Telegram Web Link



‌ هزاران رازم اندر سینه پژمرد
دریغا و دریغا محرمی نیست...

#مهدی_اخوان_ثالث




معین دهاز نوشته:
«نرسیدن به آرزو، غم‌انگیزه.
اما غم انگیزتر اینه که بدونی آرزوت یه جای دیگه‌ای از دنیا، در جریانه.
یکی داره جات زندگی می‌کنه.»





من آن قدر دوستت دارم
که از تو می ترسم
در پوست خود پنهان می شوم
و از تو فاصله می گیرم
مبادا صدای قلبم
اوقات تو را بیازارد
و یا نوازش های نسنجیده ام
احوال دریایی ات را
طوفانی کند...

#روشنک_آرامش





تو تنها
می توانی آخرین
درمان من باشی

و بی شک
دیگران بیهوده
می جویند تسکینم ...

#محمد_علی_بهمنی





می نویسم امشب تمام تو را
واژه ها همدیگر را در آغوش کشیدند
از بی تابی من ستاره ها می رقصند
آسمان جشن گرفته
مرا آرام نمی کند این بزم
همه ی کهکشان فهمید ،
چقدر آغوشت را کم دارم
تو هم امشب مرا در خوابت تعبیر کن
شاید آرام بگیرم

#لیلا_صابری_منش






روز خیمه برچید و...
شب از راہ رسید...
وَمن چون مادری مهربان...
خیالت را درآغوش می گیرم...
تا تو آسودہ بخوابی...!


#مهناز_رنجے


‌‌

کنم هر شب دعایی
کز دلم بیرون رود مهرش
ولی آهسته می‌گویم
خدایا بی اثر باشد...!

#وحید_قزوینى


‌‌


ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان
ماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمان

ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب
عاشقان را صبر نبود در فراق دلستان


#مولانا




‌ای آیه مکرر آرامش
می‌خواهمت هنوز آری هنوز هم
دریای آرزویت
در این دل شکستهٔ من موج می‌زند
راهی به دل بجو....

#حمید_مصدق


‌‌


جراحت دل ما بر طبیب ظاهر نیست
که تیر غمزه او هر چه کرد پنهان کرد

#هلالی_جغتایی







‌ همان که چشم تو را طرز دل‌ربایی داد
دل مرا  به نگاه  تو  آشنایی داد

چنان ز زلف تو مرغ دلم به دام افتاد
که گر بمیرد نتوانمش رهایی داد

#فروغی_بسطامی




‌‌ ‌


رواق منظر چشمِ من آشیانه توست

کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

#حافظ






روز خیمه برچید و...
شب از راہ رسید...
وَمن چون مادری مهربان...
خیالت را درآغوش می گیرم...
تا تو آسودہ بخوابی...!


#مهناز_رنجے





به خود
پناهم ده
که در پناه تو
آواز رازها جاری ست

#حمید_مصدق




فقط گاهی بنشین جای من
تا بفهمی که دوست داشتن ات
طاقت و شکیب از آدم می برد ،

کاش گاهی بنشینم جای " تو "
تا مزه ی این همه
دوست داشتن را بچشم...

#ازدمیر_آصف

‌‌


هرگز دلم زِ کوی تو جائی دِگر نرفت
یکدم خیالِ روی تواَم از نظر نرفت...

#عبید_زاکانی






دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست

پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند

#صائب_تبربزی





ای که می دانی ندارم غیر درگاهت پناهی
دیگر از من برمگردان روی خود! گاهی نگاهی


#اخوان_ثالث



جز وصالت آرزویی نیست جان را از جهان

عقل می‌گوید خیال است این مگر بینی به خواب

#همام_تبریزی


‌‌


یاد می‌گیری که می‌توانی تحمل کنی،
که محکم هستی،
که خیلی می‌ارزی،
و می‌آموزی و می‌آموزی،
با هر خداحافظی، یاد می‌گیری.


#خورخه_لوییس_‌بورخس


2024/10/04 23:28:56
Back to Top
HTML Embed Code: