هر بوالهوس از ننگ نیاید بیرون
هر آینه از زنگ نیاید بیرون
هر دل ندهد خبر ز کیفیّتِ عشق
این شعله ز هر سنگ نیاید بیرون
#بیدل_دهلوی
هر آینه از زنگ نیاید بیرون
هر دل ندهد خبر ز کیفیّتِ عشق
این شعله ز هر سنگ نیاید بیرون
#بیدل_دهلوی
بیدل! به طلب همنفسی پیدا کن
گر عشق نباشد، هوسی پیدا کن
تنهایی آب میکُند زَهرۀ سنگ
ای بیکس جاوید، کسی پیدا کن
#بیدل_دهلوی
گر عشق نباشد، هوسی پیدا کن
تنهایی آب میکُند زَهرۀ سنگ
ای بیکس جاوید، کسی پیدا کن
#بیدل_دهلوی
هر سویی بود جهد یکسو گشتن
دریا میخواست چشمه و جو گشتن
سیر و سفر سایه به نور انجامید
ما هم از خود رویم تا او گشتن
#بیدل_دهلوی
دریا میخواست چشمه و جو گشتن
سیر و سفر سایه به نور انجامید
ما هم از خود رویم تا او گشتن
#بیدل_دهلوی
آب آرزو نداشت به غیر از روان شدن
دریا غمی نداشت بهجز آسمان شدن
میخواست بال و پر زدن از خویشتن قفس
چندانکه «تن» رها شدن از «خویش» و جان شدن
آهن به فکر تیغ شدن بود و برگزید
در رنجبوتههای زمان، امتحان شدن
تاوان «آشیانه به دوشی» نوشته داشت
همچون نسیم در چمن گل، چمان شدن
آنان که کینهور به گروه بدی زدند
قصدی نداشتند بهجز مهربان شدن
باران من! گداییِ هر قطرۀ تو را
باید نخست در صف دریادلان شدن
با خاک، آرزوی قدح گشتن است و بس
وآنگه برای جرعهای از تو دهان شدن!
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
دریا غمی نداشت بهجز آسمان شدن
میخواست بال و پر زدن از خویشتن قفس
چندانکه «تن» رها شدن از «خویش» و جان شدن
آهن به فکر تیغ شدن بود و برگزید
در رنجبوتههای زمان، امتحان شدن
تاوان «آشیانه به دوشی» نوشته داشت
همچون نسیم در چمن گل، چمان شدن
آنان که کینهور به گروه بدی زدند
قصدی نداشتند بهجز مهربان شدن
باران من! گداییِ هر قطرۀ تو را
باید نخست در صف دریادلان شدن
با خاک، آرزوی قدح گشتن است و بس
وآنگه برای جرعهای از تو دهان شدن!
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
تا کی به غبار وهم، پنهان گشتن؟
زین بیش نقاب جلوه نتوان گشتن
ای سایه، ز خویش، چشمپوشیدنِ توست
در کسوتِ آفتاب، عریان گشتن
#بیدل_دهلوی
زین بیش نقاب جلوه نتوان گشتن
ای سایه، ز خویش، چشمپوشیدنِ توست
در کسوتِ آفتاب، عریان گشتن
#بیدل_دهلوی
از می به رگ تاک، سراغیست نهان
از گل به کف ریشه، ایاغیست نهان
غافل مگذر ز معنی بدر و هلال
در هر پرِ پروانه چراغیست نهان
#بیدل_دهلوی
از گل به کف ریشه، ایاغیست نهان
غافل مگذر ز معنی بدر و هلال
در هر پرِ پروانه چراغیست نهان
#بیدل_دهلوی
از موج سراب، آب خوردن نتوان
می در قدح حباب خوردن نتوان
از خوان فلک به وهم قانع میباش
قرص مه و آفتاب خوردن نتوان
#بیدل_دهلوی
می در قدح حباب خوردن نتوان
از خوان فلک به وهم قانع میباش
قرص مه و آفتاب خوردن نتوان
#بیدل_دهلوی
14021130045.pdf
1.2 MB
مقدمه کتاب
آهنگ ضربالمثلها
پژوهشی در وزن ضربالمثلها
تأليف مهدی شعبانی
نشر نیش. ۱۴۰۲. ۷۵ صفحه.
معرفی بیش از صد وزن نادر.
کتابی مناسب نوجویان وزن شعر.
@ghazalshermahdishabani
@Nish_pub
آهنگ ضربالمثلها
پژوهشی در وزن ضربالمثلها
تأليف مهدی شعبانی
نشر نیش. ۱۴۰۲. ۷۵ صفحه.
معرفی بیش از صد وزن نادر.
کتابی مناسب نوجویان وزن شعر.
@ghazalshermahdishabani
@Nish_pub
دی سیر خیال این گلستان کردیم
محو تو شدیم و گل به دامان کردیم
وا شد مژهای که همچو بال طاووس
ایجاد هزار چشم حیران کردیم
#بیدل_دهلوی
محو تو شدیم و گل به دامان کردیم
وا شد مژهای که همچو بال طاووس
ایجاد هزار چشم حیران کردیم
#بیدل_دهلوی
تا گردشِ چشمت به تأمل دیدم
در دست خیال، ساغر مُل دیدم
هرگاه چو غنچه در حدیث لعلت
لب وا کردم، دهن پر از گُل دیدم
#بیدل_دهلوی
در دست خیال، ساغر مُل دیدم
هرگاه چو غنچه در حدیث لعلت
لب وا کردم، دهن پر از گُل دیدم
#بیدل_دهلوی
هرچند کمر به عزمِ راحت بستم
در هیچ مکان گَردِ تپش نشکستم
چون طائرِ وحشتزده بر آتش و آب
صد بار فرود آمدم و ننشستم
#بیدل_دهلوی
در هیچ مکان گَردِ تپش نشکستم
چون طائرِ وحشتزده بر آتش و آب
صد بار فرود آمدم و ننشستم
#بیدل_دهلوی
عارف به تماشای چمنزار کمال
جز در قفس دلْ نگشاید پر و بال
هرچند ز امواج، قدم بردارد
از خویش برون رفتن دریاست، محال
#بیدل_دهلوی
جز در قفس دلْ نگشاید پر و بال
هرچند ز امواج، قدم بردارد
از خویش برون رفتن دریاست، محال
#بیدل_دهلوی
تا در کف نیستی عنانم دادند
از کشمکش جهان امانم دادند
چون شمع سراغِ عافیت میجستم
زیر قدم خویش نشانم دادند
#بیدل_دهلوی
از کشمکش جهان امانم دادند
چون شمع سراغِ عافیت میجستم
زیر قدم خویش نشانم دادند
#بیدل_دهلوی
ز نور عالم امکان، گر انتخاب گزینم
چرا تو را نگزینم که آفتاب گزینم؟
چراغ عشرت این بزم بیتو نور ندارد
مگر در آتشی افتم که ماهتاب گزینم
ز حرص، چند کشم انتظار مخمل و دیبا
روم به سایهٔ دیوار فقر و خواب گزینم
گذشتهاست ز هم کاروان محمل فرصت
درنگ کو که من بیخبر شتاب گزینم؟
فلک اگر دهدم اختیار عزت و خواری
به گنج پا زنم و یک دل خراب گزینم
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
چرا تو را نگزینم که آفتاب گزینم؟
چراغ عشرت این بزم بیتو نور ندارد
مگر در آتشی افتم که ماهتاب گزینم
ز حرص، چند کشم انتظار مخمل و دیبا
روم به سایهٔ دیوار فقر و خواب گزینم
گذشتهاست ز هم کاروان محمل فرصت
درنگ کو که من بیخبر شتاب گزینم؟
فلک اگر دهدم اختیار عزت و خواری
به گنج پا زنم و یک دل خراب گزینم
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
برگی از مخزنالاسرار نظامی
قصه نوشیروان با وزیر خود:
صیدکنان مرکبِ نوشیروان
دور شد از کوکبهٔ خسروان
مونس خسرو شده دستور و بس
خسرو و دستور و دگر هیچکس
شاه در آن ناحیت صیدیاب
دید دهی چون دل دشمن، خراب
تنگ دو مرغ آمده در یکدِگَر
وز دل شه، قافیهشان تنگتر
گفت به دستور: «چه دم میزنند؟
چیست صفیری که بههم میزنند؟»
گفت وزیر: «ای ملک روزگار
گویم اگر شه بود آموزگار¹
این دو نوا نز پی رامشگریست
خطبهای از بهر زناشوهریست
دختری این مرغ بدان مرغ داد
شیربها خواهد از او بامداد
کاین ده ویران بگذاری به ما
نیز چنین چند سپاری به ما
آن دگرش گفت: کزین درگذر
جور ملک بین و بر او غم مخور
گر مَلِک این است، نه بس روزگار
زین ده ویران دهمت صدهزار»
__
¹. پندپذیر
قصه نوشیروان با وزیر خود:
صیدکنان مرکبِ نوشیروان
دور شد از کوکبهٔ خسروان
مونس خسرو شده دستور و بس
خسرو و دستور و دگر هیچکس
شاه در آن ناحیت صیدیاب
دید دهی چون دل دشمن، خراب
تنگ دو مرغ آمده در یکدِگَر
وز دل شه، قافیهشان تنگتر
گفت به دستور: «چه دم میزنند؟
چیست صفیری که بههم میزنند؟»
گفت وزیر: «ای ملک روزگار
گویم اگر شه بود آموزگار¹
این دو نوا نز پی رامشگریست
خطبهای از بهر زناشوهریست
دختری این مرغ بدان مرغ داد
شیربها خواهد از او بامداد
کاین ده ویران بگذاری به ما
نیز چنین چند سپاری به ما
آن دگرش گفت: کزین درگذر
جور ملک بین و بر او غم مخور
گر مَلِک این است، نه بس روزگار
زین ده ویران دهمت صدهزار»
__
¹. پندپذیر
عمر به خشنودی دلها گذار
تا ز تو خوشنود بود کردگار
سایهی خورشیدسواران طلب
رنج خود و راحت یاران طلب
دردستانی کن و درماندهی
تات رسانند به فرماندهی
گرم شو از مهر و ز کین سرد باش
چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد
نیکی او روی بدو باز کرد
گنبد گردنده ز روی قیاس
هست به نیکی و بدی حقشناس
طاعت کن، روی بتاب از گناه
تا نشوی چون خجلان، عذرخواه
حاصل دنیا چو یکی ساعت است
طاعت کن، کز همه بِه، طاعت است
عذر میاور، نه حیَل خواستند
این سخن است، از تو عمل خواستند
گر به سخن کار میسر شدی
کار #نظامی به فلک بر شدی!
تا ز تو خوشنود بود کردگار
سایهی خورشیدسواران طلب
رنج خود و راحت یاران طلب
دردستانی کن و درماندهی
تات رسانند به فرماندهی
گرم شو از مهر و ز کین سرد باش
چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد
نیکی او روی بدو باز کرد
گنبد گردنده ز روی قیاس
هست به نیکی و بدی حقشناس
طاعت کن، روی بتاب از گناه
تا نشوی چون خجلان، عذرخواه
حاصل دنیا چو یکی ساعت است
طاعت کن، کز همه بِه، طاعت است
عذر میاور، نه حیَل خواستند
این سخن است، از تو عمل خواستند
گر به سخن کار میسر شدی
کار #نظامی به فلک بر شدی!
حیلهی ابله
ابلهی مبتلا به دنداندرد
رفت نزد پزشک دندانساز
دید دارد کشیدن دندان
به ادای چهل ریال نیاز
خواست تخفیفی و طبیبش گفت
نقض نرخ پزشک نیست مجاز
پول را _ بود مضطر و _ پرداخت
در ازا کرد حیلهای آغاز
داد دندان سالم خود را
جای فاسد نشان دندانساز
دکتر آن را کشید و دید هنوز
مردک آسوده نی ز سوز و گداز
چیره شد بیش و از دهانش کشید
ریشهای کرمزای نیز به گاز¹
شب بهذوقی به جفت خود میگفت
این سزایش که مینکاست ز آز
با همان دستمزد یک دندان
من دو دندان نمودم از سر باز
فکر کوتاه ابلهان، صهبا
وای گر برپرد به راه دراز!
#صهبا_یغمایی
___
¹. مقراض، گازانبر
@ghazalshermahdishabani
ابلهی مبتلا به دنداندرد
رفت نزد پزشک دندانساز
دید دارد کشیدن دندان
به ادای چهل ریال نیاز
خواست تخفیفی و طبیبش گفت
نقض نرخ پزشک نیست مجاز
پول را _ بود مضطر و _ پرداخت
در ازا کرد حیلهای آغاز
داد دندان سالم خود را
جای فاسد نشان دندانساز
دکتر آن را کشید و دید هنوز
مردک آسوده نی ز سوز و گداز
چیره شد بیش و از دهانش کشید
ریشهای کرمزای نیز به گاز¹
شب بهذوقی به جفت خود میگفت
این سزایش که مینکاست ز آز
با همان دستمزد یک دندان
من دو دندان نمودم از سر باز
فکر کوتاه ابلهان، صهبا
وای گر برپرد به راه دراز!
#صهبا_یغمایی
___
¹. مقراض، گازانبر
@ghazalshermahdishabani