ديدبان آزار
Photo
دیدبان آزار برگزار میکند:
همایش مجازی به مناسبت روز جهانی زنان، در تاریخ ۲۴، ۲۵ و ۲۶ اسفند.
زمانهای درجشده به وقت ایران است. لینگ گوگل میت برای حضور در برنامه به زودی در دسترس عموم قرار میگیرد.
* #سروناز_احمدی ارائه ندارد و متنی از او که در اردیبهشتماه ۱۴۰۰ نوشته شده توسط پنلگردان ارائه میشود
منبع عکس پوستر: yearzero1979.org
@harasswatch
همایش مجازی به مناسبت روز جهانی زنان، در تاریخ ۲۴، ۲۵ و ۲۶ اسفند.
زمانهای درجشده به وقت ایران است. لینگ گوگل میت برای حضور در برنامه به زودی در دسترس عموم قرار میگیرد.
* #سروناز_احمدی ارائه ندارد و متنی از او که در اردیبهشتماه ۱۴۰۰ نوشته شده توسط پنلگردان ارائه میشود
منبع عکس پوستر: yearzero1979.org
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
🔹با دوربین و بیحجاب
نویسنده: کلودین مولارد
برگردان: کتایون برزگر
مقدمه مترجم: ایمیل کلودین مولارد، یکی از فیلمسازان فمینیست فرانسوی که در ۱۶ اسفند (هشتم مارس) ۱۳۵۷ به ایران سفر کرده بود را بهطور اتفاقی پیدا کردم و برایش نوشتم. پیامی پر از شوق که با مهر پاسخ داده شد و ابتدای گفتگوهای من و برخی دوستانم با او بود که تا به امروز ادامه دارد. در لابهلای پاسخ به سوالهای ما درباره آن روزها و فرآیند ضبطشان، سفرنامه کوتاهش را برایمان فرستاد. خواندن مشاهدات او و یادداشتهایش از سفر چندروزه به تهران لذتی داشت که منجر به تصمیم من برای ترجمه آن به فارسی شد. درکنار روایتهای زیادی که از اعتراضات آن هفته وجود دارد، هنوز نکات جدید و قابلملاحظهای در این متن پیدا میشود. مسائلی چون همبستگی بدنهای بهحاشیهرانده شده (پیوستن گروهی از کردستان به زنان معترض)، قدرت سازماندهی شورایی، نیروی شبکه فمینیستی و همچنین جزییات برخی نشستها پیرامون اعتراضهای مختلف هرروزه و بازتاب آنها که در لابهلای روزنوشتهای مولارد به چشم میخورند.
با وجود نقدهای ممکن در راستای روند ثبت آنروزها و حضور فمینیستهای اروپایی و آمریکایی بهعنوان افرادی بیگانه با بستر ایران، این آرشیو در حقیقت محصول یک همبستگی فراملی است. افراد زیادی برای حفظ این بخش از تاریخ تلاش کردهاند که در حین مبارزه در چنین روزهای حساسی از اهمیت بایگانیکردن مبارزات آگاه بودند و بدون کمکشان قطعا این آرشیو هم وجود نداشت. در روزهایی که خوشبختانه زنان مبارز خاطرات زیادی از آنروزهای تاریخی بیان میکنند که موجب کاملشدن حافظه جمعی و تاریخی ما از آن مبارزات میشود، امیدوارم این روایت نیز چشمانداز جدیدی ترسیم کند. چشماندازی که افزونبر یادآوری ظرفیت هشت مارس به عنوان امتدادی که مبارزات زنان را سال به سال به هم پیوند میزند، اهمیت مبارزه با سانسور و سرکوب در بستر مبارزات زنان را نشان دهد.
مولارد مینویسد: «شب قبل از پرواز در حالی که امیدوار بودیم بتوانیم از ایران خارج شویم، شام را در رستوران طبقه بالای هتل خوردیم. با چشماندازی از کوههای برفی اطراف شهر و به همراه یک خبرنگار از آژانس خبری فرانسه. او از دست ما عصبانی است چون بعدازظهر همان روز فیلمهایشان در فرودگاه توقیف شده بود. او به ما میگوید: «همه اینها تقصیر شماست» و ما را به دلیل فیلمبرداری با دوربین بزرگ در خیابانهای تهران متهم میکند. چراکه به نظرش این کار باعث جلبتوجه نیروهای خمینی شده و دستور داده هیچ عکسی از ایران خارج نکنند. خبرنگار عصبانی به ما هشدار میدهد که نمیگذارند به راحتی خارج شوید.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2297/
@harasswatch
نویسنده: کلودین مولارد
برگردان: کتایون برزگر
مقدمه مترجم: ایمیل کلودین مولارد، یکی از فیلمسازان فمینیست فرانسوی که در ۱۶ اسفند (هشتم مارس) ۱۳۵۷ به ایران سفر کرده بود را بهطور اتفاقی پیدا کردم و برایش نوشتم. پیامی پر از شوق که با مهر پاسخ داده شد و ابتدای گفتگوهای من و برخی دوستانم با او بود که تا به امروز ادامه دارد. در لابهلای پاسخ به سوالهای ما درباره آن روزها و فرآیند ضبطشان، سفرنامه کوتاهش را برایمان فرستاد. خواندن مشاهدات او و یادداشتهایش از سفر چندروزه به تهران لذتی داشت که منجر به تصمیم من برای ترجمه آن به فارسی شد. درکنار روایتهای زیادی که از اعتراضات آن هفته وجود دارد، هنوز نکات جدید و قابلملاحظهای در این متن پیدا میشود. مسائلی چون همبستگی بدنهای بهحاشیهرانده شده (پیوستن گروهی از کردستان به زنان معترض)، قدرت سازماندهی شورایی، نیروی شبکه فمینیستی و همچنین جزییات برخی نشستها پیرامون اعتراضهای مختلف هرروزه و بازتاب آنها که در لابهلای روزنوشتهای مولارد به چشم میخورند.
با وجود نقدهای ممکن در راستای روند ثبت آنروزها و حضور فمینیستهای اروپایی و آمریکایی بهعنوان افرادی بیگانه با بستر ایران، این آرشیو در حقیقت محصول یک همبستگی فراملی است. افراد زیادی برای حفظ این بخش از تاریخ تلاش کردهاند که در حین مبارزه در چنین روزهای حساسی از اهمیت بایگانیکردن مبارزات آگاه بودند و بدون کمکشان قطعا این آرشیو هم وجود نداشت. در روزهایی که خوشبختانه زنان مبارز خاطرات زیادی از آنروزهای تاریخی بیان میکنند که موجب کاملشدن حافظه جمعی و تاریخی ما از آن مبارزات میشود، امیدوارم این روایت نیز چشمانداز جدیدی ترسیم کند. چشماندازی که افزونبر یادآوری ظرفیت هشت مارس به عنوان امتدادی که مبارزات زنان را سال به سال به هم پیوند میزند، اهمیت مبارزه با سانسور و سرکوب در بستر مبارزات زنان را نشان دهد.
مولارد مینویسد: «شب قبل از پرواز در حالی که امیدوار بودیم بتوانیم از ایران خارج شویم، شام را در رستوران طبقه بالای هتل خوردیم. با چشماندازی از کوههای برفی اطراف شهر و به همراه یک خبرنگار از آژانس خبری فرانسه. او از دست ما عصبانی است چون بعدازظهر همان روز فیلمهایشان در فرودگاه توقیف شده بود. او به ما میگوید: «همه اینها تقصیر شماست» و ما را به دلیل فیلمبرداری با دوربین بزرگ در خیابانهای تهران متهم میکند. چراکه به نظرش این کار باعث جلبتوجه نیروهای خمینی شده و دستور داده هیچ عکسی از ایران خارج نکنند. خبرنگار عصبانی به ما هشدار میدهد که نمیگذارند به راحتی خارج شوید.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2297/
@harasswatch
دیدبان آزار
با دوربین و بیحجاب
بارها مستند «سال صفر» را تماشا کردم، به تکتک چهرهها خیره شدم و به حرفهایشان و شعارهایی که فریاد میزدند گوش دادم. هر فیگور مقاومت در آن روزها مرا یاد کسی از این روزها میاندازد. انگار که این مقاومت نسلبهنسل دستبهدست میشود و با امتدادش پایهها
ديدبان آزار
Video
🔹پیام ارسالشده در حمایت از مادر درمانگاه قم
اگر خوب گوش کنید فریاد میلیونها زن را از گلوی مادر درمانگاه قم میشنوید!
مادر درمانگاه قم، درود به خشم بهجایت!
وقتی بر سر آن آخوند جاهل فریاد میزدی من نیز کنار تو فریاد میزدم، ما نیز بر سر آن مرد جاهل فریاد میزدیم. خواهرم میزان خشم و دردی که در آن لحظه در وجودت بروز یافت در وجود میلیونها زن در این کشور خفته است، ما هر روز، در زندگی روزمرهمان در خیابانها، در درمانگاهها، در مدارس، در دانشگاهها و در ادارات ایران با همین نوع خشونت و تجاوز و آزاری زندگی میکنیم که امثال آن مرد جاهل، مزدبگیر و مجری آن هستند. تو فریاد میزنی و میلیونها زن از راه گلوی تو فریاد میزنند. اگر بشر آنقدر پیشرفت کرده بود که بتواند احساسات و صداها را بیمکان انتقال دهد، آن جاهل و همفکرانش هنگام دریافت و شنیدنش از وحشت قالب تهی میکردند.
اگر خوب گوش کنید این صدای مهیب به گوشتان میرسد. ما بر سر جهل، بر سر اسلام سیاسی، بر سر حجاب اجباری، بر سر نادانی حامیان این نظام آپارتاید جنسیتی و در اعتراض به خشونت و آزاری که هر لحظه علیه زنان، مادران، دختران و خواهران ما روا میدارند فریاد میزنیم تا زمانی که این جماعت اقلیت که قدرت سیاسی را در دست گرفتهاند حد خود را بدانند و به جای پراکندن سیاهی و ظلم و زحمت و زشتی در جهان به اتاقهای متعفن خود بخزند، مزاحم انسانها نشوند. ما علیه این نظامِ بیحرمتکننده و غیرانسانی ایستادهایم، تا زمانی که هستند ما نیز بیشمار هستیم. ما از جنس تماشاچیان درمانگاه قم نیستیم، بر سر جاهل فریاد میزنیم و اگر خوب گوش کنید صدای میلیونها زن را از گلوی مادر درمانگاه قم میشنوید! صدای ما امتداد فریاد مادر درمانگاه قم است و فریاد او امتداد صدای ما.
پانوشت: حسن غریب، دادستان قم گفته است: «در پرونده درگیری یک خانم با فرد روحانی در یک درمانگاه، دستورات قضایی لازم صادر و پرونده قضایی تشکیل شده است.»
@harasswatch
اگر خوب گوش کنید فریاد میلیونها زن را از گلوی مادر درمانگاه قم میشنوید!
مادر درمانگاه قم، درود به خشم بهجایت!
وقتی بر سر آن آخوند جاهل فریاد میزدی من نیز کنار تو فریاد میزدم، ما نیز بر سر آن مرد جاهل فریاد میزدیم. خواهرم میزان خشم و دردی که در آن لحظه در وجودت بروز یافت در وجود میلیونها زن در این کشور خفته است، ما هر روز، در زندگی روزمرهمان در خیابانها، در درمانگاهها، در مدارس، در دانشگاهها و در ادارات ایران با همین نوع خشونت و تجاوز و آزاری زندگی میکنیم که امثال آن مرد جاهل، مزدبگیر و مجری آن هستند. تو فریاد میزنی و میلیونها زن از راه گلوی تو فریاد میزنند. اگر بشر آنقدر پیشرفت کرده بود که بتواند احساسات و صداها را بیمکان انتقال دهد، آن جاهل و همفکرانش هنگام دریافت و شنیدنش از وحشت قالب تهی میکردند.
اگر خوب گوش کنید این صدای مهیب به گوشتان میرسد. ما بر سر جهل، بر سر اسلام سیاسی، بر سر حجاب اجباری، بر سر نادانی حامیان این نظام آپارتاید جنسیتی و در اعتراض به خشونت و آزاری که هر لحظه علیه زنان، مادران، دختران و خواهران ما روا میدارند فریاد میزنیم تا زمانی که این جماعت اقلیت که قدرت سیاسی را در دست گرفتهاند حد خود را بدانند و به جای پراکندن سیاهی و ظلم و زحمت و زشتی در جهان به اتاقهای متعفن خود بخزند، مزاحم انسانها نشوند. ما علیه این نظامِ بیحرمتکننده و غیرانسانی ایستادهایم، تا زمانی که هستند ما نیز بیشمار هستیم. ما از جنس تماشاچیان درمانگاه قم نیستیم، بر سر جاهل فریاد میزنیم و اگر خوب گوش کنید صدای میلیونها زن را از گلوی مادر درمانگاه قم میشنوید! صدای ما امتداد فریاد مادر درمانگاه قم است و فریاد او امتداد صدای ما.
پانوشت: حسن غریب، دادستان قم گفته است: «در پرونده درگیری یک خانم با فرد روحانی در یک درمانگاه، دستورات قضایی لازم صادر و پرونده قضایی تشکیل شده است.»
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
🔹ترجمه مقدمه کتاب «فمینیسم داده»
🔹چرا علم داده به فمینیسم نیاز دارد؟
برگردان: فنمردم
مقدمه فنمردم: شرکتها و دولتها، دستبهدست هم، حجم بزرگی از دادههای مردم را در اختیار دارند و با تحلیل و طراحی هوشهای مصنوعی، آن را برای ایجاد سود اقتصادی بیشتر و نظارت و کنترل به کار گرفتهاند. با پیشرفت روزافزون در حوزه تکنولوژی، و افزایش مصرف محصولات اینترنتی، اپلیکیشنهای موبایل و شبکههای اجتماعی، جمعآوری داده و استفاده از آن بسیار سادهتر، وسیعتر و نظاممندتر از گذشته اتفاق میافتد. در این میان، هرروز خبری جدید از سوگیریهای واپسگرایانه محصولات این شرکتها میشنویم که در تقاطع با ستمهای از پیش موجود در جهان، جریان ستم و تعصب را تشدید میکند. اما چگونه مقاومت کنیم؟
در دنیای کنونی که داده و محصولاتش همهجا را احاطه کردهاند، احتیاج داریم دستگاهها و نظریات فکریای را بشناسیم و گسترش دهیم که قادر به فهم این شرایط نسبتاً جدید و نسبت ساختارهای ستم با این شرایط هستند.
از این رو سراغ کتاب «فمینیسم داده» رفتیم. کاترین ایگنیزیا و لورن کلاین، دو برنامهنویس، استاد دانشگاه، محقق و فعال در حوزه داده و عدالت داده ساکن ایالات متحده آمریکا، در سال ۲۰۲۰ (۱۳۹۹ شمسی) کتاب فمینیسم داده را منتشر کردند که باعث ایجاد تحولی بزرگ در این حوزه شد. آنها سعی میکنند در این کتاب هم فمینیسمی جدید در دنیای دادهمحور تعریف کنند، هم با آوردن مثالهایی متنوع راهکارهایی برای مبارزه با این نوع قدرت ارائه دهند.
متن زیر مقدمه کتاب فمینیسم داده است که ما گروه فنمردم به مناسبت ۸ مارس ترجمه کردیم. متوجه شدیم این کتاب بهطور کامل توسط امیرحسین پیبراه ترجمه شده و به مناسبت ۸ مارس در اختیار عموم قرار گرفته است. این را به فال نیک میگیریم که محتوای این کتاب بهتر دیده شود و به بحث گذاشته شود.
دانلود فایل مقدمه🔽
@harasswatch
🔹چرا علم داده به فمینیسم نیاز دارد؟
برگردان: فنمردم
مقدمه فنمردم: شرکتها و دولتها، دستبهدست هم، حجم بزرگی از دادههای مردم را در اختیار دارند و با تحلیل و طراحی هوشهای مصنوعی، آن را برای ایجاد سود اقتصادی بیشتر و نظارت و کنترل به کار گرفتهاند. با پیشرفت روزافزون در حوزه تکنولوژی، و افزایش مصرف محصولات اینترنتی، اپلیکیشنهای موبایل و شبکههای اجتماعی، جمعآوری داده و استفاده از آن بسیار سادهتر، وسیعتر و نظاممندتر از گذشته اتفاق میافتد. در این میان، هرروز خبری جدید از سوگیریهای واپسگرایانه محصولات این شرکتها میشنویم که در تقاطع با ستمهای از پیش موجود در جهان، جریان ستم و تعصب را تشدید میکند. اما چگونه مقاومت کنیم؟
در دنیای کنونی که داده و محصولاتش همهجا را احاطه کردهاند، احتیاج داریم دستگاهها و نظریات فکریای را بشناسیم و گسترش دهیم که قادر به فهم این شرایط نسبتاً جدید و نسبت ساختارهای ستم با این شرایط هستند.
از این رو سراغ کتاب «فمینیسم داده» رفتیم. کاترین ایگنیزیا و لورن کلاین، دو برنامهنویس، استاد دانشگاه، محقق و فعال در حوزه داده و عدالت داده ساکن ایالات متحده آمریکا، در سال ۲۰۲۰ (۱۳۹۹ شمسی) کتاب فمینیسم داده را منتشر کردند که باعث ایجاد تحولی بزرگ در این حوزه شد. آنها سعی میکنند در این کتاب هم فمینیسمی جدید در دنیای دادهمحور تعریف کنند، هم با آوردن مثالهایی متنوع راهکارهایی برای مبارزه با این نوع قدرت ارائه دهند.
متن زیر مقدمه کتاب فمینیسم داده است که ما گروه فنمردم به مناسبت ۸ مارس ترجمه کردیم. متوجه شدیم این کتاب بهطور کامل توسط امیرحسین پیبراه ترجمه شده و به مناسبت ۸ مارس در اختیار عموم قرار گرفته است. این را به فال نیک میگیریم که محتوای این کتاب بهتر دیده شود و به بحث گذاشته شود.
دانلود فایل مقدمه🔽
@harasswatch
Data_feminism_intro (1).pdf
1.2 MB
فایل پیدیاف مقدمه کتاب «فمینیسم داده»
مترجم: فنمردم
مترجم: فنمردم
همایش روز جهانی زنان، فردا ساعت ۱۲ به وقت ایران آغاز میشود:
لینک ورود به جلسه:
https://meet.google.com/dmp-bqvx-gsk
لینک ورود به جلسه:
https://meet.google.com/dmp-bqvx-gsk
برنامه روز سوم ساعت ۵ به وقت تهران آغاز میشود. لینک ورود به جلسه:
https://meet.google.com/dmp-bqvx-gsk
@harasswatch
https://meet.google.com/dmp-bqvx-gsk
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
متن ارسالشده به دیدبان آزار
🔹«زنان با مقاومت خود به بازی سیاسی حجاب اجباری پایان خواهند داد»
صدیقه وسمقی یکی از معدود زنان ایرانی است که هم تحصیلات حوزوی دارد و هم دکترای فقه از دانشگاه تهران. همچنین او شاعری سرشناس و طی دو دهۀ گذشته یکی از صداهای اصلی اصلاحات در ایران بوده است. وی به عضویت نخستین شورای اسلامی شهر تهران انتخاب شد و بین سالهای ۱۳۷۸ و ۱۳۸۰ در مقام سخنگوی این شورا فعالیت کرد. سپس منصب عمومی را رها و خود را وقف نوشتن کرد و دو کتاب در نقد فقه اسلامی و رفتار با زنان نوشت. پس از تحولات سال ۱۳۸۸، بعد از اینکه به دلیل فعالیتهای اعتراضیاش تحت پیگرد قانونی قرار گرفت، در سال ۱۳۸۹ ایران را ترک کرد تا به عنوان استاد مدعو در دانشگاه گوتینگن مشغول به کار گردد، سپس به اوپسالا نقل مکان کرد. اما در تابستان ۱۳۹۶ تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
از سال ۱۴۰۱، وسمقی از حامیان جنبش «زن، زندگی، آزادی» و مخالف حجاب اجباری بوده است. او در ایران حجابش را کنار گذاشت و طی سخنرانیها و مقالات متعدد با استناد به متون کلاسیک فقهی علیه حجاب اجباری فعالیت میکند. او در روز ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ با یورش مأموران امنیتی در منزل خود بازداشت شد. او گفته است: «زنان با مقاومت خود به بازی سیاسی حجاب اجباری پایان خواهند داد.»
صدیقه وسمقی در گفتوگو با زیبا میرحسینی، محقق و فمینیست اسلامی، گفته است: «بزرگترین خطا این است که از دین به عنوان منبع قانون استفاده گردد ... این عقیده که قوانین نظمدهنده به زیست روزمرۀ ما باید بر مبنای شریعت باشد از سوی فقها در طول قرنها ایجاد شده است ... من بارها در کتابهایم گفتهام که دوران قانونگذاریِ فقهی به پایان رسیده است و فقیهان باید از احکامی که هدایتکنندۀ زندگی روزمره هستند دست بردارند و آن را به صلاحدید قانونگذاران و مردم بسپارند. با زنان و اقلیتهای مذهبیای که در جوامع مسلمان زندگی میکنند در جایگاه انسانهای کامل رفتار نمیشود.»
در مورد آرای صدیقه وسمقی بنگرید به:
Ziba Mir-Hosseini, Journeys towards Gender Equality in Islam, Oneworld Academic in 2022
@harasswatch
🔹«زنان با مقاومت خود به بازی سیاسی حجاب اجباری پایان خواهند داد»
صدیقه وسمقی یکی از معدود زنان ایرانی است که هم تحصیلات حوزوی دارد و هم دکترای فقه از دانشگاه تهران. همچنین او شاعری سرشناس و طی دو دهۀ گذشته یکی از صداهای اصلی اصلاحات در ایران بوده است. وی به عضویت نخستین شورای اسلامی شهر تهران انتخاب شد و بین سالهای ۱۳۷۸ و ۱۳۸۰ در مقام سخنگوی این شورا فعالیت کرد. سپس منصب عمومی را رها و خود را وقف نوشتن کرد و دو کتاب در نقد فقه اسلامی و رفتار با زنان نوشت. پس از تحولات سال ۱۳۸۸، بعد از اینکه به دلیل فعالیتهای اعتراضیاش تحت پیگرد قانونی قرار گرفت، در سال ۱۳۸۹ ایران را ترک کرد تا به عنوان استاد مدعو در دانشگاه گوتینگن مشغول به کار گردد، سپس به اوپسالا نقل مکان کرد. اما در تابستان ۱۳۹۶ تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
از سال ۱۴۰۱، وسمقی از حامیان جنبش «زن، زندگی، آزادی» و مخالف حجاب اجباری بوده است. او در ایران حجابش را کنار گذاشت و طی سخنرانیها و مقالات متعدد با استناد به متون کلاسیک فقهی علیه حجاب اجباری فعالیت میکند. او در روز ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ با یورش مأموران امنیتی در منزل خود بازداشت شد. او گفته است: «زنان با مقاومت خود به بازی سیاسی حجاب اجباری پایان خواهند داد.»
صدیقه وسمقی در گفتوگو با زیبا میرحسینی، محقق و فمینیست اسلامی، گفته است: «بزرگترین خطا این است که از دین به عنوان منبع قانون استفاده گردد ... این عقیده که قوانین نظمدهنده به زیست روزمرۀ ما باید بر مبنای شریعت باشد از سوی فقها در طول قرنها ایجاد شده است ... من بارها در کتابهایم گفتهام که دوران قانونگذاریِ فقهی به پایان رسیده است و فقیهان باید از احکامی که هدایتکنندۀ زندگی روزمره هستند دست بردارند و آن را به صلاحدید قانونگذاران و مردم بسپارند. با زنان و اقلیتهای مذهبیای که در جوامع مسلمان زندگی میکنند در جایگاه انسانهای کامل رفتار نمیشود.»
در مورد آرای صدیقه وسمقی بنگرید به:
Ziba Mir-Hosseini, Journeys towards Gender Equality in Islam, Oneworld Academic in 2022
@harasswatch
Forwarded from زنان امروز
شماره ۴۹ مجله «زنان امروز» منتشر شد. در این شماره میخوانید؛
جامعه:
بحران اشتغال در ایران: پروبلماتیک زنانه
🖋️ سمیه قدوسی
پیامدهای جنسیتی رسمیسازیِ فعالیتهای غیررسمی
همۀ پیچها با یک آچار باز نمیشوند!
🖋️ جایاتی گوش، ترجمه و تلخیص: وحید میرهبیگی
شیءانگاری جنسی، تنهایی و تکیهگاهی به نام «خود»
🖋️ آیلا عراقی
چند روز در دامنه
معاشرت با چند تن از اهالی روستای لیوس
🖋️ نگین بنیعامریان
__
تاریخ:
آنتیگونهها؛ حقیقتی بیزمان
🖋️ هلن اولیایینیا
دو روایت از فیگور آنتیگونه
🖋️ مهدی سلیمی
آنتیگونه: از زن سوگوار تا سوژۀ سیاسی
🖋️ مریم رضایی
وقتی آنتیگونه مَرد است
دیدگاه نوکت سیرمان دربارة فمینیسم کُرد
🖋️ ترجمه و تلخیص: وحید میرهبیگی
__
هنر:
قهرمان شکستخوردهای که از بنبست عبور میکند
گفتوگو با مژگان ایلانلو، مستندساز، به انگیزۀ ساخت فیلم مستند هزاران زن
🖋️ فرشته حبیبی
وقتی متهم زن است
نگاهی به آناتومی یک سقوط، برندۀ نخل طلای جشنوارۀ کن ۲۰۲۳
🖋️ آرمین اعتمادی
رستگاری نسلی از مردان آزارگر
مینَویسازی زنان و عقدۀ گناه مردان در جنگل پرتقال
🖋️ معصومه گنجهای
دیگر تکرار دروغ، سخت است
دربارۀ کیک محبوب من ساختۀ مریم مقدم و بهتاش صناعیها
🖋️ مینا اکبری
__
ادبیات:
مروری بر سی سال ترجمۀ ادبی در گفتوگو با مژده دقیقی
ترجمۀ ادبی بدون عشق پیش نمیرود
🖋️ امیلی امرایی
ای بس بهارها که بهاری نداشتیم
نگاهی به بهاریهسرایی در شعر زنان ایران
🖋️ مریم سیّدان
فمینیسم تدافعی
گریز از جنسیت زنانه در آثار نویسندگان زن
🖋️ مهشاد شهبازی
طعم خاک
🖋️ لین شَرِن شوارتز، ترجمۀ مژده دقیقی
لینک خرید این شماره:
http://store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۹/
(سفارشها بعد از تعطیلات نوروز ارسال میشوند)
صاحبامتیاز، سردبیر ومدیر مسئول: شهلا شرکت
دبیران:
|جامعه: آتنا کامل
|تاریخ: مریم رضایی
|هنر: فرشته حبیبی
|ادبیات: شورای نویسندگان
|ویرایش: هایده عبدالحسینزاده
|وبسایت و شبکههای اجتماعی: رابعه حیدرنژاد
|عکس: امیر جدیدی
جامعه:
بحران اشتغال در ایران: پروبلماتیک زنانه
🖋️ سمیه قدوسی
پیامدهای جنسیتی رسمیسازیِ فعالیتهای غیررسمی
همۀ پیچها با یک آچار باز نمیشوند!
🖋️ جایاتی گوش، ترجمه و تلخیص: وحید میرهبیگی
شیءانگاری جنسی، تنهایی و تکیهگاهی به نام «خود»
🖋️ آیلا عراقی
چند روز در دامنه
معاشرت با چند تن از اهالی روستای لیوس
🖋️ نگین بنیعامریان
__
تاریخ:
آنتیگونهها؛ حقیقتی بیزمان
🖋️ هلن اولیایینیا
دو روایت از فیگور آنتیگونه
🖋️ مهدی سلیمی
آنتیگونه: از زن سوگوار تا سوژۀ سیاسی
🖋️ مریم رضایی
وقتی آنتیگونه مَرد است
دیدگاه نوکت سیرمان دربارة فمینیسم کُرد
🖋️ ترجمه و تلخیص: وحید میرهبیگی
__
هنر:
قهرمان شکستخوردهای که از بنبست عبور میکند
گفتوگو با مژگان ایلانلو، مستندساز، به انگیزۀ ساخت فیلم مستند هزاران زن
🖋️ فرشته حبیبی
وقتی متهم زن است
نگاهی به آناتومی یک سقوط، برندۀ نخل طلای جشنوارۀ کن ۲۰۲۳
🖋️ آرمین اعتمادی
رستگاری نسلی از مردان آزارگر
مینَویسازی زنان و عقدۀ گناه مردان در جنگل پرتقال
🖋️ معصومه گنجهای
دیگر تکرار دروغ، سخت است
دربارۀ کیک محبوب من ساختۀ مریم مقدم و بهتاش صناعیها
🖋️ مینا اکبری
__
ادبیات:
مروری بر سی سال ترجمۀ ادبی در گفتوگو با مژده دقیقی
ترجمۀ ادبی بدون عشق پیش نمیرود
🖋️ امیلی امرایی
ای بس بهارها که بهاری نداشتیم
نگاهی به بهاریهسرایی در شعر زنان ایران
🖋️ مریم سیّدان
فمینیسم تدافعی
گریز از جنسیت زنانه در آثار نویسندگان زن
🖋️ مهشاد شهبازی
طعم خاک
🖋️ لین شَرِن شوارتز، ترجمۀ مژده دقیقی
لینک خرید این شماره:
http://store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۹/
(سفارشها بعد از تعطیلات نوروز ارسال میشوند)
صاحبامتیاز، سردبیر ومدیر مسئول: شهلا شرکت
دبیران:
|جامعه: آتنا کامل
|تاریخ: مریم رضایی
|هنر: فرشته حبیبی
|ادبیات: شورای نویسندگان
|ویرایش: هایده عبدالحسینزاده
|وبسایت و شبکههای اجتماعی: رابعه حیدرنژاد
|عکس: امیر جدیدی
ديدبان آزار
Photo
🔹برای تو که نوشتهای از «زخمی به یادگار»
نویسنده: ترانه
بهاره، بیتردید میدانی متن کوتاهی که نوشتهای با جزئیات مهم کلمات و جملههای استوار آن، بین زنهای بسیاری دستبهدست چرخیده است و با هزار روایت دیگر پیوند خورده است. هرچند باز همان متن است که تو نوشتهای و همان چند خط کوتاه که سالها و سالها در آن پنهان است؛ گذشته و آینده.
حالا که برایت مینویسم زنی هستم ایستاده در تلاقی جملههای بسیار. این یا آن سوی تصمیم برای مادرشدن یا نشدن و وزن هزار توصیه و ذوق و دلهرهای که سوار میشود بر این یک مشتِ دست از بدن ما؛ رحم. شاید مثل میم که میگفت: «میخواهم اما همه میگن نمیشه با این کارها که تو میکنی!» یا مثل زنی دیگر که چند روز پیش با هم قدم زدیم و حرفمان کشید به این که «نمیدونی چهقدر بازی باهاشون رو دوست دارم، اصلا گاهی فکر میکنم برم تو مهدکودک کار کنم ولی اینکه بچه خودم باشه، اینکه مادر باشم رو نمیخوام.» شاید مثل لام که گفت از جمله «از تو انتظار نداشتم بچهدار بشی!» به جنون رسیده یا رفیقی دیگر که نمیخواهد حتی یک بار دیگر بشنود که «پس کی بچهدار میشی.» میبینی؟ چهقدر سنگینی انداختهاند روی این بدن.
برای همین تو که نوشتهای، از رنجی که بر تنت تحمیل کردهاند، از شلتاقهای پنهان زندان، از «درش بیار بنداز دور» و از «این را هم نمیتوانم بگویم که بچه آرزوی دیرینهام بوده…»، همه این «ما» که خواندهایم، با تو باز حس کردهایم. نه فقط در کلمات یا ذهن، در بدنمان، در آن جای کوچک که هزار جمله و ایده و دستور بر آن سوار کردهاند. خواندهایم و تن و قلبمان لرزیده برای «این را نمیتوانم بگویم» که گفتیای. آرام ولی پر از سنگینی سالها انتخاب و پافشاری و در ذهن زنده نگهداشتن آرزوها؛ هرچند چندان با هم سازگار نباشند.
بهاره، حالا که مینویسم زنی هستم ایستاده جایی از این تقاطع تردید و آرزو و تصمیم و حسرت. و این را هم بگویم که نگاه سیاسی و اجتماعیمان در دو انتهای بسیار دور نشسته است. آنقدر که شاید کمتر چیزی باشد که بتوانیم بر سر آن توافق کنیم. اما اینبار، آنچه کوتاه و استوار روایت کردهای، پیش از توافق در تن من و تن بسیاری دیگر دویده، با روایتهای ما پیوند خورده و انعکاس زنانه خود را در ذهن ما پیدا کرده است. چه کوتاه و درخشان گفتهای از «آن چیزی که نمیتوانی بگویی». چه صمیمانه نوشتهای از سکوت و لبخندی که برای همه ما آشناست و چه ماندگار خواهند بود کلماتت درباره این زخمی که میماند.
@harasswatch
نویسنده: ترانه
بهاره، بیتردید میدانی متن کوتاهی که نوشتهای با جزئیات مهم کلمات و جملههای استوار آن، بین زنهای بسیاری دستبهدست چرخیده است و با هزار روایت دیگر پیوند خورده است. هرچند باز همان متن است که تو نوشتهای و همان چند خط کوتاه که سالها و سالها در آن پنهان است؛ گذشته و آینده.
حالا که برایت مینویسم زنی هستم ایستاده در تلاقی جملههای بسیار. این یا آن سوی تصمیم برای مادرشدن یا نشدن و وزن هزار توصیه و ذوق و دلهرهای که سوار میشود بر این یک مشتِ دست از بدن ما؛ رحم. شاید مثل میم که میگفت: «میخواهم اما همه میگن نمیشه با این کارها که تو میکنی!» یا مثل زنی دیگر که چند روز پیش با هم قدم زدیم و حرفمان کشید به این که «نمیدونی چهقدر بازی باهاشون رو دوست دارم، اصلا گاهی فکر میکنم برم تو مهدکودک کار کنم ولی اینکه بچه خودم باشه، اینکه مادر باشم رو نمیخوام.» شاید مثل لام که گفت از جمله «از تو انتظار نداشتم بچهدار بشی!» به جنون رسیده یا رفیقی دیگر که نمیخواهد حتی یک بار دیگر بشنود که «پس کی بچهدار میشی.» میبینی؟ چهقدر سنگینی انداختهاند روی این بدن.
برای همین تو که نوشتهای، از رنجی که بر تنت تحمیل کردهاند، از شلتاقهای پنهان زندان، از «درش بیار بنداز دور» و از «این را هم نمیتوانم بگویم که بچه آرزوی دیرینهام بوده…»، همه این «ما» که خواندهایم، با تو باز حس کردهایم. نه فقط در کلمات یا ذهن، در بدنمان، در آن جای کوچک که هزار جمله و ایده و دستور بر آن سوار کردهاند. خواندهایم و تن و قلبمان لرزیده برای «این را نمیتوانم بگویم» که گفتیای. آرام ولی پر از سنگینی سالها انتخاب و پافشاری و در ذهن زنده نگهداشتن آرزوها؛ هرچند چندان با هم سازگار نباشند.
بهاره، حالا که مینویسم زنی هستم ایستاده جایی از این تقاطع تردید و آرزو و تصمیم و حسرت. و این را هم بگویم که نگاه سیاسی و اجتماعیمان در دو انتهای بسیار دور نشسته است. آنقدر که شاید کمتر چیزی باشد که بتوانیم بر سر آن توافق کنیم. اما اینبار، آنچه کوتاه و استوار روایت کردهای، پیش از توافق در تن من و تن بسیاری دیگر دویده، با روایتهای ما پیوند خورده و انعکاس زنانه خود را در ذهن ما پیدا کرده است. چه کوتاه و درخشان گفتهای از «آن چیزی که نمیتوانی بگویی». چه صمیمانه نوشتهای از سکوت و لبخندی که برای همه ما آشناست و چه ماندگار خواهند بود کلماتت درباره این زخمی که میماند.
@harasswatch