۳ خرداد ماه بیرون راندن ارتش عراق از ایران (عملیات بیت المقدس)
دکتر هوشنگ طالع
به دنبال آزادسازی بستان وگسیختن راه ارتباطی سه جبههی عراق از درون ایران و نیز محروم کردن عراق از محور عماره ـ بستان ، نوبت بال جنوبی سپاه چهارم فرا رسیده بود . این جناح ، پیشتر در محور سوسنگرد ـ اهواز ، دوپاره شده و پارهی شمالی آن در عملیات آزاد سازی شهر بستان (طریقالقدس) نابود گردیده بود . باقیماندهی سپاه چهارم عراق ، هنوز منطقهای به وسعت کمابیش 5400 کیلومتر مربع را در اختیار داشت.
این منطقه ، از شمال به کرخهیکور و شهرهای هوزگان (هویزه) ، از باختر به باتلاق هوزگان و از جنوب ، به اروندرود و شهر خرمشهر ، محدود میشد . ارتش عراق به دلیل استقرار درازمدت در این منطقه ، مواضع پدآفندی زیادی به وجود آورده بود . افزون بر آن ، این مواضع را با رودخانههای کرخهیکور و کارون ، همآهنگ کرده بود .
ارتش عراق با توجه به پهنای قابلعبور کرخهیکور و به ویژه ، پس از عملیات آزادسازی گلوگاه خوزستان (فتحالمبین) ، استحکامات کنارهی این رودخانه را تقویت کرده بود . در این جا، افزودن بر میدانهای مین ، سیم خاردار ، کانال و خاکریز ، سنگرهای تیربار به خوبی میتوانستند عبور پیادهنظام را متوقف کنند . در آخرین ردهی این مواضع پدآفندی ، آشیانههای تانک با فاصلههای کمی از هم قرار داشتند که میتوانستند ، تلفات سنگینی بر مهاجم وارد کنند .
با وجود خطوط پدآفندی مناسب و همآهنگی کامل با رودخانهی کرخهیکور و کارون ، جناح جنوبی سپاه چهارم عراق ، از نظر امکان تحرک در وضع بسیار بدی قرار داشت . باتلاق هویزه و مناطق مردابی به همپیوستهی آن در قلمرو حکومت عراق ، امکان عقبنشینی این نیرو را به داخل خاک عراق غیرممکن میساخت . برای عقبنشینی و فرار، تنها یک راه دراز، در مسیر محور خرمشهر ـ شلمچه ـ بصره ، وجود داشت .
ارتش عراق ، پس از تحمل شکستهای پیاپی ، جناح جنوبی سپاه چهارم را به شدت تقویت کرده بود . یگانهایی که در اثر عملیات پیشین ارتش ایران ، در هم شکسته بودند ، پس از بازسازی ، دوباره به منطقه فرستاده شده بودند . با آغاز عملیات ، یگانهای دیگری نیز به یاری این جناح گسیل شدند . استعداد ارتش عراق در این منطقه به شرح زیر برآورد شده است :1
پیاده نظام : کما بیش سی و شش هزار نفر
زرهی : چهل و یک گردان تانک یا کمابیش 1345 دستگاه تانک
مکانیزه: سی و هشت گردان مکانیزه یا کمابیش 1330 دستگاه نفربر زرهی
پشتیبانی: کمابیش 530 قبضه توپ
افزون بر آن، این نیرو از پشتیبانی پیگیر هوایی ، در درازای نبرد نیز برخوردار بود .
برای رویارویی با این نیروی قابلملاحظه و بیرونراندن باقیماندهی ارتش عراق از خاک کشور ، ستاد ارتش ایران ، عملیات بیتالمقدس را در سه مرحله به مورد اجرا درآورد.
طراحان ستاد ارتش ایران، با توجه به انبوه نیروی دشمن ، گستردگی جبهه و پهنهی زیاد منطقهی عملیات، از درگیری در یک جبههی متمرکز پرهیز کرده و در نتیجه ، به ارتش عراق اجازه ندادند تا از امکان تمرکز نیرو ، بهرهمند شود.
عملیات غرب رودخانهی کارون
این عملیات روز اول اردیبهشت ماه 1361 از سوی ارتش ایران در غرب رودخانهی کارون به مورد اجرا گذارده شد . در این عملیات چندین گردان از نیروهای مردمی و سپاه پاسداران نیز در میدان نبرد ، حضور داشتند . در این مرحله، نیروهای ایران پس از گذر از رودخانهی کارون، جادهی اهواز ـ خرمشهر را در اختیار گرفت . ارتش عراق با وجود پاتکهای سخت ، موفق به دستیابی دوباره به این جاده نشد.
عملیات فکه
مرحلهی دوم این عملیات ، پانزده روز پس از مرحلهی اول ، یعنی در روز شانزدهم اردیبهشت ماه 1361 ، در منطقهی « فکه» به اجرا درآمد. در نتیجهی این عملیات ، فشار بر روی نیروهای عراقی مستقر در منطقه، افزایش یافت . همزمان با عملیات فکه ، بخشی از نیروهایی که در مرحلهی اول عملیات از رودخانهی کارون گذر کرده بودند ، به سوی مرز دولتی به حرکت درآمدند و تا پایان روز هفدهم اردیبهشت ماه ، در نوار مرزی مستقر شدند .
عملیات آزادسازی خرمشهر
مرحلهی سوم عملیات ، روز نوزدهم اردیبهشت ماه 1361 به منظور درهمکوبیدن بقایای نیروهای جبههی مرکزی و همچنین ، نیروهای جبههی جنوبی ارتش عراق و در نتیجه ، آزادسازی خرمشهر به مورد اجرا درآمد . در شب همان روز ، مواضع دفاعی ارتش عراق در شمال و باختر شهر خرمشهر به تصرف نیروهای ایران درآمد و خرمشهر در کمتر از سه روز ، آزاد شد .
در این نبرد ، هفتهزار نفر از نیروهای عراق کشته و اسیر شدند . فرماندهی جبههی جنوبی عراق نیز ، در میان انبوه کشتهشدگان بود . بقایای نیروهای عراقی ، با به جا گذاردن مقادیر زیادی جنگافزار و مهمات ، از میدان جنگ گریختند .
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3228-3khordad-biron-randan-atesh-aragh.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر هوشنگ طالع
به دنبال آزادسازی بستان وگسیختن راه ارتباطی سه جبههی عراق از درون ایران و نیز محروم کردن عراق از محور عماره ـ بستان ، نوبت بال جنوبی سپاه چهارم فرا رسیده بود . این جناح ، پیشتر در محور سوسنگرد ـ اهواز ، دوپاره شده و پارهی شمالی آن در عملیات آزاد سازی شهر بستان (طریقالقدس) نابود گردیده بود . باقیماندهی سپاه چهارم عراق ، هنوز منطقهای به وسعت کمابیش 5400 کیلومتر مربع را در اختیار داشت.
این منطقه ، از شمال به کرخهیکور و شهرهای هوزگان (هویزه) ، از باختر به باتلاق هوزگان و از جنوب ، به اروندرود و شهر خرمشهر ، محدود میشد . ارتش عراق به دلیل استقرار درازمدت در این منطقه ، مواضع پدآفندی زیادی به وجود آورده بود . افزون بر آن ، این مواضع را با رودخانههای کرخهیکور و کارون ، همآهنگ کرده بود .
ارتش عراق با توجه به پهنای قابلعبور کرخهیکور و به ویژه ، پس از عملیات آزادسازی گلوگاه خوزستان (فتحالمبین) ، استحکامات کنارهی این رودخانه را تقویت کرده بود . در این جا، افزودن بر میدانهای مین ، سیم خاردار ، کانال و خاکریز ، سنگرهای تیربار به خوبی میتوانستند عبور پیادهنظام را متوقف کنند . در آخرین ردهی این مواضع پدآفندی ، آشیانههای تانک با فاصلههای کمی از هم قرار داشتند که میتوانستند ، تلفات سنگینی بر مهاجم وارد کنند .
با وجود خطوط پدآفندی مناسب و همآهنگی کامل با رودخانهی کرخهیکور و کارون ، جناح جنوبی سپاه چهارم عراق ، از نظر امکان تحرک در وضع بسیار بدی قرار داشت . باتلاق هویزه و مناطق مردابی به همپیوستهی آن در قلمرو حکومت عراق ، امکان عقبنشینی این نیرو را به داخل خاک عراق غیرممکن میساخت . برای عقبنشینی و فرار، تنها یک راه دراز، در مسیر محور خرمشهر ـ شلمچه ـ بصره ، وجود داشت .
ارتش عراق ، پس از تحمل شکستهای پیاپی ، جناح جنوبی سپاه چهارم را به شدت تقویت کرده بود . یگانهایی که در اثر عملیات پیشین ارتش ایران ، در هم شکسته بودند ، پس از بازسازی ، دوباره به منطقه فرستاده شده بودند . با آغاز عملیات ، یگانهای دیگری نیز به یاری این جناح گسیل شدند . استعداد ارتش عراق در این منطقه به شرح زیر برآورد شده است :1
پیاده نظام : کما بیش سی و شش هزار نفر
زرهی : چهل و یک گردان تانک یا کمابیش 1345 دستگاه تانک
مکانیزه: سی و هشت گردان مکانیزه یا کمابیش 1330 دستگاه نفربر زرهی
پشتیبانی: کمابیش 530 قبضه توپ
افزون بر آن، این نیرو از پشتیبانی پیگیر هوایی ، در درازای نبرد نیز برخوردار بود .
برای رویارویی با این نیروی قابلملاحظه و بیرونراندن باقیماندهی ارتش عراق از خاک کشور ، ستاد ارتش ایران ، عملیات بیتالمقدس را در سه مرحله به مورد اجرا درآورد.
طراحان ستاد ارتش ایران، با توجه به انبوه نیروی دشمن ، گستردگی جبهه و پهنهی زیاد منطقهی عملیات، از درگیری در یک جبههی متمرکز پرهیز کرده و در نتیجه ، به ارتش عراق اجازه ندادند تا از امکان تمرکز نیرو ، بهرهمند شود.
عملیات غرب رودخانهی کارون
این عملیات روز اول اردیبهشت ماه 1361 از سوی ارتش ایران در غرب رودخانهی کارون به مورد اجرا گذارده شد . در این عملیات چندین گردان از نیروهای مردمی و سپاه پاسداران نیز در میدان نبرد ، حضور داشتند . در این مرحله، نیروهای ایران پس از گذر از رودخانهی کارون، جادهی اهواز ـ خرمشهر را در اختیار گرفت . ارتش عراق با وجود پاتکهای سخت ، موفق به دستیابی دوباره به این جاده نشد.
عملیات فکه
مرحلهی دوم این عملیات ، پانزده روز پس از مرحلهی اول ، یعنی در روز شانزدهم اردیبهشت ماه 1361 ، در منطقهی « فکه» به اجرا درآمد. در نتیجهی این عملیات ، فشار بر روی نیروهای عراقی مستقر در منطقه، افزایش یافت . همزمان با عملیات فکه ، بخشی از نیروهایی که در مرحلهی اول عملیات از رودخانهی کارون گذر کرده بودند ، به سوی مرز دولتی به حرکت درآمدند و تا پایان روز هفدهم اردیبهشت ماه ، در نوار مرزی مستقر شدند .
عملیات آزادسازی خرمشهر
مرحلهی سوم عملیات ، روز نوزدهم اردیبهشت ماه 1361 به منظور درهمکوبیدن بقایای نیروهای جبههی مرکزی و همچنین ، نیروهای جبههی جنوبی ارتش عراق و در نتیجه ، آزادسازی خرمشهر به مورد اجرا درآمد . در شب همان روز ، مواضع دفاعی ارتش عراق در شمال و باختر شهر خرمشهر به تصرف نیروهای ایران درآمد و خرمشهر در کمتر از سه روز ، آزاد شد .
در این نبرد ، هفتهزار نفر از نیروهای عراق کشته و اسیر شدند . فرماندهی جبههی جنوبی عراق نیز ، در میان انبوه کشتهشدگان بود . بقایای نیروهای عراقی ، با به جا گذاردن مقادیر زیادی جنگافزار و مهمات ، از میدان جنگ گریختند .
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/3228-3khordad-biron-randan-atesh-aragh.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
آشنایی با یک ارتشتار بزرگ ایرانی
در سال های دفاع ایران در برابر عراق ، به دلیل تب و تاب انقلابی کشور و آشفتگی احساسات ملی گرایانه و به حاشیه رفتن آن، ارتش ایران با وجود جانفشانی های بسیار از توجه لازم برخوردار نشد و گروهی، ساده انگارانه یا شیادانه، جایگاه ارتش ایران را از «مدافع اصلی» به «عامل یاری دهنده ی نهادهای مدافع انقلابی » کاستی دادند !
امروزه با گذر از آن سال های هیاهو، و با روشنگری های ارتشیان پیشکسوت مدافع ایران در برابر عراق، به برآورد دقیق تری از جایگاه ارتش ایران در دفاع از ایران دست یافته ایم که باید در هرچه ژرف تر و گسترده ترکردن آن کوشید .
آرسام محمودی ، فعال فرهنگی در یادداشتی، از نقش تیمسار سیروس لطفی در آزادسازی خرمشهر سخن گفته است. برای خواندن این یادداشت روی تصویر زیر کلیک کنید :
http://iranchehr.com/?p=11920
@iranboom_ir
در سال های دفاع ایران در برابر عراق ، به دلیل تب و تاب انقلابی کشور و آشفتگی احساسات ملی گرایانه و به حاشیه رفتن آن، ارتش ایران با وجود جانفشانی های بسیار از توجه لازم برخوردار نشد و گروهی، ساده انگارانه یا شیادانه، جایگاه ارتش ایران را از «مدافع اصلی» به «عامل یاری دهنده ی نهادهای مدافع انقلابی » کاستی دادند !
امروزه با گذر از آن سال های هیاهو، و با روشنگری های ارتشیان پیشکسوت مدافع ایران در برابر عراق، به برآورد دقیق تری از جایگاه ارتش ایران در دفاع از ایران دست یافته ایم که باید در هرچه ژرف تر و گسترده ترکردن آن کوشید .
آرسام محمودی ، فعال فرهنگی در یادداشتی، از نقش تیمسار سیروس لطفی در آزادسازی خرمشهر سخن گفته است. برای خواندن این یادداشت روی تصویر زیر کلیک کنید :
http://iranchehr.com/?p=11920
@iranboom_ir
فرهاد ارژنگی
۴ خرداد ۱۳۴۰،سالروز درگذشت فرهاد ارژنگی است
یادش گرامی.
پرتره فرهاد ارژنگی، اثر خود هنرمند
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3920-farhadarjangi-1317-1340.html
@iranboom_ir
۴ خرداد ۱۳۴۰،سالروز درگذشت فرهاد ارژنگی است
یادش گرامی.
پرتره فرهاد ارژنگی، اثر خود هنرمند
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3920-farhadarjangi-1317-1340.html
@iranboom_ir
فرهاد ارژنگی
۴ خرداد ۱۳۴۰، سالروز درگذشت فرهاد ارژنگی است.
یادش گرامی.
میر سید علیرضا میر علینقی
فرهاد ارژنگی، در عمر کوتاه بیست و دو ساله اش، در زندگانی هنریاش که بیشتر از پنج سال دوام نیافت، همچنان خاتم فیروزهٔ بواسحاقی، به قول لسان الغیب، خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود. فرهاد ارژنگی، در مجموعۀ انتشارات موسیقی ایرانی، که در این ایام بسی حجیمتر از دهههای پیش هم شده، کوچکترین رد پایی؛ و یا سایهٔ دستی ندارد. نه کسی صدای تار او را از همان نوارهای تکه پارهٔ قدیمی شنیده، و نه حتی قطعهٔ کوتاهی از او، در این همه نوار و سی دی و کنسرت اجرا شده است. خاطرهٔ او به شکلی دردناک، پرغرور، معصوم و همیشه جوان، فقط در ذهن همسالانش زنده است. یادهایی پر از علاقه و احترام و حسرت، برای نبوغی که در آستانهٔ جوانی، ناگاه به تیر بلا پرپر شد؛ و هیچکس به درستی ندانست که کمانکش، چه کسی بود و از چه رو، او را هدف گرفته بود.
اما، این فرهاد ارژنگی، موسیقیدان جوانمرگ و به قول استاد «رحیم معینی کرمانشاهی»، «خداوندگار رشتهٔ خویش، که بود؟ دانستن شرح حالی از او، شاید بتواند به شناختنش، کمک کند:
خانواده و تبار آذری او، با بیش از پانصد سال سابقه، در تاریخ هنر ایران حضور داشتهاند. از نیاکان او، نامهای آقا میرک تبریزی (استاد نقاش و قلمدان ساز دوره صفویه، و از شاگردان بنام کمال الدین بهزاد هراتی)،» استاد «ابراهیم میر» و «اختر مصور»، و استاد «حسین میر مصور ارژنگی» آوازهای در خور دارند. پدر فرهاد، استاد «رسام ارژنگی»، نقاش و معلم ممتاز در دورهٔ پهلوی اول بود که آثارش، با پیروی از مکتبهای اروپایی و با تاثیر پذیری از دیدگاه و شخصیت هنری ویژه «رسام»، دارای مضامینی عاشقانه، طبیعت دوستانه و البته بسیار وطن پرستانه و ملی گرایانه است. علاقهٔ فرهاد به موسیقی، مثل اکثر نوابغ زودرس، از همان کودکی، جلوه کرد. پدر، با حساسیت هنرمندانهٔ خود، حدود وسیع این استعداد را دریافت و زمینهٔ رشد صحیح آن را فراهم آورد. هر چند که وی با مانعی درونی نیز مواجه بود؛ و آن تداعی دردناکی بود که هنر موسیقی در این خانواده برجای نهاده بود. خاطرهٔ جوانمرگی برادری بزرگتر، نخستین پسر رسام ارژنگی، «بهزاد»، که ویولون مینواخت و در رشته مهندسی راه و ساختمان درس میخواند؛ به هر صورت، عشق فرهاد کوچک به موسیقی، موقعیت یگانهٔ او به عنوان دُردانهٔ خانواده و علاقهٔ بیحد و حصر پدرش به این پسر خردسال که استعدادهای بیچون و چرایی از خود نشان میداد، وضعیت را به نفع موسیقی تغییر دارد. تار، جای ویولون را گرفت، مدت کوتاهی عمویش او را در یادگیری اصول آغازین، نوازندگی یاری کرد، و بالاخره فرهاد به دست استاد «علی اکبر شهنازی» سپرده شد. این هنرمند و نوازنده و معلم بزرگ، در آن سالها، یعنی از هزار و سیصد و بیست و چهار تا هزار و سیصد و سی و چهار، کمتر در رادیو نوازندگی میکرد و بیشتر به تعلیم شاگردان میپرداخت.
فرهاد ارژنگی (۱۵ بهمن ۱۳۱۷ / ۴ خرداد ۱۳۴۰ خورشیدی) آهنگساز، نوازنده تار و نقاش بود. فرهاد ارژنگی فرزند نقاش رسام ارژنگی، است که از ۵۰۰ سال پیش خانواده وی نقاش و پیکرتراش بودهاند.
طُرفه این که تمام این تلاش ها، تنها طی پانزده سال آموزش، آفرینش و اجرا، انجام گرفته است. پانزده سال از زندگی بیست و دو ساله موسیقیدانی تحصیل کرده و پر استعداد که مرگ ناگهانی او، خانوادهای اصیل و هنرمند و ایراندوست را از هم پاشید، مادرش که سالهای سال درد و داغ اولین پسرش بهزاد را با دشواری تحمل کرده بود، مصیبت دوم را تاب نیاورد و نوزده روز بعد از او با آگاهی از مرگ فرهاد یک شبه جان داد، استاد رسام ارژنگی، گرفتار درد عظیم مرگ پسر از یک سو، و ستم سنگین جامعهٔ آن روز (در موضع گیری بیمهر و عاطفهاش در قابل این واقعه) از سوی دیگر را بر وجود شکنندهٔ خود، سنگین و تحمل ناپذیر میدید، چهارده سال بعد از آن را در سوگی سیاه، به مرثیه خوانی، در عزلت گذراند. در این میان، از پس تلاطمهای روزگار، خواهر کوچکترش، " هما ارژنگی" امانت دار برادر شد و توانست آنچه را که از دستبرد زمانه و اهل زمانه، برجا مانده بود حفظ کند. یادداشت نویسی در باره این هنرمند، در شرایط دشواری که داشتم آسان نبود اما در نام فرهاد ارژنگی جاذبهای بود که تمام این گرفتاریها را نادیده گرفتم؛ و سعی کردم با همهٔ توان باقی مانده، آنچه را که از دستم بر میآمد، در خدمت به این چهره صمیمی و نامراد در موسیقی ایران، انجام دهم؛ و امید دارم کاری نکرده باشم که کاستیهای آن در آینده موجب شرمساری و اعتذارم شود.
کار دربارهٔ فرهاد ارژنگی هنوز تمام نشده، و شاید زمان آن تازه آغاز شده باشد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3920-farhadarjangi-1317-1340.html
@iranboom_ir
۴ خرداد ۱۳۴۰، سالروز درگذشت فرهاد ارژنگی است.
یادش گرامی.
میر سید علیرضا میر علینقی
فرهاد ارژنگی، در عمر کوتاه بیست و دو ساله اش، در زندگانی هنریاش که بیشتر از پنج سال دوام نیافت، همچنان خاتم فیروزهٔ بواسحاقی، به قول لسان الغیب، خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود. فرهاد ارژنگی، در مجموعۀ انتشارات موسیقی ایرانی، که در این ایام بسی حجیمتر از دهههای پیش هم شده، کوچکترین رد پایی؛ و یا سایهٔ دستی ندارد. نه کسی صدای تار او را از همان نوارهای تکه پارهٔ قدیمی شنیده، و نه حتی قطعهٔ کوتاهی از او، در این همه نوار و سی دی و کنسرت اجرا شده است. خاطرهٔ او به شکلی دردناک، پرغرور، معصوم و همیشه جوان، فقط در ذهن همسالانش زنده است. یادهایی پر از علاقه و احترام و حسرت، برای نبوغی که در آستانهٔ جوانی، ناگاه به تیر بلا پرپر شد؛ و هیچکس به درستی ندانست که کمانکش، چه کسی بود و از چه رو، او را هدف گرفته بود.
اما، این فرهاد ارژنگی، موسیقیدان جوانمرگ و به قول استاد «رحیم معینی کرمانشاهی»، «خداوندگار رشتهٔ خویش، که بود؟ دانستن شرح حالی از او، شاید بتواند به شناختنش، کمک کند:
خانواده و تبار آذری او، با بیش از پانصد سال سابقه، در تاریخ هنر ایران حضور داشتهاند. از نیاکان او، نامهای آقا میرک تبریزی (استاد نقاش و قلمدان ساز دوره صفویه، و از شاگردان بنام کمال الدین بهزاد هراتی)،» استاد «ابراهیم میر» و «اختر مصور»، و استاد «حسین میر مصور ارژنگی» آوازهای در خور دارند. پدر فرهاد، استاد «رسام ارژنگی»، نقاش و معلم ممتاز در دورهٔ پهلوی اول بود که آثارش، با پیروی از مکتبهای اروپایی و با تاثیر پذیری از دیدگاه و شخصیت هنری ویژه «رسام»، دارای مضامینی عاشقانه، طبیعت دوستانه و البته بسیار وطن پرستانه و ملی گرایانه است. علاقهٔ فرهاد به موسیقی، مثل اکثر نوابغ زودرس، از همان کودکی، جلوه کرد. پدر، با حساسیت هنرمندانهٔ خود، حدود وسیع این استعداد را دریافت و زمینهٔ رشد صحیح آن را فراهم آورد. هر چند که وی با مانعی درونی نیز مواجه بود؛ و آن تداعی دردناکی بود که هنر موسیقی در این خانواده برجای نهاده بود. خاطرهٔ جوانمرگی برادری بزرگتر، نخستین پسر رسام ارژنگی، «بهزاد»، که ویولون مینواخت و در رشته مهندسی راه و ساختمان درس میخواند؛ به هر صورت، عشق فرهاد کوچک به موسیقی، موقعیت یگانهٔ او به عنوان دُردانهٔ خانواده و علاقهٔ بیحد و حصر پدرش به این پسر خردسال که استعدادهای بیچون و چرایی از خود نشان میداد، وضعیت را به نفع موسیقی تغییر دارد. تار، جای ویولون را گرفت، مدت کوتاهی عمویش او را در یادگیری اصول آغازین، نوازندگی یاری کرد، و بالاخره فرهاد به دست استاد «علی اکبر شهنازی» سپرده شد. این هنرمند و نوازنده و معلم بزرگ، در آن سالها، یعنی از هزار و سیصد و بیست و چهار تا هزار و سیصد و سی و چهار، کمتر در رادیو نوازندگی میکرد و بیشتر به تعلیم شاگردان میپرداخت.
فرهاد ارژنگی (۱۵ بهمن ۱۳۱۷ / ۴ خرداد ۱۳۴۰ خورشیدی) آهنگساز، نوازنده تار و نقاش بود. فرهاد ارژنگی فرزند نقاش رسام ارژنگی، است که از ۵۰۰ سال پیش خانواده وی نقاش و پیکرتراش بودهاند.
طُرفه این که تمام این تلاش ها، تنها طی پانزده سال آموزش، آفرینش و اجرا، انجام گرفته است. پانزده سال از زندگی بیست و دو ساله موسیقیدانی تحصیل کرده و پر استعداد که مرگ ناگهانی او، خانوادهای اصیل و هنرمند و ایراندوست را از هم پاشید، مادرش که سالهای سال درد و داغ اولین پسرش بهزاد را با دشواری تحمل کرده بود، مصیبت دوم را تاب نیاورد و نوزده روز بعد از او با آگاهی از مرگ فرهاد یک شبه جان داد، استاد رسام ارژنگی، گرفتار درد عظیم مرگ پسر از یک سو، و ستم سنگین جامعهٔ آن روز (در موضع گیری بیمهر و عاطفهاش در قابل این واقعه) از سوی دیگر را بر وجود شکنندهٔ خود، سنگین و تحمل ناپذیر میدید، چهارده سال بعد از آن را در سوگی سیاه، به مرثیه خوانی، در عزلت گذراند. در این میان، از پس تلاطمهای روزگار، خواهر کوچکترش، " هما ارژنگی" امانت دار برادر شد و توانست آنچه را که از دستبرد زمانه و اهل زمانه، برجا مانده بود حفظ کند. یادداشت نویسی در باره این هنرمند، در شرایط دشواری که داشتم آسان نبود اما در نام فرهاد ارژنگی جاذبهای بود که تمام این گرفتاریها را نادیده گرفتم؛ و سعی کردم با همهٔ توان باقی مانده، آنچه را که از دستم بر میآمد، در خدمت به این چهره صمیمی و نامراد در موسیقی ایران، انجام دهم؛ و امید دارم کاری نکرده باشم که کاستیهای آن در آینده موجب شرمساری و اعتذارم شود.
کار دربارهٔ فرهاد ارژنگی هنوز تمام نشده، و شاید زمان آن تازه آغاز شده باشد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/3920-farhadarjangi-1317-1340.html
@iranboom_ir
سالگرد درگذشت هوشنگ سیحون (۵ خردادماه 1393)
هوشنگ سیحون، آثار معماری ارزشمندی دارد که تمامی آنها طی ۵ دهه گذشته ساخته شدهاند و در فهرست میراث ملی ایران به ثبت رسیدهاند. از جمله مهمترین آثار او، آرامگاههای فردوسی در توس، خیام در نیشابور و بوعلیسینا در همدان است.
هوشنگ سیحون، خالق بناهای ارزشمند بسیاری است. از آن جمله میتوان به آرامگاه بزرگانی چون خیام، کمال الملک، بوعلی سینا، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی خان پسیان و 10ها مقبره و آرامگاه دیگر و نیز طراحی بنای «موزه توس» در سال 1347 و همچنین ساختمان بانک سپه در میدان امامخمینی تهران اشاره کرد.
وی همچنین طراحی ساختمانهای سازمان نقشه برداری کل کشور، کارخانه نخ ریسی کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدی، مجتمع آموزشی یاغچی آباد، سینما آسیا، سینما سانترال، کارخانه کانادادرای (زمزم فعلی) در تهران و اهواز، کارخانه یخ سازی کورس اخوان و حدود 150 پروژه مسکونی خصوصی را بر عهده داشته است.
گفته میشود که سیحون طرح آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام، پایهگذاری و طراحی کرده است.
سیحون در خانوادهای آشنا با موسیقی به دنیا آمد. پدربزرگ او میرزا عبدالله فراهانی از پیشگامان موسیقی سنتی و معروف به پدر موسیقی سنتی ایران بود. مادر وی، مولود خانم، از نوازندگان تار و سه تار، و نیز دایی او مرحوم احمد عبادی، استاد بزرگ سه تار بود.
او پس از پایان تحصیل معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به دعوت آندره گدار (رئیس اداره باستانشناسی وقت ایران) برای ادامه تحصیل راهی پاریس میشود و در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) طی حدود 3 سال تحت تعلیم اوتلو زاوارونی به تکمیل دانش معماری خود میپردازد و در سال 1949 به درجه دکترای هنر میرسد.
او در بازگشت به ایران در سن 23 سالگی نخستین اثر معماری خود که بنای یادبودی بر آرامگاه بوعلی سینا بوده است را طراحی میکند.
سیحون در طول سالهای فعالیت خود عضو شورای ملی باستانشناسی، شورای عالی شهرسازی، شورای مرکزی تمام دانشگاههای ایران و کمیته بینالمللی ایکوموس بوده و به مدت 15 سال مسؤولیت مرمت بناهای تاریخی ایران را برعهده داشته است.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12739-hoshang-seihoon.html
@iranboom_ir
هوشنگ سیحون، آثار معماری ارزشمندی دارد که تمامی آنها طی ۵ دهه گذشته ساخته شدهاند و در فهرست میراث ملی ایران به ثبت رسیدهاند. از جمله مهمترین آثار او، آرامگاههای فردوسی در توس، خیام در نیشابور و بوعلیسینا در همدان است.
هوشنگ سیحون، خالق بناهای ارزشمند بسیاری است. از آن جمله میتوان به آرامگاه بزرگانی چون خیام، کمال الملک، بوعلی سینا، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی خان پسیان و 10ها مقبره و آرامگاه دیگر و نیز طراحی بنای «موزه توس» در سال 1347 و همچنین ساختمان بانک سپه در میدان امامخمینی تهران اشاره کرد.
وی همچنین طراحی ساختمانهای سازمان نقشه برداری کل کشور، کارخانه نخ ریسی کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدی، مجتمع آموزشی یاغچی آباد، سینما آسیا، سینما سانترال، کارخانه کانادادرای (زمزم فعلی) در تهران و اهواز، کارخانه یخ سازی کورس اخوان و حدود 150 پروژه مسکونی خصوصی را بر عهده داشته است.
گفته میشود که سیحون طرح آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام، پایهگذاری و طراحی کرده است.
سیحون در خانوادهای آشنا با موسیقی به دنیا آمد. پدربزرگ او میرزا عبدالله فراهانی از پیشگامان موسیقی سنتی و معروف به پدر موسیقی سنتی ایران بود. مادر وی، مولود خانم، از نوازندگان تار و سه تار، و نیز دایی او مرحوم احمد عبادی، استاد بزرگ سه تار بود.
او پس از پایان تحصیل معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به دعوت آندره گدار (رئیس اداره باستانشناسی وقت ایران) برای ادامه تحصیل راهی پاریس میشود و در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) طی حدود 3 سال تحت تعلیم اوتلو زاوارونی به تکمیل دانش معماری خود میپردازد و در سال 1949 به درجه دکترای هنر میرسد.
او در بازگشت به ایران در سن 23 سالگی نخستین اثر معماری خود که بنای یادبودی بر آرامگاه بوعلی سینا بوده است را طراحی میکند.
سیحون در طول سالهای فعالیت خود عضو شورای ملی باستانشناسی، شورای عالی شهرسازی، شورای مرکزی تمام دانشگاههای ایران و کمیته بینالمللی ایکوموس بوده و به مدت 15 سال مسؤولیت مرمت بناهای تاریخی ایران را برعهده داشته است.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12739-hoshang-seihoon.html
@iranboom_ir
بناهای ماندگار «هوشنگ سیحون» در ایران
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/35550
هوشنگ سیحون خالق بناهای معروفی در ایران است و آرامگاه برخی از مشاهیر ایران به دست او طراحی شده است.
به گزارش ایسنا، هوشنگ سیحون در طول فعالیت خود در ایران، بناهای مشهوری را طراحی کرد. توجه به شخصیتی که بنا برای او ساخته میشد، از ویژگیهای کار هوشنگ سیحون بود.
آرامگاه خیام
آرامگاه کنونی خیام در شهر نیشابور از شاخصترین کارهای هوشنگ سیحون است. این آرامگاه در باغی که مقبره امامزاده محروق، از نوادگان امام سجاد (ع) در آن واقع است، قرار گرفته؛ این باغ در زمان حیات خیام در محله شادیاخ نیشابور بوده است. آرامگاه یا بنای یادبود خیام از ساختمانهای شاخص طراحی شده در ایران است.
هوشنگ سیحون خود درباره این بنا گفته بود: «آرامگاه خیام در باغ امامزاده محروق نیشابور قرار داشت. اولین کاری که باید انجام میدادم این بود که به گونهای طراحی کنم که آرامگاه خیام و امامزاده محروق تداخل پیدا نکنند؛ به همین منظور من برای باغ محوری عرضی تعریف کردم تا آرامگاه را که در گوشه شمال شرقی باغ قرار داشت از امامزاده جدا کنم. من مکانی در باغ را که اختلاف ارتفاع سه متری نسبت به درختان زردآلوی باغ داشت انتخاب کردم، چون این مکان سه متر پائینتر قرار دارد و فصل بهار شکوفههای زردآلو روی مزار میریزد. خیام ریاضیدان، منجم و ادیب بود؛ سعی داشتم که این سه جنبه شخصیتی در مزارش تجلی پیدا کند.»
آرامگاه نادرشاه افشار
آرامگاه نادرشاه بنایی است در مجموعه باغ موزه نادری در شهر مشهد که به یادبود نادرشاه افشار در سال ۱۳۴۲ خورشیدی توسط هوشنگ سیحون طراحی و ساخته شده است. ساختمان آرامگاه نادرشاه از قسمت مرکزی که محل تدفین نادرشاه است و دو تالار موزه تشکیل شده که یکی از آنها موزه اسلحه دورههای مختلف تاریخ ایران و دیگری موزه اسلحه و آثار مربوط به دوران نادرشاه را نمایش میدهد.
ساختمان جدید آرامگاه نادرشاه افشار در تاریخ ۱۲ فروردین ماه سال ۱۳۴۲ به همت انجمن آثار ملی ایران در باغ نادری بازگشایی شد.
آرامگاه کمالالملک
آرامگاه کمالالملک از دیگر بناهای طراحی شده توسط هوشنگ سیحون است. این بنا در شهر نیشابور (مدفن کمالالملک) قرار گرفته است. موقعیت این بنا در نزدیکی آرامگاه عطار نیشابوری در محله شادیاخ در نیشابور (شهر کهن) و موقعیت کنونی در خیابان عرفان (نیشابور) است.
حجم بنا از قوسهایی متقاطع که بر روی اقطار مربع زده شدهاند پدید آمده که این قوسهای متقاطع، «تاقهای چهاربخش» را که در معماری سنتی ایران بسیار دیده شدهاند تداعی میکنند و احتمالاً منبع الهام طراح نیز بوده است. طراح با بهرهگیری خلاقانه از قوس و با پیچشی که در ایده کلی آن ایجاد کرده، به نتیجهای ظاهراً متفاوت با هندسهای پیچیده دست یافته است. این طرح نوآورانه با بهکارگیری سازه پوستهای بتنی اجرا شده است. این بنا در مراسمی در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۴۲ خورشیدی رونمایی شد.
آرامگاه ابوعلی سینا
آرامگاه ابوعلی سینا که در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۶ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده، از دیگر آثار به جا مانده از هوشنگ سیحون است. این بنا به سبک معماری «قرنی» که بوعلی سینا در آن میزیسته از روی قدیمیترین بنای تاریخدار اسلامی یعنی برج گنبد قابوس در شهر گنبد کاووس اقتباس شده است.
باغچههای این بنا متاثر از باغهای ایرانی، آبنماها الهام گرفته از حوض خانههای سنتی و نمایی با روکار سنگهای حجیم و خشن خارا که با سنگ گرانیت کوهستان الوند آراسته شده و نمایان کننده کاخهای باستانی ایرانیان است. کار ساخت این بنا در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی به پایان رسید.
به گزارش ایسنا، هوشنگ سیحون، معمار و نقاش ایرانی در یکم شهریور ماه 1299 در تهران متولد شد.خانوادهی او اهل هنر موسیقی بودند و پدربزرگش، میرزا عبدالله فراهانی از پیشگامان موسیقی سنتی بود. سیحون پس از پایان تحصیلاتش در رشتهی معماری دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به دعوت رییس ادارهی باستانشناسی برای ادامهی تحصیل به فرانسه سفر میکند و سه سال در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس تحصیل میکند و موفق به دریافت مدرک دکترا میشود.
او پس از بازگشت به ایران یک دوره به ریاست دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران منصوب شد که از فعالیتهای او تاسیس سه رشتهی شهرسازی، تئاتر و موسیقی بود. او در 23 سالگی، نخستین اثر معماری خود را که بنای یادبودی برای آرامگاه ابوعلیسینا بود، طراحی کرد.
همچنین از آثار معروف این معمار ایرانی میتوان به آرامگاه کمالالملک، خیام، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی پسیان، بنای موزهی توس و ساختمان بانک سپه در میدان توپخانهی تهران اشاره کرد.
این معمار ایرانی روز پنجم خرداد ماه 1393 در خارج از کشور درگذشت.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12740-
@iranboom_ir
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/35550
هوشنگ سیحون خالق بناهای معروفی در ایران است و آرامگاه برخی از مشاهیر ایران به دست او طراحی شده است.
به گزارش ایسنا، هوشنگ سیحون در طول فعالیت خود در ایران، بناهای مشهوری را طراحی کرد. توجه به شخصیتی که بنا برای او ساخته میشد، از ویژگیهای کار هوشنگ سیحون بود.
آرامگاه خیام
آرامگاه کنونی خیام در شهر نیشابور از شاخصترین کارهای هوشنگ سیحون است. این آرامگاه در باغی که مقبره امامزاده محروق، از نوادگان امام سجاد (ع) در آن واقع است، قرار گرفته؛ این باغ در زمان حیات خیام در محله شادیاخ نیشابور بوده است. آرامگاه یا بنای یادبود خیام از ساختمانهای شاخص طراحی شده در ایران است.
هوشنگ سیحون خود درباره این بنا گفته بود: «آرامگاه خیام در باغ امامزاده محروق نیشابور قرار داشت. اولین کاری که باید انجام میدادم این بود که به گونهای طراحی کنم که آرامگاه خیام و امامزاده محروق تداخل پیدا نکنند؛ به همین منظور من برای باغ محوری عرضی تعریف کردم تا آرامگاه را که در گوشه شمال شرقی باغ قرار داشت از امامزاده جدا کنم. من مکانی در باغ را که اختلاف ارتفاع سه متری نسبت به درختان زردآلوی باغ داشت انتخاب کردم، چون این مکان سه متر پائینتر قرار دارد و فصل بهار شکوفههای زردآلو روی مزار میریزد. خیام ریاضیدان، منجم و ادیب بود؛ سعی داشتم که این سه جنبه شخصیتی در مزارش تجلی پیدا کند.»
آرامگاه نادرشاه افشار
آرامگاه نادرشاه بنایی است در مجموعه باغ موزه نادری در شهر مشهد که به یادبود نادرشاه افشار در سال ۱۳۴۲ خورشیدی توسط هوشنگ سیحون طراحی و ساخته شده است. ساختمان آرامگاه نادرشاه از قسمت مرکزی که محل تدفین نادرشاه است و دو تالار موزه تشکیل شده که یکی از آنها موزه اسلحه دورههای مختلف تاریخ ایران و دیگری موزه اسلحه و آثار مربوط به دوران نادرشاه را نمایش میدهد.
ساختمان جدید آرامگاه نادرشاه افشار در تاریخ ۱۲ فروردین ماه سال ۱۳۴۲ به همت انجمن آثار ملی ایران در باغ نادری بازگشایی شد.
آرامگاه کمالالملک
آرامگاه کمالالملک از دیگر بناهای طراحی شده توسط هوشنگ سیحون است. این بنا در شهر نیشابور (مدفن کمالالملک) قرار گرفته است. موقعیت این بنا در نزدیکی آرامگاه عطار نیشابوری در محله شادیاخ در نیشابور (شهر کهن) و موقعیت کنونی در خیابان عرفان (نیشابور) است.
حجم بنا از قوسهایی متقاطع که بر روی اقطار مربع زده شدهاند پدید آمده که این قوسهای متقاطع، «تاقهای چهاربخش» را که در معماری سنتی ایران بسیار دیده شدهاند تداعی میکنند و احتمالاً منبع الهام طراح نیز بوده است. طراح با بهرهگیری خلاقانه از قوس و با پیچشی که در ایده کلی آن ایجاد کرده، به نتیجهای ظاهراً متفاوت با هندسهای پیچیده دست یافته است. این طرح نوآورانه با بهکارگیری سازه پوستهای بتنی اجرا شده است. این بنا در مراسمی در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۴۲ خورشیدی رونمایی شد.
آرامگاه ابوعلی سینا
آرامگاه ابوعلی سینا که در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۶ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده، از دیگر آثار به جا مانده از هوشنگ سیحون است. این بنا به سبک معماری «قرنی» که بوعلی سینا در آن میزیسته از روی قدیمیترین بنای تاریخدار اسلامی یعنی برج گنبد قابوس در شهر گنبد کاووس اقتباس شده است.
باغچههای این بنا متاثر از باغهای ایرانی، آبنماها الهام گرفته از حوض خانههای سنتی و نمایی با روکار سنگهای حجیم و خشن خارا که با سنگ گرانیت کوهستان الوند آراسته شده و نمایان کننده کاخهای باستانی ایرانیان است. کار ساخت این بنا در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی به پایان رسید.
به گزارش ایسنا، هوشنگ سیحون، معمار و نقاش ایرانی در یکم شهریور ماه 1299 در تهران متولد شد.خانوادهی او اهل هنر موسیقی بودند و پدربزرگش، میرزا عبدالله فراهانی از پیشگامان موسیقی سنتی بود. سیحون پس از پایان تحصیلاتش در رشتهی معماری دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به دعوت رییس ادارهی باستانشناسی برای ادامهی تحصیل به فرانسه سفر میکند و سه سال در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس تحصیل میکند و موفق به دریافت مدرک دکترا میشود.
او پس از بازگشت به ایران یک دوره به ریاست دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران منصوب شد که از فعالیتهای او تاسیس سه رشتهی شهرسازی، تئاتر و موسیقی بود. او در 23 سالگی، نخستین اثر معماری خود را که بنای یادبودی برای آرامگاه ابوعلیسینا بود، طراحی کرد.
همچنین از آثار معروف این معمار ایرانی میتوان به آرامگاه کمالالملک، خیام، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی پسیان، بنای موزهی توس و ساختمان بانک سپه در میدان توپخانهی تهران اشاره کرد.
این معمار ایرانی روز پنجم خرداد ماه 1393 در خارج از کشور درگذشت.
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12740-
@iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
بناهای ماندگار «هوشنگ سیحون» در ایران
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12740-bana-ha-mandegar-hoshang-
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12740-bana-ha-mandegar-hoshang-
@iranboom_ir
سالگرد درگذشت هوشنگ سیحون
پنجم خردادماه ۱۳۹۳، یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین معماران معاصر ایران درگذشت. هوشنگ سیحون، آثار معماری ارزشمندی دارد که تمامی آنها طی ۵ دهه گذشته ساخته شدهاند و در فهرست میراث ملی ایران به ثبت رسیدهاند. از جمله مهمترین آثار او، آرامگاههای فردوسی در توس، خیام در نیشابور و بوعلیسینا در همدان است.
هوشنگ سیحون، خالق بناهای ارزشمند بسیاری است. از آن جمله میتوان به آرامگاه بزرگانی چون خیام، کمال الملک، بوعلی سینا، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی خان پسیان و ۱۰ها مقبره و آرامگاه دیگر و نیز طراحی بنای «موزه توس» در سال ۱۳۴۷ و همچنین ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تهران اشاره کرد.
وی همچنین طراحی ساختمانهای سازمان نقشه برداری کل کشور، کارخانه نخ ریسی کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدی، مجتمع آموزشی یاغچی آباد، سینما آسیا، سینما سانترال، کارخانه کانادادرای (زمزم فعلی) در تهران و اهواز، کارخانه یخ سازی کورس اخوان و حدود 150 پروژه مسکونی خصوصی را بر عهده داشته است.
گفته میشود که سیحون طرح آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام، پایهگذاری و طراحی کرده است.
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12739-hoshang-seihoon.html
#بناهای_ماندگار «هوشنگ سیحون» در ایران
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12740-bana-ha-mandegar-hoshang-seihoon.html
خالق خانه ابدی خیام کیست؟ - «هوشنگ سیحون» طراح آرامگاه خیام
https://www.iranboom.ir/honar/45-honar/13664-aramgah-khayam-hoshang-seihoon.html
#هوشنگ_سیحون #معمار #معماری #معماری_ایران #معماری_ایرانی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
پنجم خردادماه ۱۳۹۳، یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین معماران معاصر ایران درگذشت. هوشنگ سیحون، آثار معماری ارزشمندی دارد که تمامی آنها طی ۵ دهه گذشته ساخته شدهاند و در فهرست میراث ملی ایران به ثبت رسیدهاند. از جمله مهمترین آثار او، آرامگاههای فردوسی در توس، خیام در نیشابور و بوعلیسینا در همدان است.
هوشنگ سیحون، خالق بناهای ارزشمند بسیاری است. از آن جمله میتوان به آرامگاه بزرگانی چون خیام، کمال الملک، بوعلی سینا، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی خان پسیان و ۱۰ها مقبره و آرامگاه دیگر و نیز طراحی بنای «موزه توس» در سال ۱۳۴۷ و همچنین ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه تهران اشاره کرد.
وی همچنین طراحی ساختمانهای سازمان نقشه برداری کل کشور، کارخانه نخ ریسی کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدی، مجتمع آموزشی یاغچی آباد، سینما آسیا، سینما سانترال، کارخانه کانادادرای (زمزم فعلی) در تهران و اهواز، کارخانه یخ سازی کورس اخوان و حدود 150 پروژه مسکونی خصوصی را بر عهده داشته است.
گفته میشود که سیحون طرح آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام، پایهگذاری و طراحی کرده است.
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12739-hoshang-seihoon.html
#بناهای_ماندگار «هوشنگ سیحون» در ایران
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12740-bana-ha-mandegar-hoshang-seihoon.html
خالق خانه ابدی خیام کیست؟ - «هوشنگ سیحون» طراح آرامگاه خیام
https://www.iranboom.ir/honar/45-honar/13664-aramgah-khayam-hoshang-seihoon.html
#هوشنگ_سیحون #معمار #معماری #معماری_ایران #معماری_ایرانی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
۳۴ سال پیش در ۵ خرداد ۱۳۶۹، دکتر علیاکبر سیاسی ـ بنیانگذار و پدر روانشناسی نوین ایران ـ درگذشت.
علیاکبر سیاسی در پایهگذاری یونسکو همکاری داشت و عضو فرهنگستان ایران و شورای عالی فرهنگ نیز بود.
@iranboom_ir
علیاکبر سیاسی در پایهگذاری یونسکو همکاری داشت و عضو فرهنگستان ایران و شورای عالی فرهنگ نیز بود.
@iranboom_ir
روایت فتح بزرگ (خرمشهر) - روابط عمومی نیروی زمینی ارتش ـ بخش اول
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/5039-ravat-fath-bozorg-khoramshahr-1.html
نبرد برای آزاد سازی خرمشهر 1/3/61 تا 4/3/61 (شرح تفصیلی رخدادهای روزهای اول تا سوم خرداد 1361)
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/5042-nabard-baraye-azadsazi-khoramshahr.html
فيلم مستند «خرمشهر؛ جمعیت ۳۶ میلیون نفر»
http://www.iranboom.ir/resaneh/didary/5089-film-khoranshahr-36milion.html
حماسه عملیات بیتالمقدس به روایت اسناد
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/5092-hamase-amaliat-beitolmoghadas-asnad.html
شعری که «گل آقا» برای آزادی خرمشهر سرود
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/5093-khoramshahr-gol-agha.html
گزارش تصویری - خرمشهر شهر خون آزاد شد - 1
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh-tasviri/5108-azad-sazi-khorram-shahr-1.html
گزارش تصویری - خرمشهر شهر خون آزاد شد - 2
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh-tasviri/5110-azad-sazi-khorram-shahr-2.html
گزارش تصویری - خرمشهر شهر خون آزاد شد - 3
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh-tasviri/5111-azad-sazi-khorram-shahr-3.html
خرمشهر، شهر خون، آزاد شد ...
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/5112-khoramshahr-azad-shod-sp-2145491001.html
حماسه خرمشهر با صدای ادیب برومند
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2323-hamase-khoramshahr.html
رشید رشید احمد: خرمشهر آزاد شد
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2309-khoramshahr-azad-shod.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/5039-ravat-fath-bozorg-khoramshahr-1.html
نبرد برای آزاد سازی خرمشهر 1/3/61 تا 4/3/61 (شرح تفصیلی رخدادهای روزهای اول تا سوم خرداد 1361)
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/5042-nabard-baraye-azadsazi-khoramshahr.html
فيلم مستند «خرمشهر؛ جمعیت ۳۶ میلیون نفر»
http://www.iranboom.ir/resaneh/didary/5089-film-khoranshahr-36milion.html
حماسه عملیات بیتالمقدس به روایت اسناد
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/5092-hamase-amaliat-beitolmoghadas-asnad.html
شعری که «گل آقا» برای آزادی خرمشهر سرود
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/5093-khoramshahr-gol-agha.html
گزارش تصویری - خرمشهر شهر خون آزاد شد - 1
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh-tasviri/5108-azad-sazi-khorram-shahr-1.html
گزارش تصویری - خرمشهر شهر خون آزاد شد - 2
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh-tasviri/5110-azad-sazi-khorram-shahr-2.html
گزارش تصویری - خرمشهر شهر خون آزاد شد - 3
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh-tasviri/5111-azad-sazi-khorram-shahr-3.html
خرمشهر، شهر خون، آزاد شد ...
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/5112-khoramshahr-azad-shod-sp-2145491001.html
حماسه خرمشهر با صدای ادیب برومند
http://www.iranboom.ir/resaneh/shenidary/2323-hamase-khoramshahr.html
رشید رشید احمد: خرمشهر آزاد شد
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/2309-khoramshahr-azad-shod.html
@iranboom_ir
www.iranboom.ir
روایت فتح بزرگ (خرمشهر) - روابط عمومی نیروی زمینی ارتش ـ بخش اول
خالق خانه ابدی خیام کیست؟ - «هوشنگ سیحون» طراح آرامگاه خیام
http://www.iranboom.ir/honar/45-honar/13664-aramgah-khayam-hoshang-seihoon.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/honar/45-honar/13664-aramgah-khayam-hoshang-seihoon.html
@iranboom_ir
سیر تاریخی دگرگونی مفهوم «تیره ی ایرانی » در یکصد سال گذشته
برای آگاهی از دگرگونی ها روی پیوند زیر کلیک کنید :
http://iranchehr.com/?p=11927
@iranboom_ir
برای آگاهی از دگرگونی ها روی پیوند زیر کلیک کنید :
http://iranchehr.com/?p=11927
@iranboom_ir
ایرانچهر
سیر تاریخی دگرگونی مفهوم «تیره ی ایرانی» ، در یکصد سال گذشته
1. در نخستین « کنگره خلق های شرق » در دهه ی دوم قرن بیستم در اتحاد جماهیر شوروی : خلق 2. در ادبیات گروهک های مارکسیست و مارکسیست اسلامی در دهه ی 50 و 60: خلق 3. در متن های گروهک ه…
ششم خرداد، سالروز درگذشت استاد میرزا محمد قزوینی (۱۱ فروردین ۱۲۵۶ تهران - ۶ خرداد ۱۳۲۸ تهران)، ادیب و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران است
یادش گرامی باد.
@iranboom_ir
آثار:
تصحیح
مرزباننامه
المعجم فی معاییر اشعارالعجم
چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی
تاریخ جهانگشای جوینی
دیوان حافظ
شَدالازار فی حطالاوزار عن زوارالمزار
سیاستنامه
مقالات
بیست مقاله قزوینی، جلد اول (به کوشش ابراهیم پورداوود)، ۱۳۰۷
بیست مقاله قزوینی، جلد دوم (به کوشش عباس اقبال آشتیانی)، ۱۳۱۳
نامهها و یادداشتها
نامههای قزوینی به تقیزاده (به کوشش ایرج افشار)
یادداشتهای قزوینی، در ۱۰ جلد (به کوشش ایرج افشار)
مسائل پاریسیه، در ۴ جلد (به کوشش ایرج افشار و علی محمد هنر)
یادش گرامی باد.
@iranboom_ir
آثار:
تصحیح
مرزباننامه
المعجم فی معاییر اشعارالعجم
چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی
تاریخ جهانگشای جوینی
دیوان حافظ
شَدالازار فی حطالاوزار عن زوارالمزار
سیاستنامه
مقالات
بیست مقاله قزوینی، جلد اول (به کوشش ابراهیم پورداوود)، ۱۳۰۷
بیست مقاله قزوینی، جلد دوم (به کوشش عباس اقبال آشتیانی)، ۱۳۱۳
نامهها و یادداشتها
نامههای قزوینی به تقیزاده (به کوشش ایرج افشار)
یادداشتهای قزوینی، در ۱۰ جلد (به کوشش ایرج افشار)
مسائل پاریسیه، در ۴ جلد (به کوشش ایرج افشار و علی محمد هنر)
کتاب «گناه نابخشودنی ـ جدایی بحرین از ایران ـ رفراندوم دروغین»
تألیف: احمد اقتداری
به کوشش: امیرحسین مرادخانی
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
(مرکز پژوهش های ایرانی و اسلامی)
@iranboom_ir
تألیف: احمد اقتداری
به کوشش: امیرحسین مرادخانی
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
(مرکز پژوهش های ایرانی و اسلامی)
@iranboom_ir
آذری، یا زبان باستان آذربایگان - علامه محمد قزوینی
به مناسبت ۶ خرداد سالگرد درگذشت علامه محمد قزوینی
در این رساله صغیرهالحجم، عظیمه الفایده مولف فاضل آن آقای سید احمد کسروی تبریزی یک موضوع بدیع دلکش را انتخاب نموده و در اطراف آن تحقیقات علمی فاضلانه خود را تمرکز داده است، و آن موضوع عبارت است از حل این دو مساله ذیل: اولا آن که زبان آذری مذکور در کتب مولفین قدما چه زبانی بوده است؟ ثانیا آن که زبان ترکی که فعلا زبان اهالی آذربایجان است از چه وقت و در نتیجه چه علل و اسباب تاریخی در آن مملکت ظهور پیدا کرده است؟
اما فقره اول، گمان میکنم هیچکس تاکنون علیالتحقیق و به طور علم تفصیلی نمیدانست که زبان «آذری» که بسیاری از مولفین عرب از قرن چهارم هجری گرفته الی قرن هفتم از قبیل مسعودی و ابن حوقل و یاقوت وسمعانی، اسمی از آن برده و همه گفتهاند که [در عصر ایشان] زبان متداولی آذربایجان بوده است، در حقیقت چه زبانی بوده است. و هر چند از مطالعه کتب مولفین مزبورهر کس به طور اجمال از قرائن حدس میزد که «آذری» لابد شعبهای از لهجات متنوعه، متکثره زبان فارسی ماند طبری و گیلکی و سمنانی و لری و غیرها و غیرها که مجموع آنها را به اصلاح نویسندگان ما «فهلویات» میگفتهاند، بایستی بوده است. ولی این فقره چنانکه گفتیم فقط حدس و تخمین و علم اجمالی بود و دلایل تفصیلیه قطعیه بر این مطلب که تنها از روی تتبع کتب مختلفه و مقایسه آنها بـا یکدیگر به دست میآید کسی در دست نداشت. زیرا چون مساله تحقیق در خصوص زبان اهل آذربایجان تاکنون محل احتیاج عمومی نبوده است. بالطبیعه کسی تـا به حال به صرافت آن نیافتاده و زخمت تتبع و تفتیش در کتب را در این باب به خود راه نداده بوده است و این فقره یعنی فارسی بودن زبان آذربایجان که در عهد خود الی قرن هفتم هجری از بدیهیات بوده است (همان طور که فارسی بودن زبان اهالی فارسی امروزه مثلا برای ما از بدیهیات است و کسی به فکر اثبات آن برای معاصرین یا برای آیندگان نمیافتد) کمکم پس از ظهور تدریجی زبان ترکی در آن مملکت به واسطه بعد عهد و تمادی مدت و تناسی اخلاف سیرۀ اسلاف را و کساد بازار علم و ادب امروز از نظریات شده است که سهل است در این اواخر بعضی همسایگان جاهل یا متجاهل ما برای پیشرفت پارهای اغراض معلومه الحال خود از جهل عمومی معاصرین استفاده نموده، بدون خجالت و بدون مزاج ادعا میکنند که زبان اهالی آذربایجان از اقدام ازمنه تاریخی الی یومنا هذا همواره ترکی بوده است!
از این اشخاص «مغرض گذشته بعضی از خود ایرانیان نیز مانند مولفین نامه دانشوران مثلا و همچنین یکی از مستشرقین انگلیسی «لسترنج» به واسطه قلت انس به اوضاع تاریخی آن اعصار و نیز بلاشک به واسطه فریب خوردن از ظاهر اصطلاح «ترکی آذری» که در عرف ترکان، امروزه بر لهجه ترکی آذربایجان و قفقاز اطلاق میشود توهم کردهاند که زبان «آذری» مذکور در کتب مولفین عرب شعبهای از زبان ترکی بوده است(رجوع کنید به صفحه 7 و 11 ـ 12 از رساله). غافل از آن که در آن ازمنه پای مهاجرت ترکها به آذربایجان باز نشده بوده است، یا درست باز نشده بوده است. پس چگونه زبان آنها قبل از خودشان ممکن بوده در آن مملکت شیوع پیدا کند. به عینه مثل این که کسی امروز ادعا کند که زبان اهالی مصر قبل از فتح اسلامی، عرب بوده، یا زبان اهالی آسیای صغیر قبل از غلبه سلجوقیه روم ترکی بوده است و دلیلش فقط این باشد که زبان آن دو مملکت فعلا عربی و ترکی است.
پس از آن چه گذشت معلوم شد امروزه مساله زبان آذربایجان اهمیتی سیاسی به هم رسانیده و حریف از هیچگونه غش و تدلیس تاریخی و قلب ماهیات حقایق برای پیشرفت اغراض باطلۀ خود باکی ندارد. اثبات این که زبان اصلی آذربایجان تـا حدود قرن هفتم، هشتم هجری زبان فارسی بوده است. (یا به عبارت اخری اثبات این که زبان آذری که به شهادت صریح مولفین قدما زبان متداول آذربایجان بوده و هنوز نمونهای از آن در بعضی دهات آذربایجان باقی است شعبهای از شعب زبان فارسی بوده است) تـا چه اندازه برای ایرانیان دارای اهمیت و تاچه درجه اکنون محل احتیاج عمومی است و در حقیقت به مقتضای اذا ظهرت البدعه فلیظهر العالم عامه، ابطال این سفسطه سیاسی و کشف این تدلیس تاریخی امروزه بر عموم فضلای ایـران در شرع سیاست، واجب کفایی بلکه واجب عینی است و گمان میکنم که تالیف این رساله اولین قدم جدی است که در این راه برداشته شده است و مولف فاضل آن به واسطه تتبع در اغلب مظان موجوده تاریخی و جغرافی و به استناد به چند قطعه نظم و نثر از زبان آذری که از کتب متفرقه التقاط کرده، تـا درجه مهمی از عهده این امر برآمده است و از این راه خدمت شایانی هم به تـاریخ ایـران و هم به سیاست و ملیت این مملکت نموده است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/2626-azari-ya-zaban-bastan-azarbayegan.html
@iranboom_ir
به مناسبت ۶ خرداد سالگرد درگذشت علامه محمد قزوینی
در این رساله صغیرهالحجم، عظیمه الفایده مولف فاضل آن آقای سید احمد کسروی تبریزی یک موضوع بدیع دلکش را انتخاب نموده و در اطراف آن تحقیقات علمی فاضلانه خود را تمرکز داده است، و آن موضوع عبارت است از حل این دو مساله ذیل: اولا آن که زبان آذری مذکور در کتب مولفین قدما چه زبانی بوده است؟ ثانیا آن که زبان ترکی که فعلا زبان اهالی آذربایجان است از چه وقت و در نتیجه چه علل و اسباب تاریخی در آن مملکت ظهور پیدا کرده است؟
اما فقره اول، گمان میکنم هیچکس تاکنون علیالتحقیق و به طور علم تفصیلی نمیدانست که زبان «آذری» که بسیاری از مولفین عرب از قرن چهارم هجری گرفته الی قرن هفتم از قبیل مسعودی و ابن حوقل و یاقوت وسمعانی، اسمی از آن برده و همه گفتهاند که [در عصر ایشان] زبان متداولی آذربایجان بوده است، در حقیقت چه زبانی بوده است. و هر چند از مطالعه کتب مولفین مزبورهر کس به طور اجمال از قرائن حدس میزد که «آذری» لابد شعبهای از لهجات متنوعه، متکثره زبان فارسی ماند طبری و گیلکی و سمنانی و لری و غیرها و غیرها که مجموع آنها را به اصلاح نویسندگان ما «فهلویات» میگفتهاند، بایستی بوده است. ولی این فقره چنانکه گفتیم فقط حدس و تخمین و علم اجمالی بود و دلایل تفصیلیه قطعیه بر این مطلب که تنها از روی تتبع کتب مختلفه و مقایسه آنها بـا یکدیگر به دست میآید کسی در دست نداشت. زیرا چون مساله تحقیق در خصوص زبان اهل آذربایجان تاکنون محل احتیاج عمومی نبوده است. بالطبیعه کسی تـا به حال به صرافت آن نیافتاده و زخمت تتبع و تفتیش در کتب را در این باب به خود راه نداده بوده است و این فقره یعنی فارسی بودن زبان آذربایجان که در عهد خود الی قرن هفتم هجری از بدیهیات بوده است (همان طور که فارسی بودن زبان اهالی فارسی امروزه مثلا برای ما از بدیهیات است و کسی به فکر اثبات آن برای معاصرین یا برای آیندگان نمیافتد) کمکم پس از ظهور تدریجی زبان ترکی در آن مملکت به واسطه بعد عهد و تمادی مدت و تناسی اخلاف سیرۀ اسلاف را و کساد بازار علم و ادب امروز از نظریات شده است که سهل است در این اواخر بعضی همسایگان جاهل یا متجاهل ما برای پیشرفت پارهای اغراض معلومه الحال خود از جهل عمومی معاصرین استفاده نموده، بدون خجالت و بدون مزاج ادعا میکنند که زبان اهالی آذربایجان از اقدام ازمنه تاریخی الی یومنا هذا همواره ترکی بوده است!
از این اشخاص «مغرض گذشته بعضی از خود ایرانیان نیز مانند مولفین نامه دانشوران مثلا و همچنین یکی از مستشرقین انگلیسی «لسترنج» به واسطه قلت انس به اوضاع تاریخی آن اعصار و نیز بلاشک به واسطه فریب خوردن از ظاهر اصطلاح «ترکی آذری» که در عرف ترکان، امروزه بر لهجه ترکی آذربایجان و قفقاز اطلاق میشود توهم کردهاند که زبان «آذری» مذکور در کتب مولفین عرب شعبهای از زبان ترکی بوده است(رجوع کنید به صفحه 7 و 11 ـ 12 از رساله). غافل از آن که در آن ازمنه پای مهاجرت ترکها به آذربایجان باز نشده بوده است، یا درست باز نشده بوده است. پس چگونه زبان آنها قبل از خودشان ممکن بوده در آن مملکت شیوع پیدا کند. به عینه مثل این که کسی امروز ادعا کند که زبان اهالی مصر قبل از فتح اسلامی، عرب بوده، یا زبان اهالی آسیای صغیر قبل از غلبه سلجوقیه روم ترکی بوده است و دلیلش فقط این باشد که زبان آن دو مملکت فعلا عربی و ترکی است.
پس از آن چه گذشت معلوم شد امروزه مساله زبان آذربایجان اهمیتی سیاسی به هم رسانیده و حریف از هیچگونه غش و تدلیس تاریخی و قلب ماهیات حقایق برای پیشرفت اغراض باطلۀ خود باکی ندارد. اثبات این که زبان اصلی آذربایجان تـا حدود قرن هفتم، هشتم هجری زبان فارسی بوده است. (یا به عبارت اخری اثبات این که زبان آذری که به شهادت صریح مولفین قدما زبان متداول آذربایجان بوده و هنوز نمونهای از آن در بعضی دهات آذربایجان باقی است شعبهای از شعب زبان فارسی بوده است) تـا چه اندازه برای ایرانیان دارای اهمیت و تاچه درجه اکنون محل احتیاج عمومی است و در حقیقت به مقتضای اذا ظهرت البدعه فلیظهر العالم عامه، ابطال این سفسطه سیاسی و کشف این تدلیس تاریخی امروزه بر عموم فضلای ایـران در شرع سیاست، واجب کفایی بلکه واجب عینی است و گمان میکنم که تالیف این رساله اولین قدم جدی است که در این راه برداشته شده است و مولف فاضل آن به واسطه تتبع در اغلب مظان موجوده تاریخی و جغرافی و به استناد به چند قطعه نظم و نثر از زبان آذری که از کتب متفرقه التقاط کرده، تـا درجه مهمی از عهده این امر برآمده است و از این راه خدمت شایانی هم به تـاریخ ایـران و هم به سیاست و ملیت این مملکت نموده است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/iranshahr/tireh-ha/2626-azari-ya-zaban-bastan-azarbayegan.html
@iranboom_ir
برای جشن سپند و گرامی « خردادگان »
به روزِ ششم از مَهِ « خورداد »/ بمانده زِ پیشینیان جشنِ شاد
همه دشت و هامون همه کوه و رود/ همه شادخوارند به لب پر سرود
به آیینِ پاکان به راهِ کیان/ سراسر زمین و سراسر جهان
کهنْ جشنِ « خُردادْگان » برقرار/ همه نام «ایران» و آن کِردگار
که او آفریدی چنان « مادری » / برای زمینْ ز اَبرها چادَری
و پایِش کُند چِکّه چکّه زِ آب / رهانَد زِ چشمانِ تشنه سراب
هم او آفریده ست این آب را / هم این مردم شاد و بیتاب را
تو را گویم این مژده ای خوبرو / جهان کن پر از رامِش و رنگ و بو
که «کیخسرو» آن شاه نیکو نژاد / به «خردادگان» پا به گیتی نهاد
ز تخمِ «سیاوش» ز پشتِ شَهان / «فَریگیسْ» مامَش بُدی ای جوان
هم او بود تورانْ سراسر گرفت / جهان شد ز پیکار او در شگفت
گرفت کینِ بابا ز «افراسیاب» / تو گویی شهِ «تور» بودی سراب
« نیابم رهایی سرانجام از این » / که گه بخشش آید روا ، گاهْ کین
بپوییم یک سر همه سوی داد / چه زنهایِ زیبا چه مردانِ راد
نگهبانِ آب و نگهدار رود / بپاییم ایران و این تار و پود
ز کوشش ، ز شادی نگیریم دست / خُنُک مردمِ نیکِ یزدان پرست
« سوشیانت »
@iranboom_ir
به روزِ ششم از مَهِ « خورداد »/ بمانده زِ پیشینیان جشنِ شاد
همه دشت و هامون همه کوه و رود/ همه شادخوارند به لب پر سرود
به آیینِ پاکان به راهِ کیان/ سراسر زمین و سراسر جهان
کهنْ جشنِ « خُردادْگان » برقرار/ همه نام «ایران» و آن کِردگار
که او آفریدی چنان « مادری » / برای زمینْ ز اَبرها چادَری
و پایِش کُند چِکّه چکّه زِ آب / رهانَد زِ چشمانِ تشنه سراب
هم او آفریده ست این آب را / هم این مردم شاد و بیتاب را
تو را گویم این مژده ای خوبرو / جهان کن پر از رامِش و رنگ و بو
که «کیخسرو» آن شاه نیکو نژاد / به «خردادگان» پا به گیتی نهاد
ز تخمِ «سیاوش» ز پشتِ شَهان / «فَریگیسْ» مامَش بُدی ای جوان
هم او بود تورانْ سراسر گرفت / جهان شد ز پیکار او در شگفت
گرفت کینِ بابا ز «افراسیاب» / تو گویی شهِ «تور» بودی سراب
« نیابم رهایی سرانجام از این » / که گه بخشش آید روا ، گاهْ کین
بپوییم یک سر همه سوی داد / چه زنهایِ زیبا چه مردانِ راد
نگهبانِ آب و نگهدار رود / بپاییم ایران و این تار و پود
ز کوشش ، ز شادی نگیریم دست / خُنُک مردمِ نیکِ یزدان پرست
« سوشیانت »
@iranboom_ir
جشن خردادگان فرخنده و خجسته باد.
http://www.iranboom.ir/jashnha/71-khordad/10914-jashn-khordadgan-sp-1999833520.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/jashnha/71-khordad/10914-jashn-khordadgan-sp-1999833520.html
@iranboom_ir
ششم خرداد ماه، خرداد روز از خرداد ماه جشن خردادگان ، جشن پاسداری آب و سپاسداری از اَمْشاسْپَنْدِ ( فرشته ی ) نگاهبان آب گرامی باد
به روزِ شِشُمْ از مَهِ خورداد / بِماندهْ ز پیشینیانْ جشنِ شاد
همه دشت و صحرا همه کوه و رود/ همه شادخوارندْ به لبْ پر سرود
به رسمِ مِهان و به رسمِ کیان / سراسرْ زمین و سراسرْ جهان
کهنْ جشنِ خُردادْگانْ برقرار / همه نامِ ایران و آنْ کردگار
هَمو آفریدَه سْتْ این آب را / هم این مردمِ شاد و بیتاب را.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/43561
@iranboom_ir
به روزِ شِشُمْ از مَهِ خورداد / بِماندهْ ز پیشینیانْ جشنِ شاد
همه دشت و صحرا همه کوه و رود/ همه شادخوارندْ به لبْ پر سرود
به رسمِ مِهان و به رسمِ کیان / سراسرْ زمین و سراسرْ جهان
کهنْ جشنِ خُردادْگانْ برقرار / همه نامِ ایران و آنْ کردگار
هَمو آفریدَه سْتْ این آب را / هم این مردمِ شاد و بیتاب را.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/43561
@iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
جشن خردادگان فرخنده و خجسته باد.
http://www.iranboom.ir/jashnha/71-khordad/10914-jashn-khordadgan-sp-1999833520.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/jashnha/71-khordad/10914-jashn-khordadgan-sp-1999833520.html
@iranboom_ir
جشن خردادگان فرخنده و خجسته باد.
http://www.iranboom.ir/jashnha/71-khordad/10914-jashn-khordadgan-sp-1999833520.html
@iranboom_ir
http://www.iranboom.ir/jashnha/71-khordad/10914-jashn-khordadgan-sp-1999833520.html
@iranboom_ir
گل سوسن نماد جشن خردادگان
دکتر شاهین سپنتا
«خرداد» در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُـردات» یا « هُردات » به معنی رسایی و کمال است که در گاتها (سرودهای زرتشت) یکی از فروزههای اهورامزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورامزدا است. خرداد، امشاسپندبانویی است که همراه با «اسپندارمذ» و «امرداد» گروه سهگانه امشاسپندبانوان را تشکیل میدهند. نگهداری از آبها در این جهان خویشکاری «خرداد» است و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری میکند؛ از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد میشود. در گاتها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد میشود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آبها و گیاهاناند که به یاری مردمان میآیند و تشنگی و گرسنگی را شکست میدهند. در گاهشماری ایرانی، ششمین روز هر ماه و سومین ماه هر سال نیز «خرداد» نام دارد. به فرخندگی همنامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان، روز ششم خردادماه «جشن خردادگان» برگزار میشود.
در کتاب بندهش درباره خرداد آمده است : «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت..» ، «...خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست [یعنی] که او سرور همه است. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...».
در بندهش همچنین از گل سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپندبانو «خُرداد» نام برده شده است: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، ...» که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/jashnha/71-khordad/10913-gol-sosan-namad-jashn-khordadgan.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر شاهین سپنتا
«خرداد» در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُـردات» یا « هُردات » به معنی رسایی و کمال است که در گاتها (سرودهای زرتشت) یکی از فروزههای اهورامزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورامزدا است. خرداد، امشاسپندبانویی است که همراه با «اسپندارمذ» و «امرداد» گروه سهگانه امشاسپندبانوان را تشکیل میدهند. نگهداری از آبها در این جهان خویشکاری «خرداد» است و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری میکند؛ از این روی در سنت، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد میشود. در گاتها، از خرداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد میشود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آبها و گیاهاناند که به یاری مردمان میآیند و تشنگی و گرسنگی را شکست میدهند. در گاهشماری ایرانی، ششمین روز هر ماه و سومین ماه هر سال نیز «خرداد» نام دارد. به فرخندگی همنامی روز و ماه به نام امشاسپند خرداد و بزرگداشت جایگاه آن در اندیشه ایرانیان، روز ششم خردادماه «جشن خردادگان» برگزار میشود.
در کتاب بندهش درباره خرداد آمده است : «... ششم از مینویان، خرداد است؛ او از آفرینش گیتی آب را به خویش پذیرفت..» ، «...خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست [یعنی] که او سرور همه است. او را به گیتی، آب خویش است. چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست...».
در بندهش همچنین از گل سوسن به عنوان گل ویژه امشاسپندبانو «خُرداد» نام برده شده است: «... این را نیز گوید که هرگلی از آنِ امشاسپندی است؛ و باشد که گوید: ... سوسن خرداد را، ...» که بر این بنیان بهترین نماد برای جشن خردادگان گل سوسن است.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/jashnha/71-khordad/10913-gol-sosan-namad-jashn-khordadgan.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir