مرگ خدا و معنای زندگی
محمدرضا عشوری
اپیزود شصت و یکم: مرگ خدا و معنای زندگی
وقتی که نیچه مرگ خدا را اعلام کرد، منظورش فقط مرگ خدای مسیحی نبود، بلکه منظورش نفی هرگونه مطلقاندیشی و آرمانگراییای بود که بالاتر از زندگی قرار گرفته بودند، آرمانها و مطلقهایی که به نام دین، علم و اخلاق بر فراز زندگی بشر برافراشته شده و زندگی را از معنایی در خود تهی کرده بودند.
آدرس کانال یوتیوب
https://youtube.com/c/EpitomeBooksPodcast
پادکست تاریخ علم و اندیشه
https://www.tg-me.com/hisofscience
من در پادکست @epitomebooks درباره کتابهایی که میخونم و دوست دارم صحبت میکنم.
وقتی که نیچه مرگ خدا را اعلام کرد، منظورش فقط مرگ خدای مسیحی نبود، بلکه منظورش نفی هرگونه مطلقاندیشی و آرمانگراییای بود که بالاتر از زندگی قرار گرفته بودند، آرمانها و مطلقهایی که به نام دین، علم و اخلاق بر فراز زندگی بشر برافراشته شده و زندگی را از معنایی در خود تهی کرده بودند.
آدرس کانال یوتیوب
https://youtube.com/c/EpitomeBooksPodcast
پادکست تاریخ علم و اندیشه
https://www.tg-me.com/hisofscience
من در پادکست @epitomebooks درباره کتابهایی که میخونم و دوست دارم صحبت میکنم.
https://youtube.com/shorts/vs1fbhgQNnA?feature=share
کتاب کار کار انگلیسیهاست که موضوع اپیزود چهل و یکم پادکست بود، از این منظر قابل توجه است که روایتی از تاریخ ایران از نگاه یک سیاستمدار انگلیسی به دست میدهد. هر چند بهنظر میرسد که بخشهای تاریخی کتاب توسط جک استراو نوشته نشده و روایتهایی انتخاب شده که چالش برانگیز نیستند اما جا به جا میشود نظرات و تحلیلهای شخصی جک استراو را تشخیص داد مثل همین تکه که درباره شکل حکومت در ایران صحبت میکند. تکثری که نویسنده از آن صحبت میکند به عبارتی همان بیقاعدگی و بیبرنامگی یا با ادبیات این روزها همان آتش به اختیاری است که اجازه میدهد هرکس در هر جایگاهی که هست سعی در اعمال قدرت داشته باشد، اگر اپیزود در ستایش شرم را شنیده باشید نام دیگر این وضعیت را خواهید دانست، که بسیار متفاوت است با تکثر به معنای مدرن آن و همین نشان میدهد که خارجی مفاهیم را بر طبق آنچه آموخته نامگذاری میکند و میفهمد نه آنچه واقعا هست. متاسفانه این نوع شناخت که شبیه شناخت شرقشناسان است مورد استفاده متفکر وطنی هم قرار میگیرد و به جای آنکه ایران را از زاویه دید یک ایرانی ببیند از زاویه دید یک غربی میبینید. مثال بارزش نظریه استبداد شرقی یا استبداد آسیایی است.
کتاب کار کار انگلیسیهاست که موضوع اپیزود چهل و یکم پادکست بود، از این منظر قابل توجه است که روایتی از تاریخ ایران از نگاه یک سیاستمدار انگلیسی به دست میدهد. هر چند بهنظر میرسد که بخشهای تاریخی کتاب توسط جک استراو نوشته نشده و روایتهایی انتخاب شده که چالش برانگیز نیستند اما جا به جا میشود نظرات و تحلیلهای شخصی جک استراو را تشخیص داد مثل همین تکه که درباره شکل حکومت در ایران صحبت میکند. تکثری که نویسنده از آن صحبت میکند به عبارتی همان بیقاعدگی و بیبرنامگی یا با ادبیات این روزها همان آتش به اختیاری است که اجازه میدهد هرکس در هر جایگاهی که هست سعی در اعمال قدرت داشته باشد، اگر اپیزود در ستایش شرم را شنیده باشید نام دیگر این وضعیت را خواهید دانست، که بسیار متفاوت است با تکثر به معنای مدرن آن و همین نشان میدهد که خارجی مفاهیم را بر طبق آنچه آموخته نامگذاری میکند و میفهمد نه آنچه واقعا هست. متاسفانه این نوع شناخت که شبیه شناخت شرقشناسان است مورد استفاده متفکر وطنی هم قرار میگیرد و به جای آنکه ایران را از زاویه دید یک ایرانی ببیند از زاویه دید یک غربی میبینید. مثال بارزش نظریه استبداد شرقی یا استبداد آسیایی است.
YouTube
بخشی از اپیزود چهل و یکم پادکست، کتاب کار کار انگلیسهاست نوشته جک استراو #history #تاریخ #ایران
اپیزود چهل و نهم پادکست اختصاص داشت به کلنل محمدتقی خان پسیان. اپیزودی که هم خیلی مورد استقبال قرار گرفت و هم توسط بعضی مخاطبان مورد حمله واقع شد. پسیان شخصیتی است که کمتر در بین ما شناخته شده است. اگر در مورد تاریخ خیالپردازی کنیم و فکر کنیم چه میشد اگر جور دیگری میشد، پسیان یکی از همان بزنگاههاست. در پرآشوبترین دوره تاریخ ایران دو فرد مقتدر و نظامی در تاریخ ایران سربرآوردند، یکی رضاخان در پایتخت و دیگری پسیان در خراسان، اما همانطور که دو پادشاه در اقلیمی نگنجند یکی از آنها باید بر سریر قدرت مینشست. میدانیم که پیروز این میدان رضاخان بود اما اگر خیال را به یک قرن پیش ببریم و دستش را باز بگذاریم که پسیان را پیروز این میدان میکرد چه؟ اگر روشنفکران و ملیون حول پسیان جمع میشدند و مشروطهای واقعی میساختند چه؟ آیا اصلا این امکان وجود داشت؟ آیا جامعه ایران پذیرای تجدد در کنار مفاهیم مدرنی چون آزادی سیاسی و آزادی فردی هم بود؟ اینها سوالاتی است که تنها با رها کردن خیال شاید بتوان به آنها تا حدی پاسخ گفت.
https://youtube.com/shorts/GnzvMTENMrs?feature=share
https://youtube.com/shorts/GnzvMTENMrs?feature=share
YouTube
#ایران #تاریخ #کلنل_محمدتقی_خان_پسیان #رضاخان #رضا_شاه #پسیان #تاریخ_معاصر_ایران #اپیتومی_بوکس
کلنل محمئ تقی خان پسیان که بود؟#booktube #booktuber #کلنل_پسیان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
انقلاب تا ساعاتی دیگر منتشر خواهد شد.
اپیزود شصت و دوم: انقلاب قسمت اول
آرنت معتقد بود که برای داوری و تعقل، باید حداقلی از آزادی سیاسی و تبادل اندیشه وجود داشته باشد، پس در جامعۀ توتالیتر که این حداقلها موجود نیست نباید انتظار داشت افراد دست به داوری و تعقل بزنند. اما میبینیم که در شدیدترین شرایط سرکوب و ارعاب، باز هم کسانی هستند که مقاومت میکنند.
آرنت معتقد بود که برای داوری و تعقل، باید حداقلی از آزادی سیاسی و تبادل اندیشه وجود داشته باشد، پس در جامعۀ توتالیتر که این حداقلها موجود نیست نباید انتظار داشت افراد دست به داوری و تعقل بزنند. اما میبینیم که در شدیدترین شرایط سرکوب و ارعاب، باز هم کسانی هستند که مقاومت میکنند.
انقلاب قسمت اول
محمدرضا عشوری
اپیزود شصت و دوم: انقلاب قسمت اول
آرنت معتقد بود که برای داوری و تعقل، باید حداقلی از آزادی سیاسی و تبادل اندیشه وجود داشته باشد، پس در جامعۀ توتالیتر که این حداقلها موجود نیست نباید انتظار داشت افراد دست به داوری و تعقل بزنند. اما میبینیم که در شدیدترین شرایط سرکوب و ارعاب، باز هم کسانی هستند که مقاومت میکنند.
@epitomebooks
آرنت معتقد بود که برای داوری و تعقل، باید حداقلی از آزادی سیاسی و تبادل اندیشه وجود داشته باشد، پس در جامعۀ توتالیتر که این حداقلها موجود نیست نباید انتظار داشت افراد دست به داوری و تعقل بزنند. اما میبینیم که در شدیدترین شرایط سرکوب و ارعاب، باز هم کسانی هستند که مقاومت میکنند.
@epitomebooks
اپیزود شصت و سوم: انقلاب قسمت دوم
در کشاکشی که امروز در جهان تفرقه افکنده است و پای این همه منافع را به میان آورده است احتمالاً کسانی برنده خواهند شد که دربارۀ انقلاب فهمی کسب کنند. به عکس، آنانکه ایمانشان در گرو قدرت سیاسی و سیاستبازی به معنای قدیمی باشد و هنوز به جنگ به عنوان واپسین چاره در سیاست خارجی اعتقاد بورزند، به ظن قوی در آیندهای نه چندان دور پی خواهند برد که در حرفهای بیفایده و متروک استاد شدهاند. (ص 18)
در کشاکشی که امروز در جهان تفرقه افکنده است و پای این همه منافع را به میان آورده است احتمالاً کسانی برنده خواهند شد که دربارۀ انقلاب فهمی کسب کنند. به عکس، آنانکه ایمانشان در گرو قدرت سیاسی و سیاستبازی به معنای قدیمی باشد و هنوز به جنگ به عنوان واپسین چاره در سیاست خارجی اعتقاد بورزند، به ظن قوی در آیندهای نه چندان دور پی خواهند برد که در حرفهای بیفایده و متروک استاد شدهاند. (ص 18)
انقلاب قسمت دوم
محمدرضا عشوری
اپیزود شصت و سوم: انقلاب قسمت دوم
در کشاکشی که امروز در جهان تفرقه افکنده است و پای این همه منافع را به میان آورده است احتمالاً کسانی برنده خواهند شد که دربارۀ انقلاب فهمی کسب کنند. به عکس، آنانکه ایمانشان در گرو قدرت سیاسی و سیاستبازی به معنای قدیمی باشد و هنوز به جنگ به عنوان واپسین چاره در سیاست خارجی اعتقاد بورزند، به ظن قوی در آیندهای نه چندان دور پی خواهند برد که در حرفهای بیفایده و متروک استاد شدهاند. (ص 18)
@epitomebooks
در کشاکشی که امروز در جهان تفرقه افکنده است و پای این همه منافع را به میان آورده است احتمالاً کسانی برنده خواهند شد که دربارۀ انقلاب فهمی کسب کنند. به عکس، آنانکه ایمانشان در گرو قدرت سیاسی و سیاستبازی به معنای قدیمی باشد و هنوز به جنگ به عنوان واپسین چاره در سیاست خارجی اعتقاد بورزند، به ظن قوی در آیندهای نه چندان دور پی خواهند برد که در حرفهای بیفایده و متروک استاد شدهاند. (ص 18)
@epitomebooks
اپیزود شصت و چهارم: انقلاب قسمت سوم
احتمالاً این جمله معروف را شنیده باشید که انسانهای تهیدست چیزی برای از دست دادن ندارند، جز زنجیرهایشان. اما این اندیشه تا قبل از انقلاب فرانسه شناخته شده نبود. به زعم آرنت پیروزی انقلاب در آمریکا و شکست آن در فرانسه بخاطر وجود سیهروزی و فقدانی بود که بجز آمریکا در بقیه نقاط دنیا وجود داشت. جفرسون دو سال قبل از انقلاب فرانسه در مورد مردم فرانسه گفته بود: «از بیست میلیون مردم... نوزده میلیونشان از بدبخترین افراد در سراسر ایالات متحد بدبختر و از لحاظ کلیۀ شرایط زندگی انسانی، نفرین شدهترند.» (ص 92-93) جفرسون حتی از اقلیتی که در فقر و بدبختی زندگی نمیکردند هم انتظاری نداشت چون سیهروزی در نظر او فقط فقر نبود بلکه فساد هم بود و جفرسون این اقلیت مرفه غرق در فساد را سیهروز میدانست چون امکانی برای آزاداندیشی ندارند.
احتمالاً این جمله معروف را شنیده باشید که انسانهای تهیدست چیزی برای از دست دادن ندارند، جز زنجیرهایشان. اما این اندیشه تا قبل از انقلاب فرانسه شناخته شده نبود. به زعم آرنت پیروزی انقلاب در آمریکا و شکست آن در فرانسه بخاطر وجود سیهروزی و فقدانی بود که بجز آمریکا در بقیه نقاط دنیا وجود داشت. جفرسون دو سال قبل از انقلاب فرانسه در مورد مردم فرانسه گفته بود: «از بیست میلیون مردم... نوزده میلیونشان از بدبخترین افراد در سراسر ایالات متحد بدبختر و از لحاظ کلیۀ شرایط زندگی انسانی، نفرین شدهترند.» (ص 92-93) جفرسون حتی از اقلیتی که در فقر و بدبختی زندگی نمیکردند هم انتظاری نداشت چون سیهروزی در نظر او فقط فقر نبود بلکه فساد هم بود و جفرسون این اقلیت مرفه غرق در فساد را سیهروز میدانست چون امکانی برای آزاداندیشی ندارند.
انقلاب قسمت سوم
محمدرضا عشوری
اپیزود شصت و چهارم: انقلاب قسمت سوم
احتمالاً این جمله معروف را شنیده باشید که انسانهای تهیدست چیزی برای از دست دادن ندارند، جز زنجیرهایشان. اما این اندیشه تا قبل از انقلاب فرانسه شناخته شده نبود. به زعم آرنت پیروزی انقلاب در آمریکا و شکست آن در فرانسه بخاطر وجود سیهروزی و فقدانی بود که بجز آمریکا در بقیه نقاط دنیا وجود داشت. جفرسون دو سال قبل از انقلاب فرانسه در مورد مردم فرانسه گفته بود: «از بیست میلیون مردم... نوزده میلیونشان از بدبخترین افراد در سراسر ایالات متحد بدبختر و از لحاظ کلیۀ شرایط زندگی انسانی، نفرین شدهترند.» (ص 92-93) جفرسون حتی از اقلیتی که در فقر و بدبختی زندگی نمیکردند هم انتظاری نداشت چون سیهروزی در نظر او فقط فقر نبود بلکه فساد هم بود و جفرسون این اقلیت مرفه غرق در فساد را سیهروز میدانست چون امکانی برای آزاداندیشی ندارند.
@epitomebooks
احتمالاً این جمله معروف را شنیده باشید که انسانهای تهیدست چیزی برای از دست دادن ندارند، جز زنجیرهایشان. اما این اندیشه تا قبل از انقلاب فرانسه شناخته شده نبود. به زعم آرنت پیروزی انقلاب در آمریکا و شکست آن در فرانسه بخاطر وجود سیهروزی و فقدانی بود که بجز آمریکا در بقیه نقاط دنیا وجود داشت. جفرسون دو سال قبل از انقلاب فرانسه در مورد مردم فرانسه گفته بود: «از بیست میلیون مردم... نوزده میلیونشان از بدبخترین افراد در سراسر ایالات متحد بدبختر و از لحاظ کلیۀ شرایط زندگی انسانی، نفرین شدهترند.» (ص 92-93) جفرسون حتی از اقلیتی که در فقر و بدبختی زندگی نمیکردند هم انتظاری نداشت چون سیهروزی در نظر او فقط فقر نبود بلکه فساد هم بود و جفرسون این اقلیت مرفه غرق در فساد را سیهروز میدانست چون امکانی برای آزاداندیشی ندارند.
@epitomebooks
اپیزود شصت و پنجم: انقلاب قسمت چهارم
بعد از پیروزی انقلاب دو مشکل بزرگ ذهن انقلابیون را به خود مشغول کرده بود باید قوانین جدیدی نوشته میشدند، قوانینی که ضمانت میکرد حقوقی که توسط رژیم پیشین نقض شده بودند دیگر نقض نشوند.این قوانین باید به مدت طولانی مورد وثوق و اطمینان مردم باشند یعنی مبنایی داشته باشند که فقط به درد نسل فعلی نخورند بلکه برای نسلهای آینده هم مورد استفاده باشند. مشکل اینجا بود که این قوانین مشروعیت و مرجعیت خود را از کجا باید میگرفتند؟ و از اینجا بود که دو مسئله مشروعیت و مرجعیت قانون ذهن انقلابیون را به خود مشغول کرد.
بعد از پیروزی انقلاب دو مشکل بزرگ ذهن انقلابیون را به خود مشغول کرده بود باید قوانین جدیدی نوشته میشدند، قوانینی که ضمانت میکرد حقوقی که توسط رژیم پیشین نقض شده بودند دیگر نقض نشوند.این قوانین باید به مدت طولانی مورد وثوق و اطمینان مردم باشند یعنی مبنایی داشته باشند که فقط به درد نسل فعلی نخورند بلکه برای نسلهای آینده هم مورد استفاده باشند. مشکل اینجا بود که این قوانین مشروعیت و مرجعیت خود را از کجا باید میگرفتند؟ و از اینجا بود که دو مسئله مشروعیت و مرجعیت قانون ذهن انقلابیون را به خود مشغول کرد.
انقلاب قسمت چهارم
محمدرضا عشوری
اپیزود شصت و پنجم: انقلاب قسمت چهارم
بعد از پیروزی انقلاب دو مشکل بزرگ ذهن انقلابیون را به خود مشغول کرده بود باید قوانین جدیدی نوشته میشدند، قوانینی که ضمانت میکرد حقوقی که توسط رژیم پیشین نقض شده بودند دیگر نقض نشوند.این قوانین باید به مدت طولانی مورد وثوق و اطمینان مردم باشند یعنی مبنایی داشته باشند که فقط به درد نسل فعلی نخورند بلکه برای نسلهای آینده هم مورد استفاده باشند. مشکل اینجا بود که این قوانین مشروعیت و مرجعیت خود را از کجا باید میگرفتند؟ و از اینجا بود که دو مسئله مشروعیت و مرجعیت قانون ذهن انقلابیون را به خود مشغول کرد.
@epitomebooks
بعد از پیروزی انقلاب دو مشکل بزرگ ذهن انقلابیون را به خود مشغول کرده بود باید قوانین جدیدی نوشته میشدند، قوانینی که ضمانت میکرد حقوقی که توسط رژیم پیشین نقض شده بودند دیگر نقض نشوند.این قوانین باید به مدت طولانی مورد وثوق و اطمینان مردم باشند یعنی مبنایی داشته باشند که فقط به درد نسل فعلی نخورند بلکه برای نسلهای آینده هم مورد استفاده باشند. مشکل اینجا بود که این قوانین مشروعیت و مرجعیت خود را از کجا باید میگرفتند؟ و از اینجا بود که دو مسئله مشروعیت و مرجعیت قانون ذهن انقلابیون را به خود مشغول کرد.
@epitomebooks
اپیزود شصت و ششم: انقلاب قسمت پنجم
تجلیل مارکس از کمون پاریس موقتی بود چرا که مارکس متوجه شد که این قالب سیاسی چقدر با دیکتاتوری تک حزبی پرولتاریا در تناقض است، دیکتاتوریای که قدرت را کاملاً در اختیار خود میگرفت و برای اعمال آن از خشونت استفاده میکرد. به همین مناسبت دو سال بعد از آنکه اظهار داشت: کمون پاریس ممکن است همان قالب سیاسی باشد که برای رهایی اقتصادی کارگران کشف شده، نوشت: «کارگران باید فعالیت کنند که قدرت به مؤثرترین وجه در دست دولت متمرکز شود و نباید بگذارند صحبتهای دموکراتمنشانه دربارۀ شوراهای کمونی و خودگردانی، آنها را گمراه کند.»
تجلیل مارکس از کمون پاریس موقتی بود چرا که مارکس متوجه شد که این قالب سیاسی چقدر با دیکتاتوری تک حزبی پرولتاریا در تناقض است، دیکتاتوریای که قدرت را کاملاً در اختیار خود میگرفت و برای اعمال آن از خشونت استفاده میکرد. به همین مناسبت دو سال بعد از آنکه اظهار داشت: کمون پاریس ممکن است همان قالب سیاسی باشد که برای رهایی اقتصادی کارگران کشف شده، نوشت: «کارگران باید فعالیت کنند که قدرت به مؤثرترین وجه در دست دولت متمرکز شود و نباید بگذارند صحبتهای دموکراتمنشانه دربارۀ شوراهای کمونی و خودگردانی، آنها را گمراه کند.»
انقلاب قسمت پنجم
محمدرضا عشوری
اپیزود شصت و ششم: انقلاب قسمت پنجم
تجلیل مارکس از کمون پاریس موقتی بود چرا که مارکس متوجه شد که این قالب سیاسی چقدر با دیکتاتوری تک حزبی پرولتاریا در تناقض است، دیکتاتوریای که قدرت را کاملاً در اختیار خود میگرفت و برای اعمال آن از خشونت استفاده میکرد. به همین مناسبت دو سال بعد از آنکه اظهار داشت: کمون پاریس ممکن است همان قالب سیاسی باشد که برای رهایی اقتصادی کارگران کشف شده، نوشت: «کارگران باید فعالیت کنند که قدرت به مؤثرترین وجه در دست دولت متمرکز شود و نباید بگذارند صحبتهای دموکراتمنشانه دربارۀ شوراهای کمونی و خودگردانی، آنها را گمراه کند.»
@epitomebooks
تجلیل مارکس از کمون پاریس موقتی بود چرا که مارکس متوجه شد که این قالب سیاسی چقدر با دیکتاتوری تک حزبی پرولتاریا در تناقض است، دیکتاتوریای که قدرت را کاملاً در اختیار خود میگرفت و برای اعمال آن از خشونت استفاده میکرد. به همین مناسبت دو سال بعد از آنکه اظهار داشت: کمون پاریس ممکن است همان قالب سیاسی باشد که برای رهایی اقتصادی کارگران کشف شده، نوشت: «کارگران باید فعالیت کنند که قدرت به مؤثرترین وجه در دست دولت متمرکز شود و نباید بگذارند صحبتهای دموکراتمنشانه دربارۀ شوراهای کمونی و خودگردانی، آنها را گمراه کند.»
@epitomebooks
پادکست اپیتومیبوکس با انتشار این پنج قسمت رسماً به فعالیت خود خاتمه داد. حدوداً پنج سال از انتشار اولین قسمت پادکست میگذرد، در این پنج سال به بنده لطف داشتید، با پیامهای محبت آمیز و حمایت مالی از اینکار حمایت کردید و در این ماهها که عملا پادکست خروجی نداشت جویای احوال من و پادکست بودید و من سپاسگزار مهربانیهای شما هستم. اینکار هم مثل همه کارهای دیگه همونطور که شروع شد باید پایانی میداشت ولی این پایانی برای جستجوهای من نیست و امیدوارم در قالبی دیگه به راه خودش ادامه بده و امیدوارم در این راه جدید باز هم با چهرههایی آشنا و چهرههایی تازه روبرو بشم و به قول آرنت از نو آغاز کنم و از نو آغاز کنیم چرا که هر انسان آغازی تازه است.
پادکست اپیتومیبوکس با انتشار این پنج قسمت رسماً به فعالیت خود خاتمه داد. حدوداً پنج سال از انتشار اولین قسمت پادکست میگذرد، در این پنج سال به بنده لطف داشتید، با پیامهای محبت آمیز و حمایت مالی از اینکار حمایت کردید و در این ماهها که عملا پادکست خروجی نداشت جویای احوال من و پادکست بودید و من سپاسگزار مهربانیهای شما هستم. اینکار هم مثل همه کارهای دیگه همونطور که شروع شد باید پایانی میداشت ولی این پایانی برای جستجوهای من نیست و امیدوارم در قالبی دیگه به راه خودش ادامه بده و امیدوارم در این راه جدید باز هم با چهرههایی آشنا و چهرههایی تازه روبرو بشم و به قول آرنت از نو آغاز کنم و از نو آغاز کنیم چرا که هر انسان آغازی تازه است.
📝معرفی و بررسی کتاب میخائیل باکونین، شورشی سودایی.
هانا آرنت در کتاب انقلاب مینویسد: «انقلابگران حرفهای در همۀ انقلابهای عصر مدرن نقشی مهم و بزرگ ایفا کردهاند ولی در هموار ساختن راه انقلاب تأثیری نداشتهاند. از هم پاشیدگی روز افزون دولت و جامعه را مینگریستند و تحلیل میکردند اما برای تسریع و هدایت آن نه چندان کاری انجام میدادند و نه در موضعی بودند که کاری از دستشان ساخته باشد.» این توصیف هانا آرنت نه تنها به طور کلی دربارۀ همۀ انقلابیون حرفهای صادق است بلکه بالاخص در مورد میخاییل باکونین صدق میکند. مردی که تمام زندگی خود را وقف انقلاب کرده بود. وقتی میگوییم تمام زندگی واقعا منظورم تمام زندگی است، باکونین در طول حیاتش نه حرفهای برگزید و نه حتی درآمدی ثابت داشت، همیشه مرهون کمکها و قرضهای دوستان و خانواده بود و چون از نسل اشراف روسیه بود پول درآوردن از راه نوشتن را برای خود عار میدانست. من هیچ کس را ندیدم که به اندازۀ باکونین خود را وقف انقلاب کرده باشد اما همین فرد با همۀ فعالیتهایش با همۀ انجمن ساختنها، توطئهگریها و بودن در بطن حوادث همیشه یک گام عقبتر از موج انقلاب حرکت میکرد. باکونین برخلاف بسیاری از همدورهایهایش مثل مارکس و انگلس اهل نظریهپردازی نبود، اهل عمل بود و کل اروپا را برای یافتن فضای انقلابی که بتواند در آن نفس بکشد و زنده باشد گز کرده بود. اما همیشه وقتی به انقلاب میرسید که از قبل شروع شده بود. هیچوقت نتوانست انقلابی را آغاز کند و هیچوقت نتوانست در هموار ساختن راه انقلاب کاری کند. با اینکه در آثاری که از او به جا مانده رگههایی از پیشگویی دیده میشود اما هیچوقت نتوانست روند اتفاقات روز دنیا را پیشبینی کند. هیچوقت نتوانست از قبل در جایی حضور داشته باشد که انقلاب بعد از حضور او شروع شود. ثمرۀ قریب به پنجاه سال مبارزۀ باکونین برای تحقق جامعهای آزاد و برابر این شد که در اواخر عمر بنویسد: «من در اوج یأس و نومیدی این حقیقت را کشف کردهام و روزی هم نیست که آن را کشف نکنم که در تودۀ مردم، نظریه یا امید یا شور انقلابی جایی ندارد. در نبود این عوامل، میتوانیم هر قدر بخواهیم کار کنیم اما نتیجهای نخواهیم گرفت.» و درست میگفت. باکونین حدوداً نیم قرن زودتر دنیا آمده بود. عصر انقلابها که بعد از جنگ جهانی اول شروع شد هنوز از راه نرسیده بود. آرزوی باکونین که برچیده شدن امپراتوری اتریش-مجارستان بود تازه بعد از جنگ جهانی اول محقق شد و اگر باکونین در آن دوران میزیست احتمالاً سرنوشتی بسیار متفاوت مییافت و شاید به جای مارکس او بود که امروز به عنوان تأثیرگذارترین فرد در انقلابها شناخته میشد. باکونین برخلاف مارکس اهل ایدهپردازی نبود و در نتیجه ایدههای او همچون رقیبش مارکس منسجم نبوده و به دست ما نرسیده است.
شناخت باکونین، شناخت انسانهایی است که به قول مترجم کتاب، آرمانگرایانیاند که دچار دوپارگی شخصیتیاند، سرشان در عالم سوداست اما پایشان در بند واقعیات زندگی. کتاب میخاییل باکونین نوشته ادوارد هلت کار با ترجمۀ بسیار خوب دوست عزیزم محمود حبیبی، شناخت بسیار خوبی از این شخصیت تاریخی که از بانفوذترین چهرههای آنارشیسم است ارائه میدهد. ادوارد هلت کار که بیشتر با آثاری چون داستایفسکی، جدال شک و ایمان شناخته شده در این کتاب که به گفتۀ خودش بهترین کتاب زندگینامهای اوست با جزییات بسیار و به شکلی رمانگونه قصۀ زندگی باکونین را تعریف میکند کتابی که علیرغم حجم زیاد آن برای خوانندۀ بیحوصله امروزی همچنان جذابیتهای خود را دارد.
✅نقاط قوت✅
📍ترجمۀ خیلی خوب و روان
📍ارائه اطلاعات جانبی از دوران باکونین
📍روایتی غیرجانبدارانه
📍داشتن نسخه الکترونیک
📍داشتن نشانگر صفحه
📍سبک بودن کتاب از لحاظ وزنی در عین قطور بودن که حس روشنفکری میده 😄
❗نقاط ضعف❗
📍تعداد صفحات کتاب (اگر ضعف محسوب شود)
📍به تفکرات باکونین به طور جدی پرداخته نشده است.
📍نویسنده بعضی جاها به جزییاتی تکراری پرداخته که بسیار خسته کننده است.
🏆امتیاز من به کتاب 4 از 5 ستاره
📗اطلاعات فیزیکی کتاب
نام کتاب: میخائیل باکونین شورشی سودایی
نویسنده: ادوارد هلت کار
مترجم: محمود حبیبی
تعداد صفحات: 632
ناشر: نو
©@epitomebooks
#روسیه #آنارشیسم #قرن_نوزدهم #انقلاب #زندگینامه #سیاست #انقلاب #ناداستان
هانا آرنت در کتاب انقلاب مینویسد: «انقلابگران حرفهای در همۀ انقلابهای عصر مدرن نقشی مهم و بزرگ ایفا کردهاند ولی در هموار ساختن راه انقلاب تأثیری نداشتهاند. از هم پاشیدگی روز افزون دولت و جامعه را مینگریستند و تحلیل میکردند اما برای تسریع و هدایت آن نه چندان کاری انجام میدادند و نه در موضعی بودند که کاری از دستشان ساخته باشد.» این توصیف هانا آرنت نه تنها به طور کلی دربارۀ همۀ انقلابیون حرفهای صادق است بلکه بالاخص در مورد میخاییل باکونین صدق میکند. مردی که تمام زندگی خود را وقف انقلاب کرده بود. وقتی میگوییم تمام زندگی واقعا منظورم تمام زندگی است، باکونین در طول حیاتش نه حرفهای برگزید و نه حتی درآمدی ثابت داشت، همیشه مرهون کمکها و قرضهای دوستان و خانواده بود و چون از نسل اشراف روسیه بود پول درآوردن از راه نوشتن را برای خود عار میدانست. من هیچ کس را ندیدم که به اندازۀ باکونین خود را وقف انقلاب کرده باشد اما همین فرد با همۀ فعالیتهایش با همۀ انجمن ساختنها، توطئهگریها و بودن در بطن حوادث همیشه یک گام عقبتر از موج انقلاب حرکت میکرد. باکونین برخلاف بسیاری از همدورهایهایش مثل مارکس و انگلس اهل نظریهپردازی نبود، اهل عمل بود و کل اروپا را برای یافتن فضای انقلابی که بتواند در آن نفس بکشد و زنده باشد گز کرده بود. اما همیشه وقتی به انقلاب میرسید که از قبل شروع شده بود. هیچوقت نتوانست انقلابی را آغاز کند و هیچوقت نتوانست در هموار ساختن راه انقلاب کاری کند. با اینکه در آثاری که از او به جا مانده رگههایی از پیشگویی دیده میشود اما هیچوقت نتوانست روند اتفاقات روز دنیا را پیشبینی کند. هیچوقت نتوانست از قبل در جایی حضور داشته باشد که انقلاب بعد از حضور او شروع شود. ثمرۀ قریب به پنجاه سال مبارزۀ باکونین برای تحقق جامعهای آزاد و برابر این شد که در اواخر عمر بنویسد: «من در اوج یأس و نومیدی این حقیقت را کشف کردهام و روزی هم نیست که آن را کشف نکنم که در تودۀ مردم، نظریه یا امید یا شور انقلابی جایی ندارد. در نبود این عوامل، میتوانیم هر قدر بخواهیم کار کنیم اما نتیجهای نخواهیم گرفت.» و درست میگفت. باکونین حدوداً نیم قرن زودتر دنیا آمده بود. عصر انقلابها که بعد از جنگ جهانی اول شروع شد هنوز از راه نرسیده بود. آرزوی باکونین که برچیده شدن امپراتوری اتریش-مجارستان بود تازه بعد از جنگ جهانی اول محقق شد و اگر باکونین در آن دوران میزیست احتمالاً سرنوشتی بسیار متفاوت مییافت و شاید به جای مارکس او بود که امروز به عنوان تأثیرگذارترین فرد در انقلابها شناخته میشد. باکونین برخلاف مارکس اهل ایدهپردازی نبود و در نتیجه ایدههای او همچون رقیبش مارکس منسجم نبوده و به دست ما نرسیده است.
شناخت باکونین، شناخت انسانهایی است که به قول مترجم کتاب، آرمانگرایانیاند که دچار دوپارگی شخصیتیاند، سرشان در عالم سوداست اما پایشان در بند واقعیات زندگی. کتاب میخاییل باکونین نوشته ادوارد هلت کار با ترجمۀ بسیار خوب دوست عزیزم محمود حبیبی، شناخت بسیار خوبی از این شخصیت تاریخی که از بانفوذترین چهرههای آنارشیسم است ارائه میدهد. ادوارد هلت کار که بیشتر با آثاری چون داستایفسکی، جدال شک و ایمان شناخته شده در این کتاب که به گفتۀ خودش بهترین کتاب زندگینامهای اوست با جزییات بسیار و به شکلی رمانگونه قصۀ زندگی باکونین را تعریف میکند کتابی که علیرغم حجم زیاد آن برای خوانندۀ بیحوصله امروزی همچنان جذابیتهای خود را دارد.
✅نقاط قوت✅
📍ترجمۀ خیلی خوب و روان
📍ارائه اطلاعات جانبی از دوران باکونین
📍روایتی غیرجانبدارانه
📍داشتن نسخه الکترونیک
📍داشتن نشانگر صفحه
📍سبک بودن کتاب از لحاظ وزنی در عین قطور بودن که حس روشنفکری میده 😄
❗نقاط ضعف❗
📍تعداد صفحات کتاب (اگر ضعف محسوب شود)
📍به تفکرات باکونین به طور جدی پرداخته نشده است.
📍نویسنده بعضی جاها به جزییاتی تکراری پرداخته که بسیار خسته کننده است.
🏆امتیاز من به کتاب 4 از 5 ستاره
📗اطلاعات فیزیکی کتاب
نام کتاب: میخائیل باکونین شورشی سودایی
نویسنده: ادوارد هلت کار
مترجم: محمود حبیبی
تعداد صفحات: 632
ناشر: نو
©@epitomebooks
#روسیه #آنارشیسم #قرن_نوزدهم #انقلاب #زندگینامه #سیاست #انقلاب #ناداستان
از پنج ستاره به کتاب «میخائیل باکونین، شورشی سودایی» چند ستاره میدید؟
Anonymous Poll
12%
یک
6%
دو
19%
سه
31%
چهار
32%
پنج