Telegram Web Link
ديد‌بان آزار
Photo
🔹مجموعه‌ یادداشت‌‌هایی از فمینیست‌ها و فعالان و حقوق زنان برای الهه محمدی و نیلوفر حامدی

🔹تجسمی از تحقق آرمان «فمینیستی‌زیستن»

جمعی از فمینیست‌ها و فعالان حقوق زنان، یک سال پس از بازداشت الهه محمدی و نیلوفر حامدی، یادداشت‌هایی را درباره و برای آنها نوشته‌‌اند. متن کامل را می‌توانید در لینک درج‌شده در استوری بخوانید.

«الف»: الهه و نیلوفر عزیز، «یک وطن اندوه» و «این گزارش تنش درد می‌کند» را دوباره خواندم. این ‌روزها زیاد بازنشرشان دادند. هردوشان در دو سال پیاپی در روزهای مشخصی فضای مجازی را گرفتند. حقشان بود. حق صاحبان یک وطن اندوه و بدن‌هایی که هنوز درد می‌کنند و شما، شمایی که سهم زیادی برداشتید از این اندوه و درد. من فکر می‌کنم اندوه باید بتواند راهی به بیرون پیدا کند. آدم‌هایی که این اندوه را، به هرشکلی از اشکال مادی مثل نوشتن، نواختن، گفتن، ساختن و غیره، درمی‌آورند حتما راهی به رهایی پیدا می‌کنند. نه صرفا برای خودشان که جمعی. در این سال‌ها ما فقط یک وطن اندوه نداشتیم، چندین وطن اندوه داشتیم. شما را در برخی از آنها دیده بودم؛ ملتهب و جاری، پراحساس و بااراده. در تلاش برای گره‌زدن وضعیت به امر کلی‌تر، به افرادی بیشتر. زیبایی در شما همین است. در همین پراحساس‌بودنتان؛ حس‌های مبهم پرزور که برای آشکار‌کردن و معنا‌دادن به آنها دست‌به‌کار می‌شوید. فمینیست‌ها همین کار را می‌کنند. احساسات بی‌نام ولی پرتکرار و دردناک را معنا می‌دهند، سال‌ها بعد ما می‌خوانیم‌شان و خودمان را در آنها پیدا می‌کنیم و چه لذتی. من و بسیاری دیگر خودمان را در گزارش‌های شما دیدیم، در شمایی که سعی داشتید به آن حس گیج، به آن خشم و به آن لحظات مبهم دردناک که در اوج بودند، معنا دهید. سالی که گذشت بی‌ذره‌ای اغراق، شما در لحظات زیادی با ما بودید. به مکان‌های خیلی زیادی سفر کردید. از جای‌جای ایران تا قاره‌های مختلف. آنچه اما شما از سر گذراندید خاص و یگانه در حافظه تن‌تان ثبت شده. شاید از آن هم بتوانید معنایی جمعی بیرون بکشید و به سوی عالم بیرون رهسپارش کنید. در انتظار رویتان، ما و امیدواری.

طرح: روشنک روزبهانی

متن کامل:

https://harasswatch.com/news/2204/
@harasswatch
🔹برای هما، هاله و همه نام‌هایی که نمی‌دانیم

نویسنده: مهتاب محمودی

در یک سالگی خیزش «زن، زندگی، آزادی» و به دنبال سرکوب گسترده دانشجویان و تشکل‌های دانشجویی شاهد موج دیگری از پاکسازی دانشگاه‌ها و تصفیه استادان هستیم. هرروز نام‌های جدیدی بر فهرست بلندبالای استادان دانشگاه‌ها در سراسر کشور که تحت عناوینی مختلف و با بهانه‌های مختلفی از دانشگاه‌ها «پاکسازی» شدند افزوده می‌شود.

نظام آموزشی اعم ازدانشگاه‌ها و مدارس، به مثابه آپاراتوس‌های ایدئولوژیک دولت که می‌بایست عهده‌دار تولید و انضباط‌بخشی سوژه‌های رام، فرمانبر و ایدئال و تداوم‌بخش ایدئولوژی و نظم اجتماعی مسلط باشند، از همان نخستین سال‌های انقلاب دستخوش تحول و «انقلاب فرهنگی» شد. گرچه اصطلاح «انقلاب فرهنگی» عمدتا برای توصیف رویدادها و فرایندهایی به کار برده می‌شود که با هدف اسلامی‌سازی و پاکسازی دانشگاه‌ها از استادان و دانشجویان دگراندیش سیاسی و عقیدتی و به ویژه چپ‌ها در سال‌های نخست پس از انقلاب و به ویژه در سال‌های ۵۹-۶۲ رخ دادند اما در اینجا مقصود از «انقلاب فرهنگی» مجموعه‌ای از  فرآیندها و سازوکارهایی است که نظام آموزشی اعم از آموزش پایه و عالی را نه از خلال تغییراتی که در یک بازه زمانی پایان یافته در گذشته رخ داده‌اند که از طریق اعمال مداوم انواع تکنیک‌ها و در فرایندهای پیوسته در حال شدن دائما تنظیم می‌کند.

این فرایندهای نظام‌مند فرودست‌سازی و امتیازبخشی در همان ابتدا با محروم‌سازی بهائیان از تحصیل و تعلیق، اخراج و ستاره‌دار کردن کثیری از دانشجویان به دلایل سیاسی و عقیدتی عده‌ای را از ورود به دانشگاه منع کرده و می‌کنند. در میان دانش‌آموختگان نیز بسیاری دیگر به ویژه از میان زنان و چپ‌ها و اقلیت‌ها به رغم صلاحیت علمی حتی از نزدیک شدن به پروسه‌های جذب هیئت علمی اجتناب می‌کنند چرا که می‌دانند در سایه نظم نابرابری‌ساز حاکم بر نهاد دانشگاه در ایران بدون ابراز وفاداری و سرپردگی کامل به گفتمان سیاسی-دینی مسلط و اجرای مداوم هنجارهای آن از هر امکانی برای ورود به سیستم دانشگاهی و تدریس محروم خواهند بود. به ویژه زنان تخطی‌کننده از هنجارهای جنسیتی گفتمان مسلط جمهوری اسلامی که بدن‌هاشان رویت‌پذیرترین شکل هنجارشکنی است و حتی با داشتن درخشان‌ترین سوابق علمی و آکادمیک از همان ابتدا امکانی برای ورود به جایگاه استادی ندارند که بعدها با خبر اخراجشان نامشان را به عنوان اساتید اخراجی و محذوف بشناسیم و به حذفشان اعتراضی کنیم.

زنانی که از الگوی «زن ایدئال» گفتمان جنسیتی جمهوری تخطی می‌کنند، در نهایت حتی در صورت تلاش برای اجرای هنجارهای پوششی و تلاش برای گذر از هزارتوی مهیب فرایندهای جذب هیئت علمی در نهایت به طرق دیگری حذف خواهند. هاله لاجوردی یکی از نمونه‌های مشهور در میان بسیاری از زنان محذوفی است که نامشان را نمی‌دانیم. زنی که در سال ۸۸ از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران «پاکسازی شد» و خیلی‌ها نامش را از یاد برده بودند، تا روزی که در انزوای سال‌های پس از پاکسازی از دانشگاه خودش را کشت یا چنان که بسیاری به درستی می‌گویند او را تدریجی کشتند. خبر مرگ او جامعه دانشگاهی و به ویژه پژوهشگران و دانشجویان علوم اجتماعی را در بهت فرو برد. پس از اخراج در سال ۸۸ و انزوای پس از آن، هاله از نوشتن دست کشید و تا سال‌ها کمتر کسی از احوالاتش خبر داشت تا اینکه در بهمن ۹۹ به زندگی‌اش پایان داد. گفته می‌شود در جلساتی که دفتر گزینش برای او ترتیب داده بود به خاطر زن‌بودنش مورد تهدید و تحقیر قرار گرفت و با کشاندن پای سبک زندگی‌اش به آن جلسات اهرمی برای اعمال فشار، تحقیر و خشونت بر او ساختند.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2205/

@harasswatch
Forwarded from بيدارزنى
🟣 عدم آزادی فروغ سمیع‌نیا، علی‌رغم ابلاغ وثیقه

فروغ سمیع‌نیا، فعال حقوق زنان، تنها فرد بازداشتی پرونده فعالان زنان گیلان است که علی‌رغم ابلاغ وثیقه توسط دادسرای عمومی و انقلاب رشت، کماکان در بازداشت به‌سر می‌برد و با آزادی وی موافقت نشده است.

صبح روز ۲۵ مردادماه، ۱۲ نفر از فعالان حقوق زنان و سایر فعالان سیاسی استان گیلان در شهرهای رشت، انزلی، لاهیجان و فومن بازداشت شدند. تا با امروز، تمامی بازداشت شدگان این پرونده با تودیع قرار وثیقه‌ی ۵۰۰ میلیون تومانی از بندهای مختلف زندان لاکان رشت آزاد شدند.

⚪️ فروغ سمیع‌نیا، علی‌رغم دریافت ابلاغ قرار وثیقه طی ۵ روز گذشته، اما همچنان به‌صورت بلاتکلیف در زندان لاکان رشت به‌سر می‌برد.

صبح امروز یکشنبه ۹ مهرماه، خانواده‌ی فروغ سمیع‌نیا جهت پیگیری وضعیت وی به دادسرای عمومی و انقلاب رشت مراجعه کردند، اما طبق گفته‌های بازپرس، روز دقیقی برای آزادی وی وجود ندارد.

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
🔹بدن زنان به‌مثابه فضا/بدن زنان در فضای شهری

نویسنده: زهره رجبی

این مقاله به دنبال درک و  دریافت این موضوع است که چطور زنان در تهران بعد از قتل حکومتی مهسا و اعتراض‌های گسترده علیه حجاب اجباری در سراسر ایران، بر ترس خود غلبه می‌کنند و در احاطه سرودهای شورانگیز، عکس‌ها و فیگورهای سایر زنان مبارز (برگرفته از مقاله انقلاب فیگوراتیو زنان، سایت دیدبان آزار، ۱۴۰۱) در قلب فضاهای شهری قرار می‌گیرند. این تجربه لحظاتِ «آنجا»بودن، در خیابان بودن بدون حجاب چگونه است؟

بنجامین شپارد در مقاله‌ای اشاره می‌کند: «در ارتباط با جنبش‌های اجتماعی، شوخ‌طبعی و لذت خرابکارانه، سیستم‌های قدرت را مختل می کند، رهایی می‌بخشد و خلع سلاح می‌کند» (کریچلی، هولت، مورال، سندرز). دقیقا کاری که بازیگران اجتماعی به‌ویژه دختران جوان ایرانی انجام می‌دهند و از طریق طنز و بازی، قواعد بازی زندگی مدرن را به چالش می‌کشند و راه‌های بدیل‌تری را برای تصویر‌کردن واقعیت اجتماعی برجسته می‌کنند. این حضور خیابانی و رویداد را می‌توان یک تجربه تعاملی زنده از کلمه، صدا و حرکت توصیف کرد.

در این مقاله گفت‌و‌گوهایی با چند زن جوان در تهران درباره این عصیان و غلبه بر ترس  و حضور بی‌حجاب در فضاهای شهری و اعتراضات گسترده علیه حجاب اجباری صورت گرفته است. برای تحلیل این ترس به نظریات جغرافی‌دانان فمینیست مراجعه و به تحلیل تقاطعی تجربه ترس در فضاهای عمومی پرداخته شده است. 

بواسطه مصاحبه با زنانی که پس از قتل مهسا، شیوه‌ای متفاوت از حضور در فضاهای شهری تهران را تجربه می‌کنند و با تکیه بر مفهوم تلاقی و ابعاد چندگانه قدرت، می‌توان تحلیل و درک بهتری از تجربه زنان از ترس در فضای عمومی بدست آورد. تهران در ماه‌های بهمن و اسفند ۱۴۰۱ برای این مطالعه موردی انتخاب و با زنان ۱۸ سال به بالا در فضاهای عمومی شهر تهران مصاحبه شده است.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2206/
@harasswatch
🔹چرا به واکنش فمینیستی در برابر زلزله نیاز داریم؟

نویسنده: آسلی زنگین
برگردان: لاله فروغانفر

متن پیش‌ رو، شرح مختصری از شکل‌گیری و سازماندهی یک گروه فمینیستی داوطلب در استانبول، در واکنش به زلزله ماه فوریه در  ترکیه و سوریه است که در آن نزدیک به ۵۰ هزار نفر جان خود را از دست دادند. هدف از ترجمه این متن، علاوه بر آشنایی خواننده با پیچیدگی‌های اجتماعی ـ سیاسی ملی و منطقه‌ای که منجر به تشدید بحران‌های موجود پس از فاجعه شد، تاکید بر اهمیت مواجهه فمینیستی در مواقع بحران است.

آنچه که به‌درستی در این مقاله به آن تاکید شده است، نه کار خیریه‌ای و صرفا تامین نیازهای مادی اولیه، بلکه ایجاد همبستگی جمعی و مراقبت رادیکال فمینیستی بعد از فاجعه برای ترمیم زندگی‌های ازدست‌رفته در طولانی‌مدت، خصوصا در کمبود یا حتی نبود کمک‌های دولتی است. درحالی‌که کار خیریه‌ای بر مبنای رویکردی نئولیبرالی، بر تعهد اخلاقی و فردی، و حتی با فرضیات پدرانه و  تصمیم‌گیری از بالا استوار است، همبستگی جمعی فمینیستی می‌کوشد با برقراری ارتباط دوطرفه و برآورد واقعی از نیازهای مردم آسیب‌دیده، به دور از جنجال و گرفتن سلفی و کسب امتیاز و سرمایه‌اجتماعی از رنج مردم، در میدان حاضر باشد.

چنین مراقبت فمینیستی رادیکالی است که نه تنها امکان همبستگی فرای طبقه‌بندی قومیتی، طبقاتی، جنسی‌ـ‌جنسیتی و مذهبی را فراهم می‌کند، بلکه با درنظرگرفتن نیازها و شرایط ویژه‌ گروه‌های درحاشیه و آسیب‌پذیرتر، افق جدیدی را در ساحت کار امدادرسانی به روی ما می‌گشاید. توجه ویژه این گروه داوطلب فمینیست بر روی زنان، زنان ترنس، سالمندان، کودکان و پناهندگان ساکن در منطقه زلزله‌زده، نیازهای بهداشتی و روانی‌ آن‌ها در راستای بازیافتن عاملیت و تعلق گروهی در میان بازماندگان این فاجعه، ‌می‌تواند در تجربیات مشابه دیگر راه‌گشا و آموزنده باشد.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2209/

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
نزدیک شو اگر چه نگاهت ممنوع است

زنجیره‌ اشاره چنان از هم پاشیده است
که حلقه‌های نگاه
در هم قرار نمی‌گیرد.
دنیا نشانه‌های ما را
در حول‌و‌حوش غفلت خود دیده است و چشم پوشیده است.

نزدیک شو اگر چه حضورت ممنوع است.

وقت صدای ترس
خاموش شد گلوی هوا
و ارتعاشی دوید در زبان
که حنجره به صفت‌هایش بدگمان شد.
تا اینکه یک شب از خم طاقی یک‌صدایت
لرزید و ریخت در ته ظلمت
و گنبد سکوت در معرق درد برآمد.

یک‌یک درآمدیم در هندسه انتظار
و هر کدام روی نیمکتی یا زیر طاقی
و گوشه میدانی خلوت کردیم:
سیمای تاب‌خورده که خاک را چون شیارهایش
آراسته است.

و خیره مانده است در نفرتی قدیمی
که عشق را همواره آواره خواسته است
تنها تو بودی انگار که حتی روی نیمکتی نمی‌بایست بنشینی
و درطراوت خاموشی و فراموشی بنگری.

نزدیک شو اگر چه قرارت ممنوع است

هیچ انتظاری نیست که رنگ دگر بپاشد
بر صفحه صبور
وقتی که ماهواره‌های طاق و نیمکت در خلٲ بگردد
و چهره‌ها تنها سیاه و سفید منعکس شود
و نیمی از تصویرها نیز هنوز
در نسخه‌های منفی باقی مانده باشد.

نوری معلق است در اشاره‌های ظلمانی
ورنه چگونه امشب نیز در این ساعت بلند
باید به روی این نیمکت بنشینم همچنان کنار این میدان
چشم انتظار شکی فسفرین
و برگ ترس‌خورده‌ شمشاد تنها در چشمم برق زند؟

نزدیک شو اگر چه تصویرت ممنوع است.

ساعت دوباره گردش بیتابش را آغاز کرده است
و نیمی از رخسار زمان
از لای چادر سیاهش پیداست.
از ضربه‌ای که هر ساعت نواخته می‌شود ترک برمی‌دارد خواب آب
و چهره‌ای پریشان موج در موج
می‌گردد و هوای خود را می‌جوید
در بازتاب گنگ سکه‌ای در آب انداخته است.

پا می‌کشند سایه‌های مضطرب
در هیبت مدور نارون‌ها
و باد لحظه به لحظه نشانه‌‌ها را می‌گرداند دور تا دور میدان
اینجا خزه به حلقه‌ شفافی چسبیده است
که روزی از انگشتی افتاده است
آنجا هنوز نوری قرمز ثابت مانده است
و روی صورت شب لک انداخته است

نزدیک شو اگرچه رویایت ممنوع است.

می‌بینی! این حقیقت ماست
نزدبک و دور واهمه در واهمه
و مثل این ماه ناگزیر که گردیده است
گرد جهان و باز همچنان درست همانجا که بوده مانده است
و هر شب انگار در غیابت باید خیره ماند همچون ماه
در حلقه‌ی عزایی که کم‌کم عادی شده است.

شعر از محمد مختاری

#آرمیتا_گراوند
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#ژینا_امینی
ديد‌بان آزار
Photo
برای مقاومت، برای رهایی، برای آرمیتا

نویسنده: ناشناس

آرمیتا گراوند در کماست. این جمله را یک بار سریع و یک بار با آهستگی تایپ می‌کنم. سعی می‌کنم از ریتم سریع اخبار فاصله بگیرم. اوضاع به سرعت برق و باد تغییر می‌کند و در تمام این لحظات  زن جوان مقاومی روی تخت بیمارستان است و هر لحظه ممکن است که از دست برود.

تن آرمیتا و نشانه‌‌های آسیب آن خود پاسخی است به تمام آن‌ها که مقاومت را تمام شده خواندند. بگذار هر چه می‌خواهند برای اثبات حقیقت داشتن یا نداشتن مقاومت آرمیتا دست به دامان ابزارهای نظارتی شوند. ما «برای نابودسازی خانه‌ ارباب» نیازی به «ابزارهای ارباب» نداریم. بی‌اعتباری روایت‌ جعلی و تقطیع‌شده‌ رسانه‌های جمهوری اسلامی و اثبات مقاومت آرمیتا برای ما که در آن‌ واگن‌ها نشسته‌ایم، ایستاده‌ایم و له شده‌ایم از راه رجوع به تجربیاتمان ممکن می‌شود.

برای لمس آن‌چه در آن واگن گذشته است کافی است روزهایی از زندگی‌مان را به یادآوریم که در فضایی عمومی، در خیابان، مترو یا هر جای دیگر، کسی ظاهر شده و برشانه‌مان کوفته که «حجابت افتاده» یا «حجابت شل است» و بعد، خشمگین از به رسمیت شناخته نشدن، خشمگین از مقاومت ما و بی‌قدرتی‌اش، دست به تهدید به «مامورها را صدا می‌کنم» و «فیلمت را می‌گیرم» زده و بعد خشمگین‌تر از تداوم مقاومتمان به تن‌مان حمله برده است.

ما به خوبی می‌دانیم که انکار تذکرهای آتش‌ به اختیاران، حجاب‌بانان و پلیس‌های «اخلاق» چه کار پرخطری است و از این روست که ژینا و آرمیتا را مقاوم و مبارز می‌دانیم. ما به خوبی می‌دانیم که «نه» گفتن به پلیس‌ها و ایستادگی دربرابر آن‌ها که مرگ ژینا را «حق» و «ناگزیر» می‌خوانند ایستادگی دربرابر چه خشونت پیش‌بینی‌ناپذیری است و چه عواقب مرگباری به دنبال دارد.

تن ژینا حالا در خاک است و تن آرمیتا روی تخت بیمارستان و در وضعیتی بحرانی. در این میان، مقاومت زنده و جاری است، روزمره‌ و نامیراست و پرخطر و انکارنشدنی. ما در زمانه‌ آشوب اطلاعات، در گرداب سرمایه‌داری ذهنی و پراکندگی توجه‌ها، دست از یاد‌کردن و زنده‌نگه‌داشتن مقاومت سرزنده‌ زنان نمی‌کشیم. دست‌های ما به دست‌های دوستان و خانواده‌ آرمیتا گره می‌خورد و آن‌چه آن‌ها را به سکوت مجبور می‌کند ما را به فریاد وا‌می‌دارد.

طرح: روشنک روزبهانی

#آرمیتا_گراوند
#ژینا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#مهسا_امینی
🔹زنان گرفتار در گردباد خشم و خشونت؛ بدن در مقام میدان نبرد

نویسنده: ژینا مدرس گرجی


طبق آمار سازمان‌های حقوق بشری از سال ۲۰۰۸ تا قبل از جنگ اخیر حدودا ۱۵۰ هزار فلسطینی کشته و زخمی شده‌اند. از این تعداد ۳۳ هزار نفر کودکان زیر سن ۱۸ سال بوده‌اند. طبق گزارش سازمان عفو بین‌الملل از سال ۱۹۶۷ مقامات اسرائیلی بیش از ۸۰۰ هزار زن، مرد و کودک فلسطینی را بازداشت کرده‌اند. بسیاری از بازداشت‌شدگان گزارش داده‌اند که توسط نیروهای امنیتی اسرائیل مورد شکنجه و آزار جنسی قرار گرفته‌اند. جنگی که این روزها شاهد آن هستیم و چه‌بسا ناگزیر تصاویر تکان‌دهنده‌ آن ما را به سمت واکنش‌های اغلب اخلاقیاتی سوق می‌دهد، نتیجه سال‌ها تبعیض و خشونت‌های سوبژکتیو و آشکار، خشونت‌های ساختاری، نظام‌مند و نمادین حک‌شده در سیاست‌های دولت اسرائیل علیه فلسطین است. اما نباید هرگز فراموش کرد که هزینه‌ ویرانگر چنین سیاست‌هایی و پاسخ‌های خشونت‌‌آمیز به آن‌ها را در نهایت قربانیان غیرنظامی از هردو طرف پرداخت می‌کنند. و بیش از هرکسی این کودکان و زنان هستند که طعمه‌ جنگ‌های درگرفته می‌شوند. برای نمونه و به نحوی آیکونیک، در همان روز اول جنگ اخیر بین اسرائیل و حماس ویدئویی از به‌اسارت‌گرفتن یک زن اسرائیلی به دست نیروهای حماس در فضای مجازی وایرال شد که در آن دختری نیمه‌برهنه پشت یک وانتبار غرق در خون افتاده است و چند مرد مسلح بالای پیکر خردشده‌ او ایستاده‌اند و سرخوشانه به سردادن شعارهای مذهبی می‌پردازند. در ویدئویی دیگر شاهد ردیفی از تن برهنه مردان فلسطنی هستیم که توسط نیروهای اسرائیل به اسارت گرفته شده‌اند.

بی‌تردید، می‌توان پس از پایان جنگ‌ها و به‌تدریج ساختمان‌ها، جاده‌ها و شهرهای تخریب‌شده را دوباره بازساخت. اما این بدن‌ها هستند که درد، درهم‌شکسته‌شدن و امحا را به تمامی تجربه می‌کنند و بازسازی آن‌ها اغلب امکان‌ناپذیر است. بدن‌ها بازتاب‌دهنده حقیقی تجربه جنگند و در بازی قدرت به نماد اصلی آنچه روی داده تبدیل می‌شوند. برای نمونه، در دل جنگ بدن دشمن به پایین‌ترین مرتبۀ حیوان‌بودگی، توده‌ای گوشت اضافی و به تعبیر آگامبن، هوموساکری تقلیل پیدا می‌کند که می‌توان بی‌هیچ بازخواستی آن را قربانی کرد. قدرت‌ها همیشه با بدن‌ها درگیرند، چرا که بدنها اصلی‌ترین مؤلفه‌ تشکیل‌دهنده‌ یک همبودگی انسانی و تجسم‌بخش مختصات واقعی یک ساختار اجتماعی‌اند. فی‌المثل، بدن زنان در طول تاریخ از سوی ادیان، مردسالاری، سرمایه‌داری و ارزش‌ها، قواعد و قوانین آن‌ها تحت کنترل و مورد خشونت واقع شده‌اند، امری که شکل بارز آن را در جنگ‌ها می‌توان دید. گویی بدن، بخصوص بدن زنان، خود به میدان نبرد بدل می‌شود.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2211/

@harasswatch
Forwarded from بيدارزنى
🟣 وخامت سلامت عاطفه رنگریز در پی اعزام مجدد به اداره اطلاعات سمنان

#عاطفه_رنگریز، فعال حقوق زنان محبوس در زندان شاهرود، طی هفته جاری مجددا به اداره اطلاعات سمنانْ منتقل و‌ پس از گذران مراحل بازجویی، به بند عمومی زندان سمنان بازگردانده شد.

⚪️ طی این مدت، در پی فشارهای ناشی از بازجویی، وی در سه نوبت دچار عارضه‌ی قلبی شد اما از اعزام به بیمارستان او جلوگیری به‌عمل آمده است. این عارضه تنها با حضور یک پزشک در اداره اطلاعات سمنان، مورد پیگیری قرار گرفته است.

در تاریخ سوم مهرماه، علی‌رغم ابلاغ قرار وثیقه‌ی یک میلیاردی و تودیع آن توسط خانواده، با آزادی عاطفه رنگریز مخالفت شد. بنا به صحبت‌های بازپرس حاضر در دادسرای عمومی و انقلاب شاهرود: «اداره اطلاعات نیازمند بازجویی‌های بیشتر است و آزادی به قید وثیقه میسر نیست».


بیش از یک ماه از بازداشت این فعال حقوق زنان می‌گذرد و کماکان از وضعیت آزادی او اطلاعی در دست نیست.

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
🔹نگاهی به کتاب «احیای یک ملت» در گفتگو با لرنا اکمکچی‌اغلو

🔹قربانیان فاجعه بارمی‌گردند


تهیه و ترجمه: سوما نگهداری‌نیا

۳۰ اکتبر ١٩١٨ است، تعداد زیادی زن و کودک بی‌خانمان‌شده که بازماندۀ یک نسل‌کشی بزرگ‌اند پس از آتش‌بس موندروس فرصت این را پیدا می‌کنند تا به خانه‌هایشان بازگردند، بازمانده‌ها که حالا در جامعه به خائنین معروف‌اند نه سرپرستی دارند تا از آنها مراقبت کند و نه کسی حاضر است به آنها کار بدهد تا بتوانند روزگارشان را بگذرانند. از طرف دیگر گروهی سعی دارند با واگذاری سرپرستی این زنان و کودکان، هویت دینی و زبانی‌شان را از آنها بگیرند. علاوه بر تمام اینها بعد از کشتار جمعی، حالا بار احیا و افزایش جمعیتی که بیش از نیمی از آن از بین رفته نیز بر عهدۀ این بازماندگان است. در کشاکش این هرج‌و‌مرج‌هاست که گروهی از زنان و مادران ابتکار عمل را در دست می‌گیرند تا به روایت بازمانده‌ها شکل بدهند. آنها از این طریق می‌خواهند به جامعه یادآور شوند که «ما به‌رغم همه‌چیز ماندیم و خواهیم ماند.»

کتاب احیای یک ملت به روایت بازسازی ارمنی‌بودن و زن‌بودن در بطن جامعه‌ای جنسیت‌زده می‌پردازد و نویسنده این کار را از طریق ردیابی فعالیت‌های زنان کنشگر ارمنی در بازۀ زمانی صدساله و در سرزمین‌های عثمانی-ترکیه پی‌ می‌گیرد. برای این‌کار نویسنده به جستجوی اسناد و مدارک تاریخی مفقود و حذف‌شده از آرشیوهای آکادمیک و دولتی این دوره می‌پردازد و با تکمیل و ترجمۀ آنها نشان می‌دهد که این زنان چطور در اوایل دهۀ ١٨٦٠ با فعالیت‌های مترقی همچون افتتاح مدارس دخترانه و تاسیس انجمن‌هایی برای زنان، به میدان مبارزات مدرن زنانه وارد شدند و در ادامه به‌رغم پشت‌سرگذاشتن یک نسل‌کشی و اتفاقات متاثر از جنگ‌های جهانی در سرزمین‌شان که حالا هویت آنها را نیز انکار می‌کرد، از طریق انتشار مطبوعات، سخنرانی و برگزاری راهپیمایی‌های اعتراضی خواستار برابری کامل سیاسی شدند. هرچند پایان به غایت تلخی که برای این زنان رقم می‌خورد در انتهای کتاب خواننده را متاثر می‌کند، بااین‌حال روند کتاب به‌خوبی نشان می‌دهد که تاریخ گواهی است بر اینکه در کشاکش این هویت‌خواهی، زنان ارمنی حذف و خاموش نشدند.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2212/

@harasswatch
🔴 استمرا سرکوب دانشجویان

#ریحانه_معروف دبیر سابق شورای صنفی دانشکده‌ی علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران و دانشجوی جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، که در رأی بدوی کمیته انضباطی به «دو ترم محرومیت از تحصیل با احتساب در سنوات» محکوم شده بود در کمینه تجدیدنظر حکم او به یک نیمسال محرومیت قطعی از تحصیل کاهش داده شد و پرونده دیگر ایشان با رای بدوی «یک نیمسال محرومیت از تحصیل»، به «توبیخ با درج در پرونده» تقلیل پیدا کرد.
اما در کمال تعجب در روزهای اخیر حراست دانشگاه تهران به ایشان اجازه ورود به دانشگاه را نداده است.

اما در آخرین احضار، دانشگاه بابت شرکت در جلسه‌ دفاع پایان‌نامه یک دانشجوی دیگر برای وی کمیته‌ی انضباطی جدیدی با اتهام «شرکت در جلسه غیر قانونی و کشف حجاب» برگزار کرده‌است و در حالی که شرکت در یک جلسه دفاع صرفا بعنوان یکی از مدعوین رویه‌ای معمول در جامعه دانشگاهی است، در جلسه‌ی شورای بدوی ایشان با لحنی تند و غرض‌ورزانه به اشد مجازات تهدید شده‌ است.

#سرکوب_فراگیر
#دانشگاه_تهران
5⃣1⃣6⃣0⃣
🆔 @senfi_uni_iran
ديد‌بان آزار
Photo
🔹عاطفه رنگریز اعتصاب غذا کرد

#عاطفه_رنگریز در اعتراض به بلاتکلیفی و صدور و فسخ چندباره قرار وثیقه در پرونده خود، از امروز صبح اعتصاب غذا کرده است.

عاطفه رنگریز، پژوهشگر و فعال حقوق زنان از روز ۱۹ شهریورماه ۱۴۰۱ در بازداشت موقت به سر می‌برد. تاکنون سه بار به خانواده او وعده داده شده که با تامین وثیقه فرزندشان آزاد خواهد شد، اما او همچنان در زندان شاهرود محبوس است.

عاطفه مهرماه سال ۹۸ نیز در اعتراض به روند غیرقانونی پرونده خود دست به اعتصاب غذا زده بود. او از جمله ۳۵ نفری بود که در تجمع روز جهانی کارگر سال ۹۸ در برابر مجلس شورای اسلامی دستگیر شدند. عاطفه در نامه اعلام اعتصاب غذای خود نوشته بود:

«بدن خود را سلاحی می‌کنم در برابر این همه بی‌عدالتی که بر ما گذشت و می‌گذرد و اعتصاب غذای خود را در اعتراض به عدم پذیرش غیرقانونی وثیقه‌ای که تاکنون پنج بار با در بسته و دیوارها روبرو شد و همچنین صدور احکام ناعادلانه و نگهداری غیرقانونی در زندان قرچک اعلام می‌کنم. نیک آگاهم که جان من برای آنان‌که به بازی‌اش گرفته‌اند ارزش محافظت ندارد، و این رنج را برای شکستن این دیوار سکوت که قتل خاموش جامعه‌ مدنی و صدای حق‌طلبی ما است، تحمل می‌کنم. از این رو، نوشته‌ام را با دو کلمه تمام می‌کنم که پژواک آن در سرتاسر تاریخ ما فرودستان پیچیده است: "یا مرگ یا آزادی".»

#عاطفه_رنگریز
#ژن_ژیان_ئازادی
#زن_زندگی_آزادی
#اعتصاب_غذا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹تولد نیلوفر حامدی است

وقتی دنیا باز روی وحشی‌اش را عیان کرده، وقتی پایه‌های هرآنچه روشن و نیک است زیر پایمان می‌لرزند، وقتی بیم آن داریم که سقف رویاها و فرداها بر سرمان آوار شود، نوشتن از شما چه دشوار است. با هر رخداد، حادثه، فاجعه، جای خالی شما باز و باز همچون حفره‌ای پرنشدنی در نظر رژه می‌رود.

از سالگرد قتل ژینا گذشته‌ایم و حالا آرمیتا را روی تخت بیمارستان داریم؛ #آرمیتا_گراوند جوان، آرمیتا گراوند نوجوان، که تمام زندگی‌اش پیش رویش بود و حالا نمی‌دانیم دیگر زندگی‌ای در انتظارش هست یا نیست. مگر خیال می‌کردیم تاریخ اینقدر زود تکرار شود و شما هنوز نباشید؟

اینجا هر آن جای سرِ پرشور شما خالیست، جای خشمِ به‌وقت و صدای بلندتان. هرقدر هم که واقعه‌ها و مرگ‌ها از چپ و راست بر صورتمان سیلی بزنند مگر می‌توان از یاد شما کاست؟

تولدت مبارک #نیلوفر_حامدی

#ژینا_امینی
#الهه_نیلوفر
#الهه_محمدی
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
2024/09/22 11:44:09
Back to Top
HTML Embed Code: