Forwarded from سایه و موسیقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خبر درگذشت ناگهانی اسحاق انور، هنرمندِ آهنگساز، سراینده و خواننده (زادۀ 1351)، در تنهایی، دوستداران هنر را متأثر کرد.
با گرامیداشت یاد ایشان آهنگی از ساختههای اسحاق انور با شعر #سایه و آواز دلنشین بانو رها #یوسفی (تنظیم امیر بهزاد) را میشنویم که شعر آن گویی وصفی دریغآمیز از درگذشت غریبانه و نابهنگام همین هنرمند است (شعر در اصل در سوگ محمود پاینده سروده شده است)
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنهای بر در این خانۀ تنها زد و رفت
دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
دل خورشیدیاش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت
همنوای دل من بود و به تنگام قفس
نالهای در غم مرغان همآوا زد و رفت
هوشنگ ابتهاج (سایه)
@sayeoMusighi
با گرامیداشت یاد ایشان آهنگی از ساختههای اسحاق انور با شعر #سایه و آواز دلنشین بانو رها #یوسفی (تنظیم امیر بهزاد) را میشنویم که شعر آن گویی وصفی دریغآمیز از درگذشت غریبانه و نابهنگام همین هنرمند است (شعر در اصل در سوگ محمود پاینده سروده شده است)
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنهای بر در این خانۀ تنها زد و رفت
دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت
دل خورشیدیاش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت
همنوای دل من بود و به تنگام قفس
نالهای در غم مرغان همآوا زد و رفت
هوشنگ ابتهاج (سایه)
@sayeoMusighi
که دل بر جا تواند داشت پیش چشم شهلایش؟
کشد ز آیینه بیرون عکس را مژگان گیرایش!
#کلیم_کاشانی
@ghazalshermahdishabani
کشد ز آیینه بیرون عکس را مژگان گیرایش!
#کلیم_کاشانی
@ghazalshermahdishabani
ای چرخ! ز گردش تو خرسند نیَم
آزادم کن که لایق بند نیَم
ور میل تو با بیخرد و نادان است
من نیز چنان اهل و خردمند نیَم!
#اثیرالدین_اومانی
@ghazalshermahdishabani
آزادم کن که لایق بند نیَم
ور میل تو با بیخرد و نادان است
من نیز چنان اهل و خردمند نیَم!
#اثیرالدین_اومانی
@ghazalshermahdishabani
#فراگربه!
صاحبا! وعدهای که فرمودی
شد فراگربه یا فراموشت؟!
یا بده یا ز انتظار برآر
بندهات را ز وعدهٔ دوشت!
#روشن_اصفهانی (ق ۱۲)
@ghazalshermahdishabani
صاحبا! وعدهای که فرمودی
شد فراگربه یا فراموشت؟!
یا بده یا ز انتظار برآر
بندهات را ز وعدهٔ دوشت!
#روشن_اصفهانی (ق ۱۲)
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from آدرس جدید litera999@
[email protected]
528.3 KB
@litera9
منطق العشاق (ده نامه). رکن الدین اوحدی مراغه ای. تنظیم علی مصطفوی. نشر اینترنتی، 1386.
منطق العشاق (ده نامه). رکن الدین اوحدی مراغه ای. تنظیم علی مصطفوی. نشر اینترنتی، 1386.
غزلشعر
[email protected]
نگفتم تا کنون احوال با کس
چو حال من بدانستی، از این پس
عنایتها توقع دارم از تو
که هم آشفته و هم زارم از تو
عزیزی پیش من چون جان، اگرچه
به چشم خلق گیتی، خوارم از تو
ز کار من مشو غافل که عمریست
که من سرگشته و بیکارم از تو
نخواهم گشتن از عشق تو بیزار
بهل تا میرسد آزارم از تو
طبیب من تویی، مشکل توانم
که درد خویش پنهان دارم از تو
مرا گر بازپرسی جای آن است
که مدتهاست تا بیمارم از تو
اگر در دامن افتد خونم از چشم
وگر در دیده آید خارم از تو
غلامی میکنم، تا زنده باشم
بمیرم همچنانت بنده باشم
#غزل_مثنوی #دهنامه
#اوحدی_مراغهای
@ghazalshermahdishabani
چو حال من بدانستی، از این پس
عنایتها توقع دارم از تو
که هم آشفته و هم زارم از تو
عزیزی پیش من چون جان، اگرچه
به چشم خلق گیتی، خوارم از تو
ز کار من مشو غافل که عمریست
که من سرگشته و بیکارم از تو
نخواهم گشتن از عشق تو بیزار
بهل تا میرسد آزارم از تو
طبیب من تویی، مشکل توانم
که درد خویش پنهان دارم از تو
مرا گر بازپرسی جای آن است
که مدتهاست تا بیمارم از تو
اگر در دامن افتد خونم از چشم
وگر در دیده آید خارم از تو
غلامی میکنم، تا زنده باشم
بمیرم همچنانت بنده باشم
#غزل_مثنوی #دهنامه
#اوحدی_مراغهای
@ghazalshermahdishabani
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
ساقی کجاست، گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش، غم روزگار چیست
معنی آب زندگی و روضهٔ ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست
مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند
ما دل به عشوهٔ که دهیم؟ اختیار چیست
راز درون پرده چه داند فلک؟ خموش
ای مدعی نزاع تو با پردهدار چیست
سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست
معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست
زاهد شراب کوثر و #حافظ پیاله خواست
تا در میانه، خواستهٔ کردگار چیست
@ghazalshermahdishabani
ساقی کجاست، گو سبب انتظار چیست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوار خویش باش، غم روزگار چیست
معنی آب زندگی و روضهٔ ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست
مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند
ما دل به عشوهٔ که دهیم؟ اختیار چیست
راز درون پرده چه داند فلک؟ خموش
ای مدعی نزاع تو با پردهدار چیست
سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست
معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست
زاهد شراب کوثر و #حافظ پیاله خواست
تا در میانه، خواستهٔ کردگار چیست
@ghazalshermahdishabani
صوفی بیا که خرقهٔ سالوس برکشیم
وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
نذر و فتوح صومعه در وجهِ می نهیم
دلق ریا به آب خرابات برکشیم
فردا اگر نه روضهٔ رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه، حور ز جنت به در کشیم
بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان
غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم
عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان
روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم
سرّ خدا که در تُتُق غیب منزویست
مستانهاش نقاب ز رخسار برکشیم
کو جلوهای ز ابروی او تا چو ماه نو
گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم
#حافظ نه حد ماست چنین لافها زدن
پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم؟!
@ghazalshermahdishabani
وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
نذر و فتوح صومعه در وجهِ می نهیم
دلق ریا به آب خرابات برکشیم
فردا اگر نه روضهٔ رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه، حور ز جنت به در کشیم
بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان
غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم
عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان
روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم
سرّ خدا که در تُتُق غیب منزویست
مستانهاش نقاب ز رخسار برکشیم
کو جلوهای ز ابروی او تا چو ماه نو
گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم
#حافظ نه حد ماست چنین لافها زدن
پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم؟!
@ghazalshermahdishabani
Daricheh-mansour
@ArdalanSarfarazOfficial
#دریچه (۱)
خواننده: منصور
آهنگساز: حسن شماعیزاده
تنظیمکننده: منوچهر چشمآذر
یک دریچه برای رفتن
یک دریچه برای دیدن
یک دریچه برای پرواز
پر زدن، رفتن و پریدن
از ته درههای تردید
یک دریچه به سوی خورشید
یک نفس بال و پر کشیدن
یک افق روبهروی خورشید
از همه عالم و همه کس
یک دریچه برای من بس
یک دریچه برای رفتن
در هوای تو پر کشیدن
از سرانجام قصهٔ من
تا سرآغاز تو رسیدن
یک دریچه برای آواز
یک بهانه برای آغاز
یک غزل از تو بر لب من
من همه زخمه بر تن ساز
از همه عالم و همه کس
یک دریچه برای من بس
خسته از این همه شکایت
این همه قصه و روایت
تشنهام تشنهٔ نهایت
یک دریچه میخوام به هجرت
یک دریچه میخوام به هجرت
تا سر قلهٔ زیارت
جادهای تا حضور حضرت
رو به آینه و حقیقت
از همه عالم و همه کس
یک دریچه برای من بس
#اردلان_سرفراز
فرانکفورت (۱۹۹۴)
@ArdalanSarfarazOfficial
خواننده: منصور
آهنگساز: حسن شماعیزاده
تنظیمکننده: منوچهر چشمآذر
یک دریچه برای رفتن
یک دریچه برای دیدن
یک دریچه برای پرواز
پر زدن، رفتن و پریدن
از ته درههای تردید
یک دریچه به سوی خورشید
یک نفس بال و پر کشیدن
یک افق روبهروی خورشید
از همه عالم و همه کس
یک دریچه برای من بس
یک دریچه برای رفتن
در هوای تو پر کشیدن
از سرانجام قصهٔ من
تا سرآغاز تو رسیدن
یک دریچه برای آواز
یک بهانه برای آغاز
یک غزل از تو بر لب من
من همه زخمه بر تن ساز
از همه عالم و همه کس
یک دریچه برای من بس
خسته از این همه شکایت
این همه قصه و روایت
تشنهام تشنهٔ نهایت
یک دریچه میخوام به هجرت
یک دریچه میخوام به هجرت
تا سر قلهٔ زیارت
جادهای تا حضور حضرت
رو به آینه و حقیقت
از همه عالم و همه کس
یک دریچه برای من بس
#اردلان_سرفراز
فرانکفورت (۱۹۹۴)
@ArdalanSarfarazOfficial
باد از پشت موجها سُر خورد، آمد از لابهلای موهایت
رد شد و گونههاش گل انداخت، داغ شد در هوای موهایت
موی تو باد را پریشان کرد، صخرهها سر به موج کوبیدند
و نهنگی جوان به ساحل زد تا بمیرد برای موهایت
موح از دیدن تو کف کرده، مشت خود را پر از صدف کرده
گوشماهی برایت آورده تا بریزد به پای موهایت
سبزهٔ موطلایی بندر! دست در موی خود نبر دیگر
کیش را مات کرده، ای دختر! پیچش و انحنای موهایت
توی ساحل قدم نزن دريا! لنجها را به هم نزن دریا
خش نکش روی سینهٔ شنها با سرانگشتهای موهایت
ای هوایت همیشه دمکرده! موی مواج تو پر از دریاست
کاش دستان من شبی میشد غرق در ژرفنای موهایت
پدرت گفته تا که او زندهست، پشت گوشم تو را نمیبینم
کاش دستم به دامنت برسد، کاش باشم به جای موهایت
#محمودرضا_عزتی
#آخرین_سرباز_زخمی_لهستان
#نشر_گیوا
@ghazalshermahdishabani
پیج:
@mahmood_reza_ezati
رد شد و گونههاش گل انداخت، داغ شد در هوای موهایت
موی تو باد را پریشان کرد، صخرهها سر به موج کوبیدند
و نهنگی جوان به ساحل زد تا بمیرد برای موهایت
موح از دیدن تو کف کرده، مشت خود را پر از صدف کرده
گوشماهی برایت آورده تا بریزد به پای موهایت
سبزهٔ موطلایی بندر! دست در موی خود نبر دیگر
کیش را مات کرده، ای دختر! پیچش و انحنای موهایت
توی ساحل قدم نزن دريا! لنجها را به هم نزن دریا
خش نکش روی سینهٔ شنها با سرانگشتهای موهایت
ای هوایت همیشه دمکرده! موی مواج تو پر از دریاست
کاش دستان من شبی میشد غرق در ژرفنای موهایت
پدرت گفته تا که او زندهست، پشت گوشم تو را نمیبینم
کاش دستم به دامنت برسد، کاش باشم به جای موهایت
#محمودرضا_عزتی
#آخرین_سرباز_زخمی_لهستان
#نشر_گیوا
@ghazalshermahdishabani
پیج:
@mahmood_reza_ezati
غزلشعر
صوفی بیا که خرقهٔ سالوس برکشیم وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم نذر و فتوح صومعه در وجهِ می نهیم دلق ریا به آب خرابات برکشیم فردا اگر نه روضهٔ رضوان به ما دهند غلمان ز روضه، حور ز جنت به در کشیم بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان غارت کنیم باده و شاهد…
Telegram
در جستجوی حافظ برتر
فردا اگر نه روضۀ رضوان به ما دهند
غِلمان ز غرفه، حور ز جنّت بدر کشیم
غِلمان ز غرفه: ۱۷ نسخه (۸۰۱، ۸۰۳، ۸۱۳، ۸۱۶، ۸۲۴، ۸۳۶ و ۱۱ نسخۀ متأخّر، بسیار متأخّر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، ثروتیان، سایه، خرمشاهی- جاوید، اشتری
…
غِلمان ز غرفه، حور ز جنّت بدر کشیم
غِلمان ز غرفه: ۱۷ نسخه (۸۰۱، ۸۰۳، ۸۱۳، ۸۱۶، ۸۲۴، ۸۳۶ و ۱۱ نسخۀ متأخّر، بسیار متأخّر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال، ثروتیان، سایه، خرمشاهی- جاوید، اشتری
…
غزلشعر
باد از پشت موجها سُر خورد، آمد از لابهلای موهایت رد شد و گونههاش گل انداخت، داغ شد در هوای موهایت موی تو باد را پریشان کرد، صخرهها سر به موج کوبیدند و نهنگی جوان به ساحل زد تا بمیرد برای موهایت موح از دیدن تو کف کرده، مشت خود را پر از صدف کرده گوشماهی…
در جستوجوی کودکیام لای آلبوم
چشمم دوید داخل عکسی و گشت گم
عکسی که مادر و پدرم در کنار من
بودند و وصل بود به دستم سر سرم
در عکس بعد، اسب سپید پدربزرگ
میتاخت چارنعل و برآشفته بود دم
در عکس دیگری همه بودند جمع و من
خندان به دست کلفتمان فاطمهبگم
پایین صفحهای من و بابامراد در
صحن و سرای حضرت معصومه، شهر قم
در گوشهای برادرم و خانعمو جواد
مردی که بود ورد زبانش قرم... قرم...
یک جا من و تمامی همدرسهایم و
فراش پیر مدرسه در مقطع ششم
یک قطره اشک با غم و حسرت خزید و با
نرمی چکید بر تن بیرنگ جلد فوم
چیزی به غیر کاغذ و جوهر نبود و من
در جستوجوی کودکیام لای آلبوم
#مجتبی_جواهریان
#آوای_پرند #نشر_گیوا
[گزیده اشعار شاعران پرند
به کوشش محمودرضا عزتی]
@ghazalshermahdishabani
چشمم دوید داخل عکسی و گشت گم
عکسی که مادر و پدرم در کنار من
بودند و وصل بود به دستم سر سرم
در عکس بعد، اسب سپید پدربزرگ
میتاخت چارنعل و برآشفته بود دم
در عکس دیگری همه بودند جمع و من
خندان به دست کلفتمان فاطمهبگم
پایین صفحهای من و بابامراد در
صحن و سرای حضرت معصومه، شهر قم
در گوشهای برادرم و خانعمو جواد
مردی که بود ورد زبانش قرم... قرم...
یک جا من و تمامی همدرسهایم و
فراش پیر مدرسه در مقطع ششم
یک قطره اشک با غم و حسرت خزید و با
نرمی چکید بر تن بیرنگ جلد فوم
چیزی به غیر کاغذ و جوهر نبود و من
در جستوجوی کودکیام لای آلبوم
#مجتبی_جواهریان
#آوای_پرند #نشر_گیوا
[گزیده اشعار شاعران پرند
به کوشش محمودرضا عزتی]
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
در جستوجوی کودکیام لای آلبوم چشمم دوید داخل عکسی و گشت گم عکسی که مادر و پدرم در کنار من بودند و وصل بود به دستم سر سرم در عکس بعد، اسب سپید پدربزرگ میتاخت چارنعل و برآشفته بود دم در عکس دیگری همه بودند جمع و من خندان به دست کلفتمان فاطمهبگم پایین…
روزی شروع میشوم از ابتدای شهر
پیچانده میشود تن من لابهلای شهر
پر میشود وجود من از ترس زندگی
با گریه میشوم همهشب همصدای شهر
مادر برای یک شکم سیر میکشد
با بغض و ناله، دست مرا هر کجای شهر
کمکم بزرگ میشوم و رشد میکند
با من عذاب و غصهٔ نان پابهپای شهر
حسی غریب میکشدم لای کوچهها
دنبال عشق گمشده در انزوای شهر
پرداغودرد میشود این شهر لعنتی
سمی شد از گلولهٔ سربی هوای شهر
فرسوده میشوم وَ مرا غصه میخورد
یک شب تمام میشوم از انتهای شهر
#فریدون_چگینی
#آوای_پرند #نشر_گیوا
[گزیده اشعار شاعران پرند
به کوشش محمودرضا عزتی]
@ghazalshermahdishabani
@cheginijavanbakht
پیچانده میشود تن من لابهلای شهر
پر میشود وجود من از ترس زندگی
با گریه میشوم همهشب همصدای شهر
مادر برای یک شکم سیر میکشد
با بغض و ناله، دست مرا هر کجای شهر
کمکم بزرگ میشوم و رشد میکند
با من عذاب و غصهٔ نان پابهپای شهر
حسی غریب میکشدم لای کوچهها
دنبال عشق گمشده در انزوای شهر
پرداغودرد میشود این شهر لعنتی
سمی شد از گلولهٔ سربی هوای شهر
فرسوده میشوم وَ مرا غصه میخورد
یک شب تمام میشوم از انتهای شهر
#فریدون_چگینی
#آوای_پرند #نشر_گیوا
[گزیده اشعار شاعران پرند
به کوشش محمودرضا عزتی]
@ghazalshermahdishabani
@cheginijavanbakht
غزلشعر
زمین مثله اجدادی.pdf
روی داغ دلم گذاشتهام غصههایم دوباره دم بکشد
شاید اشکی بیاید و دستی روی چینهای صورتم بکشد
من کیام؟ پیرمرد گمشدهای توی پسکوچههای پیچاپیچ
او که میخواست با عصای خودش روی تقدیر هم قلم بکشد
من که پایم شکسته و جایم کنج بیغولههاست پس بگذار
شهر تا هر کجا که میخواهد کوچهها را به پیچوخم بکشد
خاک این شهر مردهشوبرده خاک گور است و بس، برادر جان
جرعهای آب کو که مسحی هم روی این گور محترم بکشد؟
سعی باران چه حاصلی دارد؟ شهر ما ریشههاش آهنی است
نه، محال است پای باروهاش قدر یک قطره آب نم بکشد
کاش میشد کمی دهن بشوم، بجوم نالههای دنیا را
کاش میشد دلم زمین بشود، زوزهای با صدای بم بکشد
#فرهاد_زارعکوهی
#آوای_پرند #نشر_گیوا
[گزیده اشعار شاعران پرند
به کوشش محمودرضا عزتی]
@ghazalshermahdishabani
@farhadzarekoohi
شاید اشکی بیاید و دستی روی چینهای صورتم بکشد
من کیام؟ پیرمرد گمشدهای توی پسکوچههای پیچاپیچ
او که میخواست با عصای خودش روی تقدیر هم قلم بکشد
من که پایم شکسته و جایم کنج بیغولههاست پس بگذار
شهر تا هر کجا که میخواهد کوچهها را به پیچوخم بکشد
خاک این شهر مردهشوبرده خاک گور است و بس، برادر جان
جرعهای آب کو که مسحی هم روی این گور محترم بکشد؟
سعی باران چه حاصلی دارد؟ شهر ما ریشههاش آهنی است
نه، محال است پای باروهاش قدر یک قطره آب نم بکشد
کاش میشد کمی دهن بشوم، بجوم نالههای دنیا را
کاش میشد دلم زمین بشود، زوزهای با صدای بم بکشد
#فرهاد_زارعکوهی
#آوای_پرند #نشر_گیوا
[گزیده اشعار شاعران پرند
به کوشش محمودرضا عزتی]
@ghazalshermahdishabani
@farhadzarekoohi
Daricheh-Bijan Mortazavi
@ArdalanSarfarazOfficial
#دریچه (۲)
خواننده: بیژن مرتضوی
آهنگساز و تنظیمکننده: فرید زلاند
هر دریچهای که رو به شب گشودم
فکر تنهایی چشمای تو بودم
عاشقانههای من شعر تو بوده
از تو بوده هر چی گفتم و سرودم
چشم من همیشه دنبال تو بوده
همهٔ ترانههام مال تو بوده
هر نفس، همیشه در یاد تو بودم
برگ باغ رفتهبرباد تو بودم
همه جادههای دنیا رو دویدم
در سفرهام به صدای تو رسیدم
هر کجا رفتم و هر جا که رسیدم
همهٔ دنیا رو با چشم تو دیدم
یاد تو همسفر شام و سحرگاه
شوق دیدن تو در نهایت راه
از تو غربتم همه خاک زمین شد
عاشقانههای من عاشقترین شد
#اردلان_سرفراز
فرانکفورت (۱۹۹۶)
@ArdalanSarfarazOfficial
خواننده: بیژن مرتضوی
آهنگساز و تنظیمکننده: فرید زلاند
هر دریچهای که رو به شب گشودم
فکر تنهایی چشمای تو بودم
عاشقانههای من شعر تو بوده
از تو بوده هر چی گفتم و سرودم
چشم من همیشه دنبال تو بوده
همهٔ ترانههام مال تو بوده
هر نفس، همیشه در یاد تو بودم
برگ باغ رفتهبرباد تو بودم
همه جادههای دنیا رو دویدم
در سفرهام به صدای تو رسیدم
هر کجا رفتم و هر جا که رسیدم
همهٔ دنیا رو با چشم تو دیدم
یاد تو همسفر شام و سحرگاه
شوق دیدن تو در نهایت راه
از تو غربتم همه خاک زمین شد
عاشقانههای من عاشقترین شد
#اردلان_سرفراز
فرانکفورت (۱۹۹۶)
@ArdalanSarfarazOfficial