Telegram Web Link
.
فاصله گذاری در سینما
داگویل در ژرف‌ترین لایه های معنا شناختی خود در ارتباط با مسئله ی مذهب و در ارتباط با فلسفه ی خلقت انسان تن به تأویل می دهد. هرچند که این فیلم در ظاهر افشاگر بخشی از واقعیت های سیاسی است اما این مسئله به روشنی در درجه ی دوم تأویل پذیری فیلم قرار دارد. هرچند که باید اذعان داشت که این نگاه سیاسی حائز اهمیت فراوان و به نوعی در جنبه انسان شناختی فیلم تنیده شده است در یک جمله داگویل فیلمی است که ماهیت و نقش عقوبت و مجازات را از منظر تفکر و  اعتقادات مذهبی توجیه می کند. بدون شک آنچه در پس انگیزه زیبا شناسی فرم و طراحی صحنه ی فیلم داگویل وجود دارد، بیش از هر چیزی مدیون مفهوم و رسالتی است که «برشت» به تئاتر بخشیده است.
#سعید_نیکورزم
🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran


روزهای خوش داگ ویل. فقط این زن با شور کار می‌کند، با شوق حرف می‌زند و با امید از انگاره‌های نو سخن می‌گوید. ورود ناگهانی مأموران پلیس که دنبالش هستند اضطراب را به خوش خیالی ظاهری‌اش بازمی‌گرداند (سینمای پلیسی). مایهٔ نیروی خستگی‌ناپذیر قانون در پی مجرم بزرگ شده. فون تری‌یه به احساس آشنایی ما نسبت به شخصیت فراریان این ژانر، که آرزوی فرار و رهایی‌شان را می‌کشیم، متوسل می‌شود.

🔘بسیاری از منتقدان داگویل را فیلمی ضد امریکایی می دانند که به سختی از امریکا و ارزشهای آن انتقاد می کنند. درست است که داگویل بر ارزش ها و عقاید امریکا انتقاد می کند ولی علاوه بر آن به موضوع  ایده ی به وجود آمدن امریکا نیز اشاره دارد(َAmerican Dream). داگویل باز هم به این سادگی نیست و منتقد مسایل کلی تری نیز هست که با ظرافت تمام به آنها اشاره می کند.
داگویل فیلمی است که واقعیت های انسانی را نشان میدهد شاید این جنبه ای از انسان  که او در فیلم نشان می دهد (حرص-خودخواهی-سو استفاده-منفعت طلبی و……..)باب میل بسیاری از افراد نسیت و آنها به انسانی سراسر خوب و خیر خواه و……..اعتقاد دارند که در زندگی روزمره ما ردی از آنها را نمی بینیم و بیشتر یه قصه های پریان می ماند تا زندگی واقعی.
داگویل جنبه های منفی وجود آدمی, برخورد های اجتماعی افراد,منفعت طلبی, حرص و طمع وجود آدمی را نشان می دهد که زیاد هم ما با آنها نا آشنا نیستیم.
علاوه بر این به باورها و اعتقادات مردم که در جامعه وجود دارد نیز می پردازد و نسبت به آنها بدبین است. داگویل فیلمی است که ذات طماع انسان را می شناسد (هرچه به او بدهی بیشتر میخواهد) و به خودپسندی جوامع و عدم توجه به کشورهای دیگر رانیز(بیشتر آمریکا)نشان می دهد. داگویل شهری است که هرچه گریس را نیازمند تر می بیند سعی می کند بیشتر از آن کار بکشد و آن را زیر چرخ های خود له کند.
در داگویل هیچ خونه ای, هیچ منظره ای, هیچ ماده ای جز انسان وجود ندارد داگویل فیلمی است انسانی. فون تریه سعی کرده است تمام عناصر غیر انسانی را از فیلم حذف کند تا مخاطب فقط به انسان توجه کند و خود را دریابد.
حرف آخر داگویل فیلمی است که برای یادآوری بعضی صفات انسانی ارزش یکبار دیدن را دارد.

🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
سکانسی کوتاه از فیلم داگویل



🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
‏در اسکاندیناوی بدلیل اقلیم خاصی که داره نور عنصر ارزشمندی هست و هنرمندان اون منطقه کار با نور خیلی خوب بلدن. معماری دانمارک و فنلاند شاید یکی از پیشروترین معماریهای دنیا تو بهره‌برداری از نور باشن.
فون‌تریه فیلمساز هم این خصلت رو داره. مثلا این نورپردازی درخشان در داگویل رو ببینید.
🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
آینۀ شکستۀ داگویل، تصویر تکه پاره شده ای از بشر را منعکس می کند  که در آن، دارایان وندارها، سنتی ها ومتجدد ها، تحول خواهان و محافظه کاران، حاکمان ومحکومین، نخبگان و عموم شهروندان همه در ابهامات تهوع آور سرشت بشری سهیم هستند. گویا برای همین است که از آغاز فیلم ودر چهرۀ بسیاری از مردم داگویل، بی اعتمادی به همه حرفهای خوب خوب این دنیا دیده می شود. یکبار وقتی تام، آنها را به سخنرانی دعوت می کرد چاک پاسخ داد:« بدون سخنرانی های تو نیز می توانم به کار باغبانی ام ادامه بدهم»
داگویل، بازنمایی لبه های زشت ودهشتبار بیگانگی های ماست. چرا مردمان داگویل با گریس مهربان و خوش قلب ورؤوف چنان بد کردند؟ آیا  آنان خود نیز قربانیان نگونبختی بیش نبودند؟  گویا عواملی از درون وبیرون بر  افق انتخاب های انسانی آنها سایه انداز بود: فقر، ناکامی ها، ضعف و اختلال هنجارهای اجتماعی، سوءکارکرد نهادها،  شعلۀ نیازها، بیگانگی ها،  سرخوردگی ها و....
اما آیا اینها می تواند رافع مسؤولیت اخلاقی آنان باشد؟  مگر پس ِ پشت طبیعت بشر، هستی اصیلی موج نمی زند؟  وجدان و آگاهی انسانی کجاست؟ آیا گریس همچنان می بایستی به بخشایش خویش ادامه می داد؟ آیا  وقوف گریس بر سرّ هزارتوی علت ومعلولی،  می توانست او را از  طعنه زدن بر بد کاران باز بدارد چنانکه مولانای ما آرزو می کند؟ اما تکلیف گریس های بینوای بعدی در جامعه بشری چه می شود؟ تکلیف عدالت ودیگر اعتبارات زیست اجتماعی ما چه می شود؟
 احتمالا کمتر بیننده ای انتظار دارد  که گریس، داستانی مسیح وار از سرگیرد و بار همۀ گناهان بشری را بردوش بکشد؟
#مقصود_فراستخواه
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
#پشت_صحنه از فیلم داگویل.

لارس فون‌تریه کارگردان در جمع بازیگران.


🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
انسانی که دچار انزوا و بی‌خویشتنی شده در نظام‌های توتالیتر از واقعیت فاصله می‌گیرد و به اسطوره‌گرایی روی می‌آورد و این همان ماده خام و لازم برای توتالیتاریسم است که ایدئولوژی خود را بر روی آن شکل می‌دهد. 
در «داگویل» افراد، اسطوره خود را  «تام» می‌دانستند؛ تام نقش رهبر دهکده را داشت. وجود مردم داگویل به تام بستگی داشت و رهبری‌ کردن تام به جامعه داگویل. امتیاز منحصر به‌فرد او در این دهکده این بود که به‌دلیل دریافت حقوق بازنشستگی پزشکی پدرش لازم نبود مانند بقیه مردم از صبح تا شب کار کند درنتیجه تمام وقت خود را برای رهبری مردم صرف می‌کرد. 
رهبران جامعه توتالیتر در تلاش‌اند تا جامعه‌ای متشکل از افراد جدا جدا و ذره ذره شده بیافرینند که همانند آن تاکنون دیده نشده است و رویدادها یا مصایب روزگار به‌تنهایی نمی‌توانستند چنین وضعی را به وجود آورند. تام به صورت غیرمستقیم هدفش تشکیل و ساماندهی افرادی با مغزهایی تکه پاره و تولید و بازتولید شهروندانی توده‌وار بود؛ افرادی که هر هفته در سالنی جمع می‌شدند و به صحبت‌های تام که مسئولیت کشیش را هم در داگویل داشت گوش می‌دادند. این سلسله سخنرانی‌ها و روابط تام با مردم باعث می شد که عرصه وجود و فعالیت مستقل مردم در دهکده کاملا حذف شود؛ حال آنکه یکنواختی توده کاملا ناهمگن یکی از شرایط اساسی توتالیتاریسم به شمار می‌آید.
#فائزه_فتحی_رستمی
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
داگویل فیلمی در مورد انسان.
روایتگر انسان های خوبی است که فقط تا جایی خوب هستند که امکان خوب نبودن برایشان فراهم نشده.



🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran

مؤلفه‌های آمریکایی هجوم می‌آورند: روز استقلال آمریکا با جشن چهارم ژوئیه، شام دسته‌جمعی دور میز، خواندن سرود ملی توسط بچه‌ها. اما فون تری‌یه بلافاصله پس از آن‌که مرد کور می‌گوید: «…گریس تو داگ ویل را جای زندگی کردی» ورود کلانتر به شهر را نشان می‌دهد که تصویر زن را به دیوار می‌کوبد و از او با عنوان، مجرم خطرناکی یاد می‌کند (سینمای وسترن). تلاش زن برای بقا در نمای دور از بالا مستتر است که با حرکت تند (فست موشن) به سیاق کارتون‌ها کار می‌کند و از نقطه‌ای به نقطهٔ دیگر می‌رود، بدون آن‌که موجودیت روشنی داشته باشد. فیلم او را در این نما به عنصر کوچک و بی‌مقداری بدل می‌کند، نمایندهٔ غریبه‌هایی که برای بقا در «سرزمین فرصت‌های طلایی» جان می‌کنند. مقابل این نمای دور از بالا، با نمایش زنگ کلیسا از پایین (مشابه شکستن امواج) فشار فزاینده بر این زن را در سایهٔ گرایش‌های سنتی نشان می‌دهد. این فصل با شکسته شدن ناگهانی لیوانی توسط زن، که همهٔ کارهایش را زیر سئوال می‌برد، تمام می‌شود. وقتی به خواب می‌رود، آخرین بارقه‌های امید را در چهره‌اش می‌بینیم.
#حمیدرضا_صدر
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
مریم میرزاخانی ذهن زیبا بود و داگویل فیلم مورد علاقهٔ مریم بود.

در مورد فیلم گفته که «چیدمان و دیواری وجود ندارد، شما خودتان می‌بایست آنها را تجسم کنید»

🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
با دیالوگ‌های کوتاه و مهمی‌که در مورد تام می‌آید، در همان ابتدای فیلم می‌توان حدس زد که تام آدمی است نفع پرست که در واقع دلسوز هیچ کس نیست مگر خودش.
شخصیت تام درگفت وگوهایی‌که با گریس دارد نیز خود را نشان می دهد. او در بخش مقدمه به گریس می‌گوید: تو خیلی کارها از دستت بر می آید که برای داگویل انجام بدهی. در همان بخش اول گریس متوجه می شود که با وجود فضایلی که در مردم داگویل هست یک چیزی عجیب است، اما هیچ اشاره ای به آن نمی کند.
تام به گریس اظهار علاقه می کند ولی گریس از او می خواهد که رابطه‌شان را همچنان که هست به‌پذیرد – عشقی پاک و بدون تماس .
در بخش پنجم بعد از اینکه پلیس برای دومین بار به داگویل مراجعت می‌کند، گریس تصمیم به رفتن ازآنجا می‌کند ولی باز تام است که مخالفت می کند، او نقشه‌های بیشتری برای گریس دارد. تام به صورت بسیار روشن به گریس می‌گوید: از دید تجاری ماندن تو در اینجا ارزش داره. تام نظر اهالی را مبتنی بر اینکه او باید بیشتر از گذشته به آنها برسد و روزی چندین دفعه به آنها سر بزند را به گریس اعلام می کند. وقتی گریس با تام مشورت می‌کند تام این کار را بهترین راه می داند.در همین بخش پنجم است که گریس لحظه‌ای به تام شک می کند. باز در اینجا فون تریه می‌خواهد پیش ذهنیتی را در مورد اتفاقاتی که قرار است اتفاق بیفتد به تماشاچی بدهد.
دیگر شخصیت‌های فیلم چندان مهم نیستند مگر چاک که او هم اهل داگویل نیست و مانند گریس به آنجا مهاجرت کرده است. اهالی داگویل آدمهای بیچاره‌ای هستند. گریس در مورد آنها می گوید: چطور می توانم از آنها متنفر باشم در حالی که آنها آنقدر حقیر و پست هستند – شاید اگر من هم در خانه‌ای مثل خانه‌ی آنها بودم همان کارهای زشت و نامردانه‌ی آنها را انجام می دادم.
فیلم داگویل جزء سه فیلمی از فون تریه است که آنها را " آمریکا سرزمین فرصت های طلایی" نام نهاده است.
اوضاع تا زماني كه مردم شهر نفهميده اند كه گريس از دست گنگسترها فراري است به خوبي پيش ميرود اما بعد از آن مردم شهر با اين استدلال كه گريس بايد بخاطر خطري كه متوجه مردم شهر مي كند بيشتر كار بكند و كمتر پول بگيرد، شروع به بهره كشي از او مي كنند.
آرامش بی نظیر جامعه از طریق اعلامیه های پلیس مختل می شود که اعلام می کند گریس ناپدید شده است، و او را دزدیده اند.

استفاده ابزاری از غریبه
در اینجا، در دیدگاه انتقادی فون تریر، غریبه به منبع خوبی تبدیل می شود تا زمانی که از آن سوء استفاده نشود. احساسات و ترس تنها بهانه های ریاکاری در تلاش برای توجیه سودگرایی بورژوازی هستند. دفاع از قلمرو، لهجه ای که به ریشه های افراد تعلق دارد، ترغیب افراد یک ملت به داشتن چیزی مشترک، تنها ابزاری برای تحقق منافع شخصی خود هستند.
با این وجود، غریبه ای که به ملت تعلق ندارد، فایده اجتماعی خود را تنها به واسطه اینکه یک وسیله است دارد.
در سرمایه داری، افراد حضور دیگران در اطراف خود را نمی بینند. بلکه فقط کالاهایی را که می توانند (باید) مورد استفاده قرار گیرند را حس می کنند.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
داگویل فیلمی است که برای فهمیدن آن باید چندین بار آن را دید، جریانات اوایل قرن بیستم آمریکا را دانست، با مکتب دُگما آشنا بود و حتی، زندگی خود کارگردان هم در فهمیدن آن مؤثر هستند.

🎬 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
در داگویل گریس نقش و نماد کسی است که عشق به انسان بودن دارد، تلاش می‌کند تا خوبی کند و خوبی ببیند و وقتی هم جواب خوبی را نمی‌بیند آدم ها را قضاوت نمی‌کند و توقع خود را نادیده می‌گیرد چرا که می‌داند انسان ها تلاش خود را می‌کنند و شاید شرایط و موقعیت باعث شده است تا جواب خوبی‌هایش را نگیرد. شخصیت گریس اغراق‌آمیز نیست چرا که در جهان واقعی هم این تیپ از افراد وجود دارند و بودن آدم‌هایی مانند او در این دنیا بدیهی است. آنچه باعث می‌شود “گریس” متواضع و سفید باشد، نداشتن قدرت و مسئله‌ی “نیاز” است. گریس به کمک دیگری نیاز دارد پس از خود می‌گذرد و برده ی “جسمی” و “ذهنی” دیگری می‌شود. از طرف دیگر انسان وقتی این “دیگری” باشد که به او نیاز دارد احساس قدرت می‌کند، چرا که آن آدم متزلزل و وابسته “دیگری” است نه او! قدرت در تضاد با معصومیت است، چرا که آدمی وقتی قدرت را در دست دارد وحشی و بی رحم می‌شود.

فصل بندی داستان فیلم به شدت هدفمند عمل می‌کند. در فصل آغازین در داگویل قبل از ورود گریس انسانیت وجود دارد چرا که تابحال سنجیده نشده است. با آمدن گریس تزلزل یافتن انسانیت شروع می‌شود ولی همچنان چون “نیاز” گریس به آن‌ها درصد بالایی ندارد و با لطف و کمک متقابل از طرف او همراه بوده ، انسانیت در شکلی به مانند نقاب بر چهره‌ی مردم وجود دارد.

فصل بعد از “روزهای خوش داگویل” و حاد شدن نیاز گریس به مردم ، نمایان شدن چهره ی واقعی مردم آغاز می‌شود، مردم تغیر می‌کنند ولی گریس تغیر نمی‌کند. گریس در آنجا برده است، چه از لحاظ جسمی چه از لحاظ ذهنی ولی همچنان رنگ عوض نمی‌کند و انسان باقی می‌ماند. چرا که ببخش را تنها مفهوم باارزش در وجود خود می‌داند. چون می‌خواهد انسان باشد، آن هم وقتی که توسط حیوان‌های درنده اسیر شده است و هر لحظه قسمتی از او را چنگ می‌زنند و زخم می‌کنند.
فون تریه انسانیت (گریس) را مانند یک بره ی بی دفاع در برابر گرگ های درنده قرار می‌دهد و همانطور که منطق می‌گوید بره تکه تکه خواهد شد. اینجا جایی برای انسان بودن نیست. اینجا تمدنی وجود ندارد. اینجا جنگل است و برای این که قربانی نشوی باید بقیه را قربانی کنی. این قانون طبیعت است و تمدن چیزی جز یک دروغ نیست.
#دانیال_زین_العابدینی
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
خانه ای خیالی که لارس فون تریه، خالق داگویل، طراح آنست.

"فدریکو بابینا" که یک آرشیتکت است، با توجه به مولفه ها و موتیف های سینمایی فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما، خانه ای خیالی که آن کارگردانان اگر آرشیتکت بودند، میساختند را به تصویر کشیده است.

🎬 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
فصول داستان هرچه پیش می رود، زوایای تاریک و مبهم  طبیعت این مردم نیز  یکی پس از دیگری خود را نشان می دهد. نگاه ابزاری آنها به «گریس» رو می شود. از او کار می کشند و روز به روز  ابعاد و دامنۀ سوء استفاده خود را از وی بیشتر وبیشتر می کنند، چرا که اعلامیه ها به داگویل هم رسیده است وبر در ودیوار آنجا  نصب شده است، او تحت تعقیب است. اهالی جامعۀ سگی از  یک چیز اطمینان دارند: موقعیت آسیب پذیر گریس  به دلیل فرار  از خانه و ناامنی های «قانونی» او!
حتی زنان داگویل به رغم تمام کنش های ارتباطی و مثبت یک همجنس به آنها، نمی توانند خود را از سیطرۀ نگاه ابزاری رها سازند. به «گریس» همچون اجیری بی جیره ومواجب برای کارهای خانه می نگرند.
تکلیف مردان هم (از صدر تا ذیل) معلوم است؛ نگاه وقاحت بار ابزاری آنان به بدن یک زن، می جنبد. مردانی که حتی عشق را نیز نمی فهمند وتنها به ارضای بیولوژیک خود می اندیشند. شگفت انگیز تر این است که آنها برای این اعمال خود انواع «توجیهات آماده» در سر دارند و با یقین تمام بر زبان می رانند.

در آغاز فیلم، تامِ جوان نخستین کس از داگویل است که با گریس مواجه می شود. تام، نماینده  قشر کتاب خوان، فلسفه باف، لاف زن، پر دعاوی، اندرز گو و  نویسندۀ آنجاست. سخنرانی می کند و مردم را به ارزشها وآرمانهای اخلاقی  فرا می خواند.
او می خواهد به گریس کمک بکند والبته در گوشه ای از دل دوستش هم دارد. تا اینجای قضیه گویا کار می خواهد خوب پیش برود، روزنۀ امیدی از عشق و دوست داشتن سو سو می کند. گریس بیچاره پس از مدتی به او اعتماد می کند و از جان ودل آماده وپذیرای تجربۀ عشق نیز می شود اما این تام پرمدعا هم به رغم تمامی تظاهرات سطحی رفتارش نمی تواند از وسوسۀ «سوژگی های مغرورانۀ خود» رها بشود. اکنون گریس به ابژه ای برای داستانهای او تقلیل یافته است. تام، نه عشق را می تواند تجربه بکند ونه روی وعده هایش پابرجا می ماند. او نیز در پشت صورتک روشنفکرانه خویش جز خودخواهی های سطحی به چیزی نمی اندیشد؛ در زرورقی از کلمات فلسفی.
#مقصود_فراستخواه
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
شهر سگی (Dogville) شاهکاری بی بدیل از لارس فون تریره فیلمانه‌نویس و کارگردان دانمارکی است. فیلمی که میتوان زیر بار هرمنوتیکش کمر خم کرد.
داستان فیلم در روستایی بسیار کوچک در دل کوهستان‌های آمریکا اتفاق می‌افتد و (تنها) لوکیشن فیلم محیطی کوچک و‌محصور است که اجزاء آن تنها با خطوط سفید.
🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
داگویل دو هفته به گریس فرصت می‌دهد که در شهر بماند. بلافاصله بعد از این اتفاق، تام به سراغ گریس می‌رود و می‌پرسد می‌توانی چیز به آنها پس دهی؟! و کار جسمی گریس در آنجا شروع می‌شود. اتفاق بعدی این است که متوجه می‌شوند او تحت تعقیب است و همین موضوع سبب می‌شود تا ماجرای بده و بستان تکرار شود. تام می‌گوید: «بودن تو در داگویل هزینه‌دارتر شده است و حال باید آن را جبران کنی.» گریس در پاسخ می‌گوید: «حرف‌هایت شبیه گنگسترهایی است که من از آنها فرار کردم.» اما در نهایت به اینجا می‌رسند که دیگر به گریس حقوقی ندهند و ساعت‌های کاری‌اش نیز دو برابر می‌شود. در ادامه هم می‌بینیم که شخصیت انسانی گریس تبدیل به حیوان می‌شود.
نکته‌ای که فون‌تریه در این مسیر مطرح می‌کند، این است که اگر نظام عالم بر اساس بده و بستان باشد، به هیچ وجه نمی‌توان انتظار داشت که عالم بدون خشونتی را داشته باشیم. در جنبش می‌تو نیز همین مسئله مطرح بوده که در نتیجه نظام بده و بستان به وجود آمده است. یعنی آدمی احتیاج به شغلی داشته و به سراغ فرد دیگری رفته و آن فرد گفته که اگر با من این ارتباط را داشته باشی، می‌توانم این جایگاه را به تو بدهم. مسئله اصلی این است که باید چیزی فراتر از توافق دو طرف وجود داشته باشد.
یک امر اخلاقی را کانت به بهترین شیوه آن را بیان کرده است: «هیچوقت نباید یک انسان به عنوان وسیله در نظر گرفته شود؛ انسان‌ها همیشه غایت هستند.» حتی وقتی من به دوست خودم نیز به این صورت نگاه کنم که او می‌تواند این کار را برای من انجام دهد، یعنی او را از غایت خارج کرده و او را به چشم وسیله‌ای دیده‌ام که درست نیست. تا زمانی که اصول اخلاقی فراتر از قانون و حق قرار نگیرد، ما کماکان در این چرخه باطل خشونت دست و پا می‌زنیم.
#اشکان_راد
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
زوم به جلو در فیلم «داگویل» (لارس فون‌تریه)
استفاده از تکنیک زوم یکی از مؤلفه‌های پرکاربرد سینمای فون‌تریه به شمار می‌رود.



🎬 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
.
.
👤#لارس_فون‌تریه:

ارزش‌های واقعی مستلزم رنجند. ما رنج را درونمان احساس می‌کنیم. رنج بخشی از واقعیت ماست.



Join 👉 @honar7modiran
‏راوی مى‌گويد مردم داگویل انسان‌های خوبی هستند. با جلو رفتن فیلم ضعف‌هایشان آشکار می‌شود... دهکده داگويل؛ دهکده‌ای اصلاح‌ناپذیر! كه در هرجای دنیا می‌تواند باشد.

🎥 Dogville 2003

Join 👉 @honar7modiran
2024/11/16 11:46:16
Back to Top
HTML Embed Code: