ديدبان آزار
Video
شیما وزوائی: شما، بهویژه مردان همراه یا غیرهمراهی که خطاب به ما زنان مینویسید شعارتان تقلیلدهنده است، رمانتیک است، سانتیمانتال است یا چه و چه؛ یک بار بلندتر به شما میگوییم که «زن، زندگی، آزادی» یعنی در خاست ما برای خواستِ رهایی تقدم و تاخیر جنسیتی وجود ندارد. یعنی نان و کار و آزادی اگر باشد و برای ما، برای زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و روزمره ما نباشد، اگر باید برای طلبِ آن صبر کنیم، آن را نمیخواهیم. این شعار فضایی خلق کرده که چسبندگی نیروها و صداها را از پایین به بالا ممکن کرده است. چه شعاری از این سیاسیتر و مستحکمتر است؟
بر سنگ قبر نوشتهشده نه ژینا تو نمیمیری، نامت رمز میشود. بدنی که اینک در خاک خفته انگار تکهای از بدنهای جمعی و زخمی و داغدیده ما باشد، در کسری از زمان به خاست نیروهای متکثری بدل شد که نام ژینا رمز و نماد آن بود. این لحظه قطعا یک رخداد است. این بار نه روشنفکری لازم بود، نه راهبری نیروهای سیاسی جریان اصلی و مرکزی داخل و خارج، نه شعر و شاعری و نه انتظاری برای جلوبرندگی افراد و گروههایی که مدتهاست انقطاع آنها را از این بدنها و خواستِ آنها شاهد بودیم.
رمزی که اینبار نه راهبر، بلکه پیونددهنده است، پیوندی میان چند جغرافیا، میان ستمدیدگان از ظلم و تبعیض جنسیتی، طبقاتی، اجتماعی، قومیتی و ... . در پیوند این صداها همراه و کنار هم و همان «ما جمعی» باشید. «زن و زندگی» برای پدرسالاری بود، حالا برای ماست.
پانوشت: ویدئو مریوط به تجمع امروز دانشجویان الزهرا است. اعتراضات ادامه
دارد.
@harasswatch
#دیدبان_آزار
بر سنگ قبر نوشتهشده نه ژینا تو نمیمیری، نامت رمز میشود. بدنی که اینک در خاک خفته انگار تکهای از بدنهای جمعی و زخمی و داغدیده ما باشد، در کسری از زمان به خاست نیروهای متکثری بدل شد که نام ژینا رمز و نماد آن بود. این لحظه قطعا یک رخداد است. این بار نه روشنفکری لازم بود، نه راهبری نیروهای سیاسی جریان اصلی و مرکزی داخل و خارج، نه شعر و شاعری و نه انتظاری برای جلوبرندگی افراد و گروههایی که مدتهاست انقطاع آنها را از این بدنها و خواستِ آنها شاهد بودیم.
رمزی که اینبار نه راهبر، بلکه پیونددهنده است، پیوندی میان چند جغرافیا، میان ستمدیدگان از ظلم و تبعیض جنسیتی، طبقاتی، اجتماعی، قومیتی و ... . در پیوند این صداها همراه و کنار هم و همان «ما جمعی» باشید. «زن و زندگی» برای پدرسالاری بود، حالا برای ماست.
پانوشت: ویدئو مریوط به تجمع امروز دانشجویان الزهرا است. اعتراضات ادامه
دارد.
@harasswatch
#دیدبان_آزار
در باب لحظه خودجوش کنشی اعتراضی
رقص روسریها در گورستان سقز
سعیده کشاورزی: در روز دفن مهسا امینی، هیچکس به زنان سوگوار حاضر در گورستان سقز، نگفته بود در کجا و چه ساعتی دست به چه کاری بزنند. هیچکس از آنها تقاضا نکرده بود تا همچنان که بر گور مهسا میگریند، در «اقدامی هماهنگ» و «راس ساعتی مشخص» روسریهاشان را دور بیندازند. هیچکس آنها را برای سردادن شعار و رعایت شمایلی واحد از سوگواری، بسیج نکرده بود. اما آن لحظۀ درخشان، آن لحظه که تلفیقی از کنشِ سوگوارانه و اعتراض، و برآمده از فهمی مشترک میان زنان بود رقم خورد، چراکه این همۀ آن کاری بود که بر سرِ مزارِ مهسا-امینی و در لحظۀ دفن او، از دست زنی سوگوار برمیآمد. این یگانه پاسخیست که میشد به تلخی زهرآلود چنان وداعی داد. این واکنشِ خودخواسته، این «امر خودجوش» و البته «شجاعانه»، درستترین پاسخ در یکی از درستترین لحظهها به خشونتهای فاجعهبار علیه زنان بوده است.
چه کسی میتواند استقلال آن لحظۀ اعتراضی را انکار کند؟ چه کسی میتواند بگوید این کنش، کنشی تصنعیست و برپاهای خودش بر سرِ سوگی تمامعیار نایستاده است؟ هیچکس! و اهمیت این لحظه در همین است. در متکیبودن به داغِ یگانۀ خود. در مُبرا بودنش از همۀ آن اَنگهایی که میخواهد این اعتراض را به چیزی بیرون از کیفیت داغدار خودش بیالاید و این کنش اعتراضی را مثل همۀ اعتراضات دیگر، صرفا به کاری برنامهریزیشده و هدایتشده از جایی بیرون مرزها تقلیل دهد. اهمیت وقوع این رویداد اعتراضی که در روزهای بعد به دیگر شهرها سرایت کرد، در شکلگرفتن فهمی مشترک میان زنان سوگوار نیز هست. فهمی مشترک از اینکه فاجعه دقیقا از کجا به سوی مزار مهسا امینی در گورستان سقز سرازیر شده؟ و در درک شفاف اینکه حجاب اجباری، چطور توانسته صحنۀ زندگی را ناگهان به گورستانی سوگوار بدل کند؟ رسیدن به همین فهم مشترک است که در روز دفن، زنان سوگوار را بینیاز از هر هماهنگی، به بَرکندن و دورانداختن روسریهاشان وادار کرد. این واکنشیست بهغایت طبیعی در برابر داغ/خشونتی که از فرط طبیعی نبودن، سوگوار را به کنشگری دعوت میکند و از او میخواهد دستبهکار واکنشی تسکیندهنده شود.
اما آیا نمیتوان کیفیت مشترک آن سوگ را در میان همۀ ما و همۀ معترضان دیگر در همۀ شهرها بهراحتی تشخیص داد؟ آیا همۀ ما زنان به نوبۀ خود و پیش از آنکه کسی از ما بخواهد، در واکنش به مرگ مهسا، میلی سهمناکتر از هر وقت دیگر به رهاشدن از روسریهامان نداشتیم؟ واقعیت این است که زنان معترض در روزهای پس از دفن مهسا، هم از لحظۀ بیرون آوردن روسریها بر مزار مهسا امینی متاثر بودهاند و هم همزمان میلی مشابه برای دستزدن به کنشی اعتراضی داشتهاند. ازاینرو همۀ اعتراضات و اجتماعات واقعی و مجازی این روزها که با دورانداختن حجاب اجباری گره خورده، به همان اندازه دارای اصالت و استقلال است که کنش اعتراضی زنان سوگوار در گورستان سقز.
میپرسید این میل واحد برای پرتاب روسریها برای اعتراض به حجاب اجباری از کجا میآید؟ نه تاریخ ۴۴ سالۀ اجبار به رعایت حجاب، که وقایع دو ماه اخیر برای پدید آمدن این نیروی اعتراضی و این کنش انسانی، کافیست. کافیست تصویر اندوهبار کشیدهشدن زنی بر آسفالت خیابانی در رشت، یا تصویر جانکاه مادری که برای بیرون کشیدن دختر بیمارش از ونهای ارشاد، به التماس افتاده یا تصویر چهرۀ کبودشده سپیده رشنو در لحظۀ اعتراف اجباری در تلویزیون را به یاد آورید تا همۀ آن خشم و رنج انباشتشده برای تولید این نیروی اعتراضی بیش از هر وقت دیگر، فهمیدنی باشد. براستی چه چیز میتواند این حجم از خشونت را در مدتزمانی دوماهه جا بدهد و در پیشگاه خودش شرمسار نباشد؟ تصویر خشونت، از یاد نرفتنیست و یکی از خوشاقبالیهای زنان، زیستن در عصر تصویر بوده است.
لحظۀ بیرونآوردن روسریها بر مزار مهسا امینی را باید لحظهای کلیدی در تاریخ اعتراض زنان ایرانی به حجاب اجباری نیز دانست. هم به دلیل شجاعتی که با برداشتن روسریها در گورستان شهری کوچک، ناگهان علنی میشود تا جرقۀ اعتراضاتی خودجوش را بزند، هم از آن جهت که پس از اعتراضات حجاب در اسفند ۵۷، پایهگذار جدیترین اعتراضات به حجاب اجباری میشود، و هم بدلیل استقلال و اتکای آن به رنجی ملموس، هرروزه، واقعی و ازآنِخود. این لحظه درست مثل لحظۀ ایستادن ویدا موحد بر سکویی در خیابان انقلاب است. خودجوش، باشکوه، بیسابقه! این لحظه درست مثل لحظۀ ایستادگی سپیده رشنو در برابر صدای سرکوب است. خودخواسته، حقیقی، و همینجایی! این لحظه، نه لحظهای ساختگی برای اعتراضی ساختگی، نه صحنهای حتا دستکاریشده با هماهنگیها و اعلامیهها و ابلاغیهها، که رویدادیست ایستاده بر پاهای سوگوار خودش بر گورستانی در سقز.
https://harasswatch.com/news/2041/
@harasswatch
#دیدبان_آزار
رقص روسریها در گورستان سقز
سعیده کشاورزی: در روز دفن مهسا امینی، هیچکس به زنان سوگوار حاضر در گورستان سقز، نگفته بود در کجا و چه ساعتی دست به چه کاری بزنند. هیچکس از آنها تقاضا نکرده بود تا همچنان که بر گور مهسا میگریند، در «اقدامی هماهنگ» و «راس ساعتی مشخص» روسریهاشان را دور بیندازند. هیچکس آنها را برای سردادن شعار و رعایت شمایلی واحد از سوگواری، بسیج نکرده بود. اما آن لحظۀ درخشان، آن لحظه که تلفیقی از کنشِ سوگوارانه و اعتراض، و برآمده از فهمی مشترک میان زنان بود رقم خورد، چراکه این همۀ آن کاری بود که بر سرِ مزارِ مهسا-امینی و در لحظۀ دفن او، از دست زنی سوگوار برمیآمد. این یگانه پاسخیست که میشد به تلخی زهرآلود چنان وداعی داد. این واکنشِ خودخواسته، این «امر خودجوش» و البته «شجاعانه»، درستترین پاسخ در یکی از درستترین لحظهها به خشونتهای فاجعهبار علیه زنان بوده است.
چه کسی میتواند استقلال آن لحظۀ اعتراضی را انکار کند؟ چه کسی میتواند بگوید این کنش، کنشی تصنعیست و برپاهای خودش بر سرِ سوگی تمامعیار نایستاده است؟ هیچکس! و اهمیت این لحظه در همین است. در متکیبودن به داغِ یگانۀ خود. در مُبرا بودنش از همۀ آن اَنگهایی که میخواهد این اعتراض را به چیزی بیرون از کیفیت داغدار خودش بیالاید و این کنش اعتراضی را مثل همۀ اعتراضات دیگر، صرفا به کاری برنامهریزیشده و هدایتشده از جایی بیرون مرزها تقلیل دهد. اهمیت وقوع این رویداد اعتراضی که در روزهای بعد به دیگر شهرها سرایت کرد، در شکلگرفتن فهمی مشترک میان زنان سوگوار نیز هست. فهمی مشترک از اینکه فاجعه دقیقا از کجا به سوی مزار مهسا امینی در گورستان سقز سرازیر شده؟ و در درک شفاف اینکه حجاب اجباری، چطور توانسته صحنۀ زندگی را ناگهان به گورستانی سوگوار بدل کند؟ رسیدن به همین فهم مشترک است که در روز دفن، زنان سوگوار را بینیاز از هر هماهنگی، به بَرکندن و دورانداختن روسریهاشان وادار کرد. این واکنشیست بهغایت طبیعی در برابر داغ/خشونتی که از فرط طبیعی نبودن، سوگوار را به کنشگری دعوت میکند و از او میخواهد دستبهکار واکنشی تسکیندهنده شود.
اما آیا نمیتوان کیفیت مشترک آن سوگ را در میان همۀ ما و همۀ معترضان دیگر در همۀ شهرها بهراحتی تشخیص داد؟ آیا همۀ ما زنان به نوبۀ خود و پیش از آنکه کسی از ما بخواهد، در واکنش به مرگ مهسا، میلی سهمناکتر از هر وقت دیگر به رهاشدن از روسریهامان نداشتیم؟ واقعیت این است که زنان معترض در روزهای پس از دفن مهسا، هم از لحظۀ بیرون آوردن روسریها بر مزار مهسا امینی متاثر بودهاند و هم همزمان میلی مشابه برای دستزدن به کنشی اعتراضی داشتهاند. ازاینرو همۀ اعتراضات و اجتماعات واقعی و مجازی این روزها که با دورانداختن حجاب اجباری گره خورده، به همان اندازه دارای اصالت و استقلال است که کنش اعتراضی زنان سوگوار در گورستان سقز.
میپرسید این میل واحد برای پرتاب روسریها برای اعتراض به حجاب اجباری از کجا میآید؟ نه تاریخ ۴۴ سالۀ اجبار به رعایت حجاب، که وقایع دو ماه اخیر برای پدید آمدن این نیروی اعتراضی و این کنش انسانی، کافیست. کافیست تصویر اندوهبار کشیدهشدن زنی بر آسفالت خیابانی در رشت، یا تصویر جانکاه مادری که برای بیرون کشیدن دختر بیمارش از ونهای ارشاد، به التماس افتاده یا تصویر چهرۀ کبودشده سپیده رشنو در لحظۀ اعتراف اجباری در تلویزیون را به یاد آورید تا همۀ آن خشم و رنج انباشتشده برای تولید این نیروی اعتراضی بیش از هر وقت دیگر، فهمیدنی باشد. براستی چه چیز میتواند این حجم از خشونت را در مدتزمانی دوماهه جا بدهد و در پیشگاه خودش شرمسار نباشد؟ تصویر خشونت، از یاد نرفتنیست و یکی از خوشاقبالیهای زنان، زیستن در عصر تصویر بوده است.
لحظۀ بیرونآوردن روسریها بر مزار مهسا امینی را باید لحظهای کلیدی در تاریخ اعتراض زنان ایرانی به حجاب اجباری نیز دانست. هم به دلیل شجاعتی که با برداشتن روسریها در گورستان شهری کوچک، ناگهان علنی میشود تا جرقۀ اعتراضاتی خودجوش را بزند، هم از آن جهت که پس از اعتراضات حجاب در اسفند ۵۷، پایهگذار جدیترین اعتراضات به حجاب اجباری میشود، و هم بدلیل استقلال و اتکای آن به رنجی ملموس، هرروزه، واقعی و ازآنِخود. این لحظه درست مثل لحظۀ ایستادن ویدا موحد بر سکویی در خیابان انقلاب است. خودجوش، باشکوه، بیسابقه! این لحظه درست مثل لحظۀ ایستادگی سپیده رشنو در برابر صدای سرکوب است. خودخواسته، حقیقی، و همینجایی! این لحظه، نه لحظهای ساختگی برای اعتراضی ساختگی، نه صحنهای حتا دستکاریشده با هماهنگیها و اعلامیهها و ابلاغیهها، که رویدادیست ایستاده بر پاهای سوگوار خودش بر گورستانی در سقز.
https://harasswatch.com/news/2041/
@harasswatch
#دیدبان_آزار
هرس واچ | دیدبان آزار
رقص روسریها در گورستان سقز
در روز دفن مهسا امینی، هیچکس به زنان سوگوار حاضر در گورستان سقز، نگفته بود در کجا و چه ساعتی دست به چه کاری بزنند. هیچکس از آنها تقاضا نکرده بود تا همچنان که بر گور مهسا میگریند، در «اقدامی هماهنگ» و «راس ساعتی مشخص» روسریهاشان را دور بیندازند.
متن از صفحه اينستاگرام امير رئيسيان، وكيل دادگستری
https://www.instagram.com/p/CiySAncDPzz/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
https://www.instagram.com/p/CiySAncDPzz/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
Forwarded from نقد
▫️ زن، زندگی، آزادی: دستاوردها و چشماندازها
23 سپتامبر 2022
🔸 شعار مرکزی و عامل وحدتبخش خیزش کنونی در عبارت زیبای «زن، زندگی، آزادی» (ژن، ژیان، ئازادی) تبلور یافته است. این شعار که ریشه در تاریخ مبارزات رهاییبخش در خاورمیانه بهویژه منطقهی کردستان دارد، گویی چکیدهی تضادهای دیرینهای است که بخش اعظم مردم ایران در خلال چهل و چهار سال حکومت اسلامی با آن مواجه بودند. خواست مبارزه با تبعیض علیه زنان که در شکلهای گوناگون مطرح میشود در واقع یکی از اصیلترین مطالبات کل جامعهی ایران چه مرد و چه زن از ابتدای انقلاب بهمن ۵۷ تا به امروز است. این خواست با مبانی اساسی تفکر و دیدگاه ایدئولوژیک حکومت اسلامی در تضادی اساسی قرار دارد و مخالفت با آزادی زنان یکی از مهمترین ارکان هویت حاکمان را تشکیل میدهد. اما این مخالفت فقط در بعدی حقوقی مطرح نیست که با اعطای برخی حقوق ظاهری به زنان رفع شود. هویت زن به عنوان نماد مخالفت با کلیت نظام اسلامی در واقع انواع پیشفرضهای دیگری را پیش میکشد: حذف حجاب اجباری به معنای انتخاب نوع پوشش و نوع سبک زندگی و در یک کلام پذیرش حق زنان بر تن و سرنوشت خویش است؛ اعطای برابری حقوقی به زنان در ازدواج و طلاق و ارث و نظایر آن به معنای به لرزه درآوردن ارکان ایدئولوژیک و دینی حاکمان است. آزادی زنان در کشوری مانند ایران همچون بمبی عمل میکند که تمامی مناسبات عقبماندهی اجتماعی را میترکاند.
🔸 فاصلهی موجهای جنبش سیاسی در چند سال اخیر کوتاه و کوتاهتر شدهاند. اگر از موج جنبش سبز در سال ۸۸ تا خیزش دی 96 هشت سال طول کشید، اکنون ما با تغییری کاملاً مشهود در فاصلهی موجها روبهروییم: 1396، ۱۳۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱. ویژگی تعیینکننده و سرشت بارز این موجها این است که شکست مقطعی نمیتواند به خفقان پیگیر و افت عملی جنبش سیاسی در درازمدت بیانجامد. در واقع حرکت موجها مدام تکمیلکنندهی هم هستند و اگر در یک چشمانداز کوتاه بنگریم، گویی خطی ممتد است از موجهای پیاپی که بهرغم سرکوب شدید و قهرآمیز ادامه یافتهاند. در این صورت در صورت تداوم این وضعیت این امکان عینی و واقعی مطرح میشود که ما با نوعی جنبش مردمی روبهرو باشیم که به تدریج پیکار خود را با نظام حاکم در فواصل کوتاهی تمدید میکند تا روزی برسد که این جنبش لحظهای هم سکوت نکند و سرانجام در هیأت یک انقلاب سیاسی به میدان آید. بنابراین مهمترین دستاورد این است که اولاً یک نسل معین شاهد چند جنبش به هم پیوسته است و در نتیجه بهسادگی تجارب خود را منتقل میکند. دیگر با وضعیتی روبهرو نیستیم که یک جنبش رخ میدهد و سرکوب میشود و افراد شرکتکننده در طول زمان انگیزهی سیاسی خود را از دست میدهند. ثانیاً شکست دیگر در اینجا معنایی نمییابد بلکه فقط فراز و فرود یک جنبش است. اما آنگاه چه چیزی عامل تداوم آن است؟ سویهی سلبی خیزش کنونی، نفی نظام حاکم و سازوکارهای آن، بیتردید نیروی محرک تعیینکنندهی جنبش است. اما سویهی ایجابی خیزش کنونی در کجاست؟
🔸 جنبش چپ ایران در شکلهای سازمانی و غیرسازمانی خود همواره به یک تز مهم و تعیینکننده معتقد بودهاند: جنبشهای خودبهخودی بدون داشتن رهبری ناگزیر نابود میشوند. در این پیشفرض اصل اساسی وجود سازمان یا حزبی است که عملاً توان و قدرت سازماندهی را دارد. اما وضعیت کنونی چه چیزی را نشان میدهد: مردم در عمل متوجه شدهاند که جز نیروی خودشان هیچ نیرویی نمیتواند آنان را سازمان دهد. این پدیده ابداً جدید نیست. ما از جنبش ۸۸ تا به امروز پیوسته شاهد این وضعیت بودیم. این تجربه در آگاهی مردمی که به دفعات به خیابانها میریزند حک شده است. اکنون پرسش این است: اگر رژیم حاکم از حل معضلات پیش روی خود ناتوان باشد، اگر جنبشهای اعتراضی چون رشته نخی پیاپی رخ دهند و اگر مکانیسم رفرم و حتی عقبنشینی هم بیفایده باشد، و اگر این عدم سازماندهی از بالا تداوم داشته باشد، آیا این امکان وجود ندارد که این جنبشها ناگزیر شوند که از درون خود کانونهای سازماندهی به وجود آورند؟ یعنی آیا امکانپذیر نیست که این جنبش که بر بستر تضادهای ژرف چهلوچندساله با نظام سیاسی حاکم شکل گرفته خود کانونهای خود را بیافریند؟
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3af
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#جنبش_مردمی
#Jîn_Jîan_Azadî
#Mahsa_Amini
👇🏼
🖋@naghd_com
23 سپتامبر 2022
🔸 شعار مرکزی و عامل وحدتبخش خیزش کنونی در عبارت زیبای «زن، زندگی، آزادی» (ژن، ژیان، ئازادی) تبلور یافته است. این شعار که ریشه در تاریخ مبارزات رهاییبخش در خاورمیانه بهویژه منطقهی کردستان دارد، گویی چکیدهی تضادهای دیرینهای است که بخش اعظم مردم ایران در خلال چهل و چهار سال حکومت اسلامی با آن مواجه بودند. خواست مبارزه با تبعیض علیه زنان که در شکلهای گوناگون مطرح میشود در واقع یکی از اصیلترین مطالبات کل جامعهی ایران چه مرد و چه زن از ابتدای انقلاب بهمن ۵۷ تا به امروز است. این خواست با مبانی اساسی تفکر و دیدگاه ایدئولوژیک حکومت اسلامی در تضادی اساسی قرار دارد و مخالفت با آزادی زنان یکی از مهمترین ارکان هویت حاکمان را تشکیل میدهد. اما این مخالفت فقط در بعدی حقوقی مطرح نیست که با اعطای برخی حقوق ظاهری به زنان رفع شود. هویت زن به عنوان نماد مخالفت با کلیت نظام اسلامی در واقع انواع پیشفرضهای دیگری را پیش میکشد: حذف حجاب اجباری به معنای انتخاب نوع پوشش و نوع سبک زندگی و در یک کلام پذیرش حق زنان بر تن و سرنوشت خویش است؛ اعطای برابری حقوقی به زنان در ازدواج و طلاق و ارث و نظایر آن به معنای به لرزه درآوردن ارکان ایدئولوژیک و دینی حاکمان است. آزادی زنان در کشوری مانند ایران همچون بمبی عمل میکند که تمامی مناسبات عقبماندهی اجتماعی را میترکاند.
🔸 فاصلهی موجهای جنبش سیاسی در چند سال اخیر کوتاه و کوتاهتر شدهاند. اگر از موج جنبش سبز در سال ۸۸ تا خیزش دی 96 هشت سال طول کشید، اکنون ما با تغییری کاملاً مشهود در فاصلهی موجها روبهروییم: 1396، ۱۳۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱. ویژگی تعیینکننده و سرشت بارز این موجها این است که شکست مقطعی نمیتواند به خفقان پیگیر و افت عملی جنبش سیاسی در درازمدت بیانجامد. در واقع حرکت موجها مدام تکمیلکنندهی هم هستند و اگر در یک چشمانداز کوتاه بنگریم، گویی خطی ممتد است از موجهای پیاپی که بهرغم سرکوب شدید و قهرآمیز ادامه یافتهاند. در این صورت در صورت تداوم این وضعیت این امکان عینی و واقعی مطرح میشود که ما با نوعی جنبش مردمی روبهرو باشیم که به تدریج پیکار خود را با نظام حاکم در فواصل کوتاهی تمدید میکند تا روزی برسد که این جنبش لحظهای هم سکوت نکند و سرانجام در هیأت یک انقلاب سیاسی به میدان آید. بنابراین مهمترین دستاورد این است که اولاً یک نسل معین شاهد چند جنبش به هم پیوسته است و در نتیجه بهسادگی تجارب خود را منتقل میکند. دیگر با وضعیتی روبهرو نیستیم که یک جنبش رخ میدهد و سرکوب میشود و افراد شرکتکننده در طول زمان انگیزهی سیاسی خود را از دست میدهند. ثانیاً شکست دیگر در اینجا معنایی نمییابد بلکه فقط فراز و فرود یک جنبش است. اما آنگاه چه چیزی عامل تداوم آن است؟ سویهی سلبی خیزش کنونی، نفی نظام حاکم و سازوکارهای آن، بیتردید نیروی محرک تعیینکنندهی جنبش است. اما سویهی ایجابی خیزش کنونی در کجاست؟
🔸 جنبش چپ ایران در شکلهای سازمانی و غیرسازمانی خود همواره به یک تز مهم و تعیینکننده معتقد بودهاند: جنبشهای خودبهخودی بدون داشتن رهبری ناگزیر نابود میشوند. در این پیشفرض اصل اساسی وجود سازمان یا حزبی است که عملاً توان و قدرت سازماندهی را دارد. اما وضعیت کنونی چه چیزی را نشان میدهد: مردم در عمل متوجه شدهاند که جز نیروی خودشان هیچ نیرویی نمیتواند آنان را سازمان دهد. این پدیده ابداً جدید نیست. ما از جنبش ۸۸ تا به امروز پیوسته شاهد این وضعیت بودیم. این تجربه در آگاهی مردمی که به دفعات به خیابانها میریزند حک شده است. اکنون پرسش این است: اگر رژیم حاکم از حل معضلات پیش روی خود ناتوان باشد، اگر جنبشهای اعتراضی چون رشته نخی پیاپی رخ دهند و اگر مکانیسم رفرم و حتی عقبنشینی هم بیفایده باشد، و اگر این عدم سازماندهی از بالا تداوم داشته باشد، آیا این امکان وجود ندارد که این جنبشها ناگزیر شوند که از درون خود کانونهای سازماندهی به وجود آورند؟ یعنی آیا امکانپذیر نیست که این جنبش که بر بستر تضادهای ژرف چهلوچندساله با نظام سیاسی حاکم شکل گرفته خود کانونهای خود را بیافریند؟
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3af
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#جنبش_مردمی
#Jîn_Jîan_Azadî
#Mahsa_Amini
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
زن، زندگی، آزادی:
دستاوردها و چشماندازها خیزش جدید مردم ایران در واکنش به قتل فجیع مهسا امینی توسط گشت ارشاد با سرعت در حال گسترش است. شهرها یکی پس از دیگری به این موج میپیوندند و لایههای گوناگون آن را تقویت میک…
ديدبان آزار
Photo
🔹میدان کرامت، ریاضالصالح، پارک گزی و گورستان آیچی، در امتداد شریانهای فراملی
🔹تصاویری از پیوندها و همبستگیهای فرامرزی/فراملی که از پشتگرمیها و رهاوردهای فمینیستی این روزهاست. زنانی که همواره از مجاهدتها و مبارزاتشان مینوشتیم و الهام میگرفتیم، امروز در همبستگی با مردم ایران در خیابانهای لبنان، ترکیه، شیلی و دیگر نقاط جهان عکس مهسا امینی بدست گرفتهاند و ورای مرزهای تحمیلی، شعار «زن، زندگی، آزادی» سرمیدهند.
@harasswatch
#دیدبان_آزار
🔹تصاویری از پیوندها و همبستگیهای فرامرزی/فراملی که از پشتگرمیها و رهاوردهای فمینیستی این روزهاست. زنانی که همواره از مجاهدتها و مبارزاتشان مینوشتیم و الهام میگرفتیم، امروز در همبستگی با مردم ایران در خیابانهای لبنان، ترکیه، شیلی و دیگر نقاط جهان عکس مهسا امینی بدست گرفتهاند و ورای مرزهای تحمیلی، شعار «زن، زندگی، آزادی» سرمیدهند.
@harasswatch
#دیدبان_آزار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹این تصویر دیروز بارها دستبهدست و بازنشر شد. شجاعت خیرهکننده این زن جوان، که حجاب از سر برداشته، موهایش را پشت سرش میبنند تا به سوی نیروهای سرکوب پیشروی کند و با آنها رودررو شود. موهایش را جمع میکند که در این رویارویی دستوپایش را نبنند و مزاحمش نباشد. در چند ثانیه خودش را آماده میکند. جسارت و ارادهاش، اداهای بدن یاغی و استوارش، میخکوبمان کرده بود. خبر رسیده روز چهارشنبه، ۳۰ شهریورماه، در بلوار ارم کرج، او را به ضرب شش گلوله در صورت و گردن و قلب کشتهاند.
🔹نامش #حدیث_نجفی و متولد ۱۵ آبان ۱۳۷۸ است. گفته میشود عاشق رقص بوده است. در این تصاویر رقصیدن او را میبینید، چقدر شوکهکننده است اعلام خبر کشتهشدن در کنار تصویر رقص، مانند ویدیویی که از #مهسا_امینی در حال رقص کردی در آن پیراهن سرخ منتشر شد، این زنان میخواستند زندگی کنند، زن، زندگی، آزادی! ژینا، حدیث، حنانه، غزاله، … نام شما و تمامی کشتهشدگان دیگر را به نام زندگی و آزادی فریاد خواهيم كرد.
#مهسا_امینی
#حدیث_نجفی
#حنانه_کیا
#غزاله_چلاوی
#بهنام_لایق_پور
#فرجاد_درویشی
#زن_زندگی_آزادی
🔹نامش #حدیث_نجفی و متولد ۱۵ آبان ۱۳۷۸ است. گفته میشود عاشق رقص بوده است. در این تصاویر رقصیدن او را میبینید، چقدر شوکهکننده است اعلام خبر کشتهشدن در کنار تصویر رقص، مانند ویدیویی که از #مهسا_امینی در حال رقص کردی در آن پیراهن سرخ منتشر شد، این زنان میخواستند زندگی کنند، زن، زندگی، آزادی! ژینا، حدیث، حنانه، غزاله، … نام شما و تمامی کشتهشدگان دیگر را به نام زندگی و آزادی فریاد خواهيم كرد.
#مهسا_امینی
#حدیث_نجفی
#حنانه_کیا
#غزاله_چلاوی
#بهنام_لایق_پور
#فرجاد_درویشی
#زن_زندگی_آزادی
🔹این یک انقلاب فمینیستی است
✍نويسنده: منی الطحاوی
🔹قدرت و پیروزی از آن زنان ایرانی که روایت غالب از انقلاب را دگرگون کردند و آن را پس گرفتند. زنان و دغدغههایشان عموما از امور ثانویه و واپسین انقلابها بودهاند و نه منشا رخداد آن. به صدای شعارهایشان گوش دهید: «زن، زندگی، آزادی!» قدرت و پیروزی از آن زنان ایرانی که ما را به چالش کشیدند؛ اگر مردم تحت کنترل یکی از پلیسیترینِ حکومتها تا این حد نترس و شجاعند، پس ما برای مبارزه با سرکوبگرانمان چه میکنیم؟ در یک انقلاب، شما نمیتوانید آنچه را که چشمانتان دیده، فراموش کنید، نمیتوانید شجاعت افرادی را که از برخاستن نمیهراسند، از خاطر ببرید. این شجاعت، ماتحت شما را به آتش میکشد و به شما هشدار میدهد که سراغ تمامی سرکوبگران ریز و درشت خواهند آمد.
🔹در بسیاری از انقلابها، زنان کشته شدهاند، مورد ضربوشتم و تعرض جنسی قرار گرفتهاند تا از سرکوبگران ردهبالا خلاص شوند، اما سرکوبگران ردهپایین به سرکوبگری ادامه دادهاند. ما دیگر نمیترسیم. پیروزی و قدرت از آن زنان ایرانی که حجابشان را آتش زدند و مرزهای تخیل ما را جابجا کردند. خیزشهای جهان عرب، از سوی مردان جرقه خورد و ناتمام ماند. و حالا زنان ایرانی دوباره قلبهای انقلابی ما را با فمینیسمی که انقلابهای عربی کم داشت، شعلهور کردهاند.
🔹در زمان انقلاب مصر، شعارها معطوف به نان، آزادی و عدالت اجتماعی بود. شعارهایی که از ایران میشنویم، به ما یادآور میشوند که هیچکدام از این آرمانها بدون فمینیسم ممکن نیست: «زن، زندگی، آزادی!» یک انقلاب فمینیستی، پدرسالاری را همزمان در حکومت، خیابان و خانه مورد هدف قرار میدهد. چرا که اذعان دارد رهایی بدون رهایی جنسی/جنسیتی و رهایی کوئیر ممکن نیست. انقلاب فمینیستی، شهامت دارد که رهایی از نظامیگری حکومتی را تخیل کند و همزمان علیه انعکاس صدای پدرسالاری در خانه و خیابان بشورد. تئوکراسی را با یک انقلاب فمینیستی باید به مصاف طلبید و هرچیزی جز این، چاشنی دیگری از پدرسالاری خواهد بود.
@harasswatch
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2042/این-یک-انقلاب-فمینیستی-استو
✍نويسنده: منی الطحاوی
🔹قدرت و پیروزی از آن زنان ایرانی که روایت غالب از انقلاب را دگرگون کردند و آن را پس گرفتند. زنان و دغدغههایشان عموما از امور ثانویه و واپسین انقلابها بودهاند و نه منشا رخداد آن. به صدای شعارهایشان گوش دهید: «زن، زندگی، آزادی!» قدرت و پیروزی از آن زنان ایرانی که ما را به چالش کشیدند؛ اگر مردم تحت کنترل یکی از پلیسیترینِ حکومتها تا این حد نترس و شجاعند، پس ما برای مبارزه با سرکوبگرانمان چه میکنیم؟ در یک انقلاب، شما نمیتوانید آنچه را که چشمانتان دیده، فراموش کنید، نمیتوانید شجاعت افرادی را که از برخاستن نمیهراسند، از خاطر ببرید. این شجاعت، ماتحت شما را به آتش میکشد و به شما هشدار میدهد که سراغ تمامی سرکوبگران ریز و درشت خواهند آمد.
🔹در بسیاری از انقلابها، زنان کشته شدهاند، مورد ضربوشتم و تعرض جنسی قرار گرفتهاند تا از سرکوبگران ردهبالا خلاص شوند، اما سرکوبگران ردهپایین به سرکوبگری ادامه دادهاند. ما دیگر نمیترسیم. پیروزی و قدرت از آن زنان ایرانی که حجابشان را آتش زدند و مرزهای تخیل ما را جابجا کردند. خیزشهای جهان عرب، از سوی مردان جرقه خورد و ناتمام ماند. و حالا زنان ایرانی دوباره قلبهای انقلابی ما را با فمینیسمی که انقلابهای عربی کم داشت، شعلهور کردهاند.
🔹در زمان انقلاب مصر، شعارها معطوف به نان، آزادی و عدالت اجتماعی بود. شعارهایی که از ایران میشنویم، به ما یادآور میشوند که هیچکدام از این آرمانها بدون فمینیسم ممکن نیست: «زن، زندگی، آزادی!» یک انقلاب فمینیستی، پدرسالاری را همزمان در حکومت، خیابان و خانه مورد هدف قرار میدهد. چرا که اذعان دارد رهایی بدون رهایی جنسی/جنسیتی و رهایی کوئیر ممکن نیست. انقلاب فمینیستی، شهامت دارد که رهایی از نظامیگری حکومتی را تخیل کند و همزمان علیه انعکاس صدای پدرسالاری در خانه و خیابان بشورد. تئوکراسی را با یک انقلاب فمینیستی باید به مصاف طلبید و هرچیزی جز این، چاشنی دیگری از پدرسالاری خواهد بود.
@harasswatch
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2042/این-یک-انقلاب-فمینیستی-استو
هرس واچ | دیدبان آزار
این یک انقلاب فمینیستی است
آیا این انقلابی فمینیستی است؟ انقلابی فمینیستی است چون زنان حجاب اجباری را آتش میزنند؟ انقلابی فمینیستی است چون توسط زنان راه افتاده و رهبری شده است؟ علیرغم اینکه مردان هم مشارکت دارند انقلابی فمینیستی است؟ آیا انقلابی فمینیستی است حتی اگر تغییری ر
Forwarded from نقد اقتصاد سیاسی
هیچیک از ناآرامیها و اعتراضهای رخداده در سالهای اخیر، اینچنین با مطالبهی رهایی بدن عجین و درهمتنیده نبوده است. درست است که بهنوعی میتوان ناآرامیهای پیشین را به قسمی اعتراض به درهمفشردگی و تنگنای اقتصادی یا سیاسی بدنهای دربند ربط داد، اما در این جنبشها مطالبهی رهایی بدن هیچگاه به این شفافیت و علنیت ــ که در ناآرامیهای اخیر شاهدش هستیم ــ طرح و طلب نشده بود. #مهسا_امینی
___________
👈متن کامل
___________
👈متن کامل
Forwarded from BBCPersian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنی که بستن موهایش نماد جسارت و شجاعت معترضان در خیابانهای ایران شد، در تماس تصویری با بیبیسی فارسی گفت که او حدیث نجفی که خبر کشته شدنش اعلام شده نیست. او در پیامی ویدیویی میگوید «برای حدیثها و مهساها میجنگم.»
در روزهای اخیر، تصویر زنی که موهایش را میبست و مصمم به میانه اعتراضها پا میگذاشت، به سرعت دست به دست شد و بسیاری این تصویر را نماد جسارت و یکی از تصویرهای ماندگار اعتراضات ایران توصیف کردند. اما اندکی بعد خبر کشته شدن او در درگیریها در رسانهها از جمله بیبیسی فارسی منتشر شد؛ گفته میشد که او حدیث نجفی نام دارد و تصاویری از سوگواری خانوادهاش هم پخش شد.
ساعاتی پیش، او به همراه همسرش که ویدیوی حضور در تظاهرات را نخستین بار شامگاه جمعه برای بیبیسی فرستاده بود، در تماسی تصویری با ما گفت که او حدیث نجفی، که خبر کشته شدنش اعلام شده، نیست.
او همچنین پیامی ویدیویی برای انتشار در بیبیسی فارسی فرستاده است که همزمان با اصلاح خبر پیشین خود منتشر کردهایم.
https://bit.ly/3fkgsLW
@BBCPersian
در روزهای اخیر، تصویر زنی که موهایش را میبست و مصمم به میانه اعتراضها پا میگذاشت، به سرعت دست به دست شد و بسیاری این تصویر را نماد جسارت و یکی از تصویرهای ماندگار اعتراضات ایران توصیف کردند. اما اندکی بعد خبر کشته شدن او در درگیریها در رسانهها از جمله بیبیسی فارسی منتشر شد؛ گفته میشد که او حدیث نجفی نام دارد و تصاویری از سوگواری خانوادهاش هم پخش شد.
ساعاتی پیش، او به همراه همسرش که ویدیوی حضور در تظاهرات را نخستین بار شامگاه جمعه برای بیبیسی فرستاده بود، در تماسی تصویری با ما گفت که او حدیث نجفی، که خبر کشته شدنش اعلام شده، نیست.
او همچنین پیامی ویدیویی برای انتشار در بیبیسی فارسی فرستاده است که همزمان با اصلاح خبر پیشین خود منتشر کردهایم.
https://bit.ly/3fkgsLW
@BBCPersian