Telegram Web Link
🔹چرا به واکنش فمینیستی در برابر زلزله نیاز داریم؟

نویسنده: آسلی زنگین
برگردان: لاله فروغانفر

متن پیش‌ رو، شرح مختصری از شکل‌گیری و سازماندهی یک گروه فمینیستی داوطلب در استانبول، در واکنش به زلزله ماه فوریه در  ترکیه و سوریه است که در آن نزدیک به ۵۰ هزار نفر جان خود را از دست دادند. هدف از ترجمه این متن، علاوه بر آشنایی خواننده با پیچیدگی‌های اجتماعی ـ سیاسی ملی و منطقه‌ای که منجر به تشدید بحران‌های موجود پس از فاجعه شد، تاکید بر اهمیت مواجهه فمینیستی در مواقع بحران است.

آنچه که به‌درستی در این مقاله به آن تاکید شده است، نه کار خیریه‌ای و صرفا تامین نیازهای مادی اولیه، بلکه ایجاد همبستگی جمعی و مراقبت رادیکال فمینیستی بعد از فاجعه برای ترمیم زندگی‌های ازدست‌رفته در طولانی‌مدت، خصوصا در کمبود یا حتی نبود کمک‌های دولتی است. درحالی‌که کار خیریه‌ای بر مبنای رویکردی نئولیبرالی، بر تعهد اخلاقی و فردی، و حتی با فرضیات پدرانه و  تصمیم‌گیری از بالا استوار است، همبستگی جمعی فمینیستی می‌کوشد با برقراری ارتباط دوطرفه و برآورد واقعی از نیازهای مردم آسیب‌دیده، به دور از جنجال و گرفتن سلفی و کسب امتیاز و سرمایه‌اجتماعی از رنج مردم، در میدان حاضر باشد.

چنین مراقبت فمینیستی رادیکالی است که نه تنها امکان همبستگی فرای طبقه‌بندی قومیتی، طبقاتی، جنسی‌ـ‌جنسیتی و مذهبی را فراهم می‌کند، بلکه با درنظرگرفتن نیازها و شرایط ویژه‌ گروه‌های درحاشیه و آسیب‌پذیرتر، افق جدیدی را در ساحت کار امدادرسانی به روی ما می‌گشاید. توجه ویژه این گروه داوطلب فمینیست بر روی زنان، زنان ترنس، سالمندان، کودکان و پناهندگان ساکن در منطقه زلزله‌زده، نیازهای بهداشتی و روانی‌ آن‌ها در راستای بازیافتن عاملیت و تعلق گروهی در میان بازماندگان این فاجعه، ‌می‌تواند در تجربیات مشابه دیگر راه‌گشا و آموزنده باشد.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2209/

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
نزدیک شو اگر چه نگاهت ممنوع است

زنجیره‌ اشاره چنان از هم پاشیده است
که حلقه‌های نگاه
در هم قرار نمی‌گیرد.
دنیا نشانه‌های ما را
در حول‌و‌حوش غفلت خود دیده است و چشم پوشیده است.

نزدیک شو اگر چه حضورت ممنوع است.

وقت صدای ترس
خاموش شد گلوی هوا
و ارتعاشی دوید در زبان
که حنجره به صفت‌هایش بدگمان شد.
تا اینکه یک شب از خم طاقی یک‌صدایت
لرزید و ریخت در ته ظلمت
و گنبد سکوت در معرق درد برآمد.

یک‌یک درآمدیم در هندسه انتظار
و هر کدام روی نیمکتی یا زیر طاقی
و گوشه میدانی خلوت کردیم:
سیمای تاب‌خورده که خاک را چون شیارهایش
آراسته است.

و خیره مانده است در نفرتی قدیمی
که عشق را همواره آواره خواسته است
تنها تو بودی انگار که حتی روی نیمکتی نمی‌بایست بنشینی
و درطراوت خاموشی و فراموشی بنگری.

نزدیک شو اگر چه قرارت ممنوع است

هیچ انتظاری نیست که رنگ دگر بپاشد
بر صفحه صبور
وقتی که ماهواره‌های طاق و نیمکت در خلٲ بگردد
و چهره‌ها تنها سیاه و سفید منعکس شود
و نیمی از تصویرها نیز هنوز
در نسخه‌های منفی باقی مانده باشد.

نوری معلق است در اشاره‌های ظلمانی
ورنه چگونه امشب نیز در این ساعت بلند
باید به روی این نیمکت بنشینم همچنان کنار این میدان
چشم انتظار شکی فسفرین
و برگ ترس‌خورده‌ شمشاد تنها در چشمم برق زند؟

نزدیک شو اگر چه تصویرت ممنوع است.

ساعت دوباره گردش بیتابش را آغاز کرده است
و نیمی از رخسار زمان
از لای چادر سیاهش پیداست.
از ضربه‌ای که هر ساعت نواخته می‌شود ترک برمی‌دارد خواب آب
و چهره‌ای پریشان موج در موج
می‌گردد و هوای خود را می‌جوید
در بازتاب گنگ سکه‌ای در آب انداخته است.

پا می‌کشند سایه‌های مضطرب
در هیبت مدور نارون‌ها
و باد لحظه به لحظه نشانه‌‌ها را می‌گرداند دور تا دور میدان
اینجا خزه به حلقه‌ شفافی چسبیده است
که روزی از انگشتی افتاده است
آنجا هنوز نوری قرمز ثابت مانده است
و روی صورت شب لک انداخته است

نزدیک شو اگرچه رویایت ممنوع است.

می‌بینی! این حقیقت ماست
نزدبک و دور واهمه در واهمه
و مثل این ماه ناگزیر که گردیده است
گرد جهان و باز همچنان درست همانجا که بوده مانده است
و هر شب انگار در غیابت باید خیره ماند همچون ماه
در حلقه‌ی عزایی که کم‌کم عادی شده است.

شعر از محمد مختاری

#آرمیتا_گراوند
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#ژینا_امینی
ديد‌بان آزار
Photo
برای مقاومت، برای رهایی، برای آرمیتا

نویسنده: ناشناس

آرمیتا گراوند در کماست. این جمله را یک بار سریع و یک بار با آهستگی تایپ می‌کنم. سعی می‌کنم از ریتم سریع اخبار فاصله بگیرم. اوضاع به سرعت برق و باد تغییر می‌کند و در تمام این لحظات  زن جوان مقاومی روی تخت بیمارستان است و هر لحظه ممکن است که از دست برود.

تن آرمیتا و نشانه‌‌های آسیب آن خود پاسخی است به تمام آن‌ها که مقاومت را تمام شده خواندند. بگذار هر چه می‌خواهند برای اثبات حقیقت داشتن یا نداشتن مقاومت آرمیتا دست به دامان ابزارهای نظارتی شوند. ما «برای نابودسازی خانه‌ ارباب» نیازی به «ابزارهای ارباب» نداریم. بی‌اعتباری روایت‌ جعلی و تقطیع‌شده‌ رسانه‌های جمهوری اسلامی و اثبات مقاومت آرمیتا برای ما که در آن‌ واگن‌ها نشسته‌ایم، ایستاده‌ایم و له شده‌ایم از راه رجوع به تجربیاتمان ممکن می‌شود.

برای لمس آن‌چه در آن واگن گذشته است کافی است روزهایی از زندگی‌مان را به یادآوریم که در فضایی عمومی، در خیابان، مترو یا هر جای دیگر، کسی ظاهر شده و برشانه‌مان کوفته که «حجابت افتاده» یا «حجابت شل است» و بعد، خشمگین از به رسمیت شناخته نشدن، خشمگین از مقاومت ما و بی‌قدرتی‌اش، دست به تهدید به «مامورها را صدا می‌کنم» و «فیلمت را می‌گیرم» زده و بعد خشمگین‌تر از تداوم مقاومتمان به تن‌مان حمله برده است.

ما به خوبی می‌دانیم که انکار تذکرهای آتش‌ به اختیاران، حجاب‌بانان و پلیس‌های «اخلاق» چه کار پرخطری است و از این روست که ژینا و آرمیتا را مقاوم و مبارز می‌دانیم. ما به خوبی می‌دانیم که «نه» گفتن به پلیس‌ها و ایستادگی دربرابر آن‌ها که مرگ ژینا را «حق» و «ناگزیر» می‌خوانند ایستادگی دربرابر چه خشونت پیش‌بینی‌ناپذیری است و چه عواقب مرگباری به دنبال دارد.

تن ژینا حالا در خاک است و تن آرمیتا روی تخت بیمارستان و در وضعیتی بحرانی. در این میان، مقاومت زنده و جاری است، روزمره‌ و نامیراست و پرخطر و انکارنشدنی. ما در زمانه‌ آشوب اطلاعات، در گرداب سرمایه‌داری ذهنی و پراکندگی توجه‌ها، دست از یاد‌کردن و زنده‌نگه‌داشتن مقاومت سرزنده‌ زنان نمی‌کشیم. دست‌های ما به دست‌های دوستان و خانواده‌ آرمیتا گره می‌خورد و آن‌چه آن‌ها را به سکوت مجبور می‌کند ما را به فریاد وا‌می‌دارد.

طرح: روشنک روزبهانی

#آرمیتا_گراوند
#ژینا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#مهسا_امینی
🔹زنان گرفتار در گردباد خشم و خشونت؛ بدن در مقام میدان نبرد

نویسنده: ژینا مدرس گرجی


طبق آمار سازمان‌های حقوق بشری از سال ۲۰۰۸ تا قبل از جنگ اخیر حدودا ۱۵۰ هزار فلسطینی کشته و زخمی شده‌اند. از این تعداد ۳۳ هزار نفر کودکان زیر سن ۱۸ سال بوده‌اند. طبق گزارش سازمان عفو بین‌الملل از سال ۱۹۶۷ مقامات اسرائیلی بیش از ۸۰۰ هزار زن، مرد و کودک فلسطینی را بازداشت کرده‌اند. بسیاری از بازداشت‌شدگان گزارش داده‌اند که توسط نیروهای امنیتی اسرائیل مورد شکنجه و آزار جنسی قرار گرفته‌اند. جنگی که این روزها شاهد آن هستیم و چه‌بسا ناگزیر تصاویر تکان‌دهنده‌ آن ما را به سمت واکنش‌های اغلب اخلاقیاتی سوق می‌دهد، نتیجه سال‌ها تبعیض و خشونت‌های سوبژکتیو و آشکار، خشونت‌های ساختاری، نظام‌مند و نمادین حک‌شده در سیاست‌های دولت اسرائیل علیه فلسطین است. اما نباید هرگز فراموش کرد که هزینه‌ ویرانگر چنین سیاست‌هایی و پاسخ‌های خشونت‌‌آمیز به آن‌ها را در نهایت قربانیان غیرنظامی از هردو طرف پرداخت می‌کنند. و بیش از هرکسی این کودکان و زنان هستند که طعمه‌ جنگ‌های درگرفته می‌شوند. برای نمونه و به نحوی آیکونیک، در همان روز اول جنگ اخیر بین اسرائیل و حماس ویدئویی از به‌اسارت‌گرفتن یک زن اسرائیلی به دست نیروهای حماس در فضای مجازی وایرال شد که در آن دختری نیمه‌برهنه پشت یک وانتبار غرق در خون افتاده است و چند مرد مسلح بالای پیکر خردشده‌ او ایستاده‌اند و سرخوشانه به سردادن شعارهای مذهبی می‌پردازند. در ویدئویی دیگر شاهد ردیفی از تن برهنه مردان فلسطنی هستیم که توسط نیروهای اسرائیل به اسارت گرفته شده‌اند.

بی‌تردید، می‌توان پس از پایان جنگ‌ها و به‌تدریج ساختمان‌ها، جاده‌ها و شهرهای تخریب‌شده را دوباره بازساخت. اما این بدن‌ها هستند که درد، درهم‌شکسته‌شدن و امحا را به تمامی تجربه می‌کنند و بازسازی آن‌ها اغلب امکان‌ناپذیر است. بدن‌ها بازتاب‌دهنده حقیقی تجربه جنگند و در بازی قدرت به نماد اصلی آنچه روی داده تبدیل می‌شوند. برای نمونه، در دل جنگ بدن دشمن به پایین‌ترین مرتبۀ حیوان‌بودگی، توده‌ای گوشت اضافی و به تعبیر آگامبن، هوموساکری تقلیل پیدا می‌کند که می‌توان بی‌هیچ بازخواستی آن را قربانی کرد. قدرت‌ها همیشه با بدن‌ها درگیرند، چرا که بدنها اصلی‌ترین مؤلفه‌ تشکیل‌دهنده‌ یک همبودگی انسانی و تجسم‌بخش مختصات واقعی یک ساختار اجتماعی‌اند. فی‌المثل، بدن زنان در طول تاریخ از سوی ادیان، مردسالاری، سرمایه‌داری و ارزش‌ها، قواعد و قوانین آن‌ها تحت کنترل و مورد خشونت واقع شده‌اند، امری که شکل بارز آن را در جنگ‌ها می‌توان دید. گویی بدن، بخصوص بدن زنان، خود به میدان نبرد بدل می‌شود.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2211/

@harasswatch
Forwarded from بيدارزنى
🟣 وخامت سلامت عاطفه رنگریز در پی اعزام مجدد به اداره اطلاعات سمنان

#عاطفه_رنگریز، فعال حقوق زنان محبوس در زندان شاهرود، طی هفته جاری مجددا به اداره اطلاعات سمنانْ منتقل و‌ پس از گذران مراحل بازجویی، به بند عمومی زندان سمنان بازگردانده شد.

⚪️ طی این مدت، در پی فشارهای ناشی از بازجویی، وی در سه نوبت دچار عارضه‌ی قلبی شد اما از اعزام به بیمارستان او جلوگیری به‌عمل آمده است. این عارضه تنها با حضور یک پزشک در اداره اطلاعات سمنان، مورد پیگیری قرار گرفته است.

در تاریخ سوم مهرماه، علی‌رغم ابلاغ قرار وثیقه‌ی یک میلیاردی و تودیع آن توسط خانواده، با آزادی عاطفه رنگریز مخالفت شد. بنا به صحبت‌های بازپرس حاضر در دادسرای عمومی و انقلاب شاهرود: «اداره اطلاعات نیازمند بازجویی‌های بیشتر است و آزادی به قید وثیقه میسر نیست».


بیش از یک ماه از بازداشت این فعال حقوق زنان می‌گذرد و کماکان از وضعیت آزادی او اطلاعی در دست نیست.

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
🔹نگاهی به کتاب «احیای یک ملت» در گفتگو با لرنا اکمکچی‌اغلو

🔹قربانیان فاجعه بارمی‌گردند


تهیه و ترجمه: سوما نگهداری‌نیا

۳۰ اکتبر ١٩١٨ است، تعداد زیادی زن و کودک بی‌خانمان‌شده که بازماندۀ یک نسل‌کشی بزرگ‌اند پس از آتش‌بس موندروس فرصت این را پیدا می‌کنند تا به خانه‌هایشان بازگردند، بازمانده‌ها که حالا در جامعه به خائنین معروف‌اند نه سرپرستی دارند تا از آنها مراقبت کند و نه کسی حاضر است به آنها کار بدهد تا بتوانند روزگارشان را بگذرانند. از طرف دیگر گروهی سعی دارند با واگذاری سرپرستی این زنان و کودکان، هویت دینی و زبانی‌شان را از آنها بگیرند. علاوه بر تمام اینها بعد از کشتار جمعی، حالا بار احیا و افزایش جمعیتی که بیش از نیمی از آن از بین رفته نیز بر عهدۀ این بازماندگان است. در کشاکش این هرج‌و‌مرج‌هاست که گروهی از زنان و مادران ابتکار عمل را در دست می‌گیرند تا به روایت بازمانده‌ها شکل بدهند. آنها از این طریق می‌خواهند به جامعه یادآور شوند که «ما به‌رغم همه‌چیز ماندیم و خواهیم ماند.»

کتاب احیای یک ملت به روایت بازسازی ارمنی‌بودن و زن‌بودن در بطن جامعه‌ای جنسیت‌زده می‌پردازد و نویسنده این کار را از طریق ردیابی فعالیت‌های زنان کنشگر ارمنی در بازۀ زمانی صدساله و در سرزمین‌های عثمانی-ترکیه پی‌ می‌گیرد. برای این‌کار نویسنده به جستجوی اسناد و مدارک تاریخی مفقود و حذف‌شده از آرشیوهای آکادمیک و دولتی این دوره می‌پردازد و با تکمیل و ترجمۀ آنها نشان می‌دهد که این زنان چطور در اوایل دهۀ ١٨٦٠ با فعالیت‌های مترقی همچون افتتاح مدارس دخترانه و تاسیس انجمن‌هایی برای زنان، به میدان مبارزات مدرن زنانه وارد شدند و در ادامه به‌رغم پشت‌سرگذاشتن یک نسل‌کشی و اتفاقات متاثر از جنگ‌های جهانی در سرزمین‌شان که حالا هویت آنها را نیز انکار می‌کرد، از طریق انتشار مطبوعات، سخنرانی و برگزاری راهپیمایی‌های اعتراضی خواستار برابری کامل سیاسی شدند. هرچند پایان به غایت تلخی که برای این زنان رقم می‌خورد در انتهای کتاب خواننده را متاثر می‌کند، بااین‌حال روند کتاب به‌خوبی نشان می‌دهد که تاریخ گواهی است بر اینکه در کشاکش این هویت‌خواهی، زنان ارمنی حذف و خاموش نشدند.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2212/

@harasswatch
🔴 استمرا سرکوب دانشجویان

#ریحانه_معروف دبیر سابق شورای صنفی دانشکده‌ی علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران و دانشجوی جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، که در رأی بدوی کمیته انضباطی به «دو ترم محرومیت از تحصیل با احتساب در سنوات» محکوم شده بود در کمینه تجدیدنظر حکم او به یک نیمسال محرومیت قطعی از تحصیل کاهش داده شد و پرونده دیگر ایشان با رای بدوی «یک نیمسال محرومیت از تحصیل»، به «توبیخ با درج در پرونده» تقلیل پیدا کرد.
اما در کمال تعجب در روزهای اخیر حراست دانشگاه تهران به ایشان اجازه ورود به دانشگاه را نداده است.

اما در آخرین احضار، دانشگاه بابت شرکت در جلسه‌ دفاع پایان‌نامه یک دانشجوی دیگر برای وی کمیته‌ی انضباطی جدیدی با اتهام «شرکت در جلسه غیر قانونی و کشف حجاب» برگزار کرده‌است و در حالی که شرکت در یک جلسه دفاع صرفا بعنوان یکی از مدعوین رویه‌ای معمول در جامعه دانشگاهی است، در جلسه‌ی شورای بدوی ایشان با لحنی تند و غرض‌ورزانه به اشد مجازات تهدید شده‌ است.

#سرکوب_فراگیر
#دانشگاه_تهران
5⃣1⃣6⃣0⃣
🆔 @senfi_uni_iran
ديد‌بان آزار
Photo
🔹عاطفه رنگریز اعتصاب غذا کرد

#عاطفه_رنگریز در اعتراض به بلاتکلیفی و صدور و فسخ چندباره قرار وثیقه در پرونده خود، از امروز صبح اعتصاب غذا کرده است.

عاطفه رنگریز، پژوهشگر و فعال حقوق زنان از روز ۱۹ شهریورماه ۱۴۰۱ در بازداشت موقت به سر می‌برد. تاکنون سه بار به خانواده او وعده داده شده که با تامین وثیقه فرزندشان آزاد خواهد شد، اما او همچنان در زندان شاهرود محبوس است.

عاطفه مهرماه سال ۹۸ نیز در اعتراض به روند غیرقانونی پرونده خود دست به اعتصاب غذا زده بود. او از جمله ۳۵ نفری بود که در تجمع روز جهانی کارگر سال ۹۸ در برابر مجلس شورای اسلامی دستگیر شدند. عاطفه در نامه اعلام اعتصاب غذای خود نوشته بود:

«بدن خود را سلاحی می‌کنم در برابر این همه بی‌عدالتی که بر ما گذشت و می‌گذرد و اعتصاب غذای خود را در اعتراض به عدم پذیرش غیرقانونی وثیقه‌ای که تاکنون پنج بار با در بسته و دیوارها روبرو شد و همچنین صدور احکام ناعادلانه و نگهداری غیرقانونی در زندان قرچک اعلام می‌کنم. نیک آگاهم که جان من برای آنان‌که به بازی‌اش گرفته‌اند ارزش محافظت ندارد، و این رنج را برای شکستن این دیوار سکوت که قتل خاموش جامعه‌ مدنی و صدای حق‌طلبی ما است، تحمل می‌کنم. از این رو، نوشته‌ام را با دو کلمه تمام می‌کنم که پژواک آن در سرتاسر تاریخ ما فرودستان پیچیده است: "یا مرگ یا آزادی".»

#عاطفه_رنگریز
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#اعتصاب_غذا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹تولد نیلوفر حامدی است

وقتی دنیا باز روی وحشی‌اش را عیان کرده، وقتی پایه‌های هرآنچه روشن و نیک است زیر پایمان می‌لرزند، وقتی بیم آن داریم که سقف رویاها و فرداها بر سرمان آوار شود، نوشتن از شما چه دشوار است. با هر رخداد، حادثه، فاجعه، جای خالی شما باز و باز همچون حفره‌ای پرنشدنی در نظر رژه می‌رود.

از سالگرد قتل ژینا گذشته‌ایم و حالا آرمیتا را روی تخت بیمارستان داریم؛ #آرمیتا_گراوند جوان، آرمیتا گراوند نوجوان، که تمام زندگی‌اش پیش رویش بود و حالا نمی‌دانیم دیگر زندگی‌ای در انتظارش هست یا نیست. مگر خیال می‌کردیم تاریخ اینقدر زود تکرار شود و شما هنوز نباشید؟

اینجا هر آن جای سرِ پرشور شما خالیست، جای خشمِ به‌وقت و صدای بلندتان. هرقدر هم که واقعه‌ها و مرگ‌ها از چپ و راست بر صورتمان سیلی بزنند مگر می‌توان از یاد شما کاست؟

تولدت مبارک #نیلوفر_حامدی

#ژینا_امینی
#الهه_نیلوفر
#الهه_محمدی
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
ديد‌بان آزار
Photo
🔹رای پرونده #الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران صادر شد:

براساس رای صادره، الهه محمدی به اتهام همکاری با دولت متخاصم آمریکا، به تحمل ۶ سال حبس، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور ۵ سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به تحمل یک سال حبس محکوم شد. (در مجموع‌ ۱۲ سال)

نیلوفر حامدی نیز به اتهام همکاری با دولت متخاصم آمریکا به تحمل ۷ سال حبس، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور ۵ سال حبس و به اتهام  فعالیت تبلیغی علیه نظام به تحمل یک سال حبس محکوم گردید. (در مجموع ۱۳ سال)

هر دو روزنامه‌نگار به استناد بندهای پ، ح و ذ ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، به عنوان مجازات تکمیلی به مدت ۲ سال از عضویت در احزاب، گروه‌ها، دسته‌جات سیاسی و فعالیت در فضای مجازی، رسانه‌ها و مطبوعات محروم شدند.

درصورت تایید حکم از سوی دادگاه تجدید نظر، الهه و‌ نیلوفر مجازات اشد (۶ سال حبس برای الهه محمدی و ۷ سال حبس برای نیلوفر حامدی) را تحمل خواهند کرد.

سعید پارسایی همسر الهه محمدی در صفحه توییتر خود در واکنش به این حکم نوشته: «شرم بر شما ظالمان، برای آنچه بر شرافت و انسانیت روا می‌دارید»

#الهه_محمدی
#نیلوفر_حامدی
#زن_زندگی_آزادی
#الهه_محمدی
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹ترجمۀ فصلی از کتاب السا دورلن، فیلسوف فرانسوی

🔹دفاع از خود؛ پدیدارشناسی خشونت


مترجمان: سبا معمار و آیدا ذ.

سبا معمار: پدیدارشناسی طعمه بخشی از کتاب «دفاع از خود: پدیدارشناسی خشونت» نوشتۀ السا دورلن است که خشونت و دفاع-از-خود را از منظری فمینیستی به پرسش می‌کشد. این بخش از کتاب، تجربۀ زیستن در خشونت، تجربۀ دائما طعمه‌بودن و تغییر شیوۀ خشونت‌ورزی را واشکافی می‌کند و فهم عمومی از خشونت-پرهیزی، به‌خصوص فهمی را که غالبا به فمینیسم نسبت داده می‌شود به چالش می‌کشد. دورلن شیوه‌هایی از دفاع-از-خود را به بحث می‌گذارد که زنان به مرور و در روند اجتماعی‌شدن برای حفظ خود می‌آموزند و به کار می‌برند، شیوه‌هایی که در اصل نه بر مبنای حفظ خود با «مبارزه‌کردن» که بر مبنای حفظ خود با «مبارزه‌نکردن» پیش می‌روند و از این طریق، اگر هم به بهبود شرایط نمی‌انجامند لااقل «تحمل» و «زنده‌مانی» را ممکن می‌کنند. سکوت، انکار، تظاهر، اعتماد‌نکردن به تجربه‌های خود و تردید در درستی برداشت‌ها، احساسات، عواطف و ادراکات، همگی راه‌هایی هستند که زنان در پیش می‌گیرند تا با خشونت کنار بیایند.

فکر می‌کنم خواندن این بخش از جهتی به درک بهتر موقعیت جنگی کنونی کمک کند و ما را به اندیشیدنی وادارد که همواره از آن گریخته‌ایم: اندیشه‌ای بر معنا و حدود خشونت‌پرهیزی. جودیت باتلر در پیام سفت‌و‌سخت و محکمی، بروز هرگونه خشونت از سوی حماس را محکوم کرده‌ است. باتلر «خشونت را بی هیچ ‌قیدوشرطی» رد می‌کند و پرسش دورلن به همین پیام‌های سفت‌وسخت ارجاع می‌دهد و پرسیدن آن‌چه نمی‌توانیم بپرسیم را ممکن می‌کند: آیا تاکید بر خشونت‌پرهیزی بدون ارائۀ بازتعریفی فمینیستی از آن، کمی سهل‌انگارانه و یک‌جانبه‌گرا نیست؟ آیا حقیقتا «مبارزه‌نکردن» با خشونت را می‌توان خشونت‌پرهیزی تعریف کرد؟ زندگی‌کردن مانند یک طعمه، زندگی‌کردنِ کیست؟ دائما حواس‌جمع‌بودن، دائما نگران «چه بر سرم خواهد آمد» بودن، دائما نگران «اقدامات و تعرضات دیگران» بودن، نگرانی‌هایی مربوط به کیست؟ در هنگام وقوع خشونت، چه کسی از امتیازات و چه کسی از زندگی و آزادی‌‌‌اش دفاع می‌کند؟ دفاع-از-خود برای چه کسی یک انتخاب و برای چه کسی یک ضرورت است؟ دورلن همچنین در ادامۀ کتاب به شکلی از اخلاقیات مراقبتی اشاره می‌کند که عمدتا از نظر پنهان می‌ماند. مراقبت کثیف یا مراقبت منفی، که طعمه را در دفاع از خود به شکارچی بدل می‌کند، دست‌هایش را آلوده می‌کند چراکه هرچه برای حفاظت از زندگی و آزادی‌اش «مودبانه» خواهش کرده است، فایده‌ای نداشته و جز با دست‌بردن به خشونت نمی‌توانسته خود را حفظ کند.

نقاشی: جودیت هولوفرنس را سر می‌برد، اثر کاراواجو

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2213/

@harasswatch
🔹علیه مستند دروغین «خبرچین»

🔹 خویش من است آب و گل سرخ/ خویش من است سرو و آزادی

نویسنده: نسترن صارمی


شعف صدای الهه در گوشم زنگ می­‌زند. در خواب و بیداری، برق نگاه نیلوفر، در خواب و بیداری. سال­‌هاست که می­‌دانم این دو روزنامه­‌نگار متعهد، این دو زن خوشفکر، چه کارهای دقیق و درستی را پی گرفته­‌اند. اما روان و عواطف آدمی طور دیگری عمل می­‌کند. جایی قلبت از جا کنده می­‌شود، که چیزی درون تو را، عاطفه و شعفت را لمس کرده باشد. جایی میان جان و تن. شنیدن صدای مکالمات الهه با خواهران هم­‌سرنوشت­‌اش برای من چنین لحظه­‌ای بود. لحظه­‌ای که الهه را در قلبم برای همیشه حک کرد.

یادم آورد که از «کردستان تا تهران»، این زنان بودند که طنین ژن.زن، ژیان.زندگی، ئازادی.آزادی را به سرودی بزرگ تبدیل کردند. یادم می­‌آورد که برخلاف ادعای حاکمان و مدعیان مخالف­شان، این زنان شجاع بودند که به حق­‌خواهی از تاریخ بلند ستم بر تن و زندگی و خیال­شان به خیابان آمده­ بودند، مستقل و بر فراز دعاوی حقیر مردسالارانه که جز شهوت قدرت چیز دیگری نمی­‌شناسد. سرودی را دم گرفته بودند که علیه مرگ بود و تاریکی و بند و ستم. الهه جان، صدایت یادم می­‌آورد که از «مشروطه تا امروز»، این «انجمن­‌های زنان» بوده­‌اند که صدای راستین زنان این سرزمین بوده­‌اند، بر فراز فرمان­‌های بزرگ و میل دولت­‌های مردانه. بله؛ انجمن، این واژه­‌ای که بیش از یک قرن است طنین مدنیت در برابر عصبیت را در این سرزمین معنا می­‌کند. عصبیتی سراسر مردانه که تن­، جان و زمین، و اگر دقیق­‌تر بگوییم، نیروهای حیاتی سرزمینی که بر آن ایستاده­‌ایم را به بند کشیده است: از آب و درخت، تا نانی که می­‌خوریم، تا تن زنان و زبان و بیانِ آزادانه تخیل جامعه. عصبیتی که هربار از توانِ بلند اراده مردمانش برای بازپس‌گیری زندگی می­‌هراسد، دست به دامان جنگ و قتل و کشتار می­‌شود. تا به خیالش زمان و تاریخ را مسخر سبعیتی کند که جایی برای فریادهای حق‌خواهانه مردمان باقی نخواهد گذاشت.

به صدای الهه گوش می­‌کنم و می­‌دانم آن طنین شعفناک، همه آن چیزی است که باید از دنیای سراسر تباهی که برای­مان ساخته­‌اید پس می‌گرفتیم. و گرفتیم و خواهیم گرفت. از سقز تا تهران، از رشت تا زاهدان، این صداهای متکثر، مستقل، آزاده و پوینده، همه آن چیزی است که با امیدش شب­‌ها در بستر نومیدی­مان، خیال فردا را صیقل می­‌دهیم. #الهه_نیلوفر ، محکمه وجدان عمومی ایرانیان رأی به سرافرازی شما داده است. ما را از دروغ­‌ها و ادعاهای­تان باکی نیست. که می­‌دانیم نه شما، نه هیچ عصبیت مردانه­ دیگری در هیچ کجای این دنیا، به رویاها و همبستگی ما دستبرد نمی­‌تواند بزند.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2214/

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Video
۱۰۰ هزار زن در اعتصاب

در کشوری با جمعیت ۳۷۲ هزار نفر، روز گذشته ۱۰۰ هزار نفر از زنان و افراد نا‌‌ن‌باینری اعتصاب کردند، از کار دست کشیدند و برای دستمزد برابر، برابری جنسیتی در عرصه اشتغال و علیه خشونت جنسی و جنسیتی به خیابان آمدند. این اعتصاب مورد حمایت بزرگ‌ترین فدراسیون اتحادیه‌های بخش دولتی و همچنین انجمن پرستاران ایسلندی و اتحادیه‌ انجمن‌های زنان ایسلندی بوده است.

با شعار «یک روز مرخصی زنان»، اتحادیه‌های کارگری فراخوان اعتصاب دادند و از زنان و افراد نان‌باینری خواستند که در این روز از انجام هرگونه کار دستمزدی و غیردستمزدی امتناع کنند، از جمله از کار خانگی و مراقبت از کودکان و دیگر کارهای مراقبتی. ۲۴ ساعت هتل‌ها کثیف مانند، محیط‌های کاری درمانده شدند، حمل‌ونقل عمومی مختل و ایسلند زمین‌گیر شد تا همه بدانند حتی در کشوری که کمترین شکاف جنسیتی را دارد هنوز تا برابری فاصله است.

یکی از زنان شرکت‌کننده در اعتصاب نوشته است: «عده‌ای ما را زنان طبقه متوسط بی‌چشم‌ورو خطاب می‌کنند.‌ اما در تظاهرات به سخنرانی زنان الهام‌بخش که گوش می‌دادم گریه‌ام گرفت، ناگهان همه‌چیز به ذهنم هجوم آورد. چون از عمق وجود دغدغه‌ها و مصائب زنان کم‌برخوردار‌تر از خودم را حس کردم، زنانی که در نقاط مختلف این جهان آشوب‌زده زندگی می‌کنند. آن‌هم وقتی در ایسلند که رتبه یک برابری جنسیتی را دارد هنوز زن‌بودن با خشونت جنسی، دستمزد نابرابر، زن‌ستیزی و خودناباوری همراه است.»

@harasswatch
2024/09/22 03:33:47
Back to Top
HTML Embed Code: