This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مروری تصویری بر مبارزات دختران دانشآموز در خلال خیزش ژینا:
اجرای دستهجمعی ترانه «برای» شروین حاجیپور، دستدردست هم در حیاط مدرسه، آتشزدن مقنعهها در حیاط مدرسه، راهپیمایی در خیابان و چرخاندن مقنعهها، بیرونانداختن مدیر آموزش و پرورش (که برای ساکتکردن دانشآموزان سر رسیده) از مدرسه، تحصن، شعار دادن: «نه روسری نه توسری، آزادی و برابری»، ...
تصاویری که کابوس متحجران و سرکوبگران شد و با مسمومیت و ایجاد رعبوحشت پاک نمیشود، زمینگیر نمیشود. شجاعت، اراده و عزم این تصاویر برای رهاشدن، حتمی و برگشتناپذیر است.
@harasswatch
اجرای دستهجمعی ترانه «برای» شروین حاجیپور، دستدردست هم در حیاط مدرسه، آتشزدن مقنعهها در حیاط مدرسه، راهپیمایی در خیابان و چرخاندن مقنعهها، بیرونانداختن مدیر آموزش و پرورش (که برای ساکتکردن دانشآموزان سر رسیده) از مدرسه، تحصن، شعار دادن: «نه روسری نه توسری، آزادی و برابری»، ...
تصاویری که کابوس متحجران و سرکوبگران شد و با مسمومیت و ایجاد رعبوحشت پاک نمیشود، زمینگیر نمیشود. شجاعت، اراده و عزم این تصاویر برای رهاشدن، حتمی و برگشتناپذیر است.
@harasswatch
🔹مسمومیت زنجیرهای مدارس و تسلط گفتمان امنیت
🔹چه کسی از مدارس دخترانه میترسد؟
نویسنده: صفحه جوانه
در کنار انگیزهها و اهداف آشکار این جنایات، باید به انگیزههای احتمالی دیگر نیز فکر کنیم. وضعیت نگرانکننده، دلهرهآور و مبهم مسمومیتهای زنجیرهای مدارس که سه ماه از آغازش می گذرد، میتواند موقعیت مناسبی برای «مصلحتاندیشیهای تازه» در حوزهی مدیریت مدارس به خصوص مدارس دخترانه باشد. بسیار محتمل است، این وضعیت - ترکیبی از بلند شدن صدای اعتراض دانشآموزان و والدین به ناامن بودن مدارس، آشفتگی و دستپاچگی مدیران مدرسهها، توجه رسانهای و خواست عمومی برای پاسخگویی و دستگیری عاملان این ترور - به مسلط شدن گفتمان امنیت در مدارس دخترانه و عادیسازی آن از طریق اخذ تدابیر امنیتی تازه یا تشدید تدابیر فعلی بیانجامد؛ تدابیری ظاهراً در جهت ارتقای امنیت دانشآموزان اما به واقع برای سرکوب و بازیابی کنترل و اقتدار متزلزل شده در مدارس.
با حاکم کردن فضای ترس، ابهام، تردید و پیشبینیناپذیری از اینکه هدف بعدی کدام مدرسه است و این جنایات تا کجا ادامه خواهد داشت، «راهکارهای» کنترلگرانه و تدابیر نظارتی/مراقبتی در ظاهر برای حفظ امنیت دانشآموزان اما در واقع برای سرکوب و سلب حقوق، آزادی، حریم خصوصی و کرامت انسانی آنها راه خود را هموارتر از گذشته به مدارس باز خواهند کرد. این شیفت گفتمانی با این توجیه که خطری جدی در کمین است، سازوکارهای کنترلی و نظارتی را به اقداماتی «موجه» و «واجب» بدل میکند؛ به گونهای که مقاومت دانشآموز، معلم و والدین در برابر اشکال غیرانسانی و سرکوبگرانهی آن، اگر نه غیرممکن، دشوار شود.
اقداماتی مانند نصب دوربینهای مدار بسته در همهی نقاط مدارس دخترانه حتی در سرویسهای بهداشتی که به گزارش دانشآموزان مدرسه فرزانگان دختایران شهر ساری در ماههای نخست جنبش انجام شد، نمونهای از این از تدابیر است که در موقعیت هراس و اضطرار مطرح و اجرا میشود.
https://harasswatch.com/news/2124/
@harasswatch
🔹چه کسی از مدارس دخترانه میترسد؟
نویسنده: صفحه جوانه
در کنار انگیزهها و اهداف آشکار این جنایات، باید به انگیزههای احتمالی دیگر نیز فکر کنیم. وضعیت نگرانکننده، دلهرهآور و مبهم مسمومیتهای زنجیرهای مدارس که سه ماه از آغازش می گذرد، میتواند موقعیت مناسبی برای «مصلحتاندیشیهای تازه» در حوزهی مدیریت مدارس به خصوص مدارس دخترانه باشد. بسیار محتمل است، این وضعیت - ترکیبی از بلند شدن صدای اعتراض دانشآموزان و والدین به ناامن بودن مدارس، آشفتگی و دستپاچگی مدیران مدرسهها، توجه رسانهای و خواست عمومی برای پاسخگویی و دستگیری عاملان این ترور - به مسلط شدن گفتمان امنیت در مدارس دخترانه و عادیسازی آن از طریق اخذ تدابیر امنیتی تازه یا تشدید تدابیر فعلی بیانجامد؛ تدابیری ظاهراً در جهت ارتقای امنیت دانشآموزان اما به واقع برای سرکوب و بازیابی کنترل و اقتدار متزلزل شده در مدارس.
با حاکم کردن فضای ترس، ابهام، تردید و پیشبینیناپذیری از اینکه هدف بعدی کدام مدرسه است و این جنایات تا کجا ادامه خواهد داشت، «راهکارهای» کنترلگرانه و تدابیر نظارتی/مراقبتی در ظاهر برای حفظ امنیت دانشآموزان اما در واقع برای سرکوب و سلب حقوق، آزادی، حریم خصوصی و کرامت انسانی آنها راه خود را هموارتر از گذشته به مدارس باز خواهند کرد. این شیفت گفتمانی با این توجیه که خطری جدی در کمین است، سازوکارهای کنترلی و نظارتی را به اقداماتی «موجه» و «واجب» بدل میکند؛ به گونهای که مقاومت دانشآموز، معلم و والدین در برابر اشکال غیرانسانی و سرکوبگرانهی آن، اگر نه غیرممکن، دشوار شود.
اقداماتی مانند نصب دوربینهای مدار بسته در همهی نقاط مدارس دخترانه حتی در سرویسهای بهداشتی که به گزارش دانشآموزان مدرسه فرزانگان دختایران شهر ساری در ماههای نخست جنبش انجام شد، نمونهای از این از تدابیر است که در موقعیت هراس و اضطرار مطرح و اجرا میشود.
https://harasswatch.com/news/2124/
@harasswatch
هرس واچ | دیدبان آزار
چه کسی از مدارس دخترانه میترسد؟
از 9 آذرماه که برای اولینبار دانشآموزان هنرستان دخترانه نور قم دچار مسمومیت شدند تا به امروز، دانشآموزان بیش از 14 مدرسه دخترانه و بعضاً پسرانه در شهرهای قم، اردبیل، تهران، تربت جام، قوچان، بروجرد، پردیس و کرمانشاه هدف این حملات تروریستی قرار گر
Forwarded from روزآروز
📣 نامه ٩٠٠ عضو کتابخانه ملی در اعتراض به تعلیق اعضا به دلیل حجاب
▪️طی هفتههای اخیر خبرهایی مبنی بر تعلیق عضویت تعدادی از زنان عضو کتابخانه ملی منتشر شد. این افراد از طریق پیامک باخبر شدند که عضویت آنها تعلیق شده است. در این پیامک به مادهای از شیوهنامۀ عضویت ارجاع داده شده بود که به «رعایت کامل پوشش اسلامی» اشاره داشت. همزمان گزارشی از خبرگزاری فارس، خبرگزاری رسمی کشور، تعلیق دوازده نفر را تأیید کرد. این در حالی است که اعضای کتابخانۀ ملی این تعداد را بیشتر گزارش کردهاند. بنا به گزارش همین اعضا، از برخی از اعضای تعلیق شده برای اجازه ورود به این نهاد، تعهد کتبی گرفته شده است.
▫️در همان روزهای ابتدایی تعلیق عضویت این زنان، بیانیهای اعتراضی منتشر شد که در آن جمعی از اعضای کتابخانه ملی این احکام را «استقرار قسمی آپارتاید جنسی» در راستای استراتژی «حذف خزنده» از نهادهای عمومی دانستند.
▫️خبرها حاکی از این است که با ادامه یافتن روند تعلیقها، اعضای کتابخانۀ ملی خطاب به ریاست این سازمان نامهای اعتراضی را تنظیم کردهاند. این نامه تنها طی سه روز، به امضای 900 نفر از اعضا رسیده است. بنا به گزارش تعدادی از اعضا این نامه به همراه همۀ نهصد امضای آن از طریق ثبت در دبیرخانۀ این سازمان به دست ریاست رسیده است، اما تاکنون از تصمیمات بعدی این نهاد خبری در دست نیست.
▫️در متن این نامه آمده: « کتابخانهی ملی _همانطور که از نامش پیداست_ نهادی عمومی است و دولت موظف به ارائهی خدمات عمومی به همهی شهروندان است». در ادامه، این اعضا محروم کردن افراد از خدمات عمومی و دولتی را «نقض آشکار حقوق شهروندی» دانستهاند.
پیشتر نیز خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از سخنگوی پیشین قوۀ قضاییه آورده بود: «محروم کردن افراد از خدمات، [به دلیل کم حجابی یا بدحجابی] توجیه قانونی ندارد بالاخره دولت موظف است به شهروندان خودش یکسری خدمات را ارائه دهد».
در بخش دیگری از این نامه اعضای کتابخانۀ ملی آمده است: «پوشش اعضا در فضای کتابخانه توفیری با پوشش شهروندان در فضای شهری ندارد و در نتیجه عرف جامعه در این مکان رعایت میشود».
▫️تعداد قابل توجه امضاکنندگان این نامۀ حاکی از این است که برخوردهای صورتگرفته در مورد موضوع حجاب، مشروعیت ضعیفی در میان خدماتگیرندگان این نهاد دولتی دارد.
امضاکنندگان در انتها نامۀ اعتراضی خود را با سه خواستۀ مشخص به پایان رساندهاند: «1.هرچه سریعتر تعلیق اعضا بدون قید و شرط رفع گردد؛ 2. روند محرومسازی افراد از حقوق بدیهیشان پایان یابد و 3. در محیط کتابخانهی ملی کشورمان شاهد اقدامات نافیِ حقوق شهروندی نباشیم».
@rozArooz_media
▪️طی هفتههای اخیر خبرهایی مبنی بر تعلیق عضویت تعدادی از زنان عضو کتابخانه ملی منتشر شد. این افراد از طریق پیامک باخبر شدند که عضویت آنها تعلیق شده است. در این پیامک به مادهای از شیوهنامۀ عضویت ارجاع داده شده بود که به «رعایت کامل پوشش اسلامی» اشاره داشت. همزمان گزارشی از خبرگزاری فارس، خبرگزاری رسمی کشور، تعلیق دوازده نفر را تأیید کرد. این در حالی است که اعضای کتابخانۀ ملی این تعداد را بیشتر گزارش کردهاند. بنا به گزارش همین اعضا، از برخی از اعضای تعلیق شده برای اجازه ورود به این نهاد، تعهد کتبی گرفته شده است.
▫️در همان روزهای ابتدایی تعلیق عضویت این زنان، بیانیهای اعتراضی منتشر شد که در آن جمعی از اعضای کتابخانه ملی این احکام را «استقرار قسمی آپارتاید جنسی» در راستای استراتژی «حذف خزنده» از نهادهای عمومی دانستند.
▫️خبرها حاکی از این است که با ادامه یافتن روند تعلیقها، اعضای کتابخانۀ ملی خطاب به ریاست این سازمان نامهای اعتراضی را تنظیم کردهاند. این نامه تنها طی سه روز، به امضای 900 نفر از اعضا رسیده است. بنا به گزارش تعدادی از اعضا این نامه به همراه همۀ نهصد امضای آن از طریق ثبت در دبیرخانۀ این سازمان به دست ریاست رسیده است، اما تاکنون از تصمیمات بعدی این نهاد خبری در دست نیست.
▫️در متن این نامه آمده: « کتابخانهی ملی _همانطور که از نامش پیداست_ نهادی عمومی است و دولت موظف به ارائهی خدمات عمومی به همهی شهروندان است». در ادامه، این اعضا محروم کردن افراد از خدمات عمومی و دولتی را «نقض آشکار حقوق شهروندی» دانستهاند.
پیشتر نیز خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از سخنگوی پیشین قوۀ قضاییه آورده بود: «محروم کردن افراد از خدمات، [به دلیل کم حجابی یا بدحجابی] توجیه قانونی ندارد بالاخره دولت موظف است به شهروندان خودش یکسری خدمات را ارائه دهد».
در بخش دیگری از این نامه اعضای کتابخانۀ ملی آمده است: «پوشش اعضا در فضای کتابخانه توفیری با پوشش شهروندان در فضای شهری ندارد و در نتیجه عرف جامعه در این مکان رعایت میشود».
▫️تعداد قابل توجه امضاکنندگان این نامۀ حاکی از این است که برخوردهای صورتگرفته در مورد موضوع حجاب، مشروعیت ضعیفی در میان خدماتگیرندگان این نهاد دولتی دارد.
امضاکنندگان در انتها نامۀ اعتراضی خود را با سه خواستۀ مشخص به پایان رساندهاند: «1.هرچه سریعتر تعلیق اعضا بدون قید و شرط رفع گردد؛ 2. روند محرومسازی افراد از حقوق بدیهیشان پایان یابد و 3. در محیط کتابخانهی ملی کشورمان شاهد اقدامات نافیِ حقوق شهروندی نباشیم».
@rozArooz_media
Forwarded from بيدارزنى
ديدبان آزار
Photo
🟣 فراخوان حضور در خیابان (به مناسبت روز جهانی زنان) در اعتراض به حمله بیوتروریستی علیه دختران دانشآموز و دانشجو
نزدیک به ۶ماه از خیزش سراسری در ایران با شعار محوری #زن_زندگی_آزادی میگذرد؛ قیامی که پرچمداران آن بهویژه زنان جوان و دختران نوجوان، بالاخص در کردستان و بلوچستان، از خیابان گرفته تا مدارس و دانشگاهها بودند. حالا علاوه بر محرومیتهای بسیاری از دانشجویان و دانشآموزان از تحصیل، محرومیت بسیاری از دانشجویان از حضور در خوابگاهها، بازداشتهای وسیع و صدور احکام سنگین، شلیک به چشمها و نابیناسازی، تجاوز و آزار جنسی به بازداشتشدگان معترض، اعدام و به قتل رساندن بسیاری از معترضان -از جمله بیش از ۷۰ کودک- در خیابانها و بازداشتگاهها، حملات بیوتروریستی را علیه عمدتا دختران از دبستان تا دانشگاه آغاز کردهاند تا این گونه انتقام خود را از این قیام سراسری که به ویژه به دنبال دستیابی به حقوق و آزادیهای نوجوانان، جوانان، زنان و برابری و عدالت جنسیتی است، بگیرند و حضور ماموران امنیتی در مدارس را به بهانههای مختلف توجیه کنند.
اکنون سه ماه از حمله به مدارس عموما دخترانه و دولتی میگذرد؛ حملات سازمانیافتهای که از هنرستان دخترانهای در قم آغاز شد و به سرعت شهرهای دیگر گسترش یافته و تا کنون بیش از ۲۰۰۰ دانشآموز دختر را در بیش از ۹۰ مدرسه مسموم کرده است. گسترش این حملات به خوابگاه دختران دانشجو، بیش از همه اسیدپاشیهای سازمانیافتهی سال ۹۳ بر چهرهی زنان در اصفهان را تداعی میکند و نشاندهنده انتقامجویی و کینهورزی سازمانیافتهی حکومت علیه دختران نوجوان و جوان، بهویژه بهدلیل نقش مهم آنان در خیزش اخیر است.
دسترسی به «آموزش رایگان» و «با کیفیت» حق همه انسانهاست و حکومتها موظف به برقراری عدالت و برابری فرصتها در دسترسی به آموزش برای همه افراد هستند. اما جمهوری اسلامی نه تنها اعتقادی به این امر مهم ندارد بلکه از هر گزینه ضدانسانی برای سرکوب این حق ابتدایی به ویژه علیه دختران بهره میبرد. در ایران زنان سالهای بسیاری برای به دست آوردن «حق آموزش» مبارزه کردند، سالها مدارس خانگی آنها سنگباران شد تا بالاخره توانستند به این حق طبیعی، بهواسطه ایجاد مدارس دولتی، تا حدودی دست یابند. بعد از انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن جمهوری اسلامی، زنان به واسطهی انواع طرحهای جنسیتزده و ضد زن و سیاستهای منزویسازی از اجتماعْ با محدودیتها و محرومیتهای بسیاری در ورود به بسیاری از رشتهها در مدارس و دانشگاهها مواجه شدند. با این وجود آنها به خوبی درک کرده بودند که دستیابی به این حق، میتواند آنها را از انزوای اجتماعی خارج کند و برایشان استقلال به ارمغان آورد. برای همین هرگز از تلاش دست برنداشتند. در حالی که در سالهای اخیر حذف شدن از چرخه تحصیل به دلیل کیفیت پایین و «خصوصیشدن تدریجی مدارس دولتی»، پولی کردن سرویسهای رفتوآمد و خوابگاههای مدارس که بیشتر دامن دختران را گرفته است، همراه با ترویج ازدواج کودکان، بسیاری از کودکان به ویژه دختران را از حق طبیعی درس خواندنْ منع کرده و به حاشیه رانده است. اکنون این حملات بیوتروریستی به مدارس دخترانه که نشان از ترس حاکمیت از ارتقای آگاهیِ دختران و زنان و تلاش آنها برای استقلال و بیان خواستههایشان دارد، علاوه بر همه محرومیتهای آموزشی دیگر، حاوی یک پیام روشن است: «دختران را در خانه نگه دارید»!
⚪️ در آستانه هشت مارس، روزجهانی زن -با نام مبارزات زنان کارگر و به دنبال آن، مبارزات تمام زنان در سراسر جهان برای تحقق آزادیها و حقوقشان- ضمن محکوم کردن سرکوب سراسری معترضان در این چند ماه، حمله به دختران در مدارس و دانشگاهها را محکوم میکنیم. ما اجازه نمیدهیم دخترانمان را به خانه بازگردانند و باید از امنیت آنها در مقابل جمهوری اسلامی کودککش به شیوههای جمعی حراست کنیم. ما حکومت را مسئول و عامل اصلی این جنایات میدانیم و خواستار شناسایی و محاکمه آمران و عاملان این جنایات در پیشگاه مردم ایران و جهان هستیم. ما در کنار مادران و مردم به خشمآمده از حمله به کودکانمان در روزهای پیشرو (تاهشت مارس) به خیابانها میآییم و از همه مردم به ویژه فعالان زنان، فعالان حوزه کودکان، معلمان و کارگران، دادخواهان و دانشجویان میخواهیم برای دفاع از کودکان و حقوق دختران و زنان به هر شکلی که میتوانند، در این اعتراضات همراه شوند.
امضا کنندگان:
«گروهی از زنان مبارز داخل کشور» (تهران)
«جمعی از فعالین زنان داخل کشور» (کرج)
«فعالان زنان گیلان»
گروه «بیدارزنی»
#ژن_ژیان_ئازادی
#تا_هشتمارس
@bidarzani
نزدیک به ۶ماه از خیزش سراسری در ایران با شعار محوری #زن_زندگی_آزادی میگذرد؛ قیامی که پرچمداران آن بهویژه زنان جوان و دختران نوجوان، بالاخص در کردستان و بلوچستان، از خیابان گرفته تا مدارس و دانشگاهها بودند. حالا علاوه بر محرومیتهای بسیاری از دانشجویان و دانشآموزان از تحصیل، محرومیت بسیاری از دانشجویان از حضور در خوابگاهها، بازداشتهای وسیع و صدور احکام سنگین، شلیک به چشمها و نابیناسازی، تجاوز و آزار جنسی به بازداشتشدگان معترض، اعدام و به قتل رساندن بسیاری از معترضان -از جمله بیش از ۷۰ کودک- در خیابانها و بازداشتگاهها، حملات بیوتروریستی را علیه عمدتا دختران از دبستان تا دانشگاه آغاز کردهاند تا این گونه انتقام خود را از این قیام سراسری که به ویژه به دنبال دستیابی به حقوق و آزادیهای نوجوانان، جوانان، زنان و برابری و عدالت جنسیتی است، بگیرند و حضور ماموران امنیتی در مدارس را به بهانههای مختلف توجیه کنند.
اکنون سه ماه از حمله به مدارس عموما دخترانه و دولتی میگذرد؛ حملات سازمانیافتهای که از هنرستان دخترانهای در قم آغاز شد و به سرعت شهرهای دیگر گسترش یافته و تا کنون بیش از ۲۰۰۰ دانشآموز دختر را در بیش از ۹۰ مدرسه مسموم کرده است. گسترش این حملات به خوابگاه دختران دانشجو، بیش از همه اسیدپاشیهای سازمانیافتهی سال ۹۳ بر چهرهی زنان در اصفهان را تداعی میکند و نشاندهنده انتقامجویی و کینهورزی سازمانیافتهی حکومت علیه دختران نوجوان و جوان، بهویژه بهدلیل نقش مهم آنان در خیزش اخیر است.
دسترسی به «آموزش رایگان» و «با کیفیت» حق همه انسانهاست و حکومتها موظف به برقراری عدالت و برابری فرصتها در دسترسی به آموزش برای همه افراد هستند. اما جمهوری اسلامی نه تنها اعتقادی به این امر مهم ندارد بلکه از هر گزینه ضدانسانی برای سرکوب این حق ابتدایی به ویژه علیه دختران بهره میبرد. در ایران زنان سالهای بسیاری برای به دست آوردن «حق آموزش» مبارزه کردند، سالها مدارس خانگی آنها سنگباران شد تا بالاخره توانستند به این حق طبیعی، بهواسطه ایجاد مدارس دولتی، تا حدودی دست یابند. بعد از انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن جمهوری اسلامی، زنان به واسطهی انواع طرحهای جنسیتزده و ضد زن و سیاستهای منزویسازی از اجتماعْ با محدودیتها و محرومیتهای بسیاری در ورود به بسیاری از رشتهها در مدارس و دانشگاهها مواجه شدند. با این وجود آنها به خوبی درک کرده بودند که دستیابی به این حق، میتواند آنها را از انزوای اجتماعی خارج کند و برایشان استقلال به ارمغان آورد. برای همین هرگز از تلاش دست برنداشتند. در حالی که در سالهای اخیر حذف شدن از چرخه تحصیل به دلیل کیفیت پایین و «خصوصیشدن تدریجی مدارس دولتی»، پولی کردن سرویسهای رفتوآمد و خوابگاههای مدارس که بیشتر دامن دختران را گرفته است، همراه با ترویج ازدواج کودکان، بسیاری از کودکان به ویژه دختران را از حق طبیعی درس خواندنْ منع کرده و به حاشیه رانده است. اکنون این حملات بیوتروریستی به مدارس دخترانه که نشان از ترس حاکمیت از ارتقای آگاهیِ دختران و زنان و تلاش آنها برای استقلال و بیان خواستههایشان دارد، علاوه بر همه محرومیتهای آموزشی دیگر، حاوی یک پیام روشن است: «دختران را در خانه نگه دارید»!
⚪️ در آستانه هشت مارس، روزجهانی زن -با نام مبارزات زنان کارگر و به دنبال آن، مبارزات تمام زنان در سراسر جهان برای تحقق آزادیها و حقوقشان- ضمن محکوم کردن سرکوب سراسری معترضان در این چند ماه، حمله به دختران در مدارس و دانشگاهها را محکوم میکنیم. ما اجازه نمیدهیم دخترانمان را به خانه بازگردانند و باید از امنیت آنها در مقابل جمهوری اسلامی کودککش به شیوههای جمعی حراست کنیم. ما حکومت را مسئول و عامل اصلی این جنایات میدانیم و خواستار شناسایی و محاکمه آمران و عاملان این جنایات در پیشگاه مردم ایران و جهان هستیم. ما در کنار مادران و مردم به خشمآمده از حمله به کودکانمان در روزهای پیشرو (تاهشت مارس) به خیابانها میآییم و از همه مردم به ویژه فعالان زنان، فعالان حوزه کودکان، معلمان و کارگران، دادخواهان و دانشجویان میخواهیم برای دفاع از کودکان و حقوق دختران و زنان به هر شکلی که میتوانند، در این اعتراضات همراه شوند.
امضا کنندگان:
«گروهی از زنان مبارز داخل کشور» (تهران)
«جمعی از فعالین زنان داخل کشور» (کرج)
«فعالان زنان گیلان»
گروه «بیدارزنی»
#ژن_ژیان_ئازادی
#تا_هشتمارس
@bidarzani
🔹دانشآموزان و مقاومت برای/در مدرسه
🔹کنشگر، سرکوبشده اما نه قربانی
نویسنده: پگاه پزشکی
نگاهتان میکنم، با آن مانتو و شلوارهای کسالتبار و زشت، تصویر هر سال را میبینم که در راه خرید مانتوی جدید مدرسه خداخدا میکردم امسال خوشرنگ باشد و نبود. نگاهتان میکنم، با یا بدون موها در تصویر و میشنوم که «مقنعهت کجه»، «مقنعهت را بکش جلو»، «مقنعهت رو درست سرت کن»، «با اون مقنعه نمیشه بری سر کلاس» …. یکچیز را نمیتوان انکار کرد: مدرسه زندان است؛ از نوع پارهوقت آن. این جنایتهای اخیر، نمیتواند و نباید مدرسه را تقدیس کند. با لباس اجباری، برنامه درسی اجباری، دستوردادن و تشرزدنهای مکرر، ممنوعیت خروج. مدرسه زندان است؛ اما زندانیست که اغلب ما در آن برای اولینبار کنار هم زندانی بودن را تجربه میکنیم.
سازوکارهای متفاوتی برای مواجهه با سرکوب در مدرسه شکل میگیرد: از سازگاری آنها که ترجیح میدهند … تا طغیان آنها که میخواهند …، از نقشهکشیدن برای فرار از ساختمان در زنگ تفریح تا روشهایی برای فرار از کسالت بیپایان کلاسهای درس، روشهایی برای نشنیدن، چیز دیگری شنیدن، بیارزش شمردن چیزهایی که «همه میدانند از هرچیزی مهمتر است» (کنکور، معدل و چیزهایی از این جنس). در این باهمستان است که نخستین مواجهههای تعیینکننده با نظامهای سرکوبگر گستردهتر نیز رخ میدهد: با اجبارهای ویرانگر بازار کار، با طبقاتی بودن و جنسیتزده بودن تخیل آینده، با برچسب خوردن: زرنگ و تنبل و درسخوان و موفق وشکستخورده نامیده شدن، با تبدیلشدن به یک عدد، یک رتبه، یک معدل. زیستن در این مدرسه/زندان روشهای درهمپیچیده اما متفاوتی از مقاومت را خلق میکند. روشهایی که ابتداییتر، سادهتر یا «کودکانه»تر از روشهای مقاومت در عرصههای دیگر جامعه نیستند. فقط متفاوتند؛ و در این متفاوت بودنشان قدرتی کلیدی نفهته است.
اگر این سازوکارهای متفاوت مقاومت، برآمده از مواجهه دانشآموزان با منطق سرکوبگر مدرسه، با بیرون از مدرسه پیوند بخورند امکاناتی را در برابر مبارزه قرار میدهند که میتوانند نیروی سرکوب را غافلگیر کنند؛ چراکه پیشبینیناپذیرند. مگر نشنیدهاید: «بچهها» غیر«منطقی»اند. آنها که به مدرسههای دخترانه حمله میکنند، از شیمی و فیزیک و عربی و ادبیات فارسی خواندن شما نترسیدهاند. از امتحان، کوئیز و میانترم دادن و مضطربشدن شما نترسیدهاند. از پوشیدن لباس اجباری و تشر شنیدن شما نترسیدهاند. از بیرون از خانه بودنتان، از با هم بودنتان، از با هم در مدرسه/زندان بودنتان ترسیدهاند.
https://harasswatch.com/news/2125/6%DB%8C
🔹کنشگر، سرکوبشده اما نه قربانی
نویسنده: پگاه پزشکی
نگاهتان میکنم، با آن مانتو و شلوارهای کسالتبار و زشت، تصویر هر سال را میبینم که در راه خرید مانتوی جدید مدرسه خداخدا میکردم امسال خوشرنگ باشد و نبود. نگاهتان میکنم، با یا بدون موها در تصویر و میشنوم که «مقنعهت کجه»، «مقنعهت را بکش جلو»، «مقنعهت رو درست سرت کن»، «با اون مقنعه نمیشه بری سر کلاس» …. یکچیز را نمیتوان انکار کرد: مدرسه زندان است؛ از نوع پارهوقت آن. این جنایتهای اخیر، نمیتواند و نباید مدرسه را تقدیس کند. با لباس اجباری، برنامه درسی اجباری، دستوردادن و تشرزدنهای مکرر، ممنوعیت خروج. مدرسه زندان است؛ اما زندانیست که اغلب ما در آن برای اولینبار کنار هم زندانی بودن را تجربه میکنیم.
سازوکارهای متفاوتی برای مواجهه با سرکوب در مدرسه شکل میگیرد: از سازگاری آنها که ترجیح میدهند … تا طغیان آنها که میخواهند …، از نقشهکشیدن برای فرار از ساختمان در زنگ تفریح تا روشهایی برای فرار از کسالت بیپایان کلاسهای درس، روشهایی برای نشنیدن، چیز دیگری شنیدن، بیارزش شمردن چیزهایی که «همه میدانند از هرچیزی مهمتر است» (کنکور، معدل و چیزهایی از این جنس). در این باهمستان است که نخستین مواجهههای تعیینکننده با نظامهای سرکوبگر گستردهتر نیز رخ میدهد: با اجبارهای ویرانگر بازار کار، با طبقاتی بودن و جنسیتزده بودن تخیل آینده، با برچسب خوردن: زرنگ و تنبل و درسخوان و موفق وشکستخورده نامیده شدن، با تبدیلشدن به یک عدد، یک رتبه، یک معدل. زیستن در این مدرسه/زندان روشهای درهمپیچیده اما متفاوتی از مقاومت را خلق میکند. روشهایی که ابتداییتر، سادهتر یا «کودکانه»تر از روشهای مقاومت در عرصههای دیگر جامعه نیستند. فقط متفاوتند؛ و در این متفاوت بودنشان قدرتی کلیدی نفهته است.
اگر این سازوکارهای متفاوت مقاومت، برآمده از مواجهه دانشآموزان با منطق سرکوبگر مدرسه، با بیرون از مدرسه پیوند بخورند امکاناتی را در برابر مبارزه قرار میدهند که میتوانند نیروی سرکوب را غافلگیر کنند؛ چراکه پیشبینیناپذیرند. مگر نشنیدهاید: «بچهها» غیر«منطقی»اند. آنها که به مدرسههای دخترانه حمله میکنند، از شیمی و فیزیک و عربی و ادبیات فارسی خواندن شما نترسیدهاند. از امتحان، کوئیز و میانترم دادن و مضطربشدن شما نترسیدهاند. از پوشیدن لباس اجباری و تشر شنیدن شما نترسیدهاند. از بیرون از خانه بودنتان، از با هم بودنتان، از با هم در مدرسه/زندان بودنتان ترسیدهاند.
https://harasswatch.com/news/2125/6%DB%8C
هرس واچ | دیدبان آزار
کنشگر، سرکوبشده، اما نه قربانی
شما نه قربانیان بلکه کنشگران این مبارزه جمعی هستید؛ کنشگران یکی از عرصههای مهم آن، کنشگران «مدرسه» و ما باید بیاموزیم که فاعل را در جای درست جمله قرار دهیم. دانشآموزان فاعلانِ نبرد مدرسهاند.
Forwarded from بيدارزنى
🟣 مجموعه «زن، زندگی، آزادی، تا هشت مارس...»، تراکتهایی با محوریت اهم حقوق زنان در زمینههای معیشت برابر، دسترسی به بهداشت و درمان فراگیر، آموزش برابر، رایگان و باکیفیت، پایان تبعیض و خشونت سیستماتیک قضایی، سیاسی، اجتماعی و...، بهرسمیت شناختن حقوق اعضای جامعهی +LGBTQ و...است که پیشتر توسط #زنان_گیلان در سطح استان، پخش شده است.
⚪️ فایل پیدیاف تراکتها جهت پرینت، در دسترس است.
#ژن_ژیان_ئازادی
#تا_هشتمارس
@bidarzani
⚪️ فایل پیدیاف تراکتها جهت پرینت، در دسترس است.
#ژن_ژیان_ئازادی
#تا_هشتمارس
@bidarzani
🔹تنهای مرتعش در مسیرهای مهاجرت غیرقانونی
🔹«بر گور خدایان پول و خاک میرقصیم»
نویسنده: نیلوفر فولادی
ما شش زن در آن قایق نکبتی بودیم و تا جای ممکن هیچیک به چشمهای آن پنجتای دیگر نگاه نمیکرد. ما که شب پیش از حرکت با هم خوانده بودیم و رقصیده بودیم تا وحشت دریا از دلمان برود، حالا در میان موجها لامتاکام با هم حرف نمیزدیم. میدانستیم در چشم آن زن دیگر، زنهای دیگر، به حفرهای مکنده میافتیم که از این اقیانوس ژرفتر است. زمانی که مردهای قایق با قلدری برای هم شاخوشانه میکشیدند که کدامیک درست میگوید، ما زنها مرگ را بو کشیده بودیم. شور بود و سخت. سخت از مجاری تنفسیام عبور میکرد. در یک قدمی مرگ بودیم. موتور قایق از کار مانده بود و طوفان از روبهرو میآمد.
آنجا در اقیانوس، همهچیز جز خود زندگی، بودن و نفس کشیدن، هرچه جز تنمان از تنمان به دریا ریخت و در وحشتی ژرف به دیوارههای نامرئی آسمان پنجول میکشیدیم تا به آب فرو نریزیم. چشمی ما را نمیپایید و چه سهمگینتر از اینکه انسان را چشمی در گرداب طوفان نبیند؟ رنج بشر در بدویترین حالت ممکن و فرسنگها دور از شهر و تمدن، وقتی بدنها لخت و لرزان بر هم تلنبار شدهاند و در استفراغ و شاش، به زور قرص خواب بیهوش میشوند تا در خواب بمیرند، فلاکتی چنین مهلک که از شدت بیرحمی غیرواقعی مینماید را مگر میشود شاهدی نباشد؟ لحظهای که قایق در ناکجاآباد مدیترانه غرق میشود، کسی نام مهاجران خفته در دریا را هرگز نخواهد دانست. آنها بیگور و بیکفن، به راستی نیست میشوند، گویی هرگز زاده نشدهاند. ما در اقیانوس تنها اعداد بودیم؛ صدوچند مهاجر غرق شدند.
مصیبت مهاجران غیرقانونی را پایانی نیست. حتا وقتی به کشور امن میرسند. آنان هرگز اینجایی نخواهند شد. ما تودهای عظیم و بیشکلیم که در بدن جهان اضافی است و مدام از عضوی به عضو دیگر جابهجا میشویم؛ با هزینهای گزاف که با تارتار جانمان میپردازیم. در راه مثله میشویم، هر تکه جایی در راه به جا میماند و خاکِ راه، ذرات نمک، رطوبت، باد و تیغ آفتاب از تنمان زدوده نخواهد شد. راه جزئی از تن ما میشود و در ما تا ابد قایقی سرگردان از سلولی به سلول دیگر سفر میکند.
https://harasswatch.com/news/2126/
@harasswatch
🔹«بر گور خدایان پول و خاک میرقصیم»
نویسنده: نیلوفر فولادی
ما شش زن در آن قایق نکبتی بودیم و تا جای ممکن هیچیک به چشمهای آن پنجتای دیگر نگاه نمیکرد. ما که شب پیش از حرکت با هم خوانده بودیم و رقصیده بودیم تا وحشت دریا از دلمان برود، حالا در میان موجها لامتاکام با هم حرف نمیزدیم. میدانستیم در چشم آن زن دیگر، زنهای دیگر، به حفرهای مکنده میافتیم که از این اقیانوس ژرفتر است. زمانی که مردهای قایق با قلدری برای هم شاخوشانه میکشیدند که کدامیک درست میگوید، ما زنها مرگ را بو کشیده بودیم. شور بود و سخت. سخت از مجاری تنفسیام عبور میکرد. در یک قدمی مرگ بودیم. موتور قایق از کار مانده بود و طوفان از روبهرو میآمد.
آنجا در اقیانوس، همهچیز جز خود زندگی، بودن و نفس کشیدن، هرچه جز تنمان از تنمان به دریا ریخت و در وحشتی ژرف به دیوارههای نامرئی آسمان پنجول میکشیدیم تا به آب فرو نریزیم. چشمی ما را نمیپایید و چه سهمگینتر از اینکه انسان را چشمی در گرداب طوفان نبیند؟ رنج بشر در بدویترین حالت ممکن و فرسنگها دور از شهر و تمدن، وقتی بدنها لخت و لرزان بر هم تلنبار شدهاند و در استفراغ و شاش، به زور قرص خواب بیهوش میشوند تا در خواب بمیرند، فلاکتی چنین مهلک که از شدت بیرحمی غیرواقعی مینماید را مگر میشود شاهدی نباشد؟ لحظهای که قایق در ناکجاآباد مدیترانه غرق میشود، کسی نام مهاجران خفته در دریا را هرگز نخواهد دانست. آنها بیگور و بیکفن، به راستی نیست میشوند، گویی هرگز زاده نشدهاند. ما در اقیانوس تنها اعداد بودیم؛ صدوچند مهاجر غرق شدند.
مصیبت مهاجران غیرقانونی را پایانی نیست. حتا وقتی به کشور امن میرسند. آنان هرگز اینجایی نخواهند شد. ما تودهای عظیم و بیشکلیم که در بدن جهان اضافی است و مدام از عضوی به عضو دیگر جابهجا میشویم؛ با هزینهای گزاف که با تارتار جانمان میپردازیم. در راه مثله میشویم، هر تکه جایی در راه به جا میماند و خاکِ راه، ذرات نمک، رطوبت، باد و تیغ آفتاب از تنمان زدوده نخواهد شد. راه جزئی از تن ما میشود و در ما تا ابد قایقی سرگردان از سلولی به سلول دیگر سفر میکند.
https://harasswatch.com/news/2126/
@harasswatch
هرس واچ | دیدبان آزار
«بر گور خدایان پول و خاک میرقصیم»
اینها را تکهتکه در راه مینویسم. در حالی که میزی برای پشت آن نشستن ندارم و در اتاقی زندگی میکنم که هر لحظه ممکن است درش را بکوبند: «بفرمایید بیرون! به اولین کشور امن برگردید.» باید خدمتتان عرض کنم من همینجا در ناف شمال اروپا هم احساس امنیت نمیکن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM