Telegram Web Link
Forwarded from ایران بوم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرامگاه یعقوب لیث

کاری از گروه شاهین

@iranboom_ir
این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست

زنده‌یاد «دکتر خسرو فرشیدوَرد» - استاد زبان و ادبیات دانشکده ادبیات دانشگاه تهران - این چامۀ زیبا را بر روزگار کوچیدگان از وطن سروده‌اند. در گوشه‌گوشۀ این چامۀ دلاویز، رسن‌های ناپیدا، اما استوار بازگشت به هویت ملی و فرهنگی ایرانیان به چشم می‌خورد. این سرودۀ زیبا را با هم می‌خوانیم.


این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختـــــــــرِ چشم‌آبیِ گیسوی‌طلایی
طناز و سیه‌چشــم، چو معشوقۀ من نیست
آن کشور نو، آن وطــــنِ دانش و صنعت
هرگز به دل‌انگیـــــزیِ ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کَلگری و نیس و پکن نیست
در دامنِ بحر خزر و ساحــــل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گل‌های دلاویــــز شمیران
عطری است که در نافۀ آهوی خُتن نیست
آواره‌ام و خسته و سرگشته و حیران
هر جا که رَوَم، هیچ کجا خانۀ من نیست
آوارگی و خانه‌به‌دوشی چه بلاییست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هر کس که زَنَد طعنه به ایرانی و ایران
بی‌شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بُوَد دامنۀ آلپ
چون دامن البرز پر از چین و شکن نیست
این کوه بلند است، ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست، ولی رود تجن نیست
این شهر عظیم است، ولی شهرِ غریب است
این خانه قشنگ است، ولی خانۀ من نیست

 

لازم به توضیح است که استاد خسرو فرشید‌ورد متولد ۱۳۰۸ در ملایر بود و پس از اخذ مدرک دکترا در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد.
عنوان برخی از کتاب‌های فرشیدورد عبارتند از:
1-«ج‍م‍ل‍ه‌ و ت‍ح‍ول‌ آن‌ در زب‍ان‌ ف‍ارس‍ی»(1375/ انتشارات امیر کبیر)
2-«پ‍ی‍رام‍ون‌ ت‍رج‍م‍ه»‌(م‍ج‍م‍وع‍ه‌ م‍ق‍الات‌/1381/ وزارت‌ ف‍رهنگ‌ و ارش‍اد اس‍لام‍ی)‌
3-«ام‍لا، ن‍ش‍ان‍ه‌گ‍ذاری‌، وی‍رای‍ش‌: ب‍رای‌ ن‍اش‍ران‌، وی‍راس‍ت‍اران‌، دب‍ی‍ران‌، م‍درس‍ان‌ ادب‍ی‍ات»(1375/ انتشارات صفی‌علیشاه)‌
4-«ح‍م‍اس‍ه‌ ان‍ق‍لاب»‌(م‍ج‍م‍وع‍ه‌ ش‍ع‍ر ه‍م‍راه‌ ب‍ا م‍ق‍دم‍ه‌ای‌ درب‍اره‌ ش‍ع‍ر ام‍روز از خ‍س‍رو ف‍رش‍ی‍دورد)
5-« درب‍اره‌ ادب‍ی‍ات‌ و ن‍ق‍د ادب‍ی»( 1363/ انتشارات ام‍ی‍رک‍ب‍ی‍ر)
6-«در گ‍ل‍س‍ت‍ان‌ خ‍ی‍ال‌ ح‍اف‍ظ: ت‍ح‍ل‍ی‍ل‌ ت‍ش‍ب‍ی‍ه‍ات‌ و اس‍ت‍ع‍ارات‌ اش‍ع‍ار خ‍واج‍ه‌»(1357/نشر تهران)
7-«دس‍ت‍ور م‍خ‍ت‍ص‍ر تاریخی زبان فارسی»(1387/ انتشارات زوار‏ )
8-«دس‍ت‍ور م‍ف‍ص‍ل‌ ام‍روز ب‍ر پ‍ای‍ه‌ زب‍ان‍ش‍ن‍اس‍ی‌ ج‍دی‍د: ش‍ام‍ل‌ پ‍ژوه‍ش‍‌ه‍ای‌ ت‍ازه‌ای‌ درب‍اره‌ آواش‍ن‍اس‍ی‌ و ص‍رف‌ و ن‍ح‍و ف‍ارس‍ی‌ م‍ع‍اص‍ر و م‍ق‍ای‍س‍ه‌ آن‌ ب‍ا ق‍واع‍د دس‍ت‍وری‌»(1382/ نشر سخن)
9-«دستوری برای واژه‌سازی : ترکیب و اشتقاق در زبان فارسی ، ترکیب و تحول آن در زبان فارسی»(1387/ نشر زوار)
10-«ص‍لای‌ ع‍ش‍ق»‌(دف‍ت‍ر ش‍ع‍ر/1380/انتشارات امید مجد)
11-«گ‍ف‍ت‍اره‍ای‍ی‌ درب‍اره‌ دس‍ت‍ور زب‍ان‌ ف‍ارس‍ی»‌(ت‍رج‍م‍ه‌ و ن‍گ‍ارش‌/1375/ انتشارات امیرکبیر)
12-«ل‍غ‍ت‌س‍ازی‌ و وض‍ع‌ و ت‍رج‍م‍ه‌ اص‍طلاح‍ات‌ ع‍ل‍م‍ی‌ و ف‍ن‍ی‌ و ی‍ادداش‍ت‍ه‍ای‌ درب‍اره‌ ف‍ره‍ن‍گ‍س‍ت‍ان‌ و ب‍رن‍ام‍ه‌ری‍زی‌ ب‍رای‌ زب‍ان‌ و ادب‍ی‍ات‌ و ت‍اری‍خ‌ زب‍ان‌ ف‍ارس‍ی»‌(ت‍رج‍م‍ه‌ و ن‍گ‍ارش‌/138/ انتشارات سوره مهر)
13-«م‍ق‍ای‍س‍ه‌ ق‍ی‍ود و ع‍ب‍ارات‌ ق‍ی‍دی‌ ف‍ارس‍ی‌ ب‍ا واژه‌ه‍ا و ع‍ب‍ارات‌ ه‍م‍ان‍ن‍د آن‌ در ع‍رب‍ی»(نشر اصفهان)‌
14-«ن‍ق‍ش‌ آف‍ری‍ن‍ی‌ه‍ای‌ ح‍اف‍ظ: ت‍ح‍ل‍ی‍ل‌ زی‍ب‍اش‍ن‍اس‍ی‌ و زب‍ان‌ش‍ن‍اخ‍ت‍ی‌ اش‍ع‍ار ح‍اف‍ظ»(1375/ نشر صفی‌علیشاه)
15-«تاریخ مختصر زبان فارسی از آغاز تا کنون»(1387/ نشر زوار)
16-«ف‍ارس‍ی‌[ک‍ت‍اب‌‍‌های درس‍ی‌] س‍ال‌ س‍وم‌ دب‍ی‍رس‍ت‍ان»‌ (م‍ول‍ف‍ان‌ خ‍س‍رو ف‍رش‍ی‍دورد، ح‍س‍ن‌ اح‍م‍دی‌ گ‍ی‍وی/ نشر تهران)‌
17-«ع‍رب‍ی‌ در ف‍ارس‍ی»(1373/ انتشارات دانشگاه تهران)‌
18-«دستور مختصر امروز بر پایه زبان‌شناسی جدید: شامل پژوهش‌های تازه‌ای درباره آواشناسی و صرف و نحو فارسی معاصر و مقایسه آن با قواعد دستوری انگلیسی و فرانسه و عربی، با اشاراتی به فارسی قدیم و زبان محاوره‏ »(1388/ نشر سخن)

در سال 1377 نیز كمال حاج سید جوادی کتابی با عنوان «یادگارنامه استاد دکتر خسرو فرشیدورد» توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درباره این استاد زبان و ادبیات فارسی منتشر کرد.
در این کتاب به مباحثی چون دکتر فرشیدورد و فرهنگ و ادب ایران، ترجمه احوال استاد، کتاب‌شناسی کتاب‌ها و مقالات دکتر خسرو فرشیدورد، و نگاهی به آثار و نظریات ادبی و زبان‌شناسی او پرداخته شده است.

http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/2367-in-khane-ghashang-ast-khane.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
بادرنگ و کاردک و شنبلید، گل‌های جشن‌های دیگان
دکتر شاهین سپنتا
http://www.iranboom.ir/jashnha/78-dei/10930-jashn-deigan.html

@iranboom_ir
پاسخ یعقوب لیث - سرودهٔ شادروان پژمان بختیاری

دی کافتاب سایه ز فرق جهان گرفت
دامن کشان به دامن مغرب مکان گرفت
پنداشتم که گوشه‌ی راحت توان گرفت

غافل که در سراچه‌ی هستی رفاه نیست
آسودگی خوش‌ست، درین عرصه آه نیست

خورشید و پیروان برازنده‌گوهرش
وین گوی تیره‌منظر و ماه منورش
وان روشنان جلوه‌گر از بام و از درش

پیوسته در بسیط جهان در کشاکش‌اند
تا روز حشر یکسره محکوم گردش‌اند

دنیا نه جای راحت و نه گاه ایمنی است
جولانگه شقاوت و میدان ریمنی است
این خاک توده، عرصه‌ی بیداد و دشمنی است

گیتی مصاف‌گاه زبون‌ست و پنجه‌ور
اصل وجود فرع نزاعی است مستمر
 
چون روشنی ز دامن مغرب زدوده شد
آموده جیب چرخ به شنگرف سوده شد
افشانده بر زمینه‌ی شنگرف دوده شد

بانوی شب ز روی نکو پرده برکشید
از پرنیان ابر به صد عشوه سرکشید

حیرت فزوده ماه سپهرآشیان مرا
دامان گرفت دست بلند آسمان مرا
چون بیهُشان کشید به خود کهکشان مرا

لختی جدا ز کشمکش خاکیان شدم
پندار جو به منظر افلاکیان شدم

برتر شدم ز عرصه‌ی کیوان و مهر و ماه
بس کوکب سپید در آن ورطه‌ی سیاه
دیدم به چشم و تجزیه کردم به عقل... آه

کانجا هم این کشاکش و غوغا به کار بود
این جذب و دفع و جنگ و جدل برقرار بود

ناگه ز طرف دشت همایون دروگری
در کسوتی کبود چو رعنا صنوبری
آمد فراز و داشت خرام موقری

داسی به دستش اندر تابان چو ماه نو
برگشته خسته جسم و دل آسوده از درو

مانند سبزه جای به دامان جو گرفت
گرد از جببین فشاند و به پاکی وضو گرفت
فرخنده روز آن‌که ز جان راه او گرفت

بدبخت آن که چون من در راه زندگی
نه جسته راز عصیان نه رمز بندگی

در روح عاصی‌ام اثری از امید نیست
راهی به غیر شک و تزلزل پدید نیست
این شام تیره حامل روز سپید نیست
آسودگی ز خاطر پردرد من جداست
آن را که دین نباشد آسودگی کجاست

فرض خدا ادا شد و دهقان برزگر
دستار توشه‌یی که گره داشت بر کمر
بگشاد و گشت گرم تناول ز ماحضر

چون نفس بردبارش از آن کامیاب شد
شکر خدای گفت و لب جو به خواب شد

ماه از بر سپهر خرامان به صد جلال
دهقان به خواب و خاطرش آسوده از ملال
داسش به نور بدر درخشنده چون هلال

گفتی به خواب خوش در مردی‌ست لشگری
وان داس خوشه‌چینش تیغی‌است جوهری

سرخوش ز لطف جلوه‌ی آن منظر آمدم
در عرصه‌ی خیال به جولان درآمدم
یادی ز خسروان همایون‌فر آمدم

آن منظرم به جلوه‌گه باستان کشید
دامان گرفت و بر سر این داستان کشید

دیدم به چشم خسته که یعقوب پهلوان
در بستر اوفتاده به آیین خسروان
روحش بسان کوه توانا و تن نوان

و اینک پیام وعد و وعیدی برون ز حد
بر حضرتش ز معتمد آورده معتمد:

«بدرود از خلیفه‌ی اسلامیان پناه
بر میر سیستان شه فرخنده دستگاه
زیبنده‌ی نگین و فروزنده‌ی کلاه

کز راه صلح و رسم صفا درگدشته است
تومار دوستی به خطا درنوشته است

ایدون شنیده‌ام که سر کینه‌گسترش
پرباد گشته از دم بی‌مایه لشگرش
گویی به جسم خسته گرانی کند سرش
خواهد به گرز کین سر و مغفر بکوبمش
چون مشت خاکی از در هستی بروبمش

ای بینوا امیر همه مؤمنین منم
دارای شرع و حافظ ارکان دین منم
بگشای اگر دو چشم تو بیناست کاین منم

رو صلح کن که جنگ تو با من صلاح نیست
بازوی خویش رنجه مکن، دست من قوی‌ست

گر سر نهی به عجز تو بر خاک پای ما
ساید سرت به چرخ ز عهد و لوای ما
تا برخوری ز چشمه‌ی عدل و عطای ما

پوزش طلب که دل به تو بخشایش آورد
تسلیم شو که مهر من آسایش آورد

باز آی تا به روز تو نور بهی دهم
پروانه‌ی امارت و فر شهی دهم
فرمان‌پذیر تا به تو فرماندهی دهم

لشگر مکش که در پی ما نیز لشگری‌ست
بس کن ز سروری که مرا هم بر آن سری‌ست».

در خنده شد سپهبد ازین حیله‌پروری
گفتش به طعنه: «بس کن ازین یاوه‌گستری
زین لشگری بگوی بدان شوخ منبری
کای خصم دین حق، سخن آخر ز دین مگوی
بر گوی از آنچه خواهی اما ازین مگوی

این جاه شهریاری و گاه پیمبری
این فر و سربلندی و شاهی و برتری
دانی ز کیست ای شده ز انصاف و حق ‌بری

این تاج خسروی به تو ز ایرانیان رسید
ز ایرانیان به کشور ایران زیان رسید

بومسلم این بلند بنا را فکند پی
عباسیان ز پرتو تدبیر و تیغ وی
جستند جا به مسند شاپور و گاه کی
هارون بدسرشت ز یحیای برمکی
بر متکای دولت و دین گشت متکی

ایرانیان اگرچه صبورند و بردبار
شوخند و شاعرند و ظریفند و می‌گسار
اما به روز کار چو کوهند استوار

گر توسن از تحمل ایرانیان شوی
ناگه اسیر چنگل شیر ژیان شوی

اکنون میان ما و تو جز تیغ تیز نیست
کاری به غیر جنگ و رهی جز ستیز نیست
حیلت مجو که حیله درین رستخیز نیست

با مرد رویگر به سیاست سخن مگوی
زان عهد استوار حکایت به من مگوی

ایران‌سپه سرشته ز عزم و دلاوری‌ست
آرام ما به سایه‌ی شمشیر جوهری‌ست

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/11436-yaghob-lais.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
#ایران_دورت_بگردم - آرامگاه یعقوب لیث صفاری، دزفول
عکاس: حسین زندی

@iranboom_ir
دهم دی‌ماه (۱۲۹۱، شیراز) زادروز استاد یحیی ماهیار نوابی، از مفاخر فرهنگی ایران، ادیب و زبان شناس است. یادش گرامی باد.
@iranboom_ir

استاد ماهیار نوابی «زندگی نامه و آثار»

محمود طاوسی

 دکتر یحیی ماهیار نوابی در یازدهم مهرماه 1379، دور از وطن و هنگامی که برای دیدار فرزندش به سوئد سفر کرده بود، بر اثر ایست قلبی، در حالی که همراه دخترش، میترا، عازم منزل بود بدرود زندگی گفت. خود او، آرزو داشت، نه در بستر بلکه ایستاده و بر پا بمیرد. باری، جامعه فرهنگی ایران، با از دست دادن او، از خدمتگزاری آگاه و پژوهنده ای توانا محروم ماند. روانش شاد. استاد نوابی ذهنی وقاد و نظری تیزبین و دل بستگی کم نظیر به ادبیات و زبان و فرهنگ کهن ایران داشت؛ در کلاس درس، با نشاط و شادابی حضور می یافت و این حال را به شاگردانش القا می کرد. هرگز دمی از آموزش باز نایستاد. حتی، در دیدارهای دوستانه، همکاران و شاگردانش، که بیشترشان خود به درجه کمال علمی رسیده بودند، از محضرش بهره مند می شدند و نکته ها می آموختند. هر دیدارش برای آنان مجلس درس بود. استاد نوابی در دهم دی ماه 1291، در یکی از خانواده های اصیل شیرازی، چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در شیراز و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون و دبیرستان البرز تهران گذراند. پس از اخذ مدرک لیسانس ادبیات، دوره دکتری آن رشته را نیز در 1325 در دانشگاه تهران به پایان برد و پایان نامه اش را درباره کتیبه بغستان (بیستون) نوشت. سال بعد، با درجه دانشیاری، در دانشکده ادبیات تبریز به تدریس پرداخت و، پس از دو سال، برای فرا گرفتن زبان های باستانی ایران به اروپا رفت و سال های 1949-1951، در مدرسه زبان های شرقی دانشگاه لندن (SOAS)، نزد پروفسور هنینگ زبان های کهن ایران را آموخت و یک سال نیز در دانشگاه کوئینگن آلمان به آموختن زبان های تخاری و ترکی کهن پرداخت...
خلاصه ماشینی:

"استاد نوابی، در دوران خدمت دولتی و پس از آن، فعالانه در مجامع معتبر فرهنگی داخلی و خارجی شرکت می‌کرد و عضویت مراکز فرهنگی زیر را داشت: ــ انجمن فرهنگ ارتش، که در سال 1347 در ستاد ارتش تأسیس شده بود تا واژه‌های فارسی را جانشین واژه‌های بیگانه رایج در ارتش سازد؛ ــ فرهنگستان زبان ایران (فرهنگستان دوم) (به عنوان عضو پیوسته) تا سال 1357؛ ــ انجمن مجموعه سنگ‌نبشته‌های ایرانی (Corpus Inscriptionum IraÎnicarum) ؛ ــ انجمن پژوهش‌های مهری (Society of Mithraic Studies) ؛ ــ کنگره تحقیقات ایرانی (به عنوان عضو مؤسس) که هر سال یک هفته در یکی از مراکز دانشگاهی کشور در شهریور ماه منعقد می‌گشت. جلد اول آن در سال 1354 جزو مجموعه پنجاه و هفت جلدی گنجینه دست‌نویس‌های پهلوی و پژوهش‌های ایرانی، با شماره 50، منتشر و جلد دوم آن در سال 1379 (یک‌سال پس از درگذشت استاد) با سرمایه انتشارات نوید شیراز به جامعه فرهنگی کشور عرضه شده است. اصل مقاله به زبان انگلیسی بوده و، برای نشر در نشریه دانشکده ادبیات تبریز، (سال هفدهم، شماره 1، 1344، ص77-90)، به فارسی برگردانیده شده است. 4. تحقیقات و پژوهش‌های استاد در زمینه زبان‌ها و ادبیات باستانی ایران که بیشتر آنها در سال‌های اشتغال ایشان در دانشکده ادبیات تبریز انجام گرفته و حایز اهمیت و فواید علمی پرارزشی است: ــ «سنگ‌نبشته بغستان (بیستون)»، که به درخواست مجله سخن تألیف شده و در همان مجله (سال سوم، آذر و دی 1325، شماره‌های 6 و 7) چاپ شده است. این مجموعه ارزشمند، که استاد نوابی چهل سال از عمر خود را صرف تدوین آن کرده است، در بر دارنده حدود صدهزار عنوان مقاله و کتاب، به ترتیب موضوعی، درباره فرهنگ، تاریخ، ادیان و هنرهای سرزمین ایران است."

دنباله نوشتار:
http://www.ensani.ir/storage/Files/20120329102756-2070-19.pdf


https://www.tg-me.com/iranboom_ir
ایران بوم
گفت‌وگو با دکتر امیربانو کریمی درباره جایگاه مظاهر مصفا در شعر و ادب فارسی http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/goftego/17610-mazaher-mosafa-9809.html قدر مصفا در زمان حیاتش شناخته نشد http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/17609-ghadr-mosafa…
سالروز درگذشت امیربانو کریمی، استاد برجسته ادبیات فارسی

امیربانو کریمی (۹ دی ۱۳۱۰ – ۱۰ دی ۱۴۰۲)، استاد سرشناس زبان و ادبیات فارسی، روز یکشنبه ۱۰ دی‌ماه ۱۴۰۲ در ۹۲ سالگی درگذشت.
امیربانو کریمی در سال ۱۳۱۰ زاده شد و پس از اخذ دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران به تدریس در این دانشگاه پرداخت. بانو کریمی متخصص در سبک هندی و صائب‌شناسی بود. او در چهارمین همایش چهره‌های ماندگار در سال ۱۳۸۳ به‌عنوان چهره ماندگار زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد.
بانو کریمی فرزند کریم امیری فیروزکوهی قصیده‌سرای برجسته معاصر، و همسر مظاهر مصفا شاعر و پژوهشگر ادبیات فارسی بود و یکی از فرزندان او علی مصفا بازیگر شناخته‌شده سینمای ایران است

@iranboom_ir

کتاب‌ها

تصحیح انتقادی قسم دوم و سوم جوامع الحکایات و لوامع الروایات (۴ جلد)، ۱۳۵۹
جمع‌آوری و حاشیه‌نویسی و تعلیق دیوان امیری فیروزکوهی در ۲ چاپ، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۵
طرح دو بیت و دویست و یک غزل از دیوان صائب تبریزی» ، انتشارات زروار، ۱۳۶۸
تصحیح دیوان حکیم فیاض لاهیجی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۲
منتخب حدیقه الحقیقه حکیم سنایی انتشارات زوّار، ۱۳۷۴

@iranboom_ir
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی طی برگزاری مراسم بزرگداشتی در ۲۶ خرداد ۱۳۸۰، دکتر یحیی ماهیار نوابی را به عنوان یکی از مفاخر ایران زمین معرفی و کتاب زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی ایشان را منتشر کرد.

@iranboom_ir
دهم دی‌ماه (۱۲۹۱، شیراز) زادروز استاد یحیی ماهیار نوابی، از مفاخر فرهنگی ایران، ادیب و زبان شناس است. یادش گرامی باد.

@IRANBOOM_IR

کتاب جرعه برخاک
یادنامه استاد دکتر یحیی ماهیار نوابی

http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/761-jore-bar-khak.html

https://www.tg-me.com/joinchat-BTli7Dy87gKr4Pr7-2LhsA
۱۲ سال پیش در ۱۱ دی ۱۳۹۱، مرتضی ثاقب‌فر ـ جامعه‌شناس، نویسنده، مترجم و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران ـ درگذشت.

از ثاقب‌فر بیش از ۱۰۰ جلد کتاب ـ تألیف و ترجمه ـ منتشر شده که بسیاری از آن‌ها جزء کتاب‌های مرجع در حوزه‌ی‌ جامعه‌شناسی و تاریخ و فرهنگ ایران به شمار می‌آیند. «بن‌بست‌های جامعه‌شناسی»، «سرشت فرمانروایی در ایران»، امپراتوری ایران تألیف دان ناردو، ایران باستان (یوزف ویسه هوفر)، هخامنشیان (آملی کورت)، تاریخ ایران کمبریج (۵ جلد)، ایران دوره‌ی پهلوی (لنچوفسکی)، رضا شاه و شکل‌گیری ایران نوین (استفانی کرونین)، کوروش بزرگ، شاهنشاهی ساسانی اثر تورج دریایی، شاهنشاهی اشکانی (یوزف ولسکی) و شاهنشاهی هخامنشی (جیمز امانوئل کوک) را ثاقب‌فر به فارسی برگردانده است. مرتضی ثاقب‌فر همچنین به سبب ترجمه‌ی کتاب ۱۵ جلدی «یونانیان و بربرها» تألیف امیرمهدی بدیع، جایزه‌ی ترجمه‌ی کتاب سال را دریافت کرده است. ۸ مجلّد از مجموعه‌ی ۱۴ جلدی «تاریخ هخامنشیان» هم با ترجمه‌ی او منتشر شده است.

@iranboom_ir
گزاری نشست «ایران ورجاوند ۴ - نقد بررسی آثار زنده‌یاد استاد مرتضی ثاقب‌فر»
سه‌شنبه ۸ اسفندماه ۱۳۹۱

https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/9251-hama-iran-varjavand-4.html

@iranboom_ir
« فدرالیسم » ، شیوه ای برای اداره ی  کشور یا  زمینه ساز « تجزیه  سرزمینی » ؟

هنگامی که در سده های پس از رنسانس ، و در گرماگرم جنگ های استعماری  ، کشور – ملت های باستانی فاصله ی بسیار خود در زمینه ی  فناوری  نطامی و صنعتی با جهان غرب دریافتند ، روشنفکران این ملت ها کوشیدند راه هایی برای  دستیابی به فناوری های نوین بیایند . از آنجا که پیشرفت صنعتی و علمی کشورهای غربی در پیوند با به کارگیری شیوه های دموکراتیک و آمایش قدرت سیاسی  و گسترش مشارکت سیاسی  در این کشورها بود ، مفهوم های سیاسی  غربی نیز به فضای اندیشه ی سیاسی  مشرق زمین راه یافتند  : اصلاحات ، انقلاب ، مشروطه ، قانون اساسی ، و در دوره های بعد ، حقوق زنان ، تمرکززدایی ، فدرالیسم  و ...
در دوره های گوناگون ، « فدرالیسم » نیز به عنوان یک شیوه ی اداره ی سیاسی پیشرفته  در برنامه های سیاستمداران ایرانی طرح شده ، بی اینکه دقت لازم و کافی برای شناخت جامعه ای که این شیوه ی غربی قرار است در آن پیاده شود ، به کار گرفته شود . مهمترین نکته در این ماجرا این است که « فدرالیسم » مانند بسیاری از مفهوم های سیاسی مدرن غربی ، دستاورد کوشش های اندیشگی سیاستمداران غربی در دوره ی پس از رنسانس و ژرف شدن درک و دریافت ملت ها از حقوق فردی و حقوق همگانی پدید آمده است .
دکتر محمدرضا خوبروی پاک ، کارشناس حقوق بین الملل در کتاب « نقدی بر فدرالیسم » کارنامه ی این شیوه ی اداره ی سیاسی در کشورهای غربی و کوشش های آغازین ایرانیان در زمینه ی آمایش قدرت سیاسی را بررسی کرده است .
برای خواندن مطلبی در معرفی این کتاب، روی پیوند (لینک) زیر کلیک کنید :

http://iranchehr.com/?p=3474

@iranboom_ir
دولت چهاردهم بدنامی برداشت دوباره از جنگل را به نام خود ثبت می کند؟!

به بهانه شکسته-افتاده برای جنگل های هیرکانی کیسه دوخته اند ...

الهه موسوی

پرده ها آرام آرام کنار می رود و ابهام های "مدیریت جنگل های هیرکانی" یکی یکی برطرف می شود. حالا مشخص می شود چرا طی تمام این سال ها جنگل را به حال خود رها کردند؛ رها کردند تا اثبات کنند که "قانون تنفس" کارآیی لازم را نداشته است و بعد استارت بزنند برای "بهره برداری دوباره از چوب هیرکانی"؛ اما قبلش باید ماده قانونی اش را مهیا می کردند. اینگونه بود که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به کار شدند تا « تبصره 1 ماده 36 برنامه هفتم توسعه » در برنامه گنجانده شد و تمام تلاش بخشی از دانشگاهیان و فعالان محیط زیست و منابع طبیعی هم نتوانست کاری از پیش ببرد. تبصره ای خلاف ماده اصلی که راه ورود مجدد مافیای چوب به جنگل است. کاری که با امضای حسن وحید پای نامه اجرای این تبصره، می رود تا هیرکانی را دوباره به ورطه فلاکت بکشاند. اما پرسش این است که آیا مردم و افکار عمومی به این کار اجازه خواهند داد ؟!  

دنباله نوشتار:
https://www.salamatnews.com/news/381088/

@iranboom_ir
استاد مرتضی ثاقب‌فر؛ جامعه‌شناس، نویسنده، مترجم و پژوهش‌گر تاریخ و فرهنگ ایران
@iranboom_ir

استاد مرتضی ثاقب‌فر (۱۳۲۱-۱۳۹۱ تهران) جامعه‌شناس، نویسنده، مترجم و پژوهش‌گر تاریخ و فرهنگ ایران، ۱۱ دی‌ماه ۱۳۹۱ بر اثر سکته مغزی درگذشت. او دارای دانشنامه‌ کارشناسی ارشدِ جامعه‌شناسی از دانشگاه رنه دکارت (سوربن) فرانسه است. وی همچون شادروان همایون صنعتی زاده از کوشاترین مترجمان ایران معاصر در حوزه ایرانشناسی بود. ثاقب‌فر بیشترین شمار ترجمه در زمینه تاریخ هخامنشی را در ایران دارا بوده و شماری از مهمترین منابع و مراجع اصلی در زمینه هخامشی‌پژوهی به دست او به فارسی ترجمه شد. ضمن اینکه سبک یکتا و شیوه دقیق ترجمه او در دیگر آثار این حوزه کمتر دیده شده‌است. او با توجه به مولف بودن خودش در زمینه ایرانشناسی، هرجا که نوشتار اصلی را دچار خطا و یا بی انصافی میدید، در پاورقی یا مقدمه ایرادات را به خواننده یادآور می‌شد.

از وی تاکنون بیش از ۱۰۰ جلد کتاب، تألیف و ترجمه، منتشر شده است که اکثر آن‌ها جزو کتاب‌های مرجع در حوزه‌ جامعه‌شناسی و تاریخ و فرهنگ ایران به شمار می‌آیند. «شاهنامه و فردوسی و فلسفه تاریخ ایران»، «بن‌بست‌های جامعه‌شناسی» از نوشته‌های ایشان است و از ترجمه‌های ثاقب‌فر می‌توان به «یونانیان و بربر‌ها» امیرمهدی بدیع، مجلدات «تاریخ کمبریج» مجموعه ۱۴ جلدی «تاریخ هخامنشیان» دانشگاه خرونینگن هلند و «اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری» ماکس وبر اشاره کرد. او به عنوان عضو هیئت علمی کنگره بین‌المللی هزاره شاهنامه برگزیده شده بود.
 

دوران کودکی و نوجوانی

نهم اَمرداد ۱۳۲۱ خورشیدی در خیابان بلورسازیِ تهران در خانه‌ای که پیش‌تر از آنِ مشیرالسلطنه – صدراعظم استبداد صغیر- بود، متولد شد. تا ۱۰ سالگی که مجموعهٔ خانه و باغ به فروش رفت، در آنجا زندگی می‌کرد. تا پنجم ابتدایی به دبستان رازی می‌رفت و سال ششم را در دبستان رودکی که در کوچه شیرین، روبروی دبستان منوچهری – دانشگاه امیرکبیر امروزی- بود، به پایان رساند. آقای «خسروانی» مدیر آن مدرسه بود. سپس در دبیرستان رازی – متعلق به هیئت غیرمذهبی فرانسویان در تهران- به مدیریت موسیو «آندریو» و معاونت آقای «استوانی» و «دکتر اسماعیل رباطی» تحصیل کرد.

 

فعالیت‌های علمی

از سال ۱۳۵۶ با ترجمه کتاب جامعه‌شناسی و فلسفه امیل دورکیم وارد حوزه رسمی ترجمه شد. و در سال بعد برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربون (رنه دکارت در پاریس) رفت. او پس از یورش عراق به ایران و آغاز دفاع مقدس در سال ۱۳۵۹، به کارشناسی ارشد بسنده کرده و دکتری را رها کرد و به کشور بازگشت. در سال ۱۳۶۴ دومین اثر خود شاهنامه و فلسفه تاریخ ایران را نوشت. در سالهای بعدی به همکاری با احمد بیرشک در دانشنامه بزرگ فارسی پرداخت. در دهه ۷۰ کار در مجله دانشمند و همچنین نگاه نو را آغاز کرد. و سپس بیشتر به ترجمه در زمینه تاریخ ایران باستان به ویژه دوران هخامنشی پرداخت.

 

کتاب‌های تالیفی

راهنمای تألیف، ترجمه و ویرایش (مهاب قدس، ۱۳۶۵)
شاهنامه و فردوسی و فلسفه تاریخ ایران (معین و قطره، ۱۳۷۷)
بن‌بست‌های جامعه‌شناسی (بیستون، ۱۳۷۸)
جامعه‌شناسی و ریاضیات
بررسی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگ ایل کردی بلوچستان
بررسی وضع کارمندان مراکز جوانان در ‌ایران (موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، ۱۳۵۰)


مقالات

تازیانه بهرام، کوبهٔ بیدارگر
سوگنامه رستم و سهراب
مرگ کیخسرو
سوگنامه فرود
اهمیت شناخت عقاید و تلقیات جوانان در بررسی مسائل آنان
سلسله مقالات «مفاهیم و محاسبات آماری به زبان ساده»
روشهای ریاضی در علوم اجتماعی
یادداشت بر ترجمهٔ کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری اثر ماکس وبر
بن‌بستهای جامعه‌شناسی
علم یونانی، جهل ایرانی، عدل عباسی
فلسفه تاریخ ایران و شاهنامه فردوسی
حماسه ملّی و فلسفهٔ تاریخ
ناسیونالیسم ایرانی و «مساله ملیت‌ها» در ایران
رفتارشناسی جانوری یا جامعه‌شناسی جانوری؟
ارسلان پوریا هم رفت
گزندهای تعصب (نقدی بر کتاب پیامبر آریایی)
دین مهر در جهان باستان


دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/8938-ostad-saghebfar-dar-gozasht.html
استاد مرتضی ثاقب‌فر؛ جامعه‌شناس، نویسنده، مترجم و پژوهش‌گر تاریخ و فرهنگ ایران
بخش ۲
@iranboom_ir

کتاب‌های ترجمه

اصول فلسفه (از فرانسه)
خیابان پرولتر سرخ
روح سرمایه‌داری و اخلاق پروتستانی (ماکس وبر، از فرانسه، جامی، 1388)
یک رمان
گالیله، تولد فیزیک (از فرانسه، دانشمند، ۱۳۷۲)
تاریخ پزشکی در جهان، جلد ۱ تا ۸ (جلد یکم، از فرانسه، نشر دانشنامه فارسی، ۱۳87)
آمریکای پیش از کلمب (از فرانسه)
تاریخ پزشکی در جهان، جلد ۸ (از فرانسه)
خلاصه زندگینامه علمی دانشوران (از انگلیسی)
سرزمین و مردم مجارستان (از انگلیسی)
روان‌شناسی جدید (از فرانسه)
رساله‌ای درباره آزادی‌ها (از فرانسه)
جامعه‌شناسی معاصر آلمان (از فرانسه)
فرهنگ و دموکراسی (گی ارمه، از فرانسه، ققنوس، ۱۳۷۶)
قدرت اراده (از فرانسه، ققنوس، ۱۳۷۷)
چگونه بر خود مسلط شویم
جامعه‌شناسی و فلسفه (امیل دورکیم، فرانسه، مرکز مطالعه فرهنگ‌ها، ۱۳۶۰)
دیباچه‌ای بر جامعه‌شناسی (استفن مور، از انگلیسی، ققنوس، ۱۳۷۷)
ایدئولوژی‌های مدرن سیاسی (از انگلیسی)
اجرای پیمان‌نامه حقوق کودک (از انگلیسی)
هویت‌های مرگبار (امین معلوف، از فرانسه، ققنوس، ۱۳۸۲)
عصر عطش (آرتور کویستلر، از فرانسه، سحر، ۱۳۶۳)
موسیو ابراهیم
اُسکار و مادام رُز
پسر نوح
جهان باستان، دان ناردو (از انگلیسی)
امپراتوری ایران، دان ناردو(از انگلیسی، ققنوس، ۱۳۷۸)
کوروش بزرگ، ژراژ ایسرائل (از فرانسه، ققنوس، ۱۳۷۹)
یونانیان و بربرها، امیر مهدی بدیع - جلد ۱،۴،۵ (از فرانسه، توس)
تاریخ ایران کمبریج (جلد ۱ و ۲، سرزمین ایران) (از انگلیسی)
تاریخ جهان باستان کمبریج، جلد ۵، ۷، ۱۱ و ۱۲ (از انگلیسی)
تاریخ جهان باستان کمبریج، جلد ۴ ایران هخامنشی (از انگلیسی)
تاریخ هخامنشیان دانشگاه خرونینگن هلند - جلد ۱ تا ۱۴ (از انگلیسی و فرانسه و...)
ایران باستان، جوزف ویزه هوفر (از انگلیسی، ققنوس، ۱۳۷۷)
از ‌ایران زرتشتی تا اسلام (شائول شاکد، از انگلیسی، ققنوس، ۱۳۸۱)
دائرةالمعارف دانش بشر
ایران در دوره پهلوی، لنچوفسکی (از انگلیسی)
رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین، استفان کرونین (استفانی کرونین، از انگلیسی، جامی، ۱۳۸۳)
شاهنشاهی ساسانی، (دکتر تورج دریایی، از انگلیسی، ققنوس، ۱۳۸۳)
شاهنشاهی اشکانی (یوزف ولسکی، از فرانسه، ققنوس، ۱۳۸۳)
شاهنشاهی هخامنشی (پرفسور جان مانوئل کوک، از انگلیسی، ققنوس، ۱۳۸۴)
مقالات سیاسی تقی‌زاده
مقالات ایران‌شناسی تقی‌زاده
خودآموز بدبختی (از فرانسه)
تاریخ هرودوت جلد ۱ و ۲ (از سه متن انگلیسی و فرانسه)
آنگولا، بنین، فیلیپین (از انگلیسی)
تلویزیون در خدمت مردم (از انگلیسی و فرانسه)
دین مهر در جهان باستان (دومین کنگره مهرشناسی تهران، از انگلیسی و فرانسه)
شهریار (از انگلیسی)
تاریخ عمومی آفریقا، جلد ۳ و ۷ (از انگلیسی)
دیباچه‌ای بر جهان باستان (روبارتوس وان در اسپک، لوکاس دو بلویس، از انگلیسی، ققنوس، ۱۳۷۸)
نفت و قدرت در ‌ایران (شاهرخ وزیری، از فرانسه، عطایی، ۱۳۸۰)


دنباله نوشتار:
https://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/8938-ostad-saghebfar-dar-gozasht.html
نگاهی به تعصبات ضد ایرانی تاریخ نویسان غربی در گفت و گو با شادروان مرتضی ثاقب‌فر / دگرگون کردن هویت ایران در تاریخ، جنایت عمدی است

ببینید، مضمون کتیبه های آشوری چنین است: ما رفتیم، ویران کردیم، خاکش را زیر و رو کردیم، حتی حیواناتش را کشتیم. این نشان می دهد که ارزش های آشوری غارت و خون ریزی بوده است. اما کتیبه های ایرانی حتی اگر تبلیغی هم بوده باشد، معلوم است ارزش های جامعه ما، راستی و درستی بوده است. حالا به دروغ هویت ما را دگرگون کردن و از غرض ورزانه ترین منابع غربی استفاده کردن که یک روشنفکر ایرانی می آید و این کار را می کند، چه نتیجه ای دارد؟ این یک جنایت عمدی است. ما نباید خودمان منکر خودمان شویم. هیچکس در دنیا به کسی رحم نمی کند. باید قدرت داشته باشیم و قدرت هم با علم و دانش به دست می آید.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/goftego/11876-degargon-kardan-hoviat.html

@iranboom_ir
نگاهی به خیزش یعقوب لیث صفاری - اسطوره‌ی رویگرزاده‌ی سیستانی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39801

برگرفته از کتاب «گذری بر زندگی یعقوب لیث سیستانی، اولین شهریار ایران پس از اسلام و مؤسس سلسله‌ی صفاریان»، نوشته‌ی گروه مؤلفان (حسین‌علی حیدری‌نسب، وحید کیخواه‌مقدم، حبیب‌الله جوان، محمدرضا برآهویی)
به هر حال اگر قیام یعقوب لیث را بر ضد خلافت با توجه به آنچه که خواجه نظام‌الملک در سیاست‌نامه شرح داده بررسی کنیم، باید بگوییم که یعقوب کشش شدیدی به پیروی از تشیع داشته است. هم‌چنین در کتاب «مجالس المؤمنین» نوشته‌ی سید نورالله شوشتری که شرح زندگانی رجال بزرگ شیعه در آن آمده است صفاریان در زمره‌ی پیروان تشیع به قلم آمده‌اند.

یعقوب توجهی عمیق به زنده‌سازی افتخارهای کهن ایران و ضبط و نشر خداینامه و شاهنامه داشت. چون دولت به یعقوب رسید، کسی را به هندوستان فرستاد تا نسخه‌ای از کتاب تاریخ پادشاهان قدیم ایران را که در آنجا بود بیاورد. سپس ابومنصور عبدالرزاق بن عبدالله فرخ را که معتمدالملک بود دستور داد تا از زبان پهلوی به زبان فارسی منتقل کند و از زمان خسروپرویز تا یزدگرد را نیز به آن بیفزاید. ابومنصور دستور داد تا سعد بن منصور عمری به اتفاق چهارتن دیگر (تاج فرزند خراسانی از هرات، یزدان فرزند شاپور از سیستان، ماهو فرزند خورشید از نیشابور و سلیمان فرزند برزین از توس) تا سال 360 هجری قمری آن را تمام کردند (مقدمه‌ی آن شاهنامه نیز به نام ابومنصور بوده و به این دلیل به شاهنامه‌ی ابومنصوری معروف گشته و هنوز باقی است) و در خراسان و عراق نیز نسخه‌هایی از آن برداشته شده است.

چنین مشخص می‌گردد که یعقوب اصل کتاب را از هندوستان آورده، بعدها دقیقی آن را سروده و ابومنصور دستور ترجمه‌ی آن را صادر کرده، و سرانجام فردوسی به‌طور کامل آن را به نظم درآورده است. علت توجه یعقوب به این نکته را علاوه بر روحیه‌ی میهن‌پرستی و ایران‌خواهی و علاقه‌ی او به زبان پارسی، فخر به نیاکان نیز باید دانست زیرا یعقوب خود را از فرزندان پادشاهان ساسانی می‌دانست.

یعقوب لیث، بنیادگذار شعر فارسی در ایران بود و در زمان دولت او شعر فارسی برای اولین‌بار رسمیت یافت و شاعران دربار خود را به سرودن شعر به زبان شیرین فارسی، ترغیب و تشویق نمود. پس از بازگشت پیروزمندانه‌ی یعقوب از هرات، با در دست داشتن فرمان حکومت سیستان، کابل، کرمان و فارس، مردم سیستان با شادی و شعف از وی استقبال کردند و شاعران سیستان، اشعاری در مدح او سروده و از دلاوری وی ستایش کردند که البته این شعرها به زبان عربی بود.

پس از شنیدن بیت‌هایی از آن شعرها، یعقوب دبیر رسایل خود را که محمد بن وصیف نام داشت و در جمع نیز حاضر بود، خواست و دستور داد تا شعر به زبان فارسی گفته شود، که محمد هم چنین کرد.
پس از محمد بن وصیف، بسام کُرد و محمد بن مخلد سگزی، شاعرانی بودند که در زمان یعقوب و تحت توجه و تشویق او شعر فارسی سرودند.

«من رویگر بچه‌ام، به قوت دولت و زور بازو کار خود به این درجه رسانیده‌ام و داعیه چنان دارم که تا خلیفه را مقهور نگردانم از پای ننشینم». یعقوب لیث – برگرفته از احیاءالملوک

چون معتمد از اقامت یعقوب در جندی‌شاپور می‌ترسید، برای دلجویی پیکی فرستاد و او را وعده‌ی امارت فارس داد. یعقوب فرستاده‌ی خلیفه را پذیرفت. نزدیک بسترش شمشیری با مقداری نان و پیاز گذارده بودند، چون فرستاده‌ی خلیفه پیام خویش بگذارد، یعقوب به وی گفت:

«به خلیفه بگو که من اکنون بیمارم و اگر بمیرم هر دو از دست یکدیگر راحت می‌شویم، اگر بمانم بین‌ ما جز شمشیر نخواهد بود. این مال و ملک و گنج و زر به نیروی هوش و همت گرد آورده‌ام نه از پدر به ارث بردم نه از تو به من رسیده است. نیاسایم تا سرت به مهدیه فرستم و خاندانت را نابود سازم، یا به آنچه گویم عمل کنم یا به نان جو و ماهی و تره بازگردم».

بیماری یعقوب روز به روز شدیدتر می‌شد. یاران و برادرش، عمرو هرچه کردند از درمان و دارو نتیجه‌ای حاصل نشد. سرانجام یعقوب پس از شانزده روز بیماری، در روز دوشنبه دهم شوال 256 هجری قمری درگذشت. او را در همان شهر نیاکانی، جایی که زمانی برترین آموزش‌گاه دانش روزگار خود بود به خاک سپردند

در معجم‌البلدان و در حدودالعالم نیز مزار یعقوب ‌لیث را در جندی‌شاپور دانسته‌اند، شهری در 150-140 کیلومتری اهواز میان اندیمشک و دزفول که تپه‌های باستانی آن باقی است

هرچند امروزه اثری از آن مزار موجود نیست اما گویند در روستای شاه‌آباد مزار امامزاده شاه‌ابوالقاسم است که بنا به اظهار مردم محل حدود 30 تا 35 سال پیش کتیبه‌ای به خط عربی بر آن گنبد وجود داشته که در آن نام یعقوب لیث، نخستین شهریار ایران پس از اسلام نوشته بوده است. به احتمال بسیار قوی این بنا همان آرامگاه یعقوب است.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/11438-
نگاهی به خیزش یعقوب لیث صفاری - اسطوره‌ی رویگرزاده‌ی سیستانی

http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/11438-negahi-

@iranboom_ir
کتابی بهتر از هیچ
 (درباره تاریخ هرودوت و ترجمه شادروان ثاقب‌فر از آن)
 
محمد بقایی (ماکان)

با پایان یافتن دولت ماد در سال 550 پیش از میلاد و پدیدآمدن امپراتوری هخامنشی به دست کوروش بزرگ، سررشته‌داری ایران در اختیار پارسیان قرار گرفت که کشورشان شامل سرزمین‌های سوریه، میانرودان، مصر، آسیای کوچک، دولتشهرها و جزایر یونانی و بخشی از شبه قاره هند بوده است. از این زمان حکومت‌های ایرانی به تدریج در صدد گسترش سرزمین خود برمی‌آیند و به این ترتیب، بخش بزرگی از جهان را زیر فرمان خود می‌گیرند که تقریبا تا پایان دوره ساسانی و حمله عرب می‌پاید.
اما مرزهای جغرافیایی ایران در درازنای تاریخ در زمان داریوش اول به وسیع‌ترین قلمروی خود می‌رسد، طوری که فلات ایران از شرق به غرب از سواحل غربی اقیانوس هند تا کناره‌های دریای آدریاتیک، و از شمال به جنوب از فراسوی سیحون تا حبشه را شامل می‌شود. در این گستره عظیم 28 ملت با نژادها و مذاهب و عادات و رسوم خاص خود زندگی می‌کردند و جملگی از حکومت مرکزی پارس فرمان می‌بردند. اینها اطلاعاتی است که هرودوت در تواریخ خود بدان اشاره می‌کند. از همین روست که عظمت و شوکت قلمروی پارسیان زبانزد شاعران و متفکران و نویسندگان دیگر سرزمین‌ها، به خصوص آتنی‌ها بوده و مفهوم «اقلیم پارس» در آثار و گفته‌های ایشان مرادف جلال و شکوه وعظمت به کار برده شده.
دموکریتوس برای نشان دادن میزان علاقه بی‌اندازه‌اش به تفکر و تعمق می‌گوید: «لحظه‌ای اندیشیدن را با اقلیم پارس برابر نمی‌کنم.» حتی هرودوت نیز به‌رغم گرایشی که در کتابش به یونانیان دارد، نمی‌تواند از تحسین سررشته‌داری حکومت پارسیان و ارزش‌های برآمده از فرهنگ ایرانی چشم بپوشد. او در تواریخ خود گرچه قلم را به نفع یونانیان می‌گرداند، ولی با این همه شگفتی خود را از مدیریت شاهنشاهان ایرانی که سرزمینی با آن گستردگی عظیم را می‌گرداندند ، پنهان نمی‌دارد.
هرودوت در کتاب" تواریخ" به شرح جنگ‌های ایران و یونان می‌پردازد که گرچه عاری از اغراق‌های یک‌سویه نیست و غالبا برای تحسین ضمنی قوای یونان بیان می‌شود، ولی با این همه، کتاب او از آثار کلاسیک درخور توجه جهان است. مطرح بودن تواریخ هرودوت از آن روست که کتابی مانند آن وجود ندارد، وگرنه ساختارش افسانه‌ای و محتوایش با دلایل و شواهد بسیار نامطمئن است. اهمیت کتاب مذکور در این است که کهن‌ترین اثر تاریخی مکتوب است، ولی پیدا نیست که آیا آنچه اکنون تحت این عنوان معروف افتاده ، به واقع  ، در اصل نیز  چنین بوده؟ این پرسشی است که کسی نمی‌تواند پاسخی مطمئن به آن بدهد. از سوی دیگر بعدها تغییراتی در این کتاب داده شد، از جمله اینکه در دوره رنسانس آن را به  نه کتاب تقسیم کردند و هر یک را به نام یکی از میوزها ( (Museخواندند که نام یکی از دختران نه‌گانه زئوس است. به هر صورت ، آنچه اکنون مورد قضاوت است کتابی است که با عنوان« تواریخ هرودوت» شناخته می‌شود.

 این کتاب سعی می‌کند به این پرسش که چرا دو ملت ایران و یونان به منازعه پرداختند ،  پاسخ دهد. هرودوت برای چنین منظوری لازم می‌بیند ، علاوه بر شرح داستان جنگ، از تاریخ، رسوم و مذهب این دو ملت نیز سخن بگوید. به این علت است که نام این اثر «تواریخ» گذاشته شده؛ زیرا این کلمه در یونانی به معنای«تحقیقات»است نه به مفهومی که مصطلح شده.
تواریخ به سه بخش قابل تقسیم است: نخست کتاب‌های اول تا چهارم که بیشتر به تاریخ ولایات امپراتوری ایران می‌پردازد. بخش دوم، شامل کتاب پنجم و بخشی از کتاب ششم که در آن سخن از علل موثر جنگ می‌رود، مانند دست‌اندازی ایران به بونان و طغیان یونانی‌‌ها علیه سپاه ایران. بقیه تواریخ شامل شرح جنگ‌های دو ارتش است. آخرین فصل یا کتاب نهم یکباره پایان می‌گیرد و این مبین آن است که مولف هنوزمشغول نگارش آن بوده که درمی‌گذرد.

از این کتاب ترجمه‌های متعددی به فارسی در دست است و از تقریبا هشتاد سال پیش که مرحوم وحید مازندرانی آن را ترجمه کرد تا بعد که در سال 1336 با ترجمه و شرح و حواشی مفصل دکتر هادی هدایتی منتشر شد ،  نقدهای متعددی از سوی صاحبنظران درباره آن نگاشته شد که هیچ یک آن را اثری مطمئن و بی‌طرفانه درخصوص جنگ‌های ایران و یونان ندانستند. از نظراتی که درباره این اثر اظهارشده می‌توان به دیدگاه‌های چند مورخ و منتقد نامبردار یعنی حسن پیرنیا، احمد کسروی و اقبال آشتیانی اشاره کرد که آن را فاقد انسجام و افسانه‌آمیز و آکنده از مبالغه دانسته‌اند.

به عقیده آنان، هرودوت در ذکر بسیاری از موضوعات پای اغراق را بر هفت کرسی می‌نشاند و از ارزش کار خود به عنوان اثری تحقیقی که دعوی آن را دارد ، می‌کاهد.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/80-ketabi-behtar-az-hich.html

@iranboom_ir
2025/01/08 16:17:57
Back to Top
HTML Embed Code: