ایران دورت بگردم - روستای اصفهک
عکس از: محمد جهانآبادی - سهیلا علیپور
http://iranboom.ir/negar-khaneh/132/2558.html
@iranboom_ir
عکس از: محمد جهانآبادی - سهیلا علیپور
http://iranboom.ir/negar-khaneh/132/2558.html
@iranboom_ir
ایران دورت بگردم - روستای اصفهک
عکس از: محمد جهانآبادی - سهیلا علیپور
روستای اصفهک از توابع بخش مـرکزی شهرستان طبس، در 38 کیلومتری جنوب شرقی طبس قرار گرفته است. بعد از زلزله ویرانگری که در سال 1357 به وقوع پیوست، موجب گردید مردم این روستا از خانههای قدیمی خود را رها کرده و در غرب این روستا خانههای جدید خود را بنا نمایند. پس از گذشت سالیان یکی از ساکنان (آقای مهدی زاده) تلاش دارد تا این روستا را در ثبت آثار ملی قرار دهد که با مشکلاتی اعم از بلاتکلیفی در بین کشمکش های تقسیمات کشوری بین استان های یزد و خراسان جنوبی می باشد روبه رو است. امید می رود با تلاش و پشتکار این جوان هر چه زودتر این روستا به عنوان روستای هدف گردشگری تبدیل گردد.
بیشتر درآمد مردم روستای اصفهک، از فعالیتهای زراعی و دامداری تأمین میشود. زعفران و نعنا از محصولات عمده زراعی این روستا است و نخلستانها در اطراف آن گسترده شدهاند. روستای اصفهک در منطقۀ کوهپایهای استقرار یافته و بافت مسکونی متراکمی داردکه اغلب آنها در یک طبقه با سقف گنبدی، نورگیر و در و پنجرههای کوچک ساخته شدهاند. عمده مصالح به کار رفته در ساخت خانههای قدیمی روستا، خشت وگل است و معمولاً از معماری کویری متأثر شدهاند. استقرار روستا در پای کوه سبب اختلاف دما بین این روستا و شهر طبس شده است. شبهای تابستانی روستا به دلیل وزش باد از سوی کوه دلپذیر است. ترکیب فضایی کوه و کویر، نخلستان و اراضی زراعی و بافت قدیمی روستا، چشم انداز بسیار زیبایی پدید آورده است. روستای اصفهک، دارای غنیترین منابع آب در قلمرو شهرستان طبس است. ریزش آب چاه عمیقی که آب شرب روستا را تأمین میکند. از غذاهای رایج روستای اصفهک، میتوان به انواع آش و آبگوشتهای محلی اشاره کرد، که به دلیل استفاده از مواد اولیه طبیعی، بسیار لذیذ و خوش طعم میباشند. مسیر دسترسی این روستا در جاده طبس به دیهوک می باشد که تمامی مسیر جاده آسفالت است.
http://iranboom.ir/negar-khaneh/132/2558.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
عکس از: محمد جهانآبادی - سهیلا علیپور
روستای اصفهک از توابع بخش مـرکزی شهرستان طبس، در 38 کیلومتری جنوب شرقی طبس قرار گرفته است. بعد از زلزله ویرانگری که در سال 1357 به وقوع پیوست، موجب گردید مردم این روستا از خانههای قدیمی خود را رها کرده و در غرب این روستا خانههای جدید خود را بنا نمایند. پس از گذشت سالیان یکی از ساکنان (آقای مهدی زاده) تلاش دارد تا این روستا را در ثبت آثار ملی قرار دهد که با مشکلاتی اعم از بلاتکلیفی در بین کشمکش های تقسیمات کشوری بین استان های یزد و خراسان جنوبی می باشد روبه رو است. امید می رود با تلاش و پشتکار این جوان هر چه زودتر این روستا به عنوان روستای هدف گردشگری تبدیل گردد.
بیشتر درآمد مردم روستای اصفهک، از فعالیتهای زراعی و دامداری تأمین میشود. زعفران و نعنا از محصولات عمده زراعی این روستا است و نخلستانها در اطراف آن گسترده شدهاند. روستای اصفهک در منطقۀ کوهپایهای استقرار یافته و بافت مسکونی متراکمی داردکه اغلب آنها در یک طبقه با سقف گنبدی، نورگیر و در و پنجرههای کوچک ساخته شدهاند. عمده مصالح به کار رفته در ساخت خانههای قدیمی روستا، خشت وگل است و معمولاً از معماری کویری متأثر شدهاند. استقرار روستا در پای کوه سبب اختلاف دما بین این روستا و شهر طبس شده است. شبهای تابستانی روستا به دلیل وزش باد از سوی کوه دلپذیر است. ترکیب فضایی کوه و کویر، نخلستان و اراضی زراعی و بافت قدیمی روستا، چشم انداز بسیار زیبایی پدید آورده است. روستای اصفهک، دارای غنیترین منابع آب در قلمرو شهرستان طبس است. ریزش آب چاه عمیقی که آب شرب روستا را تأمین میکند. از غذاهای رایج روستای اصفهک، میتوان به انواع آش و آبگوشتهای محلی اشاره کرد، که به دلیل استفاده از مواد اولیه طبیعی، بسیار لذیذ و خوش طعم میباشند. مسیر دسترسی این روستا در جاده طبس به دیهوک می باشد که تمامی مسیر جاده آسفالت است.
http://iranboom.ir/negar-khaneh/132/2558.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
روستای اصفهک ثبت جهانی شد
بیرجند- مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خراسان جنوبی گفت: روستای زیبای اصفهک در رقابت با ۱۵۰ روستای جهان و ۸ روستای ایران به عنوان روستای جهانی انتخاب شد.
بهگزارش خبرنگار مهر، هادی شاهوردی ظهر چهارشنبه ۲۳ آبانماه ۱۴۰۳ در جمع خبرنگاران بیان کرد: در چهارمین اجلاس سازمان جهانی گردشگری خبرنگاران (UNWTO)، اصفهک استان خراسانجنوبی به عنوان روستای منتخب در فهرست بهترین دهکدههای جهانی گردشگری ثبت شد.
مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خراسان جنوبی بیان کرد: پرونده روستای اصفهک در کنار روستاهای بنام و مطرحی همچون میمند کرمان، کندلوس مازندران، قلعه بالای سمنان، پالنگان کردستان، ابیانه اصفهان، فهرج یزد و بیشه لرستان توسط کارشناسان سازمان جهانی گردشگری مورد بررسی قرار گرفته است.
وی ادامه داد: این روستا حائز رتبههای برتر در همه شاخصها اعم از جمله منابع فرهنگی و طبیعی، ارتقا و ترویج فرهنگ حفظ منابع طبیعی، پایداری اقتصادی، پایداری اجتماعی، پایداری زیست محیطی، توسعه گردشگری، انسجام در زنجیره ارزش افزوده، حاکمیت و اولویت بندی گردشگری، زیرساختها و ارتباطات، سلامت، ایمنی و امنیت شده است.
وی گفت: اصفهک زیبا در شهرستان طبس، با قدمتی ۴۰۰ ساله در دل کویر، یکی از ۱۴ روستای هدف گردشگری خراسانجنوبی است.
@iranboom_ir
از سال ۲۰۲۱، ابتکار بهترین دهکدههای گردشگری UNWTO با هدف ترویج گردشگری پایدار در مناطق روستایی، با تمرکز بر حفظ مناظر طبیعی، میراث فرهنگی، و سبکهای زندگی بومی، از جمله خوراک شناسی و ...، انجام شده است.
بیرجند- مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خراسان جنوبی گفت: روستای زیبای اصفهک در رقابت با ۱۵۰ روستای جهان و ۸ روستای ایران به عنوان روستای جهانی انتخاب شد.
بهگزارش خبرنگار مهر، هادی شاهوردی ظهر چهارشنبه ۲۳ آبانماه ۱۴۰۳ در جمع خبرنگاران بیان کرد: در چهارمین اجلاس سازمان جهانی گردشگری خبرنگاران (UNWTO)، اصفهک استان خراسانجنوبی به عنوان روستای منتخب در فهرست بهترین دهکدههای جهانی گردشگری ثبت شد.
مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خراسان جنوبی بیان کرد: پرونده روستای اصفهک در کنار روستاهای بنام و مطرحی همچون میمند کرمان، کندلوس مازندران، قلعه بالای سمنان، پالنگان کردستان، ابیانه اصفهان، فهرج یزد و بیشه لرستان توسط کارشناسان سازمان جهانی گردشگری مورد بررسی قرار گرفته است.
وی ادامه داد: این روستا حائز رتبههای برتر در همه شاخصها اعم از جمله منابع فرهنگی و طبیعی، ارتقا و ترویج فرهنگ حفظ منابع طبیعی، پایداری اقتصادی، پایداری اجتماعی، پایداری زیست محیطی، توسعه گردشگری، انسجام در زنجیره ارزش افزوده، حاکمیت و اولویت بندی گردشگری، زیرساختها و ارتباطات، سلامت، ایمنی و امنیت شده است.
وی گفت: اصفهک زیبا در شهرستان طبس، با قدمتی ۴۰۰ ساله در دل کویر، یکی از ۱۴ روستای هدف گردشگری خراسانجنوبی است.
@iranboom_ir
از سال ۲۰۲۱، ابتکار بهترین دهکدههای گردشگری UNWTO با هدف ترویج گردشگری پایدار در مناطق روستایی، با تمرکز بر حفظ مناظر طبیعی، میراث فرهنگی، و سبکهای زندگی بومی، از جمله خوراک شناسی و ...، انجام شده است.
میرمحمدصادقی: بیش از خلاء قانونی، دچار خلاء پیگیری در حوزه میراث فرهنگی هستیم
یک حقوقدان، تبدیل ماهیت جرایم در حوزه میراث فرهنگی را از خصوصی به جرایم عمومی پیشنهاد کرد و گفت: در این صورت بدون نیاز به شکایت سازمان میراث فرهنگی، دادستانها میتوانند موارد تعرض به میراث فرهنگی را تحت پیگرد قرار دهند.
http://www.iranboom.ir/didehban/hoghoghi/9391-1392-02-05-07-15-17.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
یک حقوقدان، تبدیل ماهیت جرایم در حوزه میراث فرهنگی را از خصوصی به جرایم عمومی پیشنهاد کرد و گفت: در این صورت بدون نیاز به شکایت سازمان میراث فرهنگی، دادستانها میتوانند موارد تعرض به میراث فرهنگی را تحت پیگرد قرار دهند.
http://www.iranboom.ir/didehban/hoghoghi/9391-1392-02-05-07-15-17.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
اهمیت حروف در نگارش
انواع حروف
حرف ها سه دسته اند: ربط، اضافه و نشانه.
حرف ربط
کلمه ای است که دو واژه هم گون یا دو عبارت یا دو جمله را به هم پیوند می زند. حرف ربط از نظر ساختمان دو قسم است: ساده و مرکّب.
حرف های ربط ساده عبارت اند از: اگر، اما، باری، پس، تا، چه، خواه، زیرا، که، لیکن، نیز، و، ولی، هم، یا.
حرف های ربط مرکّب، مجموعه ای از دو یا چند کلمه هستند و عبارت اند از: آن جا که، آن گاه که، از آن جا که، از آن که، از این روی، از بس، از بس که، از بهر آن که ، اکنون که، اگر چه، اگر چنان چه، الا این که، با این حال، با این که، با وجود این، بس که، به شرط آن که و... .
حرف اضافه
اضافه در این عنوان به معنای« نسبت» است. حرف های اضافه، کلماتی هستند که معمولاً کلمه یا گروهی را به فعل یا به صفتِ برتر یا به اسم های جمع و نظایر آنها نسبت می دهند و آنها را متمّم و وابسته آن قرار می دهند. حرف های اضافه از نظر ساختمان دو گونه اند: ساده و مرکّب.
حروف اضافه ساده عبارت اند از: الّا، الی، اندر، با، بدون، بر، برای، به، بهر، بی، تا، کسره اضافه ( ِ ).
حروف اضافه مرکّب از ترکیب یک حرف اضافه ساده با کلمه های دیگر (اسم، صفت و حرف) ساخته می شوند؛ مثل: غیر از = غیر + از / به غیر از = به + غیر+ از / به مجرّدِ = به + مجرّد+ ِ (کسره اضافه).
حرف نشانه
حروف نشانه، حرف هایی اند که برای تعیین مقام کلمه در جمله می آیند و نقش آن را مشخص می سازند و عبارت اند از: ا، ای، یا، را.
خطاهای نگارشی در هنگام استفاده از حروف
نویسندگان معمولاً در استفاده از پاره ای حروفِ ربط، اضافه و نشانه، اشتباه می کنند، در این جا برخی از آنها را یادآور می شویم:
اما: حرف ربطِ «اما» در آغاز جمله می آید:
غلط: کارشناسان برای حفظ جنگل تلاش های فراوانی کرده اند، در این مورد اما موفق نبوده اند.
صحیح: کارشناسان برای حفظ جنگل تلاش های فراوانی کرده اند، اما در این مورد موفق نبوده اند.
(عبارت فوق، مرکّب از دو جمله است: پایه و پیرو، که «اما» در آغاز جمله دوم آمده است).
گاهی شاعران بنابر ضرورت شعری، جای حرف ربط «اما» را تغییر می دهند؛ چنان که نخستین بار «احمد شاملو» در «باغ آینه» چنین سرود:
من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی نکشته ام
من اما راه بر مردِ رباخواری نبسته ام
من اما نیمه های شب ز بامی بر سرِ بامی نجسته ام
از آن پس، گروهی از نوپردازان گمان کردند که همه جا - چه در شعر و چه در نثر - لازم است جای «اما» را تغییر دهند و آن را از آغاز جمله به میان جمله ببرند و سخن خود را زیبا و شاعرانه کنند. این کار در نثرنویسی، خلافِ سنّت زبان فارسی است و باید از آن احتراز کرد. (ر.ک: ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم).
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12798-ahamiat-horof-dar-negaresh.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
انواع حروف
حرف ها سه دسته اند: ربط، اضافه و نشانه.
حرف ربط
کلمه ای است که دو واژه هم گون یا دو عبارت یا دو جمله را به هم پیوند می زند. حرف ربط از نظر ساختمان دو قسم است: ساده و مرکّب.
حرف های ربط ساده عبارت اند از: اگر، اما، باری، پس، تا، چه، خواه، زیرا، که، لیکن، نیز، و، ولی، هم، یا.
حرف های ربط مرکّب، مجموعه ای از دو یا چند کلمه هستند و عبارت اند از: آن جا که، آن گاه که، از آن جا که، از آن که، از این روی، از بس، از بس که، از بهر آن که ، اکنون که، اگر چه، اگر چنان چه، الا این که، با این حال، با این که، با وجود این، بس که، به شرط آن که و... .
حرف اضافه
اضافه در این عنوان به معنای« نسبت» است. حرف های اضافه، کلماتی هستند که معمولاً کلمه یا گروهی را به فعل یا به صفتِ برتر یا به اسم های جمع و نظایر آنها نسبت می دهند و آنها را متمّم و وابسته آن قرار می دهند. حرف های اضافه از نظر ساختمان دو گونه اند: ساده و مرکّب.
حروف اضافه ساده عبارت اند از: الّا، الی، اندر، با، بدون، بر، برای، به، بهر، بی، تا، کسره اضافه ( ِ ).
حروف اضافه مرکّب از ترکیب یک حرف اضافه ساده با کلمه های دیگر (اسم، صفت و حرف) ساخته می شوند؛ مثل: غیر از = غیر + از / به غیر از = به + غیر+ از / به مجرّدِ = به + مجرّد+ ِ (کسره اضافه).
حرف نشانه
حروف نشانه، حرف هایی اند که برای تعیین مقام کلمه در جمله می آیند و نقش آن را مشخص می سازند و عبارت اند از: ا، ای، یا، را.
خطاهای نگارشی در هنگام استفاده از حروف
نویسندگان معمولاً در استفاده از پاره ای حروفِ ربط، اضافه و نشانه، اشتباه می کنند، در این جا برخی از آنها را یادآور می شویم:
اما: حرف ربطِ «اما» در آغاز جمله می آید:
غلط: کارشناسان برای حفظ جنگل تلاش های فراوانی کرده اند، در این مورد اما موفق نبوده اند.
صحیح: کارشناسان برای حفظ جنگل تلاش های فراوانی کرده اند، اما در این مورد موفق نبوده اند.
(عبارت فوق، مرکّب از دو جمله است: پایه و پیرو، که «اما» در آغاز جمله دوم آمده است).
گاهی شاعران بنابر ضرورت شعری، جای حرف ربط «اما» را تغییر می دهند؛ چنان که نخستین بار «احمد شاملو» در «باغ آینه» چنین سرود:
من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی نکشته ام
من اما راه بر مردِ رباخواری نبسته ام
من اما نیمه های شب ز بامی بر سرِ بامی نجسته ام
از آن پس، گروهی از نوپردازان گمان کردند که همه جا - چه در شعر و چه در نثر - لازم است جای «اما» را تغییر دهند و آن را از آغاز جمله به میان جمله ببرند و سخن خود را زیبا و شاعرانه کنند. این کار در نثرنویسی، خلافِ سنّت زبان فارسی است و باید از آن احتراز کرد. (ر.ک: ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم).
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/12798-ahamiat-horof-dar-negaresh.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دانش ایرانیان کهن و یافتههای دانش امروز
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 65، سال نهم، اسفند 1389 / فروردین 1390، رویه 32
دکتر هـ . خشایار
ایرانیان کهن بر این باور بودند که آفرینش به شش هنگام یا ششگاه انجام گرفته است. البته، نه در یک روز و به دنبال هم؛ بلکه در درازای سالیان بسیار (میلیون و میلیارد).
ایرانیان کهن در چند هزار سال پیش از میلاد مسیح، میلاد زرتشت و هجرت پیامبر از مکه به مدینه، بدین باور بود که اهورامزدا، نخست آسمان را آفرید. در گاه دوم آفرینش، اهورامزدا، آب را آفرید و سپس در گامهای پس از آن، زمین، گیاه، جانداران و سرانجام انسان را.
اهورامزدا، آسمان را، روشن و بیکران میآفریند.
نمونهی نخست آب: قطرهای است به پهنای همهی آبها.
نمونهی نخست زمین: زمینی است گرد و هموار، بدون هر گونه پستی و بلندی.
نمونهی نخست گیاه: یک شاخه است که دربرگیرندهی همهی گیاهان است.
نمونهی نخست چارپایان سودمند: گاو «ایوداد» یا «ایوک» است که در کنارهی راست رودخانهی واییتینیک، در ایران ویج، آفریده شد.
نمونهی نخست انسان: کیومرث یا زندهمیرا بود. اهورامزدا، او را در کرانهی چپ رودخانهی واییتینیک در ایرانویج، آفرید.
اهورامزدا، کیومرث را برای یاری خویش آفرید.
امروزه بر پایهی یافتههای بسیار نو، آشکار میگردد که آب پیش از زمین آفریده شده است:
پژوهشگران با انجام همانندسازی رایانهای، نظریهی تازهای را درباره منشا آب در زمین اثبات کردند.
دکتر مایک دریک از دانشگاه آریزونا یک فرضیه جایگزین را مطرح کرده است که براساس آن آب روی سطوح ذرات غبار میان ستارهای زمانی که برای تشکیل سیاره ما انباشه میشدند، وجود داشته است.
اگر چه این تئوری با شواهد موجود همخوانی دارد، فقط در صورتی امکانپذیر بوده که چسبندگی آب به ذرات غبار بسیار قوی باشد تا در برابر شرایط حاد و سخت موجود در ابرهای غبار بین ستارهای که سیارات را شکل میدهند دوام بیاورد. محققان با شبیهسازیهای رایانهای چسبندگی آب به ماده معدنی که معمولا در ابرهای غبار بین سیارهای یافت میشود، نشان دادند نوع سطوح بسیار خاص که روی ذرات غبار بین ستارهای یافت میشود برای حفظ آب در شرایط دمایی و فشار بسیار زیاد در زمان شکلگیری سیاره بسیار مناسب بوده است.
این تحقیقات شواهد بسیار مستدلی ارائه میکند که تئوری جدید را تایید میکند. این دانشمندان اثبات کردند آب هنگام تولد سیاره زمین وجود داشته و پس از شکلگیری سیاره به آن اضافه نشده است.
همچنین نظریهی ایرانیان کهن دربارهی اینکه زمین نخست گرد و هموار بوده و دارای برجستگی (کوه) نبوده، با پژوهشهای امروزین همخوانی کامل دارد. میدانیم که در دوران کوهزایی و بر اثر زمینلرزههای سخت، کوهها به وجود آمدهاند که لازم است در گفتاری جداگانه در اینباره، سخن گفته شود.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhekohan/14684-danesh-iranian-kohan.html
@iranboom_ir
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 65، سال نهم، اسفند 1389 / فروردین 1390، رویه 32
دکتر هـ . خشایار
ایرانیان کهن بر این باور بودند که آفرینش به شش هنگام یا ششگاه انجام گرفته است. البته، نه در یک روز و به دنبال هم؛ بلکه در درازای سالیان بسیار (میلیون و میلیارد).
ایرانیان کهن در چند هزار سال پیش از میلاد مسیح، میلاد زرتشت و هجرت پیامبر از مکه به مدینه، بدین باور بود که اهورامزدا، نخست آسمان را آفرید. در گاه دوم آفرینش، اهورامزدا، آب را آفرید و سپس در گامهای پس از آن، زمین، گیاه، جانداران و سرانجام انسان را.
اهورامزدا، آسمان را، روشن و بیکران میآفریند.
نمونهی نخست آب: قطرهای است به پهنای همهی آبها.
نمونهی نخست زمین: زمینی است گرد و هموار، بدون هر گونه پستی و بلندی.
نمونهی نخست گیاه: یک شاخه است که دربرگیرندهی همهی گیاهان است.
نمونهی نخست چارپایان سودمند: گاو «ایوداد» یا «ایوک» است که در کنارهی راست رودخانهی واییتینیک، در ایران ویج، آفریده شد.
نمونهی نخست انسان: کیومرث یا زندهمیرا بود. اهورامزدا، او را در کرانهی چپ رودخانهی واییتینیک در ایرانویج، آفرید.
اهورامزدا، کیومرث را برای یاری خویش آفرید.
امروزه بر پایهی یافتههای بسیار نو، آشکار میگردد که آب پیش از زمین آفریده شده است:
پژوهشگران با انجام همانندسازی رایانهای، نظریهی تازهای را درباره منشا آب در زمین اثبات کردند.
دکتر مایک دریک از دانشگاه آریزونا یک فرضیه جایگزین را مطرح کرده است که براساس آن آب روی سطوح ذرات غبار میان ستارهای زمانی که برای تشکیل سیاره ما انباشه میشدند، وجود داشته است.
اگر چه این تئوری با شواهد موجود همخوانی دارد، فقط در صورتی امکانپذیر بوده که چسبندگی آب به ذرات غبار بسیار قوی باشد تا در برابر شرایط حاد و سخت موجود در ابرهای غبار بین ستارهای که سیارات را شکل میدهند دوام بیاورد. محققان با شبیهسازیهای رایانهای چسبندگی آب به ماده معدنی که معمولا در ابرهای غبار بین سیارهای یافت میشود، نشان دادند نوع سطوح بسیار خاص که روی ذرات غبار بین ستارهای یافت میشود برای حفظ آب در شرایط دمایی و فشار بسیار زیاد در زمان شکلگیری سیاره بسیار مناسب بوده است.
این تحقیقات شواهد بسیار مستدلی ارائه میکند که تئوری جدید را تایید میکند. این دانشمندان اثبات کردند آب هنگام تولد سیاره زمین وجود داشته و پس از شکلگیری سیاره به آن اضافه نشده است.
همچنین نظریهی ایرانیان کهن دربارهی اینکه زمین نخست گرد و هموار بوده و دارای برجستگی (کوه) نبوده، با پژوهشهای امروزین همخوانی کامل دارد. میدانیم که در دوران کوهزایی و بر اثر زمینلرزههای سخت، کوهها به وجود آمدهاند که لازم است در گفتاری جداگانه در اینباره، سخن گفته شود.
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhekohan/14684-danesh-iranian-kohan.html
@iranboom_ir
Audio
🎼 قطعه «مست رویا»
با صدای شادروان غلامحسین بنان
آهنگساز: شادروان همایون خرم
شاعر: ابوالحسن ورزی
@iranboom_ir
با صدای شادروان غلامحسین بنان
آهنگساز: شادروان همایون خرم
شاعر: ابوالحسن ورزی
@iranboom_ir
سالروز درگذشت دکتر ناصر تکمیل همایون، پژوهشگر و نویسنده
ناصر تکمیل همایون (۲ آذر ۱۳۱۵– ۲۵ آبان ۱۴۰۱) جامعهشناس و تاریخنگار ایرانی و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.
روانشان شاد و یادشان گرامی باد.
@iranboom_ir
ناصر تکمیل همایون (۲ آذر ۱۳۱۵– ۲۵ آبان ۱۴۰۱) جامعهشناس و تاریخنگار ایرانی و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.
روانشان شاد و یادشان گرامی باد.
@iranboom_ir
سالروز درگذشت دکتر ناصر تکمیل همایون، پژوهشگر و نویسنده
ناصر تکمیل همایون (۲ آذر ۱۳۱۵– ۲۵ آبان ۱۴۰۱) جامعهشناس و تاریخنگار ایرانی و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.
روانشان شاد و یادشان گرامی باد.
او بین سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ دوره کارشناسی فلسفه و علوم تربیتی و کارشناسی ارشد علوم اجتماعی را دردانشگاه تهران گذراند و دوره دکترای تاریخ و دکترای جامعهشناسی را به ترتیب در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۶ دردانشگاه پاریس به پایان برد.
تکمیل همایون از اعضای سازمان جوانان جبهه ملی ایراندر سال ۱۳۳۹ بود. او همچنین از اعضای حزب ملت ایران و دوستان و همراهان داریوش فروهر محسوب میشد و تا سال ۱۳۶۰ در این حزب فعالیت داشت.
کتابشناسی:
تاریخ ایران در یک نگاه، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۹۰
آموزش و پرورش در ایران، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۵
تهران، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۵
دانشگاه گندیشاپور، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۴
سلطانیه، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۷
تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران: از آغاز تا دارالخلافه ناصری، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۵
مسائل و چشماندازهای فرهنگ (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۶
گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایران زمین، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱
خوارزم، منصور کیایی، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۳
خلیج فارس، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۳
انقلاب مشروطیت، پیمان متین، ناصر تکمیل همایون، ناشر: امیرکبیر - ۱۳۸۳
سرگذشت دریای مازندران، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱
مشروطهخواهی ایرانیان (مجموعه مقالات)، ناصر تکمیل همایون (به اهتمام)، ناشر: باز، ۱۳۸۴
دشتی به وسعت تاریخ: نگاهی جامع به نظرآباد، حسین عسگری، ناصر تکمیل همایون (مقدمه)، یوسف مجیدزاده (مقدمه)، ناشر: شهید سعید محبی، ۱۳۸۷
جاده ابریشم، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی
آبسکون یا جزیره آشوراده، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱
مرزهای ایران در دوره معاصر، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱
تاریخ اجتماعی و فرهنگی، تهران: دارالخلافه ناصری، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱
جشننامهٔ دوجلدی همایوننامه، مجموعهای از یادداشتها و مقالات است که جمعی از شاگردان، دوستان و همکاران ناصر تکمیل همایون به مناسبت مراسم نکوداشت وی نگاشته بودند. این مجموعه در ۱۵۰۰ صفحه و به قلم بیش از یکصد و پنجاه نفر به کوشش بهرنگ ذوالفقاری گرد آمدهاست.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/42199
ناصر تکمیل همایون (۲ آذر ۱۳۱۵– ۲۵ آبان ۱۴۰۱) جامعهشناس و تاریخنگار ایرانی و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.
روانشان شاد و یادشان گرامی باد.
او بین سالهای ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ دوره کارشناسی فلسفه و علوم تربیتی و کارشناسی ارشد علوم اجتماعی را دردانشگاه تهران گذراند و دوره دکترای تاریخ و دکترای جامعهشناسی را به ترتیب در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۶ دردانشگاه پاریس به پایان برد.
تکمیل همایون از اعضای سازمان جوانان جبهه ملی ایراندر سال ۱۳۳۹ بود. او همچنین از اعضای حزب ملت ایران و دوستان و همراهان داریوش فروهر محسوب میشد و تا سال ۱۳۶۰ در این حزب فعالیت داشت.
کتابشناسی:
تاریخ ایران در یک نگاه، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۹۰
آموزش و پرورش در ایران، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۵
تهران، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۵
دانشگاه گندیشاپور، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۴
سلطانیه، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۷
تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران: از آغاز تا دارالخلافه ناصری، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۵
مسائل و چشماندازهای فرهنگ (مجموعه مقالات)، گروه مؤلفان، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۶
گستره فرهنگی و مرزهای تاریخی ایران زمین، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱
خوارزم، منصور کیایی، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۳
خلیج فارس، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۳
انقلاب مشروطیت، پیمان متین، ناصر تکمیل همایون، ناشر: امیرکبیر - ۱۳۸۳
سرگذشت دریای مازندران، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱
مشروطهخواهی ایرانیان (مجموعه مقالات)، ناصر تکمیل همایون (به اهتمام)، ناشر: باز، ۱۳۸۴
دشتی به وسعت تاریخ: نگاهی جامع به نظرآباد، حسین عسگری، ناصر تکمیل همایون (مقدمه)، یوسف مجیدزاده (مقدمه)، ناشر: شهید سعید محبی، ۱۳۸۷
جاده ابریشم، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی
آبسکون یا جزیره آشوراده، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱
مرزهای ایران در دوره معاصر، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱
تاریخ اجتماعی و فرهنگی، تهران: دارالخلافه ناصری، ناصر تکمیل همایون، ناشر: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۱
جشننامهٔ دوجلدی همایوننامه، مجموعهای از یادداشتها و مقالات است که جمعی از شاگردان، دوستان و همکاران ناصر تکمیل همایون به مناسبت مراسم نکوداشت وی نگاشته بودند. این مجموعه در ۱۵۰۰ صفحه و به قلم بیش از یکصد و پنجاه نفر به کوشش بهرنگ ذوالفقاری گرد آمدهاست.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/42199
Telegram
ایران بوم
سالروز درگذشت دکتر ناصر تکمیل همایون، پژوهشگر و نویسنده
ناصر تکمیل همایون (۲ آذر ۱۳۱۵– ۲۵ آبان ۱۴۰۱) جامعهشناس و تاریخنگار ایرانی و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.
روانشان شاد و یادشان گرامی باد.
@iranboom_ir
ناصر تکمیل همایون (۲ آذر ۱۳۱۵– ۲۵ آبان ۱۴۰۱) جامعهشناس و تاریخنگار ایرانی و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.
روانشان شاد و یادشان گرامی باد.
@iranboom_ir
۲۵ آبان ماه سالروز درگذشت ستار خان سردار ملی ایران است.
اهدای گل و پرچم سه رنگ ایران بر مزار سردار ملی
زادروز: ۲۸ مهرماه ۱۲۴۵
درگذشت: ۲۵ آبان ماه ۱۲۹۳
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/10246-1392-06-24-07-35-55.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
اهدای گل و پرچم سه رنگ ایران بر مزار سردار ملی
زادروز: ۲۸ مهرماه ۱۲۴۵
درگذشت: ۲۵ آبان ماه ۱۲۹۳
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/10246-1392-06-24-07-35-55.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
ستارخان، سردار ملی
دکتر صادق رضازاده شفق
ستارخان که از اول در محلهٔ امیرخیز شمالغربی تبریز اقامت داشت و حدود دو سال بود در ردیف مجاهدین مشروطه درآمده و از خود شایستگیهانشان داده و جلب نظر هم ردیفهای خود را کرده بود، در مقابل آخرین حوادث، یکباره و دیوانهوار دست به تفنگ برد و با چند نفر دیگر از جان گذشتگان، درست چند ساعت یا یک روز قبل از آن که عمل خلع اسلحه و نصب بیرقهای سفید به کوی امیرخیز برسد، از خانه بیرون آمد و بیدرنگ شروع به پایین آوردن بیرقهای تسلیم کرد. و چندی نگذشت که عدهای از مجاهدین متواری، به او پیوستند و او با سخنان آتشین، آنان را ترغیب و تشویق به جانبازی در راه نجات ایران نمود و بلافاصله استبدادیان مضطربانه به تکاپو افتادند و کنسل روس، بنای فعالیت شدید گذاشت و اینک یک صحنه از مداخلهٔ آشکار روسها را به نفع دولت استبدادی و به ضرر ملیون و وطنپرستان از کتاب تاریخ هیجده ساله آذربایجان تالیف مرحوم کسروی (ج 2 ص 112) با تلخیص نقل میکنیم:
کنسول چون رسید از ستارخان پرسید گفتیم به سنگر رفته. در این میان، جنگ سختی بود. تو گویی گلوله مانند تگرگ میریخت. ستارخان رسید. پا برهنه، کلاهنمدی بر سر، تفنگ به دست و سه قطار فشنگ نیمهپر و نیمهتهی در کمر، به آواز بلند، سلام گفت. کنسول جواب داد و تعاف کرد. ستارخان تفنگ را به گوشهای نهاد و با همان گرد و غبار سر و صورت نشست. کنسول چنین گفت: ما همسایه شما هستیم و ناایمنی که در کشور شماست، به زیان بازرگانی ماست میخواهیم این شورش را که برخاسته فرو نشانیم. دست از جنگ بردارید، چنان که باقرخان هم دست برداشته و من با شما پیمان مینهم که رییس قراسواران بشوید و ماهی سیصد تومان ماهانه دریافت دارید و نیز ششصد تن از کسان شما به قراسواران پذیرفته شوند و اینک بیرقی به شما میدهم که بر سر در بیفرازید و در زینهار امپراطوری باشید. ستارخان ازین مطالب، سخت برآشفت و در ضمن چون جنگ سخت بود میخواست به سنگر بشتابد، همین که ترجمهٔ قول کنسول به پایان رسید، وی گفت : جناب کنسول، من قراسواران نمیخواهم. کار از اینها گذشته، ما ایرانیان، اگر غیرت داشته باشیم مشروطه را خواهیم گرفت. بیرق شما برای ما شایستگی ندارد این گفت و تفنگ را برداشت و رفت.
آن گاه که ستارخان سردار در عین محاصره و قحطزدگی شهر تبریز و آشفتگی و کشت و کشتار و دشواریهای گوناگون فریاد میزد ما برای کشورمان ایران و دینمان اسلام میجنگیم این فریاد از عمق قلب خودش میآمد
این مقاومت مردانهٔ تبریزیها و جنگهای مجاهدین دلیر با رهبری مردان شجاعی مانند ستارخان سردار و باقر خان سالار و رفقای آنان بود که سرانجام سیر تاریخ ایران را تغییر داد. یعنی در آخرین نفس، دولت استبدادی را که داشت از نو مستقر میشد برانداخت و رسمی را که به تصدیق داخله و خارجه بساطش برچیده شده بود، برگرداند و بنیان دولت مشروطه یا اصول حکومت دموکراسی را استوار ساخت.
در این موقع سزاوار میدانم این نکته را متذکر گردم که نهضت مشروطیت ایران از قیام بازرگانان و علمای طهران و انقلاب و مقاومت تبریز تا قیام گیلان تحت سیادت محمدولیخان سپهدار تنکابنی و علیمحمد خان تربیت تبریزی و سردار محیی و نظایر آنان و همچنین حرکت بختیاریها، تحت فرمان صمصام السلطنه و سردار اسعد و جنب و جوش سایر نقاط وافراد ایرانی، چون به نظر دقیق مطالعه شود آشکارا نمایان خواهد ساخت که یک قیام واقعی ملی بود.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/2358-sattar-khan-sardarmelli.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر صادق رضازاده شفق
ستارخان که از اول در محلهٔ امیرخیز شمالغربی تبریز اقامت داشت و حدود دو سال بود در ردیف مجاهدین مشروطه درآمده و از خود شایستگیهانشان داده و جلب نظر هم ردیفهای خود را کرده بود، در مقابل آخرین حوادث، یکباره و دیوانهوار دست به تفنگ برد و با چند نفر دیگر از جان گذشتگان، درست چند ساعت یا یک روز قبل از آن که عمل خلع اسلحه و نصب بیرقهای سفید به کوی امیرخیز برسد، از خانه بیرون آمد و بیدرنگ شروع به پایین آوردن بیرقهای تسلیم کرد. و چندی نگذشت که عدهای از مجاهدین متواری، به او پیوستند و او با سخنان آتشین، آنان را ترغیب و تشویق به جانبازی در راه نجات ایران نمود و بلافاصله استبدادیان مضطربانه به تکاپو افتادند و کنسل روس، بنای فعالیت شدید گذاشت و اینک یک صحنه از مداخلهٔ آشکار روسها را به نفع دولت استبدادی و به ضرر ملیون و وطنپرستان از کتاب تاریخ هیجده ساله آذربایجان تالیف مرحوم کسروی (ج 2 ص 112) با تلخیص نقل میکنیم:
کنسول چون رسید از ستارخان پرسید گفتیم به سنگر رفته. در این میان، جنگ سختی بود. تو گویی گلوله مانند تگرگ میریخت. ستارخان رسید. پا برهنه، کلاهنمدی بر سر، تفنگ به دست و سه قطار فشنگ نیمهپر و نیمهتهی در کمر، به آواز بلند، سلام گفت. کنسول جواب داد و تعاف کرد. ستارخان تفنگ را به گوشهای نهاد و با همان گرد و غبار سر و صورت نشست. کنسول چنین گفت: ما همسایه شما هستیم و ناایمنی که در کشور شماست، به زیان بازرگانی ماست میخواهیم این شورش را که برخاسته فرو نشانیم. دست از جنگ بردارید، چنان که باقرخان هم دست برداشته و من با شما پیمان مینهم که رییس قراسواران بشوید و ماهی سیصد تومان ماهانه دریافت دارید و نیز ششصد تن از کسان شما به قراسواران پذیرفته شوند و اینک بیرقی به شما میدهم که بر سر در بیفرازید و در زینهار امپراطوری باشید. ستارخان ازین مطالب، سخت برآشفت و در ضمن چون جنگ سخت بود میخواست به سنگر بشتابد، همین که ترجمهٔ قول کنسول به پایان رسید، وی گفت : جناب کنسول، من قراسواران نمیخواهم. کار از اینها گذشته، ما ایرانیان، اگر غیرت داشته باشیم مشروطه را خواهیم گرفت. بیرق شما برای ما شایستگی ندارد این گفت و تفنگ را برداشت و رفت.
آن گاه که ستارخان سردار در عین محاصره و قحطزدگی شهر تبریز و آشفتگی و کشت و کشتار و دشواریهای گوناگون فریاد میزد ما برای کشورمان ایران و دینمان اسلام میجنگیم این فریاد از عمق قلب خودش میآمد
این مقاومت مردانهٔ تبریزیها و جنگهای مجاهدین دلیر با رهبری مردان شجاعی مانند ستارخان سردار و باقر خان سالار و رفقای آنان بود که سرانجام سیر تاریخ ایران را تغییر داد. یعنی در آخرین نفس، دولت استبدادی را که داشت از نو مستقر میشد برانداخت و رسمی را که به تصدیق داخله و خارجه بساطش برچیده شده بود، برگرداند و بنیان دولت مشروطه یا اصول حکومت دموکراسی را استوار ساخت.
در این موقع سزاوار میدانم این نکته را متذکر گردم که نهضت مشروطیت ایران از قیام بازرگانان و علمای طهران و انقلاب و مقاومت تبریز تا قیام گیلان تحت سیادت محمدولیخان سپهدار تنکابنی و علیمحمد خان تربیت تبریزی و سردار محیی و نظایر آنان و همچنین حرکت بختیاریها، تحت فرمان صمصام السلطنه و سردار اسعد و جنب و جوش سایر نقاط وافراد ایرانی، چون به نظر دقیق مطالعه شود آشکارا نمایان خواهد ساخت که یک قیام واقعی ملی بود.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/2358-sattar-khan-sardarmelli.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Track 3
پرونده شنیداری شعر «ستارخان سردار ملی» - سرودۀ بانو هما ارژنگی
در چشم من خاک وطن یعنی جهان - جان
ناموس و ایمان و شرف «پاینده ایران»
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2842-sattarkhan-sardar-melli-arjangi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
در چشم من خاک وطن یعنی جهان - جان
ناموس و ایمان و شرف «پاینده ایران»
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2842-sattarkhan-sardar-melli-arjangi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
«ستار خان سردار ملی» - سرودۀ بانو هما ارژنگی
چامه «ستارخان سردار ملی» تازهترین (5 امرداد 1390) سرودۀ بانو هما ارژنگی است. اين شعر به انگیزۀ سالگشت جنبش مشروطیت و قهرمانان این جنبش سروده شده است که البته شعر ياد شده تنها به یکی از قهرمانان اين جنبش يعني ستارخان سردار ملي ميپردازد. به مناسبت 28 مهرماه زادروز ستارخان، اين شعر را پیشکشِ مردم سرفراز میهن مینمایيم.
پاینده فر و فرهنگ ایران زمین
پیش گفتار: ستارخان از سرداران جنبش مشروطه خواهی است که در مقاومت تبریز جانفشانیها کرده است.
او در درستی و هوش و شجاعت و مهارت در فنون جنگ و ایمان و میهن دوستی پر آوازه است. ستار خان به مدت یازده ماه رهبری مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازیها را بر عهده داشت و مقاومت طاقت فرسای اهالی تبریز در برابر سی و پنج تا چهل هزار نفرقشون دولتی با راهنمایی و هدایت وی انجام گرفت. در اواخر کار محاصره – قوای روس با موافقت انگلیس به تبریز آمد و راه جلفا گشوده شد. ستار از روسها اطاعت نکرد و در برابر کنسول روس «باختیانف» که میخواست بیرقی از کنسولگری روس را بر سر در خانه ستار زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد گفت: "من میخواهم که هفت دولت زیر بیرق دولت ایران بیایند - من زیر بیرق بیگانه نمیروم."
ماه امرداد است و گاه سر فرازیست
هنگام جانبازی و مرگِ ترکتازیست
تبریز آن دشمن ستیز پهلوان خیز
اندر حصار دیرپای شاهِ خونریز
خود کامهای از دودمان و ایل قاجار
خودکامگیهایش برون از مرز هنجار
با جنبش مشروطه خواهی میستیزد
مجلس به دست دشمنان ویرانه گشته
ایران سرا منزلگه بیگانه گشته
بر جای شیر شرزه و عدل مظفر
کفتار و روباه دغل همخانه گشته
آزادگان از تودههای پاک ایران
تبریزی و قفقازی و ارمن چو شیران
این جنبش آزاده خواهی را نگهبان
چندیست این شهر شجاعان در حصار است
«ستارخان» آن جان به کف فرزند ایران
چون مرد میدان گرم کار و کار زار است
«باقر» کنار زبده یاران در «خیابان»
آمادۀ سربازی و دشمن شکار است
چنگال قحطی همچو گرگی ـ آدمی خوار
کمکم گلوی مردمان را میفشارد
خودخواهی و نابخردیها بهر مردم
هر دم بلا و ناروایی تازه دارد
در جست و جوی چاره سردار مجاهد
تن میدهد بر آشتی با شاه قاجار
از بهر نان و غله و آذوقۀ شهر
دست مودت میدهد با وی به ناچار
چون راه جلفا بار دیگر میگشاید
آید زره فو ج قشون خرس و کفتار
ستار میکوبد به سر کای وای بر ما
من داده بودم شاه را صد گونه هشدار!
اینک به کوی مهربانیها صفانیست
در کوچهها جز بانگ بیگانه صدا نیست
یک چهره خوب و نجیب و آشنا نیست
شهر از هجوم دشمن ناخوانده بیمار
طعم سکوتی تلخ دارد بغض دیوار...
در یک چنین هنگامه تلخ و بلاخیز
کاندیشهها دارد به سر سردار تبریز
گوید به او کنسول مست دولت روس
دارم برایت مژده ای شاد و دل انگیز
خواهی اگر در امن و آسایش نشینی
باید از این پس پرچم ما را گزینی
بر سر درت این بیرق زیبا بیاویز
زان پس به شادی باش و ازغمها بپرهیز
ستارخان آن شیر میدان شهامت
از خشم میلرزد زسر تا پای قامت
گوید: کنون پاسخ شنو ای «باختیانف»
زین گونه در گوشم مخوان زیبا فسانه
در من نمیگیرد فسون آب و دانه
این یاوهها در گوش من همسان باد است
تا خون ایرانی بجوشد در رگ من
دشمن در این پیکار خوار و نامراد است
من آنچنان خواهم که هفت اقلیم عالم
زیر لوای میهنم ایران در آیند
در زیر تاق آسمان روشن آن
یاران سرود شاد آزادی سرایند
در چشم من خاک وطن یعنی جهان - جان
ناموس و ایمان و شرف «پاینده ایران»
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2842-sattarkhan-sardar-melli-arjangi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
چامه «ستارخان سردار ملی» تازهترین (5 امرداد 1390) سرودۀ بانو هما ارژنگی است. اين شعر به انگیزۀ سالگشت جنبش مشروطیت و قهرمانان این جنبش سروده شده است که البته شعر ياد شده تنها به یکی از قهرمانان اين جنبش يعني ستارخان سردار ملي ميپردازد. به مناسبت 28 مهرماه زادروز ستارخان، اين شعر را پیشکشِ مردم سرفراز میهن مینمایيم.
پاینده فر و فرهنگ ایران زمین
پیش گفتار: ستارخان از سرداران جنبش مشروطه خواهی است که در مقاومت تبریز جانفشانیها کرده است.
او در درستی و هوش و شجاعت و مهارت در فنون جنگ و ایمان و میهن دوستی پر آوازه است. ستار خان به مدت یازده ماه رهبری مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازیها را بر عهده داشت و مقاومت طاقت فرسای اهالی تبریز در برابر سی و پنج تا چهل هزار نفرقشون دولتی با راهنمایی و هدایت وی انجام گرفت. در اواخر کار محاصره – قوای روس با موافقت انگلیس به تبریز آمد و راه جلفا گشوده شد. ستار از روسها اطاعت نکرد و در برابر کنسول روس «باختیانف» که میخواست بیرقی از کنسولگری روس را بر سر در خانه ستار زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد گفت: "من میخواهم که هفت دولت زیر بیرق دولت ایران بیایند - من زیر بیرق بیگانه نمیروم."
ماه امرداد است و گاه سر فرازیست
هنگام جانبازی و مرگِ ترکتازیست
تبریز آن دشمن ستیز پهلوان خیز
اندر حصار دیرپای شاهِ خونریز
خود کامهای از دودمان و ایل قاجار
خودکامگیهایش برون از مرز هنجار
با جنبش مشروطه خواهی میستیزد
مجلس به دست دشمنان ویرانه گشته
ایران سرا منزلگه بیگانه گشته
بر جای شیر شرزه و عدل مظفر
کفتار و روباه دغل همخانه گشته
آزادگان از تودههای پاک ایران
تبریزی و قفقازی و ارمن چو شیران
این جنبش آزاده خواهی را نگهبان
چندیست این شهر شجاعان در حصار است
«ستارخان» آن جان به کف فرزند ایران
چون مرد میدان گرم کار و کار زار است
«باقر» کنار زبده یاران در «خیابان»
آمادۀ سربازی و دشمن شکار است
چنگال قحطی همچو گرگی ـ آدمی خوار
کمکم گلوی مردمان را میفشارد
خودخواهی و نابخردیها بهر مردم
هر دم بلا و ناروایی تازه دارد
در جست و جوی چاره سردار مجاهد
تن میدهد بر آشتی با شاه قاجار
از بهر نان و غله و آذوقۀ شهر
دست مودت میدهد با وی به ناچار
چون راه جلفا بار دیگر میگشاید
آید زره فو ج قشون خرس و کفتار
ستار میکوبد به سر کای وای بر ما
من داده بودم شاه را صد گونه هشدار!
اینک به کوی مهربانیها صفانیست
در کوچهها جز بانگ بیگانه صدا نیست
یک چهره خوب و نجیب و آشنا نیست
شهر از هجوم دشمن ناخوانده بیمار
طعم سکوتی تلخ دارد بغض دیوار...
در یک چنین هنگامه تلخ و بلاخیز
کاندیشهها دارد به سر سردار تبریز
گوید به او کنسول مست دولت روس
دارم برایت مژده ای شاد و دل انگیز
خواهی اگر در امن و آسایش نشینی
باید از این پس پرچم ما را گزینی
بر سر درت این بیرق زیبا بیاویز
زان پس به شادی باش و ازغمها بپرهیز
ستارخان آن شیر میدان شهامت
از خشم میلرزد زسر تا پای قامت
گوید: کنون پاسخ شنو ای «باختیانف»
زین گونه در گوشم مخوان زیبا فسانه
در من نمیگیرد فسون آب و دانه
این یاوهها در گوش من همسان باد است
تا خون ایرانی بجوشد در رگ من
دشمن در این پیکار خوار و نامراد است
من آنچنان خواهم که هفت اقلیم عالم
زیر لوای میهنم ایران در آیند
در زیر تاق آسمان روشن آن
یاران سرود شاد آزادی سرایند
در چشم من خاک وطن یعنی جهان - جان
ناموس و ایمان و شرف «پاینده ایران»
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2842-sattarkhan-sardar-melli-arjangi.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
استاد ابراهیم پورداود
زادروز ۲۰ بهمن ۱۲۶۴، رشت
درگذشت ۲۶ آبان ۱۳۴۷ (۸۳ سال)، تهران
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13756-dr-ebrahim-pour-davood.html
@iranboom_ir
زادروز ۲۰ بهمن ۱۲۶۴، رشت
درگذشت ۲۶ آبان ۱۳۴۷ (۸۳ سال)، تهران
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13756-dr-ebrahim-pour-davood.html
@iranboom_ir
دکتر ابراهیم پورداود که بود و چه کرد
دکتر اصغر دادبه
پوررداود، ابراهیم (20 بهمن 1264 تا 26 آبان 1347 ش)، استاد ممتاز دانشگاه تهران و احیاگر زبان و فرهنگ ایران باستان. ابراهیم، پورِداود، پورِباقر، پورِمحمدحسین رشتی در محلۀ سبزه میدان رشت چشم به جهان گشود(پورداود، مقدمه بر یشتها، 11-12، «سرگذشت»، 765؛ معین، 1-2؛ نیکویه، 1؛ آبادانی، 88؛ قس: گرجی، 1؛ نیز روشن، 10؛ فرهوشی، 770؛ آرینپور، 3/150؛ میرانصاری، 3/369، که تولد او را 15 اسفند 1264 آوردهاند).
پورداود را بنیانگذار ایرانشناسی در سرزمین ایران، و زندهکنندۀ فرهنگ و زبان ایرانباستان دانستهاند(فرهنگ مهر، 38). دلبستگی او به فرهنگ ایرانباستان تا اندازهای بود که در مدرسۀ فیروزبهرام کلاسهایی برای تدریس زبان و فرهنگ باستانی ایران دایر کرد و خود نیز به تدریس پرداخت(افشار، 17).
وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقهمند بود و چون به سن رشد رسید، مطالعۀ کتابهایی را که راجع به ایران باستان بود، بر مطالعۀ کتابهای دیگر ترجیح دا و به خصوص کتابهای مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد و سالهای دراز در این باره به تحقیق پرداخت(پورداود، مقدمه بر یشتها، 11-12) و با آگاهی وسیعی که از زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی ودیگر زبانهای کهن داشت، تمام کتابهای مربوط به ایران قدیم را ـ که به زبانهای گوناگون نوشته شده بود ـ در کتابخانۀ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود(آبادانی، 91) و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایرانشناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر7، هِل، براون، میتووخ8، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمیکرد. علاقۀ بلوشه به او بسیار بود، تا جایی که نام پورداود را به خط پهلوی برنگین انگشتری خود حک کرده بود(معین، 15-17؛ مصطفوی، 110-112، 286؛ سپنتا، عبدالحسین، همانجا).
بر اثر کوششهای پیگیر او ایرانیان میتوانند اوستا را به زبان فارسی سادۀ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایتهای تاریخی و اساطیری نیاکان خودآگاه شوند(قزوینی، 3/784-785؛ یارشاطر، «یسنا»، 32-33). خدمت بزرگ او دربارۀ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است که گروتهفند9، لاسن، بورنوف و راولینسن در قرن 19م نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند(صدیق، 69).
پورداود در تحقیقات خود روش دانشمندان آلمانی را به کار میبست و به خصوص از نظر نشان دادن مراجع متعدد و حواشی بسیار، کاملاً تحتتأثیر آنان بود. دقت وسواسگونه در ذکر منابع، به کار بردن جملههای کوتاه و کامل، پرهیز از تصنع، سادگی، گنجاندن معانی بسیار در عبارتهای مختصر، دوری از تکرار و پرهیز از اطناب از ویژگیهای مهم وی در کار تألیف و ترجمه بهشمار میآید. پورداود از واژهسازیهای نابهنجار و نامربوط و از به کاربردن الفاظ عربی پرهیز میکرد. پافشاری او در پارسیگویی در نظر برخی رنگوبوی تعصب داشت و میپنداشتند با زبان عربی دشمنی دارد(معین، 51-52؛ دوستخواه، 53؛ قزوینی، 3/785-786؛ گرجی، 10؛ افشار، 20؛ محیط، 468-470).
شاگردان پورداود: پورداود در طول سالها معلمی خود، شاگردان فراوانی تربیت کرد که هریک خود، معلمان و محققان نامدار در عرصۀ ادب و فرهنگ ایران شمرده میشوند. با آنکه نام محمدمعین، محمدمقدم، محمدکیوان پورمکری، یحییٰ ماهیارنوایی؛ بهرام فرهوشی، ساسان سپنتا، احسان یارشاطر، منوچهر ستوده، جلیل دوستخواه، ایرج افشار و...، به عنوان شماری از شاگردان پورداود بر زبانها میرود. منابع موجود شاگردی محمد معین(مصطفوی، 143)، احسان یارشاطر(«به یاد»، 7) و ساسان سپنتا(ص194) را تأیید میکنند و از حضور بهار و شفق در جلسۀ نخستین روز درس پورداود در زمینۀ «زبانها و فرهنگ باستانی ایران» حکایت دارند(یارشاطر، همان، 8).
آثار: آثار پورداود را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
الف- آثار منظوم: پورداود فعالیت ادبی خود را با شعر آغاز کرد و به سبب قریحۀ لطیف و ذوق سرشار از احساسات وطندوستانه، اشعاری دلکش از خود به یادگار نهاد(نیکویه، 35). در آغاز «لسان» تخلص میکرد و آنگاه تخلص «گل» و سپس «پور» را برگزید(برقعی، 2/67-68). کار شاعری خود را با سرودن مرثیه آغاز کرد و مراثی او مورد استفادۀ مرثیهخوانان در ایام سوگواری قرار میگرفت. هنگامی که در تهران به سر میبرد، به خواهش دوستان غزل میسرود و غزلهای شاعران دیگر را استقبال میکرد(پورداود، پوراندخت، مقدمه، 10).
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13756-dr-ebrahim-pour-davood.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر اصغر دادبه
پوررداود، ابراهیم (20 بهمن 1264 تا 26 آبان 1347 ش)، استاد ممتاز دانشگاه تهران و احیاگر زبان و فرهنگ ایران باستان. ابراهیم، پورِداود، پورِباقر، پورِمحمدحسین رشتی در محلۀ سبزه میدان رشت چشم به جهان گشود(پورداود، مقدمه بر یشتها، 11-12، «سرگذشت»، 765؛ معین، 1-2؛ نیکویه، 1؛ آبادانی، 88؛ قس: گرجی، 1؛ نیز روشن، 10؛ فرهوشی، 770؛ آرینپور، 3/150؛ میرانصاری، 3/369، که تولد او را 15 اسفند 1264 آوردهاند).
پورداود را بنیانگذار ایرانشناسی در سرزمین ایران، و زندهکنندۀ فرهنگ و زبان ایرانباستان دانستهاند(فرهنگ مهر، 38). دلبستگی او به فرهنگ ایرانباستان تا اندازهای بود که در مدرسۀ فیروزبهرام کلاسهایی برای تدریس زبان و فرهنگ باستانی ایران دایر کرد و خود نیز به تدریس پرداخت(افشار، 17).
وی از کودکی به دانستن اوضاع ایران قدیم علاقهمند بود و چون به سن رشد رسید، مطالعۀ کتابهایی را که راجع به ایران باستان بود، بر مطالعۀ کتابهای دیگر ترجیح دا و به خصوص کتابهای مربوط به دین زردشتی بیش از همه توجه او را به خود جلب کرد و سالهای دراز در این باره به تحقیق پرداخت(پورداود، مقدمه بر یشتها، 11-12) و با آگاهی وسیعی که از زبانهای فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی ودیگر زبانهای کهن داشت، تمام کتابهای مربوط به ایران قدیم را ـ که به زبانهای گوناگون نوشته شده بود ـ در کتابخانۀ شخصی گرد آورد و تا آخرین دقایق حیات به مطالعه و بررسی سرگرم بود(آبادانی، 91) و در این راه از مباحثه و مکاتبه با دانشمندان بزرگ ایرانشناسی دنیای غرب از جمله مارکوارت، مان، هارتمان، فرانک، شدر7، هِل، براون، میتووخ8، مینورسکی، ولف و بلوشه دریغ نمیکرد. علاقۀ بلوشه به او بسیار بود، تا جایی که نام پورداود را به خط پهلوی برنگین انگشتری خود حک کرده بود(معین، 15-17؛ مصطفوی، 110-112، 286؛ سپنتا، عبدالحسین، همانجا).
بر اثر کوششهای پیگیر او ایرانیان میتوانند اوستا را به زبان فارسی سادۀ امروزی مطالعه کنند و از اوضاع و رسوم و اخلاق و مواعظ و حکم، معتقدات دینی، روایتهای تاریخی و اساطیری نیاکان خودآگاه شوند(قزوینی، 3/784-785؛ یارشاطر، «یسنا»، 32-33). خدمت بزرگ او دربارۀ تفسیر اوستا به خدماتی تشبیه شده است که گروتهفند9، لاسن، بورنوف و راولینسن در قرن 19م نسبت به کشف الفبای میخی کردند و دنیا را از تاریخ قوم آریایی و ایران هخامنشی آگاه ساختند(صدیق، 69).
پورداود در تحقیقات خود روش دانشمندان آلمانی را به کار میبست و به خصوص از نظر نشان دادن مراجع متعدد و حواشی بسیار، کاملاً تحتتأثیر آنان بود. دقت وسواسگونه در ذکر منابع، به کار بردن جملههای کوتاه و کامل، پرهیز از تصنع، سادگی، گنجاندن معانی بسیار در عبارتهای مختصر، دوری از تکرار و پرهیز از اطناب از ویژگیهای مهم وی در کار تألیف و ترجمه بهشمار میآید. پورداود از واژهسازیهای نابهنجار و نامربوط و از به کاربردن الفاظ عربی پرهیز میکرد. پافشاری او در پارسیگویی در نظر برخی رنگوبوی تعصب داشت و میپنداشتند با زبان عربی دشمنی دارد(معین، 51-52؛ دوستخواه، 53؛ قزوینی، 3/785-786؛ گرجی، 10؛ افشار، 20؛ محیط، 468-470).
شاگردان پورداود: پورداود در طول سالها معلمی خود، شاگردان فراوانی تربیت کرد که هریک خود، معلمان و محققان نامدار در عرصۀ ادب و فرهنگ ایران شمرده میشوند. با آنکه نام محمدمعین، محمدمقدم، محمدکیوان پورمکری، یحییٰ ماهیارنوایی؛ بهرام فرهوشی، ساسان سپنتا، احسان یارشاطر، منوچهر ستوده، جلیل دوستخواه، ایرج افشار و...، به عنوان شماری از شاگردان پورداود بر زبانها میرود. منابع موجود شاگردی محمد معین(مصطفوی، 143)، احسان یارشاطر(«به یاد»، 7) و ساسان سپنتا(ص194) را تأیید میکنند و از حضور بهار و شفق در جلسۀ نخستین روز درس پورداود در زمینۀ «زبانها و فرهنگ باستانی ایران» حکایت دارند(یارشاطر، همان، 8).
آثار: آثار پورداود را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
الف- آثار منظوم: پورداود فعالیت ادبی خود را با شعر آغاز کرد و به سبب قریحۀ لطیف و ذوق سرشار از احساسات وطندوستانه، اشعاری دلکش از خود به یادگار نهاد(نیکویه، 35). در آغاز «لسان» تخلص میکرد و آنگاه تخلص «گل» و سپس «پور» را برگزید(برقعی، 2/67-68). کار شاعری خود را با سرودن مرثیه آغاز کرد و مراثی او مورد استفادۀ مرثیهخوانان در ایام سوگواری قرار میگرفت. هنگامی که در تهران به سر میبرد، به خواهش دوستان غزل میسرود و غزلهای شاعران دیگر را استقبال میکرد(پورداود، پوراندخت، مقدمه، 10).
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/13756-dr-ebrahim-pour-davood.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
•ذکر این خاطره ها«افشار ستایی» نیست
حمیدرضا افسری،به مناسبت هفته کتاب خاطرهای را از ایرج افشار نقل کرده است:
در 16 مهر 1393، به مناسبت زادروز زنده یاد ایرج افشار به درخواست یکی از خبرنگاران ایبنا، سه خاطره از استاد ایرج افشار را گردآوری و منتشر کردم. از آن سه خاطره، یکی شخصی و دو دیگر به نقل یکی از دوستان و همکاران استاد افشار بود که چون در آن هنگام در قید حیات بود، لذا فرزانگی و فروتنی این بزرگوار به بنده اجازه نداد که نامش را ذکر کنم. اما اکنون که در میان ما نیست و در آرامگاه بهشت زهرای تهران در آغوش مادرش آرمیده است، دلیلی بر پنهان کاری نمیبینم.
آن شخص کسی نبود جز استاد کریم اصفهانیان که بیش از 50 سال با استاد ایرج افشار همکاری و دوستی جدی داشت. چندی است که در هر مجلس فرهنگی ای که شرکت میکنم، به مناسبتی یادی از استاد افشار به میان می آید. واپسین آنها همایشی بود که در تالار کتابخانه ملی ایران، در مورخ 23 آبان سال جاری به مناسبت هفته کتاب و کتاب خوانی برگزار شد و در آن مجلس از دو تن از پیشکسوتان عرصه کتابداری تقدیر شد.
دکتر محمدحسن رجبی، یکی از این تقدیرشوندگان، در گفتوگویی که با حاضران در جلسه داشت، از دو بزرگمرد در حوزه فهرستنویسی و کتابداری نام برد. یکی آقابزرگ تهرانی و دیگری ایرج افشار. سپس ضمن ستودن آنها، اشاره و تأکید کرد که تکاپوی خستگی ناپذیر این دو استاد را می بایست سرلوحه و الگو قرار داد. مجلس پایان یافت، اما نمی دانم توصیه آقای دکتر چقدر مفید و مؤثر افتاد؟! کارنامه درخشان استاد ایرج افشار بر کسی پوشیده نیست، اما انسانیت استاد ایرج افشار حقیقتاً موضوع دیگری است. گاه آدمی در عرصههای پژوهشی و فرهنگی به بی اخلاقی هایی برمی خورد که به شگفت می آید و در می ماند!
اکنون خاطره ای دیگر از انسانیت استاد افشار به یادم آمد که مناسب و ضروری دیدم که آن را نیز منتشر کنم. البته غرض از ذکر این خاطرهها «افشار ستایی» نیست، بلکه بیدارکردن و به خود آوردن وجدان ها است! کلام را مختصر می کنم، استاد فقید کریم اصفهانیان نقل می کرد: روزی جوانی هجده نوزده ساله به دفتر مجله آینده آمد و پژوهشی را که انجام داده بود، به آقای افشار نشان داد. آقای افشار قریب به نیم ساعت روی مقاله متمرکز شد و از ابتدا تا انتهای مقاله را به دقت و وسواس تمام خواند. سپس آن را ستود و به آن جوان گفت که چه مدت وقت روی آن گذاشته ای؟ آن محقق جوان پاسخ داد که این چند صفحه پژوهش حدود شش ماه وقت برده است. سپس آقای افشار به ایشان گفت که ما آن را چاپ می کنیم! وقتی آن جوان رفت، آقای افشار نگاهی به نگاه بهت زده من انداخت و گفت: اصفهانیان ما باید
دست این جوانان را بگیریم!»
@iranboom_ir
حمیدرضا افسری،به مناسبت هفته کتاب خاطرهای را از ایرج افشار نقل کرده است:
در 16 مهر 1393، به مناسبت زادروز زنده یاد ایرج افشار به درخواست یکی از خبرنگاران ایبنا، سه خاطره از استاد ایرج افشار را گردآوری و منتشر کردم. از آن سه خاطره، یکی شخصی و دو دیگر به نقل یکی از دوستان و همکاران استاد افشار بود که چون در آن هنگام در قید حیات بود، لذا فرزانگی و فروتنی این بزرگوار به بنده اجازه نداد که نامش را ذکر کنم. اما اکنون که در میان ما نیست و در آرامگاه بهشت زهرای تهران در آغوش مادرش آرمیده است، دلیلی بر پنهان کاری نمیبینم.
آن شخص کسی نبود جز استاد کریم اصفهانیان که بیش از 50 سال با استاد ایرج افشار همکاری و دوستی جدی داشت. چندی است که در هر مجلس فرهنگی ای که شرکت میکنم، به مناسبتی یادی از استاد افشار به میان می آید. واپسین آنها همایشی بود که در تالار کتابخانه ملی ایران، در مورخ 23 آبان سال جاری به مناسبت هفته کتاب و کتاب خوانی برگزار شد و در آن مجلس از دو تن از پیشکسوتان عرصه کتابداری تقدیر شد.
دکتر محمدحسن رجبی، یکی از این تقدیرشوندگان، در گفتوگویی که با حاضران در جلسه داشت، از دو بزرگمرد در حوزه فهرستنویسی و کتابداری نام برد. یکی آقابزرگ تهرانی و دیگری ایرج افشار. سپس ضمن ستودن آنها، اشاره و تأکید کرد که تکاپوی خستگی ناپذیر این دو استاد را می بایست سرلوحه و الگو قرار داد. مجلس پایان یافت، اما نمی دانم توصیه آقای دکتر چقدر مفید و مؤثر افتاد؟! کارنامه درخشان استاد ایرج افشار بر کسی پوشیده نیست، اما انسانیت استاد ایرج افشار حقیقتاً موضوع دیگری است. گاه آدمی در عرصههای پژوهشی و فرهنگی به بی اخلاقی هایی برمی خورد که به شگفت می آید و در می ماند!
اکنون خاطره ای دیگر از انسانیت استاد افشار به یادم آمد که مناسب و ضروری دیدم که آن را نیز منتشر کنم. البته غرض از ذکر این خاطرهها «افشار ستایی» نیست، بلکه بیدارکردن و به خود آوردن وجدان ها است! کلام را مختصر می کنم، استاد فقید کریم اصفهانیان نقل می کرد: روزی جوانی هجده نوزده ساله به دفتر مجله آینده آمد و پژوهشی را که انجام داده بود، به آقای افشار نشان داد. آقای افشار قریب به نیم ساعت روی مقاله متمرکز شد و از ابتدا تا انتهای مقاله را به دقت و وسواس تمام خواند. سپس آن را ستود و به آن جوان گفت که چه مدت وقت روی آن گذاشته ای؟ آن محقق جوان پاسخ داد که این چند صفحه پژوهش حدود شش ماه وقت برده است. سپس آقای افشار به ایشان گفت که ما آن را چاپ می کنیم! وقتی آن جوان رفت، آقای افشار نگاهی به نگاه بهت زده من انداخت و گفت: اصفهانیان ما باید
دست این جوانان را بگیریم!»
@iranboom_ir
گورستان ظهیرالدوله واقع در شمالی ترین نقطه تهران، مدفن بزرگان و مشاهیر ایرانی که گرچه نام و اثرگذاریشان در این مملکت تا همیشه تاریخ روشن است اما محل دفنشان مدت هاست که به خاموشی سپرده شده است./ ایرنا
@iranboom_ir
@iranboom_ir
۲۶ آبان ماه، هفتاد و سومین زادروز محمد شمس لنگرودی، شاعر معاصر ایران و پژوهشگر تاریخ شعر معاصر را گرامی میداریم.
"از گلی که نچیدهام
عطری به سرانگشتم نیست
خاری در "دل" است"
شمس لنگرودی
@iranboom_ir
"از گلی که نچیدهام
عطری به سرانگشتم نیست
خاری در "دل" است"
شمس لنگرودی
@iranboom_ir