم بود، ولی هدفش در بدو امر مبارزه با ظلم نبود، بلکه خودداری از بیعت با یزید بود و یا پاسخ مثبت به مردمانی (در کوفه) که او را شایسته زمامداری خود می‌دیدند. او هر چه در توان داشت کرد تا از جنگ بپرهیزد بدون آنکه با یزید بیعت کند.

شیعیان زیدی در این مورد با جریان شیعه اثناعشری متفاوت بودند که آنها کسی را فقط وقتی امام می‌دانستند که، علاوه بر اینکه از نسل پیامبر باشد، در جامعه نقشی فعال و راهبرانه داشته باشد. در نظر زیدیه هر کسی که این دو را داشت امام بود و الّا فَلا! از این روست که بعد از امام سجاد، تنها امامی از میان امامان بعدی در شیعه اثناعشری که آنها به عنوان یکی از امامان خود قبول داشتند امام امام رضا بود، از این جهت که امام رضا با قبول ولیعهدی مامون (هرچند با اکراه) نقشی در جامعه برای خود پذیرفته بود.

بعد از داستان کربلا امامان شیعه نه تنها خود در مبارزه فعالانه با ظلم شرکت نمی‌کردند، بلکه بارها و بارها و بارها و به تواتر از قیام و انقلاب منع می‌کردند، چنانچه از انتقادهای گاه شدید امام باقر و امام صادق نسبت به قیام زید (برادر امام باقر) و قیام‌های پسرانش، و یا قیام محمد نفس زکیه از نوادگان امام حسن و دیگر قیام‌های علویان می‌توان دید، و نیز از احادیث زیادی در منع شراکت در زیر هرگونه علم و پرچمی قبل از ظهور قائم.

دل‌سوزاندن برای هر مظلومی در هر کجای عالم که باشد یک چیز است و وظیفه برای تلاش برای رفع ظلم چیز دیگر! مسلماً آنجایی که هر فردی می‌تواند، باید در حیطه قدرت خود، از ظلمی که قابل پیشگیری است پیشگیری کند، البته آن هم با در نظر گرفتن جهل همیشگی انسان که لزوماً عدل را از ظلم به درستی تشخیص نمی‌دهد و یا ظلمی را با ظلمی دیگر جایگزین می‌کند.

ولی هیچ جا در قرآن یا سنت یا احادیث به عهده هیچ مسلمانی گذاشته نشده که در سرزمین‌های دور به دنبال ظلم گشته، با آن مبارزه کند. از آن بدتر احساس منجی عالم بودن و رسالت جهانی داشتن است که، بیش از آنکه از احساس دینی بیاید، حاصل وسوسه شیطان و نوعی تفرعن پنهان یا آشکار است.

والله اعلم

@jenabegav
جنگ، خائنین و خادمین

سال ۱۳۶۶ بود. بحث جنگ بود، و پیرمرد دهاتی با لبخندی تلخ گفت: "هی می‌گن خونواده‌های شهدا خواستار ادامه‌ی جنگند! من پدر شهیدم و می‌گم تمومش کنید!" بچه بودم، و شنیدن این حرف ساده شوکه‌ام کرد! پروپاگاندای "جنگ جنگ تا پیروزی" آن روزها آن قدر قوی بود که در ذهن من بچه نمی‌گنجید که یک "پدر شهید" خواهان اتمام جنگ باشد. حتی تا یک هفته قبل از پذیرش قطعنامه در سال ۱۳۶۷، در خیابان‌ها و میدان‌ها بنر می‌زدند که "هر که در ادامه‌ی جنگ شک کند خائن به رسول‌الله است"!

الان می‌دانیم که در آن سال‌ها بسیاری در قسمت‌های مختلف نظام به این نتیجه رسیده بودند که باید جنگ را هر چه زودتر خاتمه داد. فهمیده بودند که نمی‌توان عراق را شکست داد و نمی‌شود بغداد را گرفت. ولی جرات نمی‌کردند که با صدای بلند آن را بگویند. جنگ را طول دادند و طول دادند تا سال ۱۳۶۷ که شکست از همه طرف سراغمان آمد: عراقی‌ها به سرعت پیشرفت کردند واسرا و کشته‌های بسیار زیادی از ما گرفتند. وضعیت اقتصادی هم به واسطه جنگ رو به فروپاشی کامل بود. آنجا بود که جام زهر نوشیده شد، و ایران مجبور شد در ضعیف‌ترین حالت وارد مذاکرات بعد از جنگ شود، در حالیکه هنوز بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر مربع از خاک‌ کشورمان در دست عراق بود. شانس آوردیم که صدام آن بلاهت آشکار را نشان داد و به کویت حمله کرد و بعد داستان حمله گسترده آمریکا پیش آمد که ماشین جنگی عراق را نابود کرد! و الّا معلوم نبود که چه شرایط خفت‌باری بر ما تحمیل می‌شد.

آن افراد معدودی که در سال‌های بین ۱۳۶۲ و ۱۳۶۷ با صدای بلند خواستار پایان جنگ بودند، آن زمان با انواع و اقسام تهمت‌ها و بدگویی‌ها مواجه شدند. از "لیبرال‌های طرفدار آمریکا" گرفته تا "خائن به رسول‌الله" و ..... ولی امروز چون روز روشن است که اینها، لااقل در این فقره، خادمین واقعی به مردم ایران بودند. اینها در آن روز واقعیتی را می‌گفتند که برایشان بی‌احترامی می‌آورد و بعد از جنگ هم کسی برای آنها بابت آن اعتباری و افتخاری قائل نشد.

صدای لات و لوت‌ها و گنده‌گوها و افراطی‌ها همیشه بلندتر است! آنها آن هنگام که جنگ می‌افروزند افتخار کسب می‌کنند، و در شکست هم باز مخالفین را متهم می‌کنند.

فاعتبروا یا اولی‌الابصار!

@jenabegav
جنگ!

بد نیست نگاهی بکنیم به وضع زیرساخت‌های انرژی کشور، در حالی که تصمیم به ورود به جنگ گرفته شد:

برق را کم‌وبیش همه اطلاع دارند که چه کمبودی داریم و چگونه زمستان و تابستان با سوزاندن مازوت و به بهای آلوده کردن هوا برق کشور تامین می‌شود. البته مردم عادی کمتر می‌دانند و واقعیت بدتر است: تقریباً تمام صنایع در تابستان دو الی سه روز در هفته تقریبا کل روز را برق نداشتند. تخمین زده می‌شود که اگر همین امروز با قدرت و بودجه هر چه تمام‌تر کار شود و سرمایه‌گذاری شود (که با وضعیت فعلی اقتصاد خیلی امیدی به آن‌نیست)، به زحمت پنج سال دیگر تولید برق تراز مصرف شود.

مردم در مورد مساله گاز حتی کمتر می‌دانند! پارسال به تمام صنایع هشدار داده شد که در زمستان قطعی‌های گسترده گاز خواهند داشت. این که این اتفاق نیفتاد، مرهون گرمی بیسابقه هوا در زمستان پیش بود. وضعیت امسال حتی بدتر است و اگر هوا به اندازه معمول خود سرد شود در صنایع حتماً قطعی گاز خواهیم داشت.

با این حالِ بیمار، تندروها که تمامی تریبون‌های رادیو تلویزیون و خیلی تریبون‌های دیگر را در دست دارند، با جار و جنجال و فشار کشور را وارد جنگی کردند که آینده‌اش نامعلوم است. اگر ضربه‌ای حتی کوچک به زیرساخت‌های انرژی زده شود، خدا می‌داند چه عواقب کوتاه‌مدت یا دراز مدتی خواهد داشت.

این جنگ تحمیلی از سوی تندروها است؛ ولی البته عاقل‌ترها و خود رئیس‌جمهور که با انفعال با آن روبرو شدند نیز مقصرند!

حال اگر در آینده معلوم شد که این جنگ به نفع کشور بوده که بنده عذرخواهی خواهم کرد. و اگر معلوم شد که به ضرر، آن هم ضرر زیاد، بوده، باید حق دهید که به همه آن تندروها و همه‌ی مسوولان بگوییم: تف بر ذات بی‌شرف‌تان که همیشه مردم ایران را فدای حماقت‌ها و ایدئولوژی‌های ابلهانه خود می‌کنید! تف بر شما!

@jenabegav
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
جناب گاو
زنده باد ترکی! بسیاری از مردم از فیلم‌ها و سریال‌های ترکی فقط آنهایی را می‌شناسند که در شبکه‌های ماهواره‌ای دیده‌اند. ولی ژانرِ دیگری از فیلم‌های ترکی هست که عمدتاً با حمایت حزب حاکم ترکیه یا با اندیشه‌ای نزدیک به آن ساخته می‌شود و معمولاً به تاریخ دوره‌ی…
زبان ملی مایه وفاق ملی نیست!

بلکه کاملاً برعکس!

شکی نیست که زبان فارسی نقشی اساسی و محوری در تاریخ سرزمین‌هایی فلات ایران داشته است. ولی اعلام زبان فارسی به عنوان "زبان ملی" در دوره رضاشاه پهلوی خبطی بزرگ بود.

فارسی قبل از آن هم زبان رسمی اداری بود و می‌توانست همانگونه هم‌ ادامه پیدا کند، اگرچه مثال‌های کشورهایی چون سوئیس، کانادا، اسپانیا و هند نشان می‌دهد که چنین انحصاری حتی لازم هم نبود. در هر صورت، مسلماً انتخاب زبان "ملی" و اجبار آن توسط دولت لازم نبود.

وقایعی چون واکنش‌های ابلهانه به خوشامدگویی به زبان ترکی در هواپیمایی در مسیر تبریز-تهران، و نیز آن حرف بس ابلهانه "کارشناس" دعوت شده در تلویزیون در مورد "ترکی"، اینها خاطر بسیاری از ترک‌زبان‌های کشورمان را می‌آزارد، و حق دارند که آزرده‌خاطر شوند. حتی اگر با من در مورد زبان "ملی" مخالف باشید، نمی‌توانید این نکته را نادیده بگیرید که چنین رفتارهایی وفاق بین افراد جامعه را تضعیف و تخریب می‌کند.

فراموش هم نباید بکنیم که زبان ترکی و اقوام ترک‌زبان جزو لاینفک و بسیار بزرگ تاریخ و فرهنگ ایران در هزار سال گذشته بوده‌اند. نیاکان هر یک از ما ممکن است که، قرن‌ها یا حتی دهه‌ها قبل، یک "ترک" بوده باشد، و خود از آن بی‌خبر باشیم.

گاهی بعضی "ملی‌گرایان" اشعار فردوسی در مورد "ترکان" را نوعی تحقیر ترکی می‌دانند، و بعضی قومگرایان ترک نیز همان را دلیلی برای اثبات نژادپرست بودن فردوسی می‌گیرند!

اگر نگاه‌های کاملاً مدرن را به اشخاص در گذشته‌های دور تعمیم دهیم، هیچ‌یک از آنها از انگ نژادپرستی یا مانند آن مصون نخواهد ماند. چنین نگاهی را به درست "زمان‌پریشی" می‌نامند. اجازه دهید در مورد فردوسی آنچه قبلا گفته‌ام را تکرار کنم: فردوسی تورانیان (که در اساطیر اصلی ایران نشانی از ترک بودن‌شان نیست و اسامی‌شان نشانی از ترک بودن ندارد) را با ترکان یکی می‌گیرد، چون در زمان فردوسی اقوامی که (همچون تورانیان در داستان‌های کهن) از شمال شرقی به خراسان آن زمان کوچ یا تاخت‌وتاز می‌کردند اقوام ترک بودند. برای فردوسی "ترک" فقط همین‌ معنا را داشت، و نه مفهومی زبانی و یا نژادی (به معنایی که امروز از "نژاد" درک می‌کنیم). مضافاً آنکه، فردوسی برای تورانیان (یا "ترکان") یا هیچ قوم دیگری حقارت نژادی قائل نبود، کما آنکه در شاهنامه مادرِ مقدس‌ترین و بزرگ‌ترین شاه ایران، یعنی کیخسرو، یک تورانی (یا مطابق کلام فردوسی، یک "ترک") است. این‌که شاهنامه، به پیروی از اساطیر کهن، "ایران" و "ایرانیان" را مرکز عالم می‌گیرد، چیزی است که مشترک بین اساطیر کهن هر قوم است که قوم خود را به نوعی مرکز عالم می‌گیرند.

"ترکان پارسی‌گو، بخشندگان عمرند!" ولی حتی آن هموطن ترک (یا کرد یا لر یا عرب یا بلوچی) که فارسی را به زحمت، گاه زحمت بسیار زیاد، تکلم می‌کند، همانقدر باید برایمان عزیز و محترم باشد که هر هموطن دیگری. زبان مادری عطیه‌ی الهی به هر شخص است و مهم‌ترین زبان برای آن شخص همان زبان مادری اوست. اهمیت زبان‌های دیگر را نباید با زور و اجبار دولتی برای اشخاص افزود یا کم کرد.

@jenabegav
نه آقای سلطانی! روس‌ها بیشرف باشند یا باشرف، رفتارشان با ما ربطی به وجود و عدم شرف‌شان (یا پدرشان!) ندارد!

حرمت امام‌زاده به متولی آن است! ماییم که ۴۷ سال آزگار است در روابط خارجی خود بد و ابلهانه و کاملاً ایدئولوژیک رفتار کرده‌ایم. در این مورد فقط با کره شمالی و کوبا در رقابت بوده‌ایم. حتی شوروی زمان استالین هم، با آن قدرت زیادش، اینقدر در روابط خارجیش ایدئولوژی‌زده نبود که ما هستیم. چین مائو هم اینگونه نبود. حماقت ما تقریباً منحصر به فرد است!

طرف مست کرده بود و در اتوبان رانندگی می‌کرد. از رادیوی ماشین شنید که به رانندگان همان اتوبان اخطار می‌داد که "راننده‌ای مست کرده و اتوبان را خلاف جهت می‌رود". این را که شنید، گفت: "بابا این چه می‌گوید! اینجا همه مست کرده‌اند و خلاف جهت می‌روند جز من!"

یک بار هم که شده باید بنشینیم و ببینیم که چرا همه دنیا، از آمریکا و اروپا و عرب‌ها و روسیه و چین و هند و ژاپن، به ما که می‌رسند "بیشرف" و "بی‌پدر" می‌شوند. شاید ماییم که نزدیک نیم قرن است مست کرده‌ایم. مست ایدئولوژی!

@jenabegav
جناب گاو
نه آقای سلطانی! روس‌ها بیشرف باشند یا باشرف، رفتارشان با ما ربطی به وجود و عدم شرف‌شان (یا پدرشان!) ندارد! حرمت امام‌زاده به متولی آن است! ماییم که ۴۷ سال آزگار است در روابط خارجی خود بد و ابلهانه و کاملاً ایدئولوژیک رفتار کرده‌ایم. در این مورد فقط با کره…
خیلی از ایرانی‌ها دید معوج و ابلهانه‌ای به دنیای خارج از ایران و نقش ایران در جهان دارند. درجاتی از نوعی نارسیسیسم (خودشیفتگی) جمعی که با درجاتی از پارانویا و همه-دشمن-انگاری و نظریات توطئه ترکیب شده، و منحصر به گروه و ایدئولوژی خاصی هم‌ نیست و مشترک بسیاری از ایرانی‌هاست. از بعضی روشنفکران دوره قاجار شروع شد و الان همه‌گیر شده است.

اوج این نگاه را در سیاست‌های خارجی احمقانه در نیم قرن گذشته می‌توان دید. ولی این نوع نگاه از قبل از ج.ا. هم متداول بود: مصدق بسیار مبتلا به آن بود و بسیار به رواج و نهادینه شدن آن دامن زد، و حتی محمدرضاشاه (علیرغم سیاست خارجی بسیار معقول‌ترش) از آن برکنار نبود.

خلاصه که اگر دیدید بعضی هموطنان، علیرغم این که با ایدئولوژی نظام همراه نیستند و حتی با آن مخالفند، از عملیات‌های "وعده صادق ۱ و ۲" چنان ذوق‌زده شدند، تعجب نکنید. این بیماری ملی ماست!

@jenabegav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندر احوالات ملتی که هیچگاه درس نمی‌گیرد و همیشه گمان می‌کند که خدا و کائنات به او بدهکارند!

@jenabegav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد معظم چنین فرمودند!
صادرات در پنج پرده

مناسبت‌های تقویمی در حوزه اقتصاد خیلی کسالت‌بار شده‌اند. روز صنعت، روز تولید، روز استاندارد و حالا روز صادرات. دستگاه پیچیده و ناکارآمد اداری ایران، یک روز سال را به نام روز ملی صادرات ثبت کرده و در این روز قصد تکریم صادر کنندگان را دارد. طرفه آن‌که در سال یک روز به فکر صادرات می‌افتند و در مقابل، 364 روز برای محدود کردن آن تلاش می‌کنند. می‌پرسید چگونه؟ به این پنج مورد توجه کنید.

اول: گیج و سرگردان
تازه رئیس اتاق کرمان شده بودم که برای تقویت صادرات، کمیته‌ای تشکیل دادند و از رئیس‌ اتاق هم دعوت کردند که در جلسه شرکت کند. هر ماه جلسه را به ریاست استاندار تشکیل می‌دادند و درباره موانع صادرات صحبت می‌کردند. بعد از چند جلسه سکوت، یک بار پیشنهاد کردم که از همه اعضای حاضر در جلسه، بخواهند روند ارسال یک محموله صادراتی را بنویسند. کاغذ و قلم برداشتند و دانسته‌های خود را درباره صادرات نوشتند. از 25 نفری که در جلسه حضور داشتند، فقط دو یا سه نفر توانستند مختصری درباره فرآیند صادرات بنویسند که این افراد نیز جزو مدیران گمرک یا اداره استاندارد یا سازمان بازرگانی استان بودند که البته هر‌کدام از زاویه کار خود، صادرات را تشریح کردند. به استاندار گفتم، اغلب اعضای این جلسه نمی‌توانند فرآیند صادرات را روی کاغذ توضیح دهند، چطور می‌توانند مشکلات صادرکنندگان را حل کنند؟

دوم: سرگردانی مطلق
سال‌ها پیش اتحادیه اروپا ورود پسته ایران را به دلیل آلودگی به سم افلاتوکسین ممنوع کرد. مدت‌ها لابی و رایزنی صورت گرفت تا راضی شدند که دوباره صادرات را آغاز کنیم اما به این شرط که محموله‌های صادراتی، گواهی بهداشت را داشته باشند. به این ترتیب، مسیر باز شد و توانستیم صادرات را از سر گیریم. بعد از دوندگی‌های زیاد اولین بار محموله‌ای را برای صادرات به بندرعباس فرستادیم و قصد داشتیم در کانتینرها بارگیری کنیم که گفتند باید گواهی بهداشت ارائه کنید. برای دریافت گواهی بهداشت مراجعه کردیم که گفتند نیاز به شماره کانتینر داریم. دوباره برای گرفتن شماره کانتینر مراجعه کردیم که گفتند تا گواهی بهداشت نباشد، بارگیری نمی‌کنیم و تا بارگیری انجام نشود، شماره کانتینری در کار نیست. شاید باورتان نشود اما چهار تا پنج ماه دوندگی کردیم تا موفق شدیم همین مشکل ساده را رفع و رجوع کنیم.

سوم: حرف عجیب آقای رئیس
در یکی از جلسات رسمی، رئیس‌کل گمرک حرف عجیبی زد. گفت: در گمرک قوانینی داریم که به استناد آنها می‌توانیم صادرت یا واردات کالایی را ممنوع کنیم و اگر تمایل داشته باشیم، به استناد همان قوانین می‌توانیم بدون کوچک‌ترین هزینه یا معطلی، صادرات یا واردات آن را بلامانع بدانیم.

چهارم: صادر کننده نمونه
سال‌ها قبل فرد گمنامی به عنوان صادر کننده نمونه پسته، از رئیس‌جمهور وقت جایزه دریافت کرد. کسی او را نمی‌شناخت و ما متوجه شدیم تاجر نیست و پیله‌ور است و عده‌ای فقط از کارت بازرگانی او استفاده کرده‌اند. شنیدم چندماه بعد او را به خاطر فساد بازداشت کردند.

پنجم: بدفهمی همیشگی
در یکی از نشست‌ها، مدیری اثرگذار بر فرآیند تجارت از من پرسید چطور است که پسته در سوپر مارکت‌های اروپا، کیلویی۲۰ دلار است اما شما کیلویی 8 دلار را هم نمی‌پذیرید؟ آن روزها هم با محدودیت‌های ارزی مواجه بودیم و میزان ارزش کالای صادراتی در گمرک با وقعیت فاصله داشت. برای آن مدیر محترم توضیح دادم؛ پسته‌ای که ما صادر می‌کنیم پسته خام است که به صورت فله‌ای صادر می‌شود اما پسته‌ای که شما از سوپر مارکت می‌خرید، بسته‌بندی شده و طبیعی است که قیمت بیشتری داشته باشد. هرچه توضیح دادم، قانع نشد. و بعید می‌دانم هنوز هم متوجه شده باشد.


☑️محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
موجودی است که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده، معمولا عُرضه زیادی در دنیای حقیقی و غیرتصنعی (=غیردولتی) ندارد، علمش حتی در مورد تخصص خودش هم نصفه-نیمه است، و بسیار هم پرمدعاست. چون بی‌عرضه یا ترسوست، کارمند دولت می‌شود، و کارش این است که با وسواس کامل مزاحم کار افرادی شود که کار واقعی و مفید انجام می‌دهند. کم‌کم، این مزاحمت تبدیل به معنای زندگی برای او می‌شود.

به چنین موجودی "کارشناس" گفته می‌شود!

روز اول آبان، روز کارشناس، بر همگی مبارک باد!

@jenabegav
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جناب فیاض زاهد! اینکه نسل شما طرفدار سوسیالیسم نوع بهشتی و شریعتی و مطهری بود نشان نمی‌دهد که کمتر از طرفداران امروزه علم‌الهدی ابله بودید‌. فقط نشان می‌دهد که ابلهان شیک‌تری بودید، و ضررتان هم حتی بیشتر بود.

#بی‌تعارف

@jenabegav
آیا با این گزاره موافقید؟
گزاره: اگر همین بلایی که اسرائیل دارد سر مردم غزه می‌آورد را حکومتی از کشوری مسلمان بر سر گروهی در اقلیت از مسلمانان همان کشور می‌آورد، ج.ا. و اذنابش کک‌شان چندان نمی‌گزید! به خصوص اگر آن حکومت با حکومت ایران دوستی هم داشت.
Anonymous Poll
93%
موافقم! خیلی اهمیتی نمی‌داد و شاید حتی طرفداری از آن حکومت هم می‌کرد.
7%
خیر، مخالفم! معتقدم ج.ا. همیشه همراه و غمخوار مظلومین است.
دوم آبان ۱۴۰۳
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
البته ج.ا. در دهه‌های پیش از این حاتم‌بخشی‌ها زیاد کرد، به خصوص در مورد لبنان. بسیاری از خرابی‌های جنوب لبنان بعد از جنگ با اسرائیل با پول ایران بازسازی شد، و در تمام این سال‌ها ج.ا. مشغول نیروسازی و تجهیز و دادن انواع تسلیحات و مهمات به حزب‌الله لبنان بود. این چیز پنهانی نبوده و نیست!

ولی اگر لبنانی‌ها منتظرند همان روال ادامه پیدا کند، بسیار مایوس خواهند شد‌. حتی اگر حمله‌ای به ایران هم صورت نگیرد، ایران امروز با ایران دو دهه پیش که پول نفت داشت و جمعیت جوانی داشت و اقتصاد نسبتاً رو به پیشرفتی داشت، کاملاً متفاوت است. الان ایران کشوری است که از همه جهات رو به ورشکستگی است (صندوق‌های بازنشستگی، مساله برق و گاز و سوخت....).

البته حکومت ج.ا. همچنان به بذل و بخشش خود ادامه خواهد داد! ولی واقعیت روی زمین این است که اسرائیل ظرف چند ماه سرمایه‌گذاری ایران در منطقه در چند دهه را تقریباً نابود کرد، و ایران الان از لحاظ اقتصادی و سیاسی دیگر در موضعی نیست که بتواند آن حاتم‌بخشی‌ها را در آن سطح یا حتی یک‌چهارم آن تکرار کند.

عاقبت زیستن در توهمات!

@jenabegav
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2024/11/14 02:52:08
Back to Top
HTML Embed Code: