هشیار نشد هر که ز گفتار تو شد مست
غمناک نشد هر که ز دیدار تو شد شاد
تو مایهٔ خوبی شدی ای مایهٔ خوبان
افگنده درین خسته دلم عشق تو بنیاد
#سنایی
غمناک نشد هر که ز دیدار تو شد شاد
تو مایهٔ خوبی شدی ای مایهٔ خوبان
افگنده درین خسته دلم عشق تو بنیاد
#سنایی
دیگر نبودنت
هیچ چینی در پیشانی ام نمی کارد.
و نیامدنت
پا به پای من پیاده نمی آید.
می توانم پا روی پا بيندازم
گوشی را بردارم،
به تنهایی ام چشمکی بزنم انگار
و بی خیال موجی که بر شانه ام می گذرد فراموشی را شال ببافم
#مریم_اسحاقی
هیچ چینی در پیشانی ام نمی کارد.
و نیامدنت
پا به پای من پیاده نمی آید.
می توانم پا روی پا بيندازم
گوشی را بردارم،
به تنهایی ام چشمکی بزنم انگار
و بی خیال موجی که بر شانه ام می گذرد فراموشی را شال ببافم
#مریم_اسحاقی
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشيار است
نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه
زندگی خالی نيست
مهربانی هست ...
سيب هست ...
ايمان هست ...
#سهراب_سپهری
❣🕊❣
و چه اندازه تنم هوشيار است
نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه
زندگی خالی نيست
مهربانی هست ...
سيب هست ...
ايمان هست ...
#سهراب_سپهری
❣🕊❣
ای دل همه رفتند و تو ماندی در راه
کارَت همه نــاله بــود و بارت همه آه
کــوتاه کنــم قصه که ایـــن راه دراز
از چاه به چاله بود و از چاله به چاه ...
#قیصر_امین_پور
کارَت همه نــاله بــود و بارت همه آه
کــوتاه کنــم قصه که ایـــن راه دراز
از چاه به چاله بود و از چاله به چاه ...
#قیصر_امین_پور
قانعم،
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست.
گله ای نیست،
من و فاصله ها همزادیم.
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست.
#محمدعلی_بهمنی
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست.
گله ای نیست،
من و فاصله ها همزادیم.
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست.
#محمدعلی_بهمنی
ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست
سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست
من نشاطی را نمیجویم به جز اندوه عشق
من بهشتی را نمیخواهم به غیر از کوی دوست
#فروغی_بسطامی
سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست
من نشاطی را نمیجویم به جز اندوه عشق
من بهشتی را نمیخواهم به غیر از کوی دوست
#فروغی_بسطامی
بر سر کوی دلارام، به جان میگردم
روز و شب در پی دل، گرد جهان میگردم
غم دوران جهان کرد مرا پیر و چه غم
بخت اگر یار شود باز جوان میگردم
#سلمان_ساوجی
روز و شب در پی دل، گرد جهان میگردم
غم دوران جهان کرد مرا پیر و چه غم
بخت اگر یار شود باز جوان میگردم
#سلمان_ساوجی
گفتگو با تو
مثل گرمای بخاری و نفسهای بلند آتش
می برد چشم خيالم را
تا بيابان های دورترين خاطرهها
که در آن گنجشکان بر سنبل گندمها
اهتزازی دارند
که در آن گلها با اخترها رازی دارند...
#منوچهر_آتشی
مثل گرمای بخاری و نفسهای بلند آتش
می برد چشم خيالم را
تا بيابان های دورترين خاطرهها
که در آن گنجشکان بر سنبل گندمها
اهتزازی دارند
که در آن گلها با اخترها رازی دارند...
#منوچهر_آتشی