Forwarded from غلوپژوهی
الهدایة الکبری: «زائران سیدالشهدا ع، قاتلان انبیایند»!

در روایات امامیه از ائمه اطهار ع کمتر اعمالی هستند که برایشان مانند زیارت قبر سیدالشهداء ع و یاد مظلومیت و مصائب ایشان، فضائلی بدین بزرگی یاد شده باشد. ده‌ها نمونه از این اسناد در کتبی مانند کامل الزیارات و تهذیب و دیگر منابع امامی، زیدی و حتی بعضاً عامه آمده است.
با این حال، منابع غالیانی مانند نصیریه رویکردی منفی به این موضوعات دارند. پیشتر گذاشت که خطابیان و نصیریان به هیچ وجه مصائب و شهادات ائمه ع را نمی‌پذیرند. این رویکرد منفی تا آن‌جا پیش رفته که حتی در برخی منابع عام خود هم -که بنای افشای صریح عقاید غالیانه‌شان را ندارند- نمود یافته است.
مثلاً در کتاب الهدایة الکبری در روایتی پیرامون بابیت ابوالخطاب، زائران و موالیان ائمه ع را قاتلان انبیا شمرده است. خصیبی، پیشوای نصیریان به سندی ظلمانی از بزرگان غلو مانند محمد بن صدقه عنبری و علی بن حسکة قمی روایت کرده است:
«ان الله ذکر قتلة الحسین فی آخر الزمان فیزورون قبره و یتشافون بتربته و هم قتلة الأنبیاء فی کل زمان...
قلت: فمن هؤلاء قتلة الأنبیاء فی کل زمان؟ قال: هم المنتحلة لولایتنا و لیسوا منا فأولئک علیهم لعنة الله و لعنة الللاعنین» (خصیبی، الهدایة، 2007م، ص376؛ الهدایة، تحقیق الحمصی، ص574)

شاید چنین ابهامی به نظر بیاید که چگونه شیعیان زائر امام و شفاجویان به تربتش قاتلان انبیا در هر دورانی هستند؟ مگر اصلاً شیعیان دوران انبیاء را درک کرده‌اند؟ این پرسش پاسخی کاملاً روشن در منابع خاص نصیریه دارد، اینکه به تصریح نصیریان بزرگان شیعه در ادوار تناسخی به صورت دشمنان انبیا ظهور کرده بودند، مثلاً زراره، هامان وزیر فرعون بوده و فقهای اصحاب امام صادق ع، «تسعة رهط» دشمنان حضرت صالح بوده‌اند. و... (نمونه منابع)

ابهام دیگر اینکه اگر خصیبی با شهادت و مصائب ائمه ع مخالف است، چگونه در الهدایة روایاتی در این زمینه آورده است؟ او و پیروانش خود در آثار اختصاصی به تفصیل پاسخ این سؤال را داده‌اند. خصیبی در الرسالة مهم‌ترین کتاب فرقه نصیریه برای توجیه روش حشوی خود تصریح کرده است که هر روایتی منسوب به ائمه ع را باید پذیرفت، و از معصوم دانست (خصیبی، فقه الرسالة، 2006م، ص148). بر این اساس، ایشان گرچه ضروری ترین معارف ائمه ع را تکذیب می‌کنند، اما با آوردن تأویلاتی تظاهر می‌کنند هیچ روایتی را رد نمی‌کنند.
پس عجیب نیست خصیبی در کتاب عام خود، یعنی الهدایة روایاتی بر خلاف مرام خود بیاورد، چون در کتاب خاصش یعنی دیوان توضیح داده که اگر در روایات ثوابی برای زیارت قبر امام است، این برای کسی است که بداند امام کشته نشده، و آن‌جا محل غیبت امام است (خصیبی، دیوان، 2001م، ص68-69)،*
و یا فضل ذکر مصائب به دانستن این باطن است که در واقع شبهی ظاهری از امام بر شخص دیگری افتاده بود و آن کشته شده بود (همان، ص65-67؛ نیز نک‍: خصیبی، الهدایة، 1419ق، ص202). به عبارتی حقیقت الله که به شکل حسین ظهور کرده بوده، و قتل صوری کربلا را نمایش داد، و در واقع مقتول عمر بن الخطاب بود. (خصیبی، الرسالة، 2006م، ص85، 87، 2016م، ص43، 44؛ «واظهر قتل عمر بن سعد له وسیرته بكربلاء وهو الحسین وهو المعنى واقام شبهه حنظلة بن سعد الشبامي» / «وانما فدى اسماعیل -وهو الاسم- بالثاني». و مانندش در الهفت، 2006م، ص343-351)

پس خصیبی و پیروانش شدیداً بر شیعیان و عزاداران سیدالشهداء طعن زده، و ایشان را تکفیر می‌کنند (همو، دیوان، ص78؛ طبرانی، الأعیاد، 1943، ص110؛ نمونه منابع دیگر)، اما با این روش شنیع و منحط مدعی‌اند ظاهر را نیز پذیرفته‌اند!

خصیبی و دیگر خطابیان و نصیریان در مواضع بسیاری امامیه (مقصره) را شدیداً تکفیر کرده، و حتی بعضاً ایشان را بدترین خلائق و بدتر از ناصبان شمرده‌اند (اکبری، نصیریه، بخش3-5-3)
———
* البته برخی نصیریان معاصر یکسره تقیه خود را رها کردند، و دلایل بی‌توجهی خودشان به زیارت مراقد ائمه ع را در قالب همان عقاید غالیانه بیان داشته‌اند (عانی، تاريخ الطائفة العلوية النصيرية في العراق، ص69 نیز نک‍: ص45-51). از دیرباز نیز نصیریان عاشورا را روز عید می‌دانسته‌اند.
@gholow2
▪️صلی الله علیک یا قمر بنی هاشم

نسلْ در نسلْ خاک پایِ توایم
به تو دادیم دلْ نَسَبْ به نسبْ
می کند زنده یاد حیدر را
چین پیشانی‌ات به وقت غضب
اسدالله کربلا , عباس
بِنِشین با وقار بر مرکب
قد کشیدی همین‌که روی اسب
لشکر کوفیان کشید عقب
تا تو بودی سفر به خیر گذشت
ای نگهبان محمل زینب
تا تو بودی رباب اصغر داشت
غرق بوسه سپیدی غب غب
تا تو بودی ندید یک مادر
طفلش از تشنگی کند لب لب
تا تو بودی کسی اجازه نداشت
بزند چوب خیزران بر لب

رفتی بر غرورها برخورد
دست نامحرمان به معجر خورد

وای از لحظه ای که غوغا شد
رفتی و در خیام بلوا شد
دختری مشک آب دستت داد
بر دعا دست عمه بالا شد
سایه ات بین نخلها گم شد
پسر فاطمه چه تنها شد
تا رسیدی کنار نهر فرات
علقمه در مقابلت پا شد
تا قیامت خجل ز لبهایت
خنکی های آب دریا شد
جانب خیمه راه افتادی
فکر و ذکرت لبان آقا شد
در کمینت سپاه نامردان
تیرها در کمان مهیّا شد
بی هوا دستِ راستت افتاد
دست چپ هم شکارِ اعدا شد...
از سرِ تو کلاه خود افتاد
یک نفر با عمود پیدا شد...
وای بی دست بر زمین خوردی
سجده گاه تو خاکِ صحرا شد
تیرهایِ کمی فرو رفته
خوب بر جسمِ اطهرت جا شد...
دورتر از تنت حسین افتاد
همه دیدند قامتش تا شد
گفت عباس خیز و کاری کن
رویِ لشگر به خواهرم وا شد
دَمِ خیمه زمان غارت ها
سرِ یک گوشواره دعوا شد
سند ارث بُردن از زهرا
با کف پا به چادر امضا شد
پاسخ اَیْنَ عمّیَ العباس
سیلی چند بی سر و پا شد…
(قاسم نعمتی)

#مرثیه_سید_الشهدا
نقدی_بر_گزینش_متون_صوفیه_در_کتب_درسی_ادبیات_فارسی_و_تاثیر_ضمنی_آن.pdf
1 MB
نقدی بر گزینش متون صوفیه در کتب درسی ادبیات فارسی و تاثیر ضمنی آن در ایجاد باورهای فرقه‌‌ای
محمد امین میکائیلی، حسینی، و یعقوبی
نقد و نظر، ش103، 1400. (برگزیده همایش ملّی تصوف)

کتاب‌‌های درسی تاثیر انکارناشدنی در ایجاد و تثبیت باورهای دانش‌‌آموزان و جامعه دارند. هدف این نوشتار بررسی و نقد تأثیر متون صوفیانه در کتب درسی ادبیات فارسی، بر باورپذیری عقاید فرقه‌‌ای است. این تحقیق با مراجعه به 6 جلد کتاب ادبیات فارسی دوره دبیرستان و منابع تاریخ تصوف و کتب صوفیه انجام یافته، و موارد متعددی از مطالبی که می‌‌تواند در ایجاد باورهای فرقه‌‌ای و عقاید ناهمسو با مذهب رسمی جمهوری اسلامی ایران (تشیع)، تاثیرگذار باشد؛ معرفی و نقد کرده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که درج برخی متون انتخاب شده از کتب نویسندگانی با اعتقادات اَشعری - صوفیانه، در کتاب‌‌های درسی، می‌‌تواند تأثیر منفی بر اعتقادات، اندیشه و عملکرد نوجوانان گذاشته؛ به ترویج روحیه انفعالی و جبرگرایی اَشعری در جامعه شیعی ایران کمک کند.
---
تذکر: البته با تأخیر در نشر مقاله، برخی متون درسی تغییر کرده‌اند. ولی نشانگر روح حاکم بر مؤلفان است.

یادداشت مرتبط
@gholow2
Audio
غالیان متقدم: باورهای نصیریه و پیچیدگی‌های آن
🎙عمیدرضا اکبری
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
گروه کلام‌پژوهان
@gholow2
Forwarded from غلوپژوهی
آیا قراردادن روزی برای بزرگ‌داشت اولیای دین اشکال دارد؟

طبعاً قرار دادن روز بزرگداشت برای بزرگان دین خوب و به‌خودی‌خود بی اشکال است. بلکه مؤمنان می‌توانند روزهای بسیار زیادی در سال را برای تکریم و ترویج فضائل و معارف اولیای دین در نظر بگیرند. با این حال، لازم است نکاتی در این باره در نظر گرفته شود:

۱. آثار منفی تساهل در امر بزرگداشت
در سرزمین ما، درباره نحوهٔ این‌ کارها برای اولیای دین، فرهنگ‌سازی مناسبی صورت نگرفته، و متأسفانه بزرگداشت‌ها سریعاً به تاریخ‌سازی و جعل سالروز وفات و شهادت تبدیل می‌شوند. بنابراین سزاوار است ابتدا به جامعه مبلغان دینی تفهیم شود که دایره روایات معتبر محدود است، و نمی‌توان با حواله به غیب تاریخ ساخت، و دیگر اینکه ساخت یک تاریخ بسیاری اوقات به همین یک دروغ ختم نمی‌شود، و به تناسب جلساتی که پشتوانه تاریخی ندارند، بسیاری اوقات داستان‌هایی درباره میلاد و وفات شکل می‌گیرد، و همچون امروز، دیواری کج تا ثریا می‌رود. (نمونه) و فراتر از آن بازکردن باب شعائرسازی و آرای باطل در این موارد، تا آنجا است که برخی بر آن نظراتی فقهی و اعتقادی بنا می‌کنند، و گاه زبان به طعن ناقدان می‌گشایند و آنان را معارض مذهب می‌شمارند.

۲. ضرورت پرهیز از جعل جاعلان
اگر بنا بر بزرگداشت است، بهتر است روزی غیر از روزهای جعل قطعی به نام میلاد و شهادت باشد (مانند تاریخ جعلی میلاد و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها)، تا بدین‌وسیله حمایت از جاعلان نشود که هم جعلشان ترویج و تاریخ رسمی شود، و هم گاهی زمینه خوش‌بینی به جاعل، و یا کوچک‌شمردن گناه کذب شود‌.
به‌ویژه جعل تاریخ مرتبط با اهل بیت (ع) بسیاری اوقات، افترا بر خاندان اهل بیت ع و معصیتی بزرگ‌تر است. همچنین، نباید با تاریخ‌سازی جدید موجبات وهن مذهب ضعیف‌نمایاندن منابع کهن معتبر شیعه نزد عموم و مخالفان شیعه فراهم شود. مقابله با دروغ نیز امری لازم است، و نباید با مصلحت‌تراشی‌های نابه‌جا آن را کوچک جلوه داد.

۳. دقت در جایگاه اخبار ضعیف
همچنین در استناد به اخبار ضعیف برای ترویج سالروز میلاد و وفات بزرگان، باید در نظر داشت اخبار ضعیف در حدی باشند که بتوان احتمال صحت در خور توجه باشد. بنابراین، روایات کتب معاصر و دست‌نوشته‌های پساصفوی که عموماً قرینه‌ای دسترسی مؤلفانشان به آثاری کهن ولی ازبین‌رفته را تأیید نمی‌کند، قابل استناد نیستند. هم‌چنین روایات منفرد کذابان (که شاهد تاریخی مستقل ندارد) هرچند متقدم باشند (مانند خصیبی) و هرچند جعلی‌بودن روایتی قطعی نباشد، کنار گذاشته می‌شوند. و کهنگی دلیلی کافی برای اهتمام به روایات بی‌شاهد کذابان نیست.
@gholow2
غلو با گارد نقد غلو!
#غلو_سیاسی
Forwarded from کانال معرفة الرجال و الآثار (عمیدرضا اکبری)
◾️ بر آن دو خشمگین بود...

- ما رواه علي بن أسباط رفعه إلى الرضا عليه السلام: أن رجلا من أولاد البرامكة عرض لعلي بن موسى الرضا عليه السلام فقال له ما تقول في أبي بكر قال له سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر فألح السائل عليه في كشف الجواب فقال عليه السلام كانت لنا أم صالحة ماتت و هي عليهما ساخطة و لم يأتنا بعد موتها خبر أنها رضيت عنهما. (الطرائف، ج1، ص252)

از امام رضا علیه السلام مروی است که مردی از برمکیان به ایشان گفت نظر شما در مورد ابوبکر چیست؟ پس فرمود: سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله أكبر. چون آن مرد بر یافتن پاسخ اصرار ورزید، پس فرمود: ما مادر نیکوکاری داشتیم که در گذشت در حالی که بر آن دو خشمگین بود. و پس از مرگش نیز خبری از رضایتش از آن دو به ما نرسیده است.

▪️گویا اشاره به غضب حضرت صدیقه طاهره بر آن دو با چنین تعابیری، در میان خاندان فاطمه زهراء سلام الله علیها رایج بوده (نیز نک: امالی صدوق، ص756؛ اعتقادات الامامیه، ص105؛ دلائل الإمامة، ص135؛ برای روایت ابن الحنفیه: مصنف عبد الرزاق، ج3، ص521؛ روایات عایشه: بخاری، ط السلطانیة، ج5، ص139؛ ج8، ص146؛ الطبقات الكبرى، ج1، ص23)، و افزون بر ائمه علیهم‌السلام، توسط دیگر علویان تکرار شده یا به ایشان نسبت داده شده است:

- ثم قام القاسم بن إبراهيم بن إسماعيل بن إبراهيم بن الحسن بن الحسن بن علي بن أبي طالب" فدعا إلى طاعة الله، وكان خروجُهُ بغربي مصر فأجابه منهم كثيرٌ، وبايعوه وأقام معهم مُدّةً قليلةً ثم سألوه عن أبي بكر وعمر فقال: كانت لنا أمٌّ صدِّيقةٌ ابنة صدِّيقةٍ ماتت وهي غضبانة عليهما، ونحن غاضبون لغضبها
(حقائق المعرفة، احمد بن سلیمان زیدی، ج1، ص521؛ الانتصار في الرد على المعتزلة القدرية، ج1، ص110)

- قال أبو بكر [الجوهری] و حدثني المؤمل بن جعفر قال حدثني محمد بن ميمون قال حدثني داود بن المبارك قال أتينا عبد الله بن موسى بن عبد الله بن حسن بن حسن بن علي بن أبي طالب ع و نحن راجعون من الحج في جماعة فسألناه عن مسائل و كنت أحد من سأله فسألته عن أبي بكر و عمر فقال أجيبك بما أجاب به جدي عبد الله بن الحسن فإنه سئل عنهما فقال كانت أمنا صديقة ابنة نبي مرسل و ماتت و هي غضبى على قوم فنحن غضاب لغضبها. 
قلت قد أخذ هذا المعنى بعض شعراء الطالبيين من أهل الحجاز أنشدنيه النقيب جلال الدين عبد الحميد بن محمد بن عبد الحميد العلوي قال أنشدني هذا الشاعر لنفسه و ذهب عني اسمه قال‌:
يا أبا حفص الهوينى و ما كنت مليا بذاك لو لا الحمام‌
أ تموت البتول غضبى و نرضى ما كذا يصنع البنون الكرام. (شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید، ج6، ص50)

نمونه‌ای دیگر
@Al_Rijal
تحلیلی تک‌عاملی از پدیده‌ی سقوط دیکتاتورها
مستند به این سه ☝️دیوارنوشت‌ها که هواداران اسد بر دیوارهای سوریه می‌نوشتند برای تهدید مخالفان
👇👇👇
غلات و صوفیه
Photo
☝️
👇👇

تحلیلی تک‌عاملی از پدیده‌ی سقوط دیکتاتورها:
و نقبی به الهیات شکنجه!

سوریه امروز شاهد موضوعات پیچیده و زخم‌های پخته و عفونت‌های دم‌کرده‌ای بود که سالیان بگذرد و باز به صد دفتر نشاید گفت.

در کنار موج‌ شادی‌های مردم در خیابان‌ها، توفان روایت‌های شکنجه و تلخی ددمنشانه‌ی خشونت زندان‌های اسد، که در عرض ۲۴ساعت گذشته از زندانیان «صیدنایا» وزیدن گرفت، به سونامیِ روایات توحشی تبدیل شد که می‌تواند هر دُزی از شادمانی را به یأسی اسیدی بدل کند.

هرچه کردم دل و جانم راضی به نقل و انعکاس این ژانر فراتخیل از وحشت، در اینجا نشد.
به جای آن گفتم به یک خُرده‌عامل از صحنه‌گردانانی اشاره کنم که از مسببان این سونامی دوزخی بوده‌اند.

کافی است بدانید که این هواداران رژیمی سفاک که بی‌کمترین مقاومتی، به محض احساس خطر پابه فرار گذاشتند دارای چه ایده‌های متوهمانه‌و ابلهانه و وحشیانه‌ای بودند.
دکتر عبدالرحمن سلیمان زبانشناس تبعیدی سوری که ساکن بلژیک است امروز با انتشار چند دیوارنوشته بر دیواره‌های شهرهای مختلف سوریه نشان داد که نُصیریان و طرفداران اسد چه باورهای افراطی‌ای نسبت به او داشته‌اند که از نوشتن علنی آنها بر دیوارهای شهر هم شرم و إباء نمي‌کردند.
مثلاً در یکی از آنها نوشته:
(("يسقط ربك وما بيسقط الأسد"))
یعنی:
خدای شما سقوط می‌کند ولی اسد سقوط نمی‌کند.
در دیوار دیگری نوشته‌اند:
(("نغير الله ولا منغير بشار"))
یعنی:
ما خدا را تغییر می‌دهیم اما بشار اسد را نه!
و در سومی آمده:
((بشار اسد، غصب عن ربکن و الی‌الابد))
یعنی:
((بر خلاف میل پروردگارتان، بشار اسد تا ابد در قدرت باقی خواهد ماند.))
کسانی که با دیده‌ی تردید به روایاتِ جنایات واقع شده در زندان‌هایی چون‌«صیدنایا» می‌نگرند، کافی است نیم‌نگاهی به این جنونِ کیشِ شخصیت در هواداران او داشته باشند تا بسا که حل معما شود، چرا که با این سنخ از نگرگاه‌ها می‌توان هر انسانی را از هویت بشری خلع و ساقط کرد.

البته پیش‌تر درباره‌ی وجوه و ابعاد پارادوکسیکال مذهب نصیریه در همین کانال نوشته بودم که مثلاً ابن ملجم و علی را به یک اندازه قدسی می‌شمارند و تقدیس می‌کنند.

با این وصف از اختلاط ایده‌های موهوم نُصیری با مانیفست حزب بعث نباید غافل شویم.
حتا پیش از شکست نکسه در ۱۹۶۷م در مجله‌ی ارتش سوری، ابراهیم خلاص که فیلسوف آته‌ئیست عراقی بود جمله‌ای نوشت که وقتی در سال ۱۹۶۴نیروهای بعثی وارد شهر حماة شدند آن جمله بر دیوارهای شهر حماة نیز نقش بست که:
( هات سلاح خذ سلاح دين محمد ولى وراح )
یعنی:
هر چه سلاح بیاورید و هر سلاحی که برگیرید دین محمد رفته و باطل شده است.

همچنین در سال ۱۹۸۰م، تیپ‌های دفاعی و پارتیزان‌ها بعثی با شعارهای «یسقط الله»،و «اسد ربنا» ظاهر شدند و شعارشان این بود که:
( لا إله إلا الوطن ولا رسول إلا البعث)
بدین معنا که:
خدایی جز میهن نیست و یگانه پیامبر فقط حزب بعث است و اسد خدای ماست.

شاید گمان کنید این شعارها خیلی اغراق‌آمیز و پر از مبالغه است.اما کافی است دکتر شفیق کمالی را از حزب بعث عراق به یاد آورید که در مدح صدام حسین گفته بود:
((تبارك وجهك القدسي فينا كوجه الله ينضح بالجلال))

•• این است که سقوط دیکتاتورها به ما نشان می‌دهد که به قول پوپر: هر نوع قدسی‌سازی از چهره‌های زمینی، زمین را به دوزخ و جهنم ابدی تبدیل خواهد کرد.
سقط الساقط ابن الساقط
وخاب كل جبار عنيد
و
إنَّها الأيام، خير مؤدِّبٍ ومعلم!
Forwarded from تاوان | پژوهش‌های حدیثی (Qana'atgar_m)
⚠️ ليلة الرغائب

چند نفر از ما نافله‌های نماز‌های واجب روزانه را می‌خوانیم؟ روایات فراوان داریم که به خواندن نافله‌های روزانه تشویق کرده‌اند؛ روایات معتبر و متقن و بی‌شمار. چقدر در جامعه دیده‌ایم که مردم برای یکدیگر پست و پیام فوروارد کنند که نافله‌های روزانه و پرثواب و پرفایده و نجات‌بخش را بخوانند؟ چقدر رسانه‌های رسمی و غیررسمی، از نافله‌های مستحب مؤکد که بر اساس احادیث حتی به وجوب نزدیک‌اند سخن گفته‌اند؟ خوب، تقریبا صفر.
اما تا دلتان بخواهد، همه چسبیده‌ایم به یک حدیث غیرشیعی از طریق اهل‌سنت؛ حدیث "ليلة الرغائب" که حتی برخی از خود اهل‌سنت هم ردش کرده‌اند و پنبه‌اش را زده‌اند. حدیثی که راوی‌اش جاعلی معلوم الحال است و از متنش آثار جعلی‌بودن بیرون زده را متدیّن و مقیّدیم و احادیث نمازهای پربرکت و دنیاوآخرت‌ساز نوافل را هیچ!

مردمان عجیبی هستیم
پ.ن: دست آقای فرزاد حسنی هم درد نکند
Forwarded from غلوپژوهی
💠 پاسداران حریم تشیع (11)

🔺9. نقدی بر نگاه برخی عالمان معاصر دربارۀ کلمات متقدمان امامی در مورد فرق غالی

از یکی از مراجع معاصر نقل شده است که:
«بعضی از بزرگانی که به غلو متهم شده اند چیزی بیش از زیارت جامعه نگفته‌اند.»

فقیه و مرجع دیگر، جناب شیخ جعفر سبحانی می‌نویسد: «أقول ليس للعلويين مذهب خاص بهم يختلف عن مذهب أهل البيت ع كما يحاول أن يصور ذلك بعض الجهال السذج، و إنما هم شيعة إمامية اثنا عشرية يتمذهبون بمذهب أهل البيت ع و يعولون عليه في أحكامهم و معاملاتهم، إلا أن ثمة معتقدات علوية متميزة...» (الملل والنحل، ج‏8، ص412)
سپس به عنوان تنها فرق میان شیعه و علویه به طریقه جنبلانیه و اعتقاد به بابیت اشاره می‌کنند.
هم‌چنین در استفتاءهایی از چند تن از مراجع در مورد نصیریه علویه، این مراجع نصیریه را داخل در شیعه امامیه و مانند ما و واجب التکریم و احترام دانسته‌اند؛ و به تفصیل آنان را ستوده‌اند. (العلویون هم أتباع اهل البیت، ج1، ص66-90 فتاوا)
و...

🌱 بررسی:
جای این پرسش است که قدمای امامیه و بزرگانی همچون شیخ نجاشی و طوسی و شیخ مفید و صدوق و ابن غضائری و... برای چه سران این فرق را غالی و منحرف می‌دانستند؟ آیا علمای امامی تحمل معارف والای این غلات را نداشتند؟ و یا برخی از کتب پر از غلو و کفر غالیان را دیده بودند؟ پژوهش‌های متعددی وجه دوم را تأیید می‌کند (نمونه)

روشن است که بعضی از بزرگان معاصر، با تحقیقات جدید دربارۀ فرق باطنی و نیز آثار گسترده سری فرقی مانند نصیریان آشنا نیستند، و از سر مأنوس‌نبودن با عقاید فرق ضاله، فرق‌نویسان متقدم (هر چند از شیعه) را متهم به نقل روایات مغرضانه دشمنان پنداشته‌اند. چه آقای سبحانی در همان فصل معتقد است احتمالاً بسیاری از تهمت‌ها به نصیریه اصلی ندارد، و به فرض که واقعیت داشته باشد حاکی از آن است که نصیریه منقرض شده است، و می‌نویسد: «النصيرية فرقة بائدة!» (الملل والنحل، ج‏8، ص402)
در حالی که هم نصیریه باقی مانده، و هم مطالعه آثارشان نشان‌گر آن است که حجم عقاید فاسدشان در الوهیت امامان، تناسخ و اباحی‌گری بسیار گسترده‌تر از آنی است که در کتب ملل و نحل نمود یافته است.

از اشتباهات دیگر در آثار فرقه‌شناسی شیعی امروز این است که برخی بدون بررسی کافی مصادر اصلی و کهن نصیریه، و نیز بدون آشنایی با آثار متأخر و معاصر سری نصیریان، به راحتی آثار عمومی نصیریان معاصر را محور قضاوت دربارۀ این فرقه قرار داده (نمونه: ربانی، فرق و مذاهب کلامی، ص186-202؛ تیموری رزدابی، جایگاه فرقه نصیریه در سوریه تا پایان قرن8، سرتاسر)، و عنایت ندارند که در پیشینه تاریخی این فرقه کتمان عقاید خاص ایشان از اهل دیگر فرق از ضروریات است.

این گمانۀ ساده‌اندیشانه هم که نصیریه از مواضع پیشین خود بازگشته، نادرست است، و برگشت درصد کمی از یک فرقه، آن را منحل نمی‌سازد. توضیح آن‌که:

1- امروزه جمع زیادی از مؤلفان ایشان حتی در آثار عمومی ضمن تایید حد اکثری سلف خود و آثارشان، تنها مطالبی خاص از آن کتب را بازتاب دهند، آیا برای قضاوت دربارۀ تغییرات معاصر مراجعه مستقیم به مصادر فرقه لازم نیست؟
نسخه‌های بسیاری از آثار اختصاصی بزرگان معاصر ایشان مانند احمد حسین حمین، معلا ربیع، ابراهیم عبداللطیف، حسین حرفوش، حسین علی عباس، عبدالهادی حیدر و... در دست است که عموماً در تأیید مصادر قدیم فرقه است.
نصیریان معاصر در آثار سری بسیاری، بر نصیری بودن خود و عقاید نصیری اذعان دارند. آیا تغییر نام به علویه به جهت اغراض سیاسی در جامعه واقعیت را عوض می کند؟!

2- اگر کل نصیریه شیعه شده بودند، جا داشت نصیریان معاصر آثار سران غلو مانند ابن حمدان و میمون طبرانی را تخطئه کنند و هم آثار در مورد بابیت ابواب غلو و تناسخ و حلول و قدم عالم و باطنی گری و اباحیه و... را باطل بشمارند. اما گذشته از اندکی از مستبصران، عموم ایشان هیچ تخطئه‌ای ندارند، و برعکس، همین آثار را (به صورت علنی در آثار سری و بدون ذکر نامشان در آثار چاپی) معارف امامان ع معرفی می‌نمایند!

3- نصیریه نه فقط در منابع سری، بلکه در پایگاه‌های امروزی‌شان بر قدمای شیعه و فقهای امامی طعن می‌زنند و رسماً خود را جدا از شیعه می دانند. برای نمونه می‌توان کتاب معجم اعلام العلویین را دید که در آن اصحاب ائمه کسانی معرفی می‌شوند که در میان امامیه سرسخت‌ترین دشمنان آن بوده‌اند، و در این میان ابداً نامی از فقهای امامیه نمی‌آورند، و آثار دوران پسین شان را نیز چیز غیر از کتب باطنی نصیری مشحون از منکرات معرفی نمی‌کنند.

4- گفت‌وگو با مستبصران نیز تقیه نصیریه را تأیید می‌کند.

پس سزاست قدردان عالمان متقدم باشیم که از یک سو با تألیف صدها کتاب معارف را در حد توان به ما رسانده‌اند. و از سوی دیگر برای مقابله با منحرفان و غالیان به‌پا خاسته‌اند و در مقابل جعل و تحریف آنان راه سکوت و تسامح را بر نگزیده‌اند.

غلوپژوهی
@gholow2
Forwarded from غلوپژوهی
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
گلوی خاک پر از دردهای بغض‌آلود
و انجماد زمین، رنگی از بهار نداشت

به ‌ناگهان گل وحی از حرا شکوفا شد
به کوه لرزه درافتاد و پُر ز آوا شد
به گوش‌های محمّد صدا صدا پیچید
«بخوان به نام خدا» خواند و خواند و گویا شد

مبعث حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله بر همهٔ دوستداران آن حضرت مبارک 🌹
Forwarded from غلوپژوهی
⚠️ خطبة البیان و غلو
(ویرایش دوم)

خطبة البیان از جمله خطبه‌های منسوب به امام علی (ع) است که علمای شیعه در صحت انتساب آن تردید ورزیده و در مقالاتی نقدش کرده‌اند؛ مانند:

- بیان الأئمة و خطبة البیان فی المیزان، سید جعفر مرتضی عاملی، ص43-125. نیز همو، کتاب جزیره خضراء.
- «رساله‌ای در بررسی اصالت خطبه البیان»، میرزا ابوالقاسم قمی (1230ق) تحقیق: محمدمهدی کرباسچی، سفینه، ش16، 1386.
- «خطبه البیان و غالی گری، از نظرگاه میرزای قمی» همایش بزرگداشت آیت اله علی دوانی، دوره 1، 1386ش.
- نقد متن حدیث، داود معماری، ص270 تا 284
- «خطبه البیان و خطبه های منسوب به امیرمؤمنان ع» مصطفی صادقی، علوم حدیث، ش33، 1383ش.
-«سید حسنی در خطبه البیان، از سند تا متن» نجم الدین طبسی، انتظار موعود، ش32، 1386ش.
معرفی و تصحیح نسخه خطی شرح خطبة البیان به روایت میرشریف آملی»، رضا اسدپور، پژوهشنامه نسخه شناسی متون نظم و نثر فارسی، شماره 5، 1396ش.
-«خطبه البیان و شطحیات عارفان»، رضا اسدپور، پژوهشنامه ادیان، ش3.
درباره خطبه البیان و حافظ رجب بُرسی»، باقر صدری نیا، یادنامۀ «پیر گلرنگ»، به کوشش محمد طاهری، نشر کتابخانۀ ادبیات
برای دهها مورد از اقوال عالمان نیز نک‍: کانال تصحیح الإعتقاد، از اینجا تا اینجا.

🔺مصادر:
این خطبه در مصادر متقدم امامی نیامده، و در مناقب ابن شهرآشوب نیز در شمار خطبه‌های امام علی (ع) از آن یاد نشده است. نخستین یادکرد از این نام در رسائل غالیانه جابر بن حیان (ق3) است (رسائل جابر ت مزیدی، ص90) ولی اطلاعات گسترده از آن شاید ابتدا در میراث خصیبی (ق4) قطب نصیریه است.
در المناقب (للعلوي)، ص184 آمده: «وسئل الخصيبي أبو عبد اللّه الحسين بن حمدان من أهل جنابلة عن أسماء خطب أمير المؤمنين عليه السّلام فذكر أنّ المأمون بن هارون الرشيد سأل الإمام عليّ بن موسى الرضا ع: أوّلها خطبة الإخلاص، وخطبة الوصيّة والعهد، وخطبة الزهراء، وخطبة البيان…»

شاگردان و پیروان خصیبی نیز این خطبه را ذکر و فرازهایی از آن نقل کرده‌اند (جنبلانی، الرسالة الجنبلانیة، ص9-16؛ جلی، الأندیة، ص331؛ طبرانی، المرشدة، 2016، ص6؛ المعارف، ص127-130 به چند طریق از محمد بن سنان و مفضل؛ عصمة الدولة، الرسالة المصریة، ص107، 108-111، 518).

از این خطبه متن‌های متنوعی در دست است که اغلب آن‌ها با یکدیگر متفاوت است؛ به گونه‌ای که پاره‌ای از متن‌ها جز عنوان واحد شباهت و اشتراکی با بقیه ندارند و برخی نیز تنها دارای مقدمه و چند بند همسانند. گویی هر یک از این متن‌ها به منزلۀ خطبه مستقلی است که عنوان واحدی بر آنها نهاده‌اند. چنانکه میان نقل رجب برسی در مشارق انوار الیقین با سه نسخۀ الزام الناصب از این خطبه همانندی اندکی دیده می‌شود.

در مقالۀ مسعود بیدآبادی، «نگاهی به خطبة الافتخار و خطبه تطنجیه» (علوم حدیث، ش25، 1381ش) آمده: «متن خطبة البیان در الإنسان الکامل عبدالرحمان بدوی (ص109-112) و علائم الظهور شُبّر درج شده، و آبرتلس در فهرست نسخ خطی اسماعیلی بدخشان (ش 185-186) از آن یاد کرده است. بنابراین، و پیداست که فاطمیان بدخشان نیز بدان ارج می نهاده‌اند. اسماعیلیه هم شرح آن را به حسن صباح منسوب نموده‌اند. در رساله تراب نامه از متون حروفیه نیز به خطبة البیان استشهاد شده است.»

گفتنی است در ملحق نهج البلاغه منسوب به ابن ناقه کوفی (م559) خطبه‌ای با نام خطبة الأقالیم و البیان آمده که اشتراکاتی با تحریر الزام الناصب دارد (ملحق نهج البلاغة، ت محمدجعفر اسلامی، ص76-102) ولی این کتاب و غیر آن خطبی ملاحمی با نام خطبه البیان هم دارند که ارتباطی با خطبة البیان مشهور امروزی ندارد. (همان، ص103-106؛ غزالی، سر العالمین، ص467، 472؛ نیز نک.: ابن عربی، الشجرة النعمانية، ص37)

👈بنابراین فعلاً قدیمی‌ترین ریشه آن مربوط به نصیریه و اسماعیلیه است.

🔺نقد محتوایی
متن خطب نیز گواه بر ارتباط با فرق غالی است. خصوصاً آنکه فرازهای تناسخی آن در اخبار نصیریان بسیار رایج است (اکبری، نصیریه، ص358-364). آیات قرآن بارها پس از ذکر قصص امت‌های پیشین تأکید می‌کند که رسول‌الله ص پیش‌تر آنجا نبوده یا ایشان و امتش پیش از وحی الاهی از آن قصص آگاه نبوده‌اند (هود: 49؛ القصص: 44، 46 و 86؛ آل عمران: 44؛ یوسف: 102؛ عنکبوت: 48؛ شوری: 52 و…).

خطبة البیان غرائب بسیاری نیز افزوده است؛ مانند: «أنا قمر السرطان أنا شعر الزبرقان أنا أسد الشرة أنا سعد الزهرة أنا مشتري الكواكب أنا زحل الثواقب أنا كيوان الإمكان أنا عين الشرطين أنا عنق السبطين أنا حمل الإكليل أنا عطارد التعطيل أنا قوس العراك أنا فرقد السماك أنا مريخ الفرقان أنا عيون الميزان أنا... أنا جملة الأنعام أنا الصاد و الميم أنا علانية المعبود أنا مستنبط هود أنا نحلة الخليل أنا آية بني إسرائيل أنا مخاطب الكهف أنا الظاهر مع الأنبياء أنا صاحب الطور أنا باطن السرور أنا عتيد قاف…)
@gholow2
Forwarded from غلوپژوهی
... آشفتگی‌های برخی از نسخه‌های موجود خطبة البیان آن قدر گسترده است که حتی نسبت دادن کل آن صرفاً به نصیریان نخستین مشکل است! گذشته از اغلاط ترکیبی بسیار و غرائب و اشکالات تاریخی و ناسازگار با قطعیات، این گونه تعابیر مبهم در متن خطبه بسیار است:
«كفكف الترويح و خدخد البلوع و تكلكل الهلوع و فدفد المذعور و ندند الديجور و نكس المنشور و عبس العبوس و كسكس الهموس و أجلب الناموس و دعدع الشقيق‏»

مروری مختصر بر گزیده اشکالات تاریخی
@gholow2
Forwarded from میراث امامان
پیمان‌شکنی امت پس از پیامبر (ص)

حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ أَحْمَدَ الْجُمَحِيُّ ، بِمَكَّةَ ، ثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ ، ثَنَا عَمْرُو بْنُ عَوْنٍ ، ثَنَا هُشَيْمٌ ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ أَبِي إِدْرِيسَ الْأَوْدِيِّ ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ قَالَ : إِنَّ مِمَّا عَهِدَ إِلَيَّ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ : أَنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِي بَعْدَهُ . هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ (المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص140؛ مشابه: الکنی والأسماء، ج1، ص318؛ مناقب علي للکوفي، ج2، ص533، 545؛ تاریخ بغداد، ج11، ص216؛ الإرشاد، ج1، ص285).
حاکم نیشابوری (د. 405ق) نقل می‌کند به اسنادش که علی (ع) فرمود: از جمله خبرهایی که پیامبر (ص) به من داد آن بود که امت به زودی پس از او پیمان مرا خواهند شکست. مشابه این حدیث را ابن هلال ثقفی (د. 283ق) و ابو بکر بزار (د. 292ق) و شیخ طوسی (د. 460ق) به اسنادشان از ثعلبة بن یزید (الغارات، ج2، ص335؛ المسند البزار، ج3، ص91؛ أمالي الطوسي، ص476) و شیخ مفید (د. 413ق) از حکیم بن جبیر از برخی از حاضران در رحبه (الإرشاد، ج1، ص284) و شیخ طوسی به اسنادش از حکیم بن جبیر از سالم جعفی (أمالي الطوسي، ص476) نقل می‌کنند.

عَنْ حَيَّانَ الْأَسَدِيِّ ، سَمِعْتُ عَلِيًّا يَقُولُ : قَالَ لِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ : إِنَّ الْأُمَّةَ سَتَغْدِرُ بِكَ بَعْدِي ، وَأَنْتَ تَعِيشُ عَلَى مِلَّتِي ، وَتُقْتَلُ عَلَى سُنَّتِي ، مَنْ أَحَبَّكَ أَحَبَّنِي ، وَمَنْ أَبْغَضَكَ أَبْغَضَنِي ، وَإِنَّ هَذِهِ سَتُخَضَّبُ مِنْ هَذَا " - يَعْنِي لِحْيَتَهُ مِنْ رَأْسِهِ - . صَحِيحٌ (المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص142-143؛ مشابه: شرح الأخبار، ج1، ص152).
حاکم نیشابوری نقل می‌کند از حیان اسدی [کاتب عمار یاسر] که گفت: شنیدم از علی (ع) که می‌فرمود: پیامبر خدا (ص) به من فرمود: امت به زودی پس از من پیمان تو را می‌شکنند و تو بر دینِ من زندگی می‌کنی و بر سنّت من کشتی می‌شوی. هر کس که تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هرکس بغض تو را داشته باشد، بغضِ مرا داشته است. این از این (یعنی لحیۀ علی (ع) از سرش) [با خون] خضاب می‌شود.
#ابوبکر
@Al_Meerath
Forwarded from غلوپژوهی
💠 تاثیر عجیب دعا در حق دیگران (2)

1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَوْشَكُ دَعْوَةٍ وَ أَسْرَعُ إِجَابَةٍ دُعَاءُ الْمَرْءِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ.

از حضرت باقر عليه السلام: دعائى كه بيشتر اميد استجابت آن مي رود و زودتر باجابت رسد دعا براى برادر دينى پشت سر او است.

2- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: دُعَاءُ الْمَرْءِ لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ يُدِرُّ الرِّزْقَ وَ يَدْفَعُ الْمَكْرُوهَ.

از امام صادق عليه السّلام: دعاى انسان براى برادر (دينى ‏اش) در غياب او روزى را فراوان كند و از ناخوشى و بدى جلوگيرى كند.

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص507 بَابُ الدُّعَاءِ لِلْإِخْوَانِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ‏ ح1 و 2 به سند صحیح.
و نک: www.tg-me.com/sohof2/1146

التماس دعا از همه عزیزان
@gholow2
2025/04/07 17:47:23
Back to Top
HTML Embed Code: