Telegram Web Link
Elihu_Lauterpacht_The_Life_of_Hersch_Lauterpacht_Cambridge_University.pdf
4 MB
زندگی هرش لاوترپاخت،

به قلم الیهو لاوترپاخت،

به زبان انگلیسی.

@iranianlls
انجمن‌حقوق‌شناسی
قضیۀ_شرکت_نفت_ایران_و_انگلیس_در_زندگی‌نامۀ_هرش_لاوترپاخت.pdf
هرش لاوترپاخت و قضیۀ شرکت نفت ایران و انگلیس

مهدی جوادی


هرش لاوترپاخت (۱۸۹۷-۱۹۶۰) را با تدریس حقوق بین‌الملل و آثارِ پیشرو و ماندگارش در این زمینه، مانند نقش حقوق بین‌الملل در جامعۀ [مشترکات] بین‌المللی و یا ویراست و بازنویسی حقوق بین‌الملل اوپنهایم، می‌شناسند. به علاوه، این دانشمند برجسته متصدی مسئولیت‌ها و مقام‌هایی بوده که بر شهرت او افزوده است: نظیر عضویت در کمیسیون حقوق بین‌الملل سازمان ملل متحد و دیوان بین‌المللی دادگستری. شهرت و اعتبار او تا حدی است که «مرکز حقوق بین‌الملل لاوترپاخت» به نام و یاد او در دانشگاه کمبریج تأسیس شده است و هنوز به فعالیت خود ادامه می‌دهد.
الیهو لاوترپاخت، پسر او، نیز راه پدر را دنبال کرد و در این عرصه در جهان نامبردار شد، هرچند که به نظر نمی‌رسد هیچ‌گاه شهرت و نفوذ علمی‌اش به پدر رسیده باشد. دانشگاه کمبریج در سال ۲۰۱۰ از او کتابی منتشر کرد، با نام «زندگی هرش لاوترپاخت» که شرح سرگذشت و آثار پدرش است.
این کتاب برای علاقه‌مندان حقوق بین‌الملل خواندنی و آموزنده است، اما آنچه بر اهمیت این کتاب برای ما، ایرانیان، می‌افزاید، بخش‌هایی است دربارۀ نقش هرش لاوترپاخت در قضیۀ شرکت نفت ایران و انگلیس: از دخالت او در نگارش لایحه‌ای که انگلستان به دیوان بین‌المللی دادگستری فرستاد، تا استدلال‌های حقوقی‌اش برای توقیف نفت ایران و ممانعت از فروش آن.
البته شاید نتوان از نظر اخلاقی بر لاوترپاخت ایرادی گرفت: انگلستان کشورش بود و حتی شاید بتوان گفت رفتار او در صورتی ناپسند بود و می‌شد بر آن خرده گرفت که همکاری با دولت متبوعش را در این پرونده و بحران می‌پذیرفت، آن‌گاه عملی خلاف مصالح آن می‌کرد. اما این را هم از یاد نباید برد که اگر همین لاوترپاخت بر صندلی قضاوت تکیه می‌زد، به احتمال بسیار با بی‌طرفی تمام با پرونده برخورد می‌کرد؛ همان‌طور که هم‌وطنش، آرنولد مک‌نیر، که در آن زمان ریاست دیوان بین‌المللی دادگستری را بر عهده داشت، در این پرونده رأیی داد که مطابق میل کشورش نبود، بدین توضیح که پس از طرح دعوا از سوی انگلستان، ایران به ایراد عدم صلاحیت متوسل شد و قضات دیوان نیز، با اکثریت نُه علیه پنج، رأی به عدم صلاحیت دیوان دادند و، بدین ترتیب، انگلستان از شکایت خود طرفی نبست. یکی از آن نه‌نفر آرنولد مک‌نیر بود که نه تنها به عدم صلاحیت رأی داد، بلکه حتی در نظری (Individual Opinion) که ضمیمه کرد توضیحات و حتی دلایل بیشتری برای عدم صلاحیت دیوان در این پرونده عرضه کرد.

@iranianlls
«من از آن کسانی هستم که فکر می‌کنند حقوق، بیش از آن‌که [حاصلِ] کارِ قانونگذار باشد، محصولِ مداوم (نو شَوَنده) و خودرُستۀ وقایع است.»

لئون دوگی،

تطوّرات کلی حقوق خصوصی از زمان [تصویب] کد ناپلئون (کد مدنی).

* Léon Duguit, Les transformations générales du droit privé depuis le Code Napoléon, F. Alcan, 1912, p. 3.

#اندیشه_حقوقی

@iranianlls
فراخوان_سومین_دوره_دیپلم_بین_المللی.pdf
508.7 KB
فراخوان سومین دوره آموزشی روانشناسی جنایی_قانونی با همکاری دانشگاه‌های علامه‌ طباطبایی و پوآتیه فرانسه

@iranianlls
📰از تئوری‌‏ها چنان‏ آرام سخن می‏‌گفت که به راحتی می‌‏شد یادداشت برداشت. هر سوالی را با دقت می‌‏شنید، جواب می‌‏داد و دوباره به بحث برمی‏‌گشت. نه اهل حاشیه‌‏روی بود، نه وقت کلاس را با خاطره‏‌گویی پر می‌‏کرد. هر قدر که او خلوتش روزگار می‌‏گذراند، نه جامعه آرام بود و نه ما؛ پرجنب‌و‌جوش بودیم. می‌‏خواستیم همه چیز را زود بخوانیم، زود به‌‏کار ببندیم تا مگر مفاهیم اندیشه سیاسی به‌‏سرعت عینیت پیدا کند، تا مگر توسعه سیاسی به‌‏سرعت رخ دهد. مشتاقانه می‌‏خواندیم و با حرارت بحث می‏‌کردیم، برای پیروزی بی‏‌تابی می‏‌کردیم و پذیرای شکست نبودیم، نمی‏‌دانستیم این مسیر چقدر طولانی و آمیخته با رنج است. ما شتاب داشتیم درباره انقلاب بیشتر بدانیم و او کتاب «انقلاب و بسیج سیاسی» را به محمدرضا شجریان تقدیم می‏‌کرد، شتاب داشتیم مسیرهای گوناگون توسعه را با خواندن کتاب «ریشه‏‌های اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی» کشف کنیم، اما دکتر اکبر یادآور می‌‏شد که این «استاد فاضل» ترجمه‌‏اش را به کیومرث بشیریه تقدیم کرده با این امید که «فارغ از شر و شور دموکراسی و دیکتاتوری» بزرگ شود. 🗞

🔖متن کامل: 800 کلمه
زمان مطالعه: 4 دقیقه

@goftemaann🦉
🔴 گزیده ای از انتقادات ۶ نفر از حقوقدانان در خصوص رای وحدت رویه شماره ۸۴۷ دیوان عالی کشور درباره قابل ابطال بودن معامله وکیل در صورت عدم رعایت مصلحت موکل در ویکی حقوق درج شد.

🔸سید عباس بلادی
رییس شعبه دیوانعالی کشور

🔸سید عباس موسوی
قاضی پیشین دیوانعالی کشور

🔸نجات الله ابراهیمیان
حقوقدان پیشین شورای نگهبان

🔸فرهاد ایرانپور
عضو هیات علمی دانشگاه تهران

🔸حسن بادینی
عضو هیات علمی دانشگاه تهران

🔸محمدهادی جواهرکلام
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی

🔴 جهت مشاهده این انتقادات کلیک نمایید.

🌐 @iranian_law
صُلحیۀ بلد،

شعری از ادیب ‌الممالک فراهانی
،

مربوط به یادداشت زیر.

@iranianlls
انجمن‌حقوق‌شناسی
Photo
نگاهی کوتاه به شعر صُلحیۀ بلد از ادیب ‌الممالک فراهانی

مهدی جوادی

آن‌چه در پست قبل آمده شعری است از ادیب ‌الممالک فراهانی که گاه آن را «قاضی صلحیۀ بلد» و گاه نیز «صلحیۀ بلد» نامیده‌اند. این شعر شرح شکایت، واقعی و یا خیالی، است که شاعر در سال ۱۳۲۹ قمری برابر با ۱۲۸۹ شمسی به عدلیه برده و، به رغم آن‌که خود را در آن محق می‌دیده، نتوانسته است به حق مورد ادعایش برسد.
عدلیۀ وقت در این شعر دخمه‌ای است تاریک شبیه به گور و قاضی آن نیز پیرمردی است استخوانی ولی متکبر و مغرور. سنجیدن صحت قول ادیب الممالک در این باب برای ما ممکن نیست؛ اما از آن‌جا که در آن زمان عدلیه تازه، آن‌هم به صورتی متزلزل، بنا شده بود، بعید نیست اگر حق با او باشد. اما، حتی به فرض آن‌که در این مورد حق به جانب ادیب الممالک باشد، شرح دادخواهی او و نتایجی که از محکوم‌شدن خود می‌گیرد نشان می‌دهد که بر پا شدن عدلیه و محاکم جدید به معنای راه‌یافتن و استقرار مفاهیم حقوق نوین در افکار عموم مردم نیست.
ادیب الممالک، در مقام خواهان این دعوا، خدا را به شهادت می‌گیرد و سپس جبرائیل و پیامبر و ائمۀ اطهار و اصحاب رسول و، خلاصه، کسانی را که قاضی بدیشان دسترسی نداشته است. برای همین هم قاضی دعوای شاعر را محکوم به بطلان می‌کند. شاعر نیز دعوا را به دیوان تمیز می‌کشاند و آن‌جا را هم شکست‌خورده ترک می‌کند، چون تمام قضات بر سر درستی رأی قاضی صلحیۀ بلد هم‌داستان‌اند. در نهایت، ادیب الممالک می‌ماند و رأیی که به سودش نیست و این شعر که، در آن، نخست، بر آن قاضی صلحیه لعنت می‌فرستد و سپس نفرینش را روانۀ صنف قاضیان می‌کند و در نهایت از خدایی که قاضی شهادتش را در دادگاه نپذیرفته بود می‌خواهد که ستون عدلیه را از جای برکند. به علاوه، به آن قاضی صادرکنندۀ رأی و دیگرانی که حکمش را تأیید کرده‌اند، کفر و ارتداد هم نسبت می‌دهد، تا نشان دهد از قدرت تکفیر غافل نیست.
ولی آیا این ناله‌ها و نفرین‌ها در این شعر طنزآمیز واقعاً زبانِ حالِ ادیب‌ الممالک است، یا او می‌خواهد، با ظرافت و زیرکی، زشتیِ کار کسانی را نشان دهد که، بی‌آن‌که ‌هیچ دلیل و مدرکی در دست داشته باشند، برای اثبات ادعایشان تنها خدا و اولیاء‌اش را شاهد قول خود می‌گیرند و چون به مقصود نمی‌رسند، از حربۀ تکفیر و نفرین سود می‌برند؟
پاسخ این سؤال برای ما روشن نیست و ناگزیر از آن می‌گذریم؛ همان‌طور که دربارۀ ارزش ادبی این شعر نیز سخنی نگفتیم. (۱) اما حتی اگر این سخنان به قصدِ تمسخر مدعیانِ بی‌دلیل سروده شده باشد، نشان می‌دهد که در آن روزگار بوده‌اند کسانی که از اهمیت آیین دادرسی، این ابداع سودمند بشری، بی‌خبر بوده‌اند و یا استبداد قضایی را به نفعِ خود می‌دیدند و آرزویِ احیاء روزگاری را داشتند که قاضی بتواند به میل خود، و بدون نیاز به دلیل و مدرک، به سود هرکس که می‌خواهد رأی دهد. و آیا هنوز هم اشخاصی از این دست در میان ما نیستند؟

پانوشت‌ها
(۱) برای دیدن اشاره‌ای به این شعر به عنوان نمونه‌ای قابل‌قبول در طنز مشروطه، بنگرید به: محمدرضا شفیعی کدکنی، با چراغ و آینه، تهران، سخن، چاپ ۷، ۱۴۰۱، ص. ۶۵.
(۲) بسیاری از بزرگان ادبیات ما در مذمت بعضی از قاضیان سروده‌ها و نوشته‌هایی دارند که اگر صاحب‌همتی آن‌ها را گرد آورد، بی‌تردید حاصل کارش از چند دفتر می‌گذرد. برای مثال، عبید زاکانی، در فصل سوم رسالۀ تعریفات (ده‌فصل) می‌نویسد: «القاضی: آن‌ که همه‌کس او را نفرین کنند... نائب القاضی: آن که ایمان ندارد... الوکیل: آن که حق را باطل گرداند. العدل (شاهد عادل): آن که هرگز راست نگوید... الوخیم: عاقبت ایشان. الدرک الاسفل: مقام ایشان. بیت النّار: دار القضا... الرشوه: کارساز بیچارگان...» (کلیات عبید زاکانی، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، گلشایی، ۱۳۵۲، صص. ۳۲۷-۳۲۶) و یا در باب چهارم اخلاق الاشراف، هنگامی که می‌خواهد روشی را که مردم زمانه‌اش در باب عدالت پیش گرفته‌اند و مذهب مختار آنان شده است توصیف کند، چنین می‌نویسد: «اما مذهب اصحابنا آن‌که این سیرت (یعنی عدل‌ورزیدن) را اسوء سیر دانسته‌اند و گفته‌اند که عدالت مستلزم خلل بسیار است...» (همان، ص. ۲۴۲) اما نباید کارِ بزرگانی چون عبید را با شعر ادیب الممالک یکسان پنداشت. طنز و هجو ادیب الممالک آیین دادرسی را هدف گرفته است؛ در حالی که آن بزرگان از استبداد قاضیان دوران خود می‌نالیده‌اند و در آرزوی آن بوده‌اند که استبداد و خودسری این جماعت از میان برود.

@iranianlls
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میلاد نود‌و‌یک سالگی استاد دکتر سید حسین صفایی

@iranianlls
انجمن‌حقوق‌شناسی
میلاد نود‌و‌یک سالگی استاد دکتر سید حسین صفایی @iranianlls
برای تولد استاد دکتر سید حسین صفایی

تهمورث بشیریه
رئیس انجمن علمی حقوق‌شناسی



اگر برای هر صفتی، معدنی باشد، او، معدن شرافت و تواضع است. هر حقوق‌خوانده‌ای، کامی از علمش ستانده و هر جای که بگردیم، جز نام نیک از او نمانده. بی حاشیه، می‌نشیند و بی طمطراق، برمی‌خیزد. با آنکه بحر است در حقوق، از بزرگی، پیش بزرگان دیگر فروتنی می‌کند. یادم هست در جلسه‌ای در خانه اندیشمندان علوم انسانی در مورد استاد فقید دکتر کاتوزیان گفت که او را در علم از خود والاتر می‌بینم و ما می‌دیدیم که از سر معرفت می‌گوید آنچه را که گفتنش برای دیگران سهل و ممتنع است.
دهه‌هاست که همه جامعه حقوقی و بلکه کل جامعه، به‌واسطه، مدیون او هستند اما بی اشارتی به آن، پذیرای خاص و عام در منزلش است؛ ساده، بی تکلف و بی ادعا.
مقید است که با سختی‌های جسمیِ این روزهایش، مهمان را گرامی دارد و پیش پای او بلند شود و از آثار جدیدش هدیه دهد. هنوز تدریس دارد و خود را به روش‌های نوین تدریس آشنا ساخته و هنوز از چشمه وجودش، بی منت، متعلمان را سیراب می‌کند.
من، وقتی می‌بینمش حالم خوب می‌شود چون گویی به دیدن دریایی رفته‌ام که انسانیت، هر لحظه در آن موج می‌زند و گویی، خورشیدی را یافته‌ام که شعاع گرمایش، سردی جان را می‌زداید.
او، استاد دکتر صفایی‌، امروز نود‌و‌یک ساله شد.
میلادش مبارک و سایه ارجمندش مستدام!

@iranianlls
2024/11/18 09:28:35
Back to Top
HTML Embed Code: