جناب گاو
آرزوهای بزرگ به مصداق آنکه آرزو بر جوانان عیب نیست، بنده دنبال یک کاندیدای نمایندگی مجلس میگردم که سیاستهای زیر را دنبال کند: ✅ ۱- کم کردن تصدیگری حکومت در اقتصاد و فرهنگ ✅ ۲- کوچک کردن دولت، و حذف کامل وزارتخانههای کار و رفاه، ورزش و جوانان، فرهنگ و…
نزدیک چهار سال از این پست گذشت و داریم نزدیک میشویم به انتخابات بعدی! اسفند آتی دوباره انتخابات مجلس خواهد بود. اینجانب در مورد این انتخابات هیچ نخواهم گفت و هیچ نخواهم نوشت: نه در مورد لزوم مشارکت در آن، نه در مورد لزوم بایکوت آن، نه در مورد اهمیت مجلس یا انتخابات، نه در مورد بیاهمیت بودن اینها، نه در مورد دموکراتیک بودن آن، نه در مورد فرمایشی بودن آن، نه در مورد تایید یا رد صلاحیتها، نه در مورد کاندیداهای احتمالی و اینکه کدامشان از دیگری مریضتر و خبیثتر است،....... هیچ! صفر!
@jenabegav
@jenabegav
Telegram
جناب گاو
آرزوهای بزرگ
به مصداق آنکه آرزو بر جوانان عیب نیست، بنده دنبال یک کاندیدای نمایندگی مجلس میگردم که سیاستهای زیر را دنبال کند:
✅ ۱- کم کردن تصدیگری حکومت در اقتصاد و فرهنگ
✅ ۲- کوچک کردن دولت، و حذف کامل وزارتخانههای کار و رفاه، ورزش و جوانان، فرهنگ…
به مصداق آنکه آرزو بر جوانان عیب نیست، بنده دنبال یک کاندیدای نمایندگی مجلس میگردم که سیاستهای زیر را دنبال کند:
✅ ۱- کم کردن تصدیگری حکومت در اقتصاد و فرهنگ
✅ ۲- کوچک کردن دولت، و حذف کامل وزارتخانههای کار و رفاه، ورزش و جوانان، فرهنگ…
جناب گاو
نزدیک چهار سال از این پست گذشت و داریم نزدیک میشویم به انتخابات بعدی! اسفند آتی دوباره انتخابات مجلس خواهد بود. اینجانب در مورد این انتخابات هیچ نخواهم گفت و هیچ نخواهم نوشت: نه در مورد لزوم مشارکت در آن، نه در مورد لزوم بایکوت آن، نه در مورد اهمیت مجلس یا…
حتی اگر در داستان تخریب آن ساختمان در خلازیر و کشته شدن پنج نفر، شهرداری تهران هیچ تقصیری هم نداشت، باز هم قاعدتاً شهردار باید لااقل ادای ناراحت بودن را در میآورد!
این نشست و این نیشخند مشمئزکننده، واقعیت مسئولین امروز ما را به خوبی بیان میکند: افرادی که به مرحله آخر پوچگرایی و نیهیلیسم رسیدهاند! به خصوص در یکی دو سال گذشته، تمام رفتارهایشان نوعی پوچگرایی لجبازانه را به نمایش گذاشته: اگر واقعیات آن طوری که من دوست داشتم پیش نرفتند، به واقعیات نیشخند میزنم؛ اگر مردم آنگونه که من میخواستم نشدند، با آنها لجبازی میکنم، حتی اگر این لجبازی به ضرر خودم تمام شود؛ اگر دنیا و طبیعت مطابق میل من رفتار نکرد، چشمم را میبندم و دنیا و طبیعت خیالی برای خودم و مستمعینم تصور میکنم؛ حتی اگر خدا هم بلایی سرم فرستاد، به خدا هم نیشخند میزنم!
بیهوده است در مورد چنین جانورانی بحثهای علمی و اقتصادی و سیاسی کردن! این نوع پوچگرایی حتی نسبت به بقای خودش هم بیخیال است! اینها را دیگر نمیشود با مقولات متداولی که میشناسیم دستهبندی کرد.
و بدبختی اینجاست که این پوچگرایی بالطبع ابایی از نابودی کل کشور هم ندارد.
@jenabegav
این نشست و این نیشخند مشمئزکننده، واقعیت مسئولین امروز ما را به خوبی بیان میکند: افرادی که به مرحله آخر پوچگرایی و نیهیلیسم رسیدهاند! به خصوص در یکی دو سال گذشته، تمام رفتارهایشان نوعی پوچگرایی لجبازانه را به نمایش گذاشته: اگر واقعیات آن طوری که من دوست داشتم پیش نرفتند، به واقعیات نیشخند میزنم؛ اگر مردم آنگونه که من میخواستم نشدند، با آنها لجبازی میکنم، حتی اگر این لجبازی به ضرر خودم تمام شود؛ اگر دنیا و طبیعت مطابق میل من رفتار نکرد، چشمم را میبندم و دنیا و طبیعت خیالی برای خودم و مستمعینم تصور میکنم؛ حتی اگر خدا هم بلایی سرم فرستاد، به خدا هم نیشخند میزنم!
بیهوده است در مورد چنین جانورانی بحثهای علمی و اقتصادی و سیاسی کردن! این نوع پوچگرایی حتی نسبت به بقای خودش هم بیخیال است! اینها را دیگر نمیشود با مقولات متداولی که میشناسیم دستهبندی کرد.
و بدبختی اینجاست که این پوچگرایی بالطبع ابایی از نابودی کل کشور هم ندارد.
@jenabegav
جناب گاو
حتی اگر در داستان تخریب آن ساختمان در خلازیر و کشته شدن پنج نفر، شهرداری تهران هیچ تقصیری هم نداشت، باز هم قاعدتاً شهردار باید لااقل ادای ناراحت بودن را در میآورد! این نشست و این نیشخند مشمئزکننده، واقعیت مسئولین امروز ما را به خوبی بیان میکند: افرادی که…
این هم از پوچگرایی طرفدارانشان! در اوج اعتراضات پارسال رفتند و کاری کردند که به نفع هیچکس حتی خودشان هم نبود، و فقط برای خنک کردن دل خودشان بود! دیگر کاری نداشتند که در این کار به جای اهانت به انگلیس دارند به مردمان شهری در ایران خودمان (آن هم روی دیوار سفارت انگلیس!) اهانت میکنند. الان هم که خبرش رسیده که دولت ایران باید سی میلیارد تومان بابت این کار از جیب ملت ایران غرامت پرداخت کند!
ولی مشکلی نیست! به هر حال با اینکار یک بیلاخی به سفیر انگلیس نشان داده شد که مگو و مپرس! و چنان دلی از برادران خنک شد که بیا و ببین! سی میلیارد که هیچ، کل کشور ایران فدای خنکی دل برادران باد!
به عمق پوچگرایی این حضرات پینبردهاید اگر ذرهای گمان کنید که کسانی که این کار را کردند یا آن گُندهترهاشان که اجازه یا دستور آن را دادند، یک ذره از این خریتشان پشیمانند.
@jenabegav
ولی مشکلی نیست! به هر حال با اینکار یک بیلاخی به سفیر انگلیس نشان داده شد که مگو و مپرس! و چنان دلی از برادران خنک شد که بیا و ببین! سی میلیارد که هیچ، کل کشور ایران فدای خنکی دل برادران باد!
به عمق پوچگرایی این حضرات پینبردهاید اگر ذرهای گمان کنید که کسانی که این کار را کردند یا آن گُندهترهاشان که اجازه یا دستور آن را دادند، یک ذره از این خریتشان پشیمانند.
@jenabegav
جناب گاو
مناسک، قدیم و جدید بخش۱ در قرن گذشته، و به خصوص نیم قرناخیر، فُرمها و صورتهای مذهبی در دنیای شیعه چنان عوض شدند که شاید اگر یکی از مردگانِ ۱۰۰سال پیش سر از قبر برآرد و به آنها بنگرد، وحشتزده گردد! خیلیهایش جلوی چشم خود ما اتفاق افتاد. تعدادی را میشمارم:…
هیچگاه به این نکته توجه کردهاید که ۴۵ سال است که تنها کشور "مسلمان" هستیم که اذان ظهر جمعه، یعنی مهمترین اذان هفته، در شهرها و مساجدمان پخش نمیشود؟
@jenabegav
@jenabegav
فروید، شکلگیری یک توهم
نویسنده:فردریک کروز
مترجم: اصلان قودجانی
#معرفی_کتاب
#فروید از شخصیتهایی است که از زمان زندگیاش هالهای اسطورهوار حول شخصیتش، "اکتشافاتش"، و دانشش تشکیل شد. در اثرگذاری فروید بر جریانات اجتماعی قرن بیستم هیچ شکی نیست، و بیتردید باید او را، در کنار مارکس و داروین (و شاید نیچه)، از شکلدهندگان اصلی قرن بیستم شمرد. نه تنها برای فهم تاریخ و شکلگیری علم روانشناسی جدید، بلکه برای فهم بسیاری از پدیدههای اجتماعی دنیای مدرن، فهمیدن فروید بسیار مهم است: نه تنها فهم نظریاتش، بلکه فهم خود شخصیت فروید که کمتر از نظریاتش اثرگذار نبوده است.
یک مشکل اساسی در فهم فروید همان مشکلی است که در فهم خیلی شخصیتهای تاریخی روی داده است، و آن مشکل اسطورهسازی است. در مورد فروید، این مشکل حادتر است، چون در زمان خود او یک حلقهی ستایشگران و یک کیش شخصیت بسیار قوی و فرقهوار حول او شکل گرفت؛ همینها هم اولین بیوگرافیهای فروید را منتشر کردند، بیوگرافیهایی که در آنها سعی شده بود حتیالامکان نکات منفی یا با سانسور و پنهانکاری مخفی بماند یا در میان امواج تحسین و ستایش گم شود. این پرستش فروید به عنوان "نابغه" و "دانشمندی پیشرو"، اگر چه در دنیا کمرنگ شده، ولی با قوت و شدت در کشورمان ادامه دارد.
اما اگر بخواهیم از اسطوره و کیش شخصیتی که حول او شکل گرفته فاصله بگیریم، این سئوالات پیش میآید: ۱-ارزش و اعتبار دانشی که فروید به جامعهی بشری عرضه کرد، الان و در زمان خودش چگونه بود؟ ۲- فروید به عنوان دانشمند چگونه دانشمندی بود، و روشهایش برای دسترسی به حقیقت چگونه بود؟ ۳- فروید به عنوان یک انسان (یک پزشک، یک همسر، یک دوست، یک همکار) چگونه شخصیتی داشت و چه قدر از اسطورههایی که دربارهی او گفته میشود با واقع امر در تطابق است؟
کتاب حاضر، که کتابی است بسیار مستند و تقریباً به تمامی بر اساس نوشتهها و نامههای خود فروید یا نزدیکترین افراد به او نوشته شده است، به این سئوالات، به خصوص سئوالات دوم و سوم، جواب میدهد. در این کار نامههای متعدد فروید که برای دههها مخفی نگاه داشته شده بود و اخیراً قابل دسترسی شده، بسیار به کمک نویسنده آمده است تا برهههای مختلف زندگی فروید را بشکافد و تصویری واضح و واقعی از این مردِ به شدت اثرگذار ارائه دهد.
اگر به روانشناسی، تاریخ آن و مباحث مربوط به آن علاقهمندید، حتماً اینکتاب را بخوانید. یا اگر به سیر تاریخی ایدهها علاقه دارید، یا اگر دوست دارید تصویری از جو آکادمیک و جریانات فکری اروپا در اواخر قرن ۱۹ و اوائل قرن ۲۰ داشته باشید!
@jenabegav
نویسنده:فردریک کروز
مترجم: اصلان قودجانی
#معرفی_کتاب
#فروید از شخصیتهایی است که از زمان زندگیاش هالهای اسطورهوار حول شخصیتش، "اکتشافاتش"، و دانشش تشکیل شد. در اثرگذاری فروید بر جریانات اجتماعی قرن بیستم هیچ شکی نیست، و بیتردید باید او را، در کنار مارکس و داروین (و شاید نیچه)، از شکلدهندگان اصلی قرن بیستم شمرد. نه تنها برای فهم تاریخ و شکلگیری علم روانشناسی جدید، بلکه برای فهم بسیاری از پدیدههای اجتماعی دنیای مدرن، فهمیدن فروید بسیار مهم است: نه تنها فهم نظریاتش، بلکه فهم خود شخصیت فروید که کمتر از نظریاتش اثرگذار نبوده است.
یک مشکل اساسی در فهم فروید همان مشکلی است که در فهم خیلی شخصیتهای تاریخی روی داده است، و آن مشکل اسطورهسازی است. در مورد فروید، این مشکل حادتر است، چون در زمان خود او یک حلقهی ستایشگران و یک کیش شخصیت بسیار قوی و فرقهوار حول او شکل گرفت؛ همینها هم اولین بیوگرافیهای فروید را منتشر کردند، بیوگرافیهایی که در آنها سعی شده بود حتیالامکان نکات منفی یا با سانسور و پنهانکاری مخفی بماند یا در میان امواج تحسین و ستایش گم شود. این پرستش فروید به عنوان "نابغه" و "دانشمندی پیشرو"، اگر چه در دنیا کمرنگ شده، ولی با قوت و شدت در کشورمان ادامه دارد.
اما اگر بخواهیم از اسطوره و کیش شخصیتی که حول او شکل گرفته فاصله بگیریم، این سئوالات پیش میآید: ۱-ارزش و اعتبار دانشی که فروید به جامعهی بشری عرضه کرد، الان و در زمان خودش چگونه بود؟ ۲- فروید به عنوان دانشمند چگونه دانشمندی بود، و روشهایش برای دسترسی به حقیقت چگونه بود؟ ۳- فروید به عنوان یک انسان (یک پزشک، یک همسر، یک دوست، یک همکار) چگونه شخصیتی داشت و چه قدر از اسطورههایی که دربارهی او گفته میشود با واقع امر در تطابق است؟
کتاب حاضر، که کتابی است بسیار مستند و تقریباً به تمامی بر اساس نوشتهها و نامههای خود فروید یا نزدیکترین افراد به او نوشته شده است، به این سئوالات، به خصوص سئوالات دوم و سوم، جواب میدهد. در این کار نامههای متعدد فروید که برای دههها مخفی نگاه داشته شده بود و اخیراً قابل دسترسی شده، بسیار به کمک نویسنده آمده است تا برهههای مختلف زندگی فروید را بشکافد و تصویری واضح و واقعی از این مردِ به شدت اثرگذار ارائه دهد.
اگر به روانشناسی، تاریخ آن و مباحث مربوط به آن علاقهمندید، حتماً اینکتاب را بخوانید. یا اگر به سیر تاریخی ایدهها علاقه دارید، یا اگر دوست دارید تصویری از جو آکادمیک و جریانات فکری اروپا در اواخر قرن ۱۹ و اوائل قرن ۲۰ داشته باشید!
@jenabegav
مصدق
یکی از سختترین کارها مواجه شدن با کلیشههای تاریخی است که چنان بر اندیشهها غالب شدهاند که مخالفت با آنها در حکم نوعی کفرگویی حساب میشود!
بارها خواستم در مورد مرحوم #مصدق و جریانات ملی شدن نفت مطلبی بنویسم، ولی هر بار سترگی کار و دشواری وظیفه مرا باز میداشت. بسیاری از مخالفان مصدق طرفداران پهلویاند و بیش از آن که با سیاستها و طرز تفکر مصدق مشکل داشته باشند، به خاطر پهلویدوستیشان با او دشمناند.
جدای از این گروه از طرفداران پهلوی، گروه اندک (گرچه رو به رشد) دیگری نیز هستند که از منظری اصولی، یا با نگاهی تاریخکاوانه، منتقد مصدق و طرز فکر او سیاستهایش هستند. در این باره فرقی هم بین مصدق و پهلوی نمیگذارند: به قول موسی غنینژاد، فرق زیادی بین رضا یا محمدرضا پهلوی و مصدق یا بسیاری از روشنفکران دیگر در دیدگاههاشان نیست! اینها همگی خواهان دولت مرکزی قوی با تلفیقی از ناسیونالیسم و سوسیالیسم در درجات مختلف بودند، و حتی دیدگاههاشان نسبت به قدرتهای خارجی بسیار نزدیک بود (البته در این خصوص محمدرضاشاه لااقل در عمل کمی معقولتر بود).
حتی اگر با اصول یا نتیجهگیریهای این افرادِ منتقد مصدق موافق نباشید، شنیدن سخنشان لازم است، زیرا همیشه باید این امکان را در نظر گرفت که شاید آنچه تا اکنون بدیهی یا روشن میشمردهایم اصلاً درست نبوده باشد. آدرس چند نمونه از این دیدگاهها را برای خوانندهی علاقهمند میآورم.
۱- مهرپویا علا در سه پست متوالی به فاجعهی دولتی شدن نفت پرداخته است.
۲- مهدی تدینی در پنج پست متوالی، تیر خلاص را در مورد اسطورهی مصدق و "کودتای ۲۸ مرداد" زده است. (اولین پست، اینجا).
۳- از اولین کسانی که بر عکس دیدگاه قاطبهی روشنفکران دیدی کاملاً انتقادی به مصدق و سیاستهایش داشت، دکتر موسی غنینژاد بود. از او دو مقالهی زیر را ببینید:
مصدق را پدر پوپولیسم نفتی میدانم.
نگاهی به اندیشه و عمل سیاسی دکتر محمد مصدق
بحث و مناظرهی او در این باره هم قابل تامل است.
به هر حال، به گمان اینجانب، بزرگترین ضربهای که اسطورهی مصدق به ما زد نگرشی بود که با او و با کودتای ۲۸مرداد در رابطه با جهان خارج، قدرتهای جهانی و نوع تعامل با آنها، در کشور ما و در اذهان اکثریت مردم ما نهادینه شد. ولی این سخن بماند برای وقتی دیگر!
@jenabegav
یکی از سختترین کارها مواجه شدن با کلیشههای تاریخی است که چنان بر اندیشهها غالب شدهاند که مخالفت با آنها در حکم نوعی کفرگویی حساب میشود!
بارها خواستم در مورد مرحوم #مصدق و جریانات ملی شدن نفت مطلبی بنویسم، ولی هر بار سترگی کار و دشواری وظیفه مرا باز میداشت. بسیاری از مخالفان مصدق طرفداران پهلویاند و بیش از آن که با سیاستها و طرز تفکر مصدق مشکل داشته باشند، به خاطر پهلویدوستیشان با او دشمناند.
جدای از این گروه از طرفداران پهلوی، گروه اندک (گرچه رو به رشد) دیگری نیز هستند که از منظری اصولی، یا با نگاهی تاریخکاوانه، منتقد مصدق و طرز فکر او سیاستهایش هستند. در این باره فرقی هم بین مصدق و پهلوی نمیگذارند: به قول موسی غنینژاد، فرق زیادی بین رضا یا محمدرضا پهلوی و مصدق یا بسیاری از روشنفکران دیگر در دیدگاههاشان نیست! اینها همگی خواهان دولت مرکزی قوی با تلفیقی از ناسیونالیسم و سوسیالیسم در درجات مختلف بودند، و حتی دیدگاههاشان نسبت به قدرتهای خارجی بسیار نزدیک بود (البته در این خصوص محمدرضاشاه لااقل در عمل کمی معقولتر بود).
حتی اگر با اصول یا نتیجهگیریهای این افرادِ منتقد مصدق موافق نباشید، شنیدن سخنشان لازم است، زیرا همیشه باید این امکان را در نظر گرفت که شاید آنچه تا اکنون بدیهی یا روشن میشمردهایم اصلاً درست نبوده باشد. آدرس چند نمونه از این دیدگاهها را برای خوانندهی علاقهمند میآورم.
۱- مهرپویا علا در سه پست متوالی به فاجعهی دولتی شدن نفت پرداخته است.
۲- مهدی تدینی در پنج پست متوالی، تیر خلاص را در مورد اسطورهی مصدق و "کودتای ۲۸ مرداد" زده است. (اولین پست، اینجا).
۳- از اولین کسانی که بر عکس دیدگاه قاطبهی روشنفکران دیدی کاملاً انتقادی به مصدق و سیاستهایش داشت، دکتر موسی غنینژاد بود. از او دو مقالهی زیر را ببینید:
مصدق را پدر پوپولیسم نفتی میدانم.
نگاهی به اندیشه و عمل سیاسی دکتر محمد مصدق
بحث و مناظرهی او در این باره هم قابل تامل است.
به هر حال، به گمان اینجانب، بزرگترین ضربهای که اسطورهی مصدق به ما زد نگرشی بود که با او و با کودتای ۲۸مرداد در رابطه با جهان خارج، قدرتهای جهانی و نوع تعامل با آنها، در کشور ما و در اذهان اکثریت مردم ما نهادینه شد. ولی این سخن بماند برای وقتی دیگر!
@jenabegav
Telegram
مهرپویا علا
فاجعۀ دولتی شدن نفت
(بخش ۱/۳)
مصدق در همان یکی دو سال نخستوزیریاش چند رویۀ فاجعهبار را در ایران تقویت کرد که هنوز هم مغز اکثر فعالین سیاسی در ایران مطابق با آنها کار میکند:
اول توسل به همهپرسی برای دور زدن قانون و حقوق؛
دوم عادی جلوه دادن و حتی افتخار…
(بخش ۱/۳)
مصدق در همان یکی دو سال نخستوزیریاش چند رویۀ فاجعهبار را در ایران تقویت کرد که هنوز هم مغز اکثر فعالین سیاسی در ایران مطابق با آنها کار میکند:
اول توسل به همهپرسی برای دور زدن قانون و حقوق؛
دوم عادی جلوه دادن و حتی افتخار…
نهضت مشروطه، بعد از آنکه ابتداءاً از طرف بازاریان (که بیشتر دنبال "عدالتخانه" بودند) و بعضی روحانیون پرنفوذ شروع شد، بسیار سریع دچار گروهی بسیار تندرو و افراطی شد که "دموکرات" نامیده میشدند. اینها در حقیقت سوسیالیستهایی بودند که متاثر از بلشویکهای روسیه تزاری و قفقاز، و در ارتباط بسیار نزدیک با آنان بودند. از آن زمان، سوسیالیسم در کشورمان نقشی بسیار پررنگ داشته (حتی در جاهایی که معمولاً انتظارش نمیرود)، و همراه با ناسیونالیسم دو شکلدهندهی اصلی بسیاری از تغییرات سیاسی بودهاند و دو رکن عمدهی ذهنیتهای سیاسی را تشکیل دادهاند (در شکلها و درجات مختلف، البته): از روشنفکران مشروطه، تا رضاشاه، تا مصدق، تا محمدرضاشاه، تا انقلابیون ۵۷ از هر قماششان.
#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
#الاشارات_و_التنبیهات
@jenabegav
هی به آخوند فحش میدهید؟! میدانید بدتر از آخوند برای مملکتمان، چه امروز و چه فردایی که آخوند نباشد، کیست؟
بوروکرات!
همین کارمندان عزیز این اداره و آن اداره! از صمت بگیر تا وزارت کار، تا حرامخورهای سازمان تامین اجتماعی، تا کارمندان وسواسی ادارهی بهداشت، تا بقیهی اراذل و اوباش پشت میز نشین!
از آخوند راحت شویم از این سرطانها راحت نخواهیم شد!
بوروکرات!
همین کارمندان عزیز این اداره و آن اداره! از صمت بگیر تا وزارت کار، تا حرامخورهای سازمان تامین اجتماعی، تا کارمندان وسواسی ادارهی بهداشت، تا بقیهی اراذل و اوباش پشت میز نشین!
از آخوند راحت شویم از این سرطانها راحت نخواهیم شد!
جناب گاو
هی به آخوند فحش میدهید؟! میدانید بدتر از آخوند برای مملکتمان، چه امروز و چه فردایی که آخوند نباشد، کیست؟ بوروکرات! همین کارمندان عزیز این اداره و آن اداره! از صمت بگیر تا وزارت کار، تا حرامخورهای سازمان تامین اجتماعی، تا کارمندان وسواسی ادارهی بهداشت،…
فضول مردم
دوستی برایم نوشت:
برای پایان کار ساختمان خانهای که در آن ساکنم، کارمند شهرداری آمد بازدید. ایراداتی گرفت و گفت که تا تصحیح نشود، پایان کار نمیدهند.
من میفهمم که به نداشتن نمای یک ساختمان گیر دهند! بالاخره نمای ساختمان عنصری عمومی نیز هست. حتی میفهمم که مسائل امنیتی داخل ساختمان گیر دهند (میفهمم، گرچه موافق آن نیستم!)، ولی گیرهایی که این مامور شهرداری (یا به قول شما این بوروکرات!) داد را نمیفهمم!
مثلاً این که چرا از داخل حیاط به خانهی بغلی که مادر پیرم در آن زندگی میکند دری باز کردهایم و این که باید آن در را آجر کنیم! یا اینکه زیرزمین خانه که از آن منحصراً به عنوان انباری استفاده میکنیم حتما باید با سیمان سفید پوشیده شود (الان سیمان معمولی است)؛ یا اینکه چرا درِ ورودی خانه از داخل (و نه از بیرون!) نمای خوبی ندارد! و ایرادات دیگری به همینمنوال..... کسی نیست که بگوید آخر مگر شما فضول مردمید؟ به شما چه؟! به شما چه که من داخل زیرزمینم چه شکلی است! چه ربطی به تو یا شهردار، یا به آن قانونگذار خری که در تهران نشسته، یا هر خر دیگری دارد؟
واقعاً رسیدم به این حرف شما که: اگر به دولت و مامور دولتی اجازهی کوچکترین مداخلهای دادی، آنجا تازه شروع کارش خواهد بود، و تا رنگ شورتت را هم میخواهد برایت تعیین کند! به نظرم آدم سالم هم اگر شاغل در این سازمانهای دولتی شود، آخر کار مریض و روانی خواهد شد.
#شهوت_کنترل
@jenabegav
دوستی برایم نوشت:
برای پایان کار ساختمان خانهای که در آن ساکنم، کارمند شهرداری آمد بازدید. ایراداتی گرفت و گفت که تا تصحیح نشود، پایان کار نمیدهند.
من میفهمم که به نداشتن نمای یک ساختمان گیر دهند! بالاخره نمای ساختمان عنصری عمومی نیز هست. حتی میفهمم که مسائل امنیتی داخل ساختمان گیر دهند (میفهمم، گرچه موافق آن نیستم!)، ولی گیرهایی که این مامور شهرداری (یا به قول شما این بوروکرات!) داد را نمیفهمم!
مثلاً این که چرا از داخل حیاط به خانهی بغلی که مادر پیرم در آن زندگی میکند دری باز کردهایم و این که باید آن در را آجر کنیم! یا اینکه زیرزمین خانه که از آن منحصراً به عنوان انباری استفاده میکنیم حتما باید با سیمان سفید پوشیده شود (الان سیمان معمولی است)؛ یا اینکه چرا درِ ورودی خانه از داخل (و نه از بیرون!) نمای خوبی ندارد! و ایرادات دیگری به همینمنوال..... کسی نیست که بگوید آخر مگر شما فضول مردمید؟ به شما چه؟! به شما چه که من داخل زیرزمینم چه شکلی است! چه ربطی به تو یا شهردار، یا به آن قانونگذار خری که در تهران نشسته، یا هر خر دیگری دارد؟
واقعاً رسیدم به این حرف شما که: اگر به دولت و مامور دولتی اجازهی کوچکترین مداخلهای دادی، آنجا تازه شروع کارش خواهد بود، و تا رنگ شورتت را هم میخواهد برایت تعیین کند! به نظرم آدم سالم هم اگر شاغل در این سازمانهای دولتی شود، آخر کار مریض و روانی خواهد شد.
#شهوت_کنترل
@jenabegav
جناب گاو
فضول مردم دوستی برایم نوشت: برای پایان کار ساختمان خانهای که در آن ساکنم، کارمند شهرداری آمد بازدید. ایراداتی گرفت و گفت که تا تصحیح نشود، پایان کار نمیدهند. من میفهمم که به نداشتن نمای یک ساختمان گیر دهند! بالاخره نمای ساختمان عنصری عمومی نیز هست.…
فضول مردم (شماره ۲)
"یکی از دوستان رفته بود سراغ پرورش عقرب برای صادرات سم.
وزارت بهداشت مجوز نداد، چون «خامفروشی» محسوب میشد و فقط مجاز بود به موسسه سرمسازی رازی بفروشد! آن هم صرفه اقتصادی نداشت."
Mohammad_kali
#شهوت_کنترل
@jenabegav
"یکی از دوستان رفته بود سراغ پرورش عقرب برای صادرات سم.
وزارت بهداشت مجوز نداد، چون «خامفروشی» محسوب میشد و فقط مجاز بود به موسسه سرمسازی رازی بفروشد! آن هم صرفه اقتصادی نداشت."
Mohammad_kali
#شهوت_کنترل
@jenabegav
در ستایش میکروبها
بدن هر آدمی لااقل ۳۷هزار میلیارد سلول دارد، یعنی تعداد سلولهای بدن یک انسان از صد برابر مجموع تمام انسانهایی که دنیا در همهی اعصار گذشته به خود دیده بیشتر است!
ولی آیا میدانستید که میکروبهایی (یعنی باکتریها، قارچها و موجودات تکسلولی دیگری)که داخل بدن ما و بر روی پوست هر یک از ما زندگی میکنند حتی از این عدد بیشترند؟ یعنی ما در بدنمان بیشتر از سلولهایمان میکروب داریم، هزاران میلیارد میکروب مختلف. کجای بدنمان؟ بیشتر از همه در روده، ولی واقعاً همه جای بدن: در دهان و بینی و گوشها، روی پوست و موها، در ریهها، در اندام تناسلی، در مثانه، در پستانها و شیر مادر، حتی در چشمان! انواع و اقسام میکربهای عجیب و غریب که هر کدام دنیایی از شگفتیاند!
و اکثر این میکربها برای سلامتی ما واقعاً مفیدند! نه تنها مفید، آنها واقعاً ضروریاند! به عنوان مثال، یک علت بیشتر بودن مشکلات گوارشی در بچههایی که به جای شیر مادر شیر خشک میخورند، ناشی از محروم بودن آنها از میکروبهایی است که به طور سرشار در پستان و شیر مادر وجود دارند.
از وقتی که علت میکروبی بیماریهای عفونی کشف شد، بشر مدرن جنگ با میکروبها را در تمام عالم اعلام کرد. طبق معمول خیلی چیزهای دیگر در این دنیای مدرن، بشر از آن طرف بام افتاد! تمیزی و پاکیزگی معنایی متفاوت از قبل پیدا کرد، و انسان تا آنجا که توانست سعی کرد میکروبها را لااقل از وجود خودش و محیط زندگیش وسواسوار بزداید. این اگر چه بسیاری بیماریهای عفونی را ریشهکن یا کنترل کرد، ولی در عمل به تغییراتی شدید در نوع و تعداد میکروبهای بدن انجامید. این خودش عامل بسیاری از بیماریها یا مشکلات دیگر شد. جنگ بشر با میکروب مثل اینمیماند که همهی افراد شهری بزرگ را به آن علت که چند قاتل یا دزد در میان آنها زندگی میکنند کاملاً بمباران کرد!
شاید این برایتان عجیب باشد: مثلاً وقتی شما با انواع صابونها و به خصوص با شامپوهای جدیدتر پوست خود را میشویید، بسیاری از میکروبهای مفید را هم میکشید. اولین نتیجهاش آن است که میکروبهای مضر یا کمتر مفید زیادتر میشوند. به شما پیشنهاد میکنم که چند وقتی پوست خود را فقط با آب خالی (به خصوص آب سرد و یا لااقل ولرم و نه داغ) بشویید. نه تنها خارش و خیلی عوارض دیگر پوستتان کم میشود، بلکه حتی بوی عرقتان هم بسیار کم میشود. تحقیقات نوین حتی نشان داده که به احتمال زیاد میکروبهای مفید روی پوست از سرطان پوست هم جلوگیری میکند!
یا در مورد دهان! اگر چه مشکلات دندان و لثهها از بعضی باکتریها و قارچهای خاص ناشی میشود، ولی استفاده از خمیردندان و شویههای دهان بسیاری از میکروبهای مفید را هم از بین میبرد، میکربهایی که از پوسیدگی دندان محافظت میکنند. شاید بهترین کار استفاده از مسواک بدون خمیردندان، یا گهگاه با مقدار بسیار کمی از آن، باشد.
الان تحقیقات بسیاری در مورد میکروبهای دستگاه گوارشی و سیستم ایمنی انسان در جریان است. مشخص شده که میکروبیوم (یعنی ترکیب و تعداد میکروبهای مختلف) در جهاز هاضمه در سیستم ایمنی بدن نقش مهمی دارند. مشخص شده این میکروبیوم حتی در سلامت روانی افراد نقش دارد. همچنین، مشخص شده که غالب شدن بعضی قارچهای خاص در این میکروبیوم، التهابات جدی و مشکلات گوارشی ایجاد میکند، و عواقب آن هم فقط به جهاز هاضمه محدود نمیماند. معمولا استفاده از آنتیبیوتیکهای خوراکی میتواند باکتریهای مفید را حذف و جا را برای این قارچها باز کند. نیز استفادهی زیاد از کربوهیدراتها (غلات و حبوبات و قند و...) که خوراک اصلی این قارچهاست موجب به هم خوردن تعادل این میکروبیوم است. همین نکته در مورد میکروبیوم دهان هم صادق است.
جدایی از خاک، تمیزی وسواسوار، آنتیبیوتیکها در داروها و غذاهای مصرفی، و استفادهی زیاد از کربوهیدراتها تعادل میکروبی بدن ما را به هم زده است، و احتمالاً در زیاد شدن بسیاری از بیماریها موثر بوده است. علاجش نزدیکی دوباره با خاک، خودداری از نظافت بیش از حد و غیرطبیعی (مثلا استفاده از الکل برای ضدعفونی دست در خانه، یا حتی استفادهی مکرر از صابون)، خوردن پروبیوتیکها (probiotics مثل کفیر، شوریجاتی مثل کلم شور و خیار شور که خانگی تهیه شده باشند....) و خوردن همزمان پیشبیوتیکها ( prebiotics، مثلاً سبزیجات با الیاف بالا) است. کمی بازگشت به زندگی طبیعیتر و کمتر مدرن در واقع سالمتر نیز هست.
@jenabegav
بدن هر آدمی لااقل ۳۷هزار میلیارد سلول دارد، یعنی تعداد سلولهای بدن یک انسان از صد برابر مجموع تمام انسانهایی که دنیا در همهی اعصار گذشته به خود دیده بیشتر است!
ولی آیا میدانستید که میکروبهایی (یعنی باکتریها، قارچها و موجودات تکسلولی دیگری)که داخل بدن ما و بر روی پوست هر یک از ما زندگی میکنند حتی از این عدد بیشترند؟ یعنی ما در بدنمان بیشتر از سلولهایمان میکروب داریم، هزاران میلیارد میکروب مختلف. کجای بدنمان؟ بیشتر از همه در روده، ولی واقعاً همه جای بدن: در دهان و بینی و گوشها، روی پوست و موها، در ریهها، در اندام تناسلی، در مثانه، در پستانها و شیر مادر، حتی در چشمان! انواع و اقسام میکربهای عجیب و غریب که هر کدام دنیایی از شگفتیاند!
و اکثر این میکربها برای سلامتی ما واقعاً مفیدند! نه تنها مفید، آنها واقعاً ضروریاند! به عنوان مثال، یک علت بیشتر بودن مشکلات گوارشی در بچههایی که به جای شیر مادر شیر خشک میخورند، ناشی از محروم بودن آنها از میکروبهایی است که به طور سرشار در پستان و شیر مادر وجود دارند.
از وقتی که علت میکروبی بیماریهای عفونی کشف شد، بشر مدرن جنگ با میکروبها را در تمام عالم اعلام کرد. طبق معمول خیلی چیزهای دیگر در این دنیای مدرن، بشر از آن طرف بام افتاد! تمیزی و پاکیزگی معنایی متفاوت از قبل پیدا کرد، و انسان تا آنجا که توانست سعی کرد میکروبها را لااقل از وجود خودش و محیط زندگیش وسواسوار بزداید. این اگر چه بسیاری بیماریهای عفونی را ریشهکن یا کنترل کرد، ولی در عمل به تغییراتی شدید در نوع و تعداد میکروبهای بدن انجامید. این خودش عامل بسیاری از بیماریها یا مشکلات دیگر شد. جنگ بشر با میکروب مثل اینمیماند که همهی افراد شهری بزرگ را به آن علت که چند قاتل یا دزد در میان آنها زندگی میکنند کاملاً بمباران کرد!
شاید این برایتان عجیب باشد: مثلاً وقتی شما با انواع صابونها و به خصوص با شامپوهای جدیدتر پوست خود را میشویید، بسیاری از میکروبهای مفید را هم میکشید. اولین نتیجهاش آن است که میکروبهای مضر یا کمتر مفید زیادتر میشوند. به شما پیشنهاد میکنم که چند وقتی پوست خود را فقط با آب خالی (به خصوص آب سرد و یا لااقل ولرم و نه داغ) بشویید. نه تنها خارش و خیلی عوارض دیگر پوستتان کم میشود، بلکه حتی بوی عرقتان هم بسیار کم میشود. تحقیقات نوین حتی نشان داده که به احتمال زیاد میکروبهای مفید روی پوست از سرطان پوست هم جلوگیری میکند!
یا در مورد دهان! اگر چه مشکلات دندان و لثهها از بعضی باکتریها و قارچهای خاص ناشی میشود، ولی استفاده از خمیردندان و شویههای دهان بسیاری از میکروبهای مفید را هم از بین میبرد، میکربهایی که از پوسیدگی دندان محافظت میکنند. شاید بهترین کار استفاده از مسواک بدون خمیردندان، یا گهگاه با مقدار بسیار کمی از آن، باشد.
الان تحقیقات بسیاری در مورد میکروبهای دستگاه گوارشی و سیستم ایمنی انسان در جریان است. مشخص شده که میکروبیوم (یعنی ترکیب و تعداد میکروبهای مختلف) در جهاز هاضمه در سیستم ایمنی بدن نقش مهمی دارند. مشخص شده این میکروبیوم حتی در سلامت روانی افراد نقش دارد. همچنین، مشخص شده که غالب شدن بعضی قارچهای خاص در این میکروبیوم، التهابات جدی و مشکلات گوارشی ایجاد میکند، و عواقب آن هم فقط به جهاز هاضمه محدود نمیماند. معمولا استفاده از آنتیبیوتیکهای خوراکی میتواند باکتریهای مفید را حذف و جا را برای این قارچها باز کند. نیز استفادهی زیاد از کربوهیدراتها (غلات و حبوبات و قند و...) که خوراک اصلی این قارچهاست موجب به هم خوردن تعادل این میکروبیوم است. همین نکته در مورد میکروبیوم دهان هم صادق است.
جدایی از خاک، تمیزی وسواسوار، آنتیبیوتیکها در داروها و غذاهای مصرفی، و استفادهی زیاد از کربوهیدراتها تعادل میکروبی بدن ما را به هم زده است، و احتمالاً در زیاد شدن بسیاری از بیماریها موثر بوده است. علاجش نزدیکی دوباره با خاک، خودداری از نظافت بیش از حد و غیرطبیعی (مثلا استفاده از الکل برای ضدعفونی دست در خانه، یا حتی استفادهی مکرر از صابون)، خوردن پروبیوتیکها (probiotics مثل کفیر، شوریجاتی مثل کلم شور و خیار شور که خانگی تهیه شده باشند....) و خوردن همزمان پیشبیوتیکها ( prebiotics، مثلاً سبزیجات با الیاف بالا) است. کمی بازگشت به زندگی طبیعیتر و کمتر مدرن در واقع سالمتر نیز هست.
@jenabegav
"جناب گاو"، تنها کانالی که در آن بوروکراتها و تکنوکراتها و روشنفکران تخطئه میشوند، ولی از میکروبها تمجید و تحسین به عمل میآید! 😁
@jenabegav
@jenabegav
دوسال پیش این را نوشتم:
https://www.tg-me.com/jenabegav/679
از پاراگراف اول این متن بگذرید و از پاراگراف دوم بخوانید! بیشتر از آنچه فکر میکردم پیشبینیام درست درآمد!
@jenabegav
https://www.tg-me.com/jenabegav/679
از پاراگراف اول این متن بگذرید و از پاراگراف دوم بخوانید! بیشتر از آنچه فکر میکردم پیشبینیام درست درآمد!
@jenabegav
جناب گاو
حتی اگر در داستان تخریب آن ساختمان در خلازیر و کشته شدن پنج نفر، شهرداری تهران هیچ تقصیری هم نداشت، باز هم قاعدتاً شهردار باید لااقل ادای ناراحت بودن را در میآورد! این نشست و این نیشخند مشمئزکننده، واقعیت مسئولین امروز ما را به خوبی بیان میکند: افرادی که…
سئوالات بیپاسخ!
۱- چرا بعد از آن همه هزینه که مسأله حجاب و گشتهای ارشاد روی دست کشور و حکومت گذاشت، حکومت هنوز همان راههای احمقانه را ادامه میدهد؟ چرا مردم را همچنان عصبانیتر میکنند؟ چرا وقتی نمیتوانند مدیران عفیف و یا فرزندان عفیف داشته باشند، اصرار دارند "عفاف" دلخواه خود را در حلقوم جامعه فروکنند، حتی اگر فقط برایشان و برای مردم هزینه تولید کند؟
۲- چرا وقتی سالهاست مشخص شده که سیاستهای آبی کشور (مانند ایجاد سدهای بزرگ، عدم کنترل برداشتهای آبی، سیاستهای غلط بسط کشاورزی و پیگیری "خودکفایی" در بعضی محصولات....) ما را به ورشکستگی آبی رسانده، هنوز همان سیاست ها را با قدرت ادامه میدهیم؟ آیا گاوخونی و زایندهرود و دریاچه ارومیه کافی نبود؟
۳- چرا وقتی سیاستگذاری خارجی کشور را به انزوای سیاسی کشانده است، هنوز به همان راه ادامه میدهیم؟ وقتی دشمنی با آمریکا و اسراییل هیچ ضرری به آنها نزده و فقط برای ما بحران ایجاد کرده، چرا هنوز بر همان طبل میکوبیم؟ وقتی مشخص شده که دوستی با کشورهایی چون کوبا و ونزوئلا آخر کار چیزی به ما نمیدهد، چرا اصرار داریم که ادا درآوریم که این دوستیها چه قدر مفید است؟!
۴- وقتی تلویزیون ج.ا. هر روز مخاطبینش کم و کمتر میشود، چرا همان برنامهها را با شدت بیشتری ادامه میدهند؟ وقتی تمام مخارج فرهنگی حتی یک ذره موفق نشدهاند مردم را به آن طرفی که میخواهند سوق دهند، چرا ادامهی آنها؟ چرا باید وانمود کنند که اینها تاثیری دارند؟
۵- وقتی مشخص شد که حمایت داخلی از صنایع خودرو به صورت حذف رقیب خارجی فقط این صنایع را ناکارآمدتر و مشتریان را ناراضیتر میکند، چرا همان سیاست ادامه پیدا کرد؟ چرا بیشتر شد؟ چرا همان سیاست به صنایع دیگر، چون تولید لوازم خانگی، تعمیم داده شد؟
۶- وقتی معلوم شد که صنایع نیشکر که همگی با برنامهریزی دولتی ایجاد شدهاند، مناسب محیط زیست خوزستان و خاک خوزستان و بارشهای فصلی خوزستان نیستند، چرا مرتب بر وسعت آنها افزوده شد؟ چرا علیرغم ضررده بودن آنها و آببر بودن آنها و تخریب محیط زیست، بر ادامهی آنها پافشاری میشود؟
۷- وقتی سالها پیش معلوم شد که صنعت هستهای تمام منافع احتمالیش (که در حقیقت یکی بود: ساختن بمپ اتم!) در مقابل هزینههایی که به مملکت تحمیل میکند بسیار ناچیز است، چرا بر ادامهی همان راه اصرار شد؟
۸-چرا پدیده سخیف و زشت حمله و اشغال سفارت های دول خارجی توسط اوباش سیاسی مدام تکرار شده، و هیچ یک از خاطیان هم مجازات نشدند؟ چرا پدیده زشت بازداشت اتباع خارجی به منظور باجگیری مدام تکرار می شود؟ چرا این اقدامات که چهره زشت و خشن و وحشی از کشور ایجاد کرده و میلیاردها ضرر وارد کرده به عنوان یک سلاح سیاسی ایرانی رسمیت پیدا کرده؟ چرا حکومت ایرانی مکرراً به صورت و سیرت یاغیان و قطاع الطریق و قبایل وحشی عمل کرده؟
۹-چرا اجرای قانون و مجازات متخلفین فقط برای ملت معنا دارد و برای خیل وابستگان حکومتی هیچ جرمی حتی قتل، ترور، دزدی و فساد جنسی معنی عملی ندارد؟
۱۰-چرا کنترل دستوری قیمتها و سهمیهبندی که منجر به تریلیون ها ضرر و ناکارایی و فساد شده در ایران همچنان به شدت و تعصب دنبال میشود؟
۱۱-چرا بیش از چهل سال است این کشور درگیر تورم مزمن ناشی از افزایش نقدینگی است و در حالیکه تمام کشورهای دنیا حتی طالبان راه جلوگیری از تورم را فرا گرفتهاند، بزرگان ما فقط به ریختن اشک و نالههای جانسوز و نصیحتهای پرگوهر به دولت و ملت اکتفا میکنند و گوششان را به حرف حساب میبندند؟ چه چیزی مایه این فساد عمیق اخلاقی و عقلی شده است؟
۱۲-چرا حتی حکومتی ظالم و ناآزموده و جبار و جاهلی مثل طالبان افغانستان خیلی از اشتباهات و خطاهای مزمن و مکرر ما قوم ایرانی را ندارد (چپاول و مصادره اموال، بیقانونی، ناامنی سفارتخانهها، تورم، کنترل دولتی تجارت، فساد گسترده، تنشهای بیدلیل خارجی و لافزنیهای بیهدف،...)؟
چه مخلوطی از ایدئولوژی و تکبر و دروغ ما را به اینجا کشانده است؟
از گذشته بپرسیم: در مواقعی که میتوانستیم جنگ با عراق را به نفع خودمان پایان بدهیم، چرا ندادیم؟ چرا اصرار بر چیزی غیرممکن (تسخیر عراق) کردیم که حاصلش شد کشتگان بیشمار از دو ملت همآئین؟ آیا لازم بود که صبر کنیم تا کشور تا مرز ورشکستگی برود و تسلیحات زیادی (به خصوص هواپیماهای جنگی) از ما نابود شود تا تسلیم واقعیاتی چون روز روشن شویم؟
چرا ارز ۴۲۰۰ تومانی که از همان اول محتوم به شکست بود را گذاشتیم؟ چرا بعد که اشتباه بودنش حتی بر سیاستمداران و اقتصاددانانِ حامی این طرح (و از لحاظ عقلی ورشکسته) هم مشخص شد، باز ادامه دادیم؟ چرا همین روال قیمتگذاری را در یک سیکل معیوب مرتب تکرار میکنیم؟
و سئوال اساسی: این همه دهنکجی و لجبازی با منطق و عقل سلیم، با واقعیات، با دنیا، با مردم، با خداوند و با سرنوشت برای چه؟ چرا؟!!
@jenabegav
۱- چرا بعد از آن همه هزینه که مسأله حجاب و گشتهای ارشاد روی دست کشور و حکومت گذاشت، حکومت هنوز همان راههای احمقانه را ادامه میدهد؟ چرا مردم را همچنان عصبانیتر میکنند؟ چرا وقتی نمیتوانند مدیران عفیف و یا فرزندان عفیف داشته باشند، اصرار دارند "عفاف" دلخواه خود را در حلقوم جامعه فروکنند، حتی اگر فقط برایشان و برای مردم هزینه تولید کند؟
۲- چرا وقتی سالهاست مشخص شده که سیاستهای آبی کشور (مانند ایجاد سدهای بزرگ، عدم کنترل برداشتهای آبی، سیاستهای غلط بسط کشاورزی و پیگیری "خودکفایی" در بعضی محصولات....) ما را به ورشکستگی آبی رسانده، هنوز همان سیاست ها را با قدرت ادامه میدهیم؟ آیا گاوخونی و زایندهرود و دریاچه ارومیه کافی نبود؟
۳- چرا وقتی سیاستگذاری خارجی کشور را به انزوای سیاسی کشانده است، هنوز به همان راه ادامه میدهیم؟ وقتی دشمنی با آمریکا و اسراییل هیچ ضرری به آنها نزده و فقط برای ما بحران ایجاد کرده، چرا هنوز بر همان طبل میکوبیم؟ وقتی مشخص شده که دوستی با کشورهایی چون کوبا و ونزوئلا آخر کار چیزی به ما نمیدهد، چرا اصرار داریم که ادا درآوریم که این دوستیها چه قدر مفید است؟!
۴- وقتی تلویزیون ج.ا. هر روز مخاطبینش کم و کمتر میشود، چرا همان برنامهها را با شدت بیشتری ادامه میدهند؟ وقتی تمام مخارج فرهنگی حتی یک ذره موفق نشدهاند مردم را به آن طرفی که میخواهند سوق دهند، چرا ادامهی آنها؟ چرا باید وانمود کنند که اینها تاثیری دارند؟
۵- وقتی مشخص شد که حمایت داخلی از صنایع خودرو به صورت حذف رقیب خارجی فقط این صنایع را ناکارآمدتر و مشتریان را ناراضیتر میکند، چرا همان سیاست ادامه پیدا کرد؟ چرا بیشتر شد؟ چرا همان سیاست به صنایع دیگر، چون تولید لوازم خانگی، تعمیم داده شد؟
۶- وقتی معلوم شد که صنایع نیشکر که همگی با برنامهریزی دولتی ایجاد شدهاند، مناسب محیط زیست خوزستان و خاک خوزستان و بارشهای فصلی خوزستان نیستند، چرا مرتب بر وسعت آنها افزوده شد؟ چرا علیرغم ضررده بودن آنها و آببر بودن آنها و تخریب محیط زیست، بر ادامهی آنها پافشاری میشود؟
۷- وقتی سالها پیش معلوم شد که صنعت هستهای تمام منافع احتمالیش (که در حقیقت یکی بود: ساختن بمپ اتم!) در مقابل هزینههایی که به مملکت تحمیل میکند بسیار ناچیز است، چرا بر ادامهی همان راه اصرار شد؟
۸-چرا پدیده سخیف و زشت حمله و اشغال سفارت های دول خارجی توسط اوباش سیاسی مدام تکرار شده، و هیچ یک از خاطیان هم مجازات نشدند؟ چرا پدیده زشت بازداشت اتباع خارجی به منظور باجگیری مدام تکرار می شود؟ چرا این اقدامات که چهره زشت و خشن و وحشی از کشور ایجاد کرده و میلیاردها ضرر وارد کرده به عنوان یک سلاح سیاسی ایرانی رسمیت پیدا کرده؟ چرا حکومت ایرانی مکرراً به صورت و سیرت یاغیان و قطاع الطریق و قبایل وحشی عمل کرده؟
۹-چرا اجرای قانون و مجازات متخلفین فقط برای ملت معنا دارد و برای خیل وابستگان حکومتی هیچ جرمی حتی قتل، ترور، دزدی و فساد جنسی معنی عملی ندارد؟
۱۰-چرا کنترل دستوری قیمتها و سهمیهبندی که منجر به تریلیون ها ضرر و ناکارایی و فساد شده در ایران همچنان به شدت و تعصب دنبال میشود؟
۱۱-چرا بیش از چهل سال است این کشور درگیر تورم مزمن ناشی از افزایش نقدینگی است و در حالیکه تمام کشورهای دنیا حتی طالبان راه جلوگیری از تورم را فرا گرفتهاند، بزرگان ما فقط به ریختن اشک و نالههای جانسوز و نصیحتهای پرگوهر به دولت و ملت اکتفا میکنند و گوششان را به حرف حساب میبندند؟ چه چیزی مایه این فساد عمیق اخلاقی و عقلی شده است؟
۱۲-چرا حتی حکومتی ظالم و ناآزموده و جبار و جاهلی مثل طالبان افغانستان خیلی از اشتباهات و خطاهای مزمن و مکرر ما قوم ایرانی را ندارد (چپاول و مصادره اموال، بیقانونی، ناامنی سفارتخانهها، تورم، کنترل دولتی تجارت، فساد گسترده، تنشهای بیدلیل خارجی و لافزنیهای بیهدف،...)؟
چه مخلوطی از ایدئولوژی و تکبر و دروغ ما را به اینجا کشانده است؟
از گذشته بپرسیم: در مواقعی که میتوانستیم جنگ با عراق را به نفع خودمان پایان بدهیم، چرا ندادیم؟ چرا اصرار بر چیزی غیرممکن (تسخیر عراق) کردیم که حاصلش شد کشتگان بیشمار از دو ملت همآئین؟ آیا لازم بود که صبر کنیم تا کشور تا مرز ورشکستگی برود و تسلیحات زیادی (به خصوص هواپیماهای جنگی) از ما نابود شود تا تسلیم واقعیاتی چون روز روشن شویم؟
چرا ارز ۴۲۰۰ تومانی که از همان اول محتوم به شکست بود را گذاشتیم؟ چرا بعد که اشتباه بودنش حتی بر سیاستمداران و اقتصاددانانِ حامی این طرح (و از لحاظ عقلی ورشکسته) هم مشخص شد، باز ادامه دادیم؟ چرا همین روال قیمتگذاری را در یک سیکل معیوب مرتب تکرار میکنیم؟
و سئوال اساسی: این همه دهنکجی و لجبازی با منطق و عقل سلیم، با واقعیات، با دنیا، با مردم، با خداوند و با سرنوشت برای چه؟ چرا؟!!
@jenabegav
Telegram
جناب گاو
حتی اگر در داستان تخریب آن ساختمان در خلازیر و کشته شدن پنج نفر، شهرداری تهران هیچ تقصیری هم نداشت، باز هم قاعدتاً شهردار باید لااقل ادای ناراحت بودن را در میآورد!
این نشست و این نیشخند مشمئزکننده، واقعیت مسئولین امروز ما را به خوبی بیان میکند: افرادی…
این نشست و این نیشخند مشمئزکننده، واقعیت مسئولین امروز ما را به خوبی بیان میکند: افرادی…
جناب گاو
سئوالات بیپاسخ! ۱- چرا بعد از آن همه هزینه که مسأله حجاب و گشتهای ارشاد روی دست کشور و حکومت گذاشت، حکومت هنوز همان راههای احمقانه را ادامه میدهد؟ چرا مردم را همچنان عصبانیتر میکنند؟ چرا وقتی نمیتوانند مدیران عفیف و یا فرزندان عفیف داشته باشند، اصرار…
توکویل در مورد انقلاب فرانسه مینویسد:
«درست در آن نقاطی از فرانسه که بیشترین بهبود زندگی را به خود دیده بودند، ناخرسندی همگانی در اوج خویش بود. این قضیه ممکن است غیرمنطقی بهنظر آید -اما تاریخ سرشار از این تناقضها است. زیرا همیشه چنین نبوده است که انقلابها در زمان وخیمتر شدن اوضاع پیش آمده باشند؛ بلکه برعکس، انقلاب غالباً زمانی پیش میآید که مردمی که دیرزمانی با یک حکومت ستمگرانه بدون هرگونه اعتراضی کنار آمدهاند، یکباره دریابند که حکومت فشارش را تخفیف داده است و آنگاه است که علیه حکومت اسلحه به دست میگیرند. از این روی، نظام اجتماعی که بهوسیلهی یک انقلاب سرنگون میشود، همیشه از نظام اجتماعی که بلافاصله پیش از آن برقرار بوده است، بهتر است، و تجربه به ما میآموزد که عموماً خطرناکترین لحظه برای یک حکومتِ بد زمانی است که آن حکومت بخواهد روشهایش را اصلاح کند. تنها کارکشتگی در سیاست میتواند تاج و تخت پادشاهی را نجات دهد که پس از یک فرمانروایی ستمگرانهی طولانی بخواهد وضع رعایایش را بهبود بخشد. مردمی که مدتی دراز بدون هرگونه امید تلافی، بردبارانه ستم را تحمل کرده باشند، هرگاه که امکان رفع آن ستم یکباره به ذهنشان خطور نماید، گلایهشان به ناشکیبایی تبدیل خواهد شد. همین که برخی از بدرفتاریها چاره میشوند، توجه آنها به بدرفتاریهای دیگر جلب میشود و نوبت آن میرسد که این بدرفتاریهای دسته دوم سهمگینتر به نظر آیند. در این شرایط مردم ممکن است کمتر رنج بکشند، اما حساسیت آنها شدیدتر میشود. قدرت فئودالی در اوج خویش هرگز نتوانسته بود مانند زمانی که در آستانهی زوال قرار داشت، بیزاری مردم را برانگیزاند.»
@jenabegav
«درست در آن نقاطی از فرانسه که بیشترین بهبود زندگی را به خود دیده بودند، ناخرسندی همگانی در اوج خویش بود. این قضیه ممکن است غیرمنطقی بهنظر آید -اما تاریخ سرشار از این تناقضها است. زیرا همیشه چنین نبوده است که انقلابها در زمان وخیمتر شدن اوضاع پیش آمده باشند؛ بلکه برعکس، انقلاب غالباً زمانی پیش میآید که مردمی که دیرزمانی با یک حکومت ستمگرانه بدون هرگونه اعتراضی کنار آمدهاند، یکباره دریابند که حکومت فشارش را تخفیف داده است و آنگاه است که علیه حکومت اسلحه به دست میگیرند. از این روی، نظام اجتماعی که بهوسیلهی یک انقلاب سرنگون میشود، همیشه از نظام اجتماعی که بلافاصله پیش از آن برقرار بوده است، بهتر است، و تجربه به ما میآموزد که عموماً خطرناکترین لحظه برای یک حکومتِ بد زمانی است که آن حکومت بخواهد روشهایش را اصلاح کند. تنها کارکشتگی در سیاست میتواند تاج و تخت پادشاهی را نجات دهد که پس از یک فرمانروایی ستمگرانهی طولانی بخواهد وضع رعایایش را بهبود بخشد. مردمی که مدتی دراز بدون هرگونه امید تلافی، بردبارانه ستم را تحمل کرده باشند، هرگاه که امکان رفع آن ستم یکباره به ذهنشان خطور نماید، گلایهشان به ناشکیبایی تبدیل خواهد شد. همین که برخی از بدرفتاریها چاره میشوند، توجه آنها به بدرفتاریهای دیگر جلب میشود و نوبت آن میرسد که این بدرفتاریهای دسته دوم سهمگینتر به نظر آیند. در این شرایط مردم ممکن است کمتر رنج بکشند، اما حساسیت آنها شدیدتر میشود. قدرت فئودالی در اوج خویش هرگز نتوانسته بود مانند زمانی که در آستانهی زوال قرار داشت، بیزاری مردم را برانگیزاند.»
@jenabegav
در خلافآمد عادت بطلب کام!
فاصله گرفتن از عادات ذهنی یکی از سختترین کارهاست، به خصوص که افراد معمولاً این عادات ذهنی را حقایق ثابتشده و روشن میپندارند.
این مطلب را که در مورد میکروبها نوشتم، از بعضی از واکنشها شگفتزده شدم. انگار که من گفته بودم که کثیفی چیز خوبی است! استفاده نکردن مداوم از صابون و شامپو در حمام را مساوی قرار داده بودند با کثیف زندگی کردن!
نه به عنوان توصیه، بلکه برای آنکه ببینید چه قدر باورهایمان ممکن است عادات ذهنی صرف باشد، بگذارید داستانی حقیقی برایتان بگویم. یک پزشک جوان آمریکایی به نام جیمز هامبلین که در دانشگاه بسیار معتبر ییل تدریس هم میکند، چند سال پیش تصمیم گرفت تا در مورد استفاده از صابون و شامپو و دیگر محصولات پوستی تحقیقاتی کند. هدف نهاییش نوشتن کتابی در این مورد بود. در اين راستا، تصمیم گرفت یک آزمایش رادیکال روی خودش انجام دهد: برای پنج سال اصلاً حمام نگرفت! یعنی حتی با آب هم بدن خودش را نشست! فقط دستهایش را میشست و گاهگاه صورتش را. (عکسش اینجا).
در این پنج سال چه اتفاقی افتاد؟ به غیر از یکی دو ماه اول که پوستش داشت با شرایط جدید خود را تطبیق میداد و میکروبیوم پوستش (همان مجموعه موجودات میکروسکوپی!) داشت ترمیم میشد، اتفاق خاصی نیفتاد. به غیر از آن دو ماه، در این سالها کسی بوی بدی از این شخص استشمام نکرد. وقتی از دوست دخترش میپرسید که چه بویی میدهد، جواب میداد: "بوی آدمیزاد!" در این پنج سال پوستش صافتر و طبیعیتر و سالمتر از قبل به نظر میرسید.
دکتر هامبلین بعداً در کتابش به نام "تمیز" به شرح تجربهاش و نیز تحقیقاتش پرداخت. او به هیچ وجه توصیه به حمام نگرفتن نمیکند (و باور کنید من هم نمیکنم!)، ولی شواهد زیادی از این نکته میآورد که استفاده از شویندهها و کرمها و پمادها و نرمکنندهها و رطوبتدهندهها بیشتر از آنچه به سلامتی پوست و بدنمان مربوط باشد، به حسابهای بانکی کارخانههای سازندهی آنها مربوط است!
به خصوص اثر مخرب شامپوها روی موها در درازمدت کاملاً شناخته شده است. الان ویدئوهای زیادی روی یوتیوب به زبان انگلیسی هست در مورد اینکه زنان چگونه میتوانند موهای بسیار بلند به سبک قدیم داشته باشند. تقریباً در تمام اینها نکتهای که توصیه میشود خودداری از شستن مکرر و خودداری از شستوشو با صابون و شامپوست!
@jenabegav
فاصله گرفتن از عادات ذهنی یکی از سختترین کارهاست، به خصوص که افراد معمولاً این عادات ذهنی را حقایق ثابتشده و روشن میپندارند.
این مطلب را که در مورد میکروبها نوشتم، از بعضی از واکنشها شگفتزده شدم. انگار که من گفته بودم که کثیفی چیز خوبی است! استفاده نکردن مداوم از صابون و شامپو در حمام را مساوی قرار داده بودند با کثیف زندگی کردن!
نه به عنوان توصیه، بلکه برای آنکه ببینید چه قدر باورهایمان ممکن است عادات ذهنی صرف باشد، بگذارید داستانی حقیقی برایتان بگویم. یک پزشک جوان آمریکایی به نام جیمز هامبلین که در دانشگاه بسیار معتبر ییل تدریس هم میکند، چند سال پیش تصمیم گرفت تا در مورد استفاده از صابون و شامپو و دیگر محصولات پوستی تحقیقاتی کند. هدف نهاییش نوشتن کتابی در این مورد بود. در اين راستا، تصمیم گرفت یک آزمایش رادیکال روی خودش انجام دهد: برای پنج سال اصلاً حمام نگرفت! یعنی حتی با آب هم بدن خودش را نشست! فقط دستهایش را میشست و گاهگاه صورتش را. (عکسش اینجا).
در این پنج سال چه اتفاقی افتاد؟ به غیر از یکی دو ماه اول که پوستش داشت با شرایط جدید خود را تطبیق میداد و میکروبیوم پوستش (همان مجموعه موجودات میکروسکوپی!) داشت ترمیم میشد، اتفاق خاصی نیفتاد. به غیر از آن دو ماه، در این سالها کسی بوی بدی از این شخص استشمام نکرد. وقتی از دوست دخترش میپرسید که چه بویی میدهد، جواب میداد: "بوی آدمیزاد!" در این پنج سال پوستش صافتر و طبیعیتر و سالمتر از قبل به نظر میرسید.
دکتر هامبلین بعداً در کتابش به نام "تمیز" به شرح تجربهاش و نیز تحقیقاتش پرداخت. او به هیچ وجه توصیه به حمام نگرفتن نمیکند (و باور کنید من هم نمیکنم!)، ولی شواهد زیادی از این نکته میآورد که استفاده از شویندهها و کرمها و پمادها و نرمکنندهها و رطوبتدهندهها بیشتر از آنچه به سلامتی پوست و بدنمان مربوط باشد، به حسابهای بانکی کارخانههای سازندهی آنها مربوط است!
به خصوص اثر مخرب شامپوها روی موها در درازمدت کاملاً شناخته شده است. الان ویدئوهای زیادی روی یوتیوب به زبان انگلیسی هست در مورد اینکه زنان چگونه میتوانند موهای بسیار بلند به سبک قدیم داشته باشند. تقریباً در تمام اینها نکتهای که توصیه میشود خودداری از شستن مکرر و خودداری از شستوشو با صابون و شامپوست!
@jenabegav
Telegram
جناب گاو آرشیو
جیمز هامبلین، دکتری که پنج سال بدنش را نشست و تمیز نکرد!