Telegram Web Link
Forwarded from بيدارزنى
🟣 پوسترهای ارسالی در حمایت از فعالان حقوق زنان و‌ دیگر فعالان مدنیِ ساکن استان گیلان

از روز ۲۵ مردادماه، تعداد کثیری از فعالان حقوق زنان و دیگر فعالان مدنی ساکن استان گیلان شامل جلوه جواهری، فروغ سمیع‌نیا، متین یزدانی، یاسمین حشدری، زهرا دادرس، زهره دادرس، آزاده چاووشیان و سارا جهانی، همراه با هومن طاهری با حمله‌ی ماموران امنیتی در منازل شخصی خود در شهرهای رشت، انزلی، لاهیجان و فومن بازداشت شدند. این فعالان کماکان در بازداشت نیروهای امنیتی به‌سر می‌برند.

#ژن_ژیان_ئازادی

@bidarzani
🔰بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه بهشتی در اعتراض به پاکسازی دانشگاه‌ها

⭕️ استادانِ سفارشی و فردای تهی از اندیشه

«هیچ فکر فردای بدون ما را کرده‌اید؟ فردایِ  تهی از اندیشه و فریاد دادخواهی چگونه خواهد بود؟»

◽️۹ آبان ماه ۱۴۰۱ بود که این جملات از زبان دانشجویی در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) به گوشِ هزاران دانشجوی دیگر رسید. آن زمان که در اعتراض به ممنوع‌الورودی و بازداشت هم‌رزمان‌مان به واسطه انسان بودن حکمِ جهاد امضا کردیم، شاید فکرش را نمی‌کردیم که روزی چنین حکومت‌ناپذیر شویم که دانشگاه، ما را از دیوارهای امنش بیرون کند و یا اساتیدِ باارزشمان در سراسر کشور به بهانه‌ی «غیرخودی» بودن اخراج شوند. آن‌ها فکر فردایِ بدون ما را کرده بودند؛ کلاس‌هایی بدون اساتیدی چون مهدی خویی، محسن برهانی، رهام افغانی و... اما دریغ که نفهمیدند ما نیز هر دقیقه و ثانیه به فردای بدون آن‌ها فکر می‌کنیم. روزی جاودانه که دانشگاه برای دانشجویان، بهشتی روی زمین می‌شود. بهشتی که شیاطینِ سفارشی را به آن راهی نیست تا به اسم آموزش، دانشجو را در کرسی درس بازجویی کنند یا صلاحیت علمی آنان را به بهانه‌های واهی نادیده بگیرند.

◽️در آن روزِ جاودانه، علوم انسانی دوباره بال و پر می‌گیرد، به پرواز در آمده و رویِ شانه‌ی زنی در کلاس درسی می‌نشیند که استادی به نام «اسحاق سلطانی» در آن نیست تا با تذکر حجاب در ایمیل درسی، آن تن را به اسارت آلوده کند. آن روز دیگر جایی برای امام‌صادقی‌هایی چون سلطانی یا علیرضا میرکمالی در دانشگاه نیست تا دروس اساتید روشنفکر را به‌واسطه امام صادقی بودن بدزدند و بندِ اتصال جمهوری اسلامی بالاخره از دانشگاه بریده می‌شود.

◽️حکومت دیگر «جمیله‌ علم‌الهدی»‌ها را در بدنه دانشگاه ندارد تا به آنان سفارش دهد و منتظر باشد که برایش بنویسند. افرادی مانند او با سطحِ سواد ناچیزشان به دره سقوط کرده و نمی‌توانند القابی چون پژوهشگر برگزیده را به واسطه مدحِ حاکمیت بدزدند. «روح‌الله طالبی‌»‌ها از دانشگاه خداحافظی اجباری کرده و دیگر نمی‌توانند برگه‌ای از زیر دست دانشجویی بکشند یا درباره دانشجویان بازداشتی سناریو‌سازی‌های واهی کنند. «حسین صمصامی‌»ها یا «محمودرضا آقامیری‌»ها نیستند تا به واسطه اصل و نسب خود صندلی ریاست یک دانشگاه یا دانشکده را تصاحب کنند.

◽️در روزِ جاودانی، ما جشنِ آزادی دانشگاه را می‌گیریم. جایی که محفلی است برای آزاداندیشی و آزادی بیان؛ آن روز بیرونِ دانشگاه یا داخل آن، فریاد روشنفکری ما ترسی به دل حاکمیتِ تمامیت‌خواه خواهد انداخت تا سایه‌ی سنگین خود را بالاخره از این محفل دور کند. کسی نمی‌تواند پیش‌بینی کند چند روز یا چند ماه دیگر دانشگاه حصارهای خود را در مقابل‌مان بلند و بلندتر می‌کند اما استاد و دانشجو روزی درکنار هم حصارها را شکسته و این نهاد مدنی را از چنگالِ حاکمیت رها می‌کنند.

🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
ديد‌بان آزار
Photo
🔹بهاره هدایت با انتشار یک نامه دست به اعتصاب غذا زد

متن نامه:

در آستانه سالگرد قتل «دختر ایران» مهسا (ژینا) امینی، قاتلانش دست به سرکوب مضاعف زده‌اند تا نام اویی را که «اسم رمز ما» شد از خاطرمان و از وجدانمان بزدایند. چه آنکه خیال می‌کنند نام آزادی زدودنی‌ست و سودای به بند کشیدن وجدان‌ها محقق شدنی.
وجدان اندوخته اخلاقی ماست که خودمان و نسبت‌مان با جهان را داوری می‌کند. و حکومت توتالیتر همواره تلاش می‌کند تا این داوری و آن نسبت را چنان دستکاری و مخدوش کند که جهان وارونه‌ای را که آفریده است، عادی جلوه دهد. عادی جلوه دهد که صدها و هزاران جوان این مرز و بوم را به خاک و خون کشیده به جرم رقصیدن همچون جواد روحی و خدانور، به جرم وجدان بیدار همچون نیکا و سارینا. عادی جلوه دهد که دانشگاه را از دانشجو گرفته تا استاد قلع و قمع کرده و عادی جلوه دهد که در آستانه سالگرد مهسا خانواده‌های داغدار را زیر ضرب بی‌امان سرکوب گرفته است.

در اینجا پشت دیوارهای زندان اوین نیز، ناحقیقتی که حاکمیت تمامیت‌خواه رقم زده و می‌خواهد عادی جلوه‌اش دهد، پیش چشم ما جاری‌ست؛ ناحقیقت همکاری با دولت‌های متخاصم برای فعالان محیط‌زیست، سپیده کاشانی و نیلوفر بیانی، این دو تنی که صرف حضورشان در بند، ترجمه دردمندانه‌ای‌ست از وجدان‌های لگدمال‌شده‌ ما. ناحقیقت فعالیت تشکیلاتی برای فریبا کمال‌آبادی و مهوش شهریاری، اینانی که روز به روزِ گذران عمرشان در زندان معادل فرسایش وجدان‌های ماست. ناحقیقت توهین به خامنه‌ای برای سپیده قلیان، این جانِ عزیز به بند نیامدنی. ناحقیقت اشاعه فحشا برای ده‌ها زنی که با بدن‌های لگدکوب طی چند ماه اخیر به اوین آمدند، و ناحقیقت‌های بیشمار برای ده‌ها هم‌بند و هم‌زندانی دیگر.

در این میان ناحقیقتی که بر گرده وجدان جمعی ما- شاید به سبب نزدیکی وقایع- سنگینی می‌کند، اتهام همکاری با دولت‌های خارجی برای نیلوفر حامدی و الهه محمدی است. از این دو بسیار گفته و نوشته‌اند، به حق. اما آنچه که من می‌بینم، فارغ از اشخاص و عناوین، تلاش‌های حرامیان است برای به بند کشیدن و به قفس درآوردن همان وجدانی‌ که این دو تن به تاسی از آن، ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ وظیفه روزنامه‌نگاری خود را تماما به انجام رساندند. و این وجدان بیدار جمعی‌ست که تا به امروز به محاکمه کشیده شده و در آن سوی میز محکمه، محاکمه‌کنندگان که همان قاتلانند، نشسته‌اند.‌ با این وارونگی‌های مهیب چه باید کرد جز محافظت از وجدان؟

من به تبعیت از آن وجدان و برای محافظت از آن، برای آزادی الهه و نیلوفر به عنوان نمادهایی از جنبش سربلند زن، زندگی، آزادی، در اعتراض به کشتن جواد روحی در زندان، و در حمایت از یکسال مقاومت بی‌امان زنان آزادیخواه کشورم، از عصر روز پنجشنبه ۹ شهریور دست به اعتصاب غذا می‌زنم. باشد که  این ادای سهم کوچکی باشد بر آستان آزادی ایران؛ این سرزمین خسته از استبداد.

بهاره هدایت
زندان اوین
ديد‌بان آزار
Photo
🔹نازیلا معروفیان در بند زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده است.

#نازیلا_معروفیان، خبرنگار اهل سقز، روز هشتم‌ شهریور برای چهارمین‌بار در طی یک سال اخیر بازداشت شد. این بازداشت پس از حمایت او از #مهدی_یراحی و انتشار تصویری از #کوثر_افتخاری از آسیب‌دیدگان چشمی خیزش ژینا رخ داد، درحالیکه تنها چند روز از آزادی او به قید وثیقه می‌گذشت.

اولین بازداشت نازیلا در تاریخ ۸ آبان سال گذشته و به‌دلیل انتشار مصاحبه‌ای با پدر #ژینا_امینی صورت گرفته بود. بازداشت‌ بعدی به‌دلیل توییت‌های اعتراضی و انتشار عکس بی‌حجاب در فضای عمومی رخ داد که بابت این پرونده به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی افشاری به یک سال حبس تعزیری و پرداخت ۱۵ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شده است.

گفته می‌شود بازداشت اخیر او با ضرب‌وشتم و خشونت شدید همراه بوده است. بر اساس گزارش‌ها، جراحات او به حدی بوده که او روز پنج‌شنبه برای چند ساعت از زندان اوین به بیمارستانی در تهران منتقل و مجددا به بند زنان بازگردانده شد.

او از روز جمعه ۱۰ شهریور دست به اعتصاب غذا زده و در نامه‌ای به مسئولین زندان، خواسته‌هایش را آزادی بی‌قید و شرط خود و مجازات مامورانی اعلام کرده که در زمان بازداشت او را مورد ضرب‌و‌شتم قرار دادند.

#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
Forwarded from زاگاه
🔸گفتگوی اختصاصی با ورونیکا کروس، مدیر سازمان لس لیبرس و کنشگر حوزه سقط جنین در مکزیک

🟤راهکارهایی در راستای کمک به زنان در ایران و منطقه برای دسترسی به حق سقط جنین


✍️تهیه: فاطمه حسین‌زاده


🔸زاگاه- وقتی مجریان قانون از انجام وظیفه خود سر باز می‌زنند و حتی زن ها را به‌دلیل سقط‌جنین زندانی می‌کنند، چه باید کرد؟ پاسخ فعالان و وکلای زن سازمان Las Libres (زنان آزاد) در ایالت گواناخواتوی مکزیک به این سوال، سال‌ها تلاش و مبارزه برای اثبات بی‌گناهی ۹ زن زندانی محکوم به ۲۵ تا ۳۰ سال حبس بود که به رهایی آنها ختم شد؛ برگ سبزی در دفتر جنبش فمینیستی مکزیک. گوستاوو مونتانیا سینماگر کلمبیایی این داستان را در مستندی دیدنی به تصویر کشیده است.

🔸در‌حال‌حاضر لس لیبرس یکی از شناخته‌شده‌ترین سازمان‌های فمینیستی فعال در حوزه حق سقط‌جنین در سطح جهان است که علاوه‌بر مکزیک، با گروه‌های فمینیستی در سایر کشورها نیز همکاری می‌کند. تابستان ۱۴۰۱ به دعوت زاگاه به گفتگو با ورونیکا کروس مدیر و از موسسین این سازمان نشستم. با برخاستن جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سرزمین مادری، تکمیل مقاله تا به امروز به تاخیر افتاد. آنچه می‌خوانید، آتش سر برآورده از خاکستر سال گذشته با امید به‌ پیشبرد وضعیت حقوق زنان در ایران و منطقه است.

🔸در دهه ۷۰ میلادی، هم‌زمان با موج دوم فمینیستی در مکزیک، سقط‌جنین در سراسر کشور به‌عنوان جرم شناخته می‌شد و تنها در چند مورد استثنا مانند خطر جان مادر یا تجاوز منع قانونی وجود نداشت. در این دوران اولین زمزمه‌های مطالبات فمینیستی نسبت به حق سقط‌جنین، به‌خصوص بحث جرم‌زدایی از آن آغاز شد که دهه‌ها به طول انجامید. در سال‌های پایانی دهه ۹۰، تشکل‌های فمینیستی متمرکز بر حق فرزندآوری بدون اجبار (maternidad voluntaria) و دسترسی به قرص‌های جلوگیری از بارداری شکل گرفتند. همزمان برخی فمینیست‌ها تمرکز فعالیت خود را بر کمک به قربانیان تجاوز برای دسترسی به خدمات درمانی سقط‌جنین گذاشتند که سازمان لس لیبرس دقیقا در همین فضا و دوره شکل گرفت.

🔸لس لیبرس یک نمونه از شبکه‌های همراهی موجود در مکزیک  است که تاکنون به هزاران نفر حمایت و خدمات سقط‌جنین ارائه کرده است. شبکه همراهی یا acompañamiento شبکه‌ای از افراد است که به دختران و زنانی که قصد سقط‌‌جنین دارند خدمات رایگان متعددی از جمله مشاوره پزشکی یا روانشناسی، دارو، حمایت عاطفی و غیره ارائه می‌دهند. این خدمات مبتنی بر کنشگری مستقل و جامعه‌محور و عاری از هرگونه انگ، قضاوت و خشونتند. شواهد نشان می‌دهد که سقط‌‌جنین با قرص از طریق شبکه‌های همراهی بسیار ایمن و موثر است. کسانی که افراد را همراهی می‌کنند از قبل آموزش‌های لازم را دیده و داروهای موردتایید سازمان بهداشت جهانی (قرص میزوپروستول تحت نام تجاری سیتوتک Cytotec) را ارائه می‌دهند. شبکه‌های همراهی فعال در مکزیک همواره در حال همکاری با سایر کشورهای آمریکای لاتین هستند، اما لس لیبرس در سالهای اخیر به طور مشخص مشغول کمک دختران و زنان در کشورهای امریکای مرکزی، اروپا و به ویژه ایالات متحده است.

#زاگاه

@zaagaah

🔻بخش اول این گفتگو را بطور کامل در لینک زیر بخوانید.

https://zaagaah.com/himr
گفتگو با ورونیکا کروس (بخش اول)
zaagaah
🔹️نسخه صوتی بخش اول گفتگو با ورونیکا کروس، مدیر سازمان لس‌لیبرس و کنشگر سقط جنین در مکزیک

🆔️@zaagaah
ديد‌بان آزار
Photo
🔹برای سروناز احمدی و دل پریشانش که در ساعات بی‌خبری هزار راه رفته است

نویسنده: ناشناس

روز گذشته #کامیار_فکور و #جعفر_ابراهیمی بدون اطلاع قبلی و به‌طور غیرمنتظره و‌غیرقانونی به زندان قزلحصار کرج منتقل شده‌اند و پس از این اتفتاق تلفن‌های بند ۴ زندان اوین جهت ممانعت از اطلاع‌رسانی توسط دیگر زندانیان قطع شده است.

کامیار فکور همسر #سروناز_احمدی است که خود در حال سپری‌کردن حکم سه سال و شش ماه حبس خود در بند زنان زندان اوین است. کسانی که زندان را تجربه کرده‌اند به‌خوبی می‌دانند یار و معشوق عموما چه تاثیر انکارناپذیری در مقاومت و دوام‌آوری فرد زندانی دارد. تردیدی نیست که از زنانی مقاوم و مبارز حرف می‌زنیم که همگی به ایستادگی و شجاعت می‌شناسیمشان (و البته این موضوع برای مردان زندانی هم صادق است)، اما به‌رسمیت‌شناختن نقاط شکنندگی زندانیان به ما کمک می‌کند که بیشتر به واقعیت حبس و‌ بیم و امیدهایش نزدیک شویم و گستره همدلی خود تا حد امکان پهن‌تر کنیم، تا به‌قول ضیا نبوی بیش‌از‌پیش به سوی «فهمی مبتنی بر زندگی و همبستگی از سیاست» حرکت کنیم.

از دیروز که خبر شوکه‌کننده انتقال بی‌خبر کامیار فکور منتشر شده، در عین نگرانی برای او به حال سروناز هم فکر می‌کنم. دردی را که زندانی در چنین موقعیتی می‌کشد با معیار ارقام و اعداد سال‌های حبس نمی‌توان سنجید. این بی‌قراری‌ها و اضطراب‌ها، فرسنگ‌ها فراتر از مجازات‌های صادرشده است. بر سروناز چه می‌گذرد؟ وزن بی‌خبری از معشوق و بلا‌هایی که در انتظار اوست برای زندانی چه‌قدر است؟ ذهن سروناز در نگرانی تا کجا رفته است؟ به یاد سپیده کاشانی می‌افتم که با اعدام ساختگی همسرش شکنجه‌اش کرده بودند: «حکم اعدام هومن است. همین جا؟ در همین اتاق؟ کی؟ هومن من. هومن مادرش. همان هومنی که وجب‌به‌وجب این خاک را می‌بوید و می‌پرستد و می‌شناسد. باور کرده بودم.»

سروناز در یکی از متن‌هایی که پس از آزادی به قید وثیقه در صفحه اینستاگرامش نوشته بود، از امکان مقاومت در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین گفته بود. او نوشته بود که اتفاقی در صف تلفن همسرش را دیده و بوسه‌ای از راه دور شده مایه قوت قلب و مقاومتش. این دو تنها دو هفته پس از ازدواجشان بازداشت شدند و زندگی مشترکشان تا به‌ امروز خلاصه شده بود در ملاقات‌های زندان اوین. به نظر می‌رسد این زندگی حداقلی هم از آنها ستانده شده است.

برای بسیاری از زندانیان، یار «آزاد» فراتر از دلگرمی، پیوند مهمی است با دنیای خارج از زندان، چرا که او به میانجی عشق می‌تواند اتصال فرد جداافتاده را با مکان‌ها، خاطره‌ها، افراد و عزیزان و .. حفظ کند. اوست که می‌تواند خیال آزادی را زنده نگه دارد(و البته این به این معنی نیست که دیگر اعضای خانواده نمی‌توانند. اینجا صحبتم معطوف به معشوق است). اوست که جزئیات خانه مشترک را یادآوری می‌کند و این خانه امید را در حافظه زندانی و در انتظار او سرپا نگه می‌دارد، اوست که برایش دلنوشته منتشر می‌کند. کدام اثر، کدام متن یا کدام خبر بیش از دلنوشته یک عاشق قابلیت دارد فرد محبوس را برایمان از نام و تصویر، به آشنایی عزیز تبدیل و در خاطرمان ثبت کند؟

زندانیانی چون آنیشا اسداللهی (و کیوان مهتدی) و سروناز احمدی (و کامیار فکور) و سپیده (و هومن جوکار)، نرگس سرداری (و مهدی اعتمادسعید) و احتمالا کسان دیگری که نمی‌شناسیم و نامشان را نمی‌دانیم، هم‌زمان با همسران خود حبس می‌کشند و یا در بازداشتند، کسان دیگری چون سعدا خدیرزاده در کردستان، برای افزایش فشار بر مردان خانواده بازداشت می‌شوند و روابط عاطفی و صمیمانه‌شان، دستمایه آزارواذیت مضاعف قرار می‌گیرد، و این جفایی است مازاد بر رنج زندان. به سروناز فکر می‌کنم و دل پریشانش که در ساعات بی‌خبری هزار راه رفته است.
Forwarded from بيدارزنى
🟣 تداوم بازداشت نرگس سرداری و مهدی اعتماد سعید

صبح روز ۲۵ مردادماه، نرگس سرداری، همسر مهدی اعتمادسعید، بازیگر تئاتر و تسهیلگر مهارت‌های اجتماعی، با هجوم نیروهای امنیتی به منزل شخصی‌شان به همراه دختر خردسالش بازداشت شد.

افرا اعتماد سعید، فرزند خردسال آنها نیز پس از ساعاتی آزاد شد.

۷۸ روز از بازداشت مهدی اعتماد سعید و ۲۰ روز از بازداشت نرگس سرداری می‌گذرد و فرزند آنها بی‌حضور والدین خود، امروز ۳ ساله می‌شود.

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
2024/09/22 23:30:01
Back to Top
HTML Embed Code: