اپیزود شصت و ششم: انقلاب قسمت پنجم
تجلیل مارکس از کمون پاریس موقتی بود چرا که مارکس متوجه شد که این قالب سیاسی چقدر با دیکتاتوری تک حزبی پرولتاریا در تناقض است، دیکتاتوریای که قدرت را کاملاً در اختیار خود میگرفت و برای اعمال آن از خشونت استفاده میکرد. به همین مناسبت دو سال بعد از آنکه اظهار داشت: کمون پاریس ممکن است همان قالب سیاسی باشد که برای رهایی اقتصادی کارگران کشف شده، نوشت: «کارگران باید فعالیت کنند که قدرت به مؤثرترین وجه در دست دولت متمرکز شود و نباید بگذارند صحبتهای دموکراتمنشانه دربارۀ شوراهای کمونی و خودگردانی، آنها را گمراه کند.»
تجلیل مارکس از کمون پاریس موقتی بود چرا که مارکس متوجه شد که این قالب سیاسی چقدر با دیکتاتوری تک حزبی پرولتاریا در تناقض است، دیکتاتوریای که قدرت را کاملاً در اختیار خود میگرفت و برای اعمال آن از خشونت استفاده میکرد. به همین مناسبت دو سال بعد از آنکه اظهار داشت: کمون پاریس ممکن است همان قالب سیاسی باشد که برای رهایی اقتصادی کارگران کشف شده، نوشت: «کارگران باید فعالیت کنند که قدرت به مؤثرترین وجه در دست دولت متمرکز شود و نباید بگذارند صحبتهای دموکراتمنشانه دربارۀ شوراهای کمونی و خودگردانی، آنها را گمراه کند.»
انقلاب قسمت پنجم
محمدرضا عشوری
اپیزود شصت و ششم: انقلاب قسمت پنجم
تجلیل مارکس از کمون پاریس موقتی بود چرا که مارکس متوجه شد که این قالب سیاسی چقدر با دیکتاتوری تک حزبی پرولتاریا در تناقض است، دیکتاتوریای که قدرت را کاملاً در اختیار خود میگرفت و برای اعمال آن از خشونت استفاده میکرد. به همین مناسبت دو سال بعد از آنکه اظهار داشت: کمون پاریس ممکن است همان قالب سیاسی باشد که برای رهایی اقتصادی کارگران کشف شده، نوشت: «کارگران باید فعالیت کنند که قدرت به مؤثرترین وجه در دست دولت متمرکز شود و نباید بگذارند صحبتهای دموکراتمنشانه دربارۀ شوراهای کمونی و خودگردانی، آنها را گمراه کند.»
@epitomebooks
تجلیل مارکس از کمون پاریس موقتی بود چرا که مارکس متوجه شد که این قالب سیاسی چقدر با دیکتاتوری تک حزبی پرولتاریا در تناقض است، دیکتاتوریای که قدرت را کاملاً در اختیار خود میگرفت و برای اعمال آن از خشونت استفاده میکرد. به همین مناسبت دو سال بعد از آنکه اظهار داشت: کمون پاریس ممکن است همان قالب سیاسی باشد که برای رهایی اقتصادی کارگران کشف شده، نوشت: «کارگران باید فعالیت کنند که قدرت به مؤثرترین وجه در دست دولت متمرکز شود و نباید بگذارند صحبتهای دموکراتمنشانه دربارۀ شوراهای کمونی و خودگردانی، آنها را گمراه کند.»
@epitomebooks
پادکست اپیتومیبوکس با انتشار این پنج قسمت رسماً به فعالیت خود خاتمه داد. حدوداً پنج سال از انتشار اولین قسمت پادکست میگذرد، در این پنج سال به بنده لطف داشتید، با پیامهای محبت آمیز و حمایت مالی از اینکار حمایت کردید و در این ماهها که عملا پادکست خروجی نداشت جویای احوال من و پادکست بودید و من سپاسگزار مهربانیهای شما هستم. اینکار هم مثل همه کارهای دیگه همونطور که شروع شد باید پایانی میداشت ولی این پایانی برای جستجوهای من نیست و امیدوارم در قالبی دیگه به راه خودش ادامه بده و امیدوارم در این راه جدید باز هم با چهرههایی آشنا و چهرههایی تازه روبرو بشم و به قول آرنت از نو آغاز کنم و از نو آغاز کنیم چرا که هر انسان آغازی تازه است.
پادکست اپیتومیبوکس با انتشار این پنج قسمت رسماً به فعالیت خود خاتمه داد. حدوداً پنج سال از انتشار اولین قسمت پادکست میگذرد، در این پنج سال به بنده لطف داشتید، با پیامهای محبت آمیز و حمایت مالی از اینکار حمایت کردید و در این ماهها که عملا پادکست خروجی نداشت جویای احوال من و پادکست بودید و من سپاسگزار مهربانیهای شما هستم. اینکار هم مثل همه کارهای دیگه همونطور که شروع شد باید پایانی میداشت ولی این پایانی برای جستجوهای من نیست و امیدوارم در قالبی دیگه به راه خودش ادامه بده و امیدوارم در این راه جدید باز هم با چهرههایی آشنا و چهرههایی تازه روبرو بشم و به قول آرنت از نو آغاز کنم و از نو آغاز کنیم چرا که هر انسان آغازی تازه است.
📝معرفی و بررسی کتاب میخائیل باکونین، شورشی سودایی.
هانا آرنت در کتاب انقلاب مینویسد: «انقلابگران حرفهای در همۀ انقلابهای عصر مدرن نقشی مهم و بزرگ ایفا کردهاند ولی در هموار ساختن راه انقلاب تأثیری نداشتهاند. از هم پاشیدگی روز افزون دولت و جامعه را مینگریستند و تحلیل میکردند اما برای تسریع و هدایت آن نه چندان کاری انجام میدادند و نه در موضعی بودند که کاری از دستشان ساخته باشد.» این توصیف هانا آرنت نه تنها به طور کلی دربارۀ همۀ انقلابیون حرفهای صادق است بلکه بالاخص در مورد میخاییل باکونین صدق میکند. مردی که تمام زندگی خود را وقف انقلاب کرده بود. وقتی میگوییم تمام زندگی واقعا منظورم تمام زندگی است، باکونین در طول حیاتش نه حرفهای برگزید و نه حتی درآمدی ثابت داشت، همیشه مرهون کمکها و قرضهای دوستان و خانواده بود و چون از نسل اشراف روسیه بود پول درآوردن از راه نوشتن را برای خود عار میدانست. من هیچ کس را ندیدم که به اندازۀ باکونین خود را وقف انقلاب کرده باشد اما همین فرد با همۀ فعالیتهایش با همۀ انجمن ساختنها، توطئهگریها و بودن در بطن حوادث همیشه یک گام عقبتر از موج انقلاب حرکت میکرد. باکونین برخلاف بسیاری از همدورهایهایش مثل مارکس و انگلس اهل نظریهپردازی نبود، اهل عمل بود و کل اروپا را برای یافتن فضای انقلابی که بتواند در آن نفس بکشد و زنده باشد گز کرده بود. اما همیشه وقتی به انقلاب میرسید که از قبل شروع شده بود. هیچوقت نتوانست انقلابی را آغاز کند و هیچوقت نتوانست در هموار ساختن راه انقلاب کاری کند. با اینکه در آثاری که از او به جا مانده رگههایی از پیشگویی دیده میشود اما هیچوقت نتوانست روند اتفاقات روز دنیا را پیشبینی کند. هیچوقت نتوانست از قبل در جایی حضور داشته باشد که انقلاب بعد از حضور او شروع شود. ثمرۀ قریب به پنجاه سال مبارزۀ باکونین برای تحقق جامعهای آزاد و برابر این شد که در اواخر عمر بنویسد: «من در اوج یأس و نومیدی این حقیقت را کشف کردهام و روزی هم نیست که آن را کشف نکنم که در تودۀ مردم، نظریه یا امید یا شور انقلابی جایی ندارد. در نبود این عوامل، میتوانیم هر قدر بخواهیم کار کنیم اما نتیجهای نخواهیم گرفت.» و درست میگفت. باکونین حدوداً نیم قرن زودتر دنیا آمده بود. عصر انقلابها که بعد از جنگ جهانی اول شروع شد هنوز از راه نرسیده بود. آرزوی باکونین که برچیده شدن امپراتوری اتریش-مجارستان بود تازه بعد از جنگ جهانی اول محقق شد و اگر باکونین در آن دوران میزیست احتمالاً سرنوشتی بسیار متفاوت مییافت و شاید به جای مارکس او بود که امروز به عنوان تأثیرگذارترین فرد در انقلابها شناخته میشد. باکونین برخلاف مارکس اهل ایدهپردازی نبود و در نتیجه ایدههای او همچون رقیبش مارکس منسجم نبوده و به دست ما نرسیده است.
شناخت باکونین، شناخت انسانهایی است که به قول مترجم کتاب، آرمانگرایانیاند که دچار دوپارگی شخصیتیاند، سرشان در عالم سوداست اما پایشان در بند واقعیات زندگی. کتاب میخاییل باکونین نوشته ادوارد هلت کار با ترجمۀ بسیار خوب دوست عزیزم محمود حبیبی، شناخت بسیار خوبی از این شخصیت تاریخی که از بانفوذترین چهرههای آنارشیسم است ارائه میدهد. ادوارد هلت کار که بیشتر با آثاری چون داستایفسکی، جدال شک و ایمان شناخته شده در این کتاب که به گفتۀ خودش بهترین کتاب زندگینامهای اوست با جزییات بسیار و به شکلی رمانگونه قصۀ زندگی باکونین را تعریف میکند کتابی که علیرغم حجم زیاد آن برای خوانندۀ بیحوصله امروزی همچنان جذابیتهای خود را دارد.
✅نقاط قوت✅
📍ترجمۀ خیلی خوب و روان
📍ارائه اطلاعات جانبی از دوران باکونین
📍روایتی غیرجانبدارانه
📍داشتن نسخه الکترونیک
📍داشتن نشانگر صفحه
📍سبک بودن کتاب از لحاظ وزنی در عین قطور بودن که حس روشنفکری میده 😄
❗نقاط ضعف❗
📍تعداد صفحات کتاب (اگر ضعف محسوب شود)
📍به تفکرات باکونین به طور جدی پرداخته نشده است.
📍نویسنده بعضی جاها به جزییاتی تکراری پرداخته که بسیار خسته کننده است.
🏆امتیاز من به کتاب 4 از 5 ستاره
📗اطلاعات فیزیکی کتاب
نام کتاب: میخائیل باکونین شورشی سودایی
نویسنده: ادوارد هلت کار
مترجم: محمود حبیبی
تعداد صفحات: 632
ناشر: نو
©@epitomebooks
#روسیه #آنارشیسم #قرن_نوزدهم #انقلاب #زندگینامه #سیاست #انقلاب #ناداستان
هانا آرنت در کتاب انقلاب مینویسد: «انقلابگران حرفهای در همۀ انقلابهای عصر مدرن نقشی مهم و بزرگ ایفا کردهاند ولی در هموار ساختن راه انقلاب تأثیری نداشتهاند. از هم پاشیدگی روز افزون دولت و جامعه را مینگریستند و تحلیل میکردند اما برای تسریع و هدایت آن نه چندان کاری انجام میدادند و نه در موضعی بودند که کاری از دستشان ساخته باشد.» این توصیف هانا آرنت نه تنها به طور کلی دربارۀ همۀ انقلابیون حرفهای صادق است بلکه بالاخص در مورد میخاییل باکونین صدق میکند. مردی که تمام زندگی خود را وقف انقلاب کرده بود. وقتی میگوییم تمام زندگی واقعا منظورم تمام زندگی است، باکونین در طول حیاتش نه حرفهای برگزید و نه حتی درآمدی ثابت داشت، همیشه مرهون کمکها و قرضهای دوستان و خانواده بود و چون از نسل اشراف روسیه بود پول درآوردن از راه نوشتن را برای خود عار میدانست. من هیچ کس را ندیدم که به اندازۀ باکونین خود را وقف انقلاب کرده باشد اما همین فرد با همۀ فعالیتهایش با همۀ انجمن ساختنها، توطئهگریها و بودن در بطن حوادث همیشه یک گام عقبتر از موج انقلاب حرکت میکرد. باکونین برخلاف بسیاری از همدورهایهایش مثل مارکس و انگلس اهل نظریهپردازی نبود، اهل عمل بود و کل اروپا را برای یافتن فضای انقلابی که بتواند در آن نفس بکشد و زنده باشد گز کرده بود. اما همیشه وقتی به انقلاب میرسید که از قبل شروع شده بود. هیچوقت نتوانست انقلابی را آغاز کند و هیچوقت نتوانست در هموار ساختن راه انقلاب کاری کند. با اینکه در آثاری که از او به جا مانده رگههایی از پیشگویی دیده میشود اما هیچوقت نتوانست روند اتفاقات روز دنیا را پیشبینی کند. هیچوقت نتوانست از قبل در جایی حضور داشته باشد که انقلاب بعد از حضور او شروع شود. ثمرۀ قریب به پنجاه سال مبارزۀ باکونین برای تحقق جامعهای آزاد و برابر این شد که در اواخر عمر بنویسد: «من در اوج یأس و نومیدی این حقیقت را کشف کردهام و روزی هم نیست که آن را کشف نکنم که در تودۀ مردم، نظریه یا امید یا شور انقلابی جایی ندارد. در نبود این عوامل، میتوانیم هر قدر بخواهیم کار کنیم اما نتیجهای نخواهیم گرفت.» و درست میگفت. باکونین حدوداً نیم قرن زودتر دنیا آمده بود. عصر انقلابها که بعد از جنگ جهانی اول شروع شد هنوز از راه نرسیده بود. آرزوی باکونین که برچیده شدن امپراتوری اتریش-مجارستان بود تازه بعد از جنگ جهانی اول محقق شد و اگر باکونین در آن دوران میزیست احتمالاً سرنوشتی بسیار متفاوت مییافت و شاید به جای مارکس او بود که امروز به عنوان تأثیرگذارترین فرد در انقلابها شناخته میشد. باکونین برخلاف مارکس اهل ایدهپردازی نبود و در نتیجه ایدههای او همچون رقیبش مارکس منسجم نبوده و به دست ما نرسیده است.
شناخت باکونین، شناخت انسانهایی است که به قول مترجم کتاب، آرمانگرایانیاند که دچار دوپارگی شخصیتیاند، سرشان در عالم سوداست اما پایشان در بند واقعیات زندگی. کتاب میخاییل باکونین نوشته ادوارد هلت کار با ترجمۀ بسیار خوب دوست عزیزم محمود حبیبی، شناخت بسیار خوبی از این شخصیت تاریخی که از بانفوذترین چهرههای آنارشیسم است ارائه میدهد. ادوارد هلت کار که بیشتر با آثاری چون داستایفسکی، جدال شک و ایمان شناخته شده در این کتاب که به گفتۀ خودش بهترین کتاب زندگینامهای اوست با جزییات بسیار و به شکلی رمانگونه قصۀ زندگی باکونین را تعریف میکند کتابی که علیرغم حجم زیاد آن برای خوانندۀ بیحوصله امروزی همچنان جذابیتهای خود را دارد.
✅نقاط قوت✅
📍ترجمۀ خیلی خوب و روان
📍ارائه اطلاعات جانبی از دوران باکونین
📍روایتی غیرجانبدارانه
📍داشتن نسخه الکترونیک
📍داشتن نشانگر صفحه
📍سبک بودن کتاب از لحاظ وزنی در عین قطور بودن که حس روشنفکری میده 😄
❗نقاط ضعف❗
📍تعداد صفحات کتاب (اگر ضعف محسوب شود)
📍به تفکرات باکونین به طور جدی پرداخته نشده است.
📍نویسنده بعضی جاها به جزییاتی تکراری پرداخته که بسیار خسته کننده است.
🏆امتیاز من به کتاب 4 از 5 ستاره
📗اطلاعات فیزیکی کتاب
نام کتاب: میخائیل باکونین شورشی سودایی
نویسنده: ادوارد هلت کار
مترجم: محمود حبیبی
تعداد صفحات: 632
ناشر: نو
©@epitomebooks
#روسیه #آنارشیسم #قرن_نوزدهم #انقلاب #زندگینامه #سیاست #انقلاب #ناداستان
از پنج ستاره به کتاب «میخائیل باکونین، شورشی سودایی» چند ستاره میدید؟
Anonymous Poll
12%
یک
6%
دو
19%
سه
31%
چهار
32%
پنج
📝معرفی و بررسی کتاب ما چگونه ما نشدیم؟ نقد و بررسی فرضیه افول علم در ایران.
مواجهه ایران با غرب یا به زبان کسانی که آن دوره را زیستهاند مواجهه ایران با فرنگ ابعاد گوناگونی داشت. از ابعاد تکنولوژیکی و نظامی بگیر تا ابعاد فرهنگی و اجتماعی. اما یکی از مهمترین جنبههای این مواجهه در علم رخ داد، علم قدیم در برابر علم مدرن که تنها به حوزه خودش محدود نبود بلکه گسترهای اجتماعی، فرهنگی و بعضاً سیاسی یافت. علم مدرن دو چهره متفاوت داشت از طرفی با خود نفی بخشی از علم قدیم را داشت و از سویی دیگر جهانبینی مختص به خودش را. مواجهه با فرنگ سبب شده بود که جامعه به دو گروه بزرگ افراطی تقسیم شود. عدهای مسحور پیشرفتهای فرنگ مدام به تقلید از فرنگ اصرار میورزیدند و عدهای سرسختانه در برابر تغییر مقاومت میکردند. عدهای هم در میانه بودند اما در اقلیت. از دل مواجهه این دو گروه افراطی، دو جریان سر برآوردند یکی بنیادگرایی اسلامی و دیگری تجددطلبی سکولار. بحث حول این دو جریان بسیار است و در حوصله این مطلب کوتاه نیست. بحث این کتاب حول یکی از این جریانهای افراطی میگردد که برای اثبات عقبماندگی ایران به فرضیه افول علم در ایران پرداخته است. بحث اصلی این فرضیه این است که از یک زمان مشخصی که این زمان بسته به کسی که این فرضیه را به کار میبرد اگر آقاخان کرمانی باشد به زمان حمله اعراب به ایران و اگر صادق زیباکلام باشد به اواخر قرن چهارم و پنجم هجری قمری، علم در ایران دچار افول شد و پیشرفتی نداشت، وگرنه ما به جای فرنگ یا غرب گل سر سبد عالم بودیم و جلوتر از همه. اما نویسنده کتاب با بیانی ساده و ادله و اسناد تاریخی نشان میدهد که نهتنها علم در ایران دچار افول نشد بلکه در بعضی رشتهها پیشرفت هم داشت اما نوع این پیشرفت با نوعی که در اروپای غربی اتفاق افتاد متفاوت بود و اساساً نمیشود گفت که اگر علم در ایران به همان شکل ادامه مییافت آیا به علم فرنگی میرسید یا نه؟ با اینکه این کتاب در حوزه خود موفق عمل میکند اما پاسخ سوالاتی که بسیار مهم هستند و هنوز جواب روشنی برای آنها نداریم را بیجواب میگذارد. سوالاتی مثل چرا مواجهه با فرنگ به شکل عقبماندگی فهم شد، یا اصلا پیشرفت به چه معناست یا ریشههایی که باعث شد علم در فرنگ به مسیری بیفتد که بسیار بعید بود در جوامع آسیایی-اسلامی بیفتد، چه بودند و سوالاتی از این دست. در کل من این کتاب را بسیار مفید یافتم و جای خالی و کمبود چنین تحقیقاتی درباره گذشته خودمان به میزان بسیار زیادی حس میشود و خوشحالم که این کتاب در خلا تحقیقاتی اینچنینی به چاپ دوم رسید. علاوه بر این، این کتاب به ما کمک میکند تا کمی از افراطگرایی فاصله بگیریم و به جای تقبیح یا تقدیس گذشته سعی کنیم راه سومی پیدا کنیم راهی که شاید به زیبایی شعر نوی شاملو یا قطعه تانگو پرسو باشد که تلفیقی است از موسیقی و ساز ایرانی با موسیقی فلامنکوی اسپانیا.
✅نقاط قوت✅
📍داشتن متنی ساده و روان
📍مناسب برای مخاطب عام تاریخ علم
📍حجم کم در کنار سادگی و موجز بودن
📍ارائه منابعی برای مطالعه بیشتر
❗️نقاط ضعف❗️
📍بد نبود مولف به دیگر نظریهپردازان افول خصوصا میرزا آقاخان کرمانی، آخوندف و دیگران نیز در بخش نظریهپردازان افول اشاره میکرد
📍کمحجم بودن کتاب هم مزیت است هم اشکال، به نظر من جا داشت که کتاب به دو برابر حجم فعلی بسط پیدا میکرد.
📍نداشتن نسخه الکترونیک
🏆امتیاز من به کتاب 4.5 از 5 ستاره
📗اطلاعات فیزیکی کتاب
نام کتاب: ما چگونه ما نشدیم؟ نقد و بررسی فرضیه افول علم در ایران
نویسنده: امیرمحمد گمینی
تعداد صفحات: ۸۸
ناشر: کرگدن
©@epitomebooks
#ایران #عقب_ماندگی #تاریخ_علم #علم #مدرنیته #سنت #ناداستان
مواجهه ایران با غرب یا به زبان کسانی که آن دوره را زیستهاند مواجهه ایران با فرنگ ابعاد گوناگونی داشت. از ابعاد تکنولوژیکی و نظامی بگیر تا ابعاد فرهنگی و اجتماعی. اما یکی از مهمترین جنبههای این مواجهه در علم رخ داد، علم قدیم در برابر علم مدرن که تنها به حوزه خودش محدود نبود بلکه گسترهای اجتماعی، فرهنگی و بعضاً سیاسی یافت. علم مدرن دو چهره متفاوت داشت از طرفی با خود نفی بخشی از علم قدیم را داشت و از سویی دیگر جهانبینی مختص به خودش را. مواجهه با فرنگ سبب شده بود که جامعه به دو گروه بزرگ افراطی تقسیم شود. عدهای مسحور پیشرفتهای فرنگ مدام به تقلید از فرنگ اصرار میورزیدند و عدهای سرسختانه در برابر تغییر مقاومت میکردند. عدهای هم در میانه بودند اما در اقلیت. از دل مواجهه این دو گروه افراطی، دو جریان سر برآوردند یکی بنیادگرایی اسلامی و دیگری تجددطلبی سکولار. بحث حول این دو جریان بسیار است و در حوصله این مطلب کوتاه نیست. بحث این کتاب حول یکی از این جریانهای افراطی میگردد که برای اثبات عقبماندگی ایران به فرضیه افول علم در ایران پرداخته است. بحث اصلی این فرضیه این است که از یک زمان مشخصی که این زمان بسته به کسی که این فرضیه را به کار میبرد اگر آقاخان کرمانی باشد به زمان حمله اعراب به ایران و اگر صادق زیباکلام باشد به اواخر قرن چهارم و پنجم هجری قمری، علم در ایران دچار افول شد و پیشرفتی نداشت، وگرنه ما به جای فرنگ یا غرب گل سر سبد عالم بودیم و جلوتر از همه. اما نویسنده کتاب با بیانی ساده و ادله و اسناد تاریخی نشان میدهد که نهتنها علم در ایران دچار افول نشد بلکه در بعضی رشتهها پیشرفت هم داشت اما نوع این پیشرفت با نوعی که در اروپای غربی اتفاق افتاد متفاوت بود و اساساً نمیشود گفت که اگر علم در ایران به همان شکل ادامه مییافت آیا به علم فرنگی میرسید یا نه؟ با اینکه این کتاب در حوزه خود موفق عمل میکند اما پاسخ سوالاتی که بسیار مهم هستند و هنوز جواب روشنی برای آنها نداریم را بیجواب میگذارد. سوالاتی مثل چرا مواجهه با فرنگ به شکل عقبماندگی فهم شد، یا اصلا پیشرفت به چه معناست یا ریشههایی که باعث شد علم در فرنگ به مسیری بیفتد که بسیار بعید بود در جوامع آسیایی-اسلامی بیفتد، چه بودند و سوالاتی از این دست. در کل من این کتاب را بسیار مفید یافتم و جای خالی و کمبود چنین تحقیقاتی درباره گذشته خودمان به میزان بسیار زیادی حس میشود و خوشحالم که این کتاب در خلا تحقیقاتی اینچنینی به چاپ دوم رسید. علاوه بر این، این کتاب به ما کمک میکند تا کمی از افراطگرایی فاصله بگیریم و به جای تقبیح یا تقدیس گذشته سعی کنیم راه سومی پیدا کنیم راهی که شاید به زیبایی شعر نوی شاملو یا قطعه تانگو پرسو باشد که تلفیقی است از موسیقی و ساز ایرانی با موسیقی فلامنکوی اسپانیا.
✅نقاط قوت✅
📍داشتن متنی ساده و روان
📍مناسب برای مخاطب عام تاریخ علم
📍حجم کم در کنار سادگی و موجز بودن
📍ارائه منابعی برای مطالعه بیشتر
❗️نقاط ضعف❗️
📍بد نبود مولف به دیگر نظریهپردازان افول خصوصا میرزا آقاخان کرمانی، آخوندف و دیگران نیز در بخش نظریهپردازان افول اشاره میکرد
📍کمحجم بودن کتاب هم مزیت است هم اشکال، به نظر من جا داشت که کتاب به دو برابر حجم فعلی بسط پیدا میکرد.
📍نداشتن نسخه الکترونیک
🏆امتیاز من به کتاب 4.5 از 5 ستاره
📗اطلاعات فیزیکی کتاب
نام کتاب: ما چگونه ما نشدیم؟ نقد و بررسی فرضیه افول علم در ایران
نویسنده: امیرمحمد گمینی
تعداد صفحات: ۸۸
ناشر: کرگدن
©@epitomebooks
#ایران #عقب_ماندگی #تاریخ_علم #علم #مدرنیته #سنت #ناداستان
tango perso
Shahab Tolouie
اینم آهنگ تانگو پرسو که در متن بهش اشاره کردم.
معرفی و بررسی کتاب چون بوی تلخ خوش کندر
آشنایی من با فرهاد (نه با موسیقی فرهاد) به نوجوانی برمیگشت، زمانی که آلبوم برف منتشر شد که البته ما در آن زمان آلبوم نمیگفتیم میگفتیم نوار یا اگر خیلی میخواستیم باکلاس بگیم، میگفتیم کاست. آن زمان خیلی معمول بود که نوارها را به صورت کپی بخریم، نمیدانم به چه دلیلی یا عرضه مشکل داشت یا نوار به صورت اورجینال کم تکثیر میشد یا نه نفع فروشندهها در این بود، نوارها به صورت کپی فروخته میشد (البته نه همۀ نوارها، آنها که پرفروش بودند.) برف هم همینطور بود. یعنی اگر آلبوم برف را میخواستی با احتمال بالایی اصل نوار گیرت نمیآمد. القصه ... ادامه در کانال زیر:
©@epitomebooks
#فرهاد #موسیقی #زندگینامه #ایران #ناداستان
آشنایی من با فرهاد (نه با موسیقی فرهاد) به نوجوانی برمیگشت، زمانی که آلبوم برف منتشر شد که البته ما در آن زمان آلبوم نمیگفتیم میگفتیم نوار یا اگر خیلی میخواستیم باکلاس بگیم، میگفتیم کاست. آن زمان خیلی معمول بود که نوارها را به صورت کپی بخریم، نمیدانم به چه دلیلی یا عرضه مشکل داشت یا نوار به صورت اورجینال کم تکثیر میشد یا نه نفع فروشندهها در این بود، نوارها به صورت کپی فروخته میشد (البته نه همۀ نوارها، آنها که پرفروش بودند.) برف هم همینطور بود. یعنی اگر آلبوم برف را میخواستی با احتمال بالایی اصل نوار گیرت نمیآمد. القصه ... ادامه در کانال زیر:
©@epitomebooks
#فرهاد #موسیقی #زندگینامه #ایران #ناداستان
📝معرفی و بررسی کتاب چون بوی تلخ خوش کندر
آشنایی من با فرهاد (نه با موسیقی فرهاد) به نوجوانی برمیگشت، زمانی که آلبوم برف منتشر شد که البته ما در آن زمان آلبوم نمیگفتیم میگفتیم نوار یا اگر خیلی میخواستیم باکلاس بگیم، میگفتیم کاست. آن زمان خیلی معمول بود که نوارها را به صورت کپی بخریم، نمیدانم به چه دلیلی یا عرضه مشکل داشت یا نوار به صورت اورجینال کم تکثیر میشد یا نه نفع فروشندهها در این بود، نوارها به صورت کپی فروخته میشد (البته نه همۀ نوارها، آنها که پرفروش بودند.) برف هم همینطور بود. یعنی اگر آلبوم برف را میخواستی با احتمال بالایی اصل نوار گیرت نمیآمد. القصه من در نوار فروشی بودم و آن دوران بر خلاف امروز نوار فروشیها خیلی شلوغ بود و گاهی که نوار پُر فروشی وارد بازار میشد صف میشد، من جلوی پیشخوان بودم و خانمی شیک پوش پشت سر من با اشاره به نوار فروش گفت دو تا برف. و قبل از اینکه من سفارشم را بدهم برفهاش را گرفت و رفت. فرهاد و برفش از همین جا گوشه ذهنم ماند تا دو سال بعد که خبر فوت فرهاد را از ماهوارۀ یکی از اقوام شنیدم. (ما هیچوقت ماهواره نداشتیم و هنوزم نداریم.) مثل اینکه که چند تن از خوانندگان مثل داریوش رفتند بودند سر مزار فرهاد در فرانسه.
من هنوز از فرهاد چیزی نشنیده بودم و این اتفاق باعث شد برم و برف را بخرم. اما خوشم نیامد. تا اینکه چند سال گذشت و من جدیتر موسیقی گوش دادم با نوازندگان و خوانندگان و گروههای جدید آشنا شدم، آرام آرام گوشم به موسیقیِ خوب آشنا شد و این طبیعت آدمی است که وقتی چیز بهتری پیدا میکند به چیز با کیفیت پایینتر رضا نمیدهد و به نظرم در همه چیز همینطور است هم در موسیقی هم در غذا هم در فیلم و ... اینجا بود که دوباره فرهاد گوش دادم و اینبار بود که لذت بردم و حظ کردم. به نظرم هر چیز را باید در جای مناسب خود مصرف کرد. من چنین تجربهای هم با مرد زیرزمینی داستایفسکی داشتم. اول بار که خواندم نفهمیدم و چون نفهمیدم لذت نبردم اما بار دوم اثری غریب بر من گذاشت انگار که داستایفسکی در این کتاب هر چه که خوانده بودم را خلاصه کرده بود.
بگذریم کتاب چون بوی تلخ خوش کندر کتابی است دربارۀ فرهاد، نه به مثابۀ موزیسین بلکه به مثابۀ انسان. ما در این کتاب با فرهادی روبروییم که حساسیتها و اخلاقیات خاص خودش را دارد، زود جوش میآورد و زود پشیمان میشود. از معروف شدن کارهایش گریزان است و اگر در کنسرتی با آهنگی از او که ریتمیک باشد کسی دست بزند یا پا بکوبد ناراحت میشود. دوست ندارد همه بشناسندش و به پول بیاعتناست. با اینکه به موسیقی عشق میورزد اما دوست ندارد به هر قیمتی کار کند و روی ضبطهای خانگیاش مینویسد باشد که فقط خود بشنوی. نمیخواهد به قیمت چند صباحی بیشتر زنده ماندن عمل پیوند کبد کند ولی هر کاری میکند تا حیوانات و گیاهان زنده باشند و سرِ حال.
لذتی در مطالعۀ این کتاب نهفته است که من کمتر در کتابهای زندگینامهای دیدهام. لذت مواجهه با یک انسان با همه کم و کاستیها و نقاط قوتش. این کتاب از حیثی دیگر نیز متمایز است و آن اینکه با همکاری همسرش نوشته شده و علاوه بر آن نویسنده تلاش کرده تا چند صدایی را رعایت کند و برای برهههای گوناگون از زندگی فرهاد به یک روایت اکتفا نکرده است. هر چند که جا داشت کمی نثر بهتر میشد اما نویسنده از زندگی فرهاد روایتی روان و خواندنی به دست داده که با خاطرات، اسناد و تصاویر مستند شده است. من از خواندن این کتاب همزمان با گوش دادن به قطعات فرهاد بسیار لذت بردم و پیشنهاد میکنم شما هم همزمانی که این کتاب را میخوانید موسیقی فرهاد را هم بشنوید چون لذت غرق شدن در زندگی فرهاد را چند برابر میکند.
من در ادامه این یادداشت چندتا از آهنگهای فرهاد که خیلی دوست دارم را بعلاوه لینک مستند جمعههای فرهاد را میگذارم که به نظرم تکمیل کنندۀ کتاب هستند. امیدوارم شما هم از این کتاب لذت ببرید.
✅نقاط قوت✅
📍داشتن متنی ساده و روان
📍مستند بودن
📍پرداختن به وجه انسانی فرهاد
📍چند صدایی
❗️نقاط ضعف❗️
📍نثر متوسط
📍نداشتن نسخه الکترونیک
🏆امتیاز من به کتاب 4.5 از 5 ستاره
📗اطلاعات فیزیکی کتاب
نام کتاب: چون بوی تلخ خوش کندر
نویسنده: وحید کهندل
تعداد صفحات: 304
ناشر: ماهی
©@epitomebooks
#فرهاد #موسیقی #زندگینامه #ایران #ناداستان
آشنایی من با فرهاد (نه با موسیقی فرهاد) به نوجوانی برمیگشت، زمانی که آلبوم برف منتشر شد که البته ما در آن زمان آلبوم نمیگفتیم میگفتیم نوار یا اگر خیلی میخواستیم باکلاس بگیم، میگفتیم کاست. آن زمان خیلی معمول بود که نوارها را به صورت کپی بخریم، نمیدانم به چه دلیلی یا عرضه مشکل داشت یا نوار به صورت اورجینال کم تکثیر میشد یا نه نفع فروشندهها در این بود، نوارها به صورت کپی فروخته میشد (البته نه همۀ نوارها، آنها که پرفروش بودند.) برف هم همینطور بود. یعنی اگر آلبوم برف را میخواستی با احتمال بالایی اصل نوار گیرت نمیآمد. القصه من در نوار فروشی بودم و آن دوران بر خلاف امروز نوار فروشیها خیلی شلوغ بود و گاهی که نوار پُر فروشی وارد بازار میشد صف میشد، من جلوی پیشخوان بودم و خانمی شیک پوش پشت سر من با اشاره به نوار فروش گفت دو تا برف. و قبل از اینکه من سفارشم را بدهم برفهاش را گرفت و رفت. فرهاد و برفش از همین جا گوشه ذهنم ماند تا دو سال بعد که خبر فوت فرهاد را از ماهوارۀ یکی از اقوام شنیدم. (ما هیچوقت ماهواره نداشتیم و هنوزم نداریم.) مثل اینکه که چند تن از خوانندگان مثل داریوش رفتند بودند سر مزار فرهاد در فرانسه.
من هنوز از فرهاد چیزی نشنیده بودم و این اتفاق باعث شد برم و برف را بخرم. اما خوشم نیامد. تا اینکه چند سال گذشت و من جدیتر موسیقی گوش دادم با نوازندگان و خوانندگان و گروههای جدید آشنا شدم، آرام آرام گوشم به موسیقیِ خوب آشنا شد و این طبیعت آدمی است که وقتی چیز بهتری پیدا میکند به چیز با کیفیت پایینتر رضا نمیدهد و به نظرم در همه چیز همینطور است هم در موسیقی هم در غذا هم در فیلم و ... اینجا بود که دوباره فرهاد گوش دادم و اینبار بود که لذت بردم و حظ کردم. به نظرم هر چیز را باید در جای مناسب خود مصرف کرد. من چنین تجربهای هم با مرد زیرزمینی داستایفسکی داشتم. اول بار که خواندم نفهمیدم و چون نفهمیدم لذت نبردم اما بار دوم اثری غریب بر من گذاشت انگار که داستایفسکی در این کتاب هر چه که خوانده بودم را خلاصه کرده بود.
بگذریم کتاب چون بوی تلخ خوش کندر کتابی است دربارۀ فرهاد، نه به مثابۀ موزیسین بلکه به مثابۀ انسان. ما در این کتاب با فرهادی روبروییم که حساسیتها و اخلاقیات خاص خودش را دارد، زود جوش میآورد و زود پشیمان میشود. از معروف شدن کارهایش گریزان است و اگر در کنسرتی با آهنگی از او که ریتمیک باشد کسی دست بزند یا پا بکوبد ناراحت میشود. دوست ندارد همه بشناسندش و به پول بیاعتناست. با اینکه به موسیقی عشق میورزد اما دوست ندارد به هر قیمتی کار کند و روی ضبطهای خانگیاش مینویسد باشد که فقط خود بشنوی. نمیخواهد به قیمت چند صباحی بیشتر زنده ماندن عمل پیوند کبد کند ولی هر کاری میکند تا حیوانات و گیاهان زنده باشند و سرِ حال.
لذتی در مطالعۀ این کتاب نهفته است که من کمتر در کتابهای زندگینامهای دیدهام. لذت مواجهه با یک انسان با همه کم و کاستیها و نقاط قوتش. این کتاب از حیثی دیگر نیز متمایز است و آن اینکه با همکاری همسرش نوشته شده و علاوه بر آن نویسنده تلاش کرده تا چند صدایی را رعایت کند و برای برهههای گوناگون از زندگی فرهاد به یک روایت اکتفا نکرده است. هر چند که جا داشت کمی نثر بهتر میشد اما نویسنده از زندگی فرهاد روایتی روان و خواندنی به دست داده که با خاطرات، اسناد و تصاویر مستند شده است. من از خواندن این کتاب همزمان با گوش دادن به قطعات فرهاد بسیار لذت بردم و پیشنهاد میکنم شما هم همزمانی که این کتاب را میخوانید موسیقی فرهاد را هم بشنوید چون لذت غرق شدن در زندگی فرهاد را چند برابر میکند.
من در ادامه این یادداشت چندتا از آهنگهای فرهاد که خیلی دوست دارم را بعلاوه لینک مستند جمعههای فرهاد را میگذارم که به نظرم تکمیل کنندۀ کتاب هستند. امیدوارم شما هم از این کتاب لذت ببرید.
✅نقاط قوت✅
📍داشتن متنی ساده و روان
📍مستند بودن
📍پرداختن به وجه انسانی فرهاد
📍چند صدایی
❗️نقاط ضعف❗️
📍نثر متوسط
📍نداشتن نسخه الکترونیک
🏆امتیاز من به کتاب 4.5 از 5 ستاره
📗اطلاعات فیزیکی کتاب
نام کتاب: چون بوی تلخ خوش کندر
نویسنده: وحید کهندل
تعداد صفحات: 304
ناشر: ماهی
©@epitomebooks
#فرهاد #موسیقی #زندگینامه #ایران #ناداستان