Telegram Web Link
«شمال از شمال غربی» کمی شبیه «مرد عوضی» است. با این تفاوت که در «مرد عوضی» داستان فردی است و در اینجا داستان جمعی. یعنی چه؟ یعنی در اینجا مردی که با دیگری اشتباه گرفته می‌شود، یک دزد ساده نیست بلکه یک مأمور مخفی یا جاسوس است که از قضا با هم شباهت داشته‌اند و دارند. به‌دلیل سرعت بالای فیلم‌های هیچکاک، که از موسیقی برنارد هرمان و تدوین‌های سریعش هم متأثر است، دو شخصی که شخصیت اصلی فیلم –راجر تورنهیل– را با جورج کاپلان اشتباه گرفته‌اند به‌سرعت او را از سر قرار کاری‌اش می‌دزدند و می‌برند. اما آن اطلاعاتی را که می‌خواهند نمی‌توانند از او دربیاورند، حتی با زور و فشارِ مستی به او. سپس رهایش می‌کنند تا بمیرد. اما او زنده می‌ماند و با زنده ماندنش سعی می‌کند که جاسوس واقعی را پیدا کند و کشف کند که او چه کسی است و چرا اشتباهش گرفته‌اند و چرا هنوز عده‌ای دنبال او هستند. برخی از وسایل و مسائل هم در همین مدت کم تغییر کرده و جابه‌جا شده‌اند. او کم‌کم می‌فهمد که هیچ کاپلانی وجود ندارد بلکه کاپلانی فرضی ساخته شده و اندک‌اندک پر و بال گرفته تا بتوان از آن طریق کارها را پیش برد. به‌نوعی کاپلان به مک‌کافین تبدیل شده. نمی‌دانیم چیست ولی دنبالش هستیم. نمی‌دانیم چیست ولی مؤثر است. مثل کاپلانی که نیست، ولی در همان اوضاع جاسوسی و جنگ سرد و رقابت آمریکا و شوروی، مؤثر است
#محمدصالح_فصیحی
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#Gif
شمال از شمال غربی؛ شاهکاری درباره‌ی یک مرد عوضی


🎬 North by Northwest 1959

Join 👉 @honar7modiran
.
این آخر هفته بیکارم، به خاطر همین تصمیم گرفتم عاشق بشم!




🎬| North by Northwest (1959)

Join 👉 @honar7modiran
تیتراژ مبتکرانه سول بس، فیلنامه شوخ و استیلیزهٔ ارنست لیمن، موسیقی پر هیجان برنارد هرمن، و کارگردانی محکم و استادانه هیچکاک، شور و حالی به داستان بخشیده و از شمال از شمال غربی شاهکاری بی بدیل ساخته‌اند.
فیلم، حاوی تعدادی از عالی‌ترین صحنه‌هایی است که هیچاک در طول زندگی حرفه‌اش خلق کرد؛ معروف‌ترین‌شان، صحنه‌ای است که هواپیمای سم‌پاش به تورنهیل حمله می‌کند و دیگری، پایان فیلم ایت، جایی که تور نهیل نوک دماغِ جورج واشنگتن، در بالای کوه راشمور برای نجات جان‌اش مبارزه می‌کند.
شمال از شمال غربی، نمونه بارز یک فیلم هیچکاکی است: هیچکس طوری که به نظر می‌رسد نیست؛ قهرمانی که با یک نفر دیگر عوضی گرفته شده؛ فریب، نارو زدن، و به خصوص، مهم‌ترین عنصر یک فیلم هیچکاکی یعنی «مک کافین» (اصطلاحی که هیچکاک در مورد ترفندی پیرنگی به کار می‌برد که کارکردش صرفا جلو بردن اکشن است؛ چیزی که شاید بتوان در فارسی، «نخود سیاه» تعبیرش کرد!) که همگی با هم ادغام شده‌اند تا یک درام جاسوسی پر هیجان و تریلر اکشنی بس سرگرم کننده خلق شود. هیچکاک همیشه می‌گفت که می‌خواهد فیلم جدیدش از فیلم قبلی سرگرم کنده‌تر و مفرح‌تر از آب در آید و اینجا حتی با وجود حاکم بودن فضای پر خصومت جنگ سردی در دهه 1950 (که در فیلم حس می‌شود) موفق شده فیلمی بسازد که واقعاً هم مفرح است و خودش را زیاد جدی نمی‌گیرد. تماشای کری گرانتِ گیج و حیران مجهز به شوخی‌ها و طنز خاص هیچکاکی، لذتی بی پایان است. او مثل همیشه راحت و دلچسب جلو می‌کند. او مری سنت (که انتخاب‌اش در آن زمان همه را شگفت زده کرد. چون استودیو اصرار داشت سیر چریس مقابل کری گرانت بازی کند) در نقش جاسوس دو جانبه‌ای که در درونش هیاهویی به پاست، خوب از پسِ تکه‌های کری گرانت بر آمده است.
#علیرضا_مجیدی
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
.
کری گرانت و اوا مری سنت در پشت صحنه فیلم شمال از شمال غربی.



🎬 North by Northwest 1959

Join 👉 @honar7modiran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۶/۷

سکانس درخشان شمال از شمال غربی


🎬 North by Northwest 1959

Join 👉 @honar7modiran
«شمال از شمال غربی» کمی شبیه «مرد عوضی» است. با این تفاوت که در «مرد عوضی» داستان فردی است و در اینجا داستان جمعی. یعنی چه؟ یعنی در اینجا مردی که با دیگری اشتباه گرفته می‌شود، یک دزد ساده نیست بلکه یک مأمور مخفی یا جاسوس است که از قضا با هم شباهت داشته‌اند و دارند. به‌دلیل سرعت بالای فیلم‌های هیچکاک، که از موسیقی برنارد هرمان و تدوین‌های سریعش هم متأثر است، دو شخصی که شخصیت اصلی فیلم –راجر تورنهیل– را با جورج کاپلان اشتباه گرفته‌اند به‌سرعت او را از سر قرار کاری‌اش می‌دزدند و می‌برند. اما آن اطلاعاتی را که می‌خواهند نمی‌توانند از او دربیاورند، حتی با زور و فشارِ مستی به او. سپس رهایش می‌کنند تا بمیرد. اما او زنده می‌ماند و با زنده ماندنش سعی می‌کند که جاسوس واقعی را پیدا کند و کشف کند که او چه کسی است و چرا اشتباهش گرفته‌اند و چرا هنوز عده‌ای دنبال او هستند. برخی از وسایل و مسائل هم در همین مدت کم تغییر کرده و جابه‌جا شده‌اند. او کم‌کم می‌فهمد که هیچ کاپلانی وجود ندارد بلکه کاپلانی فرضی ساخته شده و اندک‌اندک پر و بال گرفته تا بتوان از آن طریق کارها را پیش برد. به‌نوعی کاپلان به مک‌کافین تبدیل شده. نمی‌دانیم چیست ولی دنبالش هستیم. نمی‌دانیم چیست ولی مؤثر است. مثل کاپلانی که نیست، ولی در همان اوضاع جاسوسی و جنگ سرد و رقابت آمریکا و شوروی، مؤثر است
#محمدصالح_فصیحی
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سینما کلاسیک
نقد مسعود فراستی بر فیلم شمال از شمال غربی



🎬 North by Northwest 1959

Join 👉 @honar7modiran
پروفسور (لئو جی کارول):

جنگ جهنمه، حتی اگه جنگ سرد باشه…




🎥 North by Northwest

Join 👉 @honar7modiran
■ نام فیلم

وجه تسمیهٔ عنوانِ فیلم تا مدت‌ها مورد بحث بود. برخی می‌گفتند علاوه بر محلی که نقطهٔ اوج داستان در آن‌جا اتفاق می‌افتد، اشاره‌ای نیز به قطعه‌ای از نمایش‌نامهٔ هملت اثر ویلیام شکسپیر دارد: «به هنگام وزش باد جنوبی، خوب و بد را از هم بازمی‌شناسم، جنون من تنها در هنگامیست که باد از شمال - شمال غربی می‌وزد.» اما حقیقت آن است که نورث‌وست (Northwest) نام یک شرکت هواپیمایی مشهور در آمریکاست و در صحنهٔ فرودگاه، «کری گرانت» (راجر تورنیل) با هواپیمای آن شرکت، به طرف شمال آمریکا می‌رود و در نمایی کوتاه، نام این شرکت هواپیمایی را بر محل ورود به دفتر آن می‌بینیم. از طرفی آلفرد هیچکاک در مصاحبه‌ای با پیتر بوگدانوویچ در سال ۱۹۶۳، اشاره کرد که تمام فیلم بر روی عنوان آن متمرکز است، اما چیزی به نام «شمال از شمال غربی» روی قطب‌نماها وجود ندارد و طبعاً چنین برداشتی غلط است .
🔘 در مورد عنوان فیلم حرف و حدیث های بسیاری است. یکی می گوید جمله ایست از نمایشنامه هملت. یکی دیگر هم می گوید شرکت هواپیمایی موجود در فیلم شمال غربی نام دارد. به هر حال هیچ پاسخ مشخصی به این سوال نیست و لزومی هم ندارد که داشته باشد. شمال از شمال غربی آنقدر خوب به ذهن سپرده می شود که دیگر نیازی به توضیح دادن ندارد و وقتی تماشاگر ترکیبی جذاب از عشق و تعلیق و کمدی را بر روی پرده می بیند، دیگر چنین سوالی برایش چندان اهمیت ندارد.
#بهزاد_خورشیدی

🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانس کوتاه از فیلم شمال از شمال غربی

فیلم در مرحله‌ی دوم خود زنی را به نام “ایو” وارد داستان می‌کند. او رفتاری عجیب دارد و کری گرانت هم به او شک می‌کند. ابتدا شکافی در رابطه‌ی آن دو پدید می‌آید اما بعد از مدتی آن دو با یکدیگر همدست شده و بر علیه جریانی که هویت آن‌ها را ازشان گرفته واکنش نشان می‌دهند.
🎬 North by Northwest 1959

Join 👉 @honar7modiran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۷/۷

سکانس پایانی و مهیج شمال از شمال غربی


🎬 North by Northwest 1959

Join 👉 @honar7modiran
سکانس آخر فیلم، مثال زدنی است و نمایی دارد که آن هم جزء عکس های مهم سینمایی تاریخ سینماست و پوستر است.
کری گرانت و ایو می رسند به کوه های راشِمور از دست تبهکاران فرار می کنند و به آن کوه پناه می آورند. کوه پر از تمثال های رؤسای جمهور است. سنگی و محکم. یک جوری نشان دهنده ی امنیت است. ونه حتی دموکراسی بلکه امنیت. آنها به این امنیت چنگ می زنند، آویزان می شوند و هر لحظه هم ممکن است که دست شان رها شود و سقوط کنند، چون هیچ جای گرفتنی وجود ندارد. Bad Man اِ فیلم، که مظهر عقیم بودن و مظهر تبهکاری است، پایش را بر روی دست کری گرانت فشار می دهد و دست دیگر کری گرانت در دست ایو است. صحنه را تصور کنید و بعد به دقت ببینیدش! اینجا هیچکاک کات می دهد. کات می دهد به قطار، به کری گرانت و دوباره ایو که حالا دست کری گرانت است که دارد او را بالا می کشد. این کات چه جور کات ای است؟ به نظر من کات ای کارتونی است. غیر ممکن است که این صحنه کات بخورد به آنجا. و اصلاً غیر ممکن است که یک آدم از یک مخمصه در آن وضعیتی که عرض کردم نجات پیدا کند، پس این کات کارتونی است. این، کات اِ دنیای خیال به واقع است. این کات اِ پایان تعلیق و برگشتن به رئالیته است. برگشتن به دنیای واقعیت. خیلی کات اِ مهمی است. شبیه کات اِ سرگیجه است. از آن کات های عجیب و غریب هیچکاکی است و برگرداندن فضای مخمصه آمیز به یک فضای امن در یک قطار.
اینها وارد قطار شده اند و معلوم است که می خواهند ازدواج کنند. قطار وارد تاریکی می شود. آیا در تاریکی، باز دوباره، خطری در کمین است؟ . . .
این، شمال به شمال غربی است. یک فیلمِ به شدّت سرپا، سرگرم کننده، عمیق، و هنری در نقد آدم مدرن، مدرنیزم و خطراتی که زیر پایشان است . . . و بالای سرشان.
#سیدجواد_یوسف_بیک
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
قطب نماهایتان را در بیاورید!

اینجا نه مدخلی‌ست بر نمایش‌نامهٔ هملت شکسپیر و آن مونولوگ ِ باشکوه 《هنگام وزش باد جنوبی، خوب و بد را از هم بازمی‌شناسم، جنون من تنها در زمانی است که باد از شمال – شمال غربی بوزد》 و نه محفلی‌ست بر بازنشر تبلیغاتی عنوان یک شرکت هواپیمایی مشهور آمریکایی!
اینجا همان “شمال از شمال غربی” است، همان جهت جغرافیایی‌ای که تنها و تنها متعلق به مولفی به نام “آلفرد هیچکاک” است و بس! چراکه اصلا وجود خارجی ندارد و عقربه‌های قطب‌نمای تاریخ سینما از نمایش چنین تریلر ِ منحصربه‌فردی عاجزاند.

🔘 از طرح داستان و جغرافیایی که فیلم و اینکه چگونه هیچکاک عده ای زن و مرد را در طول و عرض کشور، دیوانه وار و در جهت های اشتباه به این سو و ان سو میکشد(از نیویورک به شیکاگو؛ و از آنجا رو به شمال، به داکوتای شمالی و کوه راشمور که سردیس ۴ رییس جمهور بر آن کنده شده‌است و واپسین بخش فیلم در آن می‌گذرد)، میتوان دریافت که هیچکاک زمان ساخت این اثر تاثیر پذیری قابل توجهی از شکسپیر در نمایشنامه  هملت داشته است. به این‌سان، کاراکترهای فیلم نیز، همانند با هملت، راهی نابخردانه را می‌پیمایند، پیشامدهایی باورنکردنی را از سر می‌گذرانند و در پایان، بازهم همانند با هملت، به راستی و درستی زندگی پی‌می‌برند.

🔘 شمال به شمال غربی. در فارسی به تعقیب خطرناک ترجمه شده است. عنوان فیلم از شکسپیر می آید. در هملت، شکسپیر جمله ای دارد که می گوید: "وقتی باد از شمال به شمال غربی حرکت می کند، دیوانگی مسلّم است." قطعاً هیچکاک این "شمال به شمال غربی" را از هملت گرفته است و نگاهی به هملت دارد؛ یک هملت مدرن دارد می آفریند. هملت مدرنی که شباهت به هملت اصلی ندارد. فقط شباهت اش این است که پدر در کار نیست، و مادر خیلی مهم است.

🔘 به هر حال در مورد عنوان فیلم حرف و حدیث های بسیاری است. یکی میگوید جمله ایست از نمایشنامه هملت. یکی دیگر هم میگوید شرکت هواپیمایی موجود در فیلم شمال غربی نام دارد. به هر حال هیچ پاسخ مشخصی به این سوال نیست و لزومی هم ندارد که داشته باشد. شمال از شما غربی آنقدر خوب به ذهن سپرده میشود که دیگر نیازی به توضیح دادن ندارد و وقتی تماشاگر ترکیبی جذاب از عشق و تعلیق و کمدی را بر روی پرده میبیند، دیگر چنین سوالی برایش چندان اهمیت ندارد.

🔘 در تمام فیلم شمال از شمال غربی  به گونه‌ای نوعی جنون جاری است. در مخاطب هنگام دیدن فیلم، مدام در حال حدس زدن است و اغلب اوقات او نمی‌تواند حدس درستی بزند و فیلمنامه به شکلی غیر مصنوعی مخاطب را دچار غافلگیری می‌کند. این حدس و غافلگیری مخاطب مختص یک اتفاق نیست. مخاطب مدام با چالشی جدید روبرو می‌شود.

🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منبع ویدیو: آخرین خبر

موسیقی درجه یک برنارد هرمان برای فیلم شمال از شمال غربی، امروزه به عنوان یکی از بهترین موسیقی‌های متن تاریخ سینما مطرح است.
هیچ آهنگسازی در تاریخ سینما مانند برنارد هرمان نتوانسته بحران هویت آدمی یا اضطرابش در این دوران مدرن را در قالب چند نت موسیقی بریزد و چنان جادویی برپا کند که تا به امروز بی‌بدیل باقی بماند.
🎬 North by Northwest 1959

Join 👉 @honar7modiran
استاد مسلم سینما در آسوده‌ترین و بازیگوشانه‌ترین حالت خود، در اوج خلاقیت و توانائی نیز هست. تعلیق و دلهره در کنار شوخی و کنایه هرگز چنین ترکیب بی‌نقصی را به بار نیاورده است.
فیلم دعوتی به تماشای گرانت خونسرد است که ناگهان از حیطه امن روزمرگی به ورطه‌ای بی‌منطق می‌لغزد که در آن هیچ‌کس حاضر یا قادر به کمک به او نیست: متلک‌های مادرش را در بدترین شرایط تحمل می‌کند، میان جماعتی که او را به دیده یک قاتل می‌نگرند از سالن انتظار سازمان ملل می‌گریزد، در دل بیابان هدف حمله یک هواپیمای سم‌پاش قرار می‌گیرد و از تندیس‌های سنگی و غول‌آسای رئیس جمهورهای آمریکا در کوه راشمور آویزان می‌شود. این از بزرگ‌ترین نقش آفرینی‌های سینما از بزرگ‌ترین بازیگران است! به انضمام فیلم‌نامه مثال‌زدنی لیمن و موسیقی هرمان نابغه که با عظمت این اثر، پیوندی ناگسستنی دارد.
کار صحنه پرداز فیلم بسیار مشکل بوده است زیرا بیشتر سکانسهای آن بجای اینکه در لوکیشن باشد در جاهایی است که باید کاملاً نسبت به صدا عایق ساخته شوند. البته استثناهایی هم وجود دارد، بخصوص سکانس معروفی که در آن تورنهیل مجبور میشود از دست هواپیمایی ملخدار که سعی در کشتنش دارد فرار کند. سکانسی که هیچکاک نمیتوانست به هیچ عنوان آن را در استودیو به این خوبی از کار در بیاورد.
سکانس تعقیب و گریز نهایی در کوه های راشمور نمونه ای از طراحی رئال و تاثیر گذار است. درحالی که کاملاً مشخص است که فیلم در لوکیشن حقیقی تصویربرداری نشده است (البته اجازه این کار هم داده نشده است)، اما ماکت های موجود آنقدر خوب طراحی و ساخته شده اند که نتوان از همان اول فهمید که واقعی نیستند.

🔘 هیچکاک ایدهٔ خاصی داشت؛ قهرمان داستان در کنار کوه راشمور و با پس زمینه‌ای صورت‌های سنگی روسای جمهور توسط هواپیمای سم پاش مورد تعقیب قرار می‌گیرد.
لمن از هیچکاک نام مورد نظر او برای فیلم را پرسیده بود و هیچکاک رندانه جواب داده بود مردی در بینی لینکلن»، دست آخر، نگهبانان ارزان قیمت‌ترین بنای ملی کشور به عوامل تولید فیلم اجازه ندادند که مردی را در بینی لینکلن فرو بکنند – حتما این کار را توهین به رئیس جمهور محبوب می‌دانستند – و هیچکاک با برداشتن اسم روابط عمومی پارک ملی از عنوان بندی فیلم از آنها انتقام گرفت، عنوان فیلم هم شمال از شمال غربی شد که از دل یک سخنرانی در هاملت بیرون آمده است.
فیلمنامه ای که لمن نوشت درست همان چیزی بود که وعده داده بود؛ فیلمی تعقیب و گریزی که راجر او تورن هیل شخصیت اول آن است. حرف میانی او (O)، همان طور که تورن هیل در فیلم به ایوا می‌گوید به علامت هیچ است، هر چند می تواند ارجاعی هم به حرف میانی نام دیوید او سلزنیک، تهیه کننده سابق فیلم‌های هیچکاک، باشد.
#علیرضا_مجیدی
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
هیچکاک اغلب به روزنامه‌نگاران درباره ایده‌ای می‌گفت که در آن کری گرانت داخل بینی آبراهام لینکلن (کوه راشمور) پنهان شده و هنگام عطسه او، از بینی مجسمه بیرون می‌افتد!
هیچکاک می‌گفت که این فیلم را می‌توان (مردی در بینی لینکلن) نامید.
هیچکاک روی این ایده پافشاری کرد و در پی فیلمنامه‌نویسی مناسب برای گسترش آن بود. شخصیت اصلیِ فروشندهٔ دوره‌گرد، برای جیمز استوارت  مناسب بود، اما لیمن آن را به یک مدیر آژانس تبلیغاتی در خیابان مدیسون تغییر داد، سمتی که خودش پیشتر آن را داشت.
🎬 North by Northwest 1959

Join 👉 @honar7modiran
حقایقی  درباره فیلم شمال از شمال غربی

از وقوع یک قتل در سازمان ملل تا نبردی جذاب و نفس‌گیر بر بالای صخره‌ای که چهره ۴ رئیس‌جمهور تاریخ آمریکا روی آن هک شده. فیلم «شمال از شمال غربی» با داشتن چنین صحنه‌هایی، با داستانی بسیار غیرمنتظره و سرگرم‌کننده حالا ۶۴ سال است که نسل‌های مختلف هوادار سینما را غافلگیر می‌کند.
هیچکاک فیلم را در دوران طلایی کارنامه‌اش ساخت. قبل از آن، فیلم «مردی که زیاد می‌دانست» و بهترین فیلم عمرش «سرگیجه» را ساخته بود و سال بعدش هم با ساختن «روانی» کارنامه‌اش را به اوج رساند. فیلم‌های این برهه از کارنامه هیچکاک تاریخ مصرف ندارند و شمال از شمال غربی یکی از آن‌هاست.

شمال از شمال غربی، فرزند ناخوانده هیچکاک
هیچکاک قرار نبود فیلم شمال از شمال غربی را بسازد! کمپانی ام‌جی‌ام «ارنست لمن» نویسنده مشهور هالیوود را استخدام کرده بود تا براساس کتاب «شکستن کشتی مری دیر» فیلمنامه‌ای بنویسد، اما لمن دستش به اقتباس نرفت و به کمپانی گفت که به فکر پیدا کردن نویسنده جدیدی باشند. از طرفی هیچکاک که دوست داشت با لمن همکاری کند به او درباره ایده اولیه شمال از شمال غربی توضیح داد.
آن‌ها در کنار هم داستان را توسعه دادند و به کمپانی هم چیزی نگفتند، کمپانی هم وقتی خبردار شد این دو استاد سرخود مشغول نوشتن پروژه‌ای جدید هستند، عقل به خرج داد و بهشان اجازه داد تا کار را دنبال کنند. بدین‌ترتیب فیلمنامه نوشته و البته «شکستن کشتی مری دیر» هم توسط نویسنده و فیلمساز دیگری ساخته شد.

نقش مهم آهنگساز فیلم شمال از شمال غربی

«برنارد هرمن» آهنگساز اسطوره‌ای هالیوود که از سال ۱۹۵۵ و فیلم «دردسر هری» یک‌سره با هیچکاک فیلمبرداری کرده بود، کسی بود که لمن و هیچکاک را به‌هم وصل کرد. هرمن اعتقاد داشت این دو نفر در کنار هم خواهند ترکاند و واقعا هم ترکاندند! فیلم البته در گیشه سود چندانی نکرد (تقریبا ۵ میلیون دلار!)، ولی تبدیل به سومین فیلم محبوب هیچکاک بین منتقدان شد.

نه به استوارت
«جیمز استوارت» که قبلا ۴ فیلم با هیچکاک کار کرده بود، مصرانه دوست داشت نقش اصلی این فیلم را هم بگیرد. اما «هیچ» اعتقاد داشت کاراکتر استوارت برای بازی در نقش «راجر تورن‌هیل» زیادی قوی است و دوست داشت «کری گرانت» نقش را از آن خودش کند. البته هیچکاک که دوست نداشت احساسات بازیگر مورد علاقه‌اش جریحه‌دار شود، ساخت فیلم را تا زمان پیدا شدن نقشی دیگر برای استوارت به تعویق انداخت و وقتی او برای بازی در فیلمی دیگر قرارداد بست، فیلمبرداری را شروع کرد.

گرانت، بی‌خبر از همه جا
این ستاره بزرگ هنگام فیلمبرداری خیلی گیج می‌زد و نمی‌دانست جریان فیلمنامه از چه قرار است. او در حین کار به هیچکاک گفته بود «این فیلمنامه افتضاحه. تا الان یک‌سوم کار رو فیلمبرداری کردیم و من هنوز نمی‌دونم داستان چیه.» از قضا هیچکاک عمدا فیلم را طوری رج زده بود که گرانت مانند شخصیتش در فیلم سردرگم باشد و نداند دقیقا دارند چه بلایی سرش می‌آورند!

لجبازی با پلیس
هیچکاک که ذاتا با پلیس مشکل داشت، در حین فیلمبردای فیلم شمال از شمال غربی هم حضور پلیس به عنوان نیروی محافظ را بی‌ارزش، بی‌فایده و گران می‌دانست و مدام از حضور آن‌ها در صحنه می‌نالید. پلیس نیویورک هم غرهای استاد را تاب نیاورد و زمانی که گروه فیلمبرداری وارد «هتل پلازا» شد، حتی یک مامور پلیس برای نظم دادن به آن‌جا و حفاظ از گروه در هتل نبود!

شیطنت هیچکاک
هیچکاک فیلمسازی نبود که زیر بار سانسور برود. برای همین به هر شکل ممکن همیشه جوری از اداره سانسور انتقام می‌گرفت. صحنه پایانی فیلم هم با این‌که تنها ورود یک قطار به تونلی را نشان می‌دهد، در واقع پیام نمادینی بود برای اداره سانسور و یک جناس بصری از عشق بین ۲ کاراکتر فیلم. هیچکاک این صحنه را یکی از بهترین و شیطانی‌ترین دستاوردهای خودش می‌دانست!

 وزارت کشور مجوز هیچکاک را به دلیل «هتک حرمت حق ثبت اختراع» لغو کرد!
گروه مجبور شد یک‌روز ضمن استقرار در کافه‌تریای بنای یادبود، از نماهای مختلف بدون حضور بازیگر از کوه‌های راشمور تصویر بگیرد. بعدا این کوه‌ها در لس‌آنجلس با ماکتی بازسازی شد و هیچکاک جوری استادانه صحنه‌ها را گرفت که هیچ‌کس گمان نمی‌کند کوه‌های راشمور در فیلم شمال از شمال غربی ساختگی است! برای مقابله با این موضوع و برای این‌که تماشاگر فکر نکند حرکات بازیگران واقعا روی بنای یادبود روسای جمهور انجام شده، وزارت کشور از کمپانی ام‌جی‌ام خواست تا «تشکر از وزارت کشور» را از تیتراژ انتهایی فیلم حذف کنند!
#مهران_باقی
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
2024/09/21 21:36:28
Back to Top
HTML Embed Code: