Telegram Web Link
ديد‌بان آزار
Photo
🔹بهاره هدایت با انتشار یک نامه دست به اعتصاب غذا زد

متن نامه:

در آستانه سالگرد قتل «دختر ایران» مهسا (ژینا) امینی، قاتلانش دست به سرکوب مضاعف زده‌اند تا نام اویی را که «اسم رمز ما» شد از خاطرمان و از وجدانمان بزدایند. چه آنکه خیال می‌کنند نام آزادی زدودنی‌ست و سودای به بند کشیدن وجدان‌ها محقق شدنی.
وجدان اندوخته اخلاقی ماست که خودمان و نسبت‌مان با جهان را داوری می‌کند. و حکومت توتالیتر همواره تلاش می‌کند تا این داوری و آن نسبت را چنان دستکاری و مخدوش کند که جهان وارونه‌ای را که آفریده است، عادی جلوه دهد. عادی جلوه دهد که صدها و هزاران جوان این مرز و بوم را به خاک و خون کشیده به جرم رقصیدن همچون جواد روحی و خدانور، به جرم وجدان بیدار همچون نیکا و سارینا. عادی جلوه دهد که دانشگاه را از دانشجو گرفته تا استاد قلع و قمع کرده و عادی جلوه دهد که در آستانه سالگرد مهسا خانواده‌های داغدار را زیر ضرب بی‌امان سرکوب گرفته است.

در اینجا پشت دیوارهای زندان اوین نیز، ناحقیقتی که حاکمیت تمامیت‌خواه رقم زده و می‌خواهد عادی جلوه‌اش دهد، پیش چشم ما جاری‌ست؛ ناحقیقت همکاری با دولت‌های متخاصم برای فعالان محیط‌زیست، سپیده کاشانی و نیلوفر بیانی، این دو تنی که صرف حضورشان در بند، ترجمه دردمندانه‌ای‌ست از وجدان‌های لگدمال‌شده‌ ما. ناحقیقت فعالیت تشکیلاتی برای فریبا کمال‌آبادی و مهوش شهریاری، اینانی که روز به روزِ گذران عمرشان در زندان معادل فرسایش وجدان‌های ماست. ناحقیقت توهین به خامنه‌ای برای سپیده قلیان، این جانِ عزیز به بند نیامدنی. ناحقیقت اشاعه فحشا برای ده‌ها زنی که با بدن‌های لگدکوب طی چند ماه اخیر به اوین آمدند، و ناحقیقت‌های بیشمار برای ده‌ها هم‌بند و هم‌زندانی دیگر.

در این میان ناحقیقتی که بر گرده وجدان جمعی ما- شاید به سبب نزدیکی وقایع- سنگینی می‌کند، اتهام همکاری با دولت‌های خارجی برای نیلوفر حامدی و الهه محمدی است. از این دو بسیار گفته و نوشته‌اند، به حق. اما آنچه که من می‌بینم، فارغ از اشخاص و عناوین، تلاش‌های حرامیان است برای به بند کشیدن و به قفس درآوردن همان وجدانی‌ که این دو تن به تاسی از آن، ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ وظیفه روزنامه‌نگاری خود را تماما به انجام رساندند. و این وجدان بیدار جمعی‌ست که تا به امروز به محاکمه کشیده شده و در آن سوی میز محکمه، محاکمه‌کنندگان که همان قاتلانند، نشسته‌اند.‌ با این وارونگی‌های مهیب چه باید کرد جز محافظت از وجدان؟

من به تبعیت از آن وجدان و برای محافظت از آن، برای آزادی الهه و نیلوفر به عنوان نمادهایی از جنبش سربلند زن، زندگی، آزادی، در اعتراض به کشتن جواد روحی در زندان، و در حمایت از یکسال مقاومت بی‌امان زنان آزادیخواه کشورم، از عصر روز پنجشنبه ۹ شهریور دست به اعتصاب غذا می‌زنم. باشد که  این ادای سهم کوچکی باشد بر آستان آزادی ایران؛ این سرزمین خسته از استبداد.

بهاره هدایت
زندان اوین
ديد‌بان آزار
Photo
🔹نازیلا معروفیان در بند زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده است.

#نازیلا_معروفیان، خبرنگار اهل سقز، روز هشتم‌ شهریور برای چهارمین‌بار در طی یک سال اخیر بازداشت شد. این بازداشت پس از حمایت او از #مهدی_یراحی و انتشار تصویری از #کوثر_افتخاری از آسیب‌دیدگان چشمی خیزش ژینا رخ داد، درحالیکه تنها چند روز از آزادی او به قید وثیقه می‌گذشت.

اولین بازداشت نازیلا در تاریخ ۸ آبان سال گذشته و به‌دلیل انتشار مصاحبه‌ای با پدر #ژینا_امینی صورت گرفته بود. بازداشت‌ بعدی به‌دلیل توییت‌های اعتراضی و انتشار عکس بی‌حجاب در فضای عمومی رخ داد که بابت این پرونده به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی افشاری به یک سال حبس تعزیری و پرداخت ۱۵ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شده است.

گفته می‌شود بازداشت اخیر او با ضرب‌وشتم و خشونت شدید همراه بوده است. بر اساس گزارش‌ها، جراحات او به حدی بوده که او روز پنج‌شنبه برای چند ساعت از زندان اوین به بیمارستانی در تهران منتقل و مجددا به بند زنان بازگردانده شد.

او از روز جمعه ۱۰ شهریور دست به اعتصاب غذا زده و در نامه‌ای به مسئولین زندان، خواسته‌هایش را آزادی بی‌قید و شرط خود و مجازات مامورانی اعلام کرده که در زمان بازداشت او را مورد ضرب‌و‌شتم قرار دادند.

#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
Forwarded from زاگاه
🔸گفتگوی اختصاصی با ورونیکا کروس، مدیر سازمان لس لیبرس و کنشگر حوزه سقط جنین در مکزیک

🟤راهکارهایی در راستای کمک به زنان در ایران و منطقه برای دسترسی به حق سقط جنین


✍️تهیه: فاطمه حسین‌زاده


🔸زاگاه- وقتی مجریان قانون از انجام وظیفه خود سر باز می‌زنند و حتی زن ها را به‌دلیل سقط‌جنین زندانی می‌کنند، چه باید کرد؟ پاسخ فعالان و وکلای زن سازمان Las Libres (زنان آزاد) در ایالت گواناخواتوی مکزیک به این سوال، سال‌ها تلاش و مبارزه برای اثبات بی‌گناهی ۹ زن زندانی محکوم به ۲۵ تا ۳۰ سال حبس بود که به رهایی آنها ختم شد؛ برگ سبزی در دفتر جنبش فمینیستی مکزیک. گوستاوو مونتانیا سینماگر کلمبیایی این داستان را در مستندی دیدنی به تصویر کشیده است.

🔸در‌حال‌حاضر لس لیبرس یکی از شناخته‌شده‌ترین سازمان‌های فمینیستی فعال در حوزه حق سقط‌جنین در سطح جهان است که علاوه‌بر مکزیک، با گروه‌های فمینیستی در سایر کشورها نیز همکاری می‌کند. تابستان ۱۴۰۱ به دعوت زاگاه به گفتگو با ورونیکا کروس مدیر و از موسسین این سازمان نشستم. با برخاستن جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سرزمین مادری، تکمیل مقاله تا به امروز به تاخیر افتاد. آنچه می‌خوانید، آتش سر برآورده از خاکستر سال گذشته با امید به‌ پیشبرد وضعیت حقوق زنان در ایران و منطقه است.

🔸در دهه ۷۰ میلادی، هم‌زمان با موج دوم فمینیستی در مکزیک، سقط‌جنین در سراسر کشور به‌عنوان جرم شناخته می‌شد و تنها در چند مورد استثنا مانند خطر جان مادر یا تجاوز منع قانونی وجود نداشت. در این دوران اولین زمزمه‌های مطالبات فمینیستی نسبت به حق سقط‌جنین، به‌خصوص بحث جرم‌زدایی از آن آغاز شد که دهه‌ها به طول انجامید. در سال‌های پایانی دهه ۹۰، تشکل‌های فمینیستی متمرکز بر حق فرزندآوری بدون اجبار (maternidad voluntaria) و دسترسی به قرص‌های جلوگیری از بارداری شکل گرفتند. همزمان برخی فمینیست‌ها تمرکز فعالیت خود را بر کمک به قربانیان تجاوز برای دسترسی به خدمات درمانی سقط‌جنین گذاشتند که سازمان لس لیبرس دقیقا در همین فضا و دوره شکل گرفت.

🔸لس لیبرس یک نمونه از شبکه‌های همراهی موجود در مکزیک  است که تاکنون به هزاران نفر حمایت و خدمات سقط‌جنین ارائه کرده است. شبکه همراهی یا acompañamiento شبکه‌ای از افراد است که به دختران و زنانی که قصد سقط‌‌جنین دارند خدمات رایگان متعددی از جمله مشاوره پزشکی یا روانشناسی، دارو، حمایت عاطفی و غیره ارائه می‌دهند. این خدمات مبتنی بر کنشگری مستقل و جامعه‌محور و عاری از هرگونه انگ، قضاوت و خشونتند. شواهد نشان می‌دهد که سقط‌‌جنین با قرص از طریق شبکه‌های همراهی بسیار ایمن و موثر است. کسانی که افراد را همراهی می‌کنند از قبل آموزش‌های لازم را دیده و داروهای موردتایید سازمان بهداشت جهانی (قرص میزوپروستول تحت نام تجاری سیتوتک Cytotec) را ارائه می‌دهند. شبکه‌های همراهی فعال در مکزیک همواره در حال همکاری با سایر کشورهای آمریکای لاتین هستند، اما لس لیبرس در سالهای اخیر به طور مشخص مشغول کمک دختران و زنان در کشورهای امریکای مرکزی، اروپا و به ویژه ایالات متحده است.

#زاگاه

@zaagaah

🔻بخش اول این گفتگو را بطور کامل در لینک زیر بخوانید.

https://zaagaah.com/himr
گفتگو با ورونیکا کروس (بخش اول)
zaagaah
🔹️نسخه صوتی بخش اول گفتگو با ورونیکا کروس، مدیر سازمان لس‌لیبرس و کنشگر سقط جنین در مکزیک

🆔️@zaagaah
ديد‌بان آزار
Photo
🔹برای سروناز احمدی و دل پریشانش که در ساعات بی‌خبری هزار راه رفته است

نویسنده: ناشناس

روز گذشته #کامیار_فکور و #جعفر_ابراهیمی بدون اطلاع قبلی و به‌طور غیرمنتظره و‌غیرقانونی به زندان قزلحصار کرج منتقل شده‌اند و پس از این اتفتاق تلفن‌های بند ۴ زندان اوین جهت ممانعت از اطلاع‌رسانی توسط دیگر زندانیان قطع شده است.

کامیار فکور همسر #سروناز_احمدی است که خود در حال سپری‌کردن حکم سه سال و شش ماه حبس خود در بند زنان زندان اوین است. کسانی که زندان را تجربه کرده‌اند به‌خوبی می‌دانند یار و معشوق عموما چه تاثیر انکارناپذیری در مقاومت و دوام‌آوری فرد زندانی دارد. تردیدی نیست که از زنانی مقاوم و مبارز حرف می‌زنیم که همگی به ایستادگی و شجاعت می‌شناسیمشان (و البته این موضوع برای مردان زندانی هم صادق است)، اما به‌رسمیت‌شناختن نقاط شکنندگی زندانیان به ما کمک می‌کند که بیشتر به واقعیت حبس و‌ بیم و امیدهایش نزدیک شویم و گستره همدلی خود تا حد امکان پهن‌تر کنیم، تا به‌قول ضیا نبوی بیش‌از‌پیش به سوی «فهمی مبتنی بر زندگی و همبستگی از سیاست» حرکت کنیم.

از دیروز که خبر شوکه‌کننده انتقال بی‌خبر کامیار فکور منتشر شده، در عین نگرانی برای او به حال سروناز هم فکر می‌کنم. دردی را که زندانی در چنین موقعیتی می‌کشد با معیار ارقام و اعداد سال‌های حبس نمی‌توان سنجید. این بی‌قراری‌ها و اضطراب‌ها، فرسنگ‌ها فراتر از مجازات‌های صادرشده است. بر سروناز چه می‌گذرد؟ وزن بی‌خبری از معشوق و بلا‌هایی که در انتظار اوست برای زندانی چه‌قدر است؟ ذهن سروناز در نگرانی تا کجا رفته است؟ به یاد سپیده کاشانی می‌افتم که با اعدام ساختگی همسرش شکنجه‌اش کرده بودند: «حکم اعدام هومن است. همین جا؟ در همین اتاق؟ کی؟ هومن من. هومن مادرش. همان هومنی که وجب‌به‌وجب این خاک را می‌بوید و می‌پرستد و می‌شناسد. باور کرده بودم.»

سروناز در یکی از متن‌هایی که پس از آزادی به قید وثیقه در صفحه اینستاگرامش نوشته بود، از امکان مقاومت در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین گفته بود. او نوشته بود که اتفاقی در صف تلفن همسرش را دیده و بوسه‌ای از راه دور شده مایه قوت قلب و مقاومتش. این دو تنها دو هفته پس از ازدواجشان بازداشت شدند و زندگی مشترکشان تا به‌ امروز خلاصه شده بود در ملاقات‌های زندان اوین. به نظر می‌رسد این زندگی حداقلی هم از آنها ستانده شده است.

برای بسیاری از زندانیان، یار «آزاد» فراتر از دلگرمی، پیوند مهمی است با دنیای خارج از زندان، چرا که او به میانجی عشق می‌تواند اتصال فرد جداافتاده را با مکان‌ها، خاطره‌ها، افراد و عزیزان و .. حفظ کند. اوست که می‌تواند خیال آزادی را زنده نگه دارد(و البته این به این معنی نیست که دیگر اعضای خانواده نمی‌توانند. اینجا صحبتم معطوف به معشوق است). اوست که جزئیات خانه مشترک را یادآوری می‌کند و این خانه امید را در حافظه زندانی و در انتظار او سرپا نگه می‌دارد، اوست که برایش دلنوشته منتشر می‌کند. کدام اثر، کدام متن یا کدام خبر بیش از دلنوشته یک عاشق قابلیت دارد فرد محبوس را برایمان از نام و تصویر، به آشنایی عزیز تبدیل و در خاطرمان ثبت کند؟

زندانیانی چون آنیشا اسداللهی (و کیوان مهتدی) و سروناز احمدی (و کامیار فکور) و سپیده (و هومن جوکار)، نرگس سرداری (و مهدی اعتمادسعید) و احتمالا کسان دیگری که نمی‌شناسیم و نامشان را نمی‌دانیم، هم‌زمان با همسران خود حبس می‌کشند و یا در بازداشتند، کسان دیگری چون سعدا خدیرزاده در کردستان، برای افزایش فشار بر مردان خانواده بازداشت می‌شوند و روابط عاطفی و صمیمانه‌شان، دستمایه آزارواذیت مضاعف قرار می‌گیرد، و این جفایی است مازاد بر رنج زندان. به سروناز فکر می‌کنم و دل پریشانش که در ساعات بی‌خبری هزار راه رفته است.
Forwarded from بيدارزنى
🟣 تداوم بازداشت نرگس سرداری و مهدی اعتماد سعید

صبح روز ۲۵ مردادماه، نرگس سرداری، همسر مهدی اعتمادسعید، بازیگر تئاتر و تسهیلگر مهارت‌های اجتماعی، با هجوم نیروهای امنیتی به منزل شخصی‌شان به همراه دختر خردسالش بازداشت شد.

افرا اعتماد سعید، فرزند خردسال آنها نیز پس از ساعاتی آزاد شد.

۷۸ روز از بازداشت مهدی اعتماد سعید و ۲۰ روز از بازداشت نرگس سرداری می‌گذرد و فرزند آنها بی‌حضور والدین خود، امروز ۳ ساله می‌شود.

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
Forwarded from زنان امروز
تاریخ‌نگاری کورجنس

الگوهای حذف زنان در تاریخ‌نگاری معاصر ایران

نوشته المیرا بهمنی

امتناع از فروختن اجناس به زنان و حملات خیابانی و فحاشی به آنان، که این روزها شاهد آنیم، نه امری جدید که میراث پدران و گذشتگان است. گذشتگان دلواپسی که غیرت رنجورشان در بازه‌های متعددی از تاریخ تجدد ایرانی به غلیان درآمد تا خشم خود از همۀ مظاهر تجدد را بیش و پیش از هر چیز بر سر زنانی خالی کنند که علیه نظم جنسیتی زمانه شوریده بودند. این خشونت‌ها در سال‌های مختلف اشکال تکرارشونده‌ای به خود می‌گرفت. نفروختن اجناس به آذرمیدخت نیکروان و روسپی خطاب کردن او و دیگر مدیران مدارس دورۀ قاجار، حملۀ شبانه به خانۀ فخرآفاق پارسا و تکفیر او، سنگ‌اندازی به افضل وزیری و مهرتاج رخشان به بهانۀ طراحی ‌پوششی به جای چادر، حمله به منزل صدیقه دولت‌آبادی و مستوره افشار، درج اعلان خودداری از فروش محصولات به زنان بی‌حجاب در اوایل دهۀ بیست شمسی، چاقو کشیدن بر زنان حاضر در تظاهرات ۸ مارس ۱۳۵۷ و آزار جنسی زنان در خیابان و اسیدپاشی بر صورت آنان در سال‌های بعد، همگی تکرار الگوی از پیش موجودی است متکی بر تعیین میزان «تحرک» اجتماعی زنان بر‌پایۀ حد وحدود دلواپسی مردان سنت‌پناه. جنبش‌های اجتماعی بزرگ در ایران همواره حمایت زنان را پشت سر خود داشته‌اند. زنان فعال گاهی توانستند حقوق خود را بر گفتمان‌های تفوق‌یافتۀ زمان تحمیل کنند و گاه امکان این شکل از جرح و تعدیل را نیافتند. گاه با نوشتن و فریاد زدن اجازه ندادند که حقوقشان در میانۀ «خیر جمعی» و «وحدت کلمه» فراموش شود و گاه همراه با گفتمان ضد امپریالیستی زمانه از حقوق خود چشم پوشیدند. در نهایت، این حضور فعال یا سکوت عمدی را می‌توان با نگاه به چگونگی به‌کار افتادن گفتمان فمینیستی در هر دوره و درک و دریافت گفتمان‌های سکولار از مسئلۀ جنسیت در سایۀ رویکرد تاریخ‌نگارانه‌ای بررسی کرد که جنسیت را نه امری پیش‌پاافتاده، بلکه جزئی ضروری در تحلیل مناسبات اجتماعی و گفتمان‌های سیاسی زمانه می‌بیند.

این مطلب را در سایت «زنان امروز» بخوانید:

http://zananemrooz.com/article/تاریخنگاری-کورجنس/

@zanan_emrooz
ديد‌بان آزار
Photo
#فرزانه_برزه‌کار مادر #عرفان_رضایی از کشته‌شدگان خیزش ژینا، در مراسم خاکسپاری #جواد_روحی با ضرب‌وشتم و خشونت شدید توسط ماموران امنیتی بازداشت شده است. مادری دادخواه برای هم‌دردی با مادر داغداری دیگر به سراغ او می‌رود و بازداشت می‌شود تا در آستانه سالگرد #ژینا_امینی پیوندهای میان خانواده‌های داغدار پرهزینه و گسسته شود، تا بز‌رگداشت و یادآوری عزیزان کشته‌شده غیرممکن شود.

در هفته‌های اخیر، فشار و هجوم بر این خانواده‌ها شدیدتر از همیشه ادامه پیدا کرده است. #مهسا_بصیر_توانا خواهر مهران بصیر توانا، #ماشالله_کرمی پدر #محمدمهدی_کرمی، وحید کیا، پدر، معصومه آذری، مادر، هلیا کیا، خواهر و امیرکیا، همسر #حنانه_کیا، #احمد_حسن‌زاده و #سولماز_حسن‌زاده، پدر و خواهر #محمد_حسن‌زاده از جان‌باختگان خیزش ژینا در بوکان و صفا عائلی دایی #ژینا_امینی از جمله دادخواهان بازداشت‌شده‌ هستند. عده‌ای دیگر نیز مانند #لیلی_مهدوی مادر #سیاوش_محمودی به نهادهای امنیتی احضار شده‌اند.

از بیانیه جمعی از فرزندان اعدام‌شدگان دهه ۶۰ به تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲: «به‌یاد‌آوردن مبارزه است و از یاد‌نبردن، مقامت. ما در کنار هم ایستاده‌ایم. با سرنوشتی به‌هم‌رشته‌شده، تا روز دادخواهی، تا بهار.»

#مادران_دادخواه
#مادران_داغدار
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
🔹برای شلیر رسولی در سالگرد درگذشت او

🔹«قهرمان» قربانی

نویسنده: مهسا غلامعلی‌زاده

شلیر رسولی، خودش را از پنجره بیرون می‌اندازد؛ پنجره‌ خانه‌ مردی که قصد تجاوز به او را داشته است. شلیر اندکی بعد در بیمارستان می‌میرد. تمام. چه می‌شود که زنی، آدمی، در لحظه، بی‌واهمه از مرگ، چنین خطری می‌کند؟ برای فرار از چه چیزی ناگهان زندگی رنگ می‌بازد و مرگ تنها گزینه می‌شود؟ آن «راهِ دیگری» چیست که مرگ در برابرش اینچنین ساده و شدنی است؟ زنی که احتمالا تا پیش از این لحظه، سرشار از هستی بوده، چگونه در آنی نیستی را «انتخاب» می‌کند؟

چقدر زبان و کلمه، الکن است برای بیانِ غمِ متناقضی که روی قلبمان چنبره زده. آه که چقدر دشوار است زندگی-این ساده‌ دست‌نیافتنی- زیرِ سایه‌ سنگین مردسالاری. قصه‌ شلیر برای من نمودِ بیرونیِ این مصرع است؛ از هرطرف که رفتم جز وحشتم نیفزود. شلیر «قهرمانی» است قربانی. و این جمعِ اضداد چقدر ضدزن است. شلیر برای مردسالاری قهرمانی ایده‌آل است. تفکر مردسالار، به شلیر اشاره می‌کند و زیرِ گوش ما می‌خواند که زن اگر واقعا مخالف تجاوز باشد باید اینچنین شکوهمند جانش را فدای ناموس و عفتش کند. اولین پرسش قضات در دادگاه‌ها همین است؛ تجاوزی صورت گرفته و آن‌ها یا چشم‌در‌چشم زنان، یا در ذهنِ مردسالارشان از روش دفاعی زن می‌پرسند: «زن چگونه مقاومت کرده است؟»

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2190/

@harasswatch
Forwarded from زاگاه
🔸گفتگوی اختصاصی با ورونیکا کروس، مدیر سازمان لس لیبرس و کنشگر حوزه سقط جنین در مکزیک (بخش دوم و پایانی)

🟤راهکارهایی در راستای کمک به زنان در ایران و منطقه برای دسترسی به حق سقط جنین



زاگاه- سقط جنین یک تجربه انسانی و عمرش به درازای عمر بشر است. ما می‌دانیم که زنان به شکل سنتی همواره در طول تاریخ عمل سقط جنین را با کمک یکدیگر انجام داده‌اند و این همراهی علیرغم تابو‌ بودن یا ممنوعیت سقط جنین بوده است. مکزیک هم استثنا نیست و قبل از دهه ۷۰ حمایت‌های زنان از یکدیگر برقرار بود. اما در این شکی نیست که کنش فمنیستی در این دوره راهگشای تغییراتی هر‌چند آهسته بود. در صحبت با تعدادی از فمنیست‌های باسابقه برایم تعریف کردند که در آن دوره برخی فمنیست‌های طبقه متوسط شهری به زنان کم‌برخوردار کمک‌های مالی و معنوی می‌رساندند. مثلا فرد را برای معاینه پیش دکترهای کلینیک‌های زیرزمینی یا قابله‌های مورد اعتماد می‌بردند و هزینه‌های لازم را پرداخت می‌کردند. با یادگیری روش‌های گیاهی بسیار رایج و موثر سقط جنین از زنان بومی، داروها را تهیه و به زن باردار می‌رساندند. در مقابل اگر زنان بومی یا روستایی نیاز به انجام سقط پزشکی در شهر داشتند، آنها را به کلینیک می‌بردند. همیاری‌های ارگانیک از این دست بین گروه‌های مختلف زنان همواره امتیازی برای پیشبرد نیازهایشان بوده است.

🔸️بنابراین شبکه‌های همراهی به آن معنایی که ما امروز آنها را می‌شناسیم در آن دوره فعالیت نمی‌کردند و لس لیبرس اولین نمونه از نوع خود یعنی شبکه همراهی سقط‌جنین از طریق قرص در مکزیک در سال ۲۰۰۰ بود. ما در ۲۳ سال گذشته شبکه‌های بسیاری را در سراسر کشور ساخته‌ایم و این شبکه‌ها خود شبکه‌های بعدی را سازماندهی کرده‌اند. فکر می‌کنم مکزیک بیشترین تعداد شبکه‌های همراهی در جهان را داشته باشد.

🔸️درحال‌حاضر، در تمام مرکز ایالت‌ها حداقل یک شبکه فعال وجود دارد. مثلا شهر بزرگ و پرجمعیت مونترری (Monterrey) حداقل ۱۰ شبکه فعال دارد یا تمامی ۴۶ شهر ایالت گوآناخوآتو شبکه همراهی خود را دارند. البته ما آمار دقیقی از تعداد دقیق شبکه‌ها نداریم. از آنجا که افراد به‌صورت خودمختار می‌توانند جمع‌ کوچک نزدیکان خود را تبدیل به شبکه‌ای امن کنند و به‌صورت موقت یا طولانی فعالیت داشته باشند، احتمالا تعداد شبکه‌ها بسیار بالاتر از آن چیزیست که ما اطلاع داریم.
#زاگاه

@zaagaah

🔻این گفتگو را در لینک زیر بخوانید:

https://zaagaah.com/0ity
بخش دوم و پایانی گفتگو با ورونیکا کروس
زاگاه
🎧نسخه صوتی بخش دوم و نهایی گفتگو با ورونیکا کروس، مدیر سازمان لس‌لیبرس و کنشگر سقط جنین در مکزیک

🆔@zaagaah
ديد‌بان آزار
Photo
🔹پیام بهاره هدایت در دهمین روز اعتصاب غذا از زندان اوین

🔹نگران من نباشید؛ نگران ایران باشید

#بهاره_هدایت در متنی جدید به نگرانی‌ها درباره اعتصاب غذایش پاسخ داده است. متن این نامه که برای دیدبان آزار ارسال شده به شرح زیر است:

این اعتصاب برای من به مثابه تجدید عهدی‌ست با وجدان عمومی ایرانیان برای آزادی، تجدید عهدی‌ست با قیام مهسا در آستانه‌ سالگردش، و سرخم‌کردنی‌ست در برابر خانواده‌های داغدار و خصوصا رنجوری‌شان از سرکوب‌هایی که این روزها متحمل شده‌اند. و می‌دانم این اعتصاب واقعا ناچیز است در مقابل ناحقیقت‌هایی که اطراف ما را گرفته‌اند و با زور و زنجیر حکومت تمامیت‌خواه می‌خواهند جای حقیقت را بگیرند. از دوستان و آشنایان مشفقی که طی این چند روز اظهار لطف و نگرانی کرده‌اند، سپاسگزارم اما همان طور که در متن دیگری آورده بودم، جان من، آزادی‌ام، یا در بند بودنم آن وقتی برایم محل اعتناست که ذیل وجدان عمومی جامعه به تحقق اراده آن برای براندازی حکومت-حتی شده اندکی- بیفزاید.
نگران من نباشید؛ نگران ایران باشید. جمهوری‌ اسلامی رفتنی‌ست و رفتنش به کنش سیاسی اندیشیده و مبتنی بر وجدان وابسته است. چه آنکه هر روزی که به عمر این حکومت اضافه می‌شود، معادل کاستن از عمر این ملک و ملت است. می‌دانم در میدان سیاست، وجدان همه چیز را سامان نمی‌دهد اگر معطوف به کنش، پروژه یا برنامه سیاسی نباشد. اما در همین میدان، متوسل شدن به یک فضیلت اخلاقیِ بالادستی، گاهی در روند مبارزه لازم است. محض یادآوری، محض پافشاری و محض تجدید عهد میان مبارزین علیه تمامیت‌خواهی. تا به یاد بیاوریم اساسا چرا چنین مسیر پر خطر دشواری را برگزیده‌ایم. به علاوه وجدان حلقه‌ ظریفی است میان پاره‌های متنوع اپوزیسیون تا اگر حتی همدیگر را نمی‌پسندند، در به رسمیت‌شناسی یکدیگر خود را موظف به تبعیت از وجدان عمومی جامعه بدانند.
همان وجدانی که در طول قیام مهسا(ژینا)، در یک سال گذشته واقعیت جاری در خیابان‌ها را معنا می‌بخشید و همزمان از همه ستیزهای ناامیدکننده اپوزیسیون فراتر می‌رفت. این فراتر رفتن چنان واقعی و نیرومند بود که توانست تا ماه‌ها بعد هم حتی بلوک‌های متعارض اپوزیسیون را-تا حد چشمگیری- یکدل و همراه کند. ولی اپوزیسیون هنوز هم‌وزنِ آن نیرویی را که از جامعه دریافت کرده بود، به او بازنگردانده است.
وجدان سیاسی همان طور که نزد مردم عادی سرچشمه اصیل قدرت و انگیزه برای مبارزه بوده است، و به آن‌ها در عمل توان به رسمیت‌شناسی دیگری‌های اطرافشان را بخشیده، می‌تواند نیروهای سیاسی حاضر در میدان براندازی را هم به ضرورت به رسمیت‌شناسیِ دیگری در این میدان، اذعان به نابسندگی‌ها، و توجه بیشتر به مبانی اخلاقی کنش سیاسی متقاعد کند. این‌ها اندرزهای اخلاقی نیست، راه‌حل نهاییِ مشکلات پیچیده‌ اپوزیسیون برانداز هم نیست، اما حتما از جمله نیازهای سیاسی ماست برای تحقق براندازی و نجات این سرزمین از منجلاب حکومت تمامیت‌خواه دینی. باشد که ایران بماند و فروغ آزادی بر افق‌هایش بدمد.

بهاره هدایت
زندان اوین
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
2024/09/22 15:39:26
Back to Top
HTML Embed Code: