آقاى اوکروما گوساکى، سفیر ژاپن براى خداحافظى آمد. گفت، مردم ژاپن که مورد بمباران اتمى آمریکا قرار گرفتهاند، بهتر از همه آمریکا را مىشناسند و ایران نباید خود را در معرض خطر آمریکا قرار دهد. ایران در فضاى آرام، مىتواند تبدیل به یک قدرت داخلى منطقهاى و جهانى شود و شما نباید این فرصت را از دست بدهید.
#هاشمی_رفسنجانی
*خاطرات و خطرات
۷ فروردین ۱۳۸۱
تصویر: نامهی اول ترامپ در سال 98 که توسط شینزو آبه نخستوزیر وقت ژاپن ارسال شد اما از دریافت آن اجتناب شد، زمانی که قیمت دلار 12 هزارتومان بود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#هاشمی_رفسنجانی
*خاطرات و خطرات
۷ فروردین ۱۳۸۱
تصویر: نامهی اول ترامپ در سال 98 که توسط شینزو آبه نخستوزیر وقت ژاپن ارسال شد اما از دریافت آن اجتناب شد، زمانی که قیمت دلار 12 هزارتومان بود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
جامعهشناسی
📃پرسش از تاریخ (بخش دوم)
✍️ احسان عزیزی
بخش نخست را اینجا بخوانید
دستکم چهار دهه پیش از طرح نظریهی «پایان تاریخ» توسط فوکویاما(1992) با تمام تعمیمهای نابجا و نقدهایی که بر آن وارد است، نخستینبار آرون (1955) بود که با طرح مفهوم «پایان ایدئولوژیها» چشماندازهای نظری و مفهومی این ایده را گشود، ایدهای که از دل تجربهی تاریخی دو جنگ جهانی و در ساعت ناخوش جنگ سرد از قلم یکی از مهمترین اندیشمندان تاریخ قرن بیستم جاری شد و اکنون در سال 2024 (یعنی حدود هفتاد سال بعد"زمان نگارش این نوشتار") همچنان برای ما ایرانیان ناشناخته است. آرون «افیون روشنفکران» را نخستینبار در 1955 منتشر کرد و این کتاب نخستینبار در ایران در سال 1397 منتشر شده و طبق نسخهی چاپ چهارم (1401) با تیراژ 200 جلدی، تا آن زمان، تنها 800 نسخه به فروش رفته بود... برای مثال انتشار بیش از ۲۵ جلد کتاب از ژیژک (و امثالهم) و تیراژ آنها را مقایسه کنید با همین یک مورد. بهنظر میرسد گرایش فکری و سیاسی عموم روشنفکران و نویسندگان و افرادی که بههرنحوی دستی بر خواندن و نوشتن دارند، هنوز تحت تأثیر مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم است.
بهاستناد شواهد بسیاری میتوان گفت جریان روشنفکری ایرانِ پساانقلابی، چیزی نیست جز استحالهای از جنبش و گفتمان چپِ پیشاانقلابی. بهرغم فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از بین رفتن حزب مادر از یکسو، و وقایع ۵۷ و تحولات و سرکوبهای دهه شصت از سوی دیگر، جنبش چپ در ایران با اقتدا به جریان موج نوی چپ در اروپا و جریان نئومارکسیستی پنج دههی اخیر اروپا، حضور خود را بهشیوههای مختلف در عرصهها و ارکان مختلف فرهنگی تداوم بخشید. این استحاله از عرصهی مبارزهی سیاسی و چریکی دههی ۶۰ (و پیش از آن) به عرصهی فرهنگی، شاید با انتشار نشریهی ارغنون در طول یک دهه (۱۳۷۳-۱۳۸۳) و ترجمهی نخستین آثار چپنوی اروپایی در آن آغاز شد: آثار و معرفی مکتب فرانکفورت، مارکسیسم هگلی و شخصیتهایی چون لوکاچ، گرامشی، آلتوسر و امثالهم درحالی به ایران وارد شدند که در کشور خودشان منتقدان بسیاری داشتند و چپ تجربههای ناکامی برای مردم اروپا رقم زده بود؛ و روشنفکر ایرانی هیچگاه نکوشید آنسوی ماجرا را ببیند و واقعیتهای تاریخی و نقدهایی که به رفقایش در اروپا میشد را بشنود و لحاظ کند.
کانون نویسندگان ایران همچنان یکی از نهادهای فرهنگی جنبش چپ باقی ماند و نویسندگان و مترجمین بسیاری همچنان سنگر مبارزهی فرهنگی را در این نهاد کاملاً مستقل و مدنی حفظ کردند. (دربارهی کانون نویسندگان حرف بسیار است و در بخشهای بعدی به آن خواهم پرداخت). اما نویسندگان و اعضای این نهاد فرهنگی که پیش از انقلاب یکی از کانونهای تولید احساسات و شورها و هیجانات سیاسی بود و شاعران و نویسندگان بسیاری را شامل میشد، اکنون با تجربهی شکست و طرد چپ در ایران باید به سراغ شخصیتها و آثاری میرفت که همین شکستها و طردها را در اروپای بعد از جنگ (خصوصا اروپای شرقی) تجربه کرده بودند و میکوشیدند برای ادامهی مسیر انقلاب جهانی یا اتوپیای سوسیالیستی، توجیهاتی را صورتبندی کنند. حالا وقت آن رسیده بود که....
متن کامل را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ احسان عزیزی
بخش نخست را اینجا بخوانید
دستکم چهار دهه پیش از طرح نظریهی «پایان تاریخ» توسط فوکویاما(1992) با تمام تعمیمهای نابجا و نقدهایی که بر آن وارد است، نخستینبار آرون (1955) بود که با طرح مفهوم «پایان ایدئولوژیها» چشماندازهای نظری و مفهومی این ایده را گشود، ایدهای که از دل تجربهی تاریخی دو جنگ جهانی و در ساعت ناخوش جنگ سرد از قلم یکی از مهمترین اندیشمندان تاریخ قرن بیستم جاری شد و اکنون در سال 2024 (یعنی حدود هفتاد سال بعد"زمان نگارش این نوشتار") همچنان برای ما ایرانیان ناشناخته است. آرون «افیون روشنفکران» را نخستینبار در 1955 منتشر کرد و این کتاب نخستینبار در ایران در سال 1397 منتشر شده و طبق نسخهی چاپ چهارم (1401) با تیراژ 200 جلدی، تا آن زمان، تنها 800 نسخه به فروش رفته بود... برای مثال انتشار بیش از ۲۵ جلد کتاب از ژیژک (و امثالهم) و تیراژ آنها را مقایسه کنید با همین یک مورد. بهنظر میرسد گرایش فکری و سیاسی عموم روشنفکران و نویسندگان و افرادی که بههرنحوی دستی بر خواندن و نوشتن دارند، هنوز تحت تأثیر مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم است.
بهاستناد شواهد بسیاری میتوان گفت جریان روشنفکری ایرانِ پساانقلابی، چیزی نیست جز استحالهای از جنبش و گفتمان چپِ پیشاانقلابی. بهرغم فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از بین رفتن حزب مادر از یکسو، و وقایع ۵۷ و تحولات و سرکوبهای دهه شصت از سوی دیگر، جنبش چپ در ایران با اقتدا به جریان موج نوی چپ در اروپا و جریان نئومارکسیستی پنج دههی اخیر اروپا، حضور خود را بهشیوههای مختلف در عرصهها و ارکان مختلف فرهنگی تداوم بخشید. این استحاله از عرصهی مبارزهی سیاسی و چریکی دههی ۶۰ (و پیش از آن) به عرصهی فرهنگی، شاید با انتشار نشریهی ارغنون در طول یک دهه (۱۳۷۳-۱۳۸۳) و ترجمهی نخستین آثار چپنوی اروپایی در آن آغاز شد: آثار و معرفی مکتب فرانکفورت، مارکسیسم هگلی و شخصیتهایی چون لوکاچ، گرامشی، آلتوسر و امثالهم درحالی به ایران وارد شدند که در کشور خودشان منتقدان بسیاری داشتند و چپ تجربههای ناکامی برای مردم اروپا رقم زده بود؛ و روشنفکر ایرانی هیچگاه نکوشید آنسوی ماجرا را ببیند و واقعیتهای تاریخی و نقدهایی که به رفقایش در اروپا میشد را بشنود و لحاظ کند.
کانون نویسندگان ایران همچنان یکی از نهادهای فرهنگی جنبش چپ باقی ماند و نویسندگان و مترجمین بسیاری همچنان سنگر مبارزهی فرهنگی را در این نهاد کاملاً مستقل و مدنی حفظ کردند. (دربارهی کانون نویسندگان حرف بسیار است و در بخشهای بعدی به آن خواهم پرداخت). اما نویسندگان و اعضای این نهاد فرهنگی که پیش از انقلاب یکی از کانونهای تولید احساسات و شورها و هیجانات سیاسی بود و شاعران و نویسندگان بسیاری را شامل میشد، اکنون با تجربهی شکست و طرد چپ در ایران باید به سراغ شخصیتها و آثاری میرفت که همین شکستها و طردها را در اروپای بعد از جنگ (خصوصا اروپای شرقی) تجربه کرده بودند و میکوشیدند برای ادامهی مسیر انقلاب جهانی یا اتوپیای سوسیالیستی، توجیهاتی را صورتبندی کنند. حالا وقت آن رسیده بود که....
متن کامل را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Telegraph
پرسش از تاریخ (بخش دوم)
دستکم چهار دهه پیش از طرح نظریهی «پایان تاریخ» توسط فوکویاما(1992) با تمام تعمیمهای نابجا و نقدهایی که بر آن وارد است، نخستینبار آرون (1955) بود که با طرح مفهوم «پایان ایدئولوژیها» چشماندازهای نظری و مفهومی این ایده را گشود، ایدهای که از دل تجربهی…
♦️ سند چشمانداز ۲۰ساله؛ خیالات بربادرفته خامنهای و زندگی تباهشده ایرانیان
✍️ آرزو کریمی
🔻«کشوری توسعهیافته با جایگاه نخست اقتصادی در منطقه» مشخصات ایرانی بود که رهبر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۲ در فرمانی با عنوان «سند چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴» به ابتکار «اکبر هاشمی رفسنجانی» برای امروز ایران ترسیم کرده بود.
🔻ارزش پول ملی کشور ما با فاصله بالا در مقام بیارزشترین پول کشورهای منطقه جای گرفته است تا جایی که حتی ارزش پول کشورهای جنگزدهای مانند افغانستان و سوریه و عراق در جایگاههای بالاتری قرار گرفتهاند.
🔻در سال ۱۳۸۴ حداقل دستمزد ماهانه کارگران ۱۲۲ هزار و ۹۲۰ تومان تعیین شد. در سال ۱۴۰۴ این رقم به ۱۰میلیون و ۳۹۹هزار تومان رسیده است. و این یعنی رشد ۸۰ برابری که حتی از نصف افزایش قیمت بسیاری از کالاهای سرمایهای و مصرفی هم پایینتر بوده و از ریزش ارزش پول ملی کشور هم ۴۲درصد عقبتر است. هر کیلو گوشت گوسفندی که در سال ۱۳۸۴ حدود ۵/۶۰۰ قیمت داشت حالا ۱۸۰ برابر شده و بالای ۱میلیون تومان فروخته میشود.
📎منبع و متن کامل
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ آرزو کریمی
🔻«کشوری توسعهیافته با جایگاه نخست اقتصادی در منطقه» مشخصات ایرانی بود که رهبر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۲ در فرمانی با عنوان «سند چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴» به ابتکار «اکبر هاشمی رفسنجانی» برای امروز ایران ترسیم کرده بود.
🔻ارزش پول ملی کشور ما با فاصله بالا در مقام بیارزشترین پول کشورهای منطقه جای گرفته است تا جایی که حتی ارزش پول کشورهای جنگزدهای مانند افغانستان و سوریه و عراق در جایگاههای بالاتری قرار گرفتهاند.
🔻در سال ۱۳۸۴ حداقل دستمزد ماهانه کارگران ۱۲۲ هزار و ۹۲۰ تومان تعیین شد. در سال ۱۴۰۴ این رقم به ۱۰میلیون و ۳۹۹هزار تومان رسیده است. و این یعنی رشد ۸۰ برابری که حتی از نصف افزایش قیمت بسیاری از کالاهای سرمایهای و مصرفی هم پایینتر بوده و از ریزش ارزش پول ملی کشور هم ۴۲درصد عقبتر است. هر کیلو گوشت گوسفندی که در سال ۱۳۸۴ حدود ۵/۶۰۰ قیمت داشت حالا ۱۸۰ برابر شده و بالای ۱میلیون تومان فروخته میشود.
📎منبع و متن کامل
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
همه فرقهها در سوریه نسبت به آینده خوش بین هستند
نظرسنجی اکونومیست:
🔸حدود 80 درصد مردم سوریه نسبت به دوران اسد احساس آزادی بیشتری می کنند.
🔸نزدیک به 80 درصد مردم سوریه دیدگاه مثبتی نسبت به رئیس جمهور احمد الشراع دارند
🔸دو سوم مردم سوریه می گویند که امنیت علیرغم درگیری ها بهبود یافته است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
نظرسنجی اکونومیست:
🔸حدود 80 درصد مردم سوریه نسبت به دوران اسد احساس آزادی بیشتری می کنند.
🔸نزدیک به 80 درصد مردم سوریه دیدگاه مثبتی نسبت به رئیس جمهور احمد الشراع دارند
🔸دو سوم مردم سوریه می گویند که امنیت علیرغم درگیری ها بهبود یافته است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📊 کشورهای رکورددار زلزلههای بزرگ در ۳۵ سال گذشته: ایران در رتبه سوم
🔷 وبسایت جهانی NOAA در یک بررسی آماری لیستی از کشورهایی که بیشترین زلزلههای بزرگ را بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۵ داشتند منتشر کرده است.
🔷 آنطور که در تصویر میبینید، چین با ۱۸۷ زلزله در صدر قرار گرفته و اندونزی ۱۷۳ زلزله ازجمله زمینلرزه سوماترا را پشت سر گذاشته است. زلزلهای که در سال ۲۰۰۴ با شدت ۹.۱ ریشتر، جزو مهیبترین زلزلههای تاریخ بود و جان بیش از ۲۳۰,۰۰۰ نفر را گرفت.
🔷 در این جدول ایران هم با ۱۱۲ زلزله رتبه سوم را دارد و به دلیل نزدیکی مرز صفحات اوراسیا و عربستان همواره کانون زمینلرزههای خطرناک است.
🔷 ژاپن هم بهدلیل حضور در در حلقه آتش اقیانوس آرام یکی از زلزلهخیرترین کشورهای جهان است و از سال ۱۹۹۰ تاکنون بیش از ۱۰۳ زلزله بزرگ را تجربه کرده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔷 وبسایت جهانی NOAA در یک بررسی آماری لیستی از کشورهایی که بیشترین زلزلههای بزرگ را بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۵ داشتند منتشر کرده است.
🔷 آنطور که در تصویر میبینید، چین با ۱۸۷ زلزله در صدر قرار گرفته و اندونزی ۱۷۳ زلزله ازجمله زمینلرزه سوماترا را پشت سر گذاشته است. زلزلهای که در سال ۲۰۰۴ با شدت ۹.۱ ریشتر، جزو مهیبترین زلزلههای تاریخ بود و جان بیش از ۲۳۰,۰۰۰ نفر را گرفت.
🔷 در این جدول ایران هم با ۱۱۲ زلزله رتبه سوم را دارد و به دلیل نزدیکی مرز صفحات اوراسیا و عربستان همواره کانون زمینلرزههای خطرناک است.
🔷 ژاپن هم بهدلیل حضور در در حلقه آتش اقیانوس آرام یکی از زلزلهخیرترین کشورهای جهان است و از سال ۱۹۹۰ تاکنون بیش از ۱۰۳ زلزله بزرگ را تجربه کرده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃یرواند آبراهامیان؛ روایت تاریخ با چرخش چپ
✍️ #زهرا_عبدی
«یرواند آبراهامیان» با آن نام پر طمطراقش یکی از روشنفکرانی بود که از نظر برخی از جمله من، در سوقدادن ایران به قعر جهنم نقش داشت.
و بعد از فاجعه۵٧، در تمام دانشگاهها کتاب او مرجع آموزش بود. زمانی در بحثهای اجتماعی جوانان، هر که آبراهامیان را نخوانده بود، انگار عقبمانده بود و اظهار نظرش ارزشی نداشت.
در مصاحبه یک فرد بیگانهی آمریکایی( رابرت مکنیل خبرنگار PBS) از یرواند آبراهامیان ایرانی میپرسد: آمریکا باید (در برابر ۵۷) چه موضعی بگیرد؟
یرواند پاسخ میدهد: شاه باید برود و آمریکا باید با استفاده از نفوذش ارتش را راضی کند که پشت شاه را خالی کند.
هر جا صحبت از تاریخ بود، کتاب آبراهامیان به عنوان منبع و رفرنس در میان بود.
یرواند آبراهامیان سالها مرجع تاریخنگاری در ایران بود، اما روششناسی او بهشدت تحت تأثیر نگاه مارکسیستی و مبارزه طبقاتی قرار داشت. او تحولات پیچیده سیاسی را سادهسازی کرد
او بسیاری از رویدادها را از منظر مبارزه طبقاتی و تضادهای اقتصادی تحلیل میکند. نتیجهی این نگاه باعث سادهسازی بیش از حد تحولات همواره پیچیده سیاسی و از قضا حذف مردم ایران شده است.
این روایتها، چتر امنیتی برای تندروهای مذهبی فراهم کرد و باعث شد جامعه ایران، برای سالها، درکی ناقص از تحولات تاریخی خود داشته باشد.
با توجه به نفوذ ایدئولوژیهای چپ در میان روشنفکران ایرانی، روایتهای تاریخنگاری مارکسیستی آن زمان جذابیت زیادی داشت و در نتیجه بزرگترین غصهی روشنفکر! شدهبود: زیاد بودن مهمانی در مملکت!
او در آثارش تمام تمرکزش را بر روایات ضدغربی مینهد و این کار را چنان ماهرانه در کتاب کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، انجام میدهد که تا سالهای سال، ملت کودتا را فقط نتیجهی سیاستهای آمریکا و بریتانیا میدانستند و نقش عوامل داخلی، از جمله اختلافات درون جبهه ملی و سیاستهای ویرانگرانه خود مصدق، را کمتر مورد بررسی قرار میدهد.
خوشبختانه جامعهشناسان و تاریخدانان معاصر امروزه به نقش مصدق در کودتا بیشتر پرداختند.
و اما به نظر من بزرگترین خیانت در کتابهای او نادیده گرفتن نیروهای ملیگرا و ملیگرایی ایراندوستانه در ایران بود. نیرویی که هزاران هزار سال است که اصلیترین جریان هویتی این ملت است و دیرینگی تمدن ایرانزمین آن را نشان داده است
امروز، با توجه به پژوهشهای جدید، وقت آن است که نگاه انتقادیتری به روششناسی او داشته باشیم و منابع متنوعتری برای آموزش تاریخ معرفی شوند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #زهرا_عبدی
«یرواند آبراهامیان» با آن نام پر طمطراقش یکی از روشنفکرانی بود که از نظر برخی از جمله من، در سوقدادن ایران به قعر جهنم نقش داشت.
و بعد از فاجعه۵٧، در تمام دانشگاهها کتاب او مرجع آموزش بود. زمانی در بحثهای اجتماعی جوانان، هر که آبراهامیان را نخوانده بود، انگار عقبمانده بود و اظهار نظرش ارزشی نداشت.
در مصاحبه یک فرد بیگانهی آمریکایی( رابرت مکنیل خبرنگار PBS) از یرواند آبراهامیان ایرانی میپرسد: آمریکا باید (در برابر ۵۷) چه موضعی بگیرد؟
یرواند پاسخ میدهد: شاه باید برود و آمریکا باید با استفاده از نفوذش ارتش را راضی کند که پشت شاه را خالی کند.
هر جا صحبت از تاریخ بود، کتاب آبراهامیان به عنوان منبع و رفرنس در میان بود.
یرواند آبراهامیان سالها مرجع تاریخنگاری در ایران بود، اما روششناسی او بهشدت تحت تأثیر نگاه مارکسیستی و مبارزه طبقاتی قرار داشت. او تحولات پیچیده سیاسی را سادهسازی کرد
او بسیاری از رویدادها را از منظر مبارزه طبقاتی و تضادهای اقتصادی تحلیل میکند. نتیجهی این نگاه باعث سادهسازی بیش از حد تحولات همواره پیچیده سیاسی و از قضا حذف مردم ایران شده است.
این روایتها، چتر امنیتی برای تندروهای مذهبی فراهم کرد و باعث شد جامعه ایران، برای سالها، درکی ناقص از تحولات تاریخی خود داشته باشد.
با توجه به نفوذ ایدئولوژیهای چپ در میان روشنفکران ایرانی، روایتهای تاریخنگاری مارکسیستی آن زمان جذابیت زیادی داشت و در نتیجه بزرگترین غصهی روشنفکر! شدهبود: زیاد بودن مهمانی در مملکت!
او در آثارش تمام تمرکزش را بر روایات ضدغربی مینهد و این کار را چنان ماهرانه در کتاب کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، انجام میدهد که تا سالهای سال، ملت کودتا را فقط نتیجهی سیاستهای آمریکا و بریتانیا میدانستند و نقش عوامل داخلی، از جمله اختلافات درون جبهه ملی و سیاستهای ویرانگرانه خود مصدق، را کمتر مورد بررسی قرار میدهد.
خوشبختانه جامعهشناسان و تاریخدانان معاصر امروزه به نقش مصدق در کودتا بیشتر پرداختند.
و اما به نظر من بزرگترین خیانت در کتابهای او نادیده گرفتن نیروهای ملیگرا و ملیگرایی ایراندوستانه در ایران بود. نیرویی که هزاران هزار سال است که اصلیترین جریان هویتی این ملت است و دیرینگی تمدن ایرانزمین آن را نشان داده است
امروز، با توجه به پژوهشهای جدید، وقت آن است که نگاه انتقادیتری به روششناسی او داشته باشیم و منابع متنوعتری برای آموزش تاریخ معرفی شوند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📊گزارش ریسکهای جهانی ۲۰۲۵ | مجمع جهانی اقتصاد (WEF)
✍️ مسعود جمالی
جهان در آستانهی یک دههی بحرانی
🔹مجمع جهانی اقتصاد در بیستمین نسخه از گزارش سالانهی خود، چشمانداز نگرانکنندهای از آیندهی نزدیک و دور جهان ارائه داده است. این گزارش بر اساس نظرسنجی از بیش از ۹۰۰ کارشناس در حوزههای سیاست، اقتصاد، فناوری، محیطزیست و جامعه تدوین شده و نشاندهندهی شدت گرفتن چالشهای جهانی و کاهش چشمانداز خوشبینانه در هر سه بازهی زمانی کوتاهمدت (۲ سال)، میانمدت (۵ سال) و بلندمدت (۱۰ سال) است.
مهمترین یافتهها:
۱. اطلاعات نادرست و جعل گسترده محتوا با استفاده از هوش مصنوعی
برای دومین سال پیاپی، «اطلاعات نادرست و گمراهکننده» بهعنوان پرریسکترین عامل در افق کوتاهمدت انتخاب شده است. گسترش محتوای جعلی توسط ابزارهای هوش مصنوعی مانند ویدیوهای دیپفیک، اخبار ساختگی، و دستکاری افکار عمومی، تهدیدی جدی برای امنیت سیاسی، انتخابات، اعتماد عمومی و ثبات جهانی ایجاد کرده است.
۲. بحرانهای محیطزیستی؛ از تهدید بلندمدت به واقعیت امروز
“رویدادهای شدید اقلیمی” مانند سیل، آتشسوزی، طوفان و خشکسالی، هماکنون در حال رخ دادناند و رتبهی دوم ریسکهای فعلی و رتبهی اول ریسکهای بلندمدت را به خود اختصاص دادهاند. همچنین خطراتی چون «فروپاشی اکوسیستمها»، «آلودگی»، و «کاهش منابع طبیعی» نیز بهشدت در حال افزایش هستند.
۳. درگیریهای مسلحانه و فروپاشی نظم چندجانبه
درگیریهای نظامی مانند جنگ اوکراین، بحرانهای خاورمیانه و سودان، موجب شدهاند که «درگیریهای مسلحانه بین کشورها» بهعنوان ریسک شماره یک سال ۲۰۲۵ معرفی شود. این مسئله همراه با «تقابل ژئواقتصادی» و «افزایش بودجههای نظامی» چشمانداز صلح جهانی را تهدید میکند.
۴. شکافهای اجتماعی عمیقتر شدهاند
نابرابری اقتصادی، قطبی شدن جامعه، مهاجرت اجباری، و کاهش آزادیهای مدنی، در میان ریسکهای جدی اجتماعی قرار دارند. نابرابری، در مرکز نقشهی ریسکهای جهانی بهعنوان عامل محرک بسیاری از بحرانهای دیگر قرار دارد.
۵. نوآوریهای تکنولوژیک؛ فرصت یا تهدید؟
هرچند ریسکهای فناوری در کوتاهمدت کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، اما در افق ۱۰ ساله، «پیامدهای منفی هوش مصنوعی»، «فناوریهای زیستی»، و «کنترل ناپذیری فناوریهای مرزی» (Frontier Tech) در میان ۱۰ ریسک برتر قرار گرفتهاند.
۶. کاهش همکاری جهانی و خطر چندقطبی شدن جهان
۶۴٪ از پاسخدهندگان معتقدند که جهان طی ۱۰ سال آینده وارد نظم چندقطبی یا چندپاره خواهد شد؛ جایی که قدرتهای منطقهای، قواعد و هنجارهای خود را تعیین میکنند و احتمال شکلگیری یک اجماع جهانی برای حل بحرانها کمتر میشود.
جمعبندی:
گزارش ریسکهای جهانی ۲۰۲۵ زنگ خطری جدی برای رهبران دولتی، بخش خصوصی و جامعه مدنی است. تنها راه عبور از این طوفان جهانی، همکاری چندجانبه، تصمیمگیری بر پایهی علم، تقویت نهادهای بینالمللی و تقویت اعتماد عمومی است.
مطالعهی کامل گزارش:
https://www.weforum.org/publications/global-risks-report-2025
#گزارش_ریسک_جهانی
#مجمع_جهانی_اقتصاد
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ مسعود جمالی
جهان در آستانهی یک دههی بحرانی
🔹مجمع جهانی اقتصاد در بیستمین نسخه از گزارش سالانهی خود، چشمانداز نگرانکنندهای از آیندهی نزدیک و دور جهان ارائه داده است. این گزارش بر اساس نظرسنجی از بیش از ۹۰۰ کارشناس در حوزههای سیاست، اقتصاد، فناوری، محیطزیست و جامعه تدوین شده و نشاندهندهی شدت گرفتن چالشهای جهانی و کاهش چشمانداز خوشبینانه در هر سه بازهی زمانی کوتاهمدت (۲ سال)، میانمدت (۵ سال) و بلندمدت (۱۰ سال) است.
مهمترین یافتهها:
۱. اطلاعات نادرست و جعل گسترده محتوا با استفاده از هوش مصنوعی
برای دومین سال پیاپی، «اطلاعات نادرست و گمراهکننده» بهعنوان پرریسکترین عامل در افق کوتاهمدت انتخاب شده است. گسترش محتوای جعلی توسط ابزارهای هوش مصنوعی مانند ویدیوهای دیپفیک، اخبار ساختگی، و دستکاری افکار عمومی، تهدیدی جدی برای امنیت سیاسی، انتخابات، اعتماد عمومی و ثبات جهانی ایجاد کرده است.
۲. بحرانهای محیطزیستی؛ از تهدید بلندمدت به واقعیت امروز
“رویدادهای شدید اقلیمی” مانند سیل، آتشسوزی، طوفان و خشکسالی، هماکنون در حال رخ دادناند و رتبهی دوم ریسکهای فعلی و رتبهی اول ریسکهای بلندمدت را به خود اختصاص دادهاند. همچنین خطراتی چون «فروپاشی اکوسیستمها»، «آلودگی»، و «کاهش منابع طبیعی» نیز بهشدت در حال افزایش هستند.
۳. درگیریهای مسلحانه و فروپاشی نظم چندجانبه
درگیریهای نظامی مانند جنگ اوکراین، بحرانهای خاورمیانه و سودان، موجب شدهاند که «درگیریهای مسلحانه بین کشورها» بهعنوان ریسک شماره یک سال ۲۰۲۵ معرفی شود. این مسئله همراه با «تقابل ژئواقتصادی» و «افزایش بودجههای نظامی» چشمانداز صلح جهانی را تهدید میکند.
۴. شکافهای اجتماعی عمیقتر شدهاند
نابرابری اقتصادی، قطبی شدن جامعه، مهاجرت اجباری، و کاهش آزادیهای مدنی، در میان ریسکهای جدی اجتماعی قرار دارند. نابرابری، در مرکز نقشهی ریسکهای جهانی بهعنوان عامل محرک بسیاری از بحرانهای دیگر قرار دارد.
۵. نوآوریهای تکنولوژیک؛ فرصت یا تهدید؟
هرچند ریسکهای فناوری در کوتاهمدت کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، اما در افق ۱۰ ساله، «پیامدهای منفی هوش مصنوعی»، «فناوریهای زیستی»، و «کنترل ناپذیری فناوریهای مرزی» (Frontier Tech) در میان ۱۰ ریسک برتر قرار گرفتهاند.
۶. کاهش همکاری جهانی و خطر چندقطبی شدن جهان
۶۴٪ از پاسخدهندگان معتقدند که جهان طی ۱۰ سال آینده وارد نظم چندقطبی یا چندپاره خواهد شد؛ جایی که قدرتهای منطقهای، قواعد و هنجارهای خود را تعیین میکنند و احتمال شکلگیری یک اجماع جهانی برای حل بحرانها کمتر میشود.
جمعبندی:
گزارش ریسکهای جهانی ۲۰۲۵ زنگ خطری جدی برای رهبران دولتی، بخش خصوصی و جامعه مدنی است. تنها راه عبور از این طوفان جهانی، همکاری چندجانبه، تصمیمگیری بر پایهی علم، تقویت نهادهای بینالمللی و تقویت اعتماد عمومی است.
مطالعهی کامل گزارش:
https://www.weforum.org/publications/global-risks-report-2025
#گزارش_ریسک_جهانی
#مجمع_جهانی_اقتصاد
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
World Economic Forum
Global Risks Report 2025
The Global Risks Report 2025 analyses global risks to support decision-makers in balancing current crises and longer-term priorities.
روزنامه جوان، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۱: هرگونه مذاکره به نفع آمریکاست.
روزنامه همشهری، ۱۶ فروردین ۱۴۰۴: مذاکره یعنی خودکشی از ترس مرگ | فقط ترسوها حرف از مذاکره میزنند.
این تباهی یک ملت است. تباهی عمر گرانقدر و غیرقابل بازگشت نسلهایی که در تصمیمات جاهلان و خودکامگان و بیلیاغتهایی گذشت که هیچ نسبتی با تمدن و فرهنگ و ایران و ایرانی نداشتند. عمری که رفت و هرگز بازنگشت. غارت و نابودی تمامی منابع یک سرزمین به وسعت ایران، برای اهداف ایدئولوژیک و مستبدانه و آرمانشهری که جز جنگ و ویرانی و مرگ در آن چیزی نبود....
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
روزنامه همشهری، ۱۶ فروردین ۱۴۰۴: مذاکره یعنی خودکشی از ترس مرگ | فقط ترسوها حرف از مذاکره میزنند.
این تباهی یک ملت است. تباهی عمر گرانقدر و غیرقابل بازگشت نسلهایی که در تصمیمات جاهلان و خودکامگان و بیلیاغتهایی گذشت که هیچ نسبتی با تمدن و فرهنگ و ایران و ایرانی نداشتند. عمری که رفت و هرگز بازنگشت. غارت و نابودی تمامی منابع یک سرزمین به وسعت ایران، برای اهداف ایدئولوژیک و مستبدانه و آرمانشهری که جز جنگ و ویرانی و مرگ در آن چیزی نبود....
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📖از جامعه و حکومت آن، چه میخواهیم؟ باید در این باب توافق کنیم. آیا معتقدید روح انسان باید در پی علو باشد و به امور این جهان با نگاهی از بالا بنگرد؟ و مسائل مادی در میان انسانها جایگاهی حقیر پیدا کند؟ و اعتقادات عمیقی در دل داشته باشد و آمادهی فداکاریهای بزرگ باشد؟ و اخلاقی ستودنی، آداب صیقل خورده و هنرهای درخشان داشته باشد؟ شاعرانگی بداند و در پی کسب شکوه باشد؟ چنان سازمانیافته باشند که بتوانند بر دیگران تأثیر داشته باشند؟ آیا میخواهید دست به کارهای بزرگ بزنند و در نتیجه تلاشهای خود ردی عظیم از خود در تاریخ بر جای بگذارند؟
اگر معتقدید هدف اصلی انسانها در جامعه باید این چیزها باشد، هیچوقت در پی حکومت دموکراسی نباشید چون مطمئناً به این هدفها دست پیدا نمیکنند. اما اگر معتقدید فعالیت فکری و اخلاقی انسان باید عاطف به ضروریات زندگی مادی باشد و در راستای ایجاد رفاه تلاش کند، اگر معتقدید عقل برای انسانها سودمندتر از نبوغ است و در پی کسب فضایل قهرمانانه نیستید و عادات صلحآمیز را ترجیح میدهید، اگر ترجیح این است که به جای جنایت با جرم مواجه باشید و انسانها کمتر دست به کارهای بزرگ بزنند و کفارهی کمتری نیز بپردازند، اگر ترجیح میدهید انسان به جای جامعهی درخشان، در جامعهای مرفه زندگی کند و از همه مهمتر اگر معتقدید هدف اصلی حکومت نه ایجاد قدرت و شکوه برای بدنهی ملت، بلکه اعطای رفاه به تک تک اعضای تشکیل دهندهی جامعه و پرهیز از افلاس است، پس همه را باهم برابر کنید و حکومت دموکراسی شکل بدهید.
آلکسی دوتوکویل
دموکراسی در آمریکا (جلد یکم)
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
اگر معتقدید هدف اصلی انسانها در جامعه باید این چیزها باشد، هیچوقت در پی حکومت دموکراسی نباشید چون مطمئناً به این هدفها دست پیدا نمیکنند. اما اگر معتقدید فعالیت فکری و اخلاقی انسان باید عاطف به ضروریات زندگی مادی باشد و در راستای ایجاد رفاه تلاش کند، اگر معتقدید عقل برای انسانها سودمندتر از نبوغ است و در پی کسب فضایل قهرمانانه نیستید و عادات صلحآمیز را ترجیح میدهید، اگر ترجیح این است که به جای جنایت با جرم مواجه باشید و انسانها کمتر دست به کارهای بزرگ بزنند و کفارهی کمتری نیز بپردازند، اگر ترجیح میدهید انسان به جای جامعهی درخشان، در جامعهای مرفه زندگی کند و از همه مهمتر اگر معتقدید هدف اصلی حکومت نه ایجاد قدرت و شکوه برای بدنهی ملت، بلکه اعطای رفاه به تک تک اعضای تشکیل دهندهی جامعه و پرهیز از افلاس است، پس همه را باهم برابر کنید و حکومت دموکراسی شکل بدهید.
آلکسی دوتوکویل
دموکراسی در آمریکا (جلد یکم)
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
هیتلر هرگز قصد دفاع از "غرب" در برابر بلشویسم را نداشت، اما همیشه آماده پیوستن به ارتش سرخ، برای نابودی غرب بود؛ حتی در میانه مبارزه با شوروی....
هانا آرنت
ریشههای توتالیتاریسم
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
هانا آرنت
ریشههای توتالیتاریسم
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 گرگ باراندیده
✍️ #مرتضی_مردیها
همگان باخبرند که بهزودی دیداری هست و گفتگویی! تحلیلگران حرفهای شرطبندان این مسابقهاند. از دلار و سکه و اقتصاد تا جایگزینهای محتمل یا مدعی سیاسی چشم به راه گذاشتهاند که چه خواهد شد. همه منتظر شنبهاند و پرسش پرهیجان "چه خواهد شد" همراه است با انبوه پیشبینیها و آرزوها.
به باور من، همینکه یک حکومت متفرعن را که جز لنترانی چیزی بار کسی نکرده است، مجبور میکنند در مذاکراتی حضور یابد که میدانیم عنوان "مذاکره" بر آن خیلی با حسن تعبیر همراه است (اخطاریه و احضارنامه و تهدید عنوان دقیقتری است) خودش یک گام بلند به سوی خنک شدن دلهایی است که سوختهی زورگویی و تحقیرگری این جماعت بودهاند. این مهم است که برخی کرکوپشمها ریخته و دیر نیست که به گری نزدیک شود. چندانکه میشود گفت "آنهمه ناز و تنعم که خزان میفرمود/ عاقبت در قدم باد بهار آخر شد".
باری، انتظار یکی از دو سوی سرحد، یعنی شکست یا موفقیت مذاکرات، به گمان من احتمالِ اغلب نیست. اگر منتظرید که پس از دیدار مزبور اعلام شود که مذاکرات شکست خورد و ناوها وارد عمل میشوند، یا، برعکس، بشنوید که حکومت تمامی شرطها و الزامهای امریکا را پذیرفته و دعوا تمام شده است، با سوابق گرگ باراندیده منافات دارد.
از یک سو اینها میدانند که اینبار تهدید جدی است و با بیمحلی و خط و نشان کشیدنهای "اگر فلان کنی بهمانمیکنمِ" مرسوم نمیتوان با آن روبرو شد. از سوی دیگر، جام زهری هم که خیلیها دهههاست وعده میدهند که نوشیده خواهد شد، شجاعت پذیرش شکست میخواهد که در اینها نمیبینم. پس چه خواهد شد؟
پاسخ من و حدس من (که کاش اشتباه درآید) چیزی لیم و لاس در میانهی این دو است. حکومت بنا به تجریه طولانی خود اولا میداند که طرفش عمری سه-چهار ساله بیشتر پیش رو ندارد؛ انواعی از چوبهای لای چرخ هم از حزب دمکرات گرفته تا دیگر بازیگران در دست رقیبان است. برعکسِ خودش که صیغهی عقدش دایمی است. پس لازم نیست مشکل را اساسی و اصولی حل کند. کافی است بر مبنای "از این ستون به آن ستون فرج است" فعلا مفرّی و مخرجی پیدا
کند، بعدش خدا بزرگ است.
بر این اساس، میتواند هر پیشنهاد یا هر الزامی را نه کاملا رد کند نه کاملا قبول. بخشی را بپذیرد، بخشی را به آینده موکول کند یا حتی بپذیرد ولی اجرای عملی آن را با کندی همراه نماید. و بر این اساس امیدوار باشد که این نیز بگذرد.
ممکن است بگویید ولی این توبمیری از آن توبمیریها نیست؛ طرف با توپ پر آمده و دست اینها را هم خوانده است. ممکن است چنین باشد و احتمال آن منتفی نیست؛ ولی به گمان من احتمالش زیاد هم نیست. آقای ترامپ ضمن قاطعیتی که نشان میدهد بالاخره اهل کسبوکار است و دنبال اینکه تا میشود معامله گران تمام نشود. فقدان یک مقاومت سرسختانه و جواب تند از سوی حکومت و انداختن روی دندهی چانهزنی و مظلومنمایی و صلحطلبی و ابهام و احیانا چندگونگی در کلام ممکن است تیغ امریکا را در ابتدای کار کند کند و پای افکار بینالمللی را با شعار "وسط کار را بگیرید" هم به میان بکشد.
این را هم دقت کنیم که گزینهی ناو (همان چماق قدیم) اگرچه آماده و کارآمد است، ولی اولا ممکن است در عرصهی افکار عمومی بینالمللی به عنوان مصداق نظامیگری و خشونت مورد تبلیغ سو قرار گیرد و هم بر آشفتگی اقتصادی فعلی امریکا (ناشی از سیاستهای تعرفهای جدید) بیفزاید، و دوم اینکه مشکل را ریشهای حل نمیکند. برای همین هم امکان این وجود دارد که طرف امریکایی در چنین شرایطی آچمز شود یا اگر هم دست به عمل میبرد کاری محدود انجام دهد تا از عوارض سو احتمالی حملهای گسترده و سنگین حذر کند.
با تمامی این تفاصیل (تفاسیر غلط است)، و هر چه هم پیش آید، به نسبت سالهای پیشین، در جایگاه امیدبخشی قرار گرفتهایم. برای نخستین بار خیلی چیزها را داریم میبینیم که پیشتر خیالش هم دشوار بود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #مرتضی_مردیها
همگان باخبرند که بهزودی دیداری هست و گفتگویی! تحلیلگران حرفهای شرطبندان این مسابقهاند. از دلار و سکه و اقتصاد تا جایگزینهای محتمل یا مدعی سیاسی چشم به راه گذاشتهاند که چه خواهد شد. همه منتظر شنبهاند و پرسش پرهیجان "چه خواهد شد" همراه است با انبوه پیشبینیها و آرزوها.
به باور من، همینکه یک حکومت متفرعن را که جز لنترانی چیزی بار کسی نکرده است، مجبور میکنند در مذاکراتی حضور یابد که میدانیم عنوان "مذاکره" بر آن خیلی با حسن تعبیر همراه است (اخطاریه و احضارنامه و تهدید عنوان دقیقتری است) خودش یک گام بلند به سوی خنک شدن دلهایی است که سوختهی زورگویی و تحقیرگری این جماعت بودهاند. این مهم است که برخی کرکوپشمها ریخته و دیر نیست که به گری نزدیک شود. چندانکه میشود گفت "آنهمه ناز و تنعم که خزان میفرمود/ عاقبت در قدم باد بهار آخر شد".
باری، انتظار یکی از دو سوی سرحد، یعنی شکست یا موفقیت مذاکرات، به گمان من احتمالِ اغلب نیست. اگر منتظرید که پس از دیدار مزبور اعلام شود که مذاکرات شکست خورد و ناوها وارد عمل میشوند، یا، برعکس، بشنوید که حکومت تمامی شرطها و الزامهای امریکا را پذیرفته و دعوا تمام شده است، با سوابق گرگ باراندیده منافات دارد.
از یک سو اینها میدانند که اینبار تهدید جدی است و با بیمحلی و خط و نشان کشیدنهای "اگر فلان کنی بهمانمیکنمِ" مرسوم نمیتوان با آن روبرو شد. از سوی دیگر، جام زهری هم که خیلیها دهههاست وعده میدهند که نوشیده خواهد شد، شجاعت پذیرش شکست میخواهد که در اینها نمیبینم. پس چه خواهد شد؟
پاسخ من و حدس من (که کاش اشتباه درآید) چیزی لیم و لاس در میانهی این دو است. حکومت بنا به تجریه طولانی خود اولا میداند که طرفش عمری سه-چهار ساله بیشتر پیش رو ندارد؛ انواعی از چوبهای لای چرخ هم از حزب دمکرات گرفته تا دیگر بازیگران در دست رقیبان است. برعکسِ خودش که صیغهی عقدش دایمی است. پس لازم نیست مشکل را اساسی و اصولی حل کند. کافی است بر مبنای "از این ستون به آن ستون فرج است" فعلا مفرّی و مخرجی پیدا
کند، بعدش خدا بزرگ است.
بر این اساس، میتواند هر پیشنهاد یا هر الزامی را نه کاملا رد کند نه کاملا قبول. بخشی را بپذیرد، بخشی را به آینده موکول کند یا حتی بپذیرد ولی اجرای عملی آن را با کندی همراه نماید. و بر این اساس امیدوار باشد که این نیز بگذرد.
ممکن است بگویید ولی این توبمیری از آن توبمیریها نیست؛ طرف با توپ پر آمده و دست اینها را هم خوانده است. ممکن است چنین باشد و احتمال آن منتفی نیست؛ ولی به گمان من احتمالش زیاد هم نیست. آقای ترامپ ضمن قاطعیتی که نشان میدهد بالاخره اهل کسبوکار است و دنبال اینکه تا میشود معامله گران تمام نشود. فقدان یک مقاومت سرسختانه و جواب تند از سوی حکومت و انداختن روی دندهی چانهزنی و مظلومنمایی و صلحطلبی و ابهام و احیانا چندگونگی در کلام ممکن است تیغ امریکا را در ابتدای کار کند کند و پای افکار بینالمللی را با شعار "وسط کار را بگیرید" هم به میان بکشد.
این را هم دقت کنیم که گزینهی ناو (همان چماق قدیم) اگرچه آماده و کارآمد است، ولی اولا ممکن است در عرصهی افکار عمومی بینالمللی به عنوان مصداق نظامیگری و خشونت مورد تبلیغ سو قرار گیرد و هم بر آشفتگی اقتصادی فعلی امریکا (ناشی از سیاستهای تعرفهای جدید) بیفزاید، و دوم اینکه مشکل را ریشهای حل نمیکند. برای همین هم امکان این وجود دارد که طرف امریکایی در چنین شرایطی آچمز شود یا اگر هم دست به عمل میبرد کاری محدود انجام دهد تا از عوارض سو احتمالی حملهای گسترده و سنگین حذر کند.
با تمامی این تفاصیل (تفاسیر غلط است)، و هر چه هم پیش آید، به نسبت سالهای پیشین، در جایگاه امیدبخشی قرار گرفتهایم. برای نخستین بار خیلی چیزها را داریم میبینیم که پیشتر خیالش هم دشوار بود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 ترامپ از ایران چه میخواهد؟
✍️ #مهرپویا_علا
اولویت اصلی سیاست خارجی آمریکای ترامپ نه ایران یا حتی کل خاورمیانه، بلکه چین است. تا اینجا به نظر نمیرسد مناقشهای باشد. اما درست به همین دلیل توافق ایران و آمریکا به سادگی به دست نخواهد آمد. یعنی معتقدم اگر اولویت آمریکا مهار ایران یا حفظ امنیت اسرائیل و کشورهای منطقه بود اتفاقاً توافق سادهتر به دست میآمد؛ زیرا این مسئله هرچقدر هم که پیچیده باشد باز همه چیز به همینجا ختم میشود. در این منطقه تنها اسرائیل خواهان راهحلهای رادیکال در قبال ایران است، ولی بسیار بعید و حتی دیوانگی است که در صورت دستیابی به یک توافق میان ایالات متحد و ایران اسرائیل سرخود دست به حمله بزند و بخواهد بازی مهمترین پشتیبان خود را بر هم بریزد. اسرائیل به نسبت جمعیت و وسعت خود کشور نیرومندی است. بافت جمعیتی منسجم، اقتصاد مرفه و دمکراسی کموبیش باثباتی دارد، اما علیرغم تمام اینها بدون پشتیبانی مداوم آمریکا در مقایسه با ایران، ترکیه و سعودی قدرت مهم و تأثیرگذاری در منطقه به شمار نمیآید. شکستناپذیری اسرائیل درواقع شکستناپذیری آمریکاست. اگر کشوری بتواند مشکل خود را با آمریکا حل کند، اسرائیل نمیتواند معادلۀ تازه را بر هم بزند.
اما ایران چگونه میتواند مشکل خود را با آمریکا حل کند؟ نکته اینجاست که خواستۀ آمریکا از ایران به باور من تنها به سهگانۀ هستهای-موشکی-منطقهای ختم نمیشود. اگر مسئله تنها به همین سه مورد ختم میشد، هم ایران حاضر بود کنار بیاید و هم حتی آمریکای ترامپ نرمش نشان میداد. برای ترامپ مهم نیست که ایران پنج یا ده سال دیگر ممکن است دوباره اسرائیل را با همین توان یا حتی توان بیشتر تهدید کند. وقتی در آن جلسۀ تاریخی اتاق بیضی با زلنسکی از ترامپ پرسیدند چه تضمینی میدهی که روسیه دوباره حمله نکند، به این پاسخ مسخره اکتفا کرد که پوتین به من احترام میگذارد! این یعنی هیچ تضمینی نمیدهم و مجبور هم نیستم که بدهم. امنیت اسرائیل برای غرب مهمتر از امنیت اوکراین نیست. البته غرب یا حتی دولتهایی مثل روسیه و چین هیچگاه اجازۀ تحقق اهداف احمقانهای مثل نابودی اسرائیل و دست زدن به نسلکشی را نمیدهند، ولی هیچ دلیلی وجود ندارد که ترامپ مغرور بخواهد خواستههای رئیس یک دولت ده میلیون نفری در خاورمیانه را برآورده سازد.
پس دشواری کار کجاست؟ تا جایی که من متوجه شدهام - و در اینگونه مسائل همیشه باید جای بزرگی را برای خطا باز گذاشت و خود را با پیشبینیهای جسورانه مضحکه نکرد - ترامپ میخواهد در رقابت اقتصادی با چین ایران در جناح آمریکا باشد. برای ترامپ قابل پذیرش نیست که به توافقی با ایران دست پیدا بکند، درهای ایران کموبیش باز شوند، دلارهای نفتی باز گردند و دستآخر چین بیشترین سود را از مبادله با ایران ببرد. توافق را آمریکا انجام دهد و پروژههای اقتصادی را شرکتهای چینی انجام دهند. گره را آمریکا باز کند و نفت و گاز را شرکتهای چینی استخراج کنند. بازار ایران را کالاهای چینی پر کنند و سهم آمریکا شعار مرگ بر آمریکا باشد. آن هم درست در شرایطی که کل اقتصاد جهان را به چالش طلبیده که باید میان ما و چین یکی را انتخاب کنید. پس دشواری کار به نظرم در اینجاست و نه در شهرهای موشکی که نشان دادند کارآیی نظامی مؤثری ندارند و اگر هم داشته باشند تهدیدی برای آمریکا نیستند، نه نیروهای نیابتی که تقریباً حذف شدهاند و پولی برای بازسازیشان نیست اگر هم باشد چند دهه زمان میبرد و نه اورانیومهای غنیشدهای که ایران آماده است تحویلشان دهد. در یک کلام ایران باید غربی شود و اگر تن به چنین چیزی ندهد چنان با نیروی نظامی تضعیفش میکنند که دیگر برای چین هم نفع خاصی نداشته باشد. اگر این تحلیل من درست باشد معنایش این است که آنچه آمریکا میخواهد کموبیش مطابق با خواست اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان نیز هست (ضمن اینکه خواستههای دیگری هم وجود دارند)، اما رفتن ایران به جناح غرب همچون بدترین کابوس ممکن برای تعدادی از مقامات بلندپایه و قدیمی جمهوری اسلامی است؛ کابوسی به مراتب بدتر از مسائل جزئی مثل کم کردن برد موشک یا کاهش درصد غنیسازی.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #مهرپویا_علا
اولویت اصلی سیاست خارجی آمریکای ترامپ نه ایران یا حتی کل خاورمیانه، بلکه چین است. تا اینجا به نظر نمیرسد مناقشهای باشد. اما درست به همین دلیل توافق ایران و آمریکا به سادگی به دست نخواهد آمد. یعنی معتقدم اگر اولویت آمریکا مهار ایران یا حفظ امنیت اسرائیل و کشورهای منطقه بود اتفاقاً توافق سادهتر به دست میآمد؛ زیرا این مسئله هرچقدر هم که پیچیده باشد باز همه چیز به همینجا ختم میشود. در این منطقه تنها اسرائیل خواهان راهحلهای رادیکال در قبال ایران است، ولی بسیار بعید و حتی دیوانگی است که در صورت دستیابی به یک توافق میان ایالات متحد و ایران اسرائیل سرخود دست به حمله بزند و بخواهد بازی مهمترین پشتیبان خود را بر هم بریزد. اسرائیل به نسبت جمعیت و وسعت خود کشور نیرومندی است. بافت جمعیتی منسجم، اقتصاد مرفه و دمکراسی کموبیش باثباتی دارد، اما علیرغم تمام اینها بدون پشتیبانی مداوم آمریکا در مقایسه با ایران، ترکیه و سعودی قدرت مهم و تأثیرگذاری در منطقه به شمار نمیآید. شکستناپذیری اسرائیل درواقع شکستناپذیری آمریکاست. اگر کشوری بتواند مشکل خود را با آمریکا حل کند، اسرائیل نمیتواند معادلۀ تازه را بر هم بزند.
اما ایران چگونه میتواند مشکل خود را با آمریکا حل کند؟ نکته اینجاست که خواستۀ آمریکا از ایران به باور من تنها به سهگانۀ هستهای-موشکی-منطقهای ختم نمیشود. اگر مسئله تنها به همین سه مورد ختم میشد، هم ایران حاضر بود کنار بیاید و هم حتی آمریکای ترامپ نرمش نشان میداد. برای ترامپ مهم نیست که ایران پنج یا ده سال دیگر ممکن است دوباره اسرائیل را با همین توان یا حتی توان بیشتر تهدید کند. وقتی در آن جلسۀ تاریخی اتاق بیضی با زلنسکی از ترامپ پرسیدند چه تضمینی میدهی که روسیه دوباره حمله نکند، به این پاسخ مسخره اکتفا کرد که پوتین به من احترام میگذارد! این یعنی هیچ تضمینی نمیدهم و مجبور هم نیستم که بدهم. امنیت اسرائیل برای غرب مهمتر از امنیت اوکراین نیست. البته غرب یا حتی دولتهایی مثل روسیه و چین هیچگاه اجازۀ تحقق اهداف احمقانهای مثل نابودی اسرائیل و دست زدن به نسلکشی را نمیدهند، ولی هیچ دلیلی وجود ندارد که ترامپ مغرور بخواهد خواستههای رئیس یک دولت ده میلیون نفری در خاورمیانه را برآورده سازد.
پس دشواری کار کجاست؟ تا جایی که من متوجه شدهام - و در اینگونه مسائل همیشه باید جای بزرگی را برای خطا باز گذاشت و خود را با پیشبینیهای جسورانه مضحکه نکرد - ترامپ میخواهد در رقابت اقتصادی با چین ایران در جناح آمریکا باشد. برای ترامپ قابل پذیرش نیست که به توافقی با ایران دست پیدا بکند، درهای ایران کموبیش باز شوند، دلارهای نفتی باز گردند و دستآخر چین بیشترین سود را از مبادله با ایران ببرد. توافق را آمریکا انجام دهد و پروژههای اقتصادی را شرکتهای چینی انجام دهند. گره را آمریکا باز کند و نفت و گاز را شرکتهای چینی استخراج کنند. بازار ایران را کالاهای چینی پر کنند و سهم آمریکا شعار مرگ بر آمریکا باشد. آن هم درست در شرایطی که کل اقتصاد جهان را به چالش طلبیده که باید میان ما و چین یکی را انتخاب کنید. پس دشواری کار به نظرم در اینجاست و نه در شهرهای موشکی که نشان دادند کارآیی نظامی مؤثری ندارند و اگر هم داشته باشند تهدیدی برای آمریکا نیستند، نه نیروهای نیابتی که تقریباً حذف شدهاند و پولی برای بازسازیشان نیست اگر هم باشد چند دهه زمان میبرد و نه اورانیومهای غنیشدهای که ایران آماده است تحویلشان دهد. در یک کلام ایران باید غربی شود و اگر تن به چنین چیزی ندهد چنان با نیروی نظامی تضعیفش میکنند که دیگر برای چین هم نفع خاصی نداشته باشد. اگر این تحلیل من درست باشد معنایش این است که آنچه آمریکا میخواهد کموبیش مطابق با خواست اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان نیز هست (ضمن اینکه خواستههای دیگری هم وجود دارند)، اما رفتن ایران به جناح غرب همچون بدترین کابوس ممکن برای تعدادی از مقامات بلندپایه و قدیمی جمهوری اسلامی است؛ کابوسی به مراتب بدتر از مسائل جزئی مثل کم کردن برد موشک یا کاهش درصد غنیسازی.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📊مقایسهی بزرگترین شریک اقتصادی کشورهای جهان بین آمریکا و چین طی بعد ۲۵ سال گذشته
👁🗨این نقشه به خوبی نشان میدهد که در حوزهی اقتصادی چین چطور بزرگترین رقیب اقتصادی ایالات متحده شده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
👁🗨این نقشه به خوبی نشان میدهد که در حوزهی اقتصادی چین چطور بزرگترین رقیب اقتصادی ایالات متحده شده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 جام شیرینِ زهر
✍️#محمد_مختارپور
مستقیم و غیرمستقیم اینبار تفاوتی ندارد وقتی مقصد یکیست. بار دیگر یادآور میشوم که جمهوری اسلامی (دستکم به این شکل و شمایل کنونی) با یا بی توافق، با جنگ یا بدون جنگ رفتنیست.
کسی که میداند روی میز جام زهر است و پشت میز مینشیند، رفتارش قابل پیشبینیست: نوشیدن جام زهر. امریکاییها این الگوی رفتاری حاکمان ایران را در دهه 60 در جنگ ایران و عراق به خوبی متوجه شدهاند. ترامپ به شعارها و سیاستهای خود مبنی بر پیشبرد مطالبات از طریق دیپلماسی و مذاکره وافادار ماند. آرایش نظامی نیروهای امریکایی و متحدانش در خاورمیانه مانند گذاشتن اسلحه بر روی شقیقهی هدف است و دست روی ماشه. اما شلیکی در کار نخواهد بود، زمانی که هدف دستها را بالا میبرد و حاضر به همکاری میشود. هرچه باشد خاورمیانه طی چندین دهه آشوب و جنگ، دستکم یک صلح از امریکاییها و روسها و دیگران طلبکار است.
ترامپ از دور اول به رئیسجمهور ضدسیستم معروف بود و همچنان در دور دوم به شکلی تخصصیتر و حسابشدهتر همان سیاست را پیش گرفته است. نتانیاهو و اسرائیلیها از اینکه دیگر نمیتوانند کاری کنند که رئیس جمهور امریکا پای تلفن برایشان داد بیداد کند عصبانی هستند. (اگر در خاطر شریفتان باشد بایدن چندینبار با نتانیاهو در ماههای آخر تلفنی دعوا کرد.) حالا اما رئیس بدون اینکه صدایش را بالا ببرد به شعار و سیاست اصلیاش وفادار مانده است: اول امریکا. حتی اگر پای جنگ ایران و اسرائیل در میان باشد. اول باید منافع و خواستههای امریکا تأمین شود. آیا جنگ بدون تلاشی همهجانبه برای دیپلماسی راه حل بود؟ از پاسخ به این پرسش است که راه نتانیاهو و ترامپ جدا میشود. ترامپ در دیدار با نتانیاهو میگوید ایران قوی است، به این معنا که منتی بر سر او بگذارد که اگر ما نباشیم ملاهای تهران با تمام ضعفهایشان توان آسیب زدن به شما را دارند. ترامپ در دیدار آخر با نتانیاهو میگوید سالانه 4 میلیارد دلار به اسرائیل کمک میکنیم تا بار دیگر یادآور شود که قرار نیست بیش از این برایت هزینه کنیم و گرهای که با دست باز میشود را با دندان باز کنیم. او هوشمندانه و با هدف اولویت قرار دادن منافع امریکا تصمیم گرفت با جمهوری اسلامی با زبان خودش صحبت کند و بهنظر میرسد از زمانی که تهران مذاکرات را پذیرفت، چشمانداز مذاکرات قابل پیشبینی بود.
تا این لحظه روند مذاکرات همانطور که پیشبینی میشد پیش رفته است. و به نظر میرسد هر دو طرف به این نتیجه رسیدهاند که مسئله باید با دیپلماسی حل شود. اما چند نکته:
اولاً جمهوری اسلامی مانند گذشته در این مذاکرات نیز بیش از هرچیز منافع خود را در نظر خواهد گرفت تا منافع ملت ایران. بدیهی است که این نظام جز موجودیت و منافع خود مطلقاً منافع ملی را اولویت قرار نخواهد داد. چنانچه ملت ایران شاهدند که بدون زور اسلحه و بدون ارعاب و تهدید برای حذف این نظام، آنها حاضر به مذاکره نشدند و اگر این نظام حال و احوال مردم برایش اهمیت داشت همان 20 سال پیش مشکلاتش را با دنیا و بخصوص ایالات متحده حل میکرد.
2. اسرائیلیها نتیجهی مذاکره را هرچه باشد خواهند پذیرفت و یک نیمچه جام زهری نیز آنها باید بنوشند. چراکه مطلوب آنها حمله نظامی و حذف رهبران و سران نظام بود. به هر حال هدف از توافق پیش رو در وحله اول حفظ منافع ایالات متحده خواهد بود و قرار نیست امریکا بیش از این بهایی برای موجودیت اسرائیل بپردازد.
3. مهمترین نکته این است که اگر هدف اصلی امریکا خارج کردن ایران از چنگ و دندان روسیه و چین باشد و سرمایهگذاریها و روابط تجاری کلان با امریکا برقرار شود، روند تحولات داخلی تسریع خواهد شد و از اینجا به بعد این ملت ایران است که سرنوشت خود را تعیین خواهد کرد. باز شدن درب روابط و مناسبات سیاسی و اقتصادی با ایالات متحده، خود به تنهایی تحولی رادیکال در سیاست خارجی و داخلی خواهد بود که از اساس سرنوشت سالهای پیش روی ایران را تغییر خواهد داد.
4. شاید بخشی از مردم ایران روی عصبانیت یا محاسبات اشتباه خواهان حمله نظامی امریکا و متحدانش بوده یا باشند، اما این درصد بسیار اندکی از مردم هستند. در این بین باید فعالان سیاسی داخلی و خارجی و سلبریتیهای اوپوزیسیون از هر طیف که بر طبل جنگ و جنگ طلبی میکوبند را به عنوان دشمن درجه یک ایران شناسایی کرد. وقتی عموم مردم نیز باور دارند که حتی بدون درگیری نظامی تغییراتی پیش روی کشور است، آنکه تنها راه حل را جنگ میداند جز خائن و بیوطنی نیست که در پی منافع خود یا گروهی است که وابستهی آن است. پاینده ایران.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️#محمد_مختارپور
مستقیم و غیرمستقیم اینبار تفاوتی ندارد وقتی مقصد یکیست. بار دیگر یادآور میشوم که جمهوری اسلامی (دستکم به این شکل و شمایل کنونی) با یا بی توافق، با جنگ یا بدون جنگ رفتنیست.
کسی که میداند روی میز جام زهر است و پشت میز مینشیند، رفتارش قابل پیشبینیست: نوشیدن جام زهر. امریکاییها این الگوی رفتاری حاکمان ایران را در دهه 60 در جنگ ایران و عراق به خوبی متوجه شدهاند. ترامپ به شعارها و سیاستهای خود مبنی بر پیشبرد مطالبات از طریق دیپلماسی و مذاکره وافادار ماند. آرایش نظامی نیروهای امریکایی و متحدانش در خاورمیانه مانند گذاشتن اسلحه بر روی شقیقهی هدف است و دست روی ماشه. اما شلیکی در کار نخواهد بود، زمانی که هدف دستها را بالا میبرد و حاضر به همکاری میشود. هرچه باشد خاورمیانه طی چندین دهه آشوب و جنگ، دستکم یک صلح از امریکاییها و روسها و دیگران طلبکار است.
ترامپ از دور اول به رئیسجمهور ضدسیستم معروف بود و همچنان در دور دوم به شکلی تخصصیتر و حسابشدهتر همان سیاست را پیش گرفته است. نتانیاهو و اسرائیلیها از اینکه دیگر نمیتوانند کاری کنند که رئیس جمهور امریکا پای تلفن برایشان داد بیداد کند عصبانی هستند. (اگر در خاطر شریفتان باشد بایدن چندینبار با نتانیاهو در ماههای آخر تلفنی دعوا کرد.) حالا اما رئیس بدون اینکه صدایش را بالا ببرد به شعار و سیاست اصلیاش وفادار مانده است: اول امریکا. حتی اگر پای جنگ ایران و اسرائیل در میان باشد. اول باید منافع و خواستههای امریکا تأمین شود. آیا جنگ بدون تلاشی همهجانبه برای دیپلماسی راه حل بود؟ از پاسخ به این پرسش است که راه نتانیاهو و ترامپ جدا میشود. ترامپ در دیدار با نتانیاهو میگوید ایران قوی است، به این معنا که منتی بر سر او بگذارد که اگر ما نباشیم ملاهای تهران با تمام ضعفهایشان توان آسیب زدن به شما را دارند. ترامپ در دیدار آخر با نتانیاهو میگوید سالانه 4 میلیارد دلار به اسرائیل کمک میکنیم تا بار دیگر یادآور شود که قرار نیست بیش از این برایت هزینه کنیم و گرهای که با دست باز میشود را با دندان باز کنیم. او هوشمندانه و با هدف اولویت قرار دادن منافع امریکا تصمیم گرفت با جمهوری اسلامی با زبان خودش صحبت کند و بهنظر میرسد از زمانی که تهران مذاکرات را پذیرفت، چشمانداز مذاکرات قابل پیشبینی بود.
تا این لحظه روند مذاکرات همانطور که پیشبینی میشد پیش رفته است. و به نظر میرسد هر دو طرف به این نتیجه رسیدهاند که مسئله باید با دیپلماسی حل شود. اما چند نکته:
اولاً جمهوری اسلامی مانند گذشته در این مذاکرات نیز بیش از هرچیز منافع خود را در نظر خواهد گرفت تا منافع ملت ایران. بدیهی است که این نظام جز موجودیت و منافع خود مطلقاً منافع ملی را اولویت قرار نخواهد داد. چنانچه ملت ایران شاهدند که بدون زور اسلحه و بدون ارعاب و تهدید برای حذف این نظام، آنها حاضر به مذاکره نشدند و اگر این نظام حال و احوال مردم برایش اهمیت داشت همان 20 سال پیش مشکلاتش را با دنیا و بخصوص ایالات متحده حل میکرد.
2. اسرائیلیها نتیجهی مذاکره را هرچه باشد خواهند پذیرفت و یک نیمچه جام زهری نیز آنها باید بنوشند. چراکه مطلوب آنها حمله نظامی و حذف رهبران و سران نظام بود. به هر حال هدف از توافق پیش رو در وحله اول حفظ منافع ایالات متحده خواهد بود و قرار نیست امریکا بیش از این بهایی برای موجودیت اسرائیل بپردازد.
3. مهمترین نکته این است که اگر هدف اصلی امریکا خارج کردن ایران از چنگ و دندان روسیه و چین باشد و سرمایهگذاریها و روابط تجاری کلان با امریکا برقرار شود، روند تحولات داخلی تسریع خواهد شد و از اینجا به بعد این ملت ایران است که سرنوشت خود را تعیین خواهد کرد. باز شدن درب روابط و مناسبات سیاسی و اقتصادی با ایالات متحده، خود به تنهایی تحولی رادیکال در سیاست خارجی و داخلی خواهد بود که از اساس سرنوشت سالهای پیش روی ایران را تغییر خواهد داد.
4. شاید بخشی از مردم ایران روی عصبانیت یا محاسبات اشتباه خواهان حمله نظامی امریکا و متحدانش بوده یا باشند، اما این درصد بسیار اندکی از مردم هستند. در این بین باید فعالان سیاسی داخلی و خارجی و سلبریتیهای اوپوزیسیون از هر طیف که بر طبل جنگ و جنگ طلبی میکوبند را به عنوان دشمن درجه یک ایران شناسایی کرد. وقتی عموم مردم نیز باور دارند که حتی بدون درگیری نظامی تغییراتی پیش روی کشور است، آنکه تنها راه حل را جنگ میداند جز خائن و بیوطنی نیست که در پی منافع خود یا گروهی است که وابستهی آن است. پاینده ایران.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY