Forwarded from کانال شعر مریم جعفری آذرمانی
باتلاقیهای بیدریا!
گرچه بارانِ مرا کُشتید
هر چه هم دنیا لجن باشد،
تا ابد چرکین نخواهم شد
#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_دایره
@maryam_jafari_azarmani
گرچه بارانِ مرا کُشتید
هر چه هم دنیا لجن باشد،
تا ابد چرکین نخواهم شد
#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_دایره
@maryam_jafari_azarmani
Forwarded from کاغذِ آتشزده
اشک از نظر و آه ز دل، تاب ز جان رفت
نازم به تو ای داغ که از سینه نرفتی
#سالک_یزدی
تذکرهٔ #مجمعالنفایس
@kaghaze_atashzade
نازم به تو ای داغ که از سینه نرفتی
#سالک_یزدی
تذکرهٔ #مجمعالنفایس
@kaghaze_atashzade
سنگی بزن به ظلمت، ای صبح روشن من!
ای رو به سوی خورشید، چشم تو روزن من
با من بمان كه بیتو هستی به جز تهی نیست
ای با تو ماندن من، توجیه بودن من
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
ای رو به سوی خورشید، چشم تو روزن من
با من بمان كه بیتو هستی به جز تهی نیست
ای با تو ماندن من، توجیه بودن من
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
گلرنگ شد در و دشت از اشکباری ما
چون غیر خون نبارد، ابر بهاری ما!
با صد هزار دیده، چشم چمن ندیده
در گلسِتان گیتی، مرغی به خواری ما
بیخانمان و مسکین، بدبخت و زار و غمگین
خوب اعتبار دارد، بیاعتباری ما
این پردهها اگر شد چون سینه پاره، دانی
دل پرده پرده خون است از پردهداری ما
یک دسته منفعتجو، با مشتی اهرمنخو
با هم قرار دادند بر بیقراری ما
گوش سخنشنو نیست روی زمین وگرنه
تا آسمان رسیدهست گلبانگ زاری ما
بی مهرِ روی آن مه، شب تا سحر نشد کم
اخترشماریِ دل، شبزندهداری ما
بس در مقام جانان چون بنده جان فشاندیم
در عشق شد مسلم، پروردگاری ما
از فر فقر دادیم، فرمان به باد و آتش
اسباب آبرو شد این خاکساری ما
در این دیار باری، ای کاش بود یاری
کز روی غمگساری، آید به یاری ما
#فرخی_یزدی
@ghazalshermahdishabani
چون غیر خون نبارد، ابر بهاری ما!
با صد هزار دیده، چشم چمن ندیده
در گلسِتان گیتی، مرغی به خواری ما
بیخانمان و مسکین، بدبخت و زار و غمگین
خوب اعتبار دارد، بیاعتباری ما
این پردهها اگر شد چون سینه پاره، دانی
دل پرده پرده خون است از پردهداری ما
یک دسته منفعتجو، با مشتی اهرمنخو
با هم قرار دادند بر بیقراری ما
گوش سخنشنو نیست روی زمین وگرنه
تا آسمان رسیدهست گلبانگ زاری ما
بی مهرِ روی آن مه، شب تا سحر نشد کم
اخترشماریِ دل، شبزندهداری ما
بس در مقام جانان چون بنده جان فشاندیم
در عشق شد مسلم، پروردگاری ما
از فر فقر دادیم، فرمان به باد و آتش
اسباب آبرو شد این خاکساری ما
در این دیار باری، ای کاش بود یاری
کز روی غمگساری، آید به یاری ما
#فرخی_یزدی
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
سنگی بزن به ظلمت، ای صبح روشن من! ای رو به سوی خورشید، چشم تو روزن من با من بمان كه بیتو هستی به جز تهی نیست ای با تو ماندن من، توجیه بودن من #حسین_منزوی @ghazalshermahdishabani
غزل خوشا و خوشاتر غزل برای تو گفتن
خوشاترین: غزل خویش از لبِ تو شنفتن
خوشا به وسوسهٔ عشق تا تو راه سپردن
به تو رسیدن و تنهاییِ تو از تو گرفتن
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
خوشاترین: غزل خویش از لبِ تو شنفتن
خوشا به وسوسهٔ عشق تا تو راه سپردن
به تو رسیدن و تنهاییِ تو از تو گرفتن
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
رقمم از چه قلم بود؟ که در دفتر عمرم
هر ورق از ورق پیش غمانگیزتر آمد
تازه از بدرقهی درد به خویش آمده بودم
که به مهمانیام از سوی تو دردی دگر آمد
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
هر ورق از ورق پیش غمانگیزتر آمد
تازه از بدرقهی درد به خویش آمده بودم
که به مهمانیام از سوی تو دردی دگر آمد
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
نازنینم رنجش از دیوانگیهایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوندهاست
شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
عشق را همواره با دیوانگی پیوندهاست
شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
باد از مزار ِ پاک شهیدان رسیدهاست
اینسان که لالهریز و گلافشان رسیدهاست
در چارفصل مرثیه، آفاق چشممان
ابری شدهست و نوبت باران رسیدهاست
رهتوشه را زِ خون عزیزان گرفتهاست
تا کاروان به منزل جانان رسیدهاست
یاران ِ رفته با خط ِ خونین نوشتهاند:
اوج ستم همیشه به طغیان رسیدهاست
پاکیزهدامنا! وطنا! در هوای توست
این چاک سینهای که به دامان رسیدهاست
کی سر تهی شدهست ز شور و ز شوق تو؟
کی داستان عشق به پایان رسیدهاست؟
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
اینسان که لالهریز و گلافشان رسیدهاست
در چارفصل مرثیه، آفاق چشممان
ابری شدهست و نوبت باران رسیدهاست
رهتوشه را زِ خون عزیزان گرفتهاست
تا کاروان به منزل جانان رسیدهاست
یاران ِ رفته با خط ِ خونین نوشتهاند:
اوج ستم همیشه به طغیان رسیدهاست
پاکیزهدامنا! وطنا! در هوای توست
این چاک سینهای که به دامان رسیدهاست
کی سر تهی شدهست ز شور و ز شوق تو؟
کی داستان عشق به پایان رسیدهاست؟
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
هر برادر تنی اگر گرسنه نیست
با تو که گرسنهای
خصم خانگیست
هر غریبهی گرسنه با گرسنهها ولی برادر است
هر برادری که خواب میکند تو را و نان خویش میخورد
یار دشمنان توست
در نبرد ما گرسنه را گرسنه یاور است
#ایرج_جنتی_عطایی
@ghazalshermahdishabani
با تو که گرسنهای
خصم خانگیست
هر غریبهی گرسنه با گرسنهها ولی برادر است
هر برادری که خواب میکند تو را و نان خویش میخورد
یار دشمنان توست
در نبرد ما گرسنه را گرسنه یاور است
#ایرج_جنتی_عطایی
@ghazalshermahdishabani
کسی از عهدهٔ دیدار قاتل برنمیآید
کبابم از نگاه ِ هر چه باداباد ِ قربانی
#بیدل_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
کبابم از نگاه ِ هر چه باداباد ِ قربانی
#بیدل_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
پیش خود تا فکر نفع بینهایت میکند
کارفرما کارگر را کی رعایت میکند؟!
ماه نو با روی پرخون شفق را کن نگاه
کآن ز داس و دست دهقانان حکایت میکند
فوری از نای وزیر آید نوای راضیام
از فلان مأمور اگر ملت شکایت میکند
آخر ای مظلوم از مظلوم چون خود یاد کن
چون ببینی ظالم از ظالم حمایت میکند
آه مظلومان چو آتش در میان پنبه است
چون فتد اینجا به آنجا هم سرایت میکند
بگذرند از کبریایی گر خداوندان آز
ثروت دنیا خلایق را کفایت میکند
از طریق نامهی طوفانی خود، فرخی
اهل ثروت را به سوی حق هدایت میکند
#فرخی_یزدی
@ghazalshermahdishabani
کارفرما کارگر را کی رعایت میکند؟!
ماه نو با روی پرخون شفق را کن نگاه
کآن ز داس و دست دهقانان حکایت میکند
فوری از نای وزیر آید نوای راضیام
از فلان مأمور اگر ملت شکایت میکند
آخر ای مظلوم از مظلوم چون خود یاد کن
چون ببینی ظالم از ظالم حمایت میکند
آه مظلومان چو آتش در میان پنبه است
چون فتد اینجا به آنجا هم سرایت میکند
بگذرند از کبریایی گر خداوندان آز
ثروت دنیا خلایق را کفایت میکند
از طریق نامهی طوفانی خود، فرخی
اهل ثروت را به سوی حق هدایت میکند
#فرخی_یزدی
@ghazalshermahdishabani
ماه رقصندهٔ در برکه شناور، مادر
قدّ خمگشته ولی سرو تناور، مادر
طاق ابروی تو محراب دعاخانهٔ من
خم ابروت به صد قبله، برابر، مادر
بوسهگاه لب من پینهٔ پیشانی توست
سجده بر خاک کف پات، مقرر، مادر
پیش لبخند تو از تلخی غم باکم نیست
خندهات تُنگ شکر، قند مکرر، مادر
بر دلت گَرد ستمها ننشیند هرگز
نشود شیشهٔ قلب تو مکدر، مادر
گاه ناچار شدی جان بدهی، نان بدهی
پدری کردی و گهگاه فراتر، مادر
شانهات زخمی صد کوه غمواندوه است
طاقتت هست ولی تا دم آخر، مادر
#مهدی_شعبانی
هشتم مارس، روز جهانی زن گرامی باد.
@ghazalshermahdishabani
قدّ خمگشته ولی سرو تناور، مادر
طاق ابروی تو محراب دعاخانهٔ من
خم ابروت به صد قبله، برابر، مادر
بوسهگاه لب من پینهٔ پیشانی توست
سجده بر خاک کف پات، مقرر، مادر
پیش لبخند تو از تلخی غم باکم نیست
خندهات تُنگ شکر، قند مکرر، مادر
بر دلت گَرد ستمها ننشیند هرگز
نشود شیشهٔ قلب تو مکدر، مادر
گاه ناچار شدی جان بدهی، نان بدهی
پدری کردی و گهگاه فراتر، مادر
شانهات زخمی صد کوه غمواندوه است
طاقتت هست ولی تا دم آخر، مادر
#مهدی_شعبانی
هشتم مارس، روز جهانی زن گرامی باد.
@ghazalshermahdishabani
Radio Savalan
جوجهلریم
جوجهلریم
Cücələrim
این آهنگ مشهور آذربایجانی که برای کودکان ساخته شده است، اولین بار توسط صغری باقرزاده (متولد ۱۹۴۷) در می ۱۹۵۹ در جشنواره دهه هنر آذربایجان در مسکو خوانده شد. موسیقی آن را قنبر حسینعلی در سال ۱۹۴۹ ساخته و شعرش را توفیق مطلباف گفته است.
Cip-cip cücələrim,
Cip-cip, cip-cip cücələrim,
Mənim qəşəng cücələrim,
Tükü ipək cücələrim.
Gözləyirəm tez gələsiz
Göy çəməndə dincələsiz.
Ay mənim — cücələrim
Mənim göyçək cücələrim.
Gəlin sizə yemək verim,
Mən su verim, çörək verim.
Arzum budur, boy atasız,
Ananıza tez çatasız.
جیک ... جیک ... جوجههای من
جیکجیکجیکجیک جوجههای من
جوجههای قشنگم
جوجههای موابریشمیام
منتظرم که زود بیایید
رو چمن سبز دراز بکشید
ای جوجههای من
جوجههای قشنگ من
بیایید تا غذاتون بدم
آبتون بدم، نونتون بدم
آرزوم اینه که قد بکشید
زود همقد مادرتون بشید
@ghazalshermahdishabani
Cücələrim
این آهنگ مشهور آذربایجانی که برای کودکان ساخته شده است، اولین بار توسط صغری باقرزاده (متولد ۱۹۴۷) در می ۱۹۵۹ در جشنواره دهه هنر آذربایجان در مسکو خوانده شد. موسیقی آن را قنبر حسینعلی در سال ۱۹۴۹ ساخته و شعرش را توفیق مطلباف گفته است.
Cip-cip cücələrim,
Cip-cip, cip-cip cücələrim,
Mənim qəşəng cücələrim,
Tükü ipək cücələrim.
Gözləyirəm tez gələsiz
Göy çəməndə dincələsiz.
Ay mənim — cücələrim
Mənim göyçək cücələrim.
Gəlin sizə yemək verim,
Mən su verim, çörək verim.
Arzum budur, boy atasız,
Ananıza tez çatasız.
جیک ... جیک ... جوجههای من
جیکجیکجیکجیک جوجههای من
جوجههای قشنگم
جوجههای موابریشمیام
منتظرم که زود بیایید
رو چمن سبز دراز بکشید
ای جوجههای من
جوجههای قشنگ من
بیایید تا غذاتون بدم
آبتون بدم، نونتون بدم
آرزوم اینه که قد بکشید
زود همقد مادرتون بشید
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from غزلشعر (مهدی شعبانی)
گرفتم نوبهار آمد، چه دارد گل در این گلشن؟
همان آیینهدارِ وحشتِ پار است امسالش
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
همان آیینهدارِ وحشتِ پار است امسالش
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
در این باغ، سروی نیامد بلند
که باد اجل بیخش از بن نکند
قضا نقش یوسفجمالی نکرد
که ماهیِ گورش چو یونس نخورد
دو بیتم جگر کرد روزی کباب
که میگفت گویندهای با رباب:
دریغا که بیما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دیماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت
#سعدی
@ghazalshermahdishabani
که باد اجل بیخش از بن نکند
قضا نقش یوسفجمالی نکرد
که ماهیِ گورش چو یونس نخورد
دو بیتم جگر کرد روزی کباب
که میگفت گویندهای با رباب:
دریغا که بیما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دیماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت
#سعدی
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from شفیعی کدکنی
1679489605330.png
211.2 KB
زمانِ ما ۱۰۰ کتاب میخواندند و ۱ مقاله مینوشتند
امّا الان ۱ کتاب میخوانند و ۱۰ مقاله مینویسند.
چرا اینقدر شتابزده هستیم؟
با اینها انسان نه اسمی پیدا میکند و نه رسمی
نه الگو میشود و نه سرمنشأیی.
#احمد_سمیعی_گیلانی
#مصاحبه
امّا الان ۱ کتاب میخوانند و ۱۰ مقاله مینویسند.
چرا اینقدر شتابزده هستیم؟
با اینها انسان نه اسمی پیدا میکند و نه رسمی
نه الگو میشود و نه سرمنشأیی.
#احمد_سمیعی_گیلانی
#مصاحبه