نوحه (از زیر پلکای پر خون)
حاج محمود کریمی
ای که دست تو بوده مأمن من
دست بی تو وبال گردن من
قتله گاهت شبیه کوچه و من
سپرت میشوم به جای حسن
دست بی تو وبال گردن من
قتله گاهت شبیه کوچه و من
سپرت میشوم به جای حسن
واحد: به وقت قنوتم، عقیق منی تو | حاج میثم مطیعی
Haj Meysam Motiee
حق بده اینقدر حالم مضطر است
حنجرت از برگ گل نازکتر است
حنجرت از برگ گل نازکتر است
Forwarded from با حُسین باش.
حسین جان؛
من اشک فرو ریخته از چشم فراتم،
بشناس منو، من یکی از گریهکناتم...
- امید روزبه.
من اشک فرو ریخته از چشم فراتم،
بشناس منو، من یکی از گریهکناتم...
- امید روزبه.
نوحه (شهیدم کاکلش در خون غلتونه)
حاج محمود کریمی
ارباً اربا دل بابای علیاکبر بود
روضه (یوسف من! چاه را با نیزهها حس کردهای)
حاج محمود کریمی
با چنین ریخت و پاشی که شدی، ممکن نیست
که تو را یکنفری تا دم خیمه ببرم
دارد از سمت حرم عمّهی تو میآید
ولدی گفتنم انگار رسیده به حرم
که تو را یکنفری تا دم خیمه ببرم
دارد از سمت حرم عمّهی تو میآید
ولدی گفتنم انگار رسیده به حرم
أمّا القلوبُ المنکسرة،
العباس کفیلها
؛
اما قلبهای شکسته،
عباس ضامن و سرپرست آنهاست
العباس کفیلها
؛
اما قلبهای شکسته،
عباس ضامن و سرپرست آنهاست
واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل
هربار که گفتیم الهی به اباالفضل
ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل
آقای همه ارمنیان جان سن قربان
ای مقصد حاجات گران جان سن قربان
هربار که گفتیم الهی به اباالفضل
ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل
آقای همه ارمنیان جان سن قربان
ای مقصد حاجات گران جان سن قربان
ما را بنویسید بدهکارتر از این
دیوانه و ویرانه و سربارتر از این
ما را بنویسید گرفتارتر از این
میگفت فقط مادرِ من جاندی ابالفضل
میگفت به من آذری ایماندی ابالفضل
دیوانه و ویرانه و سربارتر از این
ما را بنویسید گرفتارتر از این
میگفت فقط مادرِ من جاندی ابالفضل
میگفت به من آذری ایماندی ابالفضل
این کیست علی ابن علی معنی نامش
این کیست که خواندند همه ختم کلامش
این کیست که جبریل گرفته است لگامش
ای جان همه خوش قد و بالاییات آقا
بر روی سرم سایهی آقاییات آقا
این کیست که خواندند همه ختم کلامش
این کیست که جبریل گرفته است لگامش
ای جان همه خوش قد و بالاییات آقا
بر روی سرم سایهی آقاییات آقا
خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب
ای سایهی تو روی سرِ محملِ زینب
بازی مکن امیدِ همه با دلِ زینب
امیدِ لب کودک تبدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
ای سایهی تو روی سرِ محملِ زینب
بازی مکن امیدِ همه با دلِ زینب
امیدِ لب کودک تبدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش
دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش
بگذار که فریاد زنم از جگر خویش
شرمنده شدی آب اگر نیست نباشد
وای از حرمم نامِ تو کافیست نباشد
دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش
بگذار که فریاد زنم از جگر خویش
شرمنده شدی آب اگر نیست نباشد
وای از حرمم نامِ تو کافیست نباشد