از می به رگ تاک، سراغیست نهان
از گل به کف ریشه، ایاغیست نهان
غافل مگذر ز معنی بدر و هلال
در هر پرِ پروانه چراغیست نهان
#بیدل_دهلوی
از گل به کف ریشه، ایاغیست نهان
غافل مگذر ز معنی بدر و هلال
در هر پرِ پروانه چراغیست نهان
#بیدل_دهلوی
از موج سراب، آب خوردن نتوان
می در قدح حباب خوردن نتوان
از خوان فلک به وهم قانع میباش
قرص مه و آفتاب خوردن نتوان
#بیدل_دهلوی
می در قدح حباب خوردن نتوان
از خوان فلک به وهم قانع میباش
قرص مه و آفتاب خوردن نتوان
#بیدل_دهلوی
14021130045.pdf
1.2 MB
مقدمه کتاب
آهنگ ضربالمثلها
پژوهشی در وزن ضربالمثلها
تأليف مهدی شعبانی
نشر نیش. ۱۴۰۲. ۷۵ صفحه.
معرفی بیش از صد وزن نادر.
کتابی مناسب نوجویان وزن شعر.
@ghazalshermahdishabani
@Nish_pub
آهنگ ضربالمثلها
پژوهشی در وزن ضربالمثلها
تأليف مهدی شعبانی
نشر نیش. ۱۴۰۲. ۷۵ صفحه.
معرفی بیش از صد وزن نادر.
کتابی مناسب نوجویان وزن شعر.
@ghazalshermahdishabani
@Nish_pub
دی سیر خیال این گلستان کردیم
محو تو شدیم و گل به دامان کردیم
وا شد مژهای که همچو بال طاووس
ایجاد هزار چشم حیران کردیم
#بیدل_دهلوی
محو تو شدیم و گل به دامان کردیم
وا شد مژهای که همچو بال طاووس
ایجاد هزار چشم حیران کردیم
#بیدل_دهلوی
تا گردشِ چشمت به تأمل دیدم
در دست خیال، ساغر مُل دیدم
هرگاه چو غنچه در حدیث لعلت
لب وا کردم، دهن پر از گُل دیدم
#بیدل_دهلوی
در دست خیال، ساغر مُل دیدم
هرگاه چو غنچه در حدیث لعلت
لب وا کردم، دهن پر از گُل دیدم
#بیدل_دهلوی
هرچند کمر به عزمِ راحت بستم
در هیچ مکان گَردِ تپش نشکستم
چون طائرِ وحشتزده بر آتش و آب
صد بار فرود آمدم و ننشستم
#بیدل_دهلوی
در هیچ مکان گَردِ تپش نشکستم
چون طائرِ وحشتزده بر آتش و آب
صد بار فرود آمدم و ننشستم
#بیدل_دهلوی
عارف به تماشای چمنزار کمال
جز در قفس دلْ نگشاید پر و بال
هرچند ز امواج، قدم بردارد
از خویش برون رفتن دریاست، محال
#بیدل_دهلوی
جز در قفس دلْ نگشاید پر و بال
هرچند ز امواج، قدم بردارد
از خویش برون رفتن دریاست، محال
#بیدل_دهلوی
تا در کف نیستی عنانم دادند
از کشمکش جهان امانم دادند
چون شمع سراغِ عافیت میجستم
زیر قدم خویش نشانم دادند
#بیدل_دهلوی
از کشمکش جهان امانم دادند
چون شمع سراغِ عافیت میجستم
زیر قدم خویش نشانم دادند
#بیدل_دهلوی
ز نور عالم امکان، گر انتخاب گزینم
چرا تو را نگزینم که آفتاب گزینم؟
چراغ عشرت این بزم بیتو نور ندارد
مگر در آتشی افتم که ماهتاب گزینم
ز حرص، چند کشم انتظار مخمل و دیبا
روم به سایهٔ دیوار فقر و خواب گزینم
گذشتهاست ز هم کاروان محمل فرصت
درنگ کو که من بیخبر شتاب گزینم؟
فلک اگر دهدم اختیار عزت و خواری
به گنج پا زنم و یک دل خراب گزینم
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
چرا تو را نگزینم که آفتاب گزینم؟
چراغ عشرت این بزم بیتو نور ندارد
مگر در آتشی افتم که ماهتاب گزینم
ز حرص، چند کشم انتظار مخمل و دیبا
روم به سایهٔ دیوار فقر و خواب گزینم
گذشتهاست ز هم کاروان محمل فرصت
درنگ کو که من بیخبر شتاب گزینم؟
فلک اگر دهدم اختیار عزت و خواری
به گنج پا زنم و یک دل خراب گزینم
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
برگی از مخزنالاسرار نظامی
قصه نوشیروان با وزیر خود:
صیدکنان مرکبِ نوشیروان
دور شد از کوکبهٔ خسروان
مونس خسرو شده دستور و بس
خسرو و دستور و دگر هیچکس
شاه در آن ناحیت صیدیاب
دید دهی چون دل دشمن، خراب
تنگ دو مرغ آمده در یکدِگَر
وز دل شه، قافیهشان تنگتر
گفت به دستور: «چه دم میزنند؟
چیست صفیری که بههم میزنند؟»
گفت وزیر: «ای ملک روزگار
گویم اگر شه بود آموزگار¹
این دو نوا نز پی رامشگریست
خطبهای از بهر زناشوهریست
دختری این مرغ بدان مرغ داد
شیربها خواهد از او بامداد
کاین ده ویران بگذاری به ما
نیز چنین چند سپاری به ما
آن دگرش گفت: کزین درگذر
جور ملک بین و بر او غم مخور
گر مَلِک این است، نه بس روزگار
زین ده ویران دهمت صدهزار»
__
¹. پندپذیر
قصه نوشیروان با وزیر خود:
صیدکنان مرکبِ نوشیروان
دور شد از کوکبهٔ خسروان
مونس خسرو شده دستور و بس
خسرو و دستور و دگر هیچکس
شاه در آن ناحیت صیدیاب
دید دهی چون دل دشمن، خراب
تنگ دو مرغ آمده در یکدِگَر
وز دل شه، قافیهشان تنگتر
گفت به دستور: «چه دم میزنند؟
چیست صفیری که بههم میزنند؟»
گفت وزیر: «ای ملک روزگار
گویم اگر شه بود آموزگار¹
این دو نوا نز پی رامشگریست
خطبهای از بهر زناشوهریست
دختری این مرغ بدان مرغ داد
شیربها خواهد از او بامداد
کاین ده ویران بگذاری به ما
نیز چنین چند سپاری به ما
آن دگرش گفت: کزین درگذر
جور ملک بین و بر او غم مخور
گر مَلِک این است، نه بس روزگار
زین ده ویران دهمت صدهزار»
__
¹. پندپذیر
عمر به خشنودی دلها گذار
تا ز تو خوشنود بود کردگار
سایهی خورشیدسواران طلب
رنج خود و راحت یاران طلب
دردستانی کن و درماندهی
تات رسانند به فرماندهی
گرم شو از مهر و ز کین سرد باش
چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد
نیکی او روی بدو باز کرد
گنبد گردنده ز روی قیاس
هست به نیکی و بدی حقشناس
طاعت کن، روی بتاب از گناه
تا نشوی چون خجلان، عذرخواه
حاصل دنیا چو یکی ساعت است
طاعت کن، کز همه بِه، طاعت است
عذر میاور، نه حیَل خواستند
این سخن است، از تو عمل خواستند
گر به سخن کار میسر شدی
کار #نظامی به فلک بر شدی!
تا ز تو خوشنود بود کردگار
سایهی خورشیدسواران طلب
رنج خود و راحت یاران طلب
دردستانی کن و درماندهی
تات رسانند به فرماندهی
گرم شو از مهر و ز کین سرد باش
چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد
نیکی او روی بدو باز کرد
گنبد گردنده ز روی قیاس
هست به نیکی و بدی حقشناس
طاعت کن، روی بتاب از گناه
تا نشوی چون خجلان، عذرخواه
حاصل دنیا چو یکی ساعت است
طاعت کن، کز همه بِه، طاعت است
عذر میاور، نه حیَل خواستند
این سخن است، از تو عمل خواستند
گر به سخن کار میسر شدی
کار #نظامی به فلک بر شدی!
حیلهی ابله
ابلهی مبتلا به دنداندرد
رفت نزد پزشک دندانساز
دید دارد کشیدن دندان
به ادای چهل ریال نیاز
خواست تخفیفی و طبیبش گفت
نقض نرخ پزشک نیست مجاز
پول را _ بود مضطر و _ پرداخت
در ازا کرد حیلهای آغاز
داد دندان سالم خود را
جای فاسد نشان دندانساز
دکتر آن را کشید و دید هنوز
مردک آسوده نی ز سوز و گداز
چیره شد بیش و از دهانش کشید
ریشهای کرمزای نیز به گاز¹
شب بهذوقی به جفت خود میگفت
این سزایش که مینکاست ز آز
با همان دستمزد یک دندان
من دو دندان نمودم از سر باز
فکر کوتاه ابلهان، صهبا
وای گر برپرد به راه دراز!
#صهبا_یغمایی
___
¹. مقراض، گازانبر
@ghazalshermahdishabani
ابلهی مبتلا به دنداندرد
رفت نزد پزشک دندانساز
دید دارد کشیدن دندان
به ادای چهل ریال نیاز
خواست تخفیفی و طبیبش گفت
نقض نرخ پزشک نیست مجاز
پول را _ بود مضطر و _ پرداخت
در ازا کرد حیلهای آغاز
داد دندان سالم خود را
جای فاسد نشان دندانساز
دکتر آن را کشید و دید هنوز
مردک آسوده نی ز سوز و گداز
چیره شد بیش و از دهانش کشید
ریشهای کرمزای نیز به گاز¹
شب بهذوقی به جفت خود میگفت
این سزایش که مینکاست ز آز
با همان دستمزد یک دندان
من دو دندان نمودم از سر باز
فکر کوتاه ابلهان، صهبا
وای گر برپرد به راه دراز!
#صهبا_یغمایی
___
¹. مقراض، گازانبر
@ghazalshermahdishabani
به بازار شد ابلهی بیخبر
کدوهای خشک آمدش در نظر
ز بقال پرسید کای اوستاد
بگو تا چه مرغ اینچنین بیضه داد؟
همانا که این بیضههای بزرگ
ز اجناس فیل است یا تخم گرگ؟
بخندید بقال کای بیخرد
در این پرده حدس تو گه میخورد
قضا کرده در بیضهی خر نهان
هجوم پرافشانی طوطیان!
نه فیل است و نه گرگ، تخم خر است
که چون بشکنی، جمله بال و پر است
دل ابله از حرفش آمد به شور
به تخم کدویش وطن کرد مور
سر خشکمغزش به سودا کشید
کدویی به صد نرخ گوهر خرید
نهال هوس تا شود گلفشان
به شاخ بلندیش بست آشیان
شتاب هوس گشت خاک درنگ
نه بویی پرافشاند از آنجا نه رنگ
ولی همچنان میکشید انتظار
که تخم خرش طوطی آرد به بار
سحرگاهی از اقتضای شگفت
نسیمی بهتندی وزیدن گرفت
کدوی معلق از آن تندباد
سبووار از دوش شاخ اوفتاد
قضارا یکی طوطی خوشنوا
در آن سرزمین داشت سر در هوا
چو شور شکست کدو ساز شد
پرافشانی طوطی آواز شد
بهیکبارگی ابله از خویش رفت
دل و دستش از یکدگر پیش رفت
گمانش یقین شد که از تخم خر
رم طوطیان میکشد بال و پر
قیاسش نقاب تسلی گشود
ولی عقل داند که حاصل چه بود
#بیدل_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
کدوهای خشک آمدش در نظر
ز بقال پرسید کای اوستاد
بگو تا چه مرغ اینچنین بیضه داد؟
همانا که این بیضههای بزرگ
ز اجناس فیل است یا تخم گرگ؟
بخندید بقال کای بیخرد
در این پرده حدس تو گه میخورد
قضا کرده در بیضهی خر نهان
هجوم پرافشانی طوطیان!
نه فیل است و نه گرگ، تخم خر است
که چون بشکنی، جمله بال و پر است
دل ابله از حرفش آمد به شور
به تخم کدویش وطن کرد مور
سر خشکمغزش به سودا کشید
کدویی به صد نرخ گوهر خرید
نهال هوس تا شود گلفشان
به شاخ بلندیش بست آشیان
شتاب هوس گشت خاک درنگ
نه بویی پرافشاند از آنجا نه رنگ
ولی همچنان میکشید انتظار
که تخم خرش طوطی آرد به بار
سحرگاهی از اقتضای شگفت
نسیمی بهتندی وزیدن گرفت
کدوی معلق از آن تندباد
سبووار از دوش شاخ اوفتاد
قضارا یکی طوطی خوشنوا
در آن سرزمین داشت سر در هوا
چو شور شکست کدو ساز شد
پرافشانی طوطی آواز شد
بهیکبارگی ابله از خویش رفت
دل و دستش از یکدگر پیش رفت
گمانش یقین شد که از تخم خر
رم طوطیان میکشد بال و پر
قیاسش نقاب تسلی گشود
ولی عقل داند که حاصل چه بود
#بیدل_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
#دیالوگ ۸۲ حامد (محمدرضا فروتن): چیه برادر؟! جشن تولده. ممنوعه؟ زن بیحجاب نداریم. زن باحجاب هم نداریم. مرد بیغیرت نداریم. مرد باغیرت هم نداریم. نوار مبتذل نداریم. ماهواره نداریم. صور قبیحه نداریم. حشیش، گرس، تریاک، ذغال خوب و رفیق ناباب نداریم. رقص، آواز،…
#دیالوگ ۸۳
ما خودمون ختم خلافا و خفنا و خلیفهی تمام خزا و خوشمرامای خطخطی خیابونای خلوت خانیآبادیم، خوشگله!
... چاخان پاخان و چرچیلبازی و چکوچونه واسه ما نزن که چالهچولههاشو چلوندیم عین چایی بعدِ چلوکباب چارفصل. آقا چاکریم.
#آمین_خواهیم_گفت (۱۳۸۹)
#سامان_سالور
ما خودمون ختم خلافا و خفنا و خلیفهی تمام خزا و خوشمرامای خطخطی خیابونای خلوت خانیآبادیم، خوشگله!
... چاخان پاخان و چرچیلبازی و چکوچونه واسه ما نزن که چالهچولههاشو چلوندیم عین چایی بعدِ چلوکباب چارفصل. آقا چاکریم.
#آمین_خواهیم_گفت (۱۳۸۹)
#سامان_سالور
غزلشعر
ک..pdf
خشک، خشک، بیجان، خشک
زهد خشک و زهدان خشک
خشک هم نخواهد زاد
زین سترون و زآن خشک
ساقهای نمیبالد
شاخهای نمیرقصد
خار هم نمیروید
سربهسر بیابان خشک
عشق تازه و گل تر
من به ترکشان مضطر
حسرتا که باید رفت
دست خشک و دامان خشک
نعره میکشد استاد
کاین مباد و آن میباد
بانگ لحن و سیما تلخ
امر و نهی و فرمان خشک
طعن و لعن و استغفار
پند و وعظ و استمرار
میکشد مرا تکرار
گفتههای همسان خشک
نوش چاشتگاهی را
خیره میزنم فالی
لختهلخته خون پیداست
بر کنار فنجان خشک
دیدهی طلب ای دل
بسته دار کاینان را
ناخن کرم دیریست
همچو عقل و ایمان خشک
چنگ از صدا افتاد
نای بینوا افتاد
شاد زى که گرد آمد
هیزم زمستان خشک
قمریان سبزآواز
در تموز آتشساز
بینشاط و بیپرواز
خشک شد گلوشان، خشک
تشنهام، مسلمانان
پاس دین اگر دارید
آب، آب میجویم
در کویر سوزان خشک
#سیمین_بهبهانی
@ghazalshermahdishabani
زهد خشک و زهدان خشک
خشک هم نخواهد زاد
زین سترون و زآن خشک
ساقهای نمیبالد
شاخهای نمیرقصد
خار هم نمیروید
سربهسر بیابان خشک
عشق تازه و گل تر
من به ترکشان مضطر
حسرتا که باید رفت
دست خشک و دامان خشک
نعره میکشد استاد
کاین مباد و آن میباد
بانگ لحن و سیما تلخ
امر و نهی و فرمان خشک
طعن و لعن و استغفار
پند و وعظ و استمرار
میکشد مرا تکرار
گفتههای همسان خشک
نوش چاشتگاهی را
خیره میزنم فالی
لختهلخته خون پیداست
بر کنار فنجان خشک
دیدهی طلب ای دل
بسته دار کاینان را
ناخن کرم دیریست
همچو عقل و ایمان خشک
چنگ از صدا افتاد
نای بینوا افتاد
شاد زى که گرد آمد
هیزم زمستان خشک
قمریان سبزآواز
در تموز آتشساز
بینشاط و بیپرواز
خشک شد گلوشان، خشک
تشنهام، مسلمانان
پاس دین اگر دارید
آب، آب میجویم
در کویر سوزان خشک
#سیمین_بهبهانی
@ghazalshermahdishabani
Track 3
Unknown artist
ای با تو درآمیخته چون جان، تنم امشب!
لعلت گل مرجان زده بر گردنم امشب
مریمصفت از فیض تو، ای نخل برومند!
آبستن رسوایی فردا منم امشب
ای خشکی پرهیز که جانم ز تو فرسود!
روشن شودت چشم که تردامنم امشب
مهتابی و پاشیده شدی در شب جانم
از پرتو لطف تو چنین روشنم امشب
آن شمع فروزندهی عشقم که برَد رشک
پیراهن فانوس به پیراهنم امشب
گلبرگ نیَم، شبنم یک بوسه بسم نیست
رگبار پسندم که ز گل خرمنم امشب
آتش نه، زنی گرمتر از آتشم ای دوست!
تنها نه به صورت که به معنی، زنم امشب
پیمانهی سیمینِ تنم پُر می عشق است
زنهار از این باده! که مردافکنم امشب
با صدای شاعر
#سیمین_بهبهانی
@ghazalshermahdishabani
لعلت گل مرجان زده بر گردنم امشب
مریمصفت از فیض تو، ای نخل برومند!
آبستن رسوایی فردا منم امشب
ای خشکی پرهیز که جانم ز تو فرسود!
روشن شودت چشم که تردامنم امشب
مهتابی و پاشیده شدی در شب جانم
از پرتو لطف تو چنین روشنم امشب
آن شمع فروزندهی عشقم که برَد رشک
پیراهن فانوس به پیراهنم امشب
گلبرگ نیَم، شبنم یک بوسه بسم نیست
رگبار پسندم که ز گل خرمنم امشب
آتش نه، زنی گرمتر از آتشم ای دوست!
تنها نه به صورت که به معنی، زنم امشب
پیمانهی سیمینِ تنم پُر می عشق است
زنهار از این باده! که مردافکنم امشب
با صدای شاعر
#سیمین_بهبهانی
@ghazalshermahdishabani