Forwarded from چرا ملتها شکست میخورند؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اتاق آینده / شیرعلینیا
شایعهی بازداشت محسن رضایی در آشفتهبازار پایان جنگ
(این یادداشت ۵ سال قبل نوشته شده است)
7خرداد67 و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشت: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج21، ص53)
و دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه؛ «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص95) او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد.
این چرخش ناگهانی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران بود. با آنکه تا امروز در بسیاری از آثار سپاه غافلگیری ارتش ایران در آغاز جنگ و ناتوانی در جلوگیری از اشغال بخشهایی از خاک ایران نقد شده اما به نظر میرسد بررسی فروپاشی جبههی ایران در چند ماه پایانی جنگ در شرایطی كه دو نیروی ارتش و سپاه با تجربهی هشت سال جنگ حضور داشتند بسیار قابلتامل است.
در سال ابتدایی جنگ آمار شهدا عدد 12345 را نشان میدهد. این عدد در سال 67 که جنگ چند ماه بیشتر در جریان نبود 21230 شهید است. (گزیدههای آماری منتشرشده توسط ادارهکل آمار و اطلاعات بنیاد شهید،ص4) مقایسهی آمار اسرا در این دو مقطع نیز بسیار تکاندهنده است. بر اساس کتاب تهیهشده در موسسهی پیام آزادگان آمار اسرای سال اول جنگ حدود 200 اسیر است، این آمار برای چند ماه پایانی جنگ به حدود 24 هزار اسیر میرسد. این رقم وقتی شگفتانگیزتر میشود که بر اساس آمار همین کتاب آمار کل اسرای ایران در جنگ حدود 40 هزار نفر است. یعنی بیش از نیمی از اسرای کل جنگ مربوط به چند ماه پایانی جنگ در سال 67 است. (شرح قفص، ص7 و24)
ارتش صدام زمینهایی را که با هزینههای بسیار گرفته بودیم یکبهیک و بهسرعت و باقدرت پس گرفت. اوضاع اقتصادی نیز بسیار نابسامان بود و ایران گزینهی دیگری جز پذیرش قطعنامه نداشت و احساس تلخ شکست، فرماندهان و مسئولان ایرانی را در خود فرو برد. 29 تیر دو روز پس از پذیرش قطعنامهی 598 هاشمی در خاطراتش نوشته است: «محسن رضایی آمد. ناراحت است. کمی گریه کرد. دلداریش دادم. آمادهی استعفا است؛ گفتم در سِمت خود بماند. قرار شد فردا مصاحبهی تلویزیونی داشته باشد که شایعهی بازداشت رد شود.» (پایان دفاع آغاز بازسازی، ص222)
اصرار عراق بر ادامهی حملهها و روند اسیرگرفتن و کشتن ایرانیها اوضاع را آشفتهتر کرد. دوم مرداد آیتالله خمینی حکمی خطاب به رییس سازمان قضایى نیروهاى مسلح نوشت تا دادگاه رسیدگی به تخلفات نظامی را تشکیل دهد و «طبق موازین شرع بدون رعایت هیچیك از مقررات دستوپاگیر به جرایم متخلفان» رسیدگى کند و تاکید کرد: «هر عملى كه به تشخیص دادگاه موجب شكست جبههی اسلام و یا موجب خسارت جانى بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است. والسلام.» (صحیفه، ج21، ص102)
همین روز رفسنجانی فرمانده عالی جنگ حكمی برای خلخالی قاضی معروف ابتدای انقلاب نوشت؛ «نوشتم که به امور نظامیان متخلف جبهه رسیدگی کند. پیشنهاد تشویق و تنبیه بنماید.»( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص232)
این حجم از آشفتگی موضوعی بسیار مهم است که بیش از تحقیق، گرفتار دعواهای سیاسی شده است.
اوضاع آشفتهی ایران مسئولان ایرانی را ناچار کرد قطعنامهای را بپذیرند که یک سال از تصویبش میگذشت. تیر 66 در زمان صدور قطعنامه، ایران در زمینِ جنگ موضع برتر را داشت و بخشهایی از خاک عراق در اختیارش بود. اما در تیرماه 67 در حالی قطعنامه را پذیرفت که تمام جایپاهایش در عراق را از دست داده بود. نظامیان و سیاسیون ایران هنگامی تلخی این تاخیر در تصمیمگیری و از دست رفتن مناطق را بیشتر دریافتند كه مذاكرات با نمایندههای صدام آغاز شد. غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد جنگ که پس از پایان جنگ عضو تیم مذاکرهکننده بود میگوید وقتی عازم مذاکره بودند ولایتی در فرودگاه به حسن روحانی گفت: «ای کاش حالا فاو در دست ما بود... من در فرودگاه تهران نفهمیدم که اینها چه میگویند. وقتی در فضای مذاکره قرار گرفتیم... گفتم: عجب ای کاش یک جای دیگر در دست ما بود» رشید میگوید آنجا بود که فهمیدم «اگر چیزی دست ما باشد در مذاکره مقابل عراقیها، چقدر محکم میتوانیم بایستیم.» (اسرار مکتوم، ص 279)
آیا ایرانیها نمیتوانستند نشانههای این فروپاشی را زودتر ببینند؟ پیش از شكستها ایران میتوانست با پذیرش قطعنامه چهرهای بزرگوار و منطقی از خود به نمایش بگذارد و در مذاکره نیز از آن بهره ببرد اما پذیرش قطعنامه در شرایطی که در محاصرهی بحران و شكست بود و چارهی دیگری نداشت فرصتهای مهمی را گرفت.
( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)
https://www.tg-me.com/jafarshiralinia
(این یادداشت ۵ سال قبل نوشته شده است)
7خرداد67 و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشت: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج21، ص53)
و دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه؛ «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص95) او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد.
این چرخش ناگهانی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران بود. با آنکه تا امروز در بسیاری از آثار سپاه غافلگیری ارتش ایران در آغاز جنگ و ناتوانی در جلوگیری از اشغال بخشهایی از خاک ایران نقد شده اما به نظر میرسد بررسی فروپاشی جبههی ایران در چند ماه پایانی جنگ در شرایطی كه دو نیروی ارتش و سپاه با تجربهی هشت سال جنگ حضور داشتند بسیار قابلتامل است.
در سال ابتدایی جنگ آمار شهدا عدد 12345 را نشان میدهد. این عدد در سال 67 که جنگ چند ماه بیشتر در جریان نبود 21230 شهید است. (گزیدههای آماری منتشرشده توسط ادارهکل آمار و اطلاعات بنیاد شهید،ص4) مقایسهی آمار اسرا در این دو مقطع نیز بسیار تکاندهنده است. بر اساس کتاب تهیهشده در موسسهی پیام آزادگان آمار اسرای سال اول جنگ حدود 200 اسیر است، این آمار برای چند ماه پایانی جنگ به حدود 24 هزار اسیر میرسد. این رقم وقتی شگفتانگیزتر میشود که بر اساس آمار همین کتاب آمار کل اسرای ایران در جنگ حدود 40 هزار نفر است. یعنی بیش از نیمی از اسرای کل جنگ مربوط به چند ماه پایانی جنگ در سال 67 است. (شرح قفص، ص7 و24)
ارتش صدام زمینهایی را که با هزینههای بسیار گرفته بودیم یکبهیک و بهسرعت و باقدرت پس گرفت. اوضاع اقتصادی نیز بسیار نابسامان بود و ایران گزینهی دیگری جز پذیرش قطعنامه نداشت و احساس تلخ شکست، فرماندهان و مسئولان ایرانی را در خود فرو برد. 29 تیر دو روز پس از پذیرش قطعنامهی 598 هاشمی در خاطراتش نوشته است: «محسن رضایی آمد. ناراحت است. کمی گریه کرد. دلداریش دادم. آمادهی استعفا است؛ گفتم در سِمت خود بماند. قرار شد فردا مصاحبهی تلویزیونی داشته باشد که شایعهی بازداشت رد شود.» (پایان دفاع آغاز بازسازی، ص222)
اصرار عراق بر ادامهی حملهها و روند اسیرگرفتن و کشتن ایرانیها اوضاع را آشفتهتر کرد. دوم مرداد آیتالله خمینی حکمی خطاب به رییس سازمان قضایى نیروهاى مسلح نوشت تا دادگاه رسیدگی به تخلفات نظامی را تشکیل دهد و «طبق موازین شرع بدون رعایت هیچیك از مقررات دستوپاگیر به جرایم متخلفان» رسیدگى کند و تاکید کرد: «هر عملى كه به تشخیص دادگاه موجب شكست جبههی اسلام و یا موجب خسارت جانى بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است. والسلام.» (صحیفه، ج21، ص102)
همین روز رفسنجانی فرمانده عالی جنگ حكمی برای خلخالی قاضی معروف ابتدای انقلاب نوشت؛ «نوشتم که به امور نظامیان متخلف جبهه رسیدگی کند. پیشنهاد تشویق و تنبیه بنماید.»( پایان دفاع آغاز بازسازی، ص232)
این حجم از آشفتگی موضوعی بسیار مهم است که بیش از تحقیق، گرفتار دعواهای سیاسی شده است.
اوضاع آشفتهی ایران مسئولان ایرانی را ناچار کرد قطعنامهای را بپذیرند که یک سال از تصویبش میگذشت. تیر 66 در زمان صدور قطعنامه، ایران در زمینِ جنگ موضع برتر را داشت و بخشهایی از خاک عراق در اختیارش بود. اما در تیرماه 67 در حالی قطعنامه را پذیرفت که تمام جایپاهایش در عراق را از دست داده بود. نظامیان و سیاسیون ایران هنگامی تلخی این تاخیر در تصمیمگیری و از دست رفتن مناطق را بیشتر دریافتند كه مذاكرات با نمایندههای صدام آغاز شد. غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد جنگ که پس از پایان جنگ عضو تیم مذاکرهکننده بود میگوید وقتی عازم مذاکره بودند ولایتی در فرودگاه به حسن روحانی گفت: «ای کاش حالا فاو در دست ما بود... من در فرودگاه تهران نفهمیدم که اینها چه میگویند. وقتی در فضای مذاکره قرار گرفتیم... گفتم: عجب ای کاش یک جای دیگر در دست ما بود» رشید میگوید آنجا بود که فهمیدم «اگر چیزی دست ما باشد در مذاکره مقابل عراقیها، چقدر محکم میتوانیم بایستیم.» (اسرار مکتوم، ص 279)
آیا ایرانیها نمیتوانستند نشانههای این فروپاشی را زودتر ببینند؟ پیش از شكستها ایران میتوانست با پذیرش قطعنامه چهرهای بزرگوار و منطقی از خود به نمایش بگذارد و در مذاکره نیز از آن بهره ببرد اما پذیرش قطعنامه در شرایطی که در محاصرهی بحران و شكست بود و چارهی دیگری نداشت فرصتهای مهمی را گرفت.
( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)
https://www.tg-me.com/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
جناب گاو
شایعهی بازداشت محسن رضایی در آشفتهبازار پایان جنگ (این یادداشت ۵ سال قبل نوشته شده است) 7خرداد67 و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشت: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج21، ص53) و دوهفته…
نوشتهای در مورد سال آخر از هشت سال جنگ نامقدس!
Forwarded from چرا ملتها شکست میخورند؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from خاطرات و خطرات
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
میگویند که پیشبینی کار ابلهان است، و بنابر این، این جناب (گاو) اگر چه پیشبینیهای زیادی میکنم، معمولاً آن را جایی درج نمیکنم تا بلاهتم آشکار نشود!
ولی امشب میخواهم یک پیشبینی خود را اینجا بنویسم: خیلی طول نخواهد کشید که عملیات "وعده صادق ۲" به عنوان هدیهی تندروهای کشور به نتانیاهو قلمداد خواهد شد، خیلیها که دیشب خوشحالی کردند دنبال عوامل نفوذی اسرائیل که این عملیات را بر حکومت تحمیل کردند خواهند گشت، و بازی "کی بود کی بود؟ من نبودم!" راه خواهد افتاد.
و البته الله اعلم!
@jenabegav
نوشته شده در ۱۱مهرماه ۱۴۰۳
ولی امشب میخواهم یک پیشبینی خود را اینجا بنویسم: خیلی طول نخواهد کشید که عملیات "وعده صادق ۲" به عنوان هدیهی تندروهای کشور به نتانیاهو قلمداد خواهد شد، خیلیها که دیشب خوشحالی کردند دنبال عوامل نفوذی اسرائیل که این عملیات را بر حکومت تحمیل کردند خواهند گشت، و بازی "کی بود کی بود؟ من نبودم!" راه خواهد افتاد.
و البته الله اعلم!
@jenabegav
نوشته شده در ۱۱مهرماه ۱۴۰۳
وطنفروش وطنش و مردمش را فقط به پول نمیفروشد، بلکه خیلی وقتها به ایدئولوژی پوچ میفروشد! حتی اگر آن ایدئولوژی "ملیگرایی" نامیده شود. فلاکت مردمش و خرابی مملکتش را برای ارتقای ایدئولوژیش هزینه زیادی نمیداند.
وطنفروش ملیگرا کم نداریم!
@jenabegav
وطنفروش ملیگرا کم نداریم!
@jenabegav
در صد و بیست سال گذشته، ایرانیان از خیلی چیزها بت ساختند: پیشرفت (ترقی)، توسعه، دموکراسی، انقلاب، ولایت فقیه، عدالت اجتماعی، ....
اما بزرگترین بتی که ساختند خود "ایران" بود! خیلیها حاضرند قربانی انسانی فدای این بت کنند. از مردم ایران!
@jenabegav
اما بزرگترین بتی که ساختند خود "ایران" بود! خیلیها حاضرند قربانی انسانی فدای این بت کنند. از مردم ایران!
@jenabegav
احمقیام پس مبارک احمقی است،
که دلم با برگ، و جانم متقیست.
گر تو خواهی کِت شقاوت کم شود،
جهد کن تا از تو حکمت کم شود!
حکمتی کز طبع زاید وز خیال،
حکمتی بی فیض نور ذوالجلال!
#مولانا
@jenabegav
که دلم با برگ، و جانم متقیست.
گر تو خواهی کِت شقاوت کم شود،
جهد کن تا از تو حکمت کم شود!
حکمتی کز طبع زاید وز خیال،
حکمتی بی فیض نور ذوالجلال!
#مولانا
@jenabegav
"هیچی، فقط منتظرم ببینم چی اختراع میکنی، ده بیست تایی بخشنامه و مقررات برایش صادر کنم."
و احتمالا یک سامانه جدید!
@jenabegav
و احتمالا یک سامانه جدید!
@jenabegav