Telegram Web Link
و ما أدراکَ ما عَلی علیه السلام (6)

اول مظلوم عالم بشریت؛

امیرالمومنین علیه السلام منبری نرفت مگر اینکه فرمود از زمان رحلت رسول الله صلی الله علیه واله تا کنون به من ظلم شده است.
نقل است روزی یک نفر اعرابی در بین سخنان حضرت فریاد زد:
«وا مظلمتاه». (کنایه از اینکه به من ظلم شده است)
امیرالمومنین (علیه‌السّلام) او را به حضور طلبید، هنگامی که نزدیک شد، به او فرمود:
به تو یک مرتبه ظلم شده است و به من به تعداد «مدر» و «وبر» ظلم شده است.
در روایتی این اضافه آمده است:
«هیچ خانه‌ای از عرب نیست، جز این که مظلمه و حق من بر گردنشان است و از هنگامی که این جا نشسته‌ام، همواره مظلوم بوده‌ام.»

توضیح واژگان: مدر به معنی کلوخ و وبر به معنی کرک حیوانات است، و این کنایه از کثرت است.

(متن عربی :أَبُو نُعَيْمٍ الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنٍ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حُرَيْثٍ قَالَ: إِنَّ عَلِيّاً لَمْ يَقُمْ مَرَّةً عَلَى الْمِنْبَرِ إِلَّا قَالَ فِي آخِرِ كَلَامِهِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِلَ مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ . نقل دیگر:َ أَنَّ أَعْرَابِيّاً أَتَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ هُوَ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ مَظْلُومٌ قَالَ ادْنُ مِنِّي فَدَنَا حَتَّى وَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ قَالَ مَا ظُلَامَتُكَ فَشَكَا ظُلَامَتَهُ فَقَالَ يَا أَعْرَابِيُّ أَنَا أَعْظَمُ ظُلَامَةً مِنْكَ ظَلَمَنِي الْمَدَرُ وَ الْوَبَرُ وَ لَم‏... .)
منبع:راوندی، الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص: 180. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏4، ص: 106


نکتة: امروزه با نظر به مهجوریت نهج البلاغه و سیره و سنت آن حضرت در بین شیعیان اثنی عشری، مظلومیت امیرالمومنین علیه السلام بیش از هر زمان دیگری احساس می شود. اگر در صدر اسلام، اهل خلاف به آن حضرت پشت کرده و سخنانش را عملی نساخته و منزلتش را قدر ندانستند، اکنون شیعیان و پیروانش چنین رفتار می کنند.

پیش‌آ بهار خوبی تو اصل فصل‌هایی
تا فصل‌ها بسوزد جمله بهار ماند...

اللهم عجل لولیک الفرج
و ما أدراکَ ما عَلی علیه السلام (7)

دارا ترین و ثروتمند ترین انسان کیست؟



آمدن خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و گفتند:
يا رسول اللَّه خبر دارید كه فلانى به یک سفر تجاری رفته و خیلی زود برگشته و اموال و بهره فراوانى با خود آورده است به طوری دوستانش بر او حسد برند و به همسايگان و خويشانش وسعت بخشيده است؟
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود مال دنيا هر چه بيشتر شود صاحبش‏ به بلا و گرفتارى نزديكتر گردد هرگز به مالداران (اصحاب الاموال) رشك نبريد مگر به آن كه مالش را در راه خدا بخشيده باشد.
ولى ميخواهيد شما را آگاه كنم از كسى كه از اين رفيق شما سرمايه كمترى دارد و زودتر از او برگشته و بهره بيشترى آورده و هر چه خير براى او اندوخته است در خزينه خدا محفوظست؟
گفتند چرا يا رسول اللَّه.
فرمود: به این مرديكه بسوى شما مى‏آيد بنگريد.
نگاه كرديم مردى از انصار كهنه پوش بود، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:
از همين مرد امروز آنقدر خير و طاعت بالا رفته كه اگر بر همه اهل آسمانها و زمين پخش شود كمترين بهره‏مند آنست كه گناهان او آمرزيده و بهشت بر او واجب شود عرضكردند به چه يا رسول اللَّه(صلی الله علیه وآله) ؟
فرمود:
برويد از خودش بپرسيد تا بشما خبر دهد كه امروز چه كرده است.
اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به او رو آوردند و گفتند:
بر تو گوارا باد آنچه رسول خدا به تو مژده داده! امروز چه كردى كه خدا اين همه ثواب براى تو نوشته ؟
آن مرد گفت: نميدانم كارى كرده باشم جز آنكه: «از خانه بيرون آمدم دنبال كارى و تاخير افتاد و ترسيدم از دستم برود و با خود گفتم آن حاجت را با نگاه بر روی على بن ابى طالب (علیه السلام) عوض ميكنم چون از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) شنيدم كه نگاه بروى على عبادتست»

(متن عربی: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ مَا رَأَيْتَ فُلَاناً رَكِبَ الْبَحْرَ بِبِضَاعَةٍ يَسِيرَةٍ وَ خَرَجَ إِلَيَّ فَأَسْرَعَ الْكَرَّةَ وَ أَعْظَمَ الْغَنِيمَةَ حَتَّى قَدْ حَسَدَهُ أَهْلُ وُدِّهِ وَ أَوْسَعُ قَرَابَاتِهِ وَ جِيرَانِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَ‏ مَالَ الدُّنْيَا كُلَّمَا ازْدَادَ كَثْرَةً وَ عِظَماً ازْدَادَ صَاحِبَهُ بَلَاءً فَلَا تَغْبِطُوا أَصْحَابَ الْأَمْوَال‏...)

منبع:صدوق، الأمالي، ص362
و ما أدراکَ ما عَلی علیه السلام (8)

معاویه و اعتراف به فضائل امیرالمومنین علیه السلام

«نقل شده که «ابن احور تمیمی» نزد معاویه آمد و گفت:
اى امیرالمؤمنین از نزد کسى که پست‌ترین و بخیل‌ترین و کندزبان‌ترین و ترسوترین مردم است آمده‌ام (درحالی‌که مقصودش امیر مؤمنان على علیه‌السلام بود).
در این هنگام معاویه به او خطاب کرد:
وای بر تو؛ چگونه به علی نسبت لئامت می‌دهی درحالی‌که اگر براى على انبارى از کاه باشد و انبارى از شمش طلا، آن‌چنان سخاوتمند است که پیش از بخشیدن انبار کاه، انبار طلا را مى‌بخشد و چگونه بر علی نسبت عجز در تکلم می‌دهی درحالی‌که تیغ سرتراشى هرگز بر سر مردى از قریش برای سرتراشى قرار نگرفته که فصیح‌تر و گویاتر از على باشد.
وای بر تو؛ چگونه به علی نسبت ترسو بودن می‌دهی درحالی‌که هیچ مردى به مبارزه با او برنخاست، مگر آنکه على او را سرنگون ساخت.
ای ابن احور قسم به خداوند، اگر جنگ، میدان خدعه و نیرنگ نبود، هرآینه گردنت را مى‌زدم. هم‌اکنون ازاینجا بیرون رو و در شهر من اقامت نکن.»

منبع: ابن عساکر، تاريخ مدینه دمشق، ج ۴۲ ص ۴۱۴ .
نامه معنوی امیرالمومنین علیه السلام
به فرزندشان امام حسن علیه السلام:

«این نامه از سوی پدری (دلسوز و مهربان) است که عمرش رو به پایان است، او به سخت گیری زمان معترف و آفتاب زندگیش رو به غروب (و خواه ناخواه) تسلیم گذشت دنیا (و مشکلات آن) است، همان کسی که در منزلگاه پیشینیان که از دنیا چشم پوشیده‌اند سکنی گزیده و فردا از آن کوچ خواهد کرد.
این نامه به فرزندی است آرزومند، آرزومند چیزهایی که هرگز دست یافتنی نیست و در راهی گام نهاده است که دیگران در آن گام نهادند و هلاک شدند (و چشم از جهان فرو بستند) کسی که هدف بیماری‌ها و گروگان روزگار، در تیررس مصائب، بنده دنیا، بازرگان غرور،
بدهکار و اسیر مرگ، هم پیمان اندوه‌ها، قرین غم‌ها، آماج آفات و بلاها، مغلوب شهوات و جانشین مردگان است.

اما بعد (از حمد و ثنای الهی) آگاهیم از پشت کردن دنیا و چیره شدن روزگار و روی آوردن آخرت به سوی من، مرا از یاد غیر خودم و توجّه به دنیا و اهل آن باز داشته است.

این توجّه سبب شده اشتغال به خویشتن مرا از فکر مردم (و آنچه از دنیا در دست آنهاست) باز دارد و از هوای نفس مانع شود و حقیقتِ سرنوشتم را برای من روشن سازد و همین امر مرا به مرحله‌ای رسانده که سراسر جدی است و شوخی در آن راه ندارد، سراسر راستی است و دروغ به آن آمیخته نیست
و چون تو را جزیی از وجود خود، بلکه تمام وجود خودم یافتم گویی که اگر ناراحتی به تو رسد، به من رسیده و اگر مرگ دامانت را بگیرد دامن مرا گرفته، به این جهت اهتمام به کار تو را اهتمام به کار خود یافتم، از این رو این نامه را برای تو نوشتم تا تکیه گاه تو باشد خواه من زنده باشم یا نباشم.


پسرم! تو را به تقوای الهی و التزام به فرمانش و آباد کردن قلب و روحت با ذکرش و چنگ زدن به ریسمان (لطف و عنایت) او توصیه می‌کنم و کدام وسیله می‌تواند میان تو و خداوند مطمئن‌تر از «حبل الله» باشد اگر به آن چنگ زنی و دامان آن را بگیری.

(پسرم) قلب خویش را با موعظه زنده کن و هوای نفس را با زهد (و بی‌اعتنایی به زرق و برق دنیا) بمیران. دل را با یقین نیرومند ساز و با حکمت و دانش نورانی و با یاد مرگ رام نما و آن را به اقرار به فنای دنیا وادار، با نشان دادن فجایع دنیا، قلب را بینا کن و از هجوم حوادث روزگار و زشتی‌های گردش شب و روز آن را برحذر دار.
اخبار گذشتگان را بر او (بر نفس خود) عرضه نما و مصایبی را که به اقوام قبل از تو رسیده به او یادآوری کن. در دیار و آثار (ویران شده) آنها گردش نما و درست بنگر آنها چه کردند، از کجا منتقل شدند و در کجا فرود آمدند. هرگاه در وضع آنها بنگری خواهی دید که از میان دوستان خود خارج شدند و در دیار غربت بار انداختند. گویا طولی نمی‌کشد که تو هم یکی از آنها خواهی شد (و در همان مسیر به سوی آنها خواهی شتافت) .... »

نامه۳۱ نهج البلاغه
نامه ادامه دارد....
عرفان و تصوف
نامه معنوی امیرالمومنین علیه السلام به فرزندشان امام حسن علیه السلام: «این نامه از سوی پدری (دلسوز و مهربان) است که عمرش رو به پایان است، او به سخت گیری زمان معترف و آفتاب زندگیش رو به غروب (و خواه ناخواه) تسلیم گذشت دنیا (و مشکلات آن) است، همان کسی که در…
وصیت پدر
میراث معنوی امام برای شیعیان

تک تک این توصیه ها مهم و اساسی است و درباره آنها میتوان کتاب ها نوشت و سنت ها و نظام های معنوی و عرفانی بر پایه آنها بنا کرد.
خوب است تلاش کنیم هر روز یا هر هر هفته یا هر ماه، یکی از این وصیت ها را جامه عمل بپوشانیم. در این صورت است که پیرو علی علیه السلام و شیعه راستین ایشان خواهیم بود.
عرفان و تصوف
وصیت پدر میراث معنوی امام برای شیعیان تک تک این توصیه ها مهم و اساسی است و درباره آنها میتوان کتاب ها نوشت و سنت ها و نظام های معنوی و عرفانی بر پایه آنها بنا کرد. خوب است تلاش کنیم هر روز یا هر هر هفته یا هر ماه، یکی از این وصیت ها را جامه عمل بپوشانیم.…
به عنوان نمونه
تنها در بخشی از نامه۳۱ نهج البلاغه یعنی وصیت امیرالمومنین علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام
آموزه ای بیان شده است که میتوان علم اخلاق و عرفان را به قبل و بعد از آن تقسیم کرد.

و آن چیزی است که وقتی هزار سال بعد، جهان غرب بدان پی برد نامش را قاعده طلایی گذاشت GoldenRule

قاعده ای که اساس عرفان، اخلاق، معنویت، صلح و سازش و توسعه و عدالت است و با عمل به همین قاعده دنیا و آخرت بشریت آباد خواهد شد.

قاعده این است:

يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا"
'اى فرزند عزيز، نفس خويش را ميزانى بين خود و بين ديگران قرار ده، پس از براى ديگران دوست بدار آنچه را كه براى خودت دوست ميدارى، و خوش ندار براى ديگران آنچه را براى خودت خوش ندارى'.

(هرچه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند و هرچه برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز مپسند)

چرا این قاعده را اساس همه فضائل دانستیم؟
چون ام الرذائل و ریشه همه بدی ها و خطایای انسان، منیت است و کبر و حسد و خشم و حرص و ترس و بخل و ... همه ریشه به رذیله اخلاقی منیت می رساند و این قاعده هم یک دستور العمل کارساز جهت خشکاندن ریشه <منیت> است.
محی الدین ابن عربى در خانواده ای از طبقه اشراف و درباریان حکومت اندلس (اسپانیا) چشم به جهان می گشاید. پدرش وزیر حاکم و خود کاتب دربار بود و تا سن 20 سالگی همچون دیگر نجیب زادگان، زندگی اش را به رقص و پایکوبی و عیش و عشرت می گذراند. او خود این دوران را «ایام الجاهلیه» نامیده و در توصیف آن می نویسد:
«زمانی که شب به پایان رسید دوستان پست و شرور من که با من همراه بودند، خواستند قدری بخوابیم زیرا از فرط رقص و شادی خسته بودیم و به بستر رفتیم (و قد تعبنا من كثرة ما رقصنا)» اما رخداد تجربه ای منجر به انقلاب درونی و تحول او شد...

ادامه مطالب کمتر شنیده شده درباره «ابن عربی» و «مذهب» او را در «ویکی تصوف» مطالعه کنید:
B2n.ir/b97147
امیر المومنین علیه السلام:

انَّ ماضی یَومِكَ مُنتَقِلٌ و باقیهِ مُتّهمٌ فَاغتَنِمْ وَقتَكَ بِالعَمَلِ!
دیروز که گذشت و به فردا هم اطمینان نیست، امروزت را با اعمال (صالحه و نیک) غنیمت شمار!
(غرر الحکم)
و ما ادراک ما علی علیه السلام (۹)

امیرالمومنین علیه السلام در بخشنامه و دستور العملی مهم به کارگزاران خود فرمودند:

اَدِقُّوا اَقلامَکُم قارِبُوا بَینَ سُطُورِکُم وَ احذِفُوا عنّی فُضُولَکُم وَاقصُدُ واقصد المَعانی وَ اِیاکُم وَ الاِکثارَ فَاِنَّ اَموالَ المُسلِمینَ لا تَحتَمِلُ الاَضرارَ.


نوک قلم ها را تیز کنید، سطرها را نزدیک هم قرار دهید، مطالب اضافی را از متن حذف کنید، فقط مسائل لازم را بنویسید و قلم فرسایی نکنید، زیرا اموال مسلمانان تحمل ضرر و زیان را ندارد.


و فرمود:
وَ‌ اِنَّ‌ اَ‌عظَمَ‌ الخِیانَةِ‌ خِیانَةُ‌ الا‌ ُمَّةِ، وَ‌ اَفظَعَ‌ الغِشٍّ‌ غِشُّ‌ الا‌ َئِمَّةِ.

و بزرگ‌ترین‌ خیانت‌ها، خیانت‌ به‌ مسلمانان‌ و پلیدترین‌ غش‌ و تقلب، غش‌ در برابر پیشوایان‌ ملت‌ است.»


منبع: نامه ۲۶ نهج البلاغه و خصال شیخ صدوق، باب الخمسة، صفحۀ310.
حرف آخر و واپسین وصیت؛
أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي ..

نامه47 نهج البلاغه درباره آخرین وصیت امام پس از ضربت خوردن است. انسان در واپسین لحظات و کلمات خود در زندگی، مهم ترین سخنان را بر زبان جاری می کند. امیرالمومنین علیه السلام در آخرین وصیت خود خطاب به فرزندان و شیعیانش، به اهمیت حقوق مردم و رعایت مسائل اخلاقی اشاره کرده و در مقایسه ای، این امور را برتر از تمام نماز و روزه ها می داند و به طور کلی در این وصیت، توصیه های اخلاقی غلبه ای چشمگیر نسبت به وصایای اصطلاحاً فقهی و شرعی دارد.


ترجمه نامه را بخوانیم:

من شما را به تقوا و پرهيزکارى توصيه مى کنم، سفارش مى کنم و در پى زرق و برق دنيا نباشيد، هرچند دنيا به سراغ شما بيايد و بر آنچه از دنيا از دست مى دهيد تأسف نخوريد. سخن حق بگوييد و براى اجر و پاداش الهى (نه براى چشم داشت از مردم) کار کنيد، همواره دشمن (سرسختِ) ظالم و يار و مددکار مظلوم باشيد.
من شما و تمام فرزندان و خاندانم و کسانى را که اين وصيت نامه ام به آنها مى رسد به تقواى الهى و نظم در کارهاى خود و اصلاح ذات البين توصيه مى کنم، زيرا من از جدّ شما(صلى الله عليه وآله) شنيدم که مى گفت: «اصلاح ميان مردم از تمام نمازها و روزه ها برتر است».

ادامه نامه:
«خدا را خدا را در باره يتيمان، نكند آنان گاهى سير و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضايع گردد خدا را خدا را در باره همسايگان، حقوقشان را رعايّت كنيد كه وصيّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شماست، همواره به خوشرفتارى با همسايگان سفارش مى كرد تا آنجا كه گمان برديم براى آنان ارثى معيّن خواهد كرد. خدا را خدا را در باره قرآن، مبادا ديگران در عمل كردن به دستوراتش از شما پيشى گيرند. خدا را خدا را در باره نماز، چرا كه ستون دين شماست. خدا را خدا را در باره خانه خدا، تا هستيد آن را خالى مگذاريد، زيرا اگر كعبه خلوت شود، مهلت داده نمى شويد. خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جانها و زبان هاى خويش در راه خدا. بر شما باد به پيوستن با يكديگر، و بخشش همديگر، مبادا از هم روى گردانيد، و پيوند دوستى را از بين ببريد. امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدهاى شما بر شما مسلّط مى گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد (سپس فرمود). اى فرزندان عبد المطلّب: مبادا پس از من دست به خون مسلمين فرو بريد [و دست به كشتار بزنيد] و بگوييد، امير مؤمنان كشته شد، بدانيد جز كشنده من كسى ديگر نبايد كشته شود. درست بنگريد اگر من از ضربت او مردم، او را تنها يك ضربت بزنيد، و دست و پا و ديگر اعضاى او را مبريد، من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه فرمود: «بپرهيزيد از بريدن اعضاى مرده، هر چند سگ ديوانه باشد».
منبع: نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 422
ترجمه_الفضائل_شاذان_بن_جبرئیل_قمی.pdf
5.7 MB
کتاب الفضائل ابن شاذان. در مناقب و معجزات کم تر شنیده شده حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام.
عرفان و تصوف
ترجمه_الفضائل_شاذان_بن_جبرئیل_قمی.pdf
مادح خورشید مداح خودست- که دو چشمم روشن و نامرمد است

سنت نگارش آثاری در فضائل و مناقب امام علی علیه السلام، از سنن دیرینه و ماندگار علمای فریقین (شیعه و سنی) است و حتی اشخاصی نظیر احمد بن حنبل (241ق) نیز مجموعه هایی در این باره دارند که به عنوان فضائل علی علیه السلام به صورت مجزا منتشر شده است. نقل فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام در جهان اهل سنت، اختصاصی به صوفیان نداشته است و اشخاصی مثل حاکم نیشابوری و حاکم حسکانی و جمع زیادی از غیر صوفیان، فضل تقدم داشته و در این زمینه تالیفات سودمندی دارند که با جستجوی اندکی به دست می آید.
جايگاه_سحر_در_اسلام_و_ارتباط_آن_با_كرامات_ساختگی.pdf
772.4 KB
⚜️عنوان مقاله: بررسی جایگاه سحر در اسلام و ارتباط آن با کرامات ساختگی

📌عناوین:
بررسی آیات و روایات مرتبط با سحر
تفاوت سحر با معجزه
استفاده از سحر در فرقه ها
ریشه های کرامت های دروغین:
ادعای دروغ
شعبده
آزادسازی قدرت روح
استفاده از قدرت های شیطانی و اجنه
آسیب های کرامات ساختگی:
سوءاستفاده سودجویان
بی توجهی به حکمت های الهی
بازدارندگی از کمالات واقعی
ابن عربی:
«عمر بن خطاب از جهاتی برتر از رسول الله صلی الله علیه واله است.»

ابن عربی بر این عقیده است که خاتم الاولیاء از جهاتی، برتر از خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله است و برای اثبات این دیدگاه خود، به ماجرایی ساختگی در کتب حدیثی اهل سنت استناد می کند مبنی بر اینکه در جنگ بدر، خداوند نظر عمر بن خطاب را بر نظر پیامبر صلی الله علیه وآله ترجیح داد. اهل سنت نقل کرده اند که پس از جنگ بدر و اسارت هفتاد تن از مشرکین، پیامبر صلی الله علیه واله اسیران را با فدیه آزاد کردند اما عمر بن خطاب مخالفت کرده و معتقد بود اسیران باید گردن زده شوند. اما آن حضرت، اسرا را با فدیه آزاد کردند لیکن مدتی بعد آیه ای نازل شد و رأی آن حضرت مردود اعلام گردید و رأی عمر بن خطاب تایید شد.
ابن عربی می گوید:
««فإنّه من وجه يكون أنزل كما أنّه من وجه يكون أعلى و قد ظهر في ظاهر شرعنا ما يؤيد ما ذهبنا إِليه في فضل عمر في أسارى بدر بالحكم فيهم، و في تأبير النخل ... :

دیدگاه صاحب ممد الهمم در ذیل این عبارت ابن عربی جالب توجه است که در این سایت می توانید مطالعه کنید:
B2n.ir/b97147
به مناسبت اکران فیلمی درباره مولوی؛

دیدید بچه شیعه ها می گویند «علی وار زندگی کن» حالا پسر مولوی (سلطان ولد) درباره پدرش مولوی می گوید: «پدرم از اول حال تا آخر عمر ، عُمَر وار هرچه کرد برای خدا کرد» (مناقب العارفین، ج1، ص309)

مولوی، یک عُمرپرست واقعی بود و اینکه پیروان علی علیه السلام، با ساختن فیلمی به مدح و ستایش پیروان عمر بن خطاب اقدام کنند از حکایات غریب روزگار است.
(دعوا تا روز قیامت، بر سر علی و عمر است و مبادا در طرف اشتباه تاریخ قرار بگیریم)

مشروح دیدگاه مولوی در تقدیس و ستایش عمر بن خطاب و ابوبکر را مطالعه کنید:
B2n.ir/y48385
دروغی که عاشقان صوفیه در ایران به خورد شیعیان می دهند؛

خوانش تاریخ ضدیت با مذهب حقه تشیع را از ابن تیمیه (م728ق) و سلفیه آغاز می کنند اما نمی گویند نخستین کتاب ها در رد تشیع امامیه با عنوان «رد الروافض» را صوفیانی چون حکیم ترمذی (295ق) نگاشتند و از بزرگ ترین دشمنان شیعه در طول تاریخ، همین صوفیان اهل سنت نظیر دهلوی و سرهندی و آلوسی و غیره بودند.

می گویند صوفیه عاشق اهل بیت علیهم السلام اند اما نمی گویند همین ابونعیم اصفهانی (م430ق) در کتاب حلیة الاولیاء فتوای قتل شیعیان را از زبان رسول الله صلی الله علیه وآله جعل می کند و به دروغ می نویسد: «یکون فى آخر الزمان قوم ینبزون الرافضه یرفضون‏ الاسلام‏ و یلفظونه فاقتلهم فانهم مشرکون‏.»
مطالعه بیشتر:
B2n.ir/s48026
می دانید که غالب ایرانیان قرن ها سنی مذهب بودند، در حوالی قرن هفتم و در عهد پادشاهی سلطان محمد خدا بنده، مردم میل به تشیع پیدا کردند.
اما در همین زمان برخی چهره ها به ویژه در خلافت عثمانی، خیلی دست و پا زدند که مردم ایران، شیعه نشوند! از جمله این افراد سلطان ولد (فرزند مولوی و رهبر صوفیان مولویه در قونیه) بود که خدابنده را به استهزاء «خربنده» لقب می داد و علامه حلی را «قبیح رافضی» نام داده بود.
سلطان ولد حتی یکی از مهم ترین شاگردانش یعنی عارف چلپی را راهی سلطانیه در ایران کرد تا سلطان محمد خدابنده را از گرایش به تشیع و رواج شیعی گری در ایران باز دارد. مطالعه تفصیل ماجرا:
B2n.ir/s48026

حال فیلم ساختند و دشمن شماره یک فرهنگ و سنت مردم ایران را بزک کرده و به عنوان عارف بالله در پاچه مردم می کنند. (تصویر سمت راست، چهره خیالی فرزند مولوی در فیلمی که اخیرا به نمایش درآمد)
خط علی بن بی طالب علیه السلام و خط عمربن خطاب مثل روز روشن است و وای به حال رهروانی که مسیر را به غلط می روند.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تماشا کنید
گزارش تصویری مدرسه بهاره تصوف پژوهی (1)
مصاحبه با اساتید، شرکت کنندگان و مسئولین مدرسه

برای اطلاع از مدارس بعدی در کانال عضو شوید:
@madresetasavof
2025/04/13 23:21:35
Back to Top
HTML Embed Code: