خود را به سر کویت بدنام ابد کردم
از هرچه جز این کردم، از کرده پشیمانم
جانم به فدات آندم کز بعد دو سه بوسه
گویم که یکی دیگر، گویی تو که نتوانم
از تیغ جفایم کُش بی هیچ دیت، زیرا
زین بیش نمیارزد در نرخ وفا جانم
گر با تو غمی گویم، در خواب کنی خود را
این درد دل است آخِر، افسانه نمیخوانم
جانی دگرم باید شکرانهٔ فرمانت
آن لحظه که در کشتن آید ز تو فرمانم
#امیرخسرو_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
از هرچه جز این کردم، از کرده پشیمانم
جانم به فدات آندم کز بعد دو سه بوسه
گویم که یکی دیگر، گویی تو که نتوانم
از تیغ جفایم کُش بی هیچ دیت، زیرا
زین بیش نمیارزد در نرخ وفا جانم
گر با تو غمی گویم، در خواب کنی خود را
این درد دل است آخِر، افسانه نمیخوانم
جانی دگرم باید شکرانهٔ فرمانت
آن لحظه که در کشتن آید ز تو فرمانم
#امیرخسرو_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
عیب رندان مکن
<unknown>
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزهسرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم وُ گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درَود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانهٔ عشق است، چه مسجد چه کِنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهمِ سخن، گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقهٔ لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پردهٔ تقوا بهدرافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
#حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یکسر از کوی خرابات برندت به بهشت
با صدای #نرگس_نوروزی
@ghazalshermahdishabani
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم وُ گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درَود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانهٔ عشق است، چه مسجد چه کِنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهمِ سخن، گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقهٔ لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پردهٔ تقوا بهدرافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
#حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یکسر از کوی خرابات برندت به بهشت
با صدای #نرگس_نوروزی
@ghazalshermahdishabani
SIAVASH GHOMAYSHI BEBAKHSH
#ببخش (۱۸ مهر ۹۸)
صدا و آهنگ #سیاوش_قمیشی
ترانه #رها_اعتمادی
تنظیم #الیاس_شیرزاد
@ghazalshermahdishabani
صدا و آهنگ #سیاوش_قمیشی
ترانه #رها_اعتمادی
تنظیم #الیاس_شیرزاد
@ghazalshermahdishabani
Gharibeh
Siavash Ghomayshi
غریبه #سیاوش
خیلی غریبی واسه من، از چه شبی جدا شدی؟
از چه زمینه خاک تو؟ لونهٔ سایهها شدی!
کدوم غروب نشونی داد شب از کدوم جاده بیای؟
از عاشقای رهگذر، نشونی منو بخوای؟
وقتی که حرف من نبود، کدوم صدا در تو نشست؟
کدوم ستاره پرکشید تو چشمای تو نطفه بست؟
غریبهای اما دلم برای تو پرمیزنه
برای پیداکردنت به هر شبی سرمیزنه
ای غریبه! خوش اومدی به جشن سادهٔ تنم
بیا که من به گریههام یه رنگ تازه میزنم
شاعر ؟
@ghazalshermahdishabani
این ترانه را دیگران هم خواندهاند:
ابی لیتلز، شهریار رومی، مازیار کیانینژاد و ... 👇
shahryarrumi.blogfa.com/post/20
خیلی غریبی واسه من، از چه شبی جدا شدی؟
از چه زمینه خاک تو؟ لونهٔ سایهها شدی!
کدوم غروب نشونی داد شب از کدوم جاده بیای؟
از عاشقای رهگذر، نشونی منو بخوای؟
وقتی که حرف من نبود، کدوم صدا در تو نشست؟
کدوم ستاره پرکشید تو چشمای تو نطفه بست؟
غریبهای اما دلم برای تو پرمیزنه
برای پیداکردنت به هر شبی سرمیزنه
ای غریبه! خوش اومدی به جشن سادهٔ تنم
بیا که من به گریههام یه رنگ تازه میزنم
شاعر ؟
@ghazalshermahdishabani
این ترانه را دیگران هم خواندهاند:
ابی لیتلز، شهریار رومی، مازیار کیانینژاد و ... 👇
shahryarrumi.blogfa.com/post/20
غزلشعر
پیام من به عُرس بیدل این است که بیدل آسمانی در زمین است سپهری بیکران در کهکشانی که فرش آسمانش یاسمین است یکی رنگینکمان از حیرت و هوش که در هر شک او صدها یقین است مسلمانهندویی با عطرِ بودا که برتر از مقام کفر و دین است نه ترک است و نه تاجیک و نه هندو…
«ستایشگر زیبایی» و اشعار بدیعی
تو را نیست غروبی، تو وسیعی و رفیعی
درختیست پر از نمنم باران ربیعی
کتابی که مزیّن شده با نام شفیعی
#مهدی_شعبانی
زادروز استاد شفیعی گرامی باد
@ghazalshermahdishabani
تو را نیست غروبی، تو وسیعی و رفیعی
درختیست پر از نمنم باران ربیعی
کتابی که مزیّن شده با نام شفیعی
#مهدی_شعبانی
زادروز استاد شفیعی گرامی باد
@ghazalshermahdishabani
داده چشمان تو در کشتن ما دست بههم
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست به هم
هر یک ابروی تو کافیست پیِ کشتنِ من
چه کنم با دو کماندار که پیوست به هم؟!
شیخِ پیمانهشکن توبه به ما تلقین کرد
آه از این توبه و پیمانه که بشکست به هم!
عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت
زلف او باز شد و کار مرا بست به هم!
دو بناگوش تو شد سبز و مرا روز سیاه
تیره آن روز که این هر دو دهد دست به هم
مرغِ دل زیرک و آزادی از این دام، محال
که خَم گیسوی او بافته چون شست به هم
هر دو ضِد را به فسون، رام توان کرد وصال
غیر آسودگی و عشق که ننشست به هم
#وصال_شیرازی
تصحیح محمد عباسی
@ghazalshermahdishabani
فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست به هم
هر یک ابروی تو کافیست پیِ کشتنِ من
چه کنم با دو کماندار که پیوست به هم؟!
شیخِ پیمانهشکن توبه به ما تلقین کرد
آه از این توبه و پیمانه که بشکست به هم!
عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت
زلف او باز شد و کار مرا بست به هم!
دو بناگوش تو شد سبز و مرا روز سیاه
تیره آن روز که این هر دو دهد دست به هم
مرغِ دل زیرک و آزادی از این دام، محال
که خَم گیسوی او بافته چون شست به هم
هر دو ضِد را به فسون، رام توان کرد وصال
غیر آسودگی و عشق که ننشست به هم
#وصال_شیرازی
تصحیح محمد عباسی
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
دکلمه: عاطفه حمیدی – شفیعی کدکنی
ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینهٔ نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبح ستارهباران
بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران
ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران
گفتی: به روزگاران مهری نشسته؛ گفتم
بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان، سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران
وین نغمهٔ محبت بعد از من و تو مانَد
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
#شفیعی_کدکنی
@ghazalshermahdishabani
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینهٔ نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبح ستارهباران
بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران
ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران
گفتی: به روزگاران مهری نشسته؛ گفتم
بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان، سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران
وین نغمهٔ محبت بعد از من و تو مانَد
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
#شفیعی_کدکنی
@ghazalshermahdishabani
چون شمع که از خویش رود سربهگریبان
نقش قدمی نیست که ما چاه نکردیم
ابوالمعانی #بیدل
@ghazalshermahdishabani
نقش قدمی نیست که ما چاه نکردیم
ابوالمعانی #بیدل
@ghazalshermahdishabani
از جراحتزار دل چیدهست دامان نالهام
میرسد یعنی ز کوی گلفروشان نالهام
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
میرسد یعنی ز کوی گلفروشان نالهام
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
غم مستقبل و ماضیست کآن را حال مینامی
نقابی در میان است از غبار پیش و پس اینجا
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
نقابی در میان است از غبار پیش و پس اینجا
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
@ghazalshermahdishabani ha.pdf
3.2 MB
متن گفتوگوی دکتر کاووس حسنلی با پرفسور هانری دوفوشهکور تنها مترجم تمام دیوان #حافظ به زبان فرانسه
@ghazalshermahdishabani
@ghazalshermahdishabani
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
از دل و جان، شرف صحبت جانان غرض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست
دردمندیِ من سوختهٔ زار و نزار
ظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست
نام #حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست
@ghazalshermahdishabani
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
از دل و جان، شرف صحبت جانان غرض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست
دردمندیِ من سوختهٔ زار و نزار
ظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست
نام #حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست
@ghazalshermahdishabani
شبی کز خیال تو گل چیده بودم
همآغوش صد جلوه خوابیده بودم
چرا آب گوهر نباشد غبارم؟
به راه تو یک اشک غلتیده بودم
نهان از تو میباختم با تو عشقی
تو فهمیده بودی نفهمیده بودم
کس آیینهدارت نشد ورنه من هم
به حیرت، امیدی تراشیده بودم
طریق وفا تلخکامی ندارد
شکر بود اگر خاک، لیسیده بودم
بنازم به اقبال درد محبت
که تا چرخ یک ناله بالیده بودم
تماشا خیال است و دیدار حیرت
ز آیینه این حرف پرسیده بودم
به مژگان گشودن نهان گشت، #بیدل!
جمالی که پیش از نگه دیده بودم
@ghazalshermahdishabani
همآغوش صد جلوه خوابیده بودم
چرا آب گوهر نباشد غبارم؟
به راه تو یک اشک غلتیده بودم
نهان از تو میباختم با تو عشقی
تو فهمیده بودی نفهمیده بودم
کس آیینهدارت نشد ورنه من هم
به حیرت، امیدی تراشیده بودم
طریق وفا تلخکامی ندارد
شکر بود اگر خاک، لیسیده بودم
بنازم به اقبال درد محبت
که تا چرخ یک ناله بالیده بودم
تماشا خیال است و دیدار حیرت
ز آیینه این حرف پرسیده بودم
به مژگان گشودن نهان گشت، #بیدل!
جمالی که پیش از نگه دیده بودم
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from اتحادیهی ابلهان
♠️
سر آن ندارم که بر شوربختی خود مویه کنم.
امّا ای کاش هرگز نبینم
نقش زرّین شکست را
بر آن پیشانی که هنوز چین نخورده.
➰آنا آخماتووا➰
▪️ترجمهی احمد پوری
@AConfederacy_of_Dunces
از کتاب: [ خاطرهای در درونم است (گزیده شعرهای عاشقانه) | نشر چشمه | چاپ ششم | پاییز ۱۳۹۴ ]
✍ڪانال اتحادیهی ابلهان🌏
°°°
سر آن ندارم که بر شوربختی خود مویه کنم.
امّا ای کاش هرگز نبینم
نقش زرّین شکست را
بر آن پیشانی که هنوز چین نخورده.
➰آنا آخماتووا➰
▪️ترجمهی احمد پوری
@AConfederacy_of_Dunces
از کتاب: [ خاطرهای در درونم است (گزیده شعرهای عاشقانه) | نشر چشمه | چاپ ششم | پاییز ۱۳۹۴ ]
✍ڪانال اتحادیهی ابلهان🌏
°°°
#خانوادگی
مادر مىبافه
پسر مىجنگه
به نظرِ مادره اين وضع خيلى طبيعيه.
– پدره چى؟ اون چی کار مىكنه؟
– پدره كار مىكنه:
زنش مىبافه
پسرش مىجنگه
خودش كار مىكنه
به نظر پدره اين وضع خيلى طبيعيه.
– خب، پسره چى؟
پسره اوضاعو چه جور مىبينه؟
– پسره هيچچى، هيچچى كه هيچچى:
پسره، ننهش مىبافه، باباش كار مىكنه، خودش مىجنگه
جنگ كه تموم شد
تنگ ِ دل ِ باباهه مىچسبه به كار.
جنگ ادامه پيدا مىكنه و مادره هم ادامه میده: مىبافه
پدره هم ادامه میده: كار مىكنه
پسره كشته شده، ديگه ادامه نمیده.
پدره و مادره میرن گورستون
به نظر پدره و مادره اين وضع خيلى طبيعيه.
زندگى ادامه داره.
زندگى با بافتنى، جنگ، كار
با كار، جنگ، بافتنى، جنگ
با كار، كار، كار
زندگى
با گورستون.
#ژاک_پرهور
ترجمه #احمد_شاملو
@ghazalshermahdishabani
مادر مىبافه
پسر مىجنگه
به نظرِ مادره اين وضع خيلى طبيعيه.
– پدره چى؟ اون چی کار مىكنه؟
– پدره كار مىكنه:
زنش مىبافه
پسرش مىجنگه
خودش كار مىكنه
به نظر پدره اين وضع خيلى طبيعيه.
– خب، پسره چى؟
پسره اوضاعو چه جور مىبينه؟
– پسره هيچچى، هيچچى كه هيچچى:
پسره، ننهش مىبافه، باباش كار مىكنه، خودش مىجنگه
جنگ كه تموم شد
تنگ ِ دل ِ باباهه مىچسبه به كار.
جنگ ادامه پيدا مىكنه و مادره هم ادامه میده: مىبافه
پدره هم ادامه میده: كار مىكنه
پسره كشته شده، ديگه ادامه نمیده.
پدره و مادره میرن گورستون
به نظر پدره و مادره اين وضع خيلى طبيعيه.
زندگى ادامه داره.
زندگى با بافتنى، جنگ، كار
با كار، جنگ، بافتنى، جنگ
با كار، كار، كار
زندگى
با گورستون.
#ژاک_پرهور
ترجمه #احمد_شاملو
@ghazalshermahdishabani