جناب گاو
ملیجک عامل ذاتالریه! با مقدمه فوق، برویم سراغ مطلب علی مرادی مراغهای و مطلب "عین تاریخ و مستند" ایشان در مورد ملیجک. ۱-در همان ابتدا ایشان ملیجک را دلقک دربار خوانده است. البته چنین چیزی در میان مردم جاافتاده است، ولی کسی که کوچکتری آشنایی تاریخی با مطلب…
آقای مرادی مراغهای در جواب انتقاد من مطلبی نوشته که در اینجا میتوانید بخوانید:
https://www.tg-me.com/Ali_Moradi_maragheie/2041
ایشان البته جواب ایرادات اساسی من را در مورد تاریخنگاریشان نداده است و مساله را به مهم بودن یا نبودن ملیجک کاسته است! لااقل بد نبود در مورد ذاتالریه حدسی مستوفی چیزی میگفت!
اما قسمت جالبش این قسمت است:
"♦️اما از همه اینها که بگذریم، این «جناب گاو» اصلا متوجه پیام نوشته من نشده است!
من در آن نوشته در پی مهم بودن یا نبودن ملیجک نبودهام، بلکه خواستهام به یک بیماری بزرگ در جامعه ایران اشاره کنم که همیشه در تاریخ ما وجود داشته و آن بیماریِ غیر شایستهسالاری و ضد شایستهسالاری بوده و اینکه در این کشور کافی بوده که یک نفر نظر کرده باشه نه دارای استعداد...!"
ترجمه میکنم: "مهم نیست که من خوانندگانم را در مورد تاریخ عامدانه به اشتباه بیندازم، واقعیات را تحریف کنم، از لوازم اولیه تاریخنگاری فاصله گیرم، آن هم وقتی که چنین وانمود میکنم که دارم تاریخ مستند و عین تاریخ به آنها ارائه میدهم! مهم این است که من پیام درست برای خوانندگان داشتهام!"
@jenabegav
https://www.tg-me.com/Ali_Moradi_maragheie/2041
ایشان البته جواب ایرادات اساسی من را در مورد تاریخنگاریشان نداده است و مساله را به مهم بودن یا نبودن ملیجک کاسته است! لااقل بد نبود در مورد ذاتالریه حدسی مستوفی چیزی میگفت!
اما قسمت جالبش این قسمت است:
"♦️اما از همه اینها که بگذریم، این «جناب گاو» اصلا متوجه پیام نوشته من نشده است!
من در آن نوشته در پی مهم بودن یا نبودن ملیجک نبودهام، بلکه خواستهام به یک بیماری بزرگ در جامعه ایران اشاره کنم که همیشه در تاریخ ما وجود داشته و آن بیماریِ غیر شایستهسالاری و ضد شایستهسالاری بوده و اینکه در این کشور کافی بوده که یک نفر نظر کرده باشه نه دارای استعداد...!"
ترجمه میکنم: "مهم نیست که من خوانندگانم را در مورد تاریخ عامدانه به اشتباه بیندازم، واقعیات را تحریف کنم، از لوازم اولیه تاریخنگاری فاصله گیرم، آن هم وقتی که چنین وانمود میکنم که دارم تاریخ مستند و عین تاریخ به آنها ارائه میدهم! مهم این است که من پیام درست برای خوانندگان داشتهام!"
@jenabegav
Telegram
دلنوشتههای تاریخیِ علی مرادی مراغهای
💥در پاسخ به «جناب گاو»
✍️علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
✅در مورد نوشته من با عنوان«ملیجک در گلدان نقره می شاشد...!» شخص بدون نامی با عنوان کانال جناب گاو(!) نقدی نوشته که چون به نظرم ارزش پاسخگویی ندارد در نتیجه، فقط به نقدِ سطر اول آن اکتفا…
✍️علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
✅در مورد نوشته من با عنوان«ملیجک در گلدان نقره می شاشد...!» شخص بدون نامی با عنوان کانال جناب گاو(!) نقدی نوشته که چون به نظرم ارزش پاسخگویی ندارد در نتیجه، فقط به نقدِ سطر اول آن اکتفا…
جناب گاو
آقای مرادی مراغهای در جواب انتقاد من مطلبی نوشته که در اینجا میتوانید بخوانید: https://www.tg-me.com/Ali_Moradi_maragheie/2041 ایشان البته جواب ایرادات اساسی من را در مورد تاریخنگاریشان نداده است و مساله را به مهم بودن یا نبودن ملیجک کاسته است! لااقل بد نبود در…
این را هم بگویم: این که گفتهام آقای مرادی مهم نیستند، یعنی آنکه کاری به شخص ایشان ندارم. من خودم را هم مهم نمیدانم (و الا لقب "جناب گاو" برای خودم انتخاب میکردم؟!). ولی شاید نباید اینگونه میگفتم. این ایراد را میپذیرم!
@jenabegav
@jenabegav
Forwarded from دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار
آلرژی نسبت به ملیجک و شاه
کانال جناب گاو نقدی زده بر داستانهای اغراقی قجری و تاریخخوانی مغرضانه، از جمله داستان ملیجک نقل شده در کانال مراغهای.
به عقیده من آقای مراغهای معلومات تاریخی دارد، ولی مثل خیلی دیگر از دانشگاهیهای ما خودآگاهی ایدئولوژیک ندارد و یا اگر دارد در آن صراحت ندارد، به این معنا که سوگیریهای ایدئولوژیکی دارد که خود از آنها آگاهی ندارد. وقتی به پای قاجار و سلطنت سنتی میرسد همه هدف تاریخخوانی و تاریخگویی میشود عیبجویی و سیاهنمایی در خدمت ایدئولوژیهای چپی وترقیخواهانه. اگر همین داستان ملیجک و لطف سلطان به یک فرد معمولی از تبار پایین در انگلستان اتفاق افتاده بود تاحالا صد فیلم و کتاب و سریال تلویزیونی تحسینکننده از آن ساخته شده بود و ده تا مجسمه و صد تا نقاشی و شعر که این لطف را تشان دهد در جاهای مختلف بر پا شده بود. این تفاوت در برخورد از کجا میآید و نتیجه آن چه بوده است؟ جالب این است که این سیاهنمایی فقط مخصوص شاه است. در مقابل کوچکتربن خدمت یا هنر"قهرمانان" چپی با تفصیل گفته میشود. بعضا بیهنری آنها هم به اسم هنر جا زده میشود. کلا تاریخ معاصر ایران یعنی قهرمانسازی از نیروهای ایدئولوژیک (سوسیالیست، ملی گرا، اسلامیست و غیره). زیر یک خروار دروغ دفن شده ایم.
نکته مهم تر این که آقای مراغهای در پاسخ خود فرمودهاند که هدف ایشان پیامی درباره ضد شایستهگزینی بوده است. این در حالی است که به وضوح کیفیت دولتمردان قاجار و کمالات آنها از پهلوی بیشتر و آن هم یک دنیا شایستهتر از جمهوری بوده است. تازه دولتمردان جمهوری نسبت به چریک های چپی عاقل به حساب می آمدند! پس منظور مراغه ای از شایستهسالاری چیست؟ در واقع همان نخبهسالاری است. (نخبه نه به معنای کاربلد و دانا بلکه به معنای مترقی و پرمدعا). در بین دانشگاهیهای ما مکتبی وجود دارد که آن را «اصالت ادعا» یا «اصالت شعار» یا «اصالت سخنرانی» میتوان نام گذاشت. هرکه بتواند سخنرانی مطول کند و شعار و ادعا ردیف کند برتری دارد. مثلا جواد ظریف به علت سخنرانی و کتاب و منصب دانشگاهی لابد شایستهتر است از وزرای خارجه پهلوی و قاجار. همان طور رهبران سیاسی ما لابد بهترند. سروش هم همچه دردی دارد. عصر عصر شعار و ادعاست. واقعیت البته چیز دیگری است. ظریف به عنوان مالهکش دروغگو با چانهزنی سبک بقالی در تاریخ شناخته خواهد شد.
سرانجام یک نکته دیگر : وقتی شاه عواطف و احساسات عیان و معمولی دارد و خاطرات خود را بیسانسور نوشته است، و در مقابل ما این را مستمسک عیبجویی میکنیم، آنوقت گرفتار چهرههای منافق اتوکراتیک نحسی میشویم که زندگی شخصی خود را در پشت پروپاگاندا پنهان میکنند. انسان ماشین نیست و عواطف و معایب و محاسن مختلف دارد. این غرضورزی و نامهربانی و کملطفی و عقدهورزی ما بود که کار را به اینجا کشاند. این دقیقا دلیلی است که من نسبت به بدگویان قاجار حساسیت دارم و هشدار میدهم. نه قاجار کامل و بیعیب بود و نه مسلما پهلویها. اما ارزیابی تاریخی باید منصفانه ومتعادل و واقعبینانه باشد. نیروهای چپ نمیتوانند به لحاظ تاریخی منصف ومتعادل باشند، چون هدفشان زدن ریشهها و تخریب گذشته است تا بنای جدید را روی خرابهها بسازند. حالا اگر آحاد این مملکت ثبات سیاسی، ذهنی و روحی خود را شصت سال از دست دادند، مهم نیست! فدای خیال پردازی و آرمانطلبی ایدهفروشها!
کانال جناب گاو نقدی زده بر داستانهای اغراقی قجری و تاریخخوانی مغرضانه، از جمله داستان ملیجک نقل شده در کانال مراغهای.
به عقیده من آقای مراغهای معلومات تاریخی دارد، ولی مثل خیلی دیگر از دانشگاهیهای ما خودآگاهی ایدئولوژیک ندارد و یا اگر دارد در آن صراحت ندارد، به این معنا که سوگیریهای ایدئولوژیکی دارد که خود از آنها آگاهی ندارد. وقتی به پای قاجار و سلطنت سنتی میرسد همه هدف تاریخخوانی و تاریخگویی میشود عیبجویی و سیاهنمایی در خدمت ایدئولوژیهای چپی وترقیخواهانه. اگر همین داستان ملیجک و لطف سلطان به یک فرد معمولی از تبار پایین در انگلستان اتفاق افتاده بود تاحالا صد فیلم و کتاب و سریال تلویزیونی تحسینکننده از آن ساخته شده بود و ده تا مجسمه و صد تا نقاشی و شعر که این لطف را تشان دهد در جاهای مختلف بر پا شده بود. این تفاوت در برخورد از کجا میآید و نتیجه آن چه بوده است؟ جالب این است که این سیاهنمایی فقط مخصوص شاه است. در مقابل کوچکتربن خدمت یا هنر"قهرمانان" چپی با تفصیل گفته میشود. بعضا بیهنری آنها هم به اسم هنر جا زده میشود. کلا تاریخ معاصر ایران یعنی قهرمانسازی از نیروهای ایدئولوژیک (سوسیالیست، ملی گرا، اسلامیست و غیره). زیر یک خروار دروغ دفن شده ایم.
نکته مهم تر این که آقای مراغهای در پاسخ خود فرمودهاند که هدف ایشان پیامی درباره ضد شایستهگزینی بوده است. این در حالی است که به وضوح کیفیت دولتمردان قاجار و کمالات آنها از پهلوی بیشتر و آن هم یک دنیا شایستهتر از جمهوری بوده است. تازه دولتمردان جمهوری نسبت به چریک های چپی عاقل به حساب می آمدند! پس منظور مراغه ای از شایستهسالاری چیست؟ در واقع همان نخبهسالاری است. (نخبه نه به معنای کاربلد و دانا بلکه به معنای مترقی و پرمدعا). در بین دانشگاهیهای ما مکتبی وجود دارد که آن را «اصالت ادعا» یا «اصالت شعار» یا «اصالت سخنرانی» میتوان نام گذاشت. هرکه بتواند سخنرانی مطول کند و شعار و ادعا ردیف کند برتری دارد. مثلا جواد ظریف به علت سخنرانی و کتاب و منصب دانشگاهی لابد شایستهتر است از وزرای خارجه پهلوی و قاجار. همان طور رهبران سیاسی ما لابد بهترند. سروش هم همچه دردی دارد. عصر عصر شعار و ادعاست. واقعیت البته چیز دیگری است. ظریف به عنوان مالهکش دروغگو با چانهزنی سبک بقالی در تاریخ شناخته خواهد شد.
سرانجام یک نکته دیگر : وقتی شاه عواطف و احساسات عیان و معمولی دارد و خاطرات خود را بیسانسور نوشته است، و در مقابل ما این را مستمسک عیبجویی میکنیم، آنوقت گرفتار چهرههای منافق اتوکراتیک نحسی میشویم که زندگی شخصی خود را در پشت پروپاگاندا پنهان میکنند. انسان ماشین نیست و عواطف و معایب و محاسن مختلف دارد. این غرضورزی و نامهربانی و کملطفی و عقدهورزی ما بود که کار را به اینجا کشاند. این دقیقا دلیلی است که من نسبت به بدگویان قاجار حساسیت دارم و هشدار میدهم. نه قاجار کامل و بیعیب بود و نه مسلما پهلویها. اما ارزیابی تاریخی باید منصفانه ومتعادل و واقعبینانه باشد. نیروهای چپ نمیتوانند به لحاظ تاریخی منصف ومتعادل باشند، چون هدفشان زدن ریشهها و تخریب گذشته است تا بنای جدید را روی خرابهها بسازند. حالا اگر آحاد این مملکت ثبات سیاسی، ذهنی و روحی خود را شصت سال از دست دادند، مهم نیست! فدای خیال پردازی و آرمانطلبی ایدهفروشها!
Telegram
جناب گاو
ملیجک عامل ذاتالریه!
با مقدمه فوق، برویم سراغ مطلب علی مرادی مراغهای و مطلب "عین تاریخ و مستند" ایشان در مورد ملیجک.
۱-در همان ابتدا ایشان ملیجک را دلقک دربار خوانده است. البته چنین چیزی در میان مردم جاافتاده است، ولی کسی که کوچکتری آشنایی تاریخی با…
با مقدمه فوق، برویم سراغ مطلب علی مرادی مراغهای و مطلب "عین تاریخ و مستند" ایشان در مورد ملیجک.
۱-در همان ابتدا ایشان ملیجک را دلقک دربار خوانده است. البته چنین چیزی در میان مردم جاافتاده است، ولی کسی که کوچکتری آشنایی تاریخی با…
جناب گاو
دروغ و راست قجری اگر در اینترنت جستوجویی کنید، هر شش گزارش فوق را به وفور مییابید. البته وفور چیزی در اینترنت به معنی راستی آن نیست، پس بیایید مورد به مورد بررسی کنیم! ۱-اِلبته عجیب نیست که ثروتمندی در حمام یک سطح شیبدار مرمری داشته باشد، و یک بار هم به…
یک اصلاحیه بر این پست لازم آمد. در مورد داستان آخری که در آن پست به آن پرداختم، گفتم که آن را در کتاب قطور و مفصل ناظمالاسلام نیافتم. ولی اخیراً توانستم آن را پیدا کنم.
چرا قبلا آن را نیافته بودم؟ چون در قسمتهای مربوط به ناصرالدینشاه آن را میجستم و آنجا نبود. بلکه در قسمتی است که ناظمالاسلام در مورد تشکیل انجمن مخفی در اواخر دورهی مظفرالدینشاه صحبت میکند و شرح مذاکرات آن انجمن را میدهد. در آنجا برای تشجیع حاضران، ناظمالاسلام که مدعی است که خود جلسه را تشکیل داده بوده است این داستان را در انتهای یکی از جلسات خیلی گذرا (و البته به مقتضای سخنرانی، بدون ذکر منبعی) ذکر میکند، و این داستان را مقایسه میکند با مهربانی مظفرالدینشاه که حتی دوست نداشت میرزارضا کرمانی (قاتل ناصرالدینشاه) اعدام شود! یعنی دارد میگوید که جرات کنید، چون پادشاهی داریم که بسیار دلرحم است!
اینجا هم باز داستان سخنرانی و "تهییج افکار عمومی" است، تا تاریخنگاری. چرا هیچ جای دیگر ردی از این حادثهی مورد اشاره نمیبینیم؟ چرا مشروطهطلبان دیگر که چپ و راست از دوره ناصرالدینشاه بد میگفتند، در مورد این حادثه سکوت کردهاند؟ آیا حتی خود ناظمالاسلام هیچ جای دیگر به آن پرداخته؟ قاعدتاً پژواک چنین حادثهای در منابع بیشمار همان زمان یا بعد از آن نباید خیلی بیشتر از یک اشاره در یک سخنرانی در یک انجمن باشد؟
تاریخنگاری و پژوهش تاریخی همین دید نقادانه و واکاوی منابع، و طرح همین سوالات است، و نه فقط تکرار شایعات و قصههایی که کسی جایی گفته است. اگر به شایعات باشد، باید باور کنیم که ساواک مرحوم تختی و علی شریعتی و صمد بهرنگی را کشت، و ساواک بود که سینما رکس آبادان را به آتش کشید، و .....یا حتی نزدیکتر به زمان حاضر، تمام داستاهای عجیب و غریبی که ۲۰ سال پیش در مورد قدرت رفسنجانی و فساد فرزندانش گفته میشد (کوچهای در شمال کشور نبود که فرزندانش در آن یک ویلا نداشته باشند!). این داستانها را خیلی بیشتر از یک نفر در یک انجمن مخفی برای تهییج افکار عمومی نقل میکرد! اینها سالها ورد زبان همه بود! ولی همهاش دروغهای تاریخی درآمد. (نکته: من نه نسبت به ساواک دید مثبتی دارم و نه نسبت به رفسنجانی! دارم در مورد تاریخنگاری بیطرفانه صحبت میکنم!)
@jenabegav
چرا قبلا آن را نیافته بودم؟ چون در قسمتهای مربوط به ناصرالدینشاه آن را میجستم و آنجا نبود. بلکه در قسمتی است که ناظمالاسلام در مورد تشکیل انجمن مخفی در اواخر دورهی مظفرالدینشاه صحبت میکند و شرح مذاکرات آن انجمن را میدهد. در آنجا برای تشجیع حاضران، ناظمالاسلام که مدعی است که خود جلسه را تشکیل داده بوده است این داستان را در انتهای یکی از جلسات خیلی گذرا (و البته به مقتضای سخنرانی، بدون ذکر منبعی) ذکر میکند، و این داستان را مقایسه میکند با مهربانی مظفرالدینشاه که حتی دوست نداشت میرزارضا کرمانی (قاتل ناصرالدینشاه) اعدام شود! یعنی دارد میگوید که جرات کنید، چون پادشاهی داریم که بسیار دلرحم است!
اینجا هم باز داستان سخنرانی و "تهییج افکار عمومی" است، تا تاریخنگاری. چرا هیچ جای دیگر ردی از این حادثهی مورد اشاره نمیبینیم؟ چرا مشروطهطلبان دیگر که چپ و راست از دوره ناصرالدینشاه بد میگفتند، در مورد این حادثه سکوت کردهاند؟ آیا حتی خود ناظمالاسلام هیچ جای دیگر به آن پرداخته؟ قاعدتاً پژواک چنین حادثهای در منابع بیشمار همان زمان یا بعد از آن نباید خیلی بیشتر از یک اشاره در یک سخنرانی در یک انجمن باشد؟
تاریخنگاری و پژوهش تاریخی همین دید نقادانه و واکاوی منابع، و طرح همین سوالات است، و نه فقط تکرار شایعات و قصههایی که کسی جایی گفته است. اگر به شایعات باشد، باید باور کنیم که ساواک مرحوم تختی و علی شریعتی و صمد بهرنگی را کشت، و ساواک بود که سینما رکس آبادان را به آتش کشید، و .....یا حتی نزدیکتر به زمان حاضر، تمام داستاهای عجیب و غریبی که ۲۰ سال پیش در مورد قدرت رفسنجانی و فساد فرزندانش گفته میشد (کوچهای در شمال کشور نبود که فرزندانش در آن یک ویلا نداشته باشند!). این داستانها را خیلی بیشتر از یک نفر در یک انجمن مخفی برای تهییج افکار عمومی نقل میکرد! اینها سالها ورد زبان همه بود! ولی همهاش دروغهای تاریخی درآمد. (نکته: من نه نسبت به ساواک دید مثبتی دارم و نه نسبت به رفسنجانی! دارم در مورد تاریخنگاری بیطرفانه صحبت میکنم!)
@jenabegav
مناظره و کانال جدید
چون میدانم خیلی از خوانندگان اینجا (احتمالاً به غیر از اقلیتی کوچک) به تاریخ قاجار علاقه زیادی ندارند، ادامه مباحث قاجار با جزییات را در کانال قجرنامه خواهم داد (مشترکاً با بعضی دوستان همفکر)، و در اینجا در این باره فقط گاهگاه مطالب مهمتر را خواهم گذاشت.
جناب آقای مرادی مراغهای اخیراً اینجانب را به مناظره خوانده است، که بابت آن از ایشان متشکرم. به نظرم مناظره و مباحثه به هر دو طرف، و به بقیه، کمک میکند که بهتر و بیشتر پرسپکتیو هم را درک کنند و من از این مساله استقبال میکنم. ولی از آنجا که اینجانب نه قیافهی خوشگلی دارم، نه صدای قشنگی، نه سبیل چخماقی قجری، نه ریش تمیز و قشنگ، و کلاً از محسنات ظاهری خالیام، و از آنجا که وقتی که در حال فکر کردن هستم در حرف زدن کُندم، کلمات از ذهنم درمیروند، و در یک جمله هزار تا "مِن مِن" میکنم، بایداز مناظره شفاهی معذورم بدارند!
مضافاً آنکه، برای امور تاریخی که در آنها تدقیق در منابع اولیه و بررسی آنها لازم است، مناظره باید مکتوب و سر وقت باشد. بنابراین به نظرم با نوشته کار مباحثه را ادامه دادن خیلی کمکسازتر خواهد بود. تصدیق میکنید که مبحث تاریخ غیرایدئولوژیک مانند عرصهای مانند کلکل کردن دو سیاستمدار در تلویزیون نیست.
بنابراین دوستان علاقمند میتوانند به ما ملحق شوند در کانال قجرنامه:
https://www.tg-me.com/qajarnameh
چون میدانم خیلی از خوانندگان اینجا (احتمالاً به غیر از اقلیتی کوچک) به تاریخ قاجار علاقه زیادی ندارند، ادامه مباحث قاجار با جزییات را در کانال قجرنامه خواهم داد (مشترکاً با بعضی دوستان همفکر)، و در اینجا در این باره فقط گاهگاه مطالب مهمتر را خواهم گذاشت.
جناب آقای مرادی مراغهای اخیراً اینجانب را به مناظره خوانده است، که بابت آن از ایشان متشکرم. به نظرم مناظره و مباحثه به هر دو طرف، و به بقیه، کمک میکند که بهتر و بیشتر پرسپکتیو هم را درک کنند و من از این مساله استقبال میکنم. ولی از آنجا که اینجانب نه قیافهی خوشگلی دارم، نه صدای قشنگی، نه سبیل چخماقی قجری، نه ریش تمیز و قشنگ، و کلاً از محسنات ظاهری خالیام، و از آنجا که وقتی که در حال فکر کردن هستم در حرف زدن کُندم، کلمات از ذهنم درمیروند، و در یک جمله هزار تا "مِن مِن" میکنم، بایداز مناظره شفاهی معذورم بدارند!
مضافاً آنکه، برای امور تاریخی که در آنها تدقیق در منابع اولیه و بررسی آنها لازم است، مناظره باید مکتوب و سر وقت باشد. بنابراین به نظرم با نوشته کار مباحثه را ادامه دادن خیلی کمکسازتر خواهد بود. تصدیق میکنید که مبحث تاریخ غیرایدئولوژیک مانند عرصهای مانند کلکل کردن دو سیاستمدار در تلویزیون نیست.
بنابراین دوستان علاقمند میتوانند به ما ملحق شوند در کانال قجرنامه:
https://www.tg-me.com/qajarnameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مشکل استاد یاسر جبرائیلی این نیست که اقتصاد بلد نیست! مشکلش این است که کاملاً یک دلقک است. کافی است شخصی یک ماه در یک محیط صنعتی کار جدی کرده باشد تا بداند که چه قدر این فرمایشات گوهربار خزعبل محض است!
و مشکل ما این است که دچار این حضرات دلقکایم و اینها برای خنداندن ما نیستند، بلکه در زندگی ما تاثیر جدی دارند.
حجت عبدالملکی ( لامبورگینی)، استاد رائفیپور، استاد راغفر، و اساتید دیگر!
@jenabegav
و مشکل ما این است که دچار این حضرات دلقکایم و اینها برای خنداندن ما نیستند، بلکه در زندگی ما تاثیر جدی دارند.
حجت عبدالملکی ( لامبورگینی)، استاد رائفیپور، استاد راغفر، و اساتید دیگر!
@jenabegav
جناب گاو
مشکل استاد یاسر جبرائیلی این نیست که اقتصاد بلد نیست! مشکلش این است که کاملاً یک دلقک است. کافی است شخصی یک ماه در یک محیط صنعتی کار جدی کرده باشد تا بداند که چه قدر این فرمایشات گوهربار خزعبل محض است! و مشکل ما این است که دچار این حضرات دلقکایم و اینها…
دلقک عزیز ما فکر میکند که cnc-کارِ وارد و کاربلد مثل پیک موتوری شاغل در اسنپ است!
اینهایند که در تلویزیون و جاهای دیگر حکومت منبر دارند و زندگی من و شما را شکل میدهند!
@jenabegav
اینهایند که در تلویزیون و جاهای دیگر حکومت منبر دارند و زندگی من و شما را شکل میدهند!
@jenabegav
جناب گاو
دلقک عزیز ما فکر میکند که cnc-کارِ وارد و کاربلد مثل پیک موتوری شاغل در اسنپ است! اینهایند که در تلویزیون و جاهای دیگر حکومت منبر دارند و زندگی من و شما را شکل میدهند! @jenabegav
البته باور بفرمائید اگر همین جناب جبرائیلی (ملقب به نابغه اعظم) در دور بعد رئیسجمهور شود و کل ایران و اقتصادش را نابود کند، بعضی از اساتید "اقتصاددان" این را حاصل نفوذ تفکرات لیبرالیستی در اقتصاد خواهند دانست، و جمعی از "مورخین" آن را به ناصرالدینشاه و ملیجک و ببری مربوط خواهند کرد!
@jenabegav
@jenabegav
Telegram
جناب گاو
دلقک عزیز ما فکر میکند که cnc-کارِ وارد و کاربلد مثل پیک موتوری شاغل در اسنپ است!
اینهایند که در تلویزیون و جاهای دیگر حکومت منبر دارند و زندگی من و شما را شکل میدهند!
@jenabegav
اینهایند که در تلویزیون و جاهای دیگر حکومت منبر دارند و زندگی من و شما را شکل میدهند!
@jenabegav
جناب آقای جوادی فرمودهاند:
"نظری خلافآمدِ عادت:
رئیسجمهور (و حتی وزیر و مقامات همرده) اتفاقاً باید بیشتر وقتش را پشت میز اتاقش، میز جلسات مشاوران، نشست با مدیران اجرایی و کتابخانهاش سپری کند.
سفرهای غیرضروری و بیارزش مددی به انجام وظایف وی نمیرسانند."
بسیار درست! حالا که حرفش شد، من اضافه کنم: در یک مملکت پادشاهی، بهتر است پادشاه بیشتر وقتش را صرف شکار و بازی گلف و مهمانی با طبقات اشراف کند، تا اینکه در کوچک و بزرگ کار مملکت دخالت کند!
کلاً سیاستمدار و حکمران خیلی فعال و pro-active معمولاً و غالباً (شاید بشود گفت تقریباً همیشه!) چیز خوبی نیست و باید از او ترسید. مثال هنگکنگ و حکمرانان انگلیسیاش مثال خوبی از یک نوع حکمرانی است که کاملاً خلاف فعال بودن حکمران است.
@jenabegav
"نظری خلافآمدِ عادت:
رئیسجمهور (و حتی وزیر و مقامات همرده) اتفاقاً باید بیشتر وقتش را پشت میز اتاقش، میز جلسات مشاوران، نشست با مدیران اجرایی و کتابخانهاش سپری کند.
سفرهای غیرضروری و بیارزش مددی به انجام وظایف وی نمیرسانند."
بسیار درست! حالا که حرفش شد، من اضافه کنم: در یک مملکت پادشاهی، بهتر است پادشاه بیشتر وقتش را صرف شکار و بازی گلف و مهمانی با طبقات اشراف کند، تا اینکه در کوچک و بزرگ کار مملکت دخالت کند!
کلاً سیاستمدار و حکمران خیلی فعال و pro-active معمولاً و غالباً (شاید بشود گفت تقریباً همیشه!) چیز خوبی نیست و باید از او ترسید. مثال هنگکنگ و حکمرانان انگلیسیاش مثال خوبی از یک نوع حکمرانی است که کاملاً خلاف فعال بودن حکمران است.
@jenabegav
حریم حرم
آن حدیث جعلی "کلُّ یومِِ عاشورا و کلُّ ارضِِ کربلا" را که خاطرتان هست؟ مسلماً همه روز عاشورا نیست و هر سرزمینی کربلا نیست! اگر اراده شود که روزهای عادی چون عاشورا باشند و سرزمینها همه چون کربلا، فقط نتیجهاش آن خواهد شد که عاشورا یک روز عادی میشود و کربلا یک سرزمین عادی و معمولی!
به همین نحو، در مورد شعار جدید حکومتیِ "همه ایران حرم است!" این دروغی است، فقط برای تحریک همزمان عواطف وطندوستانه و احساسات مذهبی.
وقتی کلمات و مفاهیم دینی یا تقدسآمیز (حرم، شهید، جهاد، زهد، تقوا، وطن....) خرج سیاست شود، سیاست نیست که تقدس مییابد، بلکه تقدس است که خوار و خفیف میشود.
#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
آن حدیث جعلی "کلُّ یومِِ عاشورا و کلُّ ارضِِ کربلا" را که خاطرتان هست؟ مسلماً همه روز عاشورا نیست و هر سرزمینی کربلا نیست! اگر اراده شود که روزهای عادی چون عاشورا باشند و سرزمینها همه چون کربلا، فقط نتیجهاش آن خواهد شد که عاشورا یک روز عادی میشود و کربلا یک سرزمین عادی و معمولی!
به همین نحو، در مورد شعار جدید حکومتیِ "همه ایران حرم است!" این دروغی است، فقط برای تحریک همزمان عواطف وطندوستانه و احساسات مذهبی.
وقتی کلمات و مفاهیم دینی یا تقدسآمیز (حرم، شهید، جهاد، زهد، تقوا، وطن....) خرج سیاست شود، سیاست نیست که تقدس مییابد، بلکه تقدس است که خوار و خفیف میشود.
#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
جناب گاو
تاجر و دلال منفور! هیچگاه توجه کردهاید که دیدگاه غالب ایرانیان در مورد تجارت و تاجران معمولاً منفی یا لااقل با بدبینی همراه است؟ مثلاً، همه جای دنیا "دلال"ها وجود دارند و بعضاً به مقتضای کارشان نوعی بدبینی را هم ایجاد میکنند (نوعی نگرش منفی که خیلی اوقات…
محسن جلالپور مرثیهای بر تجارت نوشته، و از بلاهتهای ایدئولوژیکی که در اینمرز و بوم تکرار میشوند گفته است.
یک مشکل اساسی دنیای سیاست آن است که در بسیاری از مواقع، عواقب و نتایج مثبت و منفی بسیاری از سیاستها خیلی بعدتر و در زمان سیاستمداران بعدی خود را نشان میدهند. ورشکستگی اتحاد جماهیر شوروی از همان زمان لنین شروع شد، ولی هفتاد سال طول کشید تا منجر به فروپاشی امپراتوری شرّ شود. حتی تا یکی دو دهه قبل از فروپاشی، بعضی اقتصاددانان بنام در آمریکا و اروپا از اقتصاد شوروی به عنوان مدلی موفق یاد میکردند!
در طول سه سال گذشته، دولت رئیسی سیاستهای کنترلی بسیار شدیدی را در حیطه اقتصاد چید. #شهوت_کنترل در دولتمردان این دولت در اوج بود! مسلماً مشکلات زیادی را دولت او از دولت روحانی ارث برده بود، کما آنکه روحانی خود وارث بسیاری از بدترین تصمیمات اقتصادی دولت احمدینژاد بود. ولی سیستم اقتصادی ما در دوران سهساله رئیسی هر روز بیشتر و بیشتر به سوی یک سیستم کمونیستی/فاشیستی پیش رفت. عوارض تصمیمات این دولت را در سالهای بعد خواهيم دید، گرچه ممکن است آن زمان، همهی ملامتها هر آن کسی که آن روز سرکار خواهد بود را نشانه رود.
@jenabegav
یک مشکل اساسی دنیای سیاست آن است که در بسیاری از مواقع، عواقب و نتایج مثبت و منفی بسیاری از سیاستها خیلی بعدتر و در زمان سیاستمداران بعدی خود را نشان میدهند. ورشکستگی اتحاد جماهیر شوروی از همان زمان لنین شروع شد، ولی هفتاد سال طول کشید تا منجر به فروپاشی امپراتوری شرّ شود. حتی تا یکی دو دهه قبل از فروپاشی، بعضی اقتصاددانان بنام در آمریکا و اروپا از اقتصاد شوروی به عنوان مدلی موفق یاد میکردند!
در طول سه سال گذشته، دولت رئیسی سیاستهای کنترلی بسیار شدیدی را در حیطه اقتصاد چید. #شهوت_کنترل در دولتمردان این دولت در اوج بود! مسلماً مشکلات زیادی را دولت او از دولت روحانی ارث برده بود، کما آنکه روحانی خود وارث بسیاری از بدترین تصمیمات اقتصادی دولت احمدینژاد بود. ولی سیستم اقتصادی ما در دوران سهساله رئیسی هر روز بیشتر و بیشتر به سوی یک سیستم کمونیستی/فاشیستی پیش رفت. عوارض تصمیمات این دولت را در سالهای بعد خواهيم دید، گرچه ممکن است آن زمان، همهی ملامتها هر آن کسی که آن روز سرکار خواهد بود را نشانه رود.
@jenabegav
Telegram
✍️ محسن جلالپور
مرثیهای بر تجارت
اگر همین امروز مصوبه «منع واردات و صادرات توسط تجار بخشخصوصی» ابلاغ شود، تعجب نمیکنم. دیواری که بر پایه بدبینی به تجارت آزاد و بخشخصوصی شکل گرفته، تا هرجای آسمان که بالا برود، کج و معوج خواهد رفت.
🔹 اخیرا وزارت صنعت، معدن و تجارت…
اگر همین امروز مصوبه «منع واردات و صادرات توسط تجار بخشخصوصی» ابلاغ شود، تعجب نمیکنم. دیواری که بر پایه بدبینی به تجارت آزاد و بخشخصوصی شکل گرفته، تا هرجای آسمان که بالا برود، کج و معوج خواهد رفت.
🔹 اخیرا وزارت صنعت، معدن و تجارت…
Forwarded from Imamiya identity | Archive
دولت گرایی رضاشاه
#سوسیالیسم #تاریخ
سابقه اقتصاد دولتی در ایران به دوران زمامداری پهلوی اول و برنامه متجدد کردن جامعه ایرانی با اراده سیاسی و حکومتی برمیگردد. تصور بر این بود که برای ایجاد نه فقط زیرساختهای اقتصادی بلکه واحدهای صنعتی و تجاری مدرن، دولت باید پیشقدم شود و بخش خصوصی دارای توان مالی و مدیریتی کافی برای چنین فعالیتهایی نیست
تا پیش از پهلوی کمتر شاهد دخالت مستقیم دولت در امور اقتصادی بودیم. آنچه دولتهای قاجار به لحاظ اقتصادی انجام میدادند بیشتر به دادن برخی امتیازات به بنگاههای خارجی مربوط میشد، حتی مهمترین بانک کشور که حسابهای دولت نیز در آن نگهداری میشد یک بانک خصوصی انگلیسی(بانک شاهنشاهی) بود. از سوی دیگر، فقدان قدرت سیاسی-اداری متمرکز، غلبه اقتصاد روستای-عشایری و بطور کلی فقر فراگیر که منابع مالی دولت را بشدت محدود میکرد همگی مانع از آن بودند که دولت، حتی اگر بخواهد، بتواند در عرصه اقتصادی وارد شود
آغاز دخالت مستقیم دولت در اقتصاد بصورت بنگاهداری دولتی به سالهای حکومت رضاشاه برمیگردد. دو آرزوی دیرین تجددخواهان ایرانی، یعنی ایجاد راهآهن و بانک ملی بدست دولت و در سالهای آغازین سلطنت رضاشاه تحقق یافت
اما در نیمه دوم سلطنت رضاشاه، با فراغ از امنیت داخلی و ثبات سیاسی، جاهطلبیهای او معطوف به اقتصاد شد و تصور میکرد متولی این کار باید دولت باشد. ظاهرا هیچکس بهتر از علیاکبر داور نمیتوانست این منویات شاه را تحقق بخشد
البته گسترش مداخلات دولت در اقتصاد ایران از پیش از انتصاب داور به وزارت مالیه آغاز شده بود. قانون انحصار قند و شکر وچای در سال ١٣٠٤ بمنظور تامین مالی پروژه راهآهن به تصویب رسیده بود. از آغاز دهه ١٣١٠ مداخله دولت در تجارت خارجی بیشتر از عرصههای دیگر افزایش یافته بود. قانون انحصار تجارت خارجی در اسفند ١٣١٠ تصویب شد و کل تجارت خارجی ایران تحت کنترل دولت قرار گرفت. قانون کنترل اسعار خارجی مصوب ١٣٠٨ ورود کالاهای تجملی را مستلزم کسب مجوز مخصوص کرده بود و صادرکنندگان میبایست ٩٠% ارز تحصیل شده را ظرف یک سال به دولت بفروشند. سیاست دولت در این سالها ایجاد کارخانجات دولتی از یکسو و حمایت از صنایع و تولیدات داخلی از سوی دیگر بود. جولیان باریر مینویسد: «استراتژی صنعتی بر این اساس بود که کارخانه بیشتر از کارخانه کمتر، کارخانه دولتی از کارخانه خصوصی، کارخانه بزرگ از کارخانه کوچک و تولید سرمایه بر از تولید کاربر بهتر است»
داور در ١٣١٢ وزیر مالیه شد و به توصیه موکد شاه مامور گردید بودجه کشور را بدون وضع مالیات جدید افزایش دهد. ناگزیر بودجه سال ١٣١٣ بدون تکیه به درآمدهای مالیاتی نزدیک به ٢٠% افزایش یافت. طبیعتا دولت برای محقق ساختن چنین منویاتی راهی جز وارد شدن در فعالیتهای اقتصادی بطور مستقیم نداشت. البته این امر کاملا با اندیشههای اقتصادی داور سازگار بود
داور در لوزان شاگرد ویلفرد پارتو اقتصاددان معروف بود و همانند استاد خود به نقش تاریخی نخبگان اعتقاد داشت او این پرسش اساسی را مطرح میکند که چه کسی باید ما را از بحران اقتصادی نجات دهد، مردم یا دولت؟ پاسخ او برای آینده اقتصادی کشور سرنوشتساز است:
«بعقیده من در حالت فعلی مملکت، جز دولت هیچ قوه قادر به رفع بحران نیست. از تجار ما نمیتوان انتظار داشت بازار برای محصولات ایران پیدا کنند، دولت باید به تجار بازار نشان بدهد. نمیتوان از مردم توقع داشت طرح تازه برای محصولات فلاحتی ما بریزند، مامورین متخصص دولت باید مردم را راهنمایی کنند. جنس ارزان بعمل آوردن بسته به اصول علمی جدید، طرق تجارتی خوب و مناسب، کمی کرایه پول یا به عبارتی دیگر کمی نرخ تنزیل است که آن هم تا درجه زیادی مربوط به امنیت قضایی است. انجام کدام یک از این شروط در قوه مردم بیمایه و بیاطلاع ما است؟ بله دولت باید اوضاع پرنکبت امروز ما را عوض کند»
این نگاه به دولت بعنوان تنها ناجی اقتصاد منحصر به داور نبود. مسئولیت داور بر وزارت مالیه(1312 تا 1315) نقطه عطفی در دولتیشدن اقتصاد ایران بشمار میرود. این تفکر از آن زمان تا کنون در بزنگاههای مختلف تاریخی، اندیشه و عمل غالب بر دولتمردان ایرانی بوده. وجه غالب این اندیشه، خلط میان نقش نخبگان و عمال دولتی است. پیشرفت اقتصادی در همه جای دنیا با ابتکارات اقلیتی از نخبگان «آنترپرنر» آغاز میشود و همانند لکوموتیوی قطار عظیم دیگر فعالان جامعه را دنبال خود میکشد. اما نه تنها هیچ ضرورتی ندارد این اقلیت نخبه دیوانسالاران دولتی باشند بلکه هر زمان این اتفاق افتاده معضلات پیچیدهتری بر سر راه پیشرفت ایجاد کرده. البته آنجا که داور از اهمیت امنیت قضایی سخن میگوید کاملا برحق است اما وقتی برای دولت وظایف اقتصادی مشخصی، هر چند موقتی ترسیم میکند مسیر درستی را نشان نمیدهد.
1️⃣⬇️
#سوسیالیسم #تاریخ
سابقه اقتصاد دولتی در ایران به دوران زمامداری پهلوی اول و برنامه متجدد کردن جامعه ایرانی با اراده سیاسی و حکومتی برمیگردد. تصور بر این بود که برای ایجاد نه فقط زیرساختهای اقتصادی بلکه واحدهای صنعتی و تجاری مدرن، دولت باید پیشقدم شود و بخش خصوصی دارای توان مالی و مدیریتی کافی برای چنین فعالیتهایی نیست
تا پیش از پهلوی کمتر شاهد دخالت مستقیم دولت در امور اقتصادی بودیم. آنچه دولتهای قاجار به لحاظ اقتصادی انجام میدادند بیشتر به دادن برخی امتیازات به بنگاههای خارجی مربوط میشد، حتی مهمترین بانک کشور که حسابهای دولت نیز در آن نگهداری میشد یک بانک خصوصی انگلیسی(بانک شاهنشاهی) بود. از سوی دیگر، فقدان قدرت سیاسی-اداری متمرکز، غلبه اقتصاد روستای-عشایری و بطور کلی فقر فراگیر که منابع مالی دولت را بشدت محدود میکرد همگی مانع از آن بودند که دولت، حتی اگر بخواهد، بتواند در عرصه اقتصادی وارد شود
آغاز دخالت مستقیم دولت در اقتصاد بصورت بنگاهداری دولتی به سالهای حکومت رضاشاه برمیگردد. دو آرزوی دیرین تجددخواهان ایرانی، یعنی ایجاد راهآهن و بانک ملی بدست دولت و در سالهای آغازین سلطنت رضاشاه تحقق یافت
اما در نیمه دوم سلطنت رضاشاه، با فراغ از امنیت داخلی و ثبات سیاسی، جاهطلبیهای او معطوف به اقتصاد شد و تصور میکرد متولی این کار باید دولت باشد. ظاهرا هیچکس بهتر از علیاکبر داور نمیتوانست این منویات شاه را تحقق بخشد
البته گسترش مداخلات دولت در اقتصاد ایران از پیش از انتصاب داور به وزارت مالیه آغاز شده بود. قانون انحصار قند و شکر وچای در سال ١٣٠٤ بمنظور تامین مالی پروژه راهآهن به تصویب رسیده بود. از آغاز دهه ١٣١٠ مداخله دولت در تجارت خارجی بیشتر از عرصههای دیگر افزایش یافته بود. قانون انحصار تجارت خارجی در اسفند ١٣١٠ تصویب شد و کل تجارت خارجی ایران تحت کنترل دولت قرار گرفت. قانون کنترل اسعار خارجی مصوب ١٣٠٨ ورود کالاهای تجملی را مستلزم کسب مجوز مخصوص کرده بود و صادرکنندگان میبایست ٩٠% ارز تحصیل شده را ظرف یک سال به دولت بفروشند. سیاست دولت در این سالها ایجاد کارخانجات دولتی از یکسو و حمایت از صنایع و تولیدات داخلی از سوی دیگر بود. جولیان باریر مینویسد: «استراتژی صنعتی بر این اساس بود که کارخانه بیشتر از کارخانه کمتر، کارخانه دولتی از کارخانه خصوصی، کارخانه بزرگ از کارخانه کوچک و تولید سرمایه بر از تولید کاربر بهتر است»
داور در ١٣١٢ وزیر مالیه شد و به توصیه موکد شاه مامور گردید بودجه کشور را بدون وضع مالیات جدید افزایش دهد. ناگزیر بودجه سال ١٣١٣ بدون تکیه به درآمدهای مالیاتی نزدیک به ٢٠% افزایش یافت. طبیعتا دولت برای محقق ساختن چنین منویاتی راهی جز وارد شدن در فعالیتهای اقتصادی بطور مستقیم نداشت. البته این امر کاملا با اندیشههای اقتصادی داور سازگار بود
داور در لوزان شاگرد ویلفرد پارتو اقتصاددان معروف بود و همانند استاد خود به نقش تاریخی نخبگان اعتقاد داشت او این پرسش اساسی را مطرح میکند که چه کسی باید ما را از بحران اقتصادی نجات دهد، مردم یا دولت؟ پاسخ او برای آینده اقتصادی کشور سرنوشتساز است:
«بعقیده من در حالت فعلی مملکت، جز دولت هیچ قوه قادر به رفع بحران نیست. از تجار ما نمیتوان انتظار داشت بازار برای محصولات ایران پیدا کنند، دولت باید به تجار بازار نشان بدهد. نمیتوان از مردم توقع داشت طرح تازه برای محصولات فلاحتی ما بریزند، مامورین متخصص دولت باید مردم را راهنمایی کنند. جنس ارزان بعمل آوردن بسته به اصول علمی جدید، طرق تجارتی خوب و مناسب، کمی کرایه پول یا به عبارتی دیگر کمی نرخ تنزیل است که آن هم تا درجه زیادی مربوط به امنیت قضایی است. انجام کدام یک از این شروط در قوه مردم بیمایه و بیاطلاع ما است؟ بله دولت باید اوضاع پرنکبت امروز ما را عوض کند»
این نگاه به دولت بعنوان تنها ناجی اقتصاد منحصر به داور نبود. مسئولیت داور بر وزارت مالیه(1312 تا 1315) نقطه عطفی در دولتیشدن اقتصاد ایران بشمار میرود. این تفکر از آن زمان تا کنون در بزنگاههای مختلف تاریخی، اندیشه و عمل غالب بر دولتمردان ایرانی بوده. وجه غالب این اندیشه، خلط میان نقش نخبگان و عمال دولتی است. پیشرفت اقتصادی در همه جای دنیا با ابتکارات اقلیتی از نخبگان «آنترپرنر» آغاز میشود و همانند لکوموتیوی قطار عظیم دیگر فعالان جامعه را دنبال خود میکشد. اما نه تنها هیچ ضرورتی ندارد این اقلیت نخبه دیوانسالاران دولتی باشند بلکه هر زمان این اتفاق افتاده معضلات پیچیدهتری بر سر راه پیشرفت ایجاد کرده. البته آنجا که داور از اهمیت امنیت قضایی سخن میگوید کاملا برحق است اما وقتی برای دولت وظایف اقتصادی مشخصی، هر چند موقتی ترسیم میکند مسیر درستی را نشان نمیدهد.
1️⃣⬇️
Forwarded from Imamiya identity | Archive
2️⃣⬆️
داور آغاز به تاسیس شرکتهای دولتی زیادی بصورت شرکت سهامی کرد. از جمله شرکت سهامی ساختمان ایران، شرکت سهامی حملونقل، شرکت سهامی گلهداری، شرکت قند وشکر، شرکت کبریتسازی، شرکت نساجی، شرکت آبیاری، شرکت پنبه، شرکت برنج، شرکت پشم وپوست، شرکت بیمه و دهها شرکت دیگری که بطریق بازرگانی اداره میشدند و تشریفات دستگاههای دولتی را نداشتند. تعداد این شرکتها به ٤٠ واحد رسید. همچنین شرکتهایی با سرمایه دولتی برای ساماندادن به تجارت داخلی و خارجی ایجاد کرد و برای تمرکز بخشیدن به مدیریت مجموعه این شرکتها به فکر تاسیس یک شرکت مرکزی افتاد. به این ترتیب شرکت سهامی مرکزی از سوی دولت تاسیس شد که در رأس شرکتهای فرعی بود.
شرکت مرکزی برخی محصولات داخلی مانند برنج و پنبه را به قیمتهای بالاتر از تولیدکنندگان میخرید و به قیمت پایینتر به شوروی میفروخت. این سیاست حمایتی از تولیدکنندگان داخلی با بستن تعرفه سنگین روی کالاهای وارداتی مانند قند و شکر و کبریت تکمیل میشد. داور یکی از نخستین مبتکران سیاستهای یارانهای و حمایتی در ایران است. البته او این سیاستها را بر حسب شرایط خاص و بعنوان اقدامات موقتی توجیه میکرد اما تجربه تاریخی نشان داده که دولتها به آسانی از داشتههای اقتصادی خود دل نمیکَنَند. ورود دولت به اقتصاد به راحتی صورت میگیرد اما خروجش از آن، مسائل بسیار پیچیدهای به همراه دارد که از آغاز نمیتوان تصور آنها را کرد. خر اقتصاد دولتی در گل ماند، داور خودکشی کرد!
آنچه داور با شتاب فراوان انجام داد موجب شد حجم فعالیتهای اقتصادی دولت و بودجه دولتی در مدت کوتاهی بشدت افزایش یابد. در فاصله زمانی 1312 تا 1315 بودجه دولت تقریبا دو برابر شد. تعهدات سنگین وزارت مالیه در قبال شرکتهای دولتی عریض و طویلی که وارد همهگونه فعالیتهای اقتصادی شده بودند نهایتا مشکلات عدیدهای بوجود آورد. با وخیمتر شدن اوضاع مالی دولت که کشور را در آستانه ورشکستگی قرار داده بود داور از دکتر شاخت اقتصاددان معروف آلمانی دعوت کرد تا برای سروسامان دادن به اوضاع مالی و اقتصادی به تهران بیاید. دکتر شاخت در آذر ١٣١٥ از بانک ملی و موسسات اقتصادی بازدید کرد و دیدگاههای خود را مبنی بر ضرورت تقلیل موسسات اقتصادی برای علاج بحران با وزیر مالیه درمیان گذاشت. داور که در میان مشکلات اقتصادی از یک طرف و تندخوییهای رضاشاه از طرف دیگر کلافه شده بود در بهمن ١٣١٥ خودکشی کرد.
محمود بدر که در زمان خودکشی داور معاون وی بود مینویسد: «مرحوم داور شروع به ایجاد سازمانهایی به سبک شرکت سهامی نمودند. بوسیله این شرکتها یک قسمت از فعالیتهای اقتصادی کشور را که معمولا توسط افراد با سرمایههای خصوصی انجام میگردید بدست گرفته و دامنه این عمل بتدریج توسعه داده میشد تا جاییکه در سالهای اخیر بیشتر اوقات شخص خود آن مرحوم و همکاران موثر آن متوجه و مصروف این فعالیتها که در هیچ تاریخ عهدهدار آنها نبود میگردید. این رویه به دخالت در امور اقتصادی که به نام «اتاتیسم»[دولتمداری] مشهور و در سالهای قبل از جنگ دوم در غالب کشورهای جهان که حکومتهای دیکتاتوری در آنها برقرار بود حکمفرما و معمول گردیده بود مرحوم داور آن را در زمان تصدی خود در وزارت دارایی بتدریج عملی نمودند»
بعد از فوت داور این رویه ادامه یافت علی وکیلی که از آغاز تا پایان کار شرکت مرکزی در راس این تشکیلات قرار داشت معتقد است که سبب بقای شرکت مرکزی و سایرشرکتهای دولتی، حمایت رضاشاه بوده. واقعیت این است که رضاشاه نه دانش سیاسی عمیقی داشت و نه به طریق اولی دانش اقتصادی تا خود بتواند سیاست اقتصادی معینی را پیش ببرد. او مرد عملگرای جاهطلبی بود که به خواستههای ناسیونالیستی و تجددطلبانه نخبگان و روشنفکران جامه عمل پوشید.
در هرصورت، نتیجه دولتی کردن اقتصاد این بود که سرمایههای بخش خصوصی کشور نتوانند بطور شایستهای وارد گود شود. ثروتمندان به جای سرمایهگذاری در صنایع یا موسسات بازرگانی به خریداری زمین میپرداختند و بقیه ثروت نقد خود را در بانکهای خارج به ودیعه میگذاشتند. به این جهت یکی از بدنامیهای ایران در سالهای پس از جنگ دوم جهانی این بود که برخی از ایرانیان پولهای کلانی را در بانکهای سوییس و سایر کشورها به ودیعه گذارده بودند این واقعیت البته نشاندهنده غیرموثر بودن سیاست کنترل جریان ارز و انتقال آن به خارج از کشور هم بود.
موسی غنی نژاد - اقتصاد و دولت در ایران
@Imamiya_identity
داور آغاز به تاسیس شرکتهای دولتی زیادی بصورت شرکت سهامی کرد. از جمله شرکت سهامی ساختمان ایران، شرکت سهامی حملونقل، شرکت سهامی گلهداری، شرکت قند وشکر، شرکت کبریتسازی، شرکت نساجی، شرکت آبیاری، شرکت پنبه، شرکت برنج، شرکت پشم وپوست، شرکت بیمه و دهها شرکت دیگری که بطریق بازرگانی اداره میشدند و تشریفات دستگاههای دولتی را نداشتند. تعداد این شرکتها به ٤٠ واحد رسید. همچنین شرکتهایی با سرمایه دولتی برای ساماندادن به تجارت داخلی و خارجی ایجاد کرد و برای تمرکز بخشیدن به مدیریت مجموعه این شرکتها به فکر تاسیس یک شرکت مرکزی افتاد. به این ترتیب شرکت سهامی مرکزی از سوی دولت تاسیس شد که در رأس شرکتهای فرعی بود.
شرکت مرکزی برخی محصولات داخلی مانند برنج و پنبه را به قیمتهای بالاتر از تولیدکنندگان میخرید و به قیمت پایینتر به شوروی میفروخت. این سیاست حمایتی از تولیدکنندگان داخلی با بستن تعرفه سنگین روی کالاهای وارداتی مانند قند و شکر و کبریت تکمیل میشد. داور یکی از نخستین مبتکران سیاستهای یارانهای و حمایتی در ایران است. البته او این سیاستها را بر حسب شرایط خاص و بعنوان اقدامات موقتی توجیه میکرد اما تجربه تاریخی نشان داده که دولتها به آسانی از داشتههای اقتصادی خود دل نمیکَنَند. ورود دولت به اقتصاد به راحتی صورت میگیرد اما خروجش از آن، مسائل بسیار پیچیدهای به همراه دارد که از آغاز نمیتوان تصور آنها را کرد. خر اقتصاد دولتی در گل ماند، داور خودکشی کرد!
آنچه داور با شتاب فراوان انجام داد موجب شد حجم فعالیتهای اقتصادی دولت و بودجه دولتی در مدت کوتاهی بشدت افزایش یابد. در فاصله زمانی 1312 تا 1315 بودجه دولت تقریبا دو برابر شد. تعهدات سنگین وزارت مالیه در قبال شرکتهای دولتی عریض و طویلی که وارد همهگونه فعالیتهای اقتصادی شده بودند نهایتا مشکلات عدیدهای بوجود آورد. با وخیمتر شدن اوضاع مالی دولت که کشور را در آستانه ورشکستگی قرار داده بود داور از دکتر شاخت اقتصاددان معروف آلمانی دعوت کرد تا برای سروسامان دادن به اوضاع مالی و اقتصادی به تهران بیاید. دکتر شاخت در آذر ١٣١٥ از بانک ملی و موسسات اقتصادی بازدید کرد و دیدگاههای خود را مبنی بر ضرورت تقلیل موسسات اقتصادی برای علاج بحران با وزیر مالیه درمیان گذاشت. داور که در میان مشکلات اقتصادی از یک طرف و تندخوییهای رضاشاه از طرف دیگر کلافه شده بود در بهمن ١٣١٥ خودکشی کرد.
محمود بدر که در زمان خودکشی داور معاون وی بود مینویسد: «مرحوم داور شروع به ایجاد سازمانهایی به سبک شرکت سهامی نمودند. بوسیله این شرکتها یک قسمت از فعالیتهای اقتصادی کشور را که معمولا توسط افراد با سرمایههای خصوصی انجام میگردید بدست گرفته و دامنه این عمل بتدریج توسعه داده میشد تا جاییکه در سالهای اخیر بیشتر اوقات شخص خود آن مرحوم و همکاران موثر آن متوجه و مصروف این فعالیتها که در هیچ تاریخ عهدهدار آنها نبود میگردید. این رویه به دخالت در امور اقتصادی که به نام «اتاتیسم»[دولتمداری] مشهور و در سالهای قبل از جنگ دوم در غالب کشورهای جهان که حکومتهای دیکتاتوری در آنها برقرار بود حکمفرما و معمول گردیده بود مرحوم داور آن را در زمان تصدی خود در وزارت دارایی بتدریج عملی نمودند»
بعد از فوت داور این رویه ادامه یافت علی وکیلی که از آغاز تا پایان کار شرکت مرکزی در راس این تشکیلات قرار داشت معتقد است که سبب بقای شرکت مرکزی و سایرشرکتهای دولتی، حمایت رضاشاه بوده. واقعیت این است که رضاشاه نه دانش سیاسی عمیقی داشت و نه به طریق اولی دانش اقتصادی تا خود بتواند سیاست اقتصادی معینی را پیش ببرد. او مرد عملگرای جاهطلبی بود که به خواستههای ناسیونالیستی و تجددطلبانه نخبگان و روشنفکران جامه عمل پوشید.
در هرصورت، نتیجه دولتی کردن اقتصاد این بود که سرمایههای بخش خصوصی کشور نتوانند بطور شایستهای وارد گود شود. ثروتمندان به جای سرمایهگذاری در صنایع یا موسسات بازرگانی به خریداری زمین میپرداختند و بقیه ثروت نقد خود را در بانکهای خارج به ودیعه میگذاشتند. به این جهت یکی از بدنامیهای ایران در سالهای پس از جنگ دوم جهانی این بود که برخی از ایرانیان پولهای کلانی را در بانکهای سوییس و سایر کشورها به ودیعه گذارده بودند این واقعیت البته نشاندهنده غیرموثر بودن سیاست کنترل جریان ارز و انتقال آن به خارج از کشور هم بود.
موسی غنی نژاد - اقتصاد و دولت در ایران
@Imamiya_identity
جناب گاو
مناظرهی درخشان و غنینژاد را دیدید؟ قسمتی که کمتر به آن پرداخته شد آنجا بود که درخشان در مورد تعریف اقتصاد اسلامی گفت که اگر منظور احکام و فتواها و احادیث اقتصادی باشد، این را اقتصاد اسلامی نمیداند، بلکه منظورش کشف علم اقتصاد واقعی است! این طایفهی اسلامگراها…
کوئیز:
این جمله از کیست؟
«اگر تحریم های ایران لغو شود ما باید عزا بگیریم»
این جمله از کیست؟
«اگر تحریم های ایران لغو شود ما باید عزا بگیریم»
Anonymous Quiz
4%
ترامپ، رئیسجمهور قبلی آمریکا که تحریمها را بر ایران تحمیل کرد!
1%
مایک پامپئو، وزیر امور خارجه ترامپ که به دشمنی با حکومت ایران مشهور است.
6%
نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل که همیشه خواهان تحریم ایران و حمله به ایران بوده است
89%
مسعود درخشان، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، مشاور اقتصادی جلیلی، و مرجع اقتصادی جبهه پایداری.
این بلاهت که فکر کنند میشود اقتصاد را "برنامهریزی" کرد بلاهتی است همهگیر، و از زمان رضاشاه در کشورمان متداول بوده است. مورد جناب جلیلی فقط از این لحاظ استثنایی است که به مراحل خطرناکی رسیده و نیاز به بستری شدن در بیمارستان بیماران خطرناک روانی دارد. هفتهزار صفحه برنامه!
اگر دولت رئیسی دولت #شهوت_کنترل بود، دولتی که جلیلی رئیسش باشد، علاوه بر جنون کنترل، دولت #توهم_دانش و #جنون_برنامهریزی نیز خواهد بود.
@jenabegav
اگر دولت رئیسی دولت #شهوت_کنترل بود، دولتی که جلیلی رئیسش باشد، علاوه بر جنون کنترل، دولت #توهم_دانش و #جنون_برنامهریزی نیز خواهد بود.
@jenabegav
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به ابتذال کشاندن تشیع به نحوی کامل!
جمهوری مداحان، مملکت مجیزگویان، بهشت چاپلوسان، سرزمین رویایی بیعقلان و بیخردان!
#منصور_ارضی #مداح #چاپلوس
@jenabegav
جمهوری مداحان، مملکت مجیزگویان، بهشت چاپلوسان، سرزمین رویایی بیعقلان و بیخردان!
#منصور_ارضی #مداح #چاپلوس
@jenabegav
Forwarded from دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار
علی اکبر صالحی:
"هر بار میخواستم [به عنوان وزیر امور خارجه] برای حل مسائل به عربستان بروم، دبیرخانهی شورای امنیت ملی [در دوره #جلیلی] اجازه سفر نمیداد."
آیندگان در مورد این چگونه قضاوت خواهند کرد که فردی کاملاً متوهم و ابله، فردی که مردم عادی به صورت نرمال حتی اداره آبدارخانهی مسجد محلهشان را هم به او نمیسپرند، چنین قدرتی در مملکت ایران یافت؟!
"هر بار میخواستم [به عنوان وزیر امور خارجه] برای حل مسائل به عربستان بروم، دبیرخانهی شورای امنیت ملی [در دوره #جلیلی] اجازه سفر نمیداد."
آیندگان در مورد این چگونه قضاوت خواهند کرد که فردی کاملاً متوهم و ابله، فردی که مردم عادی به صورت نرمال حتی اداره آبدارخانهی مسجد محلهشان را هم به او نمیسپرند، چنین قدرتی در مملکت ایران یافت؟!
با سیرک جدید انتخابات، طبق معمول کاندیداهایی داریم که هر روز "سادهزیستی"شان را در چشممان فرو میکنند (یا "عدالتطلبی"شان را یا "توسعهطلبی"شان را یا ایدههای دیگری را).
واقعاً سلطنت را دادیم تا اینها را به دست آوریم؟ الان آزادتریم؟ الان بر استبداد غلبه کردیم؟ الان استقلال به دست آوردیم؟
ناصرالدینشاه و حرم شاهی و شکار شاهانهاش و همه صداقتش بهتر بود، یا جلیلی و کاپشن و ماشین فقیرانهاش و همه تزویر و نمایشش؟
از کجا به کجا رسیدیم؟
@jenabegav
واقعاً سلطنت را دادیم تا اینها را به دست آوریم؟ الان آزادتریم؟ الان بر استبداد غلبه کردیم؟ الان استقلال به دست آوردیم؟
ناصرالدینشاه و حرم شاهی و شکار شاهانهاش و همه صداقتش بهتر بود، یا جلیلی و کاپشن و ماشین فقیرانهاش و همه تزویر و نمایشش؟
از کجا به کجا رسیدیم؟
@jenabegav
Telegram
جناب گاو
احمدینژاد در مقابل چارلز سوم
بخش۱
✍حسن محمودی
احمدینژاد که طرفتان سبز میشود، رفتارش دوستانه و با لبخند و کاریزماتیک است. دستت را به گرمی میفشارد و گونهات را ماچ میکند، و اگر بشناسدت شوخی هم میکند. به حرفهایت گوش میدهد و سرش را تکان میدهد. هر شکایتی…
بخش۱
✍حسن محمودی
احمدینژاد که طرفتان سبز میشود، رفتارش دوستانه و با لبخند و کاریزماتیک است. دستت را به گرمی میفشارد و گونهات را ماچ میکند، و اگر بشناسدت شوخی هم میکند. به حرفهایت گوش میدهد و سرش را تکان میدهد. هر شکایتی…