صبح است
طلوع کن...
طلوع کن ای پنهانی ترین
زاویه ی نگاهم
تو آنی که همیشه
در هر شعر
متولد می شوی
پس طلوع کن...
طلوع کن، میان این
قافیه های پر سکوت!
طلوع کن...
#علیرضا_اسفندیاری
طلوع کن...
طلوع کن ای پنهانی ترین
زاویه ی نگاهم
تو آنی که همیشه
در هر شعر
متولد می شوی
پس طلوع کن...
طلوع کن، میان این
قافیه های پر سکوت!
طلوع کن...
#علیرضا_اسفندیاری
او رفت و صبر رفت
و تحمل تمام شد
از هم گسست
سلسله ی اختیار ما
گفت از تو یاد میکنم
اما وفا نکرد
یادش به خیر
یار فراموشکار ما...
#مهدی_اخوان_ثالث
و تحمل تمام شد
از هم گسست
سلسله ی اختیار ما
گفت از تو یاد میکنم
اما وفا نکرد
یادش به خیر
یار فراموشکار ما...
#مهدی_اخوان_ثالث
من درد ترا ز دست اسان ندهم
دل برنکنم زدوست تاجان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
#مولانا
دل برنکنم زدوست تاجان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
#مولانا
بدست باد گهگاهی سلامی میرسان یارا
که از لطف تو خود آخر سلامی میرسد ما را
خنک باد سحرگاهی که در کوی تو گه گاهش
مجال خاک بوسی هست و ما را نیست آن یارا
#سلمان_ساوجی
که از لطف تو خود آخر سلامی میرسد ما را
خنک باد سحرگاهی که در کوی تو گه گاهش
مجال خاک بوسی هست و ما را نیست آن یارا
#سلمان_ساوجی
الا که از همگانت عزیزتر دارم
شکسته باد دلم، گر دل از تو بردارم
اگر چه دشمن جان منی، نمی دانم
چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم
#حسین_منزوی
شکسته باد دلم، گر دل از تو بردارم
اگر چه دشمن جان منی، نمی دانم
چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم
#حسین_منزوی
در دیاري كه در او نیسٖت كسي یارِ كسي
كاش یا رب كه نیفـتد به كسي كار كسي
هــر كـس آزار مـنِ زار پـســنـديــد ولـي
نـپـسـنــدیــــد دلِ زار مـــن آزارِ كســي
#شهريار
كاش یا رب كه نیفـتد به كسي كار كسي
هــر كـس آزار مـنِ زار پـســنـديــد ولـي
نـپـسـنــدیــــد دلِ زار مـــن آزارِ كســي
#شهريار
چون بت رخ توست،
بت پرستی خوشتر
چون باده ز جام توست،
مستی خوشتر
در هستی عشق تو
چنین نیست شدم
کان نیستی از
هزار هستی خوشتر
#مولانا
بت پرستی خوشتر
چون باده ز جام توست،
مستی خوشتر
در هستی عشق تو
چنین نیست شدم
کان نیستی از
هزار هستی خوشتر
#مولانا
<>
وقتی تو نیستی
شادی کلام نامفهومی است
و دوستت می دارم رازی است
که در میان حنجره ام دق می کند
#حسین_منزوی
وقتی تو نیستی
شادی کلام نامفهومی است
و دوستت می دارم رازی است
که در میان حنجره ام دق می کند
#حسین_منزوی
به زلف و عارضت دلهای سوزان
شب است و آتش دیوانهای چند
مخسب امشب که ازبیخوابی خویش
بگویم پیش تو افسانهای چند
#خسرو_دهلوی
شب است و آتش دیوانهای چند
مخسب امشب که ازبیخوابی خویش
بگویم پیش تو افسانهای چند
#خسرو_دهلوی