Telegram Web Link
ديد‌بان آزار
Photo
🔹رای پرونده #الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران صادر شد:

براساس رای صادره، الهه محمدی به اتهام همکاری با دولت متخاصم آمریکا، به تحمل ۶ سال حبس، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور ۵ سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به تحمل یک سال حبس محکوم شد. (در مجموع‌ ۱۲ سال)

نیلوفر حامدی نیز به اتهام همکاری با دولت متخاصم آمریکا به تحمل ۷ سال حبس، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور ۵ سال حبس و به اتهام  فعالیت تبلیغی علیه نظام به تحمل یک سال حبس محکوم گردید. (در مجموع ۱۳ سال)

هر دو روزنامه‌نگار به استناد بندهای پ، ح و ذ ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، به عنوان مجازات تکمیلی به مدت ۲ سال از عضویت در احزاب، گروه‌ها، دسته‌جات سیاسی و فعالیت در فضای مجازی، رسانه‌ها و مطبوعات محروم شدند.

درصورت تایید حکم از سوی دادگاه تجدید نظر، الهه و‌ نیلوفر مجازات اشد (۶ سال حبس برای الهه محمدی و ۷ سال حبس برای نیلوفر حامدی) را تحمل خواهند کرد.

سعید پارسایی همسر الهه محمدی در صفحه توییتر خود در واکنش به این حکم نوشته: «شرم بر شما ظالمان، برای آنچه بر شرافت و انسانیت روا می‌دارید»

#الهه_محمدی
#نیلوفر_حامدی
#زن_زندگی_آزادی
#الهه_محمدی
#ژینا_امینی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹ترجمۀ فصلی از کتاب السا دورلن، فیلسوف فرانسوی

🔹دفاع از خود؛ پدیدارشناسی خشونت


مترجمان: سبا معمار و آیدا ذ.

سبا معمار: پدیدارشناسی طعمه بخشی از کتاب «دفاع از خود: پدیدارشناسی خشونت» نوشتۀ السا دورلن است که خشونت و دفاع-از-خود را از منظری فمینیستی به پرسش می‌کشد. این بخش از کتاب، تجربۀ زیستن در خشونت، تجربۀ دائما طعمه‌بودن و تغییر شیوۀ خشونت‌ورزی را واشکافی می‌کند و فهم عمومی از خشونت-پرهیزی، به‌خصوص فهمی را که غالبا به فمینیسم نسبت داده می‌شود به چالش می‌کشد. دورلن شیوه‌هایی از دفاع-از-خود را به بحث می‌گذارد که زنان به مرور و در روند اجتماعی‌شدن برای حفظ خود می‌آموزند و به کار می‌برند، شیوه‌هایی که در اصل نه بر مبنای حفظ خود با «مبارزه‌کردن» که بر مبنای حفظ خود با «مبارزه‌نکردن» پیش می‌روند و از این طریق، اگر هم به بهبود شرایط نمی‌انجامند لااقل «تحمل» و «زنده‌مانی» را ممکن می‌کنند. سکوت، انکار، تظاهر، اعتماد‌نکردن به تجربه‌های خود و تردید در درستی برداشت‌ها، احساسات، عواطف و ادراکات، همگی راه‌هایی هستند که زنان در پیش می‌گیرند تا با خشونت کنار بیایند.

فکر می‌کنم خواندن این بخش از جهتی به درک بهتر موقعیت جنگی کنونی کمک کند و ما را به اندیشیدنی وادارد که همواره از آن گریخته‌ایم: اندیشه‌ای بر معنا و حدود خشونت‌پرهیزی. جودیت باتلر در پیام سفت‌و‌سخت و محکمی، بروز هرگونه خشونت از سوی حماس را محکوم کرده‌ است. باتلر «خشونت را بی هیچ ‌قیدوشرطی» رد می‌کند و پرسش دورلن به همین پیام‌های سفت‌وسخت ارجاع می‌دهد و پرسیدن آن‌چه نمی‌توانیم بپرسیم را ممکن می‌کند: آیا تاکید بر خشونت‌پرهیزی بدون ارائۀ بازتعریفی فمینیستی از آن، کمی سهل‌انگارانه و یک‌جانبه‌گرا نیست؟ آیا حقیقتا «مبارزه‌نکردن» با خشونت را می‌توان خشونت‌پرهیزی تعریف کرد؟ زندگی‌کردن مانند یک طعمه، زندگی‌کردنِ کیست؟ دائما حواس‌جمع‌بودن، دائما نگران «چه بر سرم خواهد آمد» بودن، دائما نگران «اقدامات و تعرضات دیگران» بودن، نگرانی‌هایی مربوط به کیست؟ در هنگام وقوع خشونت، چه کسی از امتیازات و چه کسی از زندگی و آزادی‌‌‌اش دفاع می‌کند؟ دفاع-از-خود برای چه کسی یک انتخاب و برای چه کسی یک ضرورت است؟ دورلن همچنین در ادامۀ کتاب به شکلی از اخلاقیات مراقبتی اشاره می‌کند که عمدتا از نظر پنهان می‌ماند. مراقبت کثیف یا مراقبت منفی، که طعمه را در دفاع از خود به شکارچی بدل می‌کند، دست‌هایش را آلوده می‌کند چراکه هرچه برای حفاظت از زندگی و آزادی‌اش «مودبانه» خواهش کرده است، فایده‌ای نداشته و جز با دست‌بردن به خشونت نمی‌توانسته خود را حفظ کند.

نقاشی: جودیت هولوفرنس را سر می‌برد، اثر کاراواجو

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2213/

@harasswatch
🔹علیه مستند دروغین «خبرچین»

🔹 خویش من است آب و گل سرخ/ خویش من است سرو و آزادی

نویسنده: نسترن صارمی


شعف صدای الهه در گوشم زنگ می­‌زند. در خواب و بیداری، برق نگاه نیلوفر، در خواب و بیداری. سال­‌هاست که می­‌دانم این دو روزنامه­‌نگار متعهد، این دو زن خوشفکر، چه کارهای دقیق و درستی را پی گرفته­‌اند. اما روان و عواطف آدمی طور دیگری عمل می­‌کند. جایی قلبت از جا کنده می­‌شود، که چیزی درون تو را، عاطفه و شعفت را لمس کرده باشد. جایی میان جان و تن. شنیدن صدای مکالمات الهه با خواهران هم­‌سرنوشت­‌اش برای من چنین لحظه­‌ای بود. لحظه­‌ای که الهه را در قلبم برای همیشه حک کرد.

یادم آورد که از «کردستان تا تهران»، این زنان بودند که طنین ژن.زن، ژیان.زندگی، ئازادی.آزادی را به سرودی بزرگ تبدیل کردند. یادم می­‌آورد که برخلاف ادعای حاکمان و مدعیان مخالف­شان، این زنان شجاع بودند که به حق­‌خواهی از تاریخ بلند ستم بر تن و زندگی و خیال­شان به خیابان آمده­ بودند، مستقل و بر فراز دعاوی حقیر مردسالارانه که جز شهوت قدرت چیز دیگری نمی­‌شناسد. سرودی را دم گرفته بودند که علیه مرگ بود و تاریکی و بند و ستم. الهه جان، صدایت یادم می­‌آورد که از «مشروطه تا امروز»، این «انجمن­‌های زنان» بوده­‌اند که صدای راستین زنان این سرزمین بوده­‌اند، بر فراز فرمان­‌های بزرگ و میل دولت­‌های مردانه. بله؛ انجمن، این واژه­‌ای که بیش از یک قرن است طنین مدنیت در برابر عصبیت را در این سرزمین معنا می­‌کند. عصبیتی سراسر مردانه که تن­، جان و زمین، و اگر دقیق­‌تر بگوییم، نیروهای حیاتی سرزمینی که بر آن ایستاده­‌ایم را به بند کشیده است: از آب و درخت، تا نانی که می­‌خوریم، تا تن زنان و زبان و بیانِ آزادانه تخیل جامعه. عصبیتی که هربار از توانِ بلند اراده مردمانش برای بازپس‌گیری زندگی می­‌هراسد، دست به دامان جنگ و قتل و کشتار می­‌شود. تا به خیالش زمان و تاریخ را مسخر سبعیتی کند که جایی برای فریادهای حق‌خواهانه مردمان باقی نخواهد گذاشت.

به صدای الهه گوش می­‌کنم و می­‌دانم آن طنین شعفناک، همه آن چیزی است که باید از دنیای سراسر تباهی که برای­مان ساخته­‌اید پس می‌گرفتیم. و گرفتیم و خواهیم گرفت. از سقز تا تهران، از رشت تا زاهدان، این صداهای متکثر، مستقل، آزاده و پوینده، همه آن چیزی است که با امیدش شب­‌ها در بستر نومیدی­مان، خیال فردا را صیقل می­‌دهیم. #الهه_نیلوفر ، محکمه وجدان عمومی ایرانیان رأی به سرافرازی شما داده است. ما را از دروغ­‌ها و ادعاهای­تان باکی نیست. که می­‌دانیم نه شما، نه هیچ عصبیت مردانه­ دیگری در هیچ کجای این دنیا، به رویاها و همبستگی ما دستبرد نمی­‌تواند بزند.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2214/

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Video
۱۰۰ هزار زن در اعتصاب

در کشوری با جمعیت ۳۷۲ هزار نفر، روز گذشته ۱۰۰ هزار نفر از زنان و افراد نا‌‌ن‌باینری اعتصاب کردند، از کار دست کشیدند و برای دستمزد برابر، برابری جنسیتی در عرصه اشتغال و علیه خشونت جنسی و جنسیتی به خیابان آمدند. این اعتصاب مورد حمایت بزرگ‌ترین فدراسیون اتحادیه‌های بخش دولتی و همچنین انجمن پرستاران ایسلندی و اتحادیه‌ انجمن‌های زنان ایسلندی بوده است.

با شعار «یک روز مرخصی زنان»، اتحادیه‌های کارگری فراخوان اعتصاب دادند و از زنان و افراد نان‌باینری خواستند که در این روز از انجام هرگونه کار دستمزدی و غیردستمزدی امتناع کنند، از جمله از کار خانگی و مراقبت از کودکان و دیگر کارهای مراقبتی. ۲۴ ساعت هتل‌ها کثیف مانند، محیط‌های کاری درمانده شدند، حمل‌ونقل عمومی مختل و ایسلند زمین‌گیر شد تا همه بدانند حتی در کشوری که کمترین شکاف جنسیتی را دارد هنوز تا برابری فاصله است.

یکی از زنان شرکت‌کننده در اعتصاب نوشته است: «عده‌ای ما را زنان طبقه متوسط بی‌چشم‌ورو خطاب می‌کنند.‌ اما در تظاهرات به سخنرانی زنان الهام‌بخش که گوش می‌دادم گریه‌ام گرفت، ناگهان همه‌چیز به ذهنم هجوم آورد. چون از عمق وجود دغدغه‌ها و مصائب زنان کم‌برخوردار‌تر از خودم را حس کردم، زنانی که در نقاط مختلف این جهان آشوب‌زده زندگی می‌کنند. آن‌هم وقتی در ایسلند که رتبه یک برابری جنسیتی را دارد هنوز زن‌بودن با خشونت جنسی، دستمزد نابرابر، زن‌ستیزی و خودناباوری همراه است.»

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
از صفحه سعید پارسایی همسر #الهه_محمدی، پاسخی به مستند خبرچین:

«سه روز پیش مستندی در خبرگزاری میزان پخش شد درباره همسرم الهه محمدی و خانم نیلوفر حامدی اما بدون حتی یک سند محکمه پسند. لذا طرح چند موضوع ضروری است:

۱. خبرگزاری میزان به عنوان بازوی رسانه‌ای منتسب به قوه قضاییه، درحالی که قطعا مدیران آن می‌دانند که تنها پس از صدور حکم تجدیدنظر است که حکم قطعی می‌شود و رای دادگاه بدوی، رای نهایی نیست و قابل اعتراض است، نه تنها اصول رسیدگی به پرونده‌های قضایی و سیستم دو مرحله‌ای صدور رای در قوه قضاییه را زیر سوال بردند که حتی با انتشار این مستند، گویی سعی در القای این مطلب به مردم دارند که این حکم صد درصد درست صادر شده و نهایی است! گویی به جای قاضی تجدیدنظر نشسته‌اند و رای نهایی را صادر کرده‌اند.

۲. حالا ما چطور می‌توانیم انتظار داشته باشیم که دادگاه تجدیدنظر با رعایت اصل بی‌طرفی به پرونده رسیدگی کند؟! از دیگرسوی، این خبرگزاری، اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری و اصل بی‌طرفی را هم رعایت نکرده‌‌ است. از محتوای خصوصی تلفن همراه الهه و نیلوفر، فایلهای صوتی و گفتگوهای مجازی آنها استفاده، به طور تقطیع شده و جهت‌دار آنها را منتشر کرده و حریم خصوصی متهم را نقض کرده است.

۳. مدیرمسئول خبرگزاری میزان باید پاسخگوی این سوال باشد که چطور ممکن است همه دفاعیاتی که #الهه_نیلوفر و وکلای آن‌ها انجام داده‌اند، هیچ جایی در مستند آنها نداشته است و موظفند طبق قانون مطبوعات، پاسخ‌هایی را که در روزهای آتی برایشان ارسال می‌شود عیناً منتشر کنند.

۴. نکته دیگر این است که در مستند اخیر خبرگزاری میزان از سایت دیدبان آزار به عنوان پروژه‌ای نام برده که مرتبط با سازمان اتحاد برای ایران است؛ سازمانی که الهه و نیلوفر بارها در دفاعیاتشان همکاری با آن را مطلقا رد کرده‌اند اما هیچ کدام از این دفاعیات در این مستند نیامده و در آن حتی سند و مدرکی دال بر این ارتباط نشان داده نشده است.

۵. درباره دیدبان آزار و عملکرد آن کافی است با یک مثال بدانیم که این فعالیت داوطلبانه نه تنها بارها مورد تقدیر مردم که مورد حمایت دستگاههای دولتی مثل شهرداری و افرادی با سمت‌های رسمیی مانند بعضی اعضای شورای شهر قرار گرفته است؛ فعالیتی را که به دنبال کاهش آزار و خشونت علیه زنان است، به جای حمایت، تقبیح می‌کنید؟

۶. در حالی که کپی همین طرح و فعالیت اجتماعی «دیدبان آزار» اخیرا در سطحی وسیع‌تر و زیرمجموعه قوه قضاییه با عنوان «دیدبان پیشگیری» راه‌اندازی و از مردم خواسته شده که خودشان دیدبان مشکلات اجتماعی باشند و مشاهداتشان را به این دیدبان ارسال کنند. هدف از تشکیل این سامانه اینگونه عنوان شده است: «این سامانه زیرنظر اداره کل پیشگیری های مردمی است و مشارکت‌های مردم در ارسال گزارشات جهت افزایش مسئولان اجتماعی افراد است که اثرات و فواید آن به خود مردم بازخواهد گشت»

۷. نکته دیگر اینکه خلاف اصرار ما و افکار عمومی، دادگاه غیرعلنی برگزار شد.
اگر الزامی ‌در غیرعلنی بودن دادگاه بوده، حالا با چه استدلالی موارد مطرح شده در جلسات دادگاه را  به صورت یک‌طرفه پخش کرده‌اند؟ آیا می‌خواهید جلوی شنیده شدن دفاعیات صریح الهه و نیلوفر در اثبات بی‌گناهیشان را بگیرید؟

۸. مشخصا در این شرایط، این حق برای ما محفوظ است که جزییات پرونده، دفاعیات و دادنامه را منتشر کنیم تا مردم خود به قضاوت بنشینند، چرا که معتقدیم گردش آزاد اطلاعات  -نه پخش صحبت‌های تقطیع شده- از حقوق اساسی مردم است.

۹. سه عنوان اتهامی ‌الهه محمدی و نیلوفر حامدی مشخص است اما از ابتدای بازداشت آنها شاهد بودیم که افرادی در صدا و سیما یا فضای مجازی، اتهام دیگری را به آن‌ها منتسب کردند و تهمت جاسوسی زدند. مطمئنا از همه آنها شکایت خواهیم کرد؛ اتهام‌زنندگان باید در دادگاه حاضر و پاسخگو باشند.

۱۰. ما همچنان پیگیر لایحه تبدیل قرار بازداشت، طبق مواد 242 و 244 قانون آیین دادرسی کیفری و تبدیل آن به وثیقه هستیم. این موضوع تا زمان ارجاع پرونده به شعبه تجدیدنظر به عهده شعبه 15 دادگاه انقلاب است. این مواد، صراحت کامل بر تبدیل یا فک قرار بازداشت دارند و عمل نکردن به آن تخلف است.

۱۱. این امر از حقوق قانونی متهمانی است که میزان بازداشت موقتشان از آنچه در قانون تصویب شده است فراتر رفته و طبق این مواد قانونی، الهه و نیلوفر باید تا صدور رای قطعی دادگاه تجدیدنظر بیرون از زندان باشند؛ همین امروز هم بیش از یک ماه از اجرا نشدن این قانون برای الهه و نیلوفر می‌گذرد.

۱۲. اینها بخشی بود از یک بام و دو هوای این پرونده، رعایت نشدن بی طرفی و آنچه ۱۳ ماه بر الهه محمدی، نیلوفر حامدی و خانواده هایشان رفت. کاش به جای مستندسازی به فکر پر کردن شکاف روزافزون بین مردم و خودتان بودید. ما اما در این راه استوار می‌مانیم تا شاید ظلمی ‌که بر ما رفت بر دیگری نرود.»
.
Forwarded from Radio Zamaneh
شکار فمینیست‌ها در حیات وحش جمهوری فاشیستی: سربازان گمنام امام زمان از همیشه ترس‌خورده‌ترند

سما اوریاد ــ در این یادداشت کوتاه می‌خواهم بر خصلت ترس‌خورده و زن‌بیزار حاکمیت جمهوری اسلامی و میل فاشیستی‌اش بر «شکار» دست بگذارم و نشان دهم اضطراب حاکمیتی چطور در "مستند" امنیتی علیه الهه محمدی و نیلوفر حامدی عیان شده است.

https://www.tg-me.com/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/787126/&rhash=0ceb6994783a68

@RadioZamaneh | رادیو زمانه
🔹گزارشی از وضعیت زنان فلسطینی در جنگ

🔹زنان غزه و کابوس‌های مضاعف

نویسنده: فهیمه میری

زنان غزه حالا کابوس‌های مضاعفی را نسبت به قبل تحمل می‌کنند. آنها نیازها و آسیب‌پذیری‌های منحصربه‌فرد و فوری دارند که باید هرچه زودتر به آنها رسیدگی شود. آنها، هم به دلیل درگیری‌های کنونی و هم به دلیل تبعیض‌های جنسیتی ساختاری - از جمله قوانینی که زنان را تحت حمایت و سرپرستی مردان فرض می‌کند و احتمال کمتری برای دسترسی به دارایی‌ها یا اسناد مالی برایشان فراهم می‌کند - در وضعیت دشواری برای تعیین سرنوشت خود قرار گرفته‌اند. ناامنی غذایی، کمبود مراقبت‌های بهداشتی و پزشکی، ناامنی روانی و هراس نسبت به تصمیم‌های اساسی که خودشان در آنها دخیل نیستند، بار سنگین مسئولیت نگهداری از فرزندان، مراقبت از افراد مجروح و بیمار خانواده، نگرانی برای همسران و فرزندان درگیر جنگ و بسیاری از موضوعات دیده و نادیده‌ دیگر، زنان غزه را تحت فشارهای مضاعف قرار داده است.
 
زنان باردار در غزه‌ زیر بمباران که خودشان را برای زایمان در شرایط جنگی آماده می‌کنند، فقط نگران جان خودشان نیستند، آنها برای فرزندانی واهمه دارند که قرار است در شرایطی بی‌ثبات و ناامن متولد شوند. خلود خالد ۲۸ ساله که یک فرزند خردسال دارد و هشت‌ماهه باردار است، درباره‌ بلای بلاتکلیفی و بی‌خانمانی به سی‌ان‌ان گفت: «فقط با یک تکه نان خشک زنده‌ایم. نمی‌دانیم فردا همین تکه نان را هم داریم یا نه.»

زن دیگری توضیح داده که درست وقتی به‌ناچار خانه‌شان را در میان بمباران تخلیه کردند، زایمانش آغاز شد؛ «اصلا نمی‌دانستم باید چه کار کنم. نمی‌دانستم باید بچه را کجا و چطور به دنیا بیاورم.» او موفق شد خودش را به آمبولانسی برساند و زایمان کند، اما تنها سه ساعت پس از تولد نوزادش با حال وخیم مرخص شد تا فضا را برای مجروحان جنگی خالی کند.

گزارش‌های منتشرشده از ساکنان غزه یا آنها که به مناطق دیگر مهاجرت اجباری کرده‌‌اند از «آستانه‌ قحطی» حکایت دارد. این وضعیت برای زنان بارداری که نیازمند تغذیه‌ مناسب و مکمل‌های غذایی‌اند، شکل بحرانی‌تری از دیگران دارد. خلود، مثل خواهران دیگر گرفتارش در جنگ حماس و اسرائیل، امیدوار و در عین حال ناامید است که چشم باز کند و ببیند که این کابوس تمام شده: «من می‌ترسم؛ برای پسرم، برای فرزند متولدنشده‌ام و برای خودم. من نمی‌خواهم بمیرم. می‌خواهم ببینم پسرم بزرگ می‌شود. اما دیگر زندگی در اینجا باقی نمانده، غزه به شهر ارواح تبدیل شده، نمی‌دانیم چه می‌شود، نمی‌دانیم باید چه کار کنیم، هیچ چیزی نمی‌دانیم.»

عکس: @motaz_azaiza

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2218/

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Video
نویسنده: ناشناسی حاضر در آن روز ۲۸ شهریورماه

«وای ببین اینقدر خوب بود اینقدر خوب بود.» از این به بعد این برای من می‌شود یک جمله کلیدی. «وای ببین خیلی خوب بود، خیلی خوب بود.» برای توصیف زیبایی هرچیزی که در پوست نگنجد همین را استفاده خواهم کرد. برای توصیف حال حیرت‌زده و شورانگیز می‌گویم: «واااای ببین خیلی خوب بود.»

این همه ساختید، ادیت کردید جمله‌ها حذف کردید، کلمات را پس‌وپیش کردید که با این ویدیو بگویید آنها جاسوس بودند و ماموریت داشتند؟ آن وقت این صدای جاسوس است؟ «وای ببین اینقدر خوب بود اینقدر خوب بود.» انقدر هیجان‌زده و ناباورانه؟

این شور و هیجان و ذوق و خنده صدای انسانی است که سال‌ها درباره رنج و طرد و حذف زنان از سوی شما نوشته، سال‌ها خودش این رنج را زیسته، زندگی شخصی و مسئولیت اجتماعی‌اش را در این راه تعریف کرده و حالا روز دوشنبه، ۲۸ شهریور سال ۱۴۰۱ رسیده به بلوار کشاورز و حیرت چشمانش را بلعیده‌ است. انتهای جمعیت را نمی‌بیند که به کجا ختم می‌شود، فقط دست‌های توی هوا را می‌بیند که روسری‌ها را می‌چرخانند.

فکر می‌کنید لیدر تجمع بودن شرم‌آور است؟ یا اگر کسی لیدر تجمع باشد جاسوس است؟ این صدایی که ما از او می‌شنویم فوقش تا چند متر آن‌سوتر برسد. اما مگر شرم دارد آنچه که شما با تدوین و زورکی می‌خواهید اثبات کنید بوده است؟ هرکدام از ما با افتخار حنجره می‌دریم که آنی باشیم که می‌گویید الهه محمدی بوده است. الهه محمدی جاسوس است؟ کسی که دلش همواره با رنج زنان بوده و تک‌تک جملات و گزارش‌هایش آشکار و علنی از دغدغه‌هایش می‌گویند؟ شرم از آن شماست و نه زنانی که به خیابان آمدند و «زن، زندگی، آزادی» سردادند.

ویدئو مربوط به تجمع ۲۸ شهریورماه و برگرفته از بیدارزنی است.

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
🔹تولدت مبارک #آنیشا_اسدالهی

تولد #آنیشا_اسداللهی است، مترجم و فعال مدنی که از تاریخ چهارم مرداد سال جاری جهت اجرای حکم ۵ سال و ۸ ماه حبس که ۵ سال از آن اجرایی است به زندان اوین رفته است. او دو ماه قبل به دلیل سردادن شعار «زن، زندگی، آزادی» ممنوع الملاقات شد، ممنوعیتی که در پی تجمع زندانیان به مناسبت روز خبرنگار رخ داده بود. تعداد زیادی از زنان اوین در هواخوری زندان جمع شده و در حمایت از روزنامه‌نگاران و فعالان زندانی از جمله #الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی شعار داده بودند.

در ادامه بخشی از متن "ردپای ناجنبش زنان در خیزش «زن زندگی آزادی»" که آنیشا به‌طور مشترک با حنا رحیمی نوشته و در سایت نقد اقتصاد سیاسی منتشر شده است می‌خوانید:

«در سال‌های گذشته، فیلم‌های بسیاری از برخورد زنان با گشت ارشاد یا کسانی که در مترو یا خیابان به زنان تذکر حجاب می‌دادند منتشر شده است. گستردگی این ویدیو‌ها مجالی به چشم‌پوشی از آنها نمی‌دهد. در واقع اگر خیابان تنها سپهر عمومی کنش‌ورزی ناجنبش زنان بود، رسانه‌های جمعی نیز فضای عمومی نوینی فراهم کردند که امکان حضور هماهنگ‌تر زنان را ممکن کرد. این کنش‌های رسانه‌محور همزمان به کمک جنبش زنان و ناجنبش زنان در آمده و نقش کلیدی در بازتاب گستردگی آن‌ها ایفا کرده است.

نکته‌ی دیگر در رابطه با ناجنبش زنان و تأثیر آن در خیزش ژینا این موضوع است که شکل برخورد گشت ارشاد در مناطق مختلف ایران در چند سال اخیر شدت یکسانی نداشته است. همچنین، شکل کنشگری زنان نیز در مناطق مختلف متفاوت بوده و عوامل دیگری نیز آشکارا در کنشگری معترضین هر منطقه نقش داشته است.

ناجنبش زنان در سال‌های اخیر به مرزهای بدل شدن به حرکتی منسجم‌تر پا گذاشته است و در این مسیر همانند جنبش زنان -که گاهی پررنگ‌تر و گسترده‌تر و گاهی کوچک‌تر و پنهان‌تر است – به پیش و به پس می‌رود. اما باید تأکید کرد که آنچه در این میان، ناجنبش زنان را به مرز‌های جنبشی‌شدن نزدیک کرد همان دال مرکزی‌ حجاب بود. و از سوی دیگر، می‌توان گفت حجاب گره‌گاهی بود که جنبش زنان نیز توانست خود را به شکل قابل‌توجهی به ناجنبش زنان نزدیک کند. در نظر گرفتن ردپای ناجنبش زنان در خیزش اخیر، از این لحاظ مهم است که فهمی نسبی از پیچیدگی‌های پایگاه سیاسی و اجتماعی و طبقاتی مطالبه‌ی حجاب یا دست‌کم بخش قابل توجهی از مطالبه‌گران آن در دسترس قرار می‌دهد.»

متن کامل:
https://shorturl.at/jn469
🔹روایتی از امروز متروی تهران

🔹انگار در میان دریایی از خون راه می‌روم

نویسنده: میم

آرمیتا را در متروی تهران کشتند. امروز تمام متروی تهران بوی خون می‌داد. بوی آشنای مرگ که همه‌جا با توست. هرطرف را نگاه می‌کنی دوربین است. همین‌طور که از پله‌های برقی‌ طولانی متروی تهران پایین می‌روی تا آنتنت قطع نشده سریع «متروی تهران» را سرچ می کنی: «واگن‌های فعال در مترو تهران ۱۵۱۴ واگن، برابر ۲۱۷ قطار است که روزانه به‌طور میانگین بیش از ۲/۵ میلیون مسافر را جابه‌جا می‌کنند.»

با خودت مرور می‌کنی: روزانه ۲/۵ میلیون انسان. و تنها سناریوی «مرگ در متروی تهران به دلیل افت فشار» برای تنها یک مسافر پیش آمد. آرام از پله‌برقی جدا می‌شوی به بالای سرت نگاه می‌کنی و یک دوربین غول‌آسا می‌بینی. به افکارت برگرد: تمامی واگن‌های مترو حتی قدیمی‌ترین آنها در ابعاد و مدل‌های مختلف، دوربین دارند. تمامی وسایل نقلیه درون‌شهری به‌ویژه در تهران از ابتدای سال ۱۴۰۲ مجهز به دوربین‌های داخلی شدند. تمامی ایستگاه‌های مترو در ورودی پله‌برقی و خروجی آنها مجهز به جدیدترین انواع دوربین‌ها هستند. کافی است هر‌روز با مترو در تهران جابجا شوید تا از تعداد بالای دوربین‌های داخل ایستگاه، راهروها و واگن‌ها متعجب شوید. دوربین‌هایی که تنها کارکردشان، تشخیص و شناسایی چهره است.

اگر همه این‌ها هم دروغ باشد حمله آمرین به معروف به رویا ذاکری که برای پنهان‌کردنش به بیمارستان روانی منتقلش کردید هم دروغ است؟ حمله به سپیده رشنو هم دروغ بود؟ این خبر که نیلوفر حامدی چند ماه قبل از بازداشتش در شرق منتشر کرده بود هم دروغ است؟ «ماموران گشت ارشاد در تهران به سوی رضا مرادخانی، بوکسور سابق تیم ملی ایران، که همراه همسرش ماریا عارفی و دختر یازده‌ماهه‌شان برای قدم‌زنی به پارک رفته بودند، ابتدا اسپری فلفل زدند و سپس دست به اسلحه بردند و به پا و شکم وی شلیک کردند.»

نوشته‌هایم را ذخیره می‌کنم. رو‌به‌رویم زنی موهایش را دم اسبی می‌بندد. درهای زرد قطار مترو باز می‌شوند. باز هم دوربین روبه‌رویم است. زنان زیادی حجاب ندارند. تکه‌ای از شالم که به دسته کیفم آویزان است بر سرامیک‌های راهروی مترو کشیده می‌شود. راه‌رفتن سخت است. انگار در میان دریایی از خون راه می‌روم. زنان زیادی حجاب ندارند و من دیگر تاب ندارم تصور کنم نفر بعدی کدام‌مان هستیم. من خودم دیدم دروغ می‌گویند. دوربین زیاد است و مردی بر سرم فریاد می‌زند: «هی شما، حجابت رو سرت کن.»

منبع تصویر: @from____iran

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2220/
Forwarded from Radio Zamaneh
آرمیتا: خشم‌ در کشاکش جنگ، قتل و جعل

سایه شمس ــ فریب و جعل واقعیت نه تنها راه فهم وقایع، که راه به‌رسمیت‌شناختن عواطف را هم سد می‌کنند. هدف این یادداشت نه فهم وقایع که فهم و به‌رسمیت‌شناختن عواطفی است که حول آن‌ها شکل گرفته یا نگرفته‌اند. مقایسه‌ی آن‌چه در شهریور ۱۴۰۱ اتفاق افتاد و آن‌چه در آبان ۱۴۰۲ می‌گذرد، وادارمان می‌کند بپرسیم: چه عواطفی در سپهر عمومی خریدار دارند؟ چرا، در چه هنگام و با چه نتایجی؟

https://www.tg-me.com/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/787532/&rhash=0ceb6994783a68

@RadioZamaneh | رادیو زمانه
✅️کمیته پیگیری مطلع شده که نیلوفر میرزایی، فعال دانشجویی که برای حضور در مراسم تشییع پیکر آرمیتا گراوند در بهشت زهرا حاضر شده بود، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و به‌همراه دیگر بازداشت‌شدگان به زندان قرچک منتقل شده است.

🔹️او پیش‌تر نیز در خلال خیزش زن، زندگی، آزادی در آبان‌ماه ۱۴۰۱ در مقابل درب خوابگاه توسط نیروهای سپاه پاسداران بازداشت شد  و حدودِ ۳ ماه را در زندان قرچک سپری کرده بود.

🔹️نیلوفر میرزایی پس از آزادی با حکم انضباطی‌ای مواجه شد که جلسه آن به صورت غیابی برگزار شده بود. در این حکم که  دو ترم تعلیق برای نیلوفر در پی داشت، او با اتهام‌هایی مانند هواداری یا تبلیغ به نفع گروهک‌ها یا مکاتب الحادی، عضویت در گروهک‌های محارب، مفسد، ملحد یا فرقه‌‌های انحرافی، توهین به مقدسات، ایجاد و شرکت در بلوا و آشوب و عدم رعایت شئون دانشگاه مواجه شد.

🔹️یک منبع آگاه با تأیید اینکه خانم میرزایی سه روز است که به محل کار خود مراجعه نکرده و خبری از او نیست، بازداشت او در جریان مراسم تشییع پیکر آرمیتا گراوند را تأیید کرده و از انتقال او به زندان قرچک خبر داد.

🔹️ویدیوهای منتشرشده از مراسم تشییع پیکر آرمیتا گراوند در بهشت زهرا نشان می‌دهند که خاکسپاری او تحت تدابیر شدید امنیتی و با حضور پرشمار نیروهای امنیتی برگزار شده است.

🔹️نیلوفر میرزایی به تازگی حکم تبعید خود به دانشگاه یزد را دریافت کرده بود.

🆔️@Followupiran
🔹روایتی از مراسم ترحیم آرمیتا در مسجد جابری

🔹روله‌اش کشته شد

نویسنده: ناشناس

هنوز عکس‌اش میان جمعیت جای نگرفته اما مادرش به صورتش چنگ می‌زند: «روله الهی پیش‌مرگت بشم.» عکسی که هیچ‌ نسبتی با آرمیتا ندارد. نه با آن ویدئویی که در مترو از او پخش شده، که مقنعه را انداخته و بی‌حجاب قدم می‌زند و نه با تصاویری که دوستانش از او‌ منتشر کرده‌اند.

اهل طایفه و فامیلانش خود را از جای دور رسانده‌اند تا صدایشان را با صدایِ گرفته‌ مادر یکی کنند. یک‌به‌یک به پیش خانواده می‌روند، طبقِ رسم و رسوم مراسم‌های عزاداری خصوصی مردم لرستان صورت خود را با ناخن می‌خراشند. شاید می‌خواهند از غمِ مادر کم شود، شاید می‌خواهند مادر فکر نکند دخترش از زادگاهش فرسنگ‌ها دورتر به خاک سپرده شده است.

«مویه»، «مویه»، «مویه»؛ ردِ ناخن‌‌ هنوز هم بر صورت برخی عزادارانِ آرمیتا دیده می‌شود. «مویه» امانِ زنان را بریده. عکسِ آرمیتا رفته‌رفته از قسمتِ زنانه میان جمعیت به سختی دیده می‌شود. حالا تمامِ محل می‌دانند امروز مراسم ختم دختری در مسجد جابری برگزار می‌شود که بصورت مشکوکی جان باخته، همه می‌دانند و تکرار می‌کنند: «آرمیتا آرزو داشت.»

میان اهالی محله دهان به دهان می‌چرخد: «کشتنش؟»، «میگن سرش خورده به میله ولی.» چه کسی واقعیت را می‌داند؟ صدایِ مادر چنان از غم گرفته که گویی دیگر حتی توانایی به زبان آوردن حقیقتی هم ندارد.

صدایِ «یاحسین» از نوحه بلند می‌شود. این صدا جرقه‌ی خشمی می‌شود، همه همراه با یاحسین فریاد می‌زنند: «آرمیتا»، «آرمیتا روحت شاد» جو متشنج می‌شود. دختر بچه‌ای میان جمعیت می‌چرخد: «روسریتو سر کن مأمورا دارن میان تو.»

از اهالی فامیل شخصی خواهش می‌کند: «تو رو خدا، اجازه بدید هنوز همه نیومدن.» دختری میان جمعیت اشک می‌ریزد: «می‌شناختمش.» به موهایش اشاره می‌کند: «بخاطر همینقدر مو کردنش زیر خاک.»

رفته‌رفته غم حقیقت را از زبان برخی حاضرین جاری می‌کند، شاید دیگر صبرشان لبریز شده. زنی نسبتا معتقد که همسایه خانواده است از میان جمعیت با عصبانیت می‌گوید: «اسلام هم گفته باید حق رو بگی حتی اگر گردنت بره پای دار، چرا دروغ میگن؟»

بازهم صدایی از نوحه بلند می‌شود، این بار: «یازهرا» از قسمت زنانه صدایی همراهی نمی‌کند و این بار فقط سکوت. مراسم رأسِ ۱۶:۱۷ دقیقه تمام می‌شود و جمعیت رفته رفته از سالن زنانه خارج می‌شوند. زنی میانسال به سینه‌اش می‌کوبد: «مردن حق‌ ماست نه جوون‌ها.»

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2223/
🔹تن‌گفتار پرصدا و ناسازگار #آرمیتا_گراوند

نویسنده: غنچه قوامی

زبان بدن و نحوه ژست‌گرفتن آرمیتا در مقابل دوربین، هودی‌ طرح‌دارش، مار تتوشده روی ساعدش، انگشترهای سیاه‌رنگ و متعدد در دستانش و حلقه دور لبش که همگی از نگاه من نمایانگران جسارت، ناسازگاری(در معنای مثبت و مقاومت‌گونه‌اش) و سرکشی‌اند. متوجه شدم برخی از رسانه‌ها فوتوشاپ را به کار گرفته و حلقه دور لبش را حذف کرده‌اند؛ احتمالا به گمان خودشان برای قربانی «معصوم» و «مظلوم» جلوه‌دادن آرمیتا. نادیده‎‌گرفتنی نیست که این‌ها تماما نشانه‌هایی از تقلای بی‌پروای نوجوانانه برای خودبیان‌گری‌اند. این نشانه‌ها، عکسی که در مراسم تشییع جنازه و ترحیم از او به نمایش گذاشته‌اند را به جعل حقیقتی بسیار غم‌انگیز تبدیل می‌کند.

سیاه‌پوشی‌پوشی نیکا هم همین قسم سرکشی و ناسازگاری‌ها را برایم تداعی می‌کند. دختری بسیار «زیبا» در سنین نوجوانی که هنجارها استریوتایپ‌های اجتماعی حکم می‌کند دامن‌ها و پیراهن‌هایی شاد و رنگارنگ بپوشد، اما در بیشتر تصاویر موخری که خانواده از او منتشر کرده‌اند بلوز و شلوار و سرتاپا مشکی به تن دارد. دست‌کش‌های مشکی‌اش، خط‌چشم مشکی، سبک لباس‌ها، دستبندها و زنجیرهای گردنش و ... همگی برایم چنین معنایی دارند؛ تلاش برای هویت‌یابی، سرکشی و شورش. تلاش‌های نوجوانی که از مدت‌ها قبل حکمرانی بر بدن خود را آغاز کرده است.

روایت آرمیتای سرکش که در متروی شهدا -نقطه‌ای که به گفته اهالی محل حجاب‌بانان زیادی در آن مستقرند و به زنان گیر می‌دهند- مقنعه را دور گردن انداخته، با فوتوشاپ، مراسم و تصاویر جعلی، آگهی ترحیم بی‌چهره و مردانه، خاکسپاریِ در حصار و به‌صلابه‌کشیدن خانواده وارونه نمی‌شود. تصاویر او تسلیم خوابی که برایش دیدند نمی‌شوند، او که می‌گویند گروه موسیقی بی‌تی‌اس را دوست داشته است: «نمی‌تونی منو پایین بکشی، چون می‌دونی من یک جنگنده‌ام، ‌انتخاب می‌کنم که توی پرتگاه سیاه سقوط کنم، پیدام کن و من با تو خونریزی می‌کنم، البته که من نترس نیستم، البته که همه‌چیز خوب نیست، ولی می‌دونم ناشیانه جاری میشم و همراه با اون باد سیاه پرواز می‌کنم.» نمی‌توانید او را پایین بکشید، او یک جنگنده است، آگاهانه در پرتگاه سیاهتان سقوط کرده است، بر فراز مه تاریکتان پرواز می‌کند و ناشیانه جاری می‌شود.

متن کامل:

https://harasswatch.com/news/2225/

@harasswatch
Forwarded from Radio Zamaneh
خشونت جنسی: تجربه‌ای که «ما» را به یکدیگر پیوند می‌دهد

کتایون ــ این یادداشت در تلاش است نشان دهد چرا دیدبان آزار به عنوان یک پلتفرم فمینیستی که با خشونت جنسی مبارزه می‌کند، مورد هدف حکومت قرار گرفته؛ و چرا هر گونه «جمعی» از کنش‌گران حوزه زنان و اقلیت‌های جنسی، برای نظام جمهوری اسلامی خطرناک شمرده می‌شود.

https://www.tg-me.com/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/787941/&rhash=0ceb6994783a68

@RadioZamaneh | رادیو زمانه
🛑جولان گزمه‌های حجاب اجباری در دانشگاه

در دو هفته گذشته دانشجویان زیادی به کمیته انضباطی احضار شده و احکام سنگینی دریافت کرده‌اند؛ احکامی که در اکثر موارد، به بهانه عدم رعایت حجاب صادر شده‌اند. علاوه بر دانشجویانی که برای اولین بار احضاریه دریافت کرده و مجبور به امضای تعهدنامه شده‌اند، تعداد زیادی نیز که احکام معلق داشتند، بدون تشکیل جلسه شورای بدوی و تنها با یک تماس از سمت کمیته انضباطی اطلاع یافته‌اند که احکام معلق‌شان اجرایی شده است.

تعداد احضارهای چند هفته اخیر حتی در مقایسه با دوران اوج اعتراضات سال گذشته نیز بی‌سابقه است. با اینکه هنوز آمار دقیقی وجود ندارد، اما تخمین زده می‌شود در یک هفته گذشته بیش از ۵۰ دانشجو به بهانه حجاب به کمیته انضباطی احضار شده و احکام مختلفی، از توبیخ تا تعلیق، دریافت کرده‌اند.

همانند رویکرد همیشگی کمیته انضباطی، در اکثر پرونده‌ها هیچ‌گونه مدرکی مبنی بر تخلف دانشجویان وجود ندارد و بسیاری از این دانشجویان به صرف "گزارش‌های محرمانه" بی‌نام‌ونشان به‌شکل غیرقانونی تعلیق شده‌اند. همچنین از بسیاری از دانشجویان، چندبار تعهد گرفته شده است. این تعهدنامه‌های غیرقانونی، تنها وسیله‌ای هستند برای آزار بیشتر دانشجویان و کشاندنشان به کمیته. به دانشجویان قویا پیشنهاد می‌کنیم که با مطالعه شیوه‌نامه انضابطی و آگاهی از حقوق خود، اجازه ندهند تا اعضای کمیته بصورت غیرقانونی و به بهانه‌های واهی دانشجویان را محکوم کنند.

شایان ذکر است که کمیته انضباطی دانشجویان احضارشده را تهدید کرده تا احکام خود را رسانه‌ای نکنند. این موضوع در کنار وعده تخفیف حکم در مرحله تجدیدنظر (امری که عموما اتفاق نمی‌افتد) سبب شده تا تعداد دقیق دانشجویانی که حکم انضباطی دریافت کرده‌اند نامشخص باشد.

فراتر از برخورد در کمیته انضباطی، حراست دانشگاه نیز به طور جدی مشغول آزار و اذیت دانشجویان به بهانه پوشش است. از رها کردن افسار "حجاب‌بان‌ها" در سطح پردیس‌ها گرفته تا جلوگیری از ورود دانشجویانی که پوششان باب میل نیروهای حراست نیست: فشار حراست برای تحمیل حجاب اجباری کم‌سابقه است.

منبع: @daneshjo_ut


#سرکوب_فراگیر
#دانشگاه_تهران

5⃣1⃣8⃣1⃣
🆔 @senfi_uni_iran
2024/09/22 09:30:09
Back to Top
HTML Embed Code: