دوری را
با چه زبانی می توان ترجمه كرد
وقتی فاصله ی من با تو
تنها يك آغوش است
تو را نمی دانم اما من با خيالت
شب را روز می كنم
روز را شب
و آغوشت دنج ترين جای جهان من است
ای نزديك ترين دور
#سارا_قبادی
دوری را
با چه زبانی می توان ترجمه كرد
وقتی فاصله ی من با تو
تنها يك آغوش است
تو را نمی دانم اما من با خيالت
شب را روز می كنم
روز را شب
و آغوشت دنج ترين جای جهان من است
ای نزديك ترين دور
#سارا_قبادی
تو از همه
به من نزدیکتر بودی...
و رفتنت مرا از همه غمگین تر کرد...
به من بگو آخرین شاخه...
چطور می شکند...
#سید_رسول_پیره
تو از همه
به من نزدیکتر بودی...
و رفتنت مرا از همه غمگین تر کرد...
به من بگو آخرین شاخه...
چطور می شکند...
#سید_رسول_پیره
نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری
صدایی از صدای عشق خوشتر نیست ، حافظ گفت
اگر چه بر صدایش زخمها زد تیغ تاتاری
#محمدعلی_بهمنی
نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری
صدایی از صدای عشق خوشتر نیست ، حافظ گفت
اگر چه بر صدایش زخمها زد تیغ تاتاری
#محمدعلی_بهمنی
حقيقت اين است كه
هركسی تو را خواهد رنجاند
فقط بايد آنهایی را پيدا كنی كه
ارزش رنج كشيدن به خاطرشان را داشته باشند.
#باب_مارلی
حقيقت اين است كه
هركسی تو را خواهد رنجاند
فقط بايد آنهایی را پيدا كنی كه
ارزش رنج كشيدن به خاطرشان را داشته باشند.
#باب_مارلی
شب به شب
دلتنگتر میشوم
بدون آنکه به یاد بیاورم
چرا...!
مگر قرار نبود فراموشم شوی؟!
پس چرا هنوز هم هر شب
دلم برای "شب بهخیر"هایت تنگ میشود؟!
باور کن، مقصر من نیستم
این تویی که در سرم، بینهایت پُر رنگی...
#سیدعلی_صالحی
شب به شب
دلتنگتر میشوم
بدون آنکه به یاد بیاورم
چرا...!
مگر قرار نبود فراموشم شوی؟!
پس چرا هنوز هم هر شب
دلم برای "شب بهخیر"هایت تنگ میشود؟!
باور کن، مقصر من نیستم
این تویی که در سرم، بینهایت پُر رنگی...
#سیدعلی_صالحی
روز هایی که
بدون تو میگذرد عمر من است...
و روز هایی که بدون من میگذرانی...
مانند ورقی از زندگی توست...
که هنوز برنگشته...
بر میگردد ، بر میگردی ...
#محمد_درویش
روز هایی که
بدون تو میگذرد عمر من است...
و روز هایی که بدون من میگذرانی...
مانند ورقی از زندگی توست...
که هنوز برنگشته...
بر میگردد ، بر میگردی ...
#محمد_درویش
°
بر شانهی ِ من کبوتری ست ...
که از دهان تو آب ميخورد...
بر شانهی من کبوتری ست ...
که گلوی مرا تازه مي کند...
بر شانهی من ...
کبوتری ست باوقار و خوب...
که با من از روشنی سخن میگويد...
#شاملو
بر شانهی ِ من کبوتری ست ...
که از دهان تو آب ميخورد...
بر شانهی من کبوتری ست ...
که گلوی مرا تازه مي کند...
بر شانهی من ...
کبوتری ست باوقار و خوب...
که با من از روشنی سخن میگويد...
#شاملو
تا سر نکنم در سَرت ای مایهی ناز
کوته نکنم زِ دامنت دست نیاز
هرچند که راهم به تو دورست و دراز
در راه بمیرم و نگردم زِ تو باز
#سعدی
تا سر نکنم در سَرت ای مایهی ناز
کوته نکنم زِ دامنت دست نیاز
هرچند که راهم به تو دورست و دراز
در راه بمیرم و نگردم زِ تو باز
#سعدی