باد سحر از کوی تو بویی به من آورد
جانهاش فدا باد! که جان را به تن آورد
دلهای ز خود رفته ما را که غمت داشت
آمد سحری بوی تو با خویشتن آورد
#سلمان_ساوجی
جانهاش فدا باد! که جان را به تن آورد
دلهای ز خود رفته ما را که غمت داشت
آمد سحری بوی تو با خویشتن آورد
#سلمان_ساوجی
دل به امید وصل تو باد به دست میرود
جان ز شراب شوق تو بادهپرست میرود
رخ بنمای گه گهی کز پی آرزوی تو
بر دل و جان عاشقان سخت شکست میرود
#عطار
جان ز شراب شوق تو بادهپرست میرود
رخ بنمای گه گهی کز پی آرزوی تو
بر دل و جان عاشقان سخت شکست میرود
#عطار
بعضیها مثل یک اتفاق
عجیب حالِ آدم را خوب میکنند
مثل هوایِ تازهاند ...
آدم دلش میخواهد در رویاهایش
دستشان را بگیرد و بگوید :
تو که باشی ،
مگر آرزویِ دیگری میماند ...
#امیر_وجود
عجیب حالِ آدم را خوب میکنند
مثل هوایِ تازهاند ...
آدم دلش میخواهد در رویاهایش
دستشان را بگیرد و بگوید :
تو که باشی ،
مگر آرزویِ دیگری میماند ...
#امیر_وجود
هر شب از شوق جامه پاره کنم
عاشقم عاشقم چه چاره کنم؟
از درونم برون نخواهد رفت
گر چه صد جای سینه پاره کنم
#امیرخسرو_دهلوی
عاشقم عاشقم چه چاره کنم؟
از درونم برون نخواهد رفت
گر چه صد جای سینه پاره کنم
#امیرخسرو_دهلوی
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیچ کس مینپسندم که به جای تو بود
به وفای تو که گر خشت زنند از گل من
همچنان در دل من مهر و وفای تو بود
#سعدی
هیچ کس مینپسندم که به جای تو بود
به وفای تو که گر خشت زنند از گل من
همچنان در دل من مهر و وفای تو بود
#سعدی
چه فارغبال میگشتم درین عالم، اگر میشد
غم امروز چون اندیشهٔ فردا فراموشم
ز چشم آن کس که دور افتاد، گردد از فراموشان
من از خواری، به پیش چشم، از دلها فراموشم
#صائب_تبریزی
غم امروز چون اندیشهٔ فردا فراموشم
ز چشم آن کس که دور افتاد، گردد از فراموشان
من از خواری، به پیش چشم، از دلها فراموشم
#صائب_تبریزی