زندگینامه علمی شادروان دکتر احمد تفضلی ( ۱۶ آذرماه ۱۳۱۶ - ۲۴ دیماه ۱۳۷۵)
به قلم استاد ژاله آموزگار
بارگیری مقاله:
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/33831
به قلم استاد ژاله آموزگار
بارگیری مقاله:
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/33831
آشنایی با ایران شناسان - احمد تفضلی
دکتر احمد تفضلی (۱۳۱۶ اصفهان ـ ۲۴ دی ۱۳۷۵)
در کلام دیگران
دکتر ژاله آموزگار او را چنین توصیف میکند: «این سرزمین دوستداشتنی را دوست داشت و با تحقیقات و سخنرانیهای عالمانه خود در جایجای جهان، برای ایران افتخار و نام آورد. او سعی کرد و موفق شد مقام والای استادی را در سطح جهانی نگاه دارد، تفکر عالمانه و روش عالمانه داشت. برنامهریز بود و سازنده، سختکوش و پرکار و بسیار موفق. در مسائل علمی کمالطلب بود و به این کمال و به عرضة آن در سطح بینالمللی علاقهمند بود. با همه دانشش، در کلاسهای درس، با دانشجویان مؤدب بود و مهربان، خنده و شوخی را چاشنی مطالب مشکل درس میکرد، برای کارهای دانشجویانش وقت میگذاشت. در جلسات کم سخن میگفت؛ ولی همیشه آخرین و منطقیترین نظر را میداد. میتوانست سکوت کند. علیرغم زودرنجیهایش، بسیاری اوقات تحمل زیادی داشت. در مقالات خود به اختصار قایل بود. بیش از آنچه میبایست بگوید، نمیگفت. اگر سخنی تازه برای گفتن و مطلبی نو برای نوشتن داشت، میگفت و مینوشت. همکاری بسیار ارزنده، انسانی مهربان، مؤدب و بااخلاق و بامناعت بود. به خصوص در مورد مسائل مالی مناعت خاصی داشت.
استاد احمد سمیعی گیلانی نیز مینویسد: استاد تفضلی محققی بود جدی و سختکوش و موشکاف و خبیر، با فرهنگی عمیق و ظریف. وسعت معلومات او با فراست و تیزبینی و ذوق سلیم قرین گشته، دستاوردهایی بدیع پدید آورده است. ذرهای کبر و عُجب در وجودش نبود. هیچ گاه درصدد فضلفروشی برنیامد. جاهطلب نبود و از نمایش هم بیزار بود. در زبان پهلوی تبحّر کمنظیر داشت و میتوان گفت مرجعیت جهانی پیدا کرده بود.
دامنه معارف استاد، در عین تخصص در فرهنگ و زبانهای باستان و میانه، محدود نبود. در تحقیقات خود از آشنایی پر وسعت با منابع اسلامی بهره میجست و به یمن آشنایی با زبانهای انگلیسی و فرانسه و عربی و آلمانی و روسی میتوانست از مآخذ متنوع بهره گیرد.
وقتشناس و منظم و منضبط بود. شاگردان مستعد خود را صمیمانه و با خوشرویی تشویق و راهنمایی میکرد. در عین ملایمت و رفق، در مسائل علمی سختگیر و پرتوقع بود. در کار علمی تعارف نداشت و با صراحت لهجه، مخالفت و موافقت خود را ابراز میکرد و همه میدانستند که از غرض مصون است...
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/11412-ashenaei-ba-iran-shenasan.html
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر احمد تفضلی (۱۳۱۶ اصفهان ـ ۲۴ دی ۱۳۷۵)
در کلام دیگران
دکتر ژاله آموزگار او را چنین توصیف میکند: «این سرزمین دوستداشتنی را دوست داشت و با تحقیقات و سخنرانیهای عالمانه خود در جایجای جهان، برای ایران افتخار و نام آورد. او سعی کرد و موفق شد مقام والای استادی را در سطح جهانی نگاه دارد، تفکر عالمانه و روش عالمانه داشت. برنامهریز بود و سازنده، سختکوش و پرکار و بسیار موفق. در مسائل علمی کمالطلب بود و به این کمال و به عرضة آن در سطح بینالمللی علاقهمند بود. با همه دانشش، در کلاسهای درس، با دانشجویان مؤدب بود و مهربان، خنده و شوخی را چاشنی مطالب مشکل درس میکرد، برای کارهای دانشجویانش وقت میگذاشت. در جلسات کم سخن میگفت؛ ولی همیشه آخرین و منطقیترین نظر را میداد. میتوانست سکوت کند. علیرغم زودرنجیهایش، بسیاری اوقات تحمل زیادی داشت. در مقالات خود به اختصار قایل بود. بیش از آنچه میبایست بگوید، نمیگفت. اگر سخنی تازه برای گفتن و مطلبی نو برای نوشتن داشت، میگفت و مینوشت. همکاری بسیار ارزنده، انسانی مهربان، مؤدب و بااخلاق و بامناعت بود. به خصوص در مورد مسائل مالی مناعت خاصی داشت.
استاد احمد سمیعی گیلانی نیز مینویسد: استاد تفضلی محققی بود جدی و سختکوش و موشکاف و خبیر، با فرهنگی عمیق و ظریف. وسعت معلومات او با فراست و تیزبینی و ذوق سلیم قرین گشته، دستاوردهایی بدیع پدید آورده است. ذرهای کبر و عُجب در وجودش نبود. هیچ گاه درصدد فضلفروشی برنیامد. جاهطلب نبود و از نمایش هم بیزار بود. در زبان پهلوی تبحّر کمنظیر داشت و میتوان گفت مرجعیت جهانی پیدا کرده بود.
دامنه معارف استاد، در عین تخصص در فرهنگ و زبانهای باستان و میانه، محدود نبود. در تحقیقات خود از آشنایی پر وسعت با منابع اسلامی بهره میجست و به یمن آشنایی با زبانهای انگلیسی و فرانسه و عربی و آلمانی و روسی میتوانست از مآخذ متنوع بهره گیرد.
وقتشناس و منظم و منضبط بود. شاگردان مستعد خود را صمیمانه و با خوشرویی تشویق و راهنمایی میکرد. در عین ملایمت و رفق، در مسائل علمی سختگیر و پرتوقع بود. در کار علمی تعارف نداشت و با صراحت لهجه، مخالفت و موافقت خود را ابراز میکرد و همه میدانستند که از غرض مصون است...
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/11412-ashenaei-ba-iran-shenasan.html
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
آموزگار راستین باشید، نه انسانی دشمن شاد
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۶۴، سال نهم، روی ۴۰ تا ۴۱
دکتر داریوش افروز اردبیلی
نیرومندی و بزرگی و گستردگی و ریشهدار بودن زبان فارسی را میتوانید در شاهنامه و دیوان حافظ و سرودههای سعدی و مولانا جلالالدین محمد بلخی و تاریخ بیهقی و... و ترجمههای فراوان آنها به همهی زبانهای زندهی جهان بنگرید؛ برای نمونه، ترجمهی رباعیات عمر خیام به انگلیسی تاکنون بیش از 750 بار به چاپ رسیده و نزدیک به 20 میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است. در گذشته، زبان پارسی از مصر تا چین و هندوستان، چیرگی و فرمانروایی داشت. آنگاه که پاپ، جانشین چنگیزخان (گیوکخان) را به آیین ترسایی فراخواند، پاسخ پاپ را گیوکخان با نامهای به زبان فارسی داد. در عثمانی نزدیک به 300 سال و در هندوستان بیش از 800 سال، پارسی زبان رسمی و اداری بود؛ به گونهای که فرمانده انگلیسی در نامهنگاری با فرمانروایان هندی، نامههایش را به فارسی مینوشت.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/14627-amozegar-rastin.html
@iranboom_ir
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۶۴، سال نهم، روی ۴۰ تا ۴۱
دکتر داریوش افروز اردبیلی
نیرومندی و بزرگی و گستردگی و ریشهدار بودن زبان فارسی را میتوانید در شاهنامه و دیوان حافظ و سرودههای سعدی و مولانا جلالالدین محمد بلخی و تاریخ بیهقی و... و ترجمههای فراوان آنها به همهی زبانهای زندهی جهان بنگرید؛ برای نمونه، ترجمهی رباعیات عمر خیام به انگلیسی تاکنون بیش از 750 بار به چاپ رسیده و نزدیک به 20 میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است. در گذشته، زبان پارسی از مصر تا چین و هندوستان، چیرگی و فرمانروایی داشت. آنگاه که پاپ، جانشین چنگیزخان (گیوکخان) را به آیین ترسایی فراخواند، پاسخ پاپ را گیوکخان با نامهای به زبان فارسی داد. در عثمانی نزدیک به 300 سال و در هندوستان بیش از 800 سال، پارسی زبان رسمی و اداری بود؛ به گونهای که فرمانده انگلیسی در نامهنگاری با فرمانروایان هندی، نامههایش را به فارسی مینوشت.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/14627-amozegar-rastin.html
@iranboom_ir
به بهانه روز جهانی خاک؛
آلودگی خاک، نامرئی و تهدیدی برای حیات بشر
🟤 خاک منبع عظیم و ثروت گرانقدری است که بسیاری از مسائل حیاتی و نیازهای ضروری انسان و جامعه به آن وابسته است، بیش از ۹۵ درصد نیازهای غذایی بشر و درصد قابل توجهی از پوشاک و سایر مایحتاج جمعیت رو به رشد انسان در بستر خاک تولید و تأمین میشود این در حالی است که بشر با اقداماتی که در راستای توسعه و زندگی راحت تر انجام می دهد باعث آلودگی و نابودی این مولفه زیستی مهم شده است.
🟤آلودگی خاک تقریبا نامرئی اما بسیار خطرناک است. در واقع آلودگی خاک یک تهدید پنهانی در زیر پای انسان است، آلودگی خاک از طریق کشاورزی ناپایدار، فعالیتهای صنعتی، معدنی و زبالههای مناطق مسکونی به وجود میآید.
🟤خاک دارای پتانسیل بالایی برای فیلتر کردن و جذب آلایندهها، تخریب و کاهش اثرات منفی آلایندهها است، اما این ظرفیت محدود است.تاکنون یک سوم از خاک کره زمین بر اثر توسعه ناپایدار فعالیتهای انسانی نابود شده است، با توجه به پیشبینی افزایش جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ به ۹ میلیارد نفر، آلودگی خاک به یک تهدید جهانی تبدیل خواهد شد.
تاربرگ پايش محيط زيست شهرى
@iranboom_ir
آلودگی خاک، نامرئی و تهدیدی برای حیات بشر
🟤 خاک منبع عظیم و ثروت گرانقدری است که بسیاری از مسائل حیاتی و نیازهای ضروری انسان و جامعه به آن وابسته است، بیش از ۹۵ درصد نیازهای غذایی بشر و درصد قابل توجهی از پوشاک و سایر مایحتاج جمعیت رو به رشد انسان در بستر خاک تولید و تأمین میشود این در حالی است که بشر با اقداماتی که در راستای توسعه و زندگی راحت تر انجام می دهد باعث آلودگی و نابودی این مولفه زیستی مهم شده است.
🟤آلودگی خاک تقریبا نامرئی اما بسیار خطرناک است. در واقع آلودگی خاک یک تهدید پنهانی در زیر پای انسان است، آلودگی خاک از طریق کشاورزی ناپایدار، فعالیتهای صنعتی، معدنی و زبالههای مناطق مسکونی به وجود میآید.
🟤خاک دارای پتانسیل بالایی برای فیلتر کردن و جذب آلایندهها، تخریب و کاهش اثرات منفی آلایندهها است، اما این ظرفیت محدود است.تاکنون یک سوم از خاک کره زمین بر اثر توسعه ناپایدار فعالیتهای انسانی نابود شده است، با توجه به پیشبینی افزایش جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ به ۹ میلیارد نفر، آلودگی خاک به یک تهدید جهانی تبدیل خواهد شد.
تاربرگ پايش محيط زيست شهرى
@iranboom_ir
۵ دسامبر روز جهانی خاک و هشدار نسبت به تخریب خاک است. خطری نامرئی و پنهان که زندگی همهی موجودات کره زمین را تحت تاثیر قرار میدهد.
@iranboom_ir
فائو شعار روز جهانی خاک را «خاک سرآغاز غذا» تعیین کرده است و برگزاری این روز برای همگرایی بیندستگاهی و افزایش سطح فرهنگ صیانت و مدیریت خاک است.
#خاک_بستر_تمدن
@iranboom_ir
فائو شعار روز جهانی خاک را «خاک سرآغاز غذا» تعیین کرده است و برگزاری این روز برای همگرایی بیندستگاهی و افزایش سطح فرهنگ صیانت و مدیریت خاک است.
#خاک_بستر_تمدن
فرقه دموکرات آذربایجان (از نگاه یک تن گواه نزدیک)
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۸۹، سال چهاردهم، آذر و دی ۱۳۹۴، ص ۱۰ تا ۱۲
دکتر مهیار دیباور
با اوج گیری جنگ جهانی دوم، نیروهای هم پیمان (متفق) آمریکا، انگلیس و شوروی، بی در نگر آوردن [ بدون در نظر گرفتن ] یکپارچگی ایران، گِرد سرزمین ما را فرو گرفتند. پس از پایان یافتن کار جنگ به سود این کشورها، نیروهای امریکایی و انگلیسی، برابر برنامه زمان بندی، از ایران بیرون رفتند ولی نیروهای رزمی شوروی با بی پروایی به پیمانهای جهانی، در بخشهایی از اپاختر (شمال) میهنمان ماندند و با پیش کشیدن و دستاویز کردن باج خواهی (امتیاز) نفت اپاختر، بیرون رفتن نیروهای خود را به دریافت این باج خواهی وابسته شمردند. همزمان با این رویدادها، سازمانی نوپدید و دست نشانده به نام ‹‹فرقه دموکرات آذربایجان›› که برای گمراه کردن مردم، نام خود را از جنبش آزادی خواهی شیخ محمد خیابانی وام گرفته بود و بیشتر اندامهای (اعضای) آن از کوچندگان قفقازی و پرورش یافتگان شوروی بودند، با پراکندن بانگنامه (بیانیه) ای در 12 شهریور 1324 خورشیدی، پیدایش خود را آگهی داد و به پشتوانهٔ بودن نیروهای روس در آذربایجان، و با دستیاری سرراست آنها، به اشغال پادگانهای ارتش و ژاندارمری پرداخت و در 21 آذر 1324 پیدایش ‹‹حکومت ملی آذربایجان›› را اعلام نمود و در راه شوم جدا کردن آذربایجان از پیکره ایران و برآوردن خواستهای آزمندانه و طمع ورزانه حکومت شوراها گامهای تند و بلندی برداشتن گرفت ولی رخدادهای گوناگون سیاسی و رزمی در گستره جهانی، روسها را ناگزیر به بیرون بردن نیروهای خود از ایران کرد و بنیانگذاران حکومت به اصطلاح ملی آذربایجان نیز به پیروی از سیاست خداوندگار خود، روس، رفته رفته از جایگاههای تندروانه خود دست کشیدند و دست به یک رشته کارهای اصلاحی زدند و با تبدیل «مجلس ملی آذربایجان» به انجمن ایالتی آذربایجان و تبدیل نام «باش وزیر یا نخست وزیر» خود خوانده به استاندار آذربایجان، کوشیدند ماندگاری خویش را تضمین نمایند ولی روند دگرگونیهای بومی و جهانی، عرصه را بر نیروهای سرسپرده و جداسر، تنگ و تنگتر نمود و سرانجام در سالگرد بنیانگذاری این حکومت خودخوانده، برابر با 21 آذر 1325 سازمان اهریمنی آنها از هم پاشید. چند روز پیشتر نیز سران فرقه نامبرده، بی سر و صدا، و با سپردن توده فریب خورده، با نام فدایی و دموکرات، به دَم آتش توپ و گلوله، گریختند و به دامن خداوندگارشان پناه بردند. بیان گستردهتر این رشته رخدادها و شُوند و زمینههای پیدایی آنها، در کتابهای سودمندی که در این زمینه نگاشته شده، آمده است. یکی از سویههای (ابعاد) کمتر پرداخته شده این حادثه مِهَند (مهم) و هَناینده (تأثیر گذار)، پایگاه مردمی آن حکومت ناپایدار و زودگذر است که در این جستار با بهرهگیری از یادداشتهای روزانه یک تن گواه آگاه و نزدیک، به آن پرداختهایم. کتابی که با نام «بحران آذربایجان» برای نخستین بار در تابستان 1381 خورشیدی از سوی «مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران» و به کوشش رسول جعفریان چاپ شد، در بر گیرنده یادداشتهای روزانه شادروان آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی است. وی یکی از روحانیان برجسته و تراز یک آذربایجان و از خانوادهای نژاده و سرشناس در تبریز بود که پدر بر پدر تا پنج پشت مجتهد و دین پژوه بودهاند. وی که در زمان نگارش این یادداشتها، چهل و دو سال داشت، مردی جهان دیده و سرد و گرم چشیده بود و نیز به شوند آشنایی و بلکه چیرگی به زبانهای پارسی، تازی، ترکی، انگلیسی و فرانسه، و بهرهمندی از خبر رادیوها و گزارش روزنامهها و گاهنامههای کشورهای گوناگون، در بیان برداشتهایش از رویدادها دیدگاه باز و آیندهنگری داشته و افزون بر این، با سران فرقه دموکرات و خود پیشهوری نیز دیدار و گفتوگو داشته است. اینها همه سبب شده است که دست نوشتههای روزانه آیتالله میرزا عبدالله مجتهدی ـ خدایش بیامرزاد و بهشت برین روزیاش کُناد ـ از نگر تاریخی، یک دستک (سند) دست یکم و یگانه به شمار آید. این بنده، به سبب تنگنای رویههای گاهنامه گرانسنگ خواندنی، تنها بخشهایی از آن دفتر گرامی را که با باره (موضوع) این جستار پیوند دارد، برگزیدهام و خوانندگان ارجمند و راستی جو را به خواندن کتاب یاد شده سفارش مینمایم. همچنین افزودههای درون چنگک از بنده است. ناگفته نماند که در ویراستاری کتاب و بازنمودها (توضیحات) و پاورقیها، برخی لغزشها هست که پرداختن به آنها از خویشکاری این نوشتار بیرون است. به هر روی، کار ویراستار کتاب، سَرور رسول جعفریان، که خود هم روحانی و هم تاریخدان میباشد، در شناساندن این یادداشتها بسی ارجدار و ستودنی است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/15903-ferghe-demokrat-azarbaijan-9409.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره ۸۹، سال چهاردهم، آذر و دی ۱۳۹۴، ص ۱۰ تا ۱۲
دکتر مهیار دیباور
با اوج گیری جنگ جهانی دوم، نیروهای هم پیمان (متفق) آمریکا، انگلیس و شوروی، بی در نگر آوردن [ بدون در نظر گرفتن ] یکپارچگی ایران، گِرد سرزمین ما را فرو گرفتند. پس از پایان یافتن کار جنگ به سود این کشورها، نیروهای امریکایی و انگلیسی، برابر برنامه زمان بندی، از ایران بیرون رفتند ولی نیروهای رزمی شوروی با بی پروایی به پیمانهای جهانی، در بخشهایی از اپاختر (شمال) میهنمان ماندند و با پیش کشیدن و دستاویز کردن باج خواهی (امتیاز) نفت اپاختر، بیرون رفتن نیروهای خود را به دریافت این باج خواهی وابسته شمردند. همزمان با این رویدادها، سازمانی نوپدید و دست نشانده به نام ‹‹فرقه دموکرات آذربایجان›› که برای گمراه کردن مردم، نام خود را از جنبش آزادی خواهی شیخ محمد خیابانی وام گرفته بود و بیشتر اندامهای (اعضای) آن از کوچندگان قفقازی و پرورش یافتگان شوروی بودند، با پراکندن بانگنامه (بیانیه) ای در 12 شهریور 1324 خورشیدی، پیدایش خود را آگهی داد و به پشتوانهٔ بودن نیروهای روس در آذربایجان، و با دستیاری سرراست آنها، به اشغال پادگانهای ارتش و ژاندارمری پرداخت و در 21 آذر 1324 پیدایش ‹‹حکومت ملی آذربایجان›› را اعلام نمود و در راه شوم جدا کردن آذربایجان از پیکره ایران و برآوردن خواستهای آزمندانه و طمع ورزانه حکومت شوراها گامهای تند و بلندی برداشتن گرفت ولی رخدادهای گوناگون سیاسی و رزمی در گستره جهانی، روسها را ناگزیر به بیرون بردن نیروهای خود از ایران کرد و بنیانگذاران حکومت به اصطلاح ملی آذربایجان نیز به پیروی از سیاست خداوندگار خود، روس، رفته رفته از جایگاههای تندروانه خود دست کشیدند و دست به یک رشته کارهای اصلاحی زدند و با تبدیل «مجلس ملی آذربایجان» به انجمن ایالتی آذربایجان و تبدیل نام «باش وزیر یا نخست وزیر» خود خوانده به استاندار آذربایجان، کوشیدند ماندگاری خویش را تضمین نمایند ولی روند دگرگونیهای بومی و جهانی، عرصه را بر نیروهای سرسپرده و جداسر، تنگ و تنگتر نمود و سرانجام در سالگرد بنیانگذاری این حکومت خودخوانده، برابر با 21 آذر 1325 سازمان اهریمنی آنها از هم پاشید. چند روز پیشتر نیز سران فرقه نامبرده، بی سر و صدا، و با سپردن توده فریب خورده، با نام فدایی و دموکرات، به دَم آتش توپ و گلوله، گریختند و به دامن خداوندگارشان پناه بردند. بیان گستردهتر این رشته رخدادها و شُوند و زمینههای پیدایی آنها، در کتابهای سودمندی که در این زمینه نگاشته شده، آمده است. یکی از سویههای (ابعاد) کمتر پرداخته شده این حادثه مِهَند (مهم) و هَناینده (تأثیر گذار)، پایگاه مردمی آن حکومت ناپایدار و زودگذر است که در این جستار با بهرهگیری از یادداشتهای روزانه یک تن گواه آگاه و نزدیک، به آن پرداختهایم. کتابی که با نام «بحران آذربایجان» برای نخستین بار در تابستان 1381 خورشیدی از سوی «مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران» و به کوشش رسول جعفریان چاپ شد، در بر گیرنده یادداشتهای روزانه شادروان آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی است. وی یکی از روحانیان برجسته و تراز یک آذربایجان و از خانوادهای نژاده و سرشناس در تبریز بود که پدر بر پدر تا پنج پشت مجتهد و دین پژوه بودهاند. وی که در زمان نگارش این یادداشتها، چهل و دو سال داشت، مردی جهان دیده و سرد و گرم چشیده بود و نیز به شوند آشنایی و بلکه چیرگی به زبانهای پارسی، تازی، ترکی، انگلیسی و فرانسه، و بهرهمندی از خبر رادیوها و گزارش روزنامهها و گاهنامههای کشورهای گوناگون، در بیان برداشتهایش از رویدادها دیدگاه باز و آیندهنگری داشته و افزون بر این، با سران فرقه دموکرات و خود پیشهوری نیز دیدار و گفتوگو داشته است. اینها همه سبب شده است که دست نوشتههای روزانه آیتالله میرزا عبدالله مجتهدی ـ خدایش بیامرزاد و بهشت برین روزیاش کُناد ـ از نگر تاریخی، یک دستک (سند) دست یکم و یگانه به شمار آید. این بنده، به سبب تنگنای رویههای گاهنامه گرانسنگ خواندنی، تنها بخشهایی از آن دفتر گرامی را که با باره (موضوع) این جستار پیوند دارد، برگزیدهام و خوانندگان ارجمند و راستی جو را به خواندن کتاب یاد شده سفارش مینمایم. همچنین افزودههای درون چنگک از بنده است. ناگفته نماند که در ویراستاری کتاب و بازنمودها (توضیحات) و پاورقیها، برخی لغزشها هست که پرداختن به آنها از خویشکاری این نوشتار بیرون است. به هر روی، کار ویراستار کتاب، سَرور رسول جعفریان، که خود هم روحانی و هم تاریخدان میباشد، در شناساندن این یادداشتها بسی ارجدار و ستودنی است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/15903-ferghe-demokrat-azarbaijan-9409.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
سالروز درگذشت دکتر اکبر نحوی پژوهشگر، نویسنده و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز
(۱۳۳۴- ۱۸ آذر ۱۴۰۰)
اکبر نحوی تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه شیراز گذراند و در سال ۱۳۷۹ موفق به اخذ دکترای زبان و ادبیات فارسی شد.
او به تدریس در دانشگاه شیراز اشتغال داشت و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بود. بخش عمدهای از پژوهشهای دکتر نحوی به حوزۀ تصحیح متون کهن اختصاص دارد. از جمله آخرین تحقیقات علمی او تصحیح متن کتاب مجمل التواریخ و القصص بود که انتشارات دکتر محمود افشار آن را در سال ۱۳۹۹ به چاپ رساند. این انتشارات همچنین برگزیدهای از مقالات دکتر نحوی را با نام نقش خیال در دست چاپ دارد که به زودی منتشر خواهد شد.
تصحیح شیرازنامه، برزونامه، نام نقش خیال (برگزیدهای از مقالات دکتر نحوی - انتشارات دکتر محمود افشار) و آیین دبیری از دیگر آثار اوست.
@iranboom_ir
(۱۳۳۴- ۱۸ آذر ۱۴۰۰)
اکبر نحوی تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه شیراز گذراند و در سال ۱۳۷۹ موفق به اخذ دکترای زبان و ادبیات فارسی شد.
او به تدریس در دانشگاه شیراز اشتغال داشت و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بود. بخش عمدهای از پژوهشهای دکتر نحوی به حوزۀ تصحیح متون کهن اختصاص دارد. از جمله آخرین تحقیقات علمی او تصحیح متن کتاب مجمل التواریخ و القصص بود که انتشارات دکتر محمود افشار آن را در سال ۱۳۹۹ به چاپ رساند. این انتشارات همچنین برگزیدهای از مقالات دکتر نحوی را با نام نقش خیال در دست چاپ دارد که به زودی منتشر خواهد شد.
تصحیح شیرازنامه، برزونامه، نام نقش خیال (برگزیدهای از مقالات دکتر نحوی - انتشارات دکتر محمود افشار) و آیین دبیری از دیگر آثار اوست.
@iranboom_ir
ایرانی ِ آذری - سرودۀ استاد عبدالعلی ادیب برومند
درودم به ایرانی آذری
هماره پی پاس میهن جَری
سبک تاز در جنگ رزم آوران
گران کوب در کار جنگ آوری
سپر کرده تن پیش تیر یلان
سر و سینه را ساخته خنجری
به انگیزش خسروانی سرود
به هم کوفته موکب قیصری
نموده به پیکار عثمانیان
به همراه پور صفی صفدری
زهی خیزش آذرآبادگان
که فرسود نیروی اسکندری
بسا کارزارا که در راه آن
به پاس وطن کرده جان اسپَری
شد افراشته بهر تدبیر مُلک
به دشت مغان خَرگه نادری
بنَسپرد سر در بر ناکسان
چو پیغمبران بر در ساحری
کند زیر و رو بُنگه خصم را
چو جالیز را بیل برزیگری
کند فخر بر نام ایران زمین
ز ژرفای اندیشه نی سَرسَری
فراشَست او تیرها شد رها
سوی زبده گندآور لشگری
بجوشد همی خون ایرانیت
به رگ های سالار ایران سری
سوار سمندش به سان سهند
گران تاب در حمله اژدری
چو بابک مهین نامور قهرمان
که برتازیان بست راه سری
چو یاد آورم نام آذرگشسب
فرستم به زرتشت صدها فری
چه دانی کز این خطه برخاستند
هزاران نگارشگر دفتری
در آموزش پارسی پیشرو
ز رازی سبق برد و مازندری
ز دانشور و شاعر نکته سنج
شده زین نکو گوهران زیوری
چو قطران که هر قطعه از شعر او
به دریای قُلُزم کند همسری
و یا چون همام و شریف از شرف
کند ناز بر تاق نیلوفری
سرایندگانش به صد شور و شوق
همه در تکاپوی شعر دری
برآرند از بحر زخار طبع
هزاران گوهر ویژه گوهری
به نوباوگانش فرستم درود
که محوند در رافت مادری
از او نام مشروطه شد سربلند
چو از ابرشم حله شُشتری
به آزادگان گشته پشت و پناه
به خودکامگان یافته سروری
به سردار و سالار ساز نبرد
هم او داد و سازیدشان سنگری
ز کوبیدن شاه ضحاک وش
هم از کاوه آموخته رهبری
برون راند از خاک زرخیز خود
تجاوزگران را به چالشگری
به عشق وطن خوش طرازد ادیب
سخن در تراز سخن گستری
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14538-irani-azari.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
درودم به ایرانی آذری
هماره پی پاس میهن جَری
سبک تاز در جنگ رزم آوران
گران کوب در کار جنگ آوری
سپر کرده تن پیش تیر یلان
سر و سینه را ساخته خنجری
به انگیزش خسروانی سرود
به هم کوفته موکب قیصری
نموده به پیکار عثمانیان
به همراه پور صفی صفدری
زهی خیزش آذرآبادگان
که فرسود نیروی اسکندری
بسا کارزارا که در راه آن
به پاس وطن کرده جان اسپَری
شد افراشته بهر تدبیر مُلک
به دشت مغان خَرگه نادری
بنَسپرد سر در بر ناکسان
چو پیغمبران بر در ساحری
کند زیر و رو بُنگه خصم را
چو جالیز را بیل برزیگری
کند فخر بر نام ایران زمین
ز ژرفای اندیشه نی سَرسَری
فراشَست او تیرها شد رها
سوی زبده گندآور لشگری
بجوشد همی خون ایرانیت
به رگ های سالار ایران سری
سوار سمندش به سان سهند
گران تاب در حمله اژدری
چو بابک مهین نامور قهرمان
که برتازیان بست راه سری
چو یاد آورم نام آذرگشسب
فرستم به زرتشت صدها فری
چه دانی کز این خطه برخاستند
هزاران نگارشگر دفتری
در آموزش پارسی پیشرو
ز رازی سبق برد و مازندری
ز دانشور و شاعر نکته سنج
شده زین نکو گوهران زیوری
چو قطران که هر قطعه از شعر او
به دریای قُلُزم کند همسری
و یا چون همام و شریف از شرف
کند ناز بر تاق نیلوفری
سرایندگانش به صد شور و شوق
همه در تکاپوی شعر دری
برآرند از بحر زخار طبع
هزاران گوهر ویژه گوهری
به نوباوگانش فرستم درود
که محوند در رافت مادری
از او نام مشروطه شد سربلند
چو از ابرشم حله شُشتری
به آزادگان گشته پشت و پناه
به خودکامگان یافته سروری
به سردار و سالار ساز نبرد
هم او داد و سازیدشان سنگری
ز کوبیدن شاه ضحاک وش
هم از کاوه آموخته رهبری
برون راند از خاک زرخیز خود
تجاوزگران را به چالشگری
به عشق وطن خوش طرازد ادیب
سخن در تراز سخن گستری
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14538-irani-azari.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
www.iranboom.ir
ایرانی ِ آذری - سرودۀ استاد عبدالعلی ادیب برومند
تاریخ و تاریخ اندیشه در ایران گذشتهای دارد و این گذشته، بههرحال، همچون افقی در برابر ما قرار دارد و باید قرار داشته باشد.
در بیاعتنایی به این افق نمیتوان اندیشید.
اینکه امروز تصمیم بگیریم تا با عزل نظر از این گذشته، دکارتی، کانتی، و بدتر از آن، پُستمدرن «بیاندیشیم»، نشانهی گسستهخردی است.
جز برای ملتهایی که فاقد تاریخ و تاریخاندیشه هستند، در تاریخاندیشه، پیوسته، نقطه اتکایی در گذشته وجود دارد.
دکتر جواد طباطبایی
مصاحبهای در دیماه ۱۳۸۱
@iranboom_ir
در بیاعتنایی به این افق نمیتوان اندیشید.
اینکه امروز تصمیم بگیریم تا با عزل نظر از این گذشته، دکارتی، کانتی، و بدتر از آن، پُستمدرن «بیاندیشیم»، نشانهی گسستهخردی است.
جز برای ملتهایی که فاقد تاریخ و تاریخاندیشه هستند، در تاریخاندیشه، پیوسته، نقطه اتکایی در گذشته وجود دارد.
دکتر جواد طباطبایی
مصاحبهای در دیماه ۱۳۸۱
@iranboom_ir
سالروز ثبت جهانی سومین ژئوپارک ایران
در روز پنجشنبه ۱۷ آذرماه ۱۴۰۱ ژئوپارک طبس به عنوان سومین ژئوپارک جهانی ایران، رأی مثبت شورای عالی ژئوپارکهای جهانی یونسکو را دریافت کرد.
ژئوپارک طبس در شمال غربی استان خراسان جنوبی و در مسیر ارتباطی جنوب و غرب به شرق و شمال شرق ایران، در منطقهای با اقلیم بیابانی همراه با آب و هوای گرم و خشک قرار دارد.
این ژئوپارک سه بخش مرکزی، دیهوک و دستگردان را در بر میگیرد. تنوع بالای پدیدههای کمنظیر زمینشناسی موجب شده تا این منطقه در میان زمینشناسان به «بهشت زمینشناسی ایران» مشهور شود.
@iranboom_ir
در روز پنجشنبه ۱۷ آذرماه ۱۴۰۱ ژئوپارک طبس به عنوان سومین ژئوپارک جهانی ایران، رأی مثبت شورای عالی ژئوپارکهای جهانی یونسکو را دریافت کرد.
ژئوپارک طبس در شمال غربی استان خراسان جنوبی و در مسیر ارتباطی جنوب و غرب به شرق و شمال شرق ایران، در منطقهای با اقلیم بیابانی همراه با آب و هوای گرم و خشک قرار دارد.
این ژئوپارک سه بخش مرکزی، دیهوک و دستگردان را در بر میگیرد. تنوع بالای پدیدههای کمنظیر زمینشناسی موجب شده تا این منطقه در میان زمینشناسان به «بهشت زمینشناسی ایران» مشهور شود.
@iranboom_ir
سالروز درگذشت «محمود زند مقدم»
محمود زند مقدم متولد سال ۱۳۱۷ بود که روز ۱۴ آذرماه ۱۴۰۱ بر اثر ایست قلبی در ۸۴ سالگی درگذشت. او دوره کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی را در دانشگاه تهران گذراند و مدرک دکتری در رشته برنامهریزی منطقهای را از دانشگاه دورهام انگلیس اخذ کرد. با مدرک «دکترای برنامهریزی منطقهای»، سفرهای خود به بلوچستان را از ۱۳۴۲ شروع کرد.
او نخستینبار به درخواست سازمان برنامه و بودجه برای بررسی وضع درآمد و هزینه خانوار بلوچ و پس از آن در سمت رئیس دفتر برنامه و بودجه در زاهدان و رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای خلیج فارس و دریای عمان انجام خدمت کرد.
زند مقدم باقی سالهای زندگی را با هزینه شخصی در سفر به بلوچستان گذراند.
از جمله آثار او میتوان به مجموعه هفت جلدی «حکایت بلوچ»، «از سرزمین بیپرنده تا قلعه»،«کره خر و نوردبون»، «آدمهای سه قران و صناری» و «قلعه» اشاره کرد.
@iranboom_ir
محمود زند مقدم متولد سال ۱۳۱۷ بود که روز ۱۴ آذرماه ۱۴۰۱ بر اثر ایست قلبی در ۸۴ سالگی درگذشت. او دوره کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی را در دانشگاه تهران گذراند و مدرک دکتری در رشته برنامهریزی منطقهای را از دانشگاه دورهام انگلیس اخذ کرد. با مدرک «دکترای برنامهریزی منطقهای»، سفرهای خود به بلوچستان را از ۱۳۴۲ شروع کرد.
او نخستینبار به درخواست سازمان برنامه و بودجه برای بررسی وضع درآمد و هزینه خانوار بلوچ و پس از آن در سمت رئیس دفتر برنامه و بودجه در زاهدان و رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای خلیج فارس و دریای عمان انجام خدمت کرد.
زند مقدم باقی سالهای زندگی را با هزینه شخصی در سفر به بلوچستان گذراند.
از جمله آثار او میتوان به مجموعه هفت جلدی «حکایت بلوچ»، «از سرزمین بیپرنده تا قلعه»،«کره خر و نوردبون»، «آدمهای سه قران و صناری» و «قلعه» اشاره کرد.
@iranboom_ir
آتورپاتکان - سرودهٔ بانو هما ارژنگی
چامه آتوپاتکان سرودهٔ بانو هما ارژنگی است که به انگیزهی بیست و یکم آذر ماه روز نجات آذربایجان سروده شده است. زمان سرودن این شعر هفتم آذر ماه هزار و سیصد و هشتاد و شش تهران میباشد.
آتورپاتکان- الا ای سرزمین آذر رخشان
سر پایندهی ایران
که آتش را نگهبان بودهای در پهنهی دوران
تو از نوری - تو از دوری - ز پشت پیر تاریخی
تو مهد پاک زرتشتی
همان یزدان شناس بخردی پرور
که نیکی را فروغ بی زوال ایزدی داند.
آتورپاتکان-
هنوز از لابلای و تار و پود رفتههای دور میبینم
ز شهر شیز و آن آتشگه آذر گشسبت نور میتابد
و بر دیوارهایش نقشهای بوالعجب ز افلاکیان و خاکیان بر جاست.
تو آن نجد سرافرازی
به دامانت سهند سر بلند و قلهی آتشفشان داری
دژ ضحاک و ساسان و فن اسپ و قلعهها از باستان داری
به روز نام و ننگت هم
تو از هرمزد فرخها و فرخ زاد رستم ها نشان داری.
آتورپاتکان -
تو ماد با فر و جاهی
تمام مردمانت آریایی زاده و آزاده اندیش اند
و در گستردهی تاریخ
زبانشان آذری وان گویشی از پهلوی بوده است.
اگر چه بر دل و جانت - جفا از ناکسان رفته
و زخم خنجر ترک و تتارت سینه بدریده
ولی این ترجمانی ناروا باشد - جفا باشد
زبان آذری را ترک نامیدن
که ایران زاده هرگز جز که ایرانی نخواهد بود.
آتورپاتکان -
تو خاک شمس تبریزی
همان خاکی که آن پیر عجایب خلقت خورشید وش
در دامنش رویید
همان رندی که خشتش زیر سر بودی و
پا بر تارک هفت آسمان سودی.
غریب عالم معنا -
که مولانا- فقیه کهنه اندیش شکیبا را
چو توفانی زبن بر کند و در رقص و خروش آورد.
آتورپاتکان -
تو در گستردهی دوران -
به هر شهر و به هر کویی
بلاگردان ایرانی.
چه گویم من ز تبریزت
از آن سالار خیز آن خاک زر خیزت
به یاد آرم از آن جنبش -
از آن هنگامهی خونین
از آن مردان جان بر کف
چو ستار و چو باقر یا خیابانی
و یا زان سیل گمنامان
که خون پاکشان شد خون بهای راه انسانی!
ز آذر ماه یاد آرم _ من از آن آذر سوزان
که چون بیگانهی رسوا - چو دزدی نابکار آمد
سر آزاده ات از پیکر میهن جدا سازد
در آ ن غوغای جانبازی - چه توفانها به پا کردی
تو با بیگانگان و دشمنان خانگی دیدم چه ها کردی
کنون ای مهد جانبازان
آتورپاتکان - سر ایران
مبادا بینمت تا یک نفس از پای بنشینی
که دشمن در کمین است و
فریبی تازه میجوید
چنان روباه مکاری
به راهی تازه میپوید
جوانبخت کهنسالم -
ترا در پهنهی گیتی - هماره زنده میخواهم
و تا هستی نفس دارد
فلات پاک ایران را
خوش و پاینده میخواهم
به انگیزهی بیست و یکم آذر ماه روز نجات آذربایجان
هفتم آذر ماه هزار و سیصد و هشتاد و شش تهران
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/1649-atorpatekan.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
چامه آتوپاتکان سرودهٔ بانو هما ارژنگی است که به انگیزهی بیست و یکم آذر ماه روز نجات آذربایجان سروده شده است. زمان سرودن این شعر هفتم آذر ماه هزار و سیصد و هشتاد و شش تهران میباشد.
آتورپاتکان- الا ای سرزمین آذر رخشان
سر پایندهی ایران
که آتش را نگهبان بودهای در پهنهی دوران
تو از نوری - تو از دوری - ز پشت پیر تاریخی
تو مهد پاک زرتشتی
همان یزدان شناس بخردی پرور
که نیکی را فروغ بی زوال ایزدی داند.
آتورپاتکان-
هنوز از لابلای و تار و پود رفتههای دور میبینم
ز شهر شیز و آن آتشگه آذر گشسبت نور میتابد
و بر دیوارهایش نقشهای بوالعجب ز افلاکیان و خاکیان بر جاست.
تو آن نجد سرافرازی
به دامانت سهند سر بلند و قلهی آتشفشان داری
دژ ضحاک و ساسان و فن اسپ و قلعهها از باستان داری
به روز نام و ننگت هم
تو از هرمزد فرخها و فرخ زاد رستم ها نشان داری.
آتورپاتکان -
تو ماد با فر و جاهی
تمام مردمانت آریایی زاده و آزاده اندیش اند
و در گستردهی تاریخ
زبانشان آذری وان گویشی از پهلوی بوده است.
اگر چه بر دل و جانت - جفا از ناکسان رفته
و زخم خنجر ترک و تتارت سینه بدریده
ولی این ترجمانی ناروا باشد - جفا باشد
زبان آذری را ترک نامیدن
که ایران زاده هرگز جز که ایرانی نخواهد بود.
آتورپاتکان -
تو خاک شمس تبریزی
همان خاکی که آن پیر عجایب خلقت خورشید وش
در دامنش رویید
همان رندی که خشتش زیر سر بودی و
پا بر تارک هفت آسمان سودی.
غریب عالم معنا -
که مولانا- فقیه کهنه اندیش شکیبا را
چو توفانی زبن بر کند و در رقص و خروش آورد.
آتورپاتکان -
تو در گستردهی دوران -
به هر شهر و به هر کویی
بلاگردان ایرانی.
چه گویم من ز تبریزت
از آن سالار خیز آن خاک زر خیزت
به یاد آرم از آن جنبش -
از آن هنگامهی خونین
از آن مردان جان بر کف
چو ستار و چو باقر یا خیابانی
و یا زان سیل گمنامان
که خون پاکشان شد خون بهای راه انسانی!
ز آذر ماه یاد آرم _ من از آن آذر سوزان
که چون بیگانهی رسوا - چو دزدی نابکار آمد
سر آزاده ات از پیکر میهن جدا سازد
در آ ن غوغای جانبازی - چه توفانها به پا کردی
تو با بیگانگان و دشمنان خانگی دیدم چه ها کردی
کنون ای مهد جانبازان
آتورپاتکان - سر ایران
مبادا بینمت تا یک نفس از پای بنشینی
که دشمن در کمین است و
فریبی تازه میجوید
چنان روباه مکاری
به راهی تازه میپوید
جوانبخت کهنسالم -
ترا در پهنهی گیتی - هماره زنده میخواهم
و تا هستی نفس دارد
فلات پاک ایران را
خوش و پاینده میخواهم
به انگیزهی بیست و یکم آذر ماه روز نجات آذربایجان
هفتم آذر ماه هزار و سیصد و هشتاد و شش تهران
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/1649-atorpatekan.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
ویژه نامه ای برای «21 آذرماه ، روز نجات آذربایجان »
در روزهای اشغال ایران از سوی ارتش های انگلستان و شوروی و آمریکا در سال های جنگ جهانی دوم، گروهی از مهاجران از آن سوی رودخانه ی ارس با همکاری عناصر حزب توده ، در پناه سرنیزه های روسی ، در استان آذربایجان دولتی پوشالی بر سر کار آوردند . این دولت با کوشش های دیپلماتیک قوام السلطنه ، پشتیبانان روسی خود را از دست داد و فروپاشید و اعضای آن ، به فرمان استالین و میرجعفر باقراف به آن سوی رودخانه ی ارس گریختند .
21 آذرماه روزی است که سربازان و افسران ارتش ایران برای استقرار حاکمیت ملی ایران ، و برای بیرون راندن مزدوران و خودفروختگان فرقه ی دموکرات به رهبری جعفر پیشه وری ، به آذربایجان رسیدند .
در گاهنامه ای که در زیر می خوانید ، بخشی را به « 21 آذرماه » اختصاص داده ایم.
برای خواندن ویژه نامه ، روی تصویر زیر کلیک کنید :
http://iranchehr.com/?p=6889
@iranboom_ir
در روزهای اشغال ایران از سوی ارتش های انگلستان و شوروی و آمریکا در سال های جنگ جهانی دوم، گروهی از مهاجران از آن سوی رودخانه ی ارس با همکاری عناصر حزب توده ، در پناه سرنیزه های روسی ، در استان آذربایجان دولتی پوشالی بر سر کار آوردند . این دولت با کوشش های دیپلماتیک قوام السلطنه ، پشتیبانان روسی خود را از دست داد و فروپاشید و اعضای آن ، به فرمان استالین و میرجعفر باقراف به آن سوی رودخانه ی ارس گریختند .
21 آذرماه روزی است که سربازان و افسران ارتش ایران برای استقرار حاکمیت ملی ایران ، و برای بیرون راندن مزدوران و خودفروختگان فرقه ی دموکرات به رهبری جعفر پیشه وری ، به آذربایجان رسیدند .
در گاهنامه ای که در زیر می خوانید ، بخشی را به « 21 آذرماه » اختصاص داده ایم.
برای خواندن ویژه نامه ، روی تصویر زیر کلیک کنید :
http://iranchehr.com/?p=6889
@iranboom_ir
۸۰ سال پیش در ۱۸ آذر ۱۳۲۳، میرزا حسن تبریزی ـ مشهور به رُشدیه ـ درگذشت.
رشدیه از پیشگامان نهضت فرهنگی ایران در قرن گذشته و بنیانگذار مدارس به سبک جدید در تبریز و تهران بود.
میرزا حسن تبریزی در سال ۱۲۳۰ در تبریز به دنیا آمد.
@iranboom_ir
رشدیه از پیشگامان نهضت فرهنگی ایران در قرن گذشته و بنیانگذار مدارس به سبک جدید در تبریز و تهران بود.
میرزا حسن تبریزی در سال ۱۲۳۰ در تبریز به دنیا آمد.
@iranboom_ir
۱۸ آذر ۱۳۰۶، فتحالله مجتبایی ـ مترجم، مورّخ ادیان و از مفاخر فرهنگی ایران ـ به دنیا آمد.
@iranboom_ir
@iranboom_ir
گفتوگویی به بهانه زادروز استاد مجتبایی / جایزه فتحالله مجتبایی را مادرم بنا گذاشت
فتحالله مجتبایی، متولد ۱۸ آذرماه ۱۳۰۶ در تهران، نویسنده، مترجم و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است. از فتحالله مجتبایی تاکنون بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب، مقاله و شعر و نقد کتاب به صورت تألیف، ترجمه و تصحیح به زبانهای فارسی و انگلیسی در ایران و خارج از ایران منتشر شده است. از آثار او میتوان به ترجمه و مقدمه «چیترا و گزیده اشعار» از رابیندرانات تاگور، ترجمه با مقدمه در شرح احوال و سبک شعر «گزیده اشعار رابرت فراست» و ... اشاره کرد.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/goftego/17614-jayeze-mojtabaei-980918.html
@iranboom_ir
فتحالله مجتبایی، متولد ۱۸ آذرماه ۱۳۰۶ در تهران، نویسنده، مترجم و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است. از فتحالله مجتبایی تاکنون بیش از ۲۰۰ عنوان کتاب، مقاله و شعر و نقد کتاب به صورت تألیف، ترجمه و تصحیح به زبانهای فارسی و انگلیسی در ایران و خارج از ایران منتشر شده است. از آثار او میتوان به ترجمه و مقدمه «چیترا و گزیده اشعار» از رابیندرانات تاگور، ترجمه با مقدمه در شرح احوال و سبک شعر «گزیده اشعار رابرت فراست» و ... اشاره کرد.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/goftego/17614-jayeze-mojtabaei-980918.html
@iranboom_ir