کوئیز تاریخی: اولین بار واکسیناسیون (آبلهکوبی) در ایران در چه دورهای و توسط چه کسی اجرا شد؟
Final Results
10%
در دوره فتحعلیشاه و توسط پسر ارشدش محمدعلیمیرزای دولتشاه
15%
در دورهی محمدشاه قاجار و توسط قائممقام فراهانی
57%
در دورهی ناصرالدینشاه و توسط امیرکبیر
4%
در دورهی مشروطه در زمان احمدشاه
14%
در زمان رضاشاه پهلوی
ملت و زبان
آقای علا در نوشتهای (تقسیمشده به چهار پُست متوالی) دربارهی مفاهیم ملت، ملیگرایی، نسبت آنها با زبان و مسألهی قومهای مختلف در داخل یک ملت سخن گفته است که خواندنی است.
کوتاهسخن آنکه: "مردم" را الیالابد نمیتوان با زور داخل یک "ملت" جا داد. اگر به خاطر زبان مشترک یا به خاطر منافع مشترک نباشد، همیشه باید منتظر تجزیهطلبی بعضی اقوام بود. با داستانسرایی در مورد ایرانشهر و ایران باستان و کورش و تشیع و مملکت امام زمان این مسأله حل نخواهد شد، حتی اگر این داستانها حاوی واقعیتی هم باشند.
حال میشود دو راهبرد داشت: ۱-زبان واحدی به زور اجبار کرد. این کاری است که در ترکیه با ضرب و زور و کشتار و پاکسازی قومی و هزاران جنایت در طول یک قرن انجام شد، و کاری است که در ایران خودمان با درجه خشونت بسیار کمتر از دورهی رضاشاه شروع شده، و هنوز "موفقیت" نهایی و لازم را کسب نکرده است. (البته درجهی خشونت کمتر چنین اجباری را نه اخلاقی میکند و نه مفید!)
یا آنکه ۲- منافع مشترک برای اقوام ایجاد کرد (بهترین مثالش، سوئیس). نه با آمار و پروپاگاندا که فقط دو روزی مردم را گول میزند، و یا منافعی که "نخبگان" و بوروکراتهای مرکزنشین برای مردم تعیین میکنند! بلکه منافع حقیقی، که لازمهاش چشمانداز مثبت اقتصادی از یک طرف، و لوکالیسم برای امکان دادن به تصمیمات محلی از طرف دیگر است.
@jenabegav
آقای علا در نوشتهای (تقسیمشده به چهار پُست متوالی) دربارهی مفاهیم ملت، ملیگرایی، نسبت آنها با زبان و مسألهی قومهای مختلف در داخل یک ملت سخن گفته است که خواندنی است.
کوتاهسخن آنکه: "مردم" را الیالابد نمیتوان با زور داخل یک "ملت" جا داد. اگر به خاطر زبان مشترک یا به خاطر منافع مشترک نباشد، همیشه باید منتظر تجزیهطلبی بعضی اقوام بود. با داستانسرایی در مورد ایرانشهر و ایران باستان و کورش و تشیع و مملکت امام زمان این مسأله حل نخواهد شد، حتی اگر این داستانها حاوی واقعیتی هم باشند.
حال میشود دو راهبرد داشت: ۱-زبان واحدی به زور اجبار کرد. این کاری است که در ترکیه با ضرب و زور و کشتار و پاکسازی قومی و هزاران جنایت در طول یک قرن انجام شد، و کاری است که در ایران خودمان با درجه خشونت بسیار کمتر از دورهی رضاشاه شروع شده، و هنوز "موفقیت" نهایی و لازم را کسب نکرده است. (البته درجهی خشونت کمتر چنین اجباری را نه اخلاقی میکند و نه مفید!)
یا آنکه ۲- منافع مشترک برای اقوام ایجاد کرد (بهترین مثالش، سوئیس). نه با آمار و پروپاگاندا که فقط دو روزی مردم را گول میزند، و یا منافعی که "نخبگان" و بوروکراتهای مرکزنشین برای مردم تعیین میکنند! بلکه منافع حقیقی، که لازمهاش چشمانداز مثبت اقتصادی از یک طرف، و لوکالیسم برای امکان دادن به تصمیمات محلی از طرف دیگر است.
@jenabegav
Telegram
مهرپویا علا
ملیگرایی
(بخش ۱/۴)
بسیاری تصور میکنند موضوع گرایشهای ناسیونالیستیِ ناهمنوا با روایت مرکز را با انکار، خوار شمردن یا القای دائمی یک سری آموزههای شبهمذهبی از هویت ملی میتوان به سادگی «علاج» کرد. این افراد نمیتوانند میان آنچه میخواهند باشد و آنچه واقعاً…
(بخش ۱/۴)
بسیاری تصور میکنند موضوع گرایشهای ناسیونالیستیِ ناهمنوا با روایت مرکز را با انکار، خوار شمردن یا القای دائمی یک سری آموزههای شبهمذهبی از هویت ملی میتوان به سادگی «علاج» کرد. این افراد نمیتوانند میان آنچه میخواهند باشد و آنچه واقعاً…
واحدَُ اَو کثیر؟
بحث است بر سر اینکه آیا باید وزارت مستقل بازرگانی ایجاد کرد و آن را از وزارت فعلی #صمت جدا کرد یا نه!
مثل وزارت آموزش و پرورش میماند که از بیخ و بن خراب و ویران است، و حضرات دستاندرکار یکبار دو دوره دبستان و دبیرستان را سه قسمت میکنند (با افزودن دوره راهنمایی)، و بعد که افاقه نکرد دوباره دو قسمتی میکنند، و سه ثلث در هر سال را دو ترم میکنند، و یک سال پیشدانشگاهی میافزایند و میکاهند.....
همان طور که قبلاً گفتیم راه حل مشکلات آموزش و پرورش انحلال وزارت آموزش و پرورش است. راه حل مشکلات صنایع و تجارت انحلال وزارت صَمت به کلی است.
اگر میترسید که بدون این وزارتخانهها مملکت دچار چه کابوس وحشتناکی خواهد شد، این مطلب را ببینید!
@jenabegav
بحث است بر سر اینکه آیا باید وزارت مستقل بازرگانی ایجاد کرد و آن را از وزارت فعلی #صمت جدا کرد یا نه!
مثل وزارت آموزش و پرورش میماند که از بیخ و بن خراب و ویران است، و حضرات دستاندرکار یکبار دو دوره دبستان و دبیرستان را سه قسمت میکنند (با افزودن دوره راهنمایی)، و بعد که افاقه نکرد دوباره دو قسمتی میکنند، و سه ثلث در هر سال را دو ترم میکنند، و یک سال پیشدانشگاهی میافزایند و میکاهند.....
همان طور که قبلاً گفتیم راه حل مشکلات آموزش و پرورش انحلال وزارت آموزش و پرورش است. راه حل مشکلات صنایع و تجارت انحلال وزارت صَمت به کلی است.
اگر میترسید که بدون این وزارتخانهها مملکت دچار چه کابوس وحشتناکی خواهد شد، این مطلب را ببینید!
@jenabegav
Telegram
جناب گاو
کابوسنامه!
@jenabegav
دیشب مردی با وجنات یک استاد دانشگاه در عالم مکاشفه بر من وارد شد. به من فرمود: "مرا دنبال کن!" گفتم: "به کجا ای فرهیخته مرد؟" فرمود: "میخواهم امشب تو را از گمراهی آشکار نجات دهم و نشانت دهم که دنیای فانتزی که برای خود ساختهای، دنیایی…
@jenabegav
دیشب مردی با وجنات یک استاد دانشگاه در عالم مکاشفه بر من وارد شد. به من فرمود: "مرا دنبال کن!" گفتم: "به کجا ای فرهیخته مرد؟" فرمود: "میخواهم امشب تو را از گمراهی آشکار نجات دهم و نشانت دهم که دنیای فانتزی که برای خود ساختهای، دنیایی…
پارهای توضیحات!
اول از همه، یادآوری کنم که خودتان خواستید! حالا هم پای ما رفته روی بیل، و خلاصه که چند وقتی باید عرایض بنده در مورد #قاجار را تحمل کنید!
و اما بعد!
۱- کوئیز۱. مدارک زیادی هست مبنی بر اینکه سیدجمالالدین اسدآبادی نماز نمیخوانده، مشروب میخورده، با بابیها بسیار حشر و نشر داشته، لااقل در دو لژ فراماسیونری عضو بوده، "دهری مسلک" بوده..... این مصاحبه آقای دروگر را ببینید، به خصوص در مورد شهادت میرزامحمدحسین کاشفالغطا که با سیدجمالالدین حشر و نشر زیادی داشته، و گفته که او دهری بوده، و نیز پاراگراف زیر:
"این را حاجمحمد امینالضرب هم میگوید درباره سفر اولی که همراه با سید جمال می رود مسکو؛ می گوید در طول سفر ندیده که سید نماز بخواند. حتی مواردی هم دیده که مشروب میخورده. من خودم عکس دوست دختر فرانسوی سید را هم دیدم. متاسفانه مجلس چنبره زده روی این اسناد و نمیگذارد منتشر شود."
وودکاخوردن و نماز نخواندن جلال آلاحمد هم بسیار شناخته شده است. اما کمتر شناخته شده عادت علی شریعتی به مشروب و نماز نخواندنش است که از آن هم شواهدی هست. فیالمثل در اینجا!
البته ناصرالدینشاه هم از لذات شرابخواری خودش را محروم نمیساخته، ولی شواهد زیاد از دفتر خاطرات شخصیاش و خاطرات افراد نزدیکش نشان میدهد که به هر حال همّ و غمّی برای بعضی شرایع چون نماز داشته است. به هر حال، آن سه نفر بودند که از اسلام ایدئولوژی ساختند، و نه مرحوم شاه شهید غفرهالله.
۲- کوییز۲. اسماعیل رائین بعضی از بدترین تاثیرات را در فرهنگ ما داشته است. او بود که، با کتابهایش، داستان "همهاش کار انگلیسیهاست" و "همهاش توطئه فراماسونری است" را تبدیل به فرهنگ عامه در این مملکت کرد. او که عضو ساواک بود کتابهایش را معمولاً به "سفارش" انجام میداد، و معمولاً برای ضربه زدن به کسانی که سفارشدهنده (مثلاً اسدالله علم) دوست داشت زده شوند. با دستچین کردن وقایع، با آمیختن راست و دروغ و با اغراق کردن در بعضی وقایع و نادیده گرفتن بعضی دیگر، با حذف شرایط تاریخی، با تعبیر وقایع و پیش و پس کردن آنها آنطور که نتیجهی دلخواهش را به خواننده القا کند....
تقریباً هر جایی که در اینترنت دیدید که انگلیسیها را عامل اصلی قتل قائممقام معرفی کرد، معمولا منبعشان کتاب "حقوق بگیران انگلیس در ایران" است، کتابی که در دادن منابع ادعاهای خود بسیار مغشوش عمل کرده و تمام مشکلات فوقالذکر را دارد. ولی حتی اگر تمام داستانهای مشکوک آن کتاب هم درست باشد، اصلاً نمیشود از آنها نتیجه گرفت که عامل یا یکی از عوامل مهم قتل قائممقام دسیسهی انگلیسیها بوده است. مورخانی که به دنبال اثبات نظرات ایدئولوژیک نیستند، قتل قائممقام را حاصل رقابتهای همیشگی قدرت در دربار میدانند؛ در آن رقابتها آن که شکست میخورد معمولاً کشته یا نابینا میشد. خود قائممقام نیز در این رقابتها کمتر بیرحمانه رفتار نمیکرد (مثلاً خود او دو عموی شاه که داعیهی سلطنت داشتند را کور کرد). سخت نیست تصور آن که ترس از شکست در چنین رقابت های بیرحمانهای موجب شود که ظن به خیانت در وزیر چه عواقبی را به بار بیاورد. توجه داشته باشید که داریم از دورهای صحبت میکنیم که جناحهای مختلف دربار همه قصد حذف یکدیگر را داشتند: خود قائممقام با میرزاآقاسی به شدت دشمن بود و هر کاری میکرد تا او را خراب کند.
۳- کوییز۳: در مورد شاهزادهی قاجار میرزا محمدعلی دولتشاه (با محمدعلیشاه که پنج نسل بعد بود اشتباه نشود!) و حکمرانی او بر غرب ایران این ویدئو را ببینید. شاید دیدن این ویدئو دیدگاه شما را در مورد دوران فتحعلیشاه عوض کند.
@jenabegav
اول از همه، یادآوری کنم که خودتان خواستید! حالا هم پای ما رفته روی بیل، و خلاصه که چند وقتی باید عرایض بنده در مورد #قاجار را تحمل کنید!
و اما بعد!
۱- کوئیز۱. مدارک زیادی هست مبنی بر اینکه سیدجمالالدین اسدآبادی نماز نمیخوانده، مشروب میخورده، با بابیها بسیار حشر و نشر داشته، لااقل در دو لژ فراماسیونری عضو بوده، "دهری مسلک" بوده..... این مصاحبه آقای دروگر را ببینید، به خصوص در مورد شهادت میرزامحمدحسین کاشفالغطا که با سیدجمالالدین حشر و نشر زیادی داشته، و گفته که او دهری بوده، و نیز پاراگراف زیر:
"این را حاجمحمد امینالضرب هم میگوید درباره سفر اولی که همراه با سید جمال می رود مسکو؛ می گوید در طول سفر ندیده که سید نماز بخواند. حتی مواردی هم دیده که مشروب میخورده. من خودم عکس دوست دختر فرانسوی سید را هم دیدم. متاسفانه مجلس چنبره زده روی این اسناد و نمیگذارد منتشر شود."
وودکاخوردن و نماز نخواندن جلال آلاحمد هم بسیار شناخته شده است. اما کمتر شناخته شده عادت علی شریعتی به مشروب و نماز نخواندنش است که از آن هم شواهدی هست. فیالمثل در اینجا!
البته ناصرالدینشاه هم از لذات شرابخواری خودش را محروم نمیساخته، ولی شواهد زیاد از دفتر خاطرات شخصیاش و خاطرات افراد نزدیکش نشان میدهد که به هر حال همّ و غمّی برای بعضی شرایع چون نماز داشته است. به هر حال، آن سه نفر بودند که از اسلام ایدئولوژی ساختند، و نه مرحوم شاه شهید غفرهالله.
۲- کوییز۲. اسماعیل رائین بعضی از بدترین تاثیرات را در فرهنگ ما داشته است. او بود که، با کتابهایش، داستان "همهاش کار انگلیسیهاست" و "همهاش توطئه فراماسونری است" را تبدیل به فرهنگ عامه در این مملکت کرد. او که عضو ساواک بود کتابهایش را معمولاً به "سفارش" انجام میداد، و معمولاً برای ضربه زدن به کسانی که سفارشدهنده (مثلاً اسدالله علم) دوست داشت زده شوند. با دستچین کردن وقایع، با آمیختن راست و دروغ و با اغراق کردن در بعضی وقایع و نادیده گرفتن بعضی دیگر، با حذف شرایط تاریخی، با تعبیر وقایع و پیش و پس کردن آنها آنطور که نتیجهی دلخواهش را به خواننده القا کند....
تقریباً هر جایی که در اینترنت دیدید که انگلیسیها را عامل اصلی قتل قائممقام معرفی کرد، معمولا منبعشان کتاب "حقوق بگیران انگلیس در ایران" است، کتابی که در دادن منابع ادعاهای خود بسیار مغشوش عمل کرده و تمام مشکلات فوقالذکر را دارد. ولی حتی اگر تمام داستانهای مشکوک آن کتاب هم درست باشد، اصلاً نمیشود از آنها نتیجه گرفت که عامل یا یکی از عوامل مهم قتل قائممقام دسیسهی انگلیسیها بوده است. مورخانی که به دنبال اثبات نظرات ایدئولوژیک نیستند، قتل قائممقام را حاصل رقابتهای همیشگی قدرت در دربار میدانند؛ در آن رقابتها آن که شکست میخورد معمولاً کشته یا نابینا میشد. خود قائممقام نیز در این رقابتها کمتر بیرحمانه رفتار نمیکرد (مثلاً خود او دو عموی شاه که داعیهی سلطنت داشتند را کور کرد). سخت نیست تصور آن که ترس از شکست در چنین رقابت های بیرحمانهای موجب شود که ظن به خیانت در وزیر چه عواقبی را به بار بیاورد. توجه داشته باشید که داریم از دورهای صحبت میکنیم که جناحهای مختلف دربار همه قصد حذف یکدیگر را داشتند: خود قائممقام با میرزاآقاسی به شدت دشمن بود و هر کاری میکرد تا او را خراب کند.
۳- کوییز۳: در مورد شاهزادهی قاجار میرزا محمدعلی دولتشاه (با محمدعلیشاه که پنج نسل بعد بود اشتباه نشود!) و حکمرانی او بر غرب ایران این ویدئو را ببینید. شاید دیدن این ویدئو دیدگاه شما را در مورد دوران فتحعلیشاه عوض کند.
@jenabegav
Telegram
جناب گاو
نظرتان چیست: آیا در مورد قاجار به طور کل، و بالاخص درباره ترکمانچای و ناصرالدینشاه، بنویسم یا نه؟
بله، جالب خواهد بود. / نه بابا، همان که همیشه شنیدهایم و خواندهایم برایمان کافی است.
بله، جالب خواهد بود. / نه بابا، همان که همیشه شنیدهایم و خواندهایم برایمان کافی است.
کتابخانه مرکزی دانشگاه سمنان.
روزی روزگاری در این دنیا #زیبایی اصل بود. حتی در فقیرانهترین حالات هم سعی میشد زیبایی تجلی یابد: از گلیم زنان عشایری تا کلبهی حصیری مرد آفریقایی یا عرب شطنشین، تا کلبه چای ژاپنی، تا حتی دیگ و ملاقه و قلم در خانههای مردم عادی. یا حتی سعی هم نمیشد: مردمان آنقدر شمّ طبیعی خود را داشتند که فرق زیبا و زشت را به طور طبیعی بفهمند.
بعد، برای یک فایدهگرایی و عملگرایی خشک و خشن، و به بهانهی ارزان و در دسترس بودنِ "مواهب اقتصادی"، زیبایی را در حاشیه گذاشتیم و زیبایی شد امری لوکس.
و بعد زیبایی امری قراردادی شد، و حتی زشتی اصل شد! و برای آفرینش زشتی، البته به اسم هنر یا نوآوری، پول هنگفت خرج کردیم و به آن افتخار کردیم.
#مدرنیسم #معماری_مدرن
@jenabegav
روزی روزگاری در این دنیا #زیبایی اصل بود. حتی در فقیرانهترین حالات هم سعی میشد زیبایی تجلی یابد: از گلیم زنان عشایری تا کلبهی حصیری مرد آفریقایی یا عرب شطنشین، تا کلبه چای ژاپنی، تا حتی دیگ و ملاقه و قلم در خانههای مردم عادی. یا حتی سعی هم نمیشد: مردمان آنقدر شمّ طبیعی خود را داشتند که فرق زیبا و زشت را به طور طبیعی بفهمند.
بعد، برای یک فایدهگرایی و عملگرایی خشک و خشن، و به بهانهی ارزان و در دسترس بودنِ "مواهب اقتصادی"، زیبایی را در حاشیه گذاشتیم و زیبایی شد امری لوکس.
و بعد زیبایی امری قراردادی شد، و حتی زشتی اصل شد! و برای آفرینش زشتی، البته به اسم هنر یا نوآوری، پول هنگفت خرج کردیم و به آن افتخار کردیم.
#مدرنیسم #معماری_مدرن
@jenabegav
درباره مذهب علمگرایی
"حقیقتی که در غبار تبلیغات فراموش میشود: اتحاد جماهیر شوروی علمزدهترین، تخصصگراترین و نخبهمحورترین سیستمی بود که در کلِ عهد مدرن وجود داشت."
این توئیتی بود که کاربری توئیتری (JohnTheSavage) زد، و به دنبال خود واکنشهای زیادی داشت. آقای مهرپویا علا در رشته توئیتی به تبیین و تشریح موضع خود در این باره پرداخت، که در زیر میآید (از دیدگاه لیبرالی خودشان، که تا حد زیادی به موضع اینجانب نزدیک است. تعریضاتی هم البته به سنتگرایان زده که بعداً به آن خواهیم پرداخت). آنچه در پی میآید، رشته توئیت ایشان با تغییراتی است که با اجازهی ایشان اعمال شده است.
در باب علمگرایی و نخبهمحوری
نویسنده: مهرپویا علا
در رابطه با علم و تکنولوژی، دو طرز برخوردِ - به نظر من - نادرست را باید شناخت و از هم متمایز کرد. این دو رویکرد را خواهم گفت، و سپس اشارهای خواهم داشت به آنچه در نگاه من دید درست نسبت به علم و تکنولوژی در ارتباط با کُنشهای اجتماعی-سیاسی است.
اول رویکردی که میتوانیم نامش را ساینتیسم/علمگرایی/علمزدگی بگذاریم، که نوعی برخورد شبهمذهبی با علم و تکنولوژی است.....
بقیهی مطلب اینجا (دگمهی مشاهدهی فوری را بزنید)
@jenabegav
"حقیقتی که در غبار تبلیغات فراموش میشود: اتحاد جماهیر شوروی علمزدهترین، تخصصگراترین و نخبهمحورترین سیستمی بود که در کلِ عهد مدرن وجود داشت."
این توئیتی بود که کاربری توئیتری (JohnTheSavage) زد، و به دنبال خود واکنشهای زیادی داشت. آقای مهرپویا علا در رشته توئیتی به تبیین و تشریح موضع خود در این باره پرداخت، که در زیر میآید (از دیدگاه لیبرالی خودشان، که تا حد زیادی به موضع اینجانب نزدیک است. تعریضاتی هم البته به سنتگرایان زده که بعداً به آن خواهیم پرداخت). آنچه در پی میآید، رشته توئیت ایشان با تغییراتی است که با اجازهی ایشان اعمال شده است.
در باب علمگرایی و نخبهمحوری
نویسنده: مهرپویا علا
در رابطه با علم و تکنولوژی، دو طرز برخوردِ - به نظر من - نادرست را باید شناخت و از هم متمایز کرد. این دو رویکرد را خواهم گفت، و سپس اشارهای خواهم داشت به آنچه در نگاه من دید درست نسبت به علم و تکنولوژی در ارتباط با کُنشهای اجتماعی-سیاسی است.
اول رویکردی که میتوانیم نامش را ساینتیسم/علمگرایی/علمزدگی بگذاریم، که نوعی برخورد شبهمذهبی با علم و تکنولوژی است.....
بقیهی مطلب اینجا (دگمهی مشاهدهی فوری را بزنید)
@jenabegav
Telegraph
در باب علمگرایی و نخبهمحوری
در رابطه با علم و تکنولوژی، دو طرز برخوردِ - به نظر من - نادرست را باید شناخت و از هم متمایز کرد. این دو رویکرد را خواهم گفت، و سپس اشارهای خواهم داشت به آنچه در نگاه من دید درست نسبت به علم و تکنولوژی در ارتباط با کُنشهای اجتماعی-سیاسی است. اول رویکردی…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهندس اینجا، مهندس آنجا، مهندس همه جا!
برای نمونهای از ذهنیت علمگرا/نخبهمحور در ج.ا. (اشاره شده در پست قبلی) کلیپ زیر را دربارهی مقایسهی تعداد مهندسین فارغالتحصیل در هر سال در کشورهای مختلف و سالهای مختلف ببینید (کشورهایی که بیشترین تعداد مهندس را هر سال تربیت میکنند). تعداد مهندسین در روسیه و ایران را با مثلاً آلمان مقایسه کنید (جمعیت آلمان و ایران برابر است و روسیه اندکی بیشتر!).
@jenabegav
برای نمونهای از ذهنیت علمگرا/نخبهمحور در ج.ا. (اشاره شده در پست قبلی) کلیپ زیر را دربارهی مقایسهی تعداد مهندسین فارغالتحصیل در هر سال در کشورهای مختلف و سالهای مختلف ببینید (کشورهایی که بیشترین تعداد مهندس را هر سال تربیت میکنند). تعداد مهندسین در روسیه و ایران را با مثلاً آلمان مقایسه کنید (جمعیت آلمان و ایران برابر است و روسیه اندکی بیشتر!).
@jenabegav
جناب گاو
فساد وقفی، فساد حجابی! در ادامهی مطلب مربوط به فساد بسیار بزرگ در اوقاف قزوین، ..... اگر کوچکترین شکی داشتید که مسئلهی حاکمیت با حجاب دغدغهی دینی نیست، بلکه ابزاری کاملاً سیاسی است (نکتهای که بارها به آن اشاره کردهام)، رشته توئیت زیر را ببینید: h…
علمای یهود و نصاری
این را ببینید: پاردمش دراز باد، آن حَیَوان خوش علف!
(در ادامه افشاگریهای فسادهای وقفی).
بد نیست سخن عیسی (علیٰ نبیّنا و علیهالسلام) در مورد آخوندهای یهودی زمان ایشان را بخوانیم:
آنگاه عیسی آن جماعت و شاگردان خود را خطاب کرده،گفت: "کاتبان و فریسیان بر کرسی موسی نشستهاند. پس آنچه به شما گویند، نگاه دارید و بجا آورید، لیکن مثل اعمال ایشان مکنید، زیرا میگویند و نمیکنند.
زیرا بارهای گران و دشوار را میبندند و بر دوش مردم مینهند و خود نمیخواهند آنها را یک انگشت حرکت دهند.
و همهٔ کاری میکنند تا مردم، ایشان را ببینند. حمایلهای خود را عریض و دامنهای قبای خود را پهن میسازند، و بالا نشستن در ضیافتها و کرسیهای صدر در کنیسهها را دوست میدارند، و تعظیم در کوچهها را و اینکه مردم ایشان را آقا آقا بخوانند.....
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، که درِ ملکوت آسمان را به روی مردم میبندید، زیرا خود داخل آن نمیشوید و داخل شوندگان را از دخول مانع میشوید.
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، زیرا اموال بیوهزنان را میبلعید و از روی ریا نماز را طول میدهید؛ از آنرو عذاب شدیدتر خواهید یافت.
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، زیرا که در دریا و خشکی میگردید تا مریدی پیدا کنید و چون پیدا شد او را دو مرتبه پستتر از خود، پسر جهنّم میسازید! ....
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که زکاتِ نعناع و شوید و زیره را میدهید، ولی اعظم احکام شریعت، یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کردهاید! میبایست ....
ای رهنمایان کور که پشه را (در غذا) صاف میکنید، اما شتر را فرو میبلعید!
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، از آن رو که بیرون پیاله و بشقاب را پاک مینمایید و درون آنها مملّو از جبر و ظلم است. ای فریسی کور، اوّل درون پیاله و بشقاب را طاهر ساز تا بیرونش نیز طاهر شود!
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که قبرهای انبیا را بنا میکنید و مدفنهای اولیا را زینت میدهید...
ای ماران و افعیزادگان! چگونه از عذاب جهنّم فرار خواهید کرد؟"
و نیز سخن قرآن در مورد ملاهای یهود و نصاری:
إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ....
@jenabegav
این را ببینید: پاردمش دراز باد، آن حَیَوان خوش علف!
(در ادامه افشاگریهای فسادهای وقفی).
بد نیست سخن عیسی (علیٰ نبیّنا و علیهالسلام) در مورد آخوندهای یهودی زمان ایشان را بخوانیم:
آنگاه عیسی آن جماعت و شاگردان خود را خطاب کرده،گفت: "کاتبان و فریسیان بر کرسی موسی نشستهاند. پس آنچه به شما گویند، نگاه دارید و بجا آورید، لیکن مثل اعمال ایشان مکنید، زیرا میگویند و نمیکنند.
زیرا بارهای گران و دشوار را میبندند و بر دوش مردم مینهند و خود نمیخواهند آنها را یک انگشت حرکت دهند.
و همهٔ کاری میکنند تا مردم، ایشان را ببینند. حمایلهای خود را عریض و دامنهای قبای خود را پهن میسازند، و بالا نشستن در ضیافتها و کرسیهای صدر در کنیسهها را دوست میدارند، و تعظیم در کوچهها را و اینکه مردم ایشان را آقا آقا بخوانند.....
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، که درِ ملکوت آسمان را به روی مردم میبندید، زیرا خود داخل آن نمیشوید و داخل شوندگان را از دخول مانع میشوید.
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، زیرا اموال بیوهزنان را میبلعید و از روی ریا نماز را طول میدهید؛ از آنرو عذاب شدیدتر خواهید یافت.
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، زیرا که در دریا و خشکی میگردید تا مریدی پیدا کنید و چون پیدا شد او را دو مرتبه پستتر از خود، پسر جهنّم میسازید! ....
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که زکاتِ نعناع و شوید و زیره را میدهید، ولی اعظم احکام شریعت، یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کردهاید! میبایست ....
ای رهنمایان کور که پشه را (در غذا) صاف میکنید، اما شتر را فرو میبلعید!
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار، از آن رو که بیرون پیاله و بشقاب را پاک مینمایید و درون آنها مملّو از جبر و ظلم است. ای فریسی کور، اوّل درون پیاله و بشقاب را طاهر ساز تا بیرونش نیز طاهر شود!
وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که قبرهای انبیا را بنا میکنید و مدفنهای اولیا را زینت میدهید...
ای ماران و افعیزادگان! چگونه از عذاب جهنّم فرار خواهید کرد؟"
و نیز سخن قرآن در مورد ملاهای یهود و نصاری:
إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ....
@jenabegav
Telegraph
پاردمش دراز باد!
وحید اشتری @va_ashtari «یک پرده دیگر از موقوفات در کشور» ۱. سال ۹۶ با نظر اداره تحقیق اوقاف خراسان، یکی از بزرگترین موقوفات مشهد به آقای #علم_الهدی واگذار شده است. برای فهم عظمت این موقوفه واگذار شده (گوهرشاد) فقط بدانید که بیش از هزار هکتار زمین در مشهد…
مناسک، قدیم و جدید
بخش۱
در قرن گذشته، و به خصوص نیم قرناخیر، فُرمها و صورتهای مذهبی در دنیای شیعه چنان عوض شدند که شاید اگر یکی از مردگانِ ۱۰۰سال پیش سر از قبر برآرد و به آنها بنگرد، وحشتزده گردد! خیلیهایش جلوی چشم خود ما اتفاق افتاد. تعدادی را میشمارم:
۱- واعظ و قاری قرآن و نوحهخوان در خواندنهای خود در دنیای قدیم بسیار تابع چارچوبهای سنتی بودند. تقریباً تمام خواندنها در چارچوب دستگاههای موسیقی سنتی صورت میگرفت. شاهدش هم آنکه چند نفر از بهترین خوانندگان دورهی پهلوی از خاندان واعظان بودند(مثل تاج اصفهانی). حتی قرآنخوانی نیز کاملاً همینگونه بود، گرچه تنوع بسیار زیاد محلی وجود داشت و همهی قرائتها مثل امروز با لحن خاص عربی نبود (چنانچه هنوز مثلا در ترکیه اینگونه است). صحو و هوشیاری و عدم بروز احساسات فردگرایانه در فُرم خواندن شاخصهی همهی خواندنها بود. با غلبهی روحیهی مدرن اینها همه تغییر کردند.
۲-شاید تاثیرگذارتر از بلندگو در تغییر مناسک و محیطهای مذهبی نبود! بلندگو واعظ و نوحهخوان را از یک محدودیت و سختی همیشگی آزاد کرد، و آنها را از نگرانی در مورد اینکه صدایشان شنیده شود رهاند. تاثیر چنین چیزی شگرفتر از آن بود که در وهلهی اول به نظر میرسید. حالا دیگر واعظ و قاریخوان و نوحهخوان خیلی راحت میتوانستند آن جور که دلشان میخواست صدایشان را بکشند و بچرخانند، با لحنهای مختلف بازی کنند، و هر چه بیشتر احساسات شخصیشان را وارد کنند. کمکم با ورود اسپیکر و امکاناتی مثل اکوی صدا و بعداً امکاناتی چون میکس آواها، این امکان به وجود آمد که فضای مسجد مثل کاباره شود! و وقتی امکانش آمد، تحقق پیدا کرد! دیگر حالا خواننده (که الان دیگر موجود معمولاً ریاکار و مزوری بود که «مداح» نام داشت و از قید هر سنتی آزاد بود) میتوانست با استفاده از صدای بلندِ بلندگو بر جمع تسلط یابد. خیلی زود سروکله انواع موسیقیهای پاپ و رپ و مانند آن در مراسم عزاداری پیدا شد.
البته نکتهی دیگری که به این مسأله کمک کرد تعطیلی کنسرتها و موسیقیها در فضای بعد از انقلاب و تلاش برای کنترل فرهنگی بود، امری که موجب شد تمام هیجانات جوانان و انحرافات زمانه روانهی تنها راهی که برایش باقی گذاشته بودند شوند، یعنی مراسم مذهبی. حاصلش این شد که بعضی از بدترین و شیطانیترین الحان و موسیقیها که در هیچ کابارهای در زمان شاه وجود نداشت، سروکلهاش در انواع مراسم مذهبی پیدا شد.
۳-خواندنِ مناجاتهایی مثل کمیل و ابوحمزه به صورت دستهجمعی شاید حدود یک قرن بیشتر سابقه نداشته باشد. در نیم قرن اخیر نیز این خواندن توام شد با لحن هرچه بیشتر احساسیخواندن آن، و اراجیف بافتن در میان دعا (اراجیف به اصطلاح «عرفانی» و غیر آن). یادم است که در دورهی دبیرستان که اولین بار با این پدیدهی اراجیفِ به شدت احساسی مواجه شدیم با رفقای مذهبی خود تحیرزده به هم نگاه میکردیم که «آخر این یعنی چه؟!»
هر مراسمی حالا یا باید سانتیمانتال و پراحساسات باشد یا پر ادا و پر ادعا. هرچیزی باید «حال بدهد»، و اگر حال دهد همه جور بدعت و دلقکبازی رواست، و اگر حال ندهد یعنی مثلا ساده و سنگین و خاضعانه باشد، به درد نمیخورد! چرخش تاکید بر نماز جماعت و مراسم نسبتاً ساده و «تکراری» هر روزه (مثل تعقیبات نماز)، به خواندن هر هفتهی مثلاً دعای کمیل هم در همین راستا بود. یادم میآید که یک آخوند پیر کاملاً سنتی در فامیل داشتیم (خدایش بیامرزاد که مردی بسیار نیک بود!) که، برعکس جو زمانه، ما را از خواندن زیاد دعای کمیل نهی میکرد (چون معتقد بود که بدون کسب فضائل لازم و آمادگی نفسانی، زیاد خواندن این گونه دعاها میتواند برعکس موجب خودبینی و پرمدعایی شود).
۴- استفاده از مسجد برای عزاداری سیدالشهدا امری متاخر است (شاید از اواخر قاجار). قبل از آن عزاداری در تکیه و حسینیه انجام میشد، و نه در مسجد. بعد از انقلاب هم که مساجد جولانگاه جوجه کمونیستهای مسلمان و پایگاههای بسیج شد. ابایی هم نداشتند که در مسجد، که تصویر انسان و حیوان در آن حرام (یا شدیداً مکروه) است، قابهای بزرگ مسئولین را نصب کنند.
۵- با غلبهی بلندگو و اسپیکر، و با استفادهی روزافزون از مساجد برای عزاداریها و ختمها، مساجد از معابدی با آرامش و سلامِ خداوندی تبدیل به مکانهایی پرهمهمه و شلوغ و پراضطراب شد. نه فقط از لحاظ صوتی، بلکه از لحاظ بصری و با انواع و اقسام بَنر و تابلو و پارچه و دستهگل طبیعی و مصنوعی و ... استفادهی سیاسی از مساجد نیز به این امر بسیار دامن زد. همه هم فراموش کردند که در مسجد وجود عکس افراد حرام یا لااقل مکروه است. اگر به مساجد اهل سنت یا به مساجد قدیمیتر خودمان که گرفتار این مسئله نشدند رفته باشید، تفاوت را خیلی راحت احساس خواهید کرد. تا دوران بچگی ما مسجد، همچون قرآن، احترامی بسیار بیشتر از الان داشت.
@jenabegav
بخش۱
در قرن گذشته، و به خصوص نیم قرناخیر، فُرمها و صورتهای مذهبی در دنیای شیعه چنان عوض شدند که شاید اگر یکی از مردگانِ ۱۰۰سال پیش سر از قبر برآرد و به آنها بنگرد، وحشتزده گردد! خیلیهایش جلوی چشم خود ما اتفاق افتاد. تعدادی را میشمارم:
۱- واعظ و قاری قرآن و نوحهخوان در خواندنهای خود در دنیای قدیم بسیار تابع چارچوبهای سنتی بودند. تقریباً تمام خواندنها در چارچوب دستگاههای موسیقی سنتی صورت میگرفت. شاهدش هم آنکه چند نفر از بهترین خوانندگان دورهی پهلوی از خاندان واعظان بودند(مثل تاج اصفهانی). حتی قرآنخوانی نیز کاملاً همینگونه بود، گرچه تنوع بسیار زیاد محلی وجود داشت و همهی قرائتها مثل امروز با لحن خاص عربی نبود (چنانچه هنوز مثلا در ترکیه اینگونه است). صحو و هوشیاری و عدم بروز احساسات فردگرایانه در فُرم خواندن شاخصهی همهی خواندنها بود. با غلبهی روحیهی مدرن اینها همه تغییر کردند.
۲-شاید تاثیرگذارتر از بلندگو در تغییر مناسک و محیطهای مذهبی نبود! بلندگو واعظ و نوحهخوان را از یک محدودیت و سختی همیشگی آزاد کرد، و آنها را از نگرانی در مورد اینکه صدایشان شنیده شود رهاند. تاثیر چنین چیزی شگرفتر از آن بود که در وهلهی اول به نظر میرسید. حالا دیگر واعظ و قاریخوان و نوحهخوان خیلی راحت میتوانستند آن جور که دلشان میخواست صدایشان را بکشند و بچرخانند، با لحنهای مختلف بازی کنند، و هر چه بیشتر احساسات شخصیشان را وارد کنند. کمکم با ورود اسپیکر و امکاناتی مثل اکوی صدا و بعداً امکاناتی چون میکس آواها، این امکان به وجود آمد که فضای مسجد مثل کاباره شود! و وقتی امکانش آمد، تحقق پیدا کرد! دیگر حالا خواننده (که الان دیگر موجود معمولاً ریاکار و مزوری بود که «مداح» نام داشت و از قید هر سنتی آزاد بود) میتوانست با استفاده از صدای بلندِ بلندگو بر جمع تسلط یابد. خیلی زود سروکله انواع موسیقیهای پاپ و رپ و مانند آن در مراسم عزاداری پیدا شد.
البته نکتهی دیگری که به این مسأله کمک کرد تعطیلی کنسرتها و موسیقیها در فضای بعد از انقلاب و تلاش برای کنترل فرهنگی بود، امری که موجب شد تمام هیجانات جوانان و انحرافات زمانه روانهی تنها راهی که برایش باقی گذاشته بودند شوند، یعنی مراسم مذهبی. حاصلش این شد که بعضی از بدترین و شیطانیترین الحان و موسیقیها که در هیچ کابارهای در زمان شاه وجود نداشت، سروکلهاش در انواع مراسم مذهبی پیدا شد.
۳-خواندنِ مناجاتهایی مثل کمیل و ابوحمزه به صورت دستهجمعی شاید حدود یک قرن بیشتر سابقه نداشته باشد. در نیم قرن اخیر نیز این خواندن توام شد با لحن هرچه بیشتر احساسیخواندن آن، و اراجیف بافتن در میان دعا (اراجیف به اصطلاح «عرفانی» و غیر آن). یادم است که در دورهی دبیرستان که اولین بار با این پدیدهی اراجیفِ به شدت احساسی مواجه شدیم با رفقای مذهبی خود تحیرزده به هم نگاه میکردیم که «آخر این یعنی چه؟!»
هر مراسمی حالا یا باید سانتیمانتال و پراحساسات باشد یا پر ادا و پر ادعا. هرچیزی باید «حال بدهد»، و اگر حال دهد همه جور بدعت و دلقکبازی رواست، و اگر حال ندهد یعنی مثلا ساده و سنگین و خاضعانه باشد، به درد نمیخورد! چرخش تاکید بر نماز جماعت و مراسم نسبتاً ساده و «تکراری» هر روزه (مثل تعقیبات نماز)، به خواندن هر هفتهی مثلاً دعای کمیل هم در همین راستا بود. یادم میآید که یک آخوند پیر کاملاً سنتی در فامیل داشتیم (خدایش بیامرزاد که مردی بسیار نیک بود!) که، برعکس جو زمانه، ما را از خواندن زیاد دعای کمیل نهی میکرد (چون معتقد بود که بدون کسب فضائل لازم و آمادگی نفسانی، زیاد خواندن این گونه دعاها میتواند برعکس موجب خودبینی و پرمدعایی شود).
۴- استفاده از مسجد برای عزاداری سیدالشهدا امری متاخر است (شاید از اواخر قاجار). قبل از آن عزاداری در تکیه و حسینیه انجام میشد، و نه در مسجد. بعد از انقلاب هم که مساجد جولانگاه جوجه کمونیستهای مسلمان و پایگاههای بسیج شد. ابایی هم نداشتند که در مسجد، که تصویر انسان و حیوان در آن حرام (یا شدیداً مکروه) است، قابهای بزرگ مسئولین را نصب کنند.
۵- با غلبهی بلندگو و اسپیکر، و با استفادهی روزافزون از مساجد برای عزاداریها و ختمها، مساجد از معابدی با آرامش و سلامِ خداوندی تبدیل به مکانهایی پرهمهمه و شلوغ و پراضطراب شد. نه فقط از لحاظ صوتی، بلکه از لحاظ بصری و با انواع و اقسام بَنر و تابلو و پارچه و دستهگل طبیعی و مصنوعی و ... استفادهی سیاسی از مساجد نیز به این امر بسیار دامن زد. همه هم فراموش کردند که در مسجد وجود عکس افراد حرام یا لااقل مکروه است. اگر به مساجد اهل سنت یا به مساجد قدیمیتر خودمان که گرفتار این مسئله نشدند رفته باشید، تفاوت را خیلی راحت احساس خواهید کرد. تا دوران بچگی ما مسجد، همچون قرآن، احترامی بسیار بیشتر از الان داشت.
@jenabegav
جناب گاو
مناسک، قدیم و جدید بخش۱ در قرن گذشته، و به خصوص نیم قرناخیر، فُرمها و صورتهای مذهبی در دنیای شیعه چنان عوض شدند که شاید اگر یکی از مردگانِ ۱۰۰سال پیش سر از قبر برآرد و به آنها بنگرد، وحشتزده گردد! خیلیهایش جلوی چشم خود ما اتفاق افتاد. تعدادی را میشمارم:…
مناسک، قدیم و جدید
بخش۲
۶-- در بچگی ما، یعنی قبل و اوایل انقلاب، قرآن به شدت حرمت داشت. یادم میآید که هرگاه قرآن از تلویزیون پخش میشد، باید پاهای خود را جمع میکردیم و ساکت می نشستیم. ولی در چند دههی گذشته، بس که بیوقت و باوقت، همهجا قرآن پخش شد، کمکم حساسیتها و حرمتگذاشتنها از دست رفت.
۷- تقریباً چیزی از مناسک نبود که سالم بماند! از تکبیر سیاسی و «مرگ بر این و آن» گفتن بعد از نماز جماعت (و در خیلی جاها آن را جزو تکبیر آخر نماز کردن!!)، تا احساسی کردن حتی نماز جماعت و گریههای ریاکارانه (چیزی که دوربین فیلمبرداری هم به آن دامن زد)، تا تغییر فُرم مناسکی چون نماز عید فطر (که در بچگی ما با تکبیر عید شروع میشد، ولی الان با انواع و اقسام زیارتها و گریههای «عرفانی»، آن هم پشت میکروفون و در روز عید!). اهمیتها هم شیفت پیدا کرد: مثلاً عید قربان تا صد سال پیش مهمترین عید اکثر ایرانیان بود، ولی الان آنقدر بیاهميت شده که افراد حتی مذهبی به زحمت آن را تبریک میگویند.
۸- عزاداری در شیعه در ابتدا فقط برای امام حسین بوده است، و نه برای پیامبر یا هیچ کدام از ائمهی دیگر. عزاداری برای حضرت علی متاخر است (شاید از زمان قاجار)، و برای ائمهی دیگر حتی جدیدتر! بیهوده نیست که به غیر از امام حسین، تاریخ فوت پیامبر یا هیچکدام از امامان دیگر ما به صورت دقیق شناخته شده نیست. تا زمان نوجوانی ما، با اینکه در محیطی به شدت شیعی و مذهبی بزرگ شدیم، خیلی سالها اصلاً متوجه نمیشدیم که وفات حضرت فاطمه رسیده است. چیزی به اسم ایام فاطمیه وجود نداشت.
۹- زیارت عاشورا برای روز عاشورا بود! کمکم در دههی اول محرم هم خوانده شد، و ناگهان تبدیل شد به منسکی هر هفتهای! حتی در مراسم عید فطر و قربان! از ابلهانهترین کارها این بود که بعضی حتی در مراسم حج، و حتی در حین طواف کعبه، آن را یا زیارت جامعه را میخواندند (در حالی که به موثقترین زیارت شیعه که «زیارت امینالله» است آن چنان توجهی نشد!). نیز شروع کردند زیارت عاشورا را در مراسم تدفین و در مراسم ختم بخوانند.
۱۰- تغییرات مراسم ختم منحصر به این نبود. در قدیم، مراسم ترحیم برای مردگان این گونه بود که در مسجد قرآنها را روی رحلها در مسجد میچیدند و مردم یکییکی میآمدند و به صورت مجزا و انفرادی قرآنی یا فاتحهای میخواندند و میرفتند. با آمدن بلندگو، رسم شد که قاریخوان بیاید و پشت بلندگو قرآنی بخواند. بعداً کمکم بعضی اشعار موعظهآمیز و کمی روضهخوانی هم اضافه شد. در ابتدا قرآنخوانیها معمولاً با لحن و آهنگ درست، اشعار معمولاً از شعرای بزرگ چون سعدی بود. ولی با سرعتی زیاد همه چیز در دو-سه دهه چنان منحط شد که وضعیت امروز را داریم: اسپیکرهایی که گوش را کر میکند، لحنهای مشمئزکننده جدید قرائت قرآن که بیشتر به انکرالاصوات میماند، احساساتبازی خنک و احمقانه، و فضایی که وهنِ مسجد و قرآن و مفهوم عمیق و مومنانهی مرگ است!
۱۱- بدتر از همهی این امور ظاهری و بیرونی، کیفیت دینداران و متولیان دین بود که دچار زوالی بیمانند شد. از ریاکاران و مزوران که بگذریم، دینداری خیلی عمیقتر و اخلاقیتر گذشتگان (که در بچگی هنوز نمونههای زندهی آن را میدیدیم) جای خود را به سطحی بودن، پرسروصدا بودن و بهانهی دینی تراشیدن برای هر عمل غیر اخلاقی داد.
گفتن مطالب بیمحتوا و شاعرانه و سانتیمانتال و چرت (به خصوص اگر در جهت برندینگ «branding» شیعه باشد) تقریبا تنها چیزی شده که بسیاری از آخوندهای این روزها بلدند (به غیر مطالب سیاسی که داستان خودش را دارد). مثلاً گفتن جملاتی چون «عید فطر متعلق به امام حسین است» و یا «عید غدیر مظلوم است» و سایر چرندیات ناهنجار و بیمحتوا که بسیاری مساجد شیعه را در خود گرفته است.
متأسفانه مذهب شیعه به عنوان روش زندگی و عبادت رو به زوال گذاشت (لااقل در مناسک جمعی و محیط اجتماعیاش)، و جایش را ملغمهای از کمونیسم و ناسیونالیسم و سانتیمانتالیسم منحط و مسموم و برندسازی بیمحتوا گرفت.
@jenabegav
بخش۲
۶-- در بچگی ما، یعنی قبل و اوایل انقلاب، قرآن به شدت حرمت داشت. یادم میآید که هرگاه قرآن از تلویزیون پخش میشد، باید پاهای خود را جمع میکردیم و ساکت می نشستیم. ولی در چند دههی گذشته، بس که بیوقت و باوقت، همهجا قرآن پخش شد، کمکم حساسیتها و حرمتگذاشتنها از دست رفت.
۷- تقریباً چیزی از مناسک نبود که سالم بماند! از تکبیر سیاسی و «مرگ بر این و آن» گفتن بعد از نماز جماعت (و در خیلی جاها آن را جزو تکبیر آخر نماز کردن!!)، تا احساسی کردن حتی نماز جماعت و گریههای ریاکارانه (چیزی که دوربین فیلمبرداری هم به آن دامن زد)، تا تغییر فُرم مناسکی چون نماز عید فطر (که در بچگی ما با تکبیر عید شروع میشد، ولی الان با انواع و اقسام زیارتها و گریههای «عرفانی»، آن هم پشت میکروفون و در روز عید!). اهمیتها هم شیفت پیدا کرد: مثلاً عید قربان تا صد سال پیش مهمترین عید اکثر ایرانیان بود، ولی الان آنقدر بیاهميت شده که افراد حتی مذهبی به زحمت آن را تبریک میگویند.
۸- عزاداری در شیعه در ابتدا فقط برای امام حسین بوده است، و نه برای پیامبر یا هیچ کدام از ائمهی دیگر. عزاداری برای حضرت علی متاخر است (شاید از زمان قاجار)، و برای ائمهی دیگر حتی جدیدتر! بیهوده نیست که به غیر از امام حسین، تاریخ فوت پیامبر یا هیچکدام از امامان دیگر ما به صورت دقیق شناخته شده نیست. تا زمان نوجوانی ما، با اینکه در محیطی به شدت شیعی و مذهبی بزرگ شدیم، خیلی سالها اصلاً متوجه نمیشدیم که وفات حضرت فاطمه رسیده است. چیزی به اسم ایام فاطمیه وجود نداشت.
۹- زیارت عاشورا برای روز عاشورا بود! کمکم در دههی اول محرم هم خوانده شد، و ناگهان تبدیل شد به منسکی هر هفتهای! حتی در مراسم عید فطر و قربان! از ابلهانهترین کارها این بود که بعضی حتی در مراسم حج، و حتی در حین طواف کعبه، آن را یا زیارت جامعه را میخواندند (در حالی که به موثقترین زیارت شیعه که «زیارت امینالله» است آن چنان توجهی نشد!). نیز شروع کردند زیارت عاشورا را در مراسم تدفین و در مراسم ختم بخوانند.
۱۰- تغییرات مراسم ختم منحصر به این نبود. در قدیم، مراسم ترحیم برای مردگان این گونه بود که در مسجد قرآنها را روی رحلها در مسجد میچیدند و مردم یکییکی میآمدند و به صورت مجزا و انفرادی قرآنی یا فاتحهای میخواندند و میرفتند. با آمدن بلندگو، رسم شد که قاریخوان بیاید و پشت بلندگو قرآنی بخواند. بعداً کمکم بعضی اشعار موعظهآمیز و کمی روضهخوانی هم اضافه شد. در ابتدا قرآنخوانیها معمولاً با لحن و آهنگ درست، اشعار معمولاً از شعرای بزرگ چون سعدی بود. ولی با سرعتی زیاد همه چیز در دو-سه دهه چنان منحط شد که وضعیت امروز را داریم: اسپیکرهایی که گوش را کر میکند، لحنهای مشمئزکننده جدید قرائت قرآن که بیشتر به انکرالاصوات میماند، احساساتبازی خنک و احمقانه، و فضایی که وهنِ مسجد و قرآن و مفهوم عمیق و مومنانهی مرگ است!
۱۱- بدتر از همهی این امور ظاهری و بیرونی، کیفیت دینداران و متولیان دین بود که دچار زوالی بیمانند شد. از ریاکاران و مزوران که بگذریم، دینداری خیلی عمیقتر و اخلاقیتر گذشتگان (که در بچگی هنوز نمونههای زندهی آن را میدیدیم) جای خود را به سطحی بودن، پرسروصدا بودن و بهانهی دینی تراشیدن برای هر عمل غیر اخلاقی داد.
گفتن مطالب بیمحتوا و شاعرانه و سانتیمانتال و چرت (به خصوص اگر در جهت برندینگ «branding» شیعه باشد) تقریبا تنها چیزی شده که بسیاری از آخوندهای این روزها بلدند (به غیر مطالب سیاسی که داستان خودش را دارد). مثلاً گفتن جملاتی چون «عید فطر متعلق به امام حسین است» و یا «عید غدیر مظلوم است» و سایر چرندیات ناهنجار و بیمحتوا که بسیاری مساجد شیعه را در خود گرفته است.
متأسفانه مذهب شیعه به عنوان روش زندگی و عبادت رو به زوال گذاشت (لااقل در مناسک جمعی و محیط اجتماعیاش)، و جایش را ملغمهای از کمونیسم و ناسیونالیسم و سانتیمانتالیسم منحط و مسموم و برندسازی بیمحتوا گرفت.
@jenabegav
Telegram
دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری
🔸عید سوت و کور🔸
افول آیین عید قربان در تشیع ایرانی معاصر
✍محسنحسام مظاهری
امروز عید اضحی بود که در فرهنگ اسلامی ملقب به "عید الکبیر" است و بزرگترین و مهمترین آیین جشن در همهی کشورهای مسلماننشین محسوب میشود. جایگاهی که نوروز در فرهنگ ایرانی را…
افول آیین عید قربان در تشیع ایرانی معاصر
✍محسنحسام مظاهری
امروز عید اضحی بود که در فرهنگ اسلامی ملقب به "عید الکبیر" است و بزرگترین و مهمترین آیین جشن در همهی کشورهای مسلماننشین محسوب میشود. جایگاهی که نوروز در فرهنگ ایرانی را…
جناب گاو
♦️توقیف یک هزار و ۵۵۰ مرغ زنده قاچاق در آستارا / بازداشت ۲ نفر 🔹فرمانده انتظامی بندر آستارا گیلان: یک هزار و ۵۵۰ قطعه مرغ زنده بدون مجوز حمل، توسط ماموران انتظامی این شهرستان توقیف و دو نفر در این رابطه دستگیر شدند./عصرایران 🔹حکیمی فرمود: "خریت نه امری…
یک سالن مرغ، یا یک طویله خر؟!
رسماً در حکمرانی مملکت با حکومت سفیهان طرفیم! توجه کنید که ۳۰تن مرغ زنده، یعنی تعداد مرغهای یک مرغداری متوسط! و توجه کنید که احتکار مرغ زنده کلاً بیمعناست، چون مرغ به وزن خاصی که رسید هر روز هزینهی غذا و آب و دارو و بقیهی مخارجش هست، بدون آنکه وزنش تغییر چندانی کند. هر آن هم ممکن است یک بیماری در میان مرغها پیدا شود و همهشان تلف شوند.
چهار سال پیش که این را نوشتم ، فکر میکردم اوج خریت را داریم تجربه میکنیم؛ ولی انگار مسئولین همیشه برایمان سورپرایزهای جالبی دارند.
@jenabegav
رسماً در حکمرانی مملکت با حکومت سفیهان طرفیم! توجه کنید که ۳۰تن مرغ زنده، یعنی تعداد مرغهای یک مرغداری متوسط! و توجه کنید که احتکار مرغ زنده کلاً بیمعناست، چون مرغ به وزن خاصی که رسید هر روز هزینهی غذا و آب و دارو و بقیهی مخارجش هست، بدون آنکه وزنش تغییر چندانی کند. هر آن هم ممکن است یک بیماری در میان مرغها پیدا شود و همهشان تلف شوند.
چهار سال پیش که این را نوشتم ، فکر میکردم اوج خریت را داریم تجربه میکنیم؛ ولی انگار مسئولین همیشه برایمان سورپرایزهای جالبی دارند.
@jenabegav
دیروز سالروز شهادت سیدجواد ذبیحی در ۲۴تیر ۱۳۵۹ بود. تنها کسی که به جرم خواندن در قبل از انقلاب، بعد از انقلاب ابتدا به زندان افتاد و سپس توسط تعدادی از انقلابیون سلاخی شد.
خدایش رحمت کناد! و خدا از سر تقصیر ما مردم ایران بگذرد!
@jenabegav
خدایش رحمت کناد! و خدا از سر تقصیر ما مردم ایران بگذرد!
@jenabegav
جناب گاو
مناسک، قدیم و جدید بخش۱ در قرن گذشته، و به خصوص نیم قرناخیر، فُرمها و صورتهای مذهبی در دنیای شیعه چنان عوض شدند که شاید اگر یکی از مردگانِ ۱۰۰سال پیش سر از قبر برآرد و به آنها بنگرد، وحشتزده گردد! خیلیهایش جلوی چشم خود ما اتفاق افتاد. تعدادی را میشمارم:…
حرکت نزولی!
برای نمونهای از تغییرات طرز خواندن دعاها و مناجاتها که در پست قبلی به آن اشارهای شد، اینجا چند مورد از قرائت دعای افتتاح را میآورم تا مقایسه کنید.
اولین مورد دعای افتتاح مرحوم سیدجواد ذبیحی است (اینجا). این خواندن کاملاً در چارچوب موسیقی سنتی ایران است. محکم، استوار، و با کمترین نمود از احساسات شخصی. دقت کنید که انتهای "جملات" (یعنی درست قبل از "وقف"ها) همه حرکتی رو به بالا دارند. این یکی از مختصات غالب (اگرچه نه همیشگی) موسیقی سنتی ایران، به خصوص در اجراهای مذهبی، بوده است که متاسفانه کمکم به فراموشی سپرده شد، و الان معمولاً حتی در میان بسیاری از خوانندگان سنتی نیز، لحنها حرکتی رو به پایین در انتهای جملات (یا مصراعها در اشعار) دارد. چرا این مهم است؟ چون حرکت رو به بالای لحنها نوعی شادی و بهجت مضمر و پنهان در شنونده میآفریند، در حالیکه حرکت رو به پایین، نوعی افسردگی پنهان القا میکند. (امری مشابه را در هنر خوشنویسی در حرکت رو به بالا در آخر مصراعهای اشعار میتوان دید). نمیدانم به چه دلیلی، در صد سال گذشته نوعی تمایل به افسردگی در ایرانیان شکل گرفت که خودش را در تمایلات موسیقیایی نیز نشان داد. (این نکته را از استاد مجید کیانی آموختهایم)
در مقایسه با موارد بعدی توجه کنید که کیفیت ضبط این قطعه پایین است (انقلابیون ۵۷ آرشیو کارهای مرحوم ذبیحی در رادیو را کلاً نابود کردند، و بنابراین از صدای قوی و زیبای ایشان کمتر ضبط خوبی پیدا میشود)؛ در حالی که قطعات بعدی همه با استفاده از افکتهای صوتی و به خصوص اکوی صدا و با کیفیت خوب ضبط شده است.
حال این اجرای همان دعا را از "مداح" محسن فرهمند بشنوید (اینجا). هنوز در محدودهی "قابل تحمل" است، ولی میبینید که لحنها به صورتی دلبخواهی احساسی شدهاند، و خواننده هر جا بخواهد صدای خود را بالا یا پایین میبرد و لحن را میچرخاند، و انتهای "جملات" معمولاً حرکت رو به پایین دارد. به وضوح تاثیر موسیقی پاپ صد سال گذشته را در این اجرا میشود دید. (مقایسه کنید مثلاً با آوازهای سیاوش قمیشی، تا تاثیر موسیقی پاپ در اجراهای جدید دعاهای مذهبی برایتان روشنتر شود).
یا این اجرا را از علی فانی! علاوه بر موارد فوق و نیز انواع افکتهای صوتی، پدیده دیگری هم اینجا دیده میشود، و آن تمایل به ادای الحان از بینی و نوعی "عمق بخشیدن" به صدا با حبس کردنِ الفاظ. البته که چنین "عمق دادن" تصنعی به صدا در حین خواندن برای جمع بدون حضور میکروفون امکانپذیر نیست!
نکتهای که تقریباً در همهی خواندنهای مدرن دعاها (و نیز در بسیاری از ترانههای پاپ) وارد شده، یک عنصر "ناله" است. خواندنها لحن ناله دارد! البته حزن، مانند هر احساس مشروعی، در موسیقی جای خود را دارد، و در موسیقی سنتی این احساسات در دستگاهها و ردیفهای مختلف نمود مییابند. این نکته موجب میشود که احساسات در یک چارچوب مطمئن بمانند و نتوانند یکهتازی کنند. احساساتبازی در موسیقیهای جدید (مثل موسیقی پاپ) در حقیقت رشوهای به احساسات فردی است.
در موسیقی پاپ و خواندنهای جدید در مناسک و مراسم مذهبی، آن چه غالب است غلیان تصنعی احساسات دروغین است. انگار که چون طرف میداند دارد دروغ میگوید، باید مثل گدایان حقهباز لحن زاری بگیرد. دیدهاید که چگونه در موسیقیهای جدید در ابراز هر گونه احساسات، از غم و شادی و هیجان، چه قدر اغراق میشود! این بروز بیرونی و اغراقآمیز هیجانات احساسی فقط منحصر به اصوات نمانده، خود را در جلوههای بصری اجرای موسیقی نیز نشان داده است. حتی در میان بعضی نوازندگان موسیقی سنتی خود را به شکل حرکات ادایی تند و رعشهمانند بدن خود را بروز داده است. و یا بیشتر از آن در لحن نالیدن بسیاری از آوازها، یا انواع و اقسام ادا و اطوار.
بعد از اینها دیگر وارد دنیای ریا و تزویر میشویم. این اجرای دعای افتتاح از منصور ارضی! با هیجانات احساسی، با سوءاستفاده از احساسات خواننده، با صداهای گریهها و هقهقهایی که حتماً چنین اجراهایی را همراهی کند، و با جفنگ بافتن در وسط دعا. البته منصور ارضی اگر چه از پیشقدمان چنین سبکهایی بود هرگز به مهارت بعدیها نرسید! این اجرای سعید حدادیان را گوش کنید تا ببینید که این سبک ریا و تزویر و احساساتبازی ابلهانه و جفنگبافی تا کجا میتواند پیش رود.
هیچ جامعهی دینی بدون مناسک دینی ثابت و استوار که در طول اعصار تا حد زیادی صورت خود را حفظ کنند، دیندار نخواهد ماند. نمیتوان مناسک را هر روز به مد روز و حال و هوای جامعه تغییر داد (آن هم در دنیایی که همهی اینها هر روز و هر ساعت عوض میشوند)، به این امید باطل که مثلاً "جوانان را جذب کرد"! مردم در دین به دنبال امری ازلی و ابدی و پایدارند.ممکن است دو روزی چیزهای تازه به نظرشان جذاب آید، ولی در آخر کار کسی دین را به خاطر مد روز برنخواهد گزید.
@jenabegav
برای نمونهای از تغییرات طرز خواندن دعاها و مناجاتها که در پست قبلی به آن اشارهای شد، اینجا چند مورد از قرائت دعای افتتاح را میآورم تا مقایسه کنید.
اولین مورد دعای افتتاح مرحوم سیدجواد ذبیحی است (اینجا). این خواندن کاملاً در چارچوب موسیقی سنتی ایران است. محکم، استوار، و با کمترین نمود از احساسات شخصی. دقت کنید که انتهای "جملات" (یعنی درست قبل از "وقف"ها) همه حرکتی رو به بالا دارند. این یکی از مختصات غالب (اگرچه نه همیشگی) موسیقی سنتی ایران، به خصوص در اجراهای مذهبی، بوده است که متاسفانه کمکم به فراموشی سپرده شد، و الان معمولاً حتی در میان بسیاری از خوانندگان سنتی نیز، لحنها حرکتی رو به پایین در انتهای جملات (یا مصراعها در اشعار) دارد. چرا این مهم است؟ چون حرکت رو به بالای لحنها نوعی شادی و بهجت مضمر و پنهان در شنونده میآفریند، در حالیکه حرکت رو به پایین، نوعی افسردگی پنهان القا میکند. (امری مشابه را در هنر خوشنویسی در حرکت رو به بالا در آخر مصراعهای اشعار میتوان دید). نمیدانم به چه دلیلی، در صد سال گذشته نوعی تمایل به افسردگی در ایرانیان شکل گرفت که خودش را در تمایلات موسیقیایی نیز نشان داد. (این نکته را از استاد مجید کیانی آموختهایم)
در مقایسه با موارد بعدی توجه کنید که کیفیت ضبط این قطعه پایین است (انقلابیون ۵۷ آرشیو کارهای مرحوم ذبیحی در رادیو را کلاً نابود کردند، و بنابراین از صدای قوی و زیبای ایشان کمتر ضبط خوبی پیدا میشود)؛ در حالی که قطعات بعدی همه با استفاده از افکتهای صوتی و به خصوص اکوی صدا و با کیفیت خوب ضبط شده است.
حال این اجرای همان دعا را از "مداح" محسن فرهمند بشنوید (اینجا). هنوز در محدودهی "قابل تحمل" است، ولی میبینید که لحنها به صورتی دلبخواهی احساسی شدهاند، و خواننده هر جا بخواهد صدای خود را بالا یا پایین میبرد و لحن را میچرخاند، و انتهای "جملات" معمولاً حرکت رو به پایین دارد. به وضوح تاثیر موسیقی پاپ صد سال گذشته را در این اجرا میشود دید. (مقایسه کنید مثلاً با آوازهای سیاوش قمیشی، تا تاثیر موسیقی پاپ در اجراهای جدید دعاهای مذهبی برایتان روشنتر شود).
یا این اجرا را از علی فانی! علاوه بر موارد فوق و نیز انواع افکتهای صوتی، پدیده دیگری هم اینجا دیده میشود، و آن تمایل به ادای الحان از بینی و نوعی "عمق بخشیدن" به صدا با حبس کردنِ الفاظ. البته که چنین "عمق دادن" تصنعی به صدا در حین خواندن برای جمع بدون حضور میکروفون امکانپذیر نیست!
نکتهای که تقریباً در همهی خواندنهای مدرن دعاها (و نیز در بسیاری از ترانههای پاپ) وارد شده، یک عنصر "ناله" است. خواندنها لحن ناله دارد! البته حزن، مانند هر احساس مشروعی، در موسیقی جای خود را دارد، و در موسیقی سنتی این احساسات در دستگاهها و ردیفهای مختلف نمود مییابند. این نکته موجب میشود که احساسات در یک چارچوب مطمئن بمانند و نتوانند یکهتازی کنند. احساساتبازی در موسیقیهای جدید (مثل موسیقی پاپ) در حقیقت رشوهای به احساسات فردی است.
در موسیقی پاپ و خواندنهای جدید در مناسک و مراسم مذهبی، آن چه غالب است غلیان تصنعی احساسات دروغین است. انگار که چون طرف میداند دارد دروغ میگوید، باید مثل گدایان حقهباز لحن زاری بگیرد. دیدهاید که چگونه در موسیقیهای جدید در ابراز هر گونه احساسات، از غم و شادی و هیجان، چه قدر اغراق میشود! این بروز بیرونی و اغراقآمیز هیجانات احساسی فقط منحصر به اصوات نمانده، خود را در جلوههای بصری اجرای موسیقی نیز نشان داده است. حتی در میان بعضی نوازندگان موسیقی سنتی خود را به شکل حرکات ادایی تند و رعشهمانند بدن خود را بروز داده است. و یا بیشتر از آن در لحن نالیدن بسیاری از آوازها، یا انواع و اقسام ادا و اطوار.
بعد از اینها دیگر وارد دنیای ریا و تزویر میشویم. این اجرای دعای افتتاح از منصور ارضی! با هیجانات احساسی، با سوءاستفاده از احساسات خواننده، با صداهای گریهها و هقهقهایی که حتماً چنین اجراهایی را همراهی کند، و با جفنگ بافتن در وسط دعا. البته منصور ارضی اگر چه از پیشقدمان چنین سبکهایی بود هرگز به مهارت بعدیها نرسید! این اجرای سعید حدادیان را گوش کنید تا ببینید که این سبک ریا و تزویر و احساساتبازی ابلهانه و جفنگبافی تا کجا میتواند پیش رود.
هیچ جامعهی دینی بدون مناسک دینی ثابت و استوار که در طول اعصار تا حد زیادی صورت خود را حفظ کنند، دیندار نخواهد ماند. نمیتوان مناسک را هر روز به مد روز و حال و هوای جامعه تغییر داد (آن هم در دنیایی که همهی اینها هر روز و هر ساعت عوض میشوند)، به این امید باطل که مثلاً "جوانان را جذب کرد"! مردم در دین به دنبال امری ازلی و ابدی و پایدارند.ممکن است دو روزی چیزهای تازه به نظرشان جذاب آید، ولی در آخر کار کسی دین را به خاطر مد روز برنخواهد گزید.
@jenabegav
Telegram
جناب گاو
دیروز سالروز شهادت سیدجواد ذبیحی در ۲۴تیر ۱۳۵۹ بود. تنها کسی که به جرم خواندن در قبل از انقلاب، بعد از انقلاب ابتدا به زندان افتاد و سپس توسط تعدادی از انقلابیون سلاخی شد.
خدایش رحمت کناد! و خدا از سر تقصیر ما مردم ایران بگذرد!
@jenabegav
خدایش رحمت کناد! و خدا از سر تقصیر ما مردم ایران بگذرد!
@jenabegav
این تصنیف قدیمی را به خاطر آورید:
تنیده یـاد تو در تار و پودم، بود لبریز از عشقت وجودم! تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی فدای نام تو بود و نبودم! اگر مستم اگر هشیار، اگر خوابم اگر بیدار به سوی تو بود روی سجودم،... خطابِ این تصنیف به کیست؟
تنیده یـاد تو در تار و پودم، بود لبریز از عشقت وجودم! تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی فدای نام تو بود و نبودم! اگر مستم اگر هشیار، اگر خوابم اگر بیدار به سوی تو بود روی سجودم،... خطابِ این تصنیف به کیست؟
Anonymous Quiz
30%
خدای احد واحد
9%
علی ابن ابیطالب
3%
کورش کبیر
14%
معشوقهی زیبای شاعر
45%
کشور ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از این ابلهانهتر، مزورانهتر، ریاکارانهتر میشود که تلویزیون ج.ا. در حال اشاعهی آن است؟!
از "مداح"جماعت دوری کنید اگر میخواهید دینتان و آخرتتان سالم بماند! از جاهایی هم حذر کنید که صداهای بلندگویش، همچون صداهای اسپیکرهای سالنهای موسیقیهای جدید، آن قدر بلند است که به زحمت صدای بغل دستی خود را میشنوید! آنجا دیگر مسجد و حسینیه نیست، بلکه کاباره است!
@jenabegav
از "مداح"جماعت دوری کنید اگر میخواهید دینتان و آخرتتان سالم بماند! از جاهایی هم حذر کنید که صداهای بلندگویش، همچون صداهای اسپیکرهای سالنهای موسیقیهای جدید، آن قدر بلند است که به زحمت صدای بغل دستی خود را میشنوید! آنجا دیگر مسجد و حسینیه نیست، بلکه کاباره است!
@jenabegav
از درون!
"سابقاً شیطان سیهکردار از بیرونِ ادیان با آنها میجنگید [مثلاً با سلاح کفر و بتپرستی و نفسپرستی آشکار]. در زمانهی ما، شیطان استراتژی جدیدی به مبارزهاش [علیه حق] افزوده است که عبارت است از تصرف ادیان از درون، و در این استراتژی تا حد زیادی در جهان اسلام و نیز در جهان یهودیت و مسیحیت موفق بوده است. فقدانِ شگرف قوه تشخیص [تمییز، فرقان] که مشخصهی انسان عصر ماست کار را برای شیطان آسان کرده است. انسانِ این زمانه که هر روز بیش از پیش به آن تمایل دارد که روانشناسی را جای عقل بنشاند، امر سوبژکتیو [ذهنی، احساسی یا نفسانی] را جای امر ابژکتیو [عینی] بگذارد، و حتی حقیقت را با «عصر حاضر» جایگزین کند [یعنی حقیقت را تابع «مصلحت» و فرهنگ زمانه کند]. این فقدان قوهی تشخیص در انسان معاصر شیطان را از مکرورزی و فریبهای آنچنانی بینیاز کرده است."
Formerly, the prince of darkness fought against religions above all from without. . . . In our age he adds a new stratagem to this struggle . . . which consists in seizing religions from within, and he has largely succeeded, in the world of Islam as well as in the worlds of Judaism and Christianity. This is not even very difficult for him—ruse would be almost a needless luxury— given the prodigious lack of discernment that characterizes the humanity of our epoch, a humanity that more and more tends to replace intelligence with psychology, the objective with the subjective, even the truth with “our time”.
Frithjof Schuon
"سابقاً شیطان سیهکردار از بیرونِ ادیان با آنها میجنگید [مثلاً با سلاح کفر و بتپرستی و نفسپرستی آشکار]. در زمانهی ما، شیطان استراتژی جدیدی به مبارزهاش [علیه حق] افزوده است که عبارت است از تصرف ادیان از درون، و در این استراتژی تا حد زیادی در جهان اسلام و نیز در جهان یهودیت و مسیحیت موفق بوده است. فقدانِ شگرف قوه تشخیص [تمییز، فرقان] که مشخصهی انسان عصر ماست کار را برای شیطان آسان کرده است. انسانِ این زمانه که هر روز بیش از پیش به آن تمایل دارد که روانشناسی را جای عقل بنشاند، امر سوبژکتیو [ذهنی، احساسی یا نفسانی] را جای امر ابژکتیو [عینی] بگذارد، و حتی حقیقت را با «عصر حاضر» جایگزین کند [یعنی حقیقت را تابع «مصلحت» و فرهنگ زمانه کند]. این فقدان قوهی تشخیص در انسان معاصر شیطان را از مکرورزی و فریبهای آنچنانی بینیاز کرده است."
Formerly, the prince of darkness fought against religions above all from without. . . . In our age he adds a new stratagem to this struggle . . . which consists in seizing religions from within, and he has largely succeeded, in the world of Islam as well as in the worlds of Judaism and Christianity. This is not even very difficult for him—ruse would be almost a needless luxury— given the prodigious lack of discernment that characterizes the humanity of our epoch, a humanity that more and more tends to replace intelligence with psychology, the objective with the subjective, even the truth with “our time”.
Frithjof Schuon
مسئولین ج.ا. حاضرند تمام دین و شریعت و فقه و قانون را پایمال و لجنمال کنند، اما از "اقتدار حجابی"شان کم نشود!
#شهوت_کنترل
@jenabegav
#شهوت_کنترل
@jenabegav
دغدغهمندی
خدمت تمام دوستانی که میخواهند دولت مقتدر ملی تشکیل دهند؛
خدمت تمام عزیزانی که میخواهند ایرانی بزرگ و قوی داشته باشند که در منطقه همپا و همتا نداشته باشد؛
خدمت تمام سرورانی که میخواهند شکوه باستانی ایران را به آن برگردانند؛
خدمت تمام برادرانی که میخواهند با قدرت ایران شیعه یا اسلام را در جهان سرافراز کنند؛
خدمت تمام رفقایی که میخواهند عدالت اجتماعی برقرار کنند؛
خدمت تمام اساتید و نخبگانی که میخواهند سکان را به دست گرفته، با مدیریت داهیانهی خود ایران را به شاهراههای توسعه هدایت کنند؛
خدمت تمام دلبندانی که میخواهند همهی اقلیتبازیهای فمینیستی و دیگرباشانه و امثال آن در ایران مثل اروپا و آمریکا جاری و ساری باشد؛
با سلام خدمت همهی شما! به خدمتتان عارضم که ایران مصرف شد، رفت! حکومت فعلی ایران را اداره نکرد، آن را مصرفِ ایدئولوژیهای خود کرد، که از قضا و برعکس تصور شما در خیلی از امور با ایدئولوژیهای شما دغدغهمندان و نخبگان عزیز همپوشانی هم داشت! خلاصه که دیگر چیزی برای مصرف ایدئولوژیک و طرحهای بزرگ و افتخارآفرین شما نمانده است.
از اینجا به بعد، یا راه به سوی عقل سلیم، تواضع واقعی در عرصهی داخلی و خارجی، کوچکسازی دولت، تمرکززدایی، آزاد گذاشتن مردمان و رفاه نسبی آنان است، یا راه به سوی جهنم!
@jenabegav
خدمت تمام دوستانی که میخواهند دولت مقتدر ملی تشکیل دهند؛
خدمت تمام عزیزانی که میخواهند ایرانی بزرگ و قوی داشته باشند که در منطقه همپا و همتا نداشته باشد؛
خدمت تمام سرورانی که میخواهند شکوه باستانی ایران را به آن برگردانند؛
خدمت تمام برادرانی که میخواهند با قدرت ایران شیعه یا اسلام را در جهان سرافراز کنند؛
خدمت تمام رفقایی که میخواهند عدالت اجتماعی برقرار کنند؛
خدمت تمام اساتید و نخبگانی که میخواهند سکان را به دست گرفته، با مدیریت داهیانهی خود ایران را به شاهراههای توسعه هدایت کنند؛
خدمت تمام دلبندانی که میخواهند همهی اقلیتبازیهای فمینیستی و دیگرباشانه و امثال آن در ایران مثل اروپا و آمریکا جاری و ساری باشد؛
با سلام خدمت همهی شما! به خدمتتان عارضم که ایران مصرف شد، رفت! حکومت فعلی ایران را اداره نکرد، آن را مصرفِ ایدئولوژیهای خود کرد، که از قضا و برعکس تصور شما در خیلی از امور با ایدئولوژیهای شما دغدغهمندان و نخبگان عزیز همپوشانی هم داشت! خلاصه که دیگر چیزی برای مصرف ایدئولوژیک و طرحهای بزرگ و افتخارآفرین شما نمانده است.
از اینجا به بعد، یا راه به سوی عقل سلیم، تواضع واقعی در عرصهی داخلی و خارجی، کوچکسازی دولت، تمرکززدایی، آزاد گذاشتن مردمان و رفاه نسبی آنان است، یا راه به سوی جهنم!
@jenabegav
جناب گاو
علمای یهود و نصاری این را ببینید: پاردمش دراز باد، آن حَیَوان خوش علف! (در ادامه افشاگریهای فسادهای وقفی). بد نیست سخن عیسی (علیٰ نبیّنا و علیهالسلام) در مورد آخوندهای یهودی زمان ایشان را بخوانیم: آنگاه عیسی آن جماعت و شاگردان خود را خطاب کرده،گفت: "کاتبان…
مصرف همه چیز!
در این چند دههی اخیر ایران مصرف شد! محیط زیستش، نفوذ سیاسی و فرهنگیاش، اعتماد مردمانش (به نهادها و به همدیگر)، دین و مذهب.....
ولی بیش از همه، کلمات و مفاهیم بودند که آنقدر مصرف شدند تا نخنما و مندرس شدند: عدالت، آزادی، دموکراسی (مردمسالاری)، جامعهی مدنی، وطندوستی، علم و دانش، قانونمداری، پاکی و پاکدستی، فداکاری، عفاف و پاکدامنی، پارسایی و دینداری، عاشورا و کربلا،....
حتی اگر این مفاهیم با صداقت بیان میشدند، این همه لقلقهی زبان شدنشان آنها را فرسوده و بیمعنا میکرد، چه برسد به این وضعی که پشت همهی اینها تزویر بود و ریا و مکر و فریب!
@jenabegav
در این چند دههی اخیر ایران مصرف شد! محیط زیستش، نفوذ سیاسی و فرهنگیاش، اعتماد مردمانش (به نهادها و به همدیگر)، دین و مذهب.....
ولی بیش از همه، کلمات و مفاهیم بودند که آنقدر مصرف شدند تا نخنما و مندرس شدند: عدالت، آزادی، دموکراسی (مردمسالاری)، جامعهی مدنی، وطندوستی، علم و دانش، قانونمداری، پاکی و پاکدستی، فداکاری، عفاف و پاکدامنی، پارسایی و دینداری، عاشورا و کربلا،....
حتی اگر این مفاهیم با صداقت بیان میشدند، این همه لقلقهی زبان شدنشان آنها را فرسوده و بیمعنا میکرد، چه برسد به این وضعی که پشت همهی اینها تزویر بود و ریا و مکر و فریب!
@jenabegav