برخیز که سوزِ عطش و ضجهی آب است
برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است
برخیز که بدتر زِ همه حال رباب است
دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را
با ضربهی سنگین علم ریختنت را
برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است
برخیز که بدتر زِ همه حال رباب است
دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را
با ضربهی سنگین علم ریختنت را
آنقدر زمین ریختهای کم شدی عباس
شرمنده شدی آب شدی غَم شدی عباس
ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس
ای وای به تیری خَم اَبروی تو پیچید
از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید
شرمنده شدی آب شدی غَم شدی عباس
ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس
ای وای به تیری خَم اَبروی تو پیچید
از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید
این تیر چه بد خورد که مژگان تو را بُرد
آن تیغ چِها کرد که دستان تو را بُرد
این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد
بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم
هِی داد کشم دست خودم نیست عزیزم
آن تیغ چِها کرد که دستان تو را بُرد
این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد
بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم
هِی داد کشم دست خودم نیست عزیزم
زمینه (چه رویی چه ماهی چه نوری چه راهی)
حاج محمود کریمی
چشم من با گریه میبندد دخیل
بر ضریح باصفای دست تو
بر ضریح باصفای دست تو
پَر پَر زدی و بال و پَر تو رها نشد
آه…ای غریب، راه گلوی تو وا نشد
در ازدحامِ زخمِ تنت نیزه جا نشد
از روی سینه تو چرا شمر پا نشد
با دست و پا زدن نفست تنگ میشود
بی حالی و نصیب سرت سنگ میشود
آه…ای غریب، راه گلوی تو وا نشد
در ازدحامِ زخمِ تنت نیزه جا نشد
از روی سینه تو چرا شمر پا نشد
با دست و پا زدن نفست تنگ میشود
بی حالی و نصیب سرت سنگ میشود
دیدی هِلال آب نیاورد و دیر شد
دیدی که کهنه پیرُهنت غرق تیر شد
دیدی تمام پوشش تو یک حصیر شد
زینب کنار جسم تو یکباره پیر شد
طاقت بیار، لشکرت ای شاه می رسد
طاقت بیار ، مادرت از راه می رسد
دیدی که کهنه پیرُهنت غرق تیر شد
دیدی تمام پوشش تو یک حصیر شد
زینب کنار جسم تو یکباره پیر شد
طاقت بیار، لشکرت ای شاه می رسد
طاقت بیار ، مادرت از راه می رسد
ای کاش چوب کفر به ایمان نمی زدند
با خیزران به قاری قرآن نمی زدند
آتش به خیمههای پریشان نمی زدند
نیزه به پهلوی تو حسین جان ،نمی زدند
از نعل ها سراغ تنت را گرفته ایم
از دست بوریا کفنت را گرفته ایم
با خیزران به قاری قرآن نمی زدند
آتش به خیمههای پریشان نمی زدند
نیزه به پهلوی تو حسین جان ،نمی زدند
از نعل ها سراغ تنت را گرفته ایم
از دست بوریا کفنت را گرفته ایم
یک عده روی غارت سر شرط بسته اند
یک عده روی خُود و سپر شرط بسته اند
یک عده روی مشک قمر،شرط بسته اند
ای وای...روی زیور و زر شرط بسته اند
من تازیانه می خورم و تو نفس بگیر
برخیز و معجری که ربودند پس بگیر
یک عده روی خُود و سپر شرط بسته اند
یک عده روی مشک قمر،شرط بسته اند
ای وای...روی زیور و زر شرط بسته اند
من تازیانه می خورم و تو نفس بگیر
برخیز و معجری که ربودند پس بگیر
اصلا کسی به آینه سنگ جفا نزد!
آن پیرمرد روی تنت با عصا نزد!
در قتلگاه هیچ کسی دست و پا نزد!
با نیزه بر گلوی تو آن بی حیا نزد!
مادر دوباره مونس و تنها کَسَت شده
بر گرد سمت خیمه که دلواپست شده
آن پیرمرد روی تنت با عصا نزد!
در قتلگاه هیچ کسی دست و پا نزد!
با نیزه بر گلوی تو آن بی حیا نزد!
مادر دوباره مونس و تنها کَسَت شده
بر گرد سمت خیمه که دلواپست شده
زمینه (تقلّا نکن؛ کاری ازم برنمیاد)
حاج محمود کریمی
هر کس از راه رسید از بدنت چیزی برد
السلام ای که به گودال کرمخانه زدی ..
السلام ای که به گودال کرمخانه زدی ..
Forwarded from Hidden Chat
شاید بهانه به نظر بیاد ولی واقعا دیروز که حاکد پیام گذاشت گفتم خدایا این مرده کجاست؟ چرا پیداش نیست؟
گفتم پیام بدم بهت، بعد گفتم حتما گیر زندگیشه بیخیال مزاحمش نشم
ولی خب کاش حالتو میپرسیدم
حالت چطوره؟ کجاها بودی؟
گفتم پیام بدم بهت، بعد گفتم حتما گیر زندگیشه بیخیال مزاحمش نشم
ولی خب کاش حالتو میپرسیدم
حالت چطوره؟ کجاها بودی؟